لیبراسیون/لیبرالیسم
🧨اوباشگری جماعت مصدقی حمله هواداران مصدق به سخنرانی خانه آیتالله کاشانی و کشته شدن فردی به نام محمد حدادزاده و زخمی شدن بسیاری از حاضران در این سخنرانی، فضای عصبی حاکم بر جامعه را خونینتر ساخت. خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند از تهران گزارش داد: «دیشب (یکشنبه)…
🏷 این تصویر واقعی مصدق و جنبش او است. سران جبهه ملی با نواب صفوی و فداییان اسلام جلسه میگذارند و برای قتل نخست وزیر رزمآرا در ازا اجرای احکام اسلامی پس از کسب قدرت توسط مصدق توافق میکنند. یکسال پیش از آن باز هم فداییان اسلام با ترور عبدالحسین هژیر وزیر دربار، راه برای ورود فراکسیون هشت نفره جبهه ملی به مجلس هموار کرده بودند. پس از نخست وزیری مصدق و ریاست مجلس کاشانی، خلیل طهماسبی قاتل رزمآرا را تصویب مادهای در مجلس با سلام و صلوات از زندان آزاد میکنند و شخص مصدق هم با او دیدار کرده و دست تفقد بر سرش میکشد.
🔺اما سوالی که پیش میآید آن است که چگونه بخش عمده افکار عمومی این اقدامات شرورانه و بدعتهای خانمانسوز را تایید میکند؟پاسخ را باید در غلبه موج کور و جنونآمیز بیگانه ستیزی در غائلهی نفت جستجو کرد. جامعهای که در آن زمان میزان باسوادانش کمتر از پانزده درصد و نرخ شهرنشینیاش کمتر از سی درصد بود، برخلاف عصر رضاشاه و نخبگانی که تلاش میکردند، جهل و عقده تودهها را مهار و کم اثر کنند، حالا با زمامدارانی روبرو شده بود که باب میل جهل و توهمش سخن میگفتند.
➰یک روز میگفتند نفت را مال خود میکنیم و همه شما ثروتمند میشوید. به اشتباه حساب کرده بودند که انگلستان نمیتواند نفت ایران را جایگزین کند، پس هر شرایطی را خواهد پذیرفت، وقتی حسابها غلط از آب درآمد، مصدق آمد و گفت مسئله اصلا اقتصاد و عواید نفت نیست، بلکه موضوع اعاده عزت و شکوه ملی است و ملت نان خشک میخورد و دست از این مبارزه نمیکشد. کشور به ورشکستگی افتاد، برنامه هفت ساله توسعه کاملا متوقف شد، اکثر صنایع تعطیل شدند، واردات به صفر نزدیک شد و در ماههای آخر حقوق کارمندان را هم نتوانستند پرداخت کنند. هیچ افقی هم برای گشایش وجود نداشت، خیلی شبیه به وضعی که اکنون در حال تجربه آن هستیم.
🤡 مصدق از آن شخصیتهای شومی است که تمام خصلتهای تباه و پوسیده یک ملت و یک فرهنگ را در خود جمع کرده و آن را حماسی و رمانتیک رنگآمیزی میکنند. چشماندازی مسحورکننده و دروغین میسازند و سپس ملت را در حسرتی فلجکننده و پوچ که نظم ذهن و تعادل روان را برهم میزند، رها میکنند. این حسرت افیونی و دروغین بعدها سرمایه خطرناکترین نیروها برای هموار کردن راه قدرت میگردد و آن ملت بی نوا تمام هستی و دار و ندارش را از کف میدهد.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
🔺اما سوالی که پیش میآید آن است که چگونه بخش عمده افکار عمومی این اقدامات شرورانه و بدعتهای خانمانسوز را تایید میکند؟پاسخ را باید در غلبه موج کور و جنونآمیز بیگانه ستیزی در غائلهی نفت جستجو کرد. جامعهای که در آن زمان میزان باسوادانش کمتر از پانزده درصد و نرخ شهرنشینیاش کمتر از سی درصد بود، برخلاف عصر رضاشاه و نخبگانی که تلاش میکردند، جهل و عقده تودهها را مهار و کم اثر کنند، حالا با زمامدارانی روبرو شده بود که باب میل جهل و توهمش سخن میگفتند.
➰یک روز میگفتند نفت را مال خود میکنیم و همه شما ثروتمند میشوید. به اشتباه حساب کرده بودند که انگلستان نمیتواند نفت ایران را جایگزین کند، پس هر شرایطی را خواهد پذیرفت، وقتی حسابها غلط از آب درآمد، مصدق آمد و گفت مسئله اصلا اقتصاد و عواید نفت نیست، بلکه موضوع اعاده عزت و شکوه ملی است و ملت نان خشک میخورد و دست از این مبارزه نمیکشد. کشور به ورشکستگی افتاد، برنامه هفت ساله توسعه کاملا متوقف شد، اکثر صنایع تعطیل شدند، واردات به صفر نزدیک شد و در ماههای آخر حقوق کارمندان را هم نتوانستند پرداخت کنند. هیچ افقی هم برای گشایش وجود نداشت، خیلی شبیه به وضعی که اکنون در حال تجربه آن هستیم.
🤡 مصدق از آن شخصیتهای شومی است که تمام خصلتهای تباه و پوسیده یک ملت و یک فرهنگ را در خود جمع کرده و آن را حماسی و رمانتیک رنگآمیزی میکنند. چشماندازی مسحورکننده و دروغین میسازند و سپس ملت را در حسرتی فلجکننده و پوچ که نظم ذهن و تعادل روان را برهم میزند، رها میکنند. این حسرت افیونی و دروغین بعدها سرمایه خطرناکترین نیروها برای هموار کردن راه قدرت میگردد و آن ملت بی نوا تمام هستی و دار و ندارش را از کف میدهد.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
لیبراسیون/لیبرالیسم
📜 مشروطهخواهان فقدان حکومت قانون را سرچشمه همه مشکلات از جمله مداخلات بیگانگان در امور داخلی کشور میدانستند. از این رو، انها تمام هّم خود را در درجه اول به استقرار حکومت قانون گذاشتند و نه ستیز با بیگانگان. در ثانی، نهضت مشروطه هیچگاه تحت تأثیر رادیکالیسم…
🌀 آرمانهای پوشالی
💢 میان فهم رهبران جبهه ملی و دکتر مصدق، از شعار استقلال، که صورت عملی خود را در طرح «موازنۀ منفی» یافته بود، با دریافت انقلابیون مذهبی پنجاهوهفتی از استقلال، همسنخی وجود داشت، که در شعار «نه شرقی نه غربی» بنیصدری تبلور یافت و مورد قبول آیتالله خمینی و دیگر رهبران مذهبی قرار گرفت. هر دو جریان دریافتی به غایت جهان سومی از استقلال داشتند که جز بازگشتی به توحش (دشمنی همه با من) و جز عقبگرد به قرون وسطا (اختراع چرخ از نو) نوید دیگری نداشتند.
❎ هرچند دکتر مصدق در آرمان ضداستعماری خود و پیاده کردن «موازنۀ منفی» خویش شکست خورد و کشور را ظرف دو سال به بنبست اقتصادی کشاند و زیر فشارهای همه سویۀ بینالمللی قرارداد، اما همین «آرمان» به دلیل همسنخی با ایدۀ مسلط بر گفتمان پنجاهوهفتی از استقلال، اقبال آن را یافت، که توسط رژیم اسلامی و روشنفکران ضدغربیاش تا انتها اندیشیده و به عمل تبدیل و ایران را به بداقبالی شوم خود کشانده و کشور و ملت را بار دیگر به دامن بدترین نیروهای «جهانخوار» روسیه و چین، با کمترین ملاحظه نسبت به نظام ارزشی انسانی و ناچیزترین ملاحظۀ منافع و مصالح کشور، بیاندازد و روشنفکران بیاخلاق و فاقد مسئولیت را به سرانجام اندیشه و «آرمان» ضدامپریالیستی و ضدنظام سرمایهداری جهانی برساند.
✍️فرخنده مدرس
@cafe_andishe95
💢 میان فهم رهبران جبهه ملی و دکتر مصدق، از شعار استقلال، که صورت عملی خود را در طرح «موازنۀ منفی» یافته بود، با دریافت انقلابیون مذهبی پنجاهوهفتی از استقلال، همسنخی وجود داشت، که در شعار «نه شرقی نه غربی» بنیصدری تبلور یافت و مورد قبول آیتالله خمینی و دیگر رهبران مذهبی قرار گرفت. هر دو جریان دریافتی به غایت جهان سومی از استقلال داشتند که جز بازگشتی به توحش (دشمنی همه با من) و جز عقبگرد به قرون وسطا (اختراع چرخ از نو) نوید دیگری نداشتند.
❎ هرچند دکتر مصدق در آرمان ضداستعماری خود و پیاده کردن «موازنۀ منفی» خویش شکست خورد و کشور را ظرف دو سال به بنبست اقتصادی کشاند و زیر فشارهای همه سویۀ بینالمللی قرارداد، اما همین «آرمان» به دلیل همسنخی با ایدۀ مسلط بر گفتمان پنجاهوهفتی از استقلال، اقبال آن را یافت، که توسط رژیم اسلامی و روشنفکران ضدغربیاش تا انتها اندیشیده و به عمل تبدیل و ایران را به بداقبالی شوم خود کشانده و کشور و ملت را بار دیگر به دامن بدترین نیروهای «جهانخوار» روسیه و چین، با کمترین ملاحظه نسبت به نظام ارزشی انسانی و ناچیزترین ملاحظۀ منافع و مصالح کشور، بیاندازد و روشنفکران بیاخلاق و فاقد مسئولیت را به سرانجام اندیشه و «آرمان» ضدامپریالیستی و ضدنظام سرمایهداری جهانی برساند.
