Telegram Web Link
📌⛔️اثر ممنوعه!وقتی یه چیزی ممنوع می‌شه، آدم‌ها بیشتر تمایل پیدا می‌کنن که به سمتش برن. این یه پدیده روان‌شناختیه که بهش میگن "اثر ممنوعه" یا "اثر قاپیدن".
یه روان‌شناس به اسم جک برهم توی دهه ۱۹۶۰ یه نظریه‌ای مطرح کرد که این قضیه رو توضیح میده.📊بر اساس این نظریه، وقتی آدم‌ها حس می‌کنن آزادی یا اختیارشون تهدید شده، به طور خودکار می‌خوان اون آزادی رو پس بگیرن. حالا چرا این اتفاق می‌افته؟ چند تا دلیل داره:👇

1⃣ از دست دادن کنترل: وقتی حس می‌کنیم نمی‌تونیم انتخاب‌هامون رو کنترل کنیم، به طور طبیعی سعی می‌کنیم اون کنترل رو دوباره به دست بیاریم. این یه واکنش طبیعی توی همه ما آدم‌هاست و کمک می‌کنه حس آزادی و استقلالمون رو حفظ کنیم.
2⃣ جذابیت بیشتر چیز ممنوعه: وقتی چیزی ممنوع میشه، به نظر ما ارزشمندتر و جذاب‌تر میاد. مثلا اگه یه غذای خاص ممنوع بشه، ممکنه بیشتر دلمون بخواد اون رو بخوریم. یا یک نوشیدنی!
3⃣ کنجکاوی: ممنوعیت‌ها معمولاً کنجکاوی ما رو تحریک می‌کنن. آدم‌ها به طور طبیعی کنجکاون و وقتی چیزی براشون ممنوع میشه، بیشتر دلشون می‌خواد اون رو تجربه کنن.
4⃣ حس ناعدالتی:اگه حس کنیم که ممنوعیت، ناعادلانه یا غیرمنطقیه، ممکنه واکنشی نشون بدیم و بخوایم اون ممنوعیت رو نقض کنیم. این حس ناعدالتی می‌تونه انگیزه‌ای قوی باشه که بریم سراغ چیز ممنوعه.
پس به طور کلی، تمایل به چیزهای ممنوعه به خاطر واکنش‌های طبیعی روان‌شناختی ماست به وقتی که آزادی و اختیارمون تهدید می‌شه. این واکنش‌ها می‌تونن به شکل‌های مختلفی بروز کنن، از کنجکاوی گرفته تا حس ناعدالتی و تلاش برای باز پس گیری کنترل



https://www.tg-me.com/book_archives
پس از استفاده خانواده های جانباختگان۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ از هشتگ #اقلیت_خائن برای حامیان ۱۳٪ ی جمهوری اسلامی که در انتخابات شرکت کردند، این هشتگ مورد حمایت اکثریت قرار گرفت و ترند شد.

@cafe_andishe95
نقد به انتخابات - مهدی تدینی.pdf
9.9 MB
⚫️طنز؛ نقد به انتخابات

🗽مهدی تدینی

مهدی تدینی، مترجم پرکار آثار ارنست نولته و هانا آرنت و فاشیسم‌پژوه، در ۱۲ استوری منتخب به نقد طنازانه‌ی انتخابات می‌پردازد

@cafe_andishe95
به شما ملت بزرگ ایران که در دور دوم #سیرک_انتخابات، در مقیاسی گسترده‌تر از قبل به جمهوری اسلامی و همه جناح‌ها و شعبه‌هایش «نه» گفتید و در این نمایش مضحک مشارکت نکردید، شادباش می‌گویم.

ارزش و بزرگی کار شما در آن است که از یک‌سو، کمپین فریب و ترس رژیم برای رونق بخشیدن به صندوق‌های قلابی رایش را به شکست کشاندید، و از سوی دیگر، کارزار عددسازی و جعل آمار آن را نیز بی‌اثر کردید.

فارغ از اینکه خامنه‌ای چه نتیجه‌ای را با اعمال چه ضریبی اعلام کند و نام کدام‌یک از دو غلام حلقه‌به‌گوش خود را از زیر عبایش بیرون بیاورد، پیروز این صحنه شمایید که به او و کلیت رژیمش با قاطعیت نه گفتید.

این پیروزیِ برآمده از همبستگی ملی، مبارک‌تان باد! مبارزه ما تا پیروزی نهایی و رهایی ایران ادامه دارد.

پاینده ایران،
رضا پهلوی

@OfficialRezaPahlavi
❇️ پیام تصویری حجت کلاشی درباره سیرک انتخابات:

▪️‏هموطنان عزیز!
روز جمعه 15 تیر 1403 خورشیدی، بخش بزرگ و اکثریت ما مردم ایران، کنار هم ایستادیم و به جمهوری اسلامی و انتخاباتش نه گفتیم. تا در کنار هم در برابر این نظام استبدادی و ضد ایران نایستیم؛ نخواهیم توانست به سوی یک فردای روشن پیش برویم. این نه آشکار و پر قدرت به جمهوری اسلامی از سوی بخش بزرگی از مردم، سرمایه ارزشمند و تاریخی برای دگرگونی درست و ملی‌ست. این نه بزرگ و قاطع بود که ترس را بر چهره رهبر جمهوری اسلامی هویدا کرد. نظام می‌کوشد که پیروزی سست و رقت‌بار اصلاح طلبان را بزرگ و مهم جلوه دهد تا پیروزی واقعی مردم را به کناری براند. آنها می دانند که پیروز این کشاکش و رقابت نابرابر، جریان تحریم انتخابات بود و نه نظام و اصلاح طلبان!
رهبر جمهوری اسلامی که می‌داند نظامش بین مردم مشروعیتی ندارد؛ کوشید نمایشی از مشروعیت و مشارکت درست کند؛ اما سخت شکست خورد. او بدنام بود، بدنامتر خواهد شد چرا که برای آراستن این نمایش به مشارکت، مسعود پزشکیان را که فردی‌ست به شدت ضد ایرانی به صحنه فرستاد تا او بتواند با تحریک عصبیت‌های قومی و قبیله‌ای و ایلی و مذهبی، رونقی برای نظام دست و پا کند. بدترین حاکمان نیز می‌کوشند به دشمنی با میهن و کشور ستیزی متهم نشوند؛ اما رهبر جمهوری اسلامی آشکارا به ستیز و جنگ با میهن و کشور برخاست. او خود، پیش از همه انگشت ندامت به دندان خواهد گزید و بازنده بزرگ خود اوست. اگر چه در درازای چند دهه زیر عبایش صدها چهره ضد ایرانی که دشمن ملیت و هویت و زبان ملی ما بودند؛ پرورده بود اما همواره می‌کوشید وانمود کند که در زیر سایه او امنیت برقرار بوده است! اکنون این صورتکی که به چهره داشت افتاده و چهره واقعی جمهوری اسلامی بیش از پیش اشکار شد. خیزش بزرگ ایرانیان و همبستگی ملی در سال پیش، رهبر جمهوری اسلامی را ترساند او دید که برخلاف تصورش، نیرو، اراده و همبستگی ملی در ایران تنومند و سترگ شده و اکنون چونان نیروی فردا ساز در تاریخ ایستاده و اراده کرده است که مبارزه کند و پیروز شود. کارهای رهبران جمهوری اسلامی از ترس بر می‌خیزد.
بازنده بعدی اصلاح طلبانند. آنها پیشتر نشان داده بودند که فهمی از اصلاح و اصلاحات ندارند اما در این دوره برای رسیدن به قدرت با تمام قوا، با نمایش‌های مضحک، رقت‌انگیز و گاه دلقک‌وار مانند کارهایی که ظریف انجام داد؛ پشت یک فرد ضد ملی، سخت پرمدعا و جاهل و لات ایستادند. فردی که هیچ فهمی از مفاهیم مدرن و نظام شهروندی ملی ندارد و ایران را در قالب نظامی از قبایل و طوایف می‌بیند. اصلاح طلبان نشان دادند که برای رسیدن به قدرت می‌توانند با پست‌ترین نیروهای ضد ایرانی همراهی کنند و از جامعه مدنی به جامعه بدوی بغلتند. برپایه آماری که خود نظام دست و پا کرده، اصلاح طلبان 26 درصد از آرای واجدان شرایط را بدست آورده اند! یعنی سه چهارم مردم مخالف آنها هستند. اصلاح طلبان سخت پشیمان خواهند شد و بزودی خواهند فهمید که برای فرو رفتن بیشتر در باتلاق چنین دست و پایی زده اند. با این رای پایین و پیچیدگی وضعیت ایران، آنها به هیچ کدام از وعده‌های خود نخواهند توانست پاسخ بدهند. وضعیت اقتصادی روز به روز بدتر خواهد شد و نارضایتی بیشتر هیچ دستاوردی در هیچ زمینه‌ای نخواهند داشت اما آسیب‌های بزرگی به مردم و کشور خواهند زد. بخش بزرگی از کسانی که تحت تاثیر تبلیغات اصلاح طلبان به آنها رای دادند بزودی از سرکار آوردن اصلاح طلبان پشیمان خواهند شد.سرکار آوردن گروهی دروغگو و فاسد و ناتوان بدترین کاری‌ست که مردمان می‌توانند با خودشان بکنند. ما باید بکوشیم این تجربه تلخ به آگاهی ژرف و موثرتری در جامعه تبدیل شود و بخش بزرگتری از هموطنان را در برابر تبلیغات اصلاح طلبان مقاوم کنیم.
مردم بزرگ ایران! ما باید از نظام ملی خود دفاع کنیم. فردی که به ریاست جمهوری برکشیده‌اند؛ کسانی را بر پست‌ها در بخش‌هایی از ایران خواهد گمارد که آشکارا و بی پرده‌پوشی دشمن ایران ، تاریخ و وحدت ملی ما هستند. باید بتوانیم مبارزه ملی خود را گسترش بدهیم و در برابر این خرابکارها از کشورمان پاسداری کنیم. نبرد بزرگ ملی خودمان را باید با توان هر چه بیشتر ادامه دهیم. جنبش ملی با آگاهی این نبرد را پیش خواهد برد و تا پیروزی نهایی از پای نخواهیم نشست. راهی دراز در پیشروی ماست اما راه رفتن در چینین شاهراهی باشکوه و تاریخ ساز است. این پیروزی خودمان را در تحریم انتخابات ارج بگذاریم و به سوی فردای بهتر گام برداریم.