✍️فرخنده مدرس
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
Forwarded from ناگفتههای تاریخ معاصر ایران-ناتاما
●اعتراف محمّد مصدّق: احمدشاه قاجار صمصامالسلطنه بختیاری را از وزارت عزل و وثوقالدوله را به وزارت منصوب کرد.
محمّد مصدّق در امرداد ۱۳۳۲ به دستور پادشاه معزول شد و عزل خویش را از روی شیادی کودتا خواند. حال همین شخص در خاطرات خود در قضیهای جدگانه اعتراف میکند که احمدشاه قاجار نخست وزیران خویش را عزل و نصب میکرد.
او در خاطرات خویش مینویسد: اگر بواسطه توقیف جراید و منع اجتماعات نتوانستند با دولت صمصام مبارزه کنند برای تشکیل یک دولت متکی به سیاست خارجی راه مسدود نبود. همچنان که احمدشاه هم با صدور یک دستخط وثوقالدوله را به ریاست وزراء نصب و صمصام را عزل نمود.
📚خاطرات و تالمات مصدّق، نوشته محمّد مصدّقالسلطنه، صفحه ۱۱۲، به کوشش ایرج افشار
مصدّق عزل خودش را کودتا میخواند و حاضر نبود ببینید که معزول شده است، طعم قدرت چشمان او را کور کرده بود، اما همین مصدّق عزل و نصب هایی که توسط احمدشاه قاجار انجامید را هیچ گاه کودتا نخواند!.
@na_ta_ma
محمّد مصدّق در امرداد ۱۳۳۲ به دستور پادشاه معزول شد و عزل خویش را از روی شیادی کودتا خواند. حال همین شخص در خاطرات خود در قضیهای جدگانه اعتراف میکند که احمدشاه قاجار نخست وزیران خویش را عزل و نصب میکرد.
او در خاطرات خویش مینویسد: اگر بواسطه توقیف جراید و منع اجتماعات نتوانستند با دولت صمصام مبارزه کنند برای تشکیل یک دولت متکی به سیاست خارجی راه مسدود نبود. همچنان که احمدشاه هم با صدور یک دستخط وثوقالدوله را به ریاست وزراء نصب و صمصام را عزل نمود.
📚خاطرات و تالمات مصدّق، نوشته محمّد مصدّقالسلطنه، صفحه ۱۱۲، به کوشش ایرج افشار
مصدّق عزل خودش را کودتا میخواند و حاضر نبود ببینید که معزول شده است، طعم قدرت چشمان او را کور کرده بود، اما همین مصدّق عزل و نصب هایی که توسط احمدشاه قاجار انجامید را هیچ گاه کودتا نخواند!.
@na_ta_ma
لیبراسیون/لیبرالیسم
🌀 آرمانهای پوشالی 💢 میان فهم رهبران جبهه ملی و دکتر مصدق، از شعار استقلال، که صورت عملی خود را در طرح «موازنۀ منفی» یافته بود، با دریافت انقلابیون مذهبی پنجاهوهفتی از استقلال، همسنخی وجود داشت، که در شعار «نه شرقی نه غربی» بنیصدری تبلور یافت و مورد…
⚜️ مصدق علیه مشروطیت / مصدق معنای دموکراسی را نمیدانست
یک فضای فوقالعاده مسموم دنیای روشنفکری ما را فراگرفته که اجازه کوچکترین انتقادی را به آقای مصدق، رهبر نهضت ملی نمیدهد. بنابراین هر کسی که ایشان را نقد کند، متهم به هتاکی میشود. به محض اینکه من انتقاداتی را درباره حکومت دکتر مصدق مطرح و اشتباهاتش را برملا کردم، ناسزاهایی علیه من سرازیر شد.
انتقاد من این بود که دکتر مصدق اشتباه کرد، سیاستهای وی پوپولیستی بود و به اذعان نوشتههای خودش اعتقاد به دموکراسی نداشت یا اصلا نمیدانست دموکراسی چیست. من همه اینها را مستند بیان کردم و اذعان من نیز به نوشتهها و سخنرانیهای شخص دکتر مصدق یا طرفداران وی بود نه منتقدان.
مجلس هفدهم، تیر ماه ۳۱ شروع به کار کرد و از همان ابتدا دکتر مصدق درخواست اختیارات کرد. به این معنا که وکلای مجلس و نمایندگان مردم به دولت اختیار قانونگذاری بدهند. آیا وکیل حق تودیع دارد یا خیر؟ خود دکتر مصدق از نظر حقوقی میگفت این حق را ندارم ولی باز هم دست به این اقدام زد.
📍نتیجه کار مصدق این بود که میگفت این مجلسی که میگویم ۸۰درصد آن نمایندگان واقعی مردم هستند را قبول ندارم. اختیارات برای این بود که نمایندگان مردم حرف نزنند و مصدق جای آنها حرف بزند و قانونگذاری کند. دکتر مصدق تا پایان حکومتش این اختیارات را داشت و در عمل مجلس هفدهم هیچکاره بود. من تعجب میکنم از برخی دوستان که میگویند دکتر مصدق بسیار مشروطهخواه بود. مشروطهخواهی به این صورت است که مجلس را بلااثر و بیخاصیت کنند؟
♦️مصدق نقش بسیار مخربی در فرآیند تاریخ معاصر ما داشته است. مصدق باعث شد که دستاوردهای مشروطیت به باد برود.
🔖مصدق مجلس را به عنوان مهمترین دستاورد مشروطه سکه یک پول کرد.
❌ تبدیل سیاست به مساله حق و باطل و غفلت از منافع ملی از دیگر میراثهای مصدق است. ما ۴۰ سال است که خودمان را درگیر این حق کردهایم. وقتی میگوییم حق مسلم ما انرژی هستهای است این گونه شعارها میراث مصدق است. این در حالی است که سیاست بحث منافع ملی است و نه بحث حق و باطل.
✍️موسی غنی نژاد
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
پ.ن: جریان 57 و جمهوری اسلامی همان میراث شوم مصدق است
@cafe_andishe95
یک فضای فوقالعاده مسموم دنیای روشنفکری ما را فراگرفته که اجازه کوچکترین انتقادی را به آقای مصدق، رهبر نهضت ملی نمیدهد. بنابراین هر کسی که ایشان را نقد کند، متهم به هتاکی میشود. به محض اینکه من انتقاداتی را درباره حکومت دکتر مصدق مطرح و اشتباهاتش را برملا کردم، ناسزاهایی علیه من سرازیر شد.
انتقاد من این بود که دکتر مصدق اشتباه کرد، سیاستهای وی پوپولیستی بود و به اذعان نوشتههای خودش اعتقاد به دموکراسی نداشت یا اصلا نمیدانست دموکراسی چیست. من همه اینها را مستند بیان کردم و اذعان من نیز به نوشتهها و سخنرانیهای شخص دکتر مصدق یا طرفداران وی بود نه منتقدان.
مجلس هفدهم، تیر ماه ۳۱ شروع به کار کرد و از همان ابتدا دکتر مصدق درخواست اختیارات کرد. به این معنا که وکلای مجلس و نمایندگان مردم به دولت اختیار قانونگذاری بدهند. آیا وکیل حق تودیع دارد یا خیر؟ خود دکتر مصدق از نظر حقوقی میگفت این حق را ندارم ولی باز هم دست به این اقدام زد.
📍نتیجه کار مصدق این بود که میگفت این مجلسی که میگویم ۸۰درصد آن نمایندگان واقعی مردم هستند را قبول ندارم. اختیارات برای این بود که نمایندگان مردم حرف نزنند و مصدق جای آنها حرف بزند و قانونگذاری کند. دکتر مصدق تا پایان حکومتش این اختیارات را داشت و در عمل مجلس هفدهم هیچکاره بود. من تعجب میکنم از برخی دوستان که میگویند دکتر مصدق بسیار مشروطهخواه بود. مشروطهخواهی به این صورت است که مجلس را بلااثر و بیخاصیت کنند؟
♦️مصدق نقش بسیار مخربی در فرآیند تاریخ معاصر ما داشته است. مصدق باعث شد که دستاوردهای مشروطیت به باد برود.
🔖مصدق مجلس را به عنوان مهمترین دستاورد مشروطه سکه یک پول کرد.
❌ تبدیل سیاست به مساله حق و باطل و غفلت از منافع ملی از دیگر میراثهای مصدق است. ما ۴۰ سال است که خودمان را درگیر این حق کردهایم. وقتی میگوییم حق مسلم ما انرژی هستهای است این گونه شعارها میراث مصدق است. این در حالی است که سیاست بحث منافع ملی است و نه بحث حق و باطل.
✍️موسی غنی نژاد
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
پ.ن: جریان 57 و جمهوری اسلامی همان میراث شوم مصدق است
@cafe_andishe95
Forwarded from Kayhan.London.Channel کیهان لندن
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازنشر؛ سینما رکس آبادان: کوره آدمسوزی انقلاب اسلامی
از فرید خلیفی
انقلابیون مذهبی و مشروعهخواهان پس از شکست در انقلاب مشروطه که راه ایران را به سوی جهان مدرن میگشود، لحظهای از تلاش برای انتقام گرفتن و به قدرت رسیدن به هر قیمتی باز نایستادند. آنها از جمله در گروه «فداییان اسلام» دست به قتل روشنگرانی مانند احمد کسروی آن هم در صحن دادگستری زدند و سه نخست وزیر، عبدالحسین هژیر، حاجعلی رزمآرا و حسنعلی منصور را ترور کردند.