@kalashi_hojjat
✉️بدون شک امتیاز عظیم تاریخی کانت این است که معنای واقعی اخلاق را احیا کرد، از این نظرگاه، ظاهرا حتی سخت گیری اخلاق او موجه است،دستاوردهای او هنوز در مبارزه با هر تحریفی در فلسفهٔ اخلاق است،اما جنبه ای  دیگر هم از این دستاورد وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است و شاید امروزه حتی مهم تر باشد،همهٔ این تعلیمات لذت گرایانه مبتنی بر چیزی است که معمولا عقل سلیم نامیده می شود.‌

اما عقل سلیم راهنمایی واجد اعتباری مشکوک است، عقل سلیم دو جنبه دارد: از سویی، واقع گرا و عملی است و بدین لحاظ ارزشمند است، از سوی دیگر،  نتیجهٔ جذب و تحلیل عامه پسند تقریبا هر عقيده ای است که زمانی رواج داشته است، کانت با نشان دادن اینکه اقتضائات اساسی اخلاق گرچه برای همه کس خوشایند است، با عادت های پذیرفته شده ربطی ندارد_ و خیلی اوقات با آن ها متعارض است_ او اخلاق را اصلاح کرد، او عمل استثنایی ای را توجیه می کند که بر محقق ساختن خیر لازم است، این توجیه اساسا مبتنی بر تفاوتی بین شيوه های ذهنی و عینی است که کانت به طور کامل شرح و بسط می دهد و برای فلسفهٔ اخلاق ضروری است،

📗ارزش های اخلاقی در عصر علم، ص ۲۹۹
پل روبیژک-آرسین

@cafe_andishe95
✉️از نامه‌های مردمی به ماکسیم گورکی در مورد حمایت و همراهی او با حزب کمونیست به روایت ویتالی شنتالینسکی:

🔻«به احتمال زیاد، دلیل این تباهیِ اخلاقی، فقدان شجاعت است که در همه‌جا می‌بینیم. وقتی رژیمی مثل رژیم فعلی بر سر قدرت است، همه می‌ترسند عقایدشان درباره هرچیز اتخاذ شده از طرف رژیم را آزادانه ابراز کنند. مردم از حرف زدن و نوشتن می‌ترسند و فقط در گوش یکدیگر نجوا می‌کنند یا با نوع نگاهشان با هم حرف می‌زنند. آقای گورکی اگر شما از این چیزها بی‌اطلاعید پس از امروز روسیه بی‌اطلاعید. اگر مطلعید ولی صدایتان را بلند نمی‌کنید پس مرتکب گناهی نابخشودنی می‌شوید.»
هدف در اینجا بحث بر سر عناوین دهن‌پُرکُنی مانند «استاد دانشگاه و برنده المپیاد جهانی و استاد اخراجی» نیست، چه بسا که رنج بردن، حقانیت به همراه ندارد. همه‌چیز مانند روز روشن است؛ آن‌که در این نمایش‌ها شرکت می‌کند بازیگری بیش نیست که تاریخ انقضایش سر می‌رسد.
محمد الف
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Nihilism

⭕️نیهیلیسم نظریه و مکتبی است که منکر هر گونه اخلاق و ارزش و مبلغ شکاکیت مطلق است.
نخستین بار تورگنیف نویسنده لیبرال روس این عنوان را برای این اوصاف گروه هایی بکار برد که از ایمان لیبرالی خود دست کشیدند و به نفی تمام ارکان ارزشهای موجود و خواهان نابودی تمام نظام موجود با هر وسیله بودند


🔴در این افق درک از مفهوم نیهیلیسم خود نیچه و آنارشیستها بیشتر به نهیلیسم نسبت دارند تا مدرنیته

پس باید دقت داشت که نیچه عقلگرایی مدرن را نیهیلیستی میداند و مدرنها هم عقلستیزی و رادیکالیسم ضد اخلاقی نیچه را نیهیلیسم میدانند
@cafe_andishe95
🚩«کمونیسم یک عقیده نیست، جنایت است.»


انسان‌دوستی و خشونت، ص ۱۴۰
✍️ موریس مرلوپونتی-آرسین

@cafe_andishe95
🟥آلبر کامو و درک اشتباهش از آزادی

کامو با اینکه به کمونیسم مارکسی نقد داشت و از حزب کمونیسم خارج شده بود اما همچنان عقاید سوسیالیستی غلطی داشت:

«نظام سرمایه‌داری آزادی می‌دهد ولی نانت را می‌ستاند و کمونیسم نانت می‌دهد آزادی‌ات می‌ستاند، در صورت کدام‌یک، اول من تُف کنم. این حرف کامو است؛ نان و آزادی و عدالت و رهایی، در غیر این صورت، سیاست عقیم خواهد بود و بی‌انصافی حاکم. باید با تمهید هنرمندانه، خود را از این باتلاق سیاسی رهانید و نجات داد.»

( از کتاب «پرواز منروا: نگرش نوینی به خرد بزرگان ادب جهان». نویسنده: دکتر قربان عباسی. انتشارات شمع آوید)

🔻جمله اول را علی شریعتی نیز کپی و تکرار کرده اما کلاً اشتباه است.
نظام آزاد و دموکرات آزادی هایی فراهم میکنم از جمله در ساحت اقتصاد، آزادی اقتصادی در قالب سرمایه داری را عرضه کرده که عامل رشد و رونق اقتصادی است وقتی سرمایه داری عامل رشد و توسعه اقتصادی است پس نان و شکم فرد (که برای چپها خیلی مهم و مهمتر از آزادی است) را نیز تامین میکند پس برعکس نان به سفره کارگر می برد و با افزایش تولید و خدمات و رونق اقتصادی باعث بهبود وضع معیشت افراد می شود چنانکه حتی چین کمونیستی با اقتصاد سرمایه داری میلیونها انسان را از فقر خارج کرده است.پس آزادی می دهد و نان میگیرد و کمونیسم برعکس در هر دو وجهش غلط است.
نظام کمونیستی هم با اقتصاد عقب مانده و بستۀفاسد و ضد حقوق بشری که آزادی اقتصادی و رونق بازار فراهم نیست هم مردم را فقیر تر میکند و از نان خبری نیست پس آنچه در مورد کمونیسم هم گفته غلط است.یک کشور دموکرات و فرد دموکرات باید آزادی را در تمام مراتبش خواستار باشد از جمله اقتصاد که همانا بازار آزاد سرمایه داری است.
پس چپگرایی ضد سرمایه داری همان باتلاقی است که روشنفکران را اسیر خود کرده و از رسیدن به آزادی باز میدارد


@cafe_andishe95
🔴باید به خاطر داشت که بلشویک‌ها به خشونت عادت دارند. درست همین باعث می‌شود که کمونیست‌ها قادر به سیاست اتحاد نباشند.
اتحاد برای آن‌ها تنها با کسانی قابل تصور است که چنان ضعیف باشند که زیر سلطه‌ی آن‌ها درآیند، همان‌طور که تنها بالایی‌ها حاضر به گفتگو هستند. مثلاً در زمینه‌ی فرهنگی در برابر نویسندگان غیرکمونیست این بدیل را قرار می‌دهند که یا دشمن باشند و یا آن‌طور که نامیده می‌شوند «ابلهان مفید».

☑️آن‌ها روشنفکرانی را ترجیح می‌دهند که هرگز کلامی سیاسی یا فلسفی ننوشته‌اند و در فهرست‌های روزنامه‌های کمونیستی قابل نمایش باشند.

اگر هم گاه‌به‌گاه از نوشته‌های دیگران استقبال می‌کنند، نه تنها همراه با قید و شرطی که البته طبیعی است، بلکه همراه با چنان داوری‌های اخلاقی توهین‌آمیزی است که انگار می‌خواهند آن‌ها را با یک ضربه در نقشی که برایشان در نظر گرفته شده، وارد کنند: نقش شهیدان بی‌ایمان. روشنفکران کمونیست آن چنان گفت‌وگو را ممنوع کرده‌اند که از شرکت در هر کار مشترکی که دستور علنی یا پنهانی آن را دریافت نکرده باشند، امتناع می‌کنند. این ترس و کم بها دادن به پژوهش انتقادی، پیوندی نزدیک با تحولات کمونیسم معاصر دارد که دیگر تفسیر استوار بر امید از تاریخ خودانگیخته نیست، بلکه محدود است به دفاع از اتحاد جماهیر شوروی.



انسان‌دوستی و‌ خشونت، صص ۴۱
✍️ موریس مرلوپونتی-آرسین
@cafe_andishe95
📩آخرین خواسته‌ی یک محکوم به اعدام را پیش از تیربارانش جویا می‌شوند و او می‌گوید:
«دوست دارم پیش از اعدامم کمونیست شوم و وارد حزب شوم.» از او می‌پرسند:
«دلیل این خواسته‌ات چیست؟ شما که دارید تیرباران می‌شوید؟» و محکوم پاسخ می‌دهد:
«مسئله دقیقاً همینجاست! من عاشق دیدن صحنه‌ی تیرباران کمونیست‌ها هستم!»