در کنار هزاران برگ سیاه بجای مانده در تاریخ معاصر ایران که امضای انقلابیون مذهبی را به همراه دارد، به قدرت رسیدن روحالله خمینی در بهمن ۵۷ نیز بیش از پیش بر این تبهکاریها افزود. جنگ هشت ساله که جز مرگ و ویرانی نتیجهای نداشت و اعدامهایی که از همان بهمن ۵۷ آغاز شد و در دههی شصت و سال ۶۷ به اوج خود رسید، تنها دو نمونهی بارز از جنایات حاکمان اسلامی در ایران هستند. در این میان، آتش زدن سینما رکس آبادان در صدر جنایات این حکومت قرار دارد.
این ویدئو نخستین بار در ۲۸ امرداد ۱۳۹۷ در کیهان لندن منتشر شد.
https://www.youtube.com/watch?v=tzo-DItp1oA
@KayhanLondonChannel
از فرید خلیفی
انقلابیون مذهبی و مشروعهخواهان پس از شکست در انقلاب مشروطه که راه ایران را به سوی جهان مدرن میگشود، لحظهای از تلاش برای انتقام گرفتن و به قدرت رسیدن به هر قیمتی باز نایستادند. آنها از جمله در گروه «فداییان اسلام» دست به قتل روشنگرانی مانند احمد کسروی آن هم در صحن دادگستری زدند و سه نخست وزیر، عبدالحسین هژیر، حاجعلی رزمآرا و حسنعلی منصور را ترور کردند.
در کنار هزاران برگ سیاه بجای مانده در تاریخ معاصر ایران که امضای انقلابیون مذهبی را به همراه دارد، به قدرت رسیدن روحالله خمینی در بهمن ۵۷ نیز بیش از پیش بر این تبهکاریها افزود. جنگ هشت ساله که جز مرگ و ویرانی نتیجهای نداشت و اعدامهایی که از همان بهمن ۵۷ آغاز شد و در دههی شصت و سال ۶۷ به اوج خود رسید، تنها دو نمونهی بارز از جنایات حاکمان اسلامی در ایران هستند. در این میان، آتش زدن سینما رکس آبادان در صدر جنایات این حکومت قرار دارد.
این ویدئو نخستین بار در ۲۸ امرداد ۱۳۹۷ در کیهان لندن منتشر شد.
https://www.youtube.com/watch?v=tzo-DItp1oA
@KayhanLondonChannel
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔖این سخنان که «جمهوریاسلامی، ایران را به صدر اسلام برگرداند» و یا اینکه «الگوی رژیم اسلامی، حجاز ۱۴۰۰ سال پیش است» به باور من که اعتقادی به دین هم ندارم، درست نیست. 👳🏾♂️ جمهوری اسلامی در زمین واقعیت و همینطور انقلاب اسلامی، همه از دل روحانیت و فقه اسلامی…
✴️ رویترز آورده که ۱۰ زن در جمهوری دموکراتیک خلق کره یا همان کره شمالی به دلیل پوشیدن شلوارک بازداشت شدهاند.
«رهبر فرزانه» کره شمالی، پوشیدن شلوارک از سوی زنان را «مد سرمایهداری» نامیده است.
در کره شمالی، سیگار کشیدن زنان هم غیرقانونی است.
🔺این خبر باید بیش از همه مورد توجه آنهایی قرار بگیرد که کره شمالی را جایی بهتر از جمهوریاسلامی میدانستند چرا که مثلا حجاب در آنجا آزاد است.
این خطای شناخت از آنجا پدید میآید که گمان میبریم روحانیان در این ۴۴ سال تنها بر مبنای فقه اسلامی یا شیعی رژیمشان را گرداندهاند و از آنجا که آخوند در ایران غالبا جز فساد و تباهی نیافریده است پس منبع اصلی فساد، اسلام است و شیعه و قٰرآن و … . مقصر اصلی این ویرانی ایران هم اسلام است و بس.
در صورتی که چنین نیست.
▪️البته مشخص است که اداره حکومت بر اساس فقه و شریعت هم به تنهایی برای نابودی هر سرزمینی کافی است اما اینگونه نیست که مصیبتی که امروز گرفتار آن هستیم تماما ریشه در اسلام و فقه داشته باشد.
تئوری چپ با قرائت مارکسیستی - لنینیستی- استالینیستی- مائوئیستی و مانند اینها هم عامل مهمی در ایجاد فلاکتی است که ایران امروز در آن گرفتار آمده است.
🔰غربستیزی، امپریالیسمستیزی، ضدیت با سرمایهداری و همینطور مالکیت خصوصی، دشمنی با «مدهای سرمایهداری»، دشمنی با لیبرالیسم، فردگرایی و طرفداری از سیطره هرچه بیشتر دولت بر همه شئونات زندگی فردی و اجتماعی و … چیزهایی بود که چپ ایرانی - به تبعیت از چپ کمونیستی و زیرمجموعههایش- شیفتهاش بود و آن را به اشکال مختلف در فرهنگ عمومی جامعه معاصر ایران تزریق کرد و با این تئوریها بر روی شهود عمومی جامعه ایران و چشمهای خرد ایرانی خاک پاشید.
اگر رژیم آخوندها با «سگگردانی» و داشتن سگ مخالف هستند؛ اگر تا این اندازه بر حجاب اجباری پافشاری میکنند و اگر با شلوارکپوشی مردان مخالفاند و اگر ضد رقص هستند و مانند اینها همه به این دلیل نیست که برای این ممنوعیتها دستور صریح دینی و فقهی دارد و میخواهد که معصیت خدا نکرده باشد؛ نه!
اینها اساتید حلکردن گرههای فقهی با خود فقه هستند. درسش را خواندهاند و نانش را خوردهاند.
غربستیزی و مخالفت با سبک زندگی غربی و به قول کیم جونگ اون «مد سرمایهداری» علت اصلی این ممنوعیتها و بگیر و ببندها است.
✳️ جمهوریاسلامی ضد ایران، فرهنگ ایرانی و تاریخ ایران است. چپهای ایرانی هم همین طور هستند.
جمهوریاسلامی غربستیز، آمریکاستیز، اسرائیلستیز و ضد «مد سرمایهداری» است. چپهای ایرانی هم قریب به اتفاق همین بوده و هستند.
☪️☭ تفسیر چپ و کمونیستی از اسلام که از سوی کسانی چون جلال آل احمد، علی شریعتی، پدر طالقانی و … به عنوان ستونهای فکری جامعه ایران در آمد چیزی نبود که بر سران جمهوریاسلامی تاثیر نگذاشته باشد.
همین خامنهای چنان سنگ شریعتی را بر سینه میزد و چنان هر دو عاشق سید قطب بودند که قابل تامل است.
سید قطب هم سبک زندگی غربی خصوصا آمریکایی را «منزجر کننده» و «بدوی» میدانست.
پیوند دیروز و امروز چپ و اسلامگرایی (ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه) هم از این زاویه دیدنیتر است.
✍️بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
«رهبر فرزانه» کره شمالی، پوشیدن شلوارک از سوی زنان را «مد سرمایهداری» نامیده است.
در کره شمالی، سیگار کشیدن زنان هم غیرقانونی است.
🔺این خبر باید بیش از همه مورد توجه آنهایی قرار بگیرد که کره شمالی را جایی بهتر از جمهوریاسلامی میدانستند چرا که مثلا حجاب در آنجا آزاد است.
این خطای شناخت از آنجا پدید میآید که گمان میبریم روحانیان در این ۴۴ سال تنها بر مبنای فقه اسلامی یا شیعی رژیمشان را گرداندهاند و از آنجا که آخوند در ایران غالبا جز فساد و تباهی نیافریده است پس منبع اصلی فساد، اسلام است و شیعه و قٰرآن و … . مقصر اصلی این ویرانی ایران هم اسلام است و بس.
در صورتی که چنین نیست.
▪️البته مشخص است که اداره حکومت بر اساس فقه و شریعت هم به تنهایی برای نابودی هر سرزمینی کافی است اما اینگونه نیست که مصیبتی که امروز گرفتار آن هستیم تماما ریشه در اسلام و فقه داشته باشد.
تئوری چپ با قرائت مارکسیستی - لنینیستی- استالینیستی- مائوئیستی و مانند اینها هم عامل مهمی در ایجاد فلاکتی است که ایران امروز در آن گرفتار آمده است.
🔰غربستیزی، امپریالیسمستیزی، ضدیت با سرمایهداری و همینطور مالکیت خصوصی، دشمنی با «مدهای سرمایهداری»، دشمنی با لیبرالیسم، فردگرایی و طرفداری از سیطره هرچه بیشتر دولت بر همه شئونات زندگی فردی و اجتماعی و … چیزهایی بود که چپ ایرانی - به تبعیت از چپ کمونیستی و زیرمجموعههایش- شیفتهاش بود و آن را به اشکال مختلف در فرهنگ عمومی جامعه معاصر ایران تزریق کرد و با این تئوریها بر روی شهود عمومی جامعه ایران و چشمهای خرد ایرانی خاک پاشید.
اگر رژیم آخوندها با «سگگردانی» و داشتن سگ مخالف هستند؛ اگر تا این اندازه بر حجاب اجباری پافشاری میکنند و اگر با شلوارکپوشی مردان مخالفاند و اگر ضد رقص هستند و مانند اینها همه به این دلیل نیست که برای این ممنوعیتها دستور صریح دینی و فقهی دارد و میخواهد که معصیت خدا نکرده باشد؛ نه!
اینها اساتید حلکردن گرههای فقهی با خود فقه هستند. درسش را خواندهاند و نانش را خوردهاند.
غربستیزی و مخالفت با سبک زندگی غربی و به قول کیم جونگ اون «مد سرمایهداری» علت اصلی این ممنوعیتها و بگیر و ببندها است.
✳️ جمهوریاسلامی ضد ایران، فرهنگ ایرانی و تاریخ ایران است. چپهای ایرانی هم همین طور هستند.
جمهوریاسلامی غربستیز، آمریکاستیز، اسرائیلستیز و ضد «مد سرمایهداری» است. چپهای ایرانی هم قریب به اتفاق همین بوده و هستند.
☪️☭ تفسیر چپ و کمونیستی از اسلام که از سوی کسانی چون جلال آل احمد، علی شریعتی، پدر طالقانی و … به عنوان ستونهای فکری جامعه ایران در آمد چیزی نبود که بر سران جمهوریاسلامی تاثیر نگذاشته باشد.
همین خامنهای چنان سنگ شریعتی را بر سینه میزد و چنان هر دو عاشق سید قطب بودند که قابل تامل است.
سید قطب هم سبک زندگی غربی خصوصا آمریکایی را «منزجر کننده» و «بدوی» میدانست.
پیوند دیروز و امروز چپ و اسلامگرایی (ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه) هم از این زاویه دیدنیتر است.
✍️بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
🔥🏴 وحشیگری ارتجاع سیاه
آبادان در آن سالها به واسطه پالایشگاه نفت، بزرگترین شهر کارگری ایران بود، و در حالی که انقلابیون در دیگر شهرهای کوچک و بزرگ در تب و تاب انقلاب میسوختند، به صورتی شگفت آور آرام بود، آرامشی که به زودی جای خود را به طوفانی بزرگ داد و این شهر را به قلب پُر تپش و مرکز توجه انقلاب تبدیل کرد.
در آن زمان، مردم شهرهایی چون اصفهان و تبریز و تهران، برخلاف آبادی، ناآرامیهای را تجربه میکردند، و تظاهرات پراکندهای را شاهد بودند که گاه به خشونت میانجامید، همراه با شکستن شیشههای بانکها و رستورانها و گاه حمله به آنها و آتش زدنهای این جا و آنجا و اعلامیههای انقلابیون و مسلمانان تندرو در تایید آنچه صورت میگرفت.
🔻اپیزود اول
متهم ردیف یک دادگاه، حسین تکبعلی زاده درباره انتخاب آبادان و سینما رکس برای آتش زدن در دادگاه گفت:
مساله دیگری که باعث شد خون ما به جوش آید و غیرتی شویم، آن بود که میگفتند همه جوانان ایران بپا خاستهاند، اما در آبادان هیچ حرکتی از جوانان این شهر به چشم نمیخورد و چیز دیگری که من را عمیقاً به خشم آورده بود، این بود که برای بچههای آبادان از قم سینه بند زنانه فرستاده بودند. ...
🔻اپیزود دوم
بعد از انقلاب بسیاری از انقلابیون به دست داشتن در آتش زدن سینماها اعتراف کردند. فرج الله سلحشور از سینماگران حکومتی نزدیک به آیتالله خامنه ای بعد از انقلاب در مراسم اختتامیه جشنواره شعر و سرود انقلاب در فرهنگسرای انقلاب اسلامی به آتش زدن سینما در دوران پیش از انقلاب افتخار کرد:
" قبل از انقلاب اسلامی ماهیت سینما برای مردم روشن بود و خانوادههای مذهبی با سینما و تلویزیون هیچکاری نداشتند و ما به خوبی میدانستیم که سینما کانال ورود فرهنگ بیگانه به کشور ماست... من جز کسانی بودم که قبل از انقلاب سینما آتش زدم و متاسفانه بعد از انقلاب برای همان سینماها موزه درست شد و هنوز هم از آن حمایت میشود." (به نقل از سایت دولتی تابناک به تاریخ 23 بهمن 1391)
👳🏾♂️آیتالله لاهوتی نیز در یک مصاحبه اختصاصی با روزنامه کیهان فاش کرد که: «در زمان طاغوت سینمای قم به دستور سید احمد خمینی منفجر شد»
... درباره فرزند امام تا آنجا که این جانب میشناسد افراد مملکت ما در مبارزه به دو دسته تقسیم میشوند، یک دسته عبارتند از کسانی که بعد از پیروزی انقلاب به انقلاب پیوسته اند و شدیداً از انقلاب حمایت میکنند و هرگز رضایت نمیدهند که ملت ما بداند که آنها پیوستگان به انقلاب پس از انقلابند و اگر جسارت نشود میراثخواران انقلابند و دسته دیگر عبارتند از افرادی که در دوران گذشته همیشه به انقلاب فکر میکردند و گذشته از اندیشیدن در راه انقلاب و به ثمر رسیدن آن فداکاری میکردند... حاج احمد خمینی از این دسته دوم بود او به علت علاقه شدیدش به واژگونی رژیم سابق و برای اینکه به رژیم بفهماند که روحانیت زنده است دستور انفجار سینمای [نیاگارا] قم را صادر کرد... (نقل از کیهان، مورخ 22 آذرماه 1358)
📚📖 آتشسوزی سینما رکس: آغاز وحشتِ چهل ساله، علی سجادی
@cafe_andishe95
🔷 🔶 🔷 🔶 🔷 🔶 🔷 🔶 🔷
🔻اپیزود سوم
💣 وحشیگری، تخریب اموال عمومی، آتش زدن بانکها و مغازههای مردم از بدو تولد در ذات جمهوری اسلامی بوده است. نمونه کوچکی از این جنون و حماقت انقلابیون وحشی را در کتاب آبراهامیان که خود از هواداران جمهوری اسلامی و جریان 57 هست، میخوانیم:
"(در تبریز)راهپیمایان راه افتادند سمت مرکز شهر تبریز و بیشتر از هفتاد ساختمان را زیر و رو کردند: دفترهای حزب رستاخیز، ساواک و انجمن فرهنگی ایران و امریکا، همچنین هتلهایی مجلل، بوتیکهایی پرزرق و برق و گران قیمت، مشروب فروشیها و سینماهایی که اختصاصاً فیلم های هالیوودی نشان میدادند. ساختمان های شرکت پپسی کولا در ایران و همچنین بانک صادرات را هم غارت کردند".
📚📖 مردم در سیاست ایران، یرواند آبراهامیان ترجمه بهرنگ رجبی
@cafe_andishe95
آبادان در آن سالها به واسطه پالایشگاه نفت، بزرگترین شهر کارگری ایران بود، و در حالی که انقلابیون در دیگر شهرهای کوچک و بزرگ در تب و تاب انقلاب میسوختند، به صورتی شگفت آور آرام بود، آرامشی که به زودی جای خود را به طوفانی بزرگ داد و این شهر را به قلب پُر تپش و مرکز توجه انقلاب تبدیل کرد.
در آن زمان، مردم شهرهایی چون اصفهان و تبریز و تهران، برخلاف آبادی، ناآرامیهای را تجربه میکردند، و تظاهرات پراکندهای را شاهد بودند که گاه به خشونت میانجامید، همراه با شکستن شیشههای بانکها و رستورانها و گاه حمله به آنها و آتش زدنهای این جا و آنجا و اعلامیههای انقلابیون و مسلمانان تندرو در تایید آنچه صورت میگرفت.
🔻اپیزود اول
متهم ردیف یک دادگاه، حسین تکبعلی زاده درباره انتخاب آبادان و سینما رکس برای آتش زدن در دادگاه گفت:
مساله دیگری که باعث شد خون ما به جوش آید و غیرتی شویم، آن بود که میگفتند همه جوانان ایران بپا خاستهاند، اما در آبادان هیچ حرکتی از جوانان این شهر به چشم نمیخورد و چیز دیگری که من را عمیقاً به خشم آورده بود، این بود که برای بچههای آبادان از قم سینه بند زنانه فرستاده بودند. ...
🔻اپیزود دوم
بعد از انقلاب بسیاری از انقلابیون به دست داشتن در آتش زدن سینماها اعتراف کردند. فرج الله سلحشور از سینماگران حکومتی نزدیک به آیتالله خامنه ای بعد از انقلاب در مراسم اختتامیه جشنواره شعر و سرود انقلاب در فرهنگسرای انقلاب اسلامی به آتش زدن سینما در دوران پیش از انقلاب افتخار کرد:
" قبل از انقلاب اسلامی ماهیت سینما برای مردم روشن بود و خانوادههای مذهبی با سینما و تلویزیون هیچکاری نداشتند و ما به خوبی میدانستیم که سینما کانال ورود فرهنگ بیگانه به کشور ماست... من جز کسانی بودم که قبل از انقلاب سینما آتش زدم و متاسفانه بعد از انقلاب برای همان سینماها موزه درست شد و هنوز هم از آن حمایت میشود." (به نقل از سایت دولتی تابناک به تاریخ 23 بهمن 1391)
👳🏾♂️آیتالله لاهوتی نیز در یک مصاحبه اختصاصی با روزنامه کیهان فاش کرد که: «در زمان طاغوت سینمای قم به دستور سید احمد خمینی منفجر شد»
... درباره فرزند امام تا آنجا که این جانب میشناسد افراد مملکت ما در مبارزه به دو دسته تقسیم میشوند، یک دسته عبارتند از کسانی که بعد از پیروزی انقلاب به انقلاب پیوسته اند و شدیداً از انقلاب حمایت میکنند و هرگز رضایت نمیدهند که ملت ما بداند که آنها پیوستگان به انقلاب پس از انقلابند و اگر جسارت نشود میراثخواران انقلابند و دسته دیگر عبارتند از افرادی که در دوران گذشته همیشه به انقلاب فکر میکردند و گذشته از اندیشیدن در راه انقلاب و به ثمر رسیدن آن فداکاری میکردند... حاج احمد خمینی از این دسته دوم بود او به علت علاقه شدیدش به واژگونی رژیم سابق و برای اینکه به رژیم بفهماند که روحانیت زنده است دستور انفجار سینمای [نیاگارا] قم را صادر کرد... (نقل از کیهان، مورخ 22 آذرماه 1358)
📚📖 آتشسوزی سینما رکس: آغاز وحشتِ چهل ساله، علی سجادی
@cafe_andishe95
🔷 🔶 🔷 🔶 🔷 🔶 🔷 🔶 🔷
🔻اپیزود سوم
💣 وحشیگری، تخریب اموال عمومی، آتش زدن بانکها و مغازههای مردم از بدو تولد در ذات جمهوری اسلامی بوده است. نمونه کوچکی از این جنون و حماقت انقلابیون وحشی را در کتاب آبراهامیان که خود از هواداران جمهوری اسلامی و جریان 57 هست، میخوانیم:
"(در تبریز)راهپیمایان راه افتادند سمت مرکز شهر تبریز و بیشتر از هفتاد ساختمان را زیر و رو کردند: دفترهای حزب رستاخیز، ساواک و انجمن فرهنگی ایران و امریکا، همچنین هتلهایی مجلل، بوتیکهایی پرزرق و برق و گران قیمت، مشروب فروشیها و سینماهایی که اختصاصاً فیلم های هالیوودی نشان میدادند. ساختمان های شرکت پپسی کولا در ایران و همچنین بانک صادرات را هم غارت کردند".