به آن می‌خندم، ص ۴۰
✍️ میخائیل میلنیچینکو
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🟥آلبر کامو و درک اشتباهش از آزادی کامو با اینکه به کمونیسم مارکسی نقد داشت و از حزب کمونیسم خارج شده بود اما همچنان عقاید سوسیالیستی غلطی داشت: «نظام سرمایه‌داری آزادی می‌دهد ولی نانت را می‌ستاند و کمونیسم نانت می‌دهد آزادی‌ات می‌ستاند، در صورت کدام‌یک،…
آلبرکامو متوجه اشتباه مارکس میشود اما همچنان گمراه می ماند!

کامو می نویسد:
"پس از مارکس، این شایعه پراکنده شد و‌ قوت گرفت که "آزادی"، چیزی جز فریبی بورژوایی نیست که بزرگش کرده‌اند. به سبب اشتباه کوچکی که در این تعریف رخ داد، هنوز که هنوز هست داریم با آشوب‌های زمانه‌مان تاوان پس می‌دهیم. در واقع باید گفته می‌شد فقط آزادیِ بورژوایی دروغ است و نه همه‌ی انواع آزادی، یا صرفاً می‌گفتند آزادی بورژوایی، آزادی نیست، یا در بهترین شرایط هنوز به آزادی ختم نشده است.با این‌حال آزادی‌های بزرگ و کوچکی را می‌بایست کسب و صیانت کرد.این کاملاً درست است که برای مردی که تمام روز با وسیله‌ی کارش دست و‌ پنجه نرم می‌کند و وقتی غروب به خانه برمی‌گردد، خود و خانواده‌ اش در اتاقی محقر می‌چَپند، صحبت از آزادی بی‌معناست، اما این امر، جامعه، طبقه‌ی اجتماعی خاص و برده‌ داری‌هایش را زیر سؤال می‌برد، نه الزاماً خود مفهوم آزادی را. "
او نیز با وجود اینکه مارکس را در تقلیل آزادی های غربی نقد میکند اما به عنوان یک سوسیالیست هنوز در گمراهی مانده وتصور دارد چیزی بنام آزادی بورژوایی داریم که دروغین است!وجود فقر مالی را نافی آزادی می داند ،که حتی با پذیرش آن راه برون رفت از فقر گسترش سرمایه داری است و نه دشمنی با بازار آزاد تا با رونق کاروکسب درامد و شغل مناسب فراهم شود.او هنوز در این گمراهی ایت که شیوه اقتصادی سرمایه داری برده داری است.


اولویت او برای آزادی درست و قابل تحسین است:

"استدلال غالب این بود که باید ابتدا به "عدالت" دست یابیم تا بعداً "آزادی" نیز محقق شود، انگار که اصلاً برده‌ جماعت می‌تواند به عدالت دست یابد. روشنفکران و اندیشمندان تحکم‌ گر نیز این باور را به کارگران خوراندند که یگانه دغدغه‌شان بایستی نان باشد و‌ نه آزادی (غافل از آن‌که نان کارگر تا قسمتی در گِروی آزاد بودن است). البته انصافاً هم با وجود بی‌عدالتی‌های دیرپای جوامع بورژوا، چاره‌ای جز تمسک به این افکار باقی نماند."

اما باز هم سرمایه داری و آزادی بورژوایی را به غلط معادل بی عدالتی میگیرد.
سپس با ستایش انقلاب کمونیستی روسیه اشتباهش را تکمیل میکند:

"انقلابی که کارگران در ۱۹۱۷ در رأسش بودند، پیروز شد و نشانه‌هایی از طلوع آزادی راستین و امیدی بزرگ به همراه داشت که دنیا نظیرش را تا آن زمان ندیده بود. اما این انقلاب از بیرون محاصره شد، از درون و بیرون مورد تهدید قرار گرفت و قدرتی سرکوبگر از آن حاصل آمد. در تعاریف و اصول فکری‌ای که انقلاب وارثش بود، به آزادی با ظن و تردید نگاه می‌شد. انقلاب روز‌ به‌ روز قدرت یافت و بزرگ‌ترین امید جهان به کار بلدترین دیکتاتوری بدل گشت. در عین حال آزادیِ واهی بورژوایی بی‌هیچ خللی به جولانش ادامه داد. "