📚📖 مردم در سیاست ایران، یرواند آبراهامیان ترجمه بهرنگ رجبی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔺دینی نو برای بیدینان 🔘 معادشناسی مارکسیستی برای پرولتاریا همان نقشی را قائل میشود که منجی برای بشریت. اصطلاحاتی که مارکس جوان به کار میبرد جای هیچ شک و شبههای درباره منشأ یهودی- مسیحی اسطوره طبقه باقی نمیگذارد؛ وجود طبقهای برگزیده به خاطر رنج و مصیبتهایی…
☠️خرافهای کُشنده
♦️نه مارکسیسم علمی است که در احوال کارگران شوربخت و نه کمونیسم فلسفه ذاتی پرولتاریاست بلکه نمودی از فلسفه روشنفکری است که بخشهایی از پرولتاریا را اغوا کرده است و کمونیسم نیز از این شبهعلم برای چنگ زدن به هدفش یعنی قبضه قدرت استفاده میکند. کارگران خود باور ندارند که برای نجات بشریت برگزیده شدهاند، آنان بیشتر به شرایط زندگی بورژواها رشک میبرند.
📚📖 افیون روشنفکران، رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی
@cafe_andishe95
♦️نه مارکسیسم علمی است که در احوال کارگران شوربخت و نه کمونیسم فلسفه ذاتی پرولتاریاست بلکه نمودی از فلسفه روشنفکری است که بخشهایی از پرولتاریا را اغوا کرده است و کمونیسم نیز از این شبهعلم برای چنگ زدن به هدفش یعنی قبضه قدرت استفاده میکند. کارگران خود باور ندارند که برای نجات بشریت برگزیده شدهاند، آنان بیشتر به شرایط زندگی بورژواها رشک میبرند.
📚📖 افیون روشنفکران، رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📍فردباوری روش شناسانه هم اصطلاحی است که برای تعریف جایگاه فرد در جامعه آزاد به کار گرفته میشود. فرد باوری روش شناسانه به معنای رد سنت و اخلاق نیست. سنت و هنجارهای اخلاقی از آزمون زمان سربلند بیرون آمده اند و ویژگی بقا را دارند. سنت برای بقای انسان همان نقش…
🗽قلمرو آزادی فردی همچنین قلمرو مسئولیت فردی است، اما این بدان معنا نیست که در برابر هیچ شخص خاصی در قبال اعمال خویش پاسخگو باشیم. ممکن است خویشتن را در معرض تقبیح دیگران قرار دهیم زیرا کاری که میکنیم خوشایند آنان نیست. ولی عُمده دلیلی که باید مسئولیت کامل تصمیماتمان را بر عهده بگیریم این است که بدین ترتیب توجهمان به آنگونه علل و رویدادها جلب میشود که به اعمال ما بستگی دارد. بزرگترین نقش اعتقاد به مسئولیت فردی، واداشتن ما به استفاده کامل از شناختها و ظرفیتهایمان برای رسیدن به اهدافمان است.
📚📖 در سنگر آزادی، فردریش فون هایک ترجمه عزت الله فولادوند
@cafe_andishe95
📚📖 در سنگر آزادی، فردریش فون هایک ترجمه عزت الله فولادوند
@cafe_andishe95
📄برخی اقدامهای تاریخی محمد مصدق📥
چند اقدام تاریخی محمد مصدق که کمتر به آنها اشاره شده را در زیر مینویسم. تلاش کردم کوتاه و مختصر در چند سطر اقدامات تاریخی مصدق را بیان کرده تا خوانندگان با تمام ابعاد شخصیتی ایشان بیشتر آشنا شوند
۱_ واقعه سی تیر را با کمک جبهه ملی به راه انداخت، آن را قیام ملی خواند و قربانیان این روز را شهدای ملی یا وطن نامید
۲_ تلاش کرد که حق رای را از بیسوادان سلب کند
۳_ خواهر شاه را وادار به ترک کشور کرد و از روزنامههای تودهای که دربار را خانهی جاسوسی و خیانت مینامیدند، حمایت کرد
۴_ از مجلس اختیارات فوقالعاده ۶ ماهه گرفت تا هر قانونی را که شخصا ضروری میداند، وضع کند. پس از پایان شش ماه، دوباره درخواست کرد اما مجلس مخالفت نمود و مصدق مجلس را منحل کرد
۵_ فروش مشروبات الکلی را ممنوع اعلام کرد
۶_ بر پیروان احمد کسروی شورید
۷_ قانون انتخاباتی جدیدی وضع کرد که در آن زنان همچنان از حق رای محروم ماندند
۸_حضور روحانیون در شورای نظارت بر انتخابات را محکم کرد
۹_ ۲۸ تن از اعضای فدائیان اسلام را از زندان آزاد کرد
۱۰_ قاتل رزم آرا، نخست وزیر پیشین را از زندان آزاد کرد
۱۱_ نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد، ۱۵ درصد از بودجه نظامی را کاهش داد و اعلام کرد که دولت در آینده فقط تجهیزات دفاعی خواهد خرید
۱۲_ انتقال ۱۵۰۰۰ تن از ارتش به ژاندارمری و اخراج ۱۵ ژنرال از ارتش.
۱۳_ گماردن افسران مورد اعتماد خود به پستهای مهم نظامی و ایجاد حکومت نظامی علیه مخالفان سیاسی خود.
۱۴_ قرار دادن صندوقهای رای مثبت و منفی در مکانهای گوناگون برای اطمینان از پیروزی خود در همه پرسی.
امید فراغت
@cafe_andishe95
چند اقدام تاریخی محمد مصدق که کمتر به آنها اشاره شده را در زیر مینویسم. تلاش کردم کوتاه و مختصر در چند سطر اقدامات تاریخی مصدق را بیان کرده تا خوانندگان با تمام ابعاد شخصیتی ایشان بیشتر آشنا شوند
۱_ واقعه سی تیر را با کمک جبهه ملی به راه انداخت، آن را قیام ملی خواند و قربانیان این روز را شهدای ملی یا وطن نامید
۲_ تلاش کرد که حق رای را از بیسوادان سلب کند
۳_ خواهر شاه را وادار به ترک کشور کرد و از روزنامههای تودهای که دربار را خانهی جاسوسی و خیانت مینامیدند، حمایت کرد
۴_ از مجلس اختیارات فوقالعاده ۶ ماهه گرفت تا هر قانونی را که شخصا ضروری میداند، وضع کند. پس از پایان شش ماه، دوباره درخواست کرد اما مجلس مخالفت نمود و مصدق مجلس را منحل کرد
۵_ فروش مشروبات الکلی را ممنوع اعلام کرد
۶_ بر پیروان احمد کسروی شورید
۷_ قانون انتخاباتی جدیدی وضع کرد که در آن زنان همچنان از حق رای محروم ماندند
۸_حضور روحانیون در شورای نظارت بر انتخابات را محکم کرد
۹_ ۲۸ تن از اعضای فدائیان اسلام را از زندان آزاد کرد
۱۰_ قاتل رزم آرا، نخست وزیر پیشین را از زندان آزاد کرد
۱۱_ نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد، ۱۵ درصد از بودجه نظامی را کاهش داد و اعلام کرد که دولت در آینده فقط تجهیزات دفاعی خواهد خرید
۱۲_ انتقال ۱۵۰۰۰ تن از ارتش به ژاندارمری و اخراج ۱۵ ژنرال از ارتش.
۱۳_ گماردن افسران مورد اعتماد خود به پستهای مهم نظامی و ایجاد حکومت نظامی علیه مخالفان سیاسی خود.
۱۴_ قرار دادن صندوقهای رای مثبت و منفی در مکانهای گوناگون برای اطمینان از پیروزی خود در همه پرسی.
امید فراغت
@cafe_andishe95
☑️اندیشه مدرن، به جای نسبت و رابطه ی انسان و خدا، بیشتر به رابطه ی انسان با انسان، یعنی روابط اجتماعی پرداخته است، مسئله آزادی فرد در برابر جمع را مطرح کرده و رو یا رویی فرد با دولت و جامعه و نسبتهای آنها با یکدیگر، یکی از جهات عمده ی فکر در دو - سه قرن اخیر بوده است.
در اروپا، به دنبال جنبش اندیشه سیاسی از رُنسانس به این سو، از آزادی تعریفهای بسیار کرده اند. برخی دنبال معنای آشنای کلمه را گرفته اند و برخی دیگر از آن جدا شده اند، و از جمله، «آزادی» را وجود شرایط و فرصت هایی دانسته اند که برای گسترشِ تواناییهای فرد اهمیت اساسی دارد.
🔒هواداران رژیمهای «فراگیر» (توتالیتر) که با مفاهیم جاری آزادی در دموکراسیها مخالفند، بیشتر به این تعریف از آزادی می چسبند و مدعی آنند که برای آزادی بُعدی بیش از بُعد سیاسی آن قایلند. اما متفکرانی مانند تامس هابز و جان استوارت میل آزادی را به معنای متعارف آن تعریف کرده اند. چنانکه هابس می گوید: «انسان آزاد کسی است که چون بخواهد کارهایی را انجام دهد که در توان و استعداد او هست با مانعی روبرو نشود.» (رساله ی لویاتان).
از سوی دیگر، در سنت تفکر غربی، آزادی را شیوه ی زندگیِ همساز با قانون اخلاقی و خِرد شمرده اند، چنانکه اپیکتتوس، فیلسوف رواقی رومی می گوید: «هیچ انسانِ بدکار آزاد نیست»، و کارلایل، فیلسوف انگلیسی می گوید:
«آزادیِ حقیقیِ انسان در یافتن راهِ درست و گام زدن در آن راه است،» و میلتون، شاعر انگلیسی، نیز همین معنا را در سر دارد که می گوید:
«چون فریاد آزادی بر می دارند مرادشان خود سری است. زیرا کسی که خواهان آزادی است باید نیک و خردمند باشد.»
و اما در کارهای تامس هیل گرین و هگل مفهوم آزادی بخشی از یک فلسفه سیاسیِ پیچیده می شود. گرین می گوید:
«آزادی اخلاقی آن است که خِرد راهبرِ اراده باشد»؛ و آزادی برای فرد همانا «تحقق کمال در او به دست اوست.»
✖️ اما هگل از این فراتر می رود و بر آن است که معیار نیکی و خرد را - که در نظر داشتن آن عینِ آزادی است - در «دولت» باید جست، زیرا دولت به خودی خود و از راه خود همانا تمامیتِ اخلاقی و تحقق آزادی است.»
(فلسفه حق).
✖️✖️بر این مبنا استدلال کرده اند از آنجا که فرد حقیقتِ ذاتِ خود را در خدمت دولت می یابد،
اگر سرپیچی کند می توان اورا واداشت که «آزاد» بماند. این استدلال بعدها مبنای فلسفه ی دولت در رژیمهای فاشیست و نازیست قرار گرفت.
بطور کلی، در روزگار جدید، آزادی سیاسی، رکن دمکراسی شناخته شده و پایمال کردن آزادیهای اساسی، که در قانون اساسی آشکارا به مردم داده شده، پایمال کردن اصلِ حاکمیتِ مردم و جنایتی علیه حاکمیت قانون به شمار می آید. اما آزادیهای تعریف شده ی قانونی همواره حد آزادی هر فرد را همانا حدود آزادی دیگران می داند. بنابراین، آزادی با آنکه کلمه ای ست که بسیار با هیجان بر زبان می آید، به خودی خود پسندیده نیست، بلکه همواره باید در نظر داشت که آزادی از چه و برای چه خواسته می شود.
📕دانشنامهٔ سیاسی، داریوش آشوری
@cafe_andishe95
در اروپا، به دنبال جنبش اندیشه سیاسی از رُنسانس به این سو، از آزادی تعریفهای بسیار کرده اند. برخی دنبال معنای آشنای کلمه را گرفته اند و برخی دیگر از آن جدا شده اند، و از جمله، «آزادی» را وجود شرایط و فرصت هایی دانسته اند که برای گسترشِ تواناییهای فرد اهمیت اساسی دارد.
🔒هواداران رژیمهای «فراگیر» (توتالیتر) که با مفاهیم جاری آزادی در دموکراسیها مخالفند، بیشتر به این تعریف از آزادی می چسبند و مدعی آنند که برای آزادی بُعدی بیش از بُعد سیاسی آن قایلند. اما متفکرانی مانند تامس هابز و جان استوارت میل آزادی را به معنای متعارف آن تعریف کرده اند. چنانکه هابس می گوید: «انسان آزاد کسی است که چون بخواهد کارهایی را انجام دهد که در توان و استعداد او هست با مانعی روبرو نشود.» (رساله ی لویاتان).
از سوی دیگر، در سنت تفکر غربی، آزادی را شیوه ی زندگیِ همساز با قانون اخلاقی و خِرد شمرده اند، چنانکه اپیکتتوس، فیلسوف رواقی رومی می گوید: «هیچ انسانِ بدکار آزاد نیست»، و کارلایل، فیلسوف انگلیسی می گوید:
«آزادیِ حقیقیِ انسان در یافتن راهِ درست و گام زدن در آن راه است،» و میلتون، شاعر انگلیسی، نیز همین معنا را در سر دارد که می گوید:
«چون فریاد آزادی بر می دارند مرادشان خود سری است. زیرا کسی که خواهان آزادی است باید نیک و خردمند باشد.»
و اما در کارهای تامس هیل گرین و هگل مفهوم آزادی بخشی از یک فلسفه سیاسیِ پیچیده می شود. گرین می گوید:
«آزادی اخلاقی آن است که خِرد راهبرِ اراده باشد»؛ و آزادی برای فرد همانا «تحقق کمال در او به دست اوست.»
✖️ اما هگل از این فراتر می رود و بر آن است که معیار نیکی و خرد را - که در نظر داشتن آن عینِ آزادی است - در «دولت» باید جست، زیرا دولت به خودی خود و از راه خود همانا تمامیتِ اخلاقی و تحقق آزادی است.»
(فلسفه حق).
✖️✖️بر این مبنا استدلال کرده اند از آنجا که فرد حقیقتِ ذاتِ خود را در خدمت دولت می یابد،
اگر سرپیچی کند می توان اورا واداشت که «آزاد» بماند. این استدلال بعدها مبنای فلسفه ی دولت در رژیمهای فاشیست و نازیست قرار گرفت.
بطور کلی، در روزگار جدید، آزادی سیاسی، رکن دمکراسی شناخته شده و پایمال کردن آزادیهای اساسی، که در قانون اساسی آشکارا به مردم داده شده، پایمال کردن اصلِ حاکمیتِ مردم و جنایتی علیه حاکمیت قانون به شمار می آید. اما آزادیهای تعریف شده ی قانونی همواره حد آزادی هر فرد را همانا حدود آزادی دیگران می داند. بنابراین، آزادی با آنکه کلمه ای ست که بسیار با هیجان بر زبان می آید، به خودی خود پسندیده نیست، بلکه همواره باید در نظر داشت که آزادی از چه و برای چه خواسته می شود.
📕دانشنامهٔ سیاسی، داریوش آشوری
@cafe_andishe95
🚦ایدئولوژی مانند عینکی است که انسان دنیای واقعی را به رنگ دیگر می بیند و برآن اساس عمل می کند. واقعیت در برابر پیش فرضهای ایدئولوژی رنگ می بازد. در این حالت، انسان ناراستی را راستی و خطاهای خود را توجیه می کند.
ایدئولوژی زدگی مانع از استقلال فکری می شود. در حوزه ی مذهب و سیاست نیز انسان می تواند برده ی ایدئولوژی خود شود.یعنی به جای تصمیم براساس اصول، علم، خرد و اخلاق، تابع پیشفرضهایی سیستماتیک و مکتبها و ایسم های ساخته شده برای سنجش درستی و نادرستی ارزشها و هنجارها بشود، براساس آن به دیگران و خود آسیب برساند، بی آن که در خطاکاریهایِ خود دچار عذابِ وجدان گردد.ایدئولوژی زدگی برابر با آگاهی انسان نیست، برعکس بازتابی از ناآگاهی انسان و تعصب او است.
در فرایندِ اجتماعی شدن و درونی کردن ارزشهای محیط و هنجارهای فرهنگی، ذهن انسان به ساختاری بدل میشود که رفتار انسان را تنظیم و قاعده مند می کند. در این فرایند، بخشی از نبایدهای اجتماعی نیز در کنار بایدها در انسان درونی می گردد.
اما اگر ایدئولوژی بر ساختار ذهنی انسان غلبه یابد، رفتار انسان از باید و نبایدهای هنجارهای فرهنگی و اخلاقی فاصله می گیرد؛ در نتیجه، رفتار انسان را ایدئولوژی هدایت می کند نه واقعیت.
اینگونه است که ایدئولوژی در شکل رفتار جمعی ممکن است تا حد جنون آمیز خودآزاری ودگرآزاری پیش برود. در رفتار جمعی، اراده و استقلال فکر از کنترل فرد خارج شده تابع فضای ایجاد شدۀ جمعی می شود. یک خطا در مراوده جمعی حتی می تواند به یک ارزش بدل شود، و نه تنها رفتار و فکر نادرست انسان را توجیه، بلکه او را متعهد و موظف کند.
🕌بنیادگرایی دینی و عملیات انتحاری نیز موارد جنون آمیز بیماری ایدئولوژی، و اوج ناآگاهی و عمق تعصب و پیش فرض های برساخته ی انسان است. آن چه توسط فاشیستها، انقلاب فرهنگی چین، و خمرهای سرخ در کامبوج رخ داد نیز نمونه هایی از بیماری و جنون ایدئولوژی سیاسی است که میلیونها انسان بی گناه قربانی آن شدند.