🚩انقلاب کمونیستی روسیه که بلشویکها آن را برای قبضه قدرت و ساختن حکومت توتالیتر بکار بردند هیچ افقی از آزادی نداشت و محاصره بیرون یا برخی اشتباهات داخلی نبود که باعث تخریب آن شد.این انقلابها چون اپوزیسیون غیر دموکرات و آلترناتیو توتالیتر دارند به کل افق آزادی در آینده ندارند.
خود این نظریه انقلابی کمونیستی ذاتاً توتالیترو ضد حقوق بشر و دموکراسی و آزادی بود چون نظریه سوسیالیستی لنین و مارکس چنین ضدیتی با آزادی دارند.اینجاست که گزاره های کاذبش را مطرح میکند:


"آن‌چه در محاکم مسکو و دیگر جاها، در زندان‌هایِ انقلابیون کشتند، یا آن‌گاه که در مجارستان به یک کارگر خط آهن به صرف ارتکاب خطایی شغلی شلیک کردند، آن‌چه ترور و قلع و قمع شد، نه آزادی از نوع بورژوایی، بلکه آزادی کسب شده در انقلاب ۱۹۱۷ بود. آزادی بورژوایی با خیال راحت توانست از آب گل‌ آلود ماهی بگیرد و به دروغ‌های واهی‌اش ادامه دهد، چه این‌که، محاکمه‌ها و ددمنشی‌های انقلابیون در آنِ واحد به بورژواها، هم وجدان آرام اعطا کرد و هم توجیه عقلانی در مواجهه با مخالفان‌شان."
لیبراسیون/لیبرالیسم
🟥آلبر کامو و درک اشتباهش از آزادی کامو با اینکه به کمونیسم مارکسی نقد داشت و از حزب کمونیسم خارج شده بود اما همچنان عقاید سوسیالیستی غلطی داشت: «نظام سرمایه‌داری آزادی می‌دهد ولی نانت را می‌ستاند و کمونیسم نانت می‌دهد آزادی‌ات می‌ستاند، در صورت کدام‌یک،…
🔺تمام متن اسطوره اندیشی کامو و ناآگاهی او از مفهوم آزادی است.انقلاب کمونیستی 1917یک سرقت انقلابی بود که توسط حزب توتالیتر بلشویک قیام مردمی دزدیده آزادیها نابود و دولت موقت منتخب از بین رفت آرای عمومی بی ارزش شد و لنین دیکتاتور روسیه شد پس نمی توان افق گشای آزادی باشد و کامو با نقد مارکس همچنان لنینیست می ماند و درکی از آزادی نمی یابد.اصولاً نباید آزادی های دموکراتیک و ارزش های آزادیخواهانه سرمایه داری را به انگ بورژوای مزین کرد.او میگوید جامعه بورژوایی آزادی را وسیله تحمیق مردم میکند که سخنی غلط و بی معنی است.بورژوازی عامل و حامل آزادیهای دموکراتیک مفید موجود لیبرال دموکراسی غربی است که سوسیالیستی مثل کامو توان تشخیص و تمیز آن را از دیکتاتوری پرولتاریایی نداشته. آزادی هایی که سوسیالیستها بورژوایی نامیده و نمی پذیرند اتفاقا خودِ همان آزادی های مدنی درستی است که جامعه دموکرات به آن نیاز دارد.
🏮تقسیم آزادی به بورژوایی و غیر آن بزرگترین گمراهی سوسیالیستهاست.
کامو یک قدم از مارکس جلوتر می رود اما تا رسیدن به درک و فهم آزادی راه درازی دارد.

@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«ایران: پایان دادن به خلافت اسلامی و بازگشت به دولت-ملت»

ویدئوی کامل سخنرانی در کنفرانس «محافظه‌کاری ملی» با زیرنویس فارسی

واشینگتن دی‌سی
۱۰ ژوئیه ۲۰۲۴

متن کامل فارسی

@OfficialRezaPahlavi
🔎نقد جان رالز به اشتباهات مارکس🔴

جان رالز به عنوان چپترین متفکر طیف لیبرال به نقد و رد اندیشه مارکس پرداخته و بر خلاف تصور اشتباه رایج پیرو مارکس نیست:

🔻پرداختن به نقد مارکس از لیبرالیسم

ما عمدتاً به یک وجه از دیدگاههای مارکس نظر میکنیم نقد او از لیبرالیسم سعی میکنیم به آن دسته از انتقادات او بپردازیم که بیش از بقیه
نیازمند پاسخ است. برای مثال:

◾️(الف) یکی از اعتراضات مارکس این است که برخی از حقوق و آزادیهای اساسی حقوق و آزادیهایی که به نظر او با حقوق بشر ارتباط دارند و ما آنها را آزادیهای متجددین خوانده ایم)، بیانگر و حافظ خودخواهیهای متقابل شهروندان در جامعه مدنی جهان سرمایه داری هستند. در پاسخ میگوییم که در دموکراسی در برگیرنده حق مالکیت بسامان این حقوق و آزادیها که به درستی مشخص می شوند، به طرز مطلوبی بیانگر و حافظ منافع والاثر شهروندان آزاد و برابر هستند. و هرچند حق مالکیت داراییهای تولیدی مجاز شمرده میشود این حق حقی اساسی نیست بلکه تابع این قید و شرط است که در شرایط موجود، کارآمدترین راه برای تحقق اصل عدالت باشد.

◾️◾️(ب) در پاسخ به این اعتراض که حقوق و آزادیهای سیاسی رژیم مبتنی بر قانون اساسی صرفاً صوری هستند باید گفت که با ارزش منصفانه آزادیهای سیاسی همراه با دیگر اصول ،عدالت میتوان برای تمام شهروندان، فارغ از موقعیت اجتماعی آنها فرصت منصفانه اعمال نفوذ سیاسی را تضمین کرد.

◾️◾️◾️(ج) یک اعتراض دیگر او این است که رژیم مبتنی بر قانون اساسی و در برگیرنده مالکیت خصوصی فقط آزادیهای به اصطلاح منفی را تضمین می کنند در پاسخ میگوییم که نهادهای زمینه ای دموکراسی در برگیرنده حق مالکیت همراه با برابری منصفانه فرصتها و اصل تفاوت به اندازه کافی از آزادیهای به اصطلاح مثبت حمایت می کند. (۵۱) (د) در پاسخ به اعتراض علیه تقسیم کار در نظام سرمایه داری میگوییم که پس از تحقق نهادهای دموکراسی در برگیرنده حق مالکیت، ویژگیهای کوته بینانه و تحقیر آمیز این تقسیم تا حد زیادی از میان میرود (نظریه)


هر چند ایده دموکراسی در برگیرنده حق مالکیت می کوشد به اعتراضات مشروع سنت سوسیالیستی پاسخ دهد ایده جامعه بسامان مبتنی بر] عدالت به مثابة انصاف با ایده مارکس درباره جامعه کمونیستی کامل به کلی تفاوت دارد.
به نظر میرسد که جامعه کمونیستی فراتر از عدالت باشد به این معنا که در این جامعه شرایطی که به مشکل عدالت توزیعی می انجامد وجود ندارد و لازم نیست شهروندان در زندگی روزمره خود دغدغه آن را داشته باشند. برعکس نظریه عدالت به مثابۀ انصاف بر آن است که با توجه به واقعیتهای عمومی جامعه شناسی سیاسی رژیمهای دموکراتیک از جمله واقعیت پلورالیسم معقول)، اصول و فضایل سیاسی مربوط به عدالت همواره در زندگی سیاسی عمومی نقشی ایفا میکنند نابودی عدالت، حتی عدالت توزیعی نه ممکن است و نه به نظر من مطلوب ولی به این مسئله نمی پردازم).

👁‍🗨البته مارکس خواهد گفت که حتی در صورت پذیرش آرمان دموکراسی در برگیرنده حق مالکیت چنین رژیمی عوامل سیاسی و اقتصادی ای میآفریند که سبب گسست شدید آن از توصیف نهادی آرمانی اش میشوند. او خواهد گفت که هیچ رژیم در برگیرنده مالکیت خصوصی ابزارهای تولید نمیتواند دو اصل عدالت را برآورده سازد، یا حتی کار زیادی برای تحقق آرمانهای شهروند و جامعه مورد توصیف عدالت به مثابة انصاف انجام دهد.
این معضل عمده ای است و باید با آن روبرو شد، ولی حتی اگر تا حد زیادی درست باشد مسئله هنوز فیصله نیافته است.
🔹عدالت به مثابه انصاف-جان رالز
@cafe_andishe95
♨️کمونیست کسی است که قابلمه‌ی شما را قرض می‌گیرد تا در آن غاز خودتان را بپزد!

به آن می‌خندم، ص ۱۴
✍️ میخائیل میلنیچینکو
@cafe_andishe95
⚓️‏در کلام رفقای کمونیست، شوروی بهشت موعود بود، جایی که بهترین آرمان بشری بالاخره به نتیجه رسیده است.
🚀الکساندر بلونکین یکی از دانشمندان صنایع هوا-فضای شوروی و استاد دانشگاه مسکو بود که در سال ۱۹۷۲ به عنوان «عنصر نامطلوب» بازداشت و ۱۵ سال از زندگی‌اش را در زندان و تبعید داخلی گذراند. در تصویر بالا او نوشته‌ای را به دست گرفته است:

🪧«خواهش می‌کنم یک بلیط برای خروج از این بهشت سوسیالیستی و رفتن به جهنم کاپیتالیستی به من بدهید.»

سرانجام او در سال ۱۹۸۷ به آمریکا پناهنده شده و باقی عمرش را در ناسا، نیروی هوایی آمریکا و آکادمی ملی علوم مشغول کار شد‌.
محمد الف
@cafe_andishe95
⚫️تعبیر اشتباه و پیشامدرن نیچه از آزادی✖️

در کتاب غروب بتان نیچه بدون هیچ پرده پوشی و ابهام در پاسخ به سوال "آزادی چیست؟"پاسخ های هولناکی می دهد که مشخص میکند چه درک واپسگرایی از آزادی داشته.وقتی آلترناتیو او چنین بر خطا و محقر است مشخص است که نقدهای او به آزادی مدرن تا چه پایه می تواند معتبر باشد.