🌌این نوع ایدئولوژی، اغلب مکمل یک مکتب سیاسی مانند لنینیسم یا فاندامنتالیسم(بنیادگرایی) است. در این نوع تعبیر از ایدئولوژی، ایدئولوگ نیز پیدا می شود که نقش هدایت گر دیگران را دارد.
داوری براساس ایدئولوژی می کوشد که به جای شناخت واقعیت ها، واقعیتها را مطابق میل و پنداشت های مطلق گرایانه ی خود ببیند و نظم بدهد و با آن زندگی کند. این گونه است که ایدئولوژی با نادیده گرفتن فاکت ها، و در تقابل با واقعی تها سرآخر به تمامتخواهی و توتالیتاریسم می انجامد. افزون بر معنی و تعریف ایدئولوژی، موضوع ایدئولوژی هم بسیار مهم است. معمولاً انقلابها نیاز به ایدئولوژی دارند. زیرا ایدئولوژی کنش انسانی را تئوریزه می کند. نگاه به سیاست از دریچۀ ایده آلها نخست تولیدگر هرگونه کنش در انسان میشود و دوم همانند چسبی افراد مختلف را در کنار هم قرار می دهد و به هم متصل می کند. در این صورت می تواند، همفکری جمعی ) Group Thinking ( و خطای جمعی رخ دهد. افرادی که یکدیگر را نمیشناسند طوری نسبت به هم اعتماد می کنند که گویی در تمام عمر همدیگر را میشناختند.
⚠️ایدئولوژی عامل بسیج و تخریب
تجربه نشان داده است که ایدئولوژی، از جمله ایدئولوژی مارکسیسم برای بسیج، سازماندهی، مبارزه، فداکاری تا حد جان فشانی، انقلاب و پیروزی برقدرت حاکم، اهرمی مؤثر و حتا لازم است. در عین حال به مبارزات، حق اهلیت و مشروعیت عطا می کند و به مبارزان، شوق از خودگذشتگی می بخشد. 🔻اینگونه هدف وسیله را توجیه میکند.
در چنین شرایطی عقلانیت انسان تابع هیجانات اجتماعی میشود. در چنین فضایی طبعاً نمی توان از رفتار هیجا نزده و احساسی نتایج درستی انتظار داشت.در این فرایند، ایدئولوژی نه تنها به عنوان عامل پیوند دهنده ی افراد در تشکیلات سیاسی و دینی به کار گرفته م یشود؛ بلکه تداومِ آن در چارچوب اندیشه ی ایدئولوژیکِ دولتی نیز می تواند هم توجیه گر تمامی تخواهی گردد و هم توجیه گرِ کشتارِ مردم.
@cafe_andishe95
ایدئولوژی زدگی مانع از استقلال فکری می شود. در حوزه ی مذهب و سیاست نیز انسان می تواند برده ی ایدئولوژی خود شود.یعنی به جای تصمیم براساس اصول، علم، خرد و اخلاق، تابع پیشفرضهایی سیستماتیک و مکتبها و ایسم های ساخته شده برای سنجش درستی و نادرستی ارزشها و هنجارها بشود، براساس آن به دیگران و خود آسیب برساند، بی آن که در خطاکاریهایِ خود دچار عذابِ وجدان گردد.ایدئولوژی زدگی برابر با آگاهی انسان نیست، برعکس بازتابی از ناآگاهی انسان و تعصب او است.
در فرایندِ اجتماعی شدن و درونی کردن ارزشهای محیط و هنجارهای فرهنگی، ذهن انسان به ساختاری بدل میشود که رفتار انسان را تنظیم و قاعده مند می کند. در این فرایند، بخشی از نبایدهای اجتماعی نیز در کنار بایدها در انسان درونی می گردد.
اما اگر ایدئولوژی بر ساختار ذهنی انسان غلبه یابد، رفتار انسان از باید و نبایدهای هنجارهای فرهنگی و اخلاقی فاصله می گیرد؛ در نتیجه، رفتار انسان را ایدئولوژی هدایت می کند نه واقعیت.
اینگونه است که ایدئولوژی در شکل رفتار جمعی ممکن است تا حد جنون آمیز خودآزاری ودگرآزاری پیش برود. در رفتار جمعی، اراده و استقلال فکر از کنترل فرد خارج شده تابع فضای ایجاد شدۀ جمعی می شود. یک خطا در مراوده جمعی حتی می تواند به یک ارزش بدل شود، و نه تنها رفتار و فکر نادرست انسان را توجیه، بلکه او را متعهد و موظف کند.
🕌بنیادگرایی دینی و عملیات انتحاری نیز موارد جنون آمیز بیماری ایدئولوژی، و اوج ناآگاهی و عمق تعصب و پیش فرض های برساخته ی انسان است. آن چه توسط فاشیستها، انقلاب فرهنگی چین، و خمرهای سرخ در کامبوج رخ داد نیز نمونه هایی از بیماری و جنون ایدئولوژی سیاسی است که میلیونها انسان بی گناه قربانی آن شدند.
🌌این نوع ایدئولوژی، اغلب مکمل یک مکتب سیاسی مانند لنینیسم یا فاندامنتالیسم(بنیادگرایی) است. در این نوع تعبیر از ایدئولوژی، ایدئولوگ نیز پیدا می شود که نقش هدایت گر دیگران را دارد.
داوری براساس ایدئولوژی می کوشد که به جای شناخت واقعیت ها، واقعیتها را مطابق میل و پنداشت های مطلق گرایانه ی خود ببیند و نظم بدهد و با آن زندگی کند. این گونه است که ایدئولوژی با نادیده گرفتن فاکت ها، و در تقابل با واقعی تها سرآخر به تمامتخواهی و توتالیتاریسم می انجامد. افزون بر معنی و تعریف ایدئولوژی، موضوع ایدئولوژی هم بسیار مهم است. معمولاً انقلابها نیاز به ایدئولوژی دارند. زیرا ایدئولوژی کنش انسانی را تئوریزه می کند. نگاه به سیاست از دریچۀ ایده آلها نخست تولیدگر هرگونه کنش در انسان میشود و دوم همانند چسبی افراد مختلف را در کنار هم قرار می دهد و به هم متصل می کند. در این صورت می تواند، همفکری جمعی ) Group Thinking ( و خطای جمعی رخ دهد. افرادی که یکدیگر را نمیشناسند طوری نسبت به هم اعتماد می کنند که گویی در تمام عمر همدیگر را میشناختند.
⚠️ایدئولوژی عامل بسیج و تخریب
تجربه نشان داده است که ایدئولوژی، از جمله ایدئولوژی مارکسیسم برای بسیج، سازماندهی، مبارزه، فداکاری تا حد جان فشانی، انقلاب و پیروزی برقدرت حاکم، اهرمی مؤثر و حتا لازم است. در عین حال به مبارزات، حق اهلیت و مشروعیت عطا می کند و به مبارزان، شوق از خودگذشتگی می بخشد. 🔻اینگونه هدف وسیله را توجیه میکند.
در چنین شرایطی عقلانیت انسان تابع هیجانات اجتماعی میشود. در چنین فضایی طبعاً نمی توان از رفتار هیجا نزده و احساسی نتایج درستی انتظار داشت.در این فرایند، ایدئولوژی نه تنها به عنوان عامل پیوند دهنده ی افراد در تشکیلات سیاسی و دینی به کار گرفته م یشود؛ بلکه تداومِ آن در چارچوب اندیشه ی ایدئولوژیکِ دولتی نیز می تواند هم توجیه گر تمامی تخواهی گردد و هم توجیه گرِ کشتارِ مردم.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🏷 چرا تجربه شکست رژیمهای رژیم های سوسیالیست گذشته سوسیالیستهای امروز را بر حذر نمیکند؟ چهچیزی برایشان سوسیالیسم را زنده نگه میدارد؟ پاسخ روشن است: رویای سوسیالیست. 🔖 بله رویای سوسیالیستی هم مثل رویای آمریکایی وجود دارد. نه بحثهای علمی و نه بحثهای اقتصادی…
🛑 روشنفکران یا مُهملگویان رژیم های توتالیتر و جنایتکار
📍داشتن باور غلط هیچ هزینهای ندارد. به استثنای مالکوم کالدول*، یافتن نمونهای از زائران غربی که به خاطر داشتن باور غلط از عواقب بدی رنج بردهباشد سخت است. زائران مجبور نبودهاند تحت [سلطه] سیستمهای که از دور تحسین میکردند زندگی کنند. وقتی که کمبود غذا را انکار میکردند یا برایش عذر و بهانه میآوردند، گرسنه نمیشدند. آنها مجبور نبودهاند در اردوگاههای کار اجباری که آرمانگرایانه یا منطقی جلوهاش میدادهاند، کار کنند. آنها حتی از عواقبی در راستای شهرتشان در کشور خود هم رنج نبردهاند.
🔺بئاتریس وب، سیدنی وب و جورج برنارد شاو تا به امروز هم چهرههای برجستهای در نظر گرفته میشوند. نوآم چامسکی هنوز یک «روشنفکر راک استار» است در حالی که کسانی که درباره کامبوج درست میگفتند تا حد زیادی فراموش شدهاند. گونار میردال که از مائو تسهتونگ، انور خوجه و پُل پوت بت ساخته بود، دست کم در کشور خودش سوئد، همچنان یک نماد ضد سرمایه داری اس. لوییز رینزر، پس از نوشتن کتابی در ستایش کره شمالی، هنوز میتوانست نامزد ریاست جمهوری آلمان غربی شود. ماریا آنتونیا ماکیوچی، پس از ستایش انقلاب فرهنگی مائو، به عنوان یک نماینده پارلمان، هم در کشور خودش ایتالیا و هم در سطح اتحادیه اروپا، مسیر شغلی موفقی را طی کرد. بعد از سقوط ونزوئلا، برخی مشتاقترین طرفداران چاوز در بریتانیا به برجستهترین چهرههای سیاسی کشور تبدیل شدند. با توجه به این موضوع، این سوال که «چطور بسیاری از افراد تحصیلکرده میتوانند این طور مداوم و کاملا در اشتباه باشند؟» کمی بیربط میشود. چرا در فانتزیهای محبوبشان غرق لذت نشوند، وقتی که هیچ انگیزهای برای [معتقد به باور] درست بودن وجود ندارد؟
*️⃣
(*مالکوم کالدول روشنفکر چپگرای بریتانیایی، استاد دانشگاه مطالعات شرقی و آفریقا در لندن و احتمالاً بزرگترین تحسینکننده پُل پوت در غرب است. یکی از مضامین اصلی کالدول، انکار، دست کم گرفتن یا بهانه آوردن برای اعدامهای دسته جمعی در کامبوج بود. به گفته کالدول «فقط جنایتکاران حاد اعدام میشدند. این اتفاق برای «وطن فروشان» نیز میافتاد که به خوبی میدانستند اگر در کشور بمانند چه بلایی سرشان خواهد آمد.»
▪️وقتی کالدول این کلمات را نوشت، نمیدانست خود به زودی در رده این «جنایتکاران حاد» و «وطن فروشان» قرار میگرفت. در سال 1987، او قربانی یکی از همین اعدامهایی شد که به ادعای خودش اصلاً نمیافتادند.
▪️کالدول به کامبوج سفر کرد و آنجا توانست با پُل پوت (پال پات) ملاقات کند. بر اساس گفته یک روزنامهنگار آمریکایی که بلافاصله بعد از ملاقات کالدول را دیده بود، او به شدت تحت تاثیر این دیکتاتور قرار گرفته بود اما ظاهراً این احساس متقابل نبوده است. چند ساعت بعد، افراد مسلح وارد هتل او شدند و کالدول را به ضرب گلوله به قتل رساندند. دلیل دقیقی برای این کار مشخص نشده اما به گفته بعضی، به نظر آنها این کار یک اعدام آنی با انگیزههای سیاسی بوده است.)
📚📖 سوسیالیسم ایدهء شکست خوردهای که هرگز نمیمیرد، کریستین نیمیتز ترجمه محمد و حسین ماشینچیان
@cafe_andishe95
📍داشتن باور غلط هیچ هزینهای ندارد. به استثنای مالکوم کالدول*، یافتن نمونهای از زائران غربی که به خاطر داشتن باور غلط از عواقب بدی رنج بردهباشد سخت است. زائران مجبور نبودهاند تحت [سلطه] سیستمهای که از دور تحسین میکردند زندگی کنند. وقتی که کمبود غذا را انکار میکردند یا برایش عذر و بهانه میآوردند، گرسنه نمیشدند. آنها مجبور نبودهاند در اردوگاههای کار اجباری که آرمانگرایانه یا منطقی جلوهاش میدادهاند، کار کنند. آنها حتی از عواقبی در راستای شهرتشان در کشور خود هم رنج نبردهاند.
🔺بئاتریس وب، سیدنی وب و جورج برنارد شاو تا به امروز هم چهرههای برجستهای در نظر گرفته میشوند. نوآم چامسکی هنوز یک «روشنفکر راک استار» است در حالی که کسانی که درباره کامبوج درست میگفتند تا حد زیادی فراموش شدهاند. گونار میردال که از مائو تسهتونگ، انور خوجه و پُل پوت بت ساخته بود، دست کم در کشور خودش سوئد، همچنان یک نماد ضد سرمایه داری اس. لوییز رینزر، پس از نوشتن کتابی در ستایش کره شمالی، هنوز میتوانست نامزد ریاست جمهوری آلمان غربی شود. ماریا آنتونیا ماکیوچی، پس از ستایش انقلاب فرهنگی مائو، به عنوان یک نماینده پارلمان، هم در کشور خودش ایتالیا و هم در سطح اتحادیه اروپا، مسیر شغلی موفقی را طی کرد. بعد از سقوط ونزوئلا، برخی مشتاقترین طرفداران چاوز در بریتانیا به برجستهترین چهرههای سیاسی کشور تبدیل شدند. با توجه به این موضوع، این سوال که «چطور بسیاری از افراد تحصیلکرده میتوانند این طور مداوم و کاملا در اشتباه باشند؟» کمی بیربط میشود. چرا در فانتزیهای محبوبشان غرق لذت نشوند، وقتی که هیچ انگیزهای برای [معتقد به باور] درست بودن وجود ندارد؟
*️⃣
(*مالکوم کالدول روشنفکر چپگرای بریتانیایی، استاد دانشگاه مطالعات شرقی و آفریقا در لندن و احتمالاً بزرگترین تحسینکننده پُل پوت در غرب است. یکی از مضامین اصلی کالدول، انکار، دست کم گرفتن یا بهانه آوردن برای اعدامهای دسته جمعی در کامبوج بود. به گفته کالدول «فقط جنایتکاران حاد اعدام میشدند. این اتفاق برای «وطن فروشان» نیز میافتاد که به خوبی میدانستند اگر در کشور بمانند چه بلایی سرشان خواهد آمد.»
▪️وقتی کالدول این کلمات را نوشت، نمیدانست خود به زودی در رده این «جنایتکاران حاد» و «وطن فروشان» قرار میگرفت. در سال 1987، او قربانی یکی از همین اعدامهایی شد که به ادعای خودش اصلاً نمیافتادند.
▪️کالدول به کامبوج سفر کرد و آنجا توانست با پُل پوت (پال پات) ملاقات کند. بر اساس گفته یک روزنامهنگار آمریکایی که بلافاصله بعد از ملاقات کالدول را دیده بود، او به شدت تحت تاثیر این دیکتاتور قرار گرفته بود اما ظاهراً این احساس متقابل نبوده است. چند ساعت بعد، افراد مسلح وارد هتل او شدند و کالدول را به ضرب گلوله به قتل رساندند. دلیل دقیقی برای این کار مشخص نشده اما به گفته بعضی، به نظر آنها این کار یک اعدام آنی با انگیزههای سیاسی بوده است.)
📚📖 سوسیالیسم ایدهء شکست خوردهای که هرگز نمیمیرد، کریستین نیمیتز ترجمه محمد و حسین ماشینچیان
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔹به لحاظ متافیزیکی، پُست مدرنیسم ضدواقعگراست، و بر آن است که سخن گفتن معنادار درباره واقعیتی که وجود مستقل دارد غیرممکن است. به جای آن، پُست مدرنیسم نوعی برداشت اجتماعی-زبانی و برساختگرایانه از واقعیت را مینشاند. 🔺به لحاظ شناختشناسی، پُست مدرنیسم با رد…
❎ پُست مدرنیسم راهبرد شناختشناسانه چپ افراطی دانشگاهی است در واکنش به بحرانی که معلول ناکامیهای سوسیالیسم در نظر و عمل است.
📚📖 تبیین پُستمدرنیسم: شکگرایی و سوسیالیسم از روسو تا فوکو، استیون آر. سی هیکس ترجمه حسن پور سفیر
@cafe_andishe95
📚📖 تبیین پُستمدرنیسم: شکگرایی و سوسیالیسم از روسو تا فوکو، استیون آر. سی هیکس ترجمه حسن پور سفیر
@cafe_andishe95
📌عرفان در تحول تاریخی خود، به ویژه با یورش مغولان، که آغاز دورهای در انحطاط اندیشه عرفانی بود، از سویی، در ترکیب شرعی- یاسای مغولی وارد و، از سوی دیگر، به مبنایی برای اخلاق فردی و جمعی تبدیل شد. این وجه از عرفان «اجتماعی»، یعنی عرفانی که در اجتماع گریزی بنیادین آن، حضوری اجتماعی پیدا کرده بود، در تحول آتی به مبنایی برای خیال اندیشی مزمن ایرانیان تبدیل شد و آنان را از واقعیت مناسبات اجتماعی به خیالی از آن مناسبات سوق داد. هنوز پیآمدهای این خیال اندیشی، که تاکنون به صورتهای گوناگونی ادامه پیدا کرده، برای تحولات تاریخی ایران مورد بررسی قرار نگرفته است و، از این رو، این شیفتگی نسبت به عرفان و به ویژه به وجوه مبتذل و منحط آن همچنان ادامه دارد.
📚📖تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ملاحظاتی در مبانی نظری، جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
📚📖تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ملاحظاتی در مبانی نظری، جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🧨 هر مذهبی مدعی یقین مطلق است، اما هیچ فرقهای روش مسالمت جویانهای در دست ندارد که سبب شود دگراندیشان بیاستثنا و داوطلبانه از خطا برگردند و به مرام حقیقی بگروند. اگر مومنان به ادیان و مذاهب و مختلف به منظور مذاکره دوستانه درباره اختلافات خود انجمن میکردند،…
📍در هر صورت ارجاع به کلیسا گمراهکننده است. آن امپراتوری مسیحیت که پاپها و اسقفها ادارهاش میکنند، مشمول هیچ تغییر و تحولی نیست و بر پایه آموزههایی جاودان و تغییرناپذیر ساخته شده است. قبض و بسط ایمان تا ابد مشخص است. تکامل و پیشرفتی در آن وجود ندارد. تنها گزینهای که