در کنه اندیشه او نوعی خواست حیوانی-غریزی برایِ دلبخواهِ خود رفتار کردن دیده میشود که اساسا پدیده ای غیر تمدنی است.زیرا زندگی جمعی انسانهای متمدن غریزه و خواست مطلقاً خودخواهانه بشر را به حق لگام می زند.از طرفی بی تفاوتی به رنج و دردِ غیر، ضد بشری است و دارایِ قوه سمپاتی بودن، حیاتی و ویژگی مهم و ضروری زیست بشر اجتماعی است که زندگی را تسهیل کرده و بهبود بخشیده.
🔻در نازلترین بخش متن آزادی را قربانی کردن دیگران برای غایت خویش می داند،که با بربریت و توحش قرابت دارد و ضد تمدنی است.چگونه روشنفکران می توانند با خواندن این مواضع او را نکوهش نکنند؟!

📍در سخنانی نژادگرا و زنستیز این رفاه را به زنان و انگلیسیها در کنار مسیحی و عطار!نسبت داده.
او با مغلطه این کجرفتاریها را بهایی میداند که باید برای مثلاً" آزادی"پرداخت شود!دلیلی بزه کارانه و ناصواب.
آزادی ای که چارچوب اخلاقی و حقوقی نداشته باشد مساوی توحش و قانون جنگل است.
📍و اینجا نیز بندگی و بردگی تلویحاً تایید شده.
الگوی او نیز که جولیوس سزار دیکتاتور مادام العمر و خونریز رومی معرفی شده.
خصومت کور او با دموکراسی هم منشا از جهالتش دارد که آن را روسویی و در برابری مطلق میفهمد و از امکانات آزادی و خودمختاری درون دموکراسی چنانکه الکسی توکویل تحلیل کرده بی اطلاع بوده.

نهاد های آزادیخواه به صراحت رد کرده و غریزه تبه کارانه و ضایع کننده حقوق دیگران که مبتنی بر تبعیض است را در جایگاه برتری قرار میدهد و با مغلطه هزینه لازم برای ساختن چنان آدمهایی می داند:


🔻
«اصلاً آزادی چیست؟
داشتن گونه ای خواست پاسخگوی به خویشتن نگاه داشت فاصله ای که ما را از هم جدا میکند
بی تفاوت شدن به اندوه ها، به دشواریها، به ناداریها و حتی به زندگی است
آمادگی قربانی کردن انسانها بهر غایت خویش بی آنکه خویشتن را جدا کنیم آزادی یعنی آنکه غریزه های نفسانی غریزه های شادی بخش پیکار و پیروزی بر هر چه غریزه دیگر چیره شود برای نمونه بر غریزه «نیکبختی انسان آزاد شده انسانی که جانش رسته وارستگان روحی چنین رفاه نفرت انگیزی را تا چه مایه زیر گامهاشان پامال می کنند
رفاهی که عطارها، مسیحیان، زنان، انگلیسی ها و دیگر هواخواهان مردم سالاری بس آن را آرزو می کنند.
انسان آزاد منش پیکارگر است اما با کدامین سنجه می توان آزادی کسان و گروه مردمان را بر سنجید؟ با پایداری که باید ورزید و به آن رنجی که باید به بهای بر جای ماندن در بالا پرداخت نمونه برتر انسان آزادمنش را می باید در آنجا جست، آنجایی که همواره نیرومندترین پایمردیها می باید در هم شکسته شود در پنج گامي زورمداری، حتی در آستانه خطر بندگی البته چنین رخدادی از نظرگاه فیزیولوژیکی راست می آید، اگر مراد از زور مداری غرایز هول انگیز و نامهربانانه ای باشد که بیشترین دستگاهمندی و نیرومندی را به انسان بر می نهد که البته به عنوان بهترین نمونه میتوان از ژول سزار نام برد - از نظرگاه سیاسی نیز راست می آید همین بس که هم نگاهی به تاریخ داشته باشیم ملتهایی که ارزشی داشتهاند ملتهایی که ارزشی به دست آورده اند، هرگز چنین ارزشهایی را با چنگ آویختن به نهادهای آزادیخواهی به کف نیاورده اند بلکه خطرهای هولناک از آنان چیزی بایسته نکوداشت بر ساخته است چنین مهلکه ای که به تنهایی شناخت سرچشمه هامان فضیلتهامان شیوه های بازدارندگیمان و سرانجام جانهامان را به ما باز شناسانده است..
.»(غروب بتان)
@cafe_andishe95
2024/09/29 06:27:26
Back to Top
HTML Embed Code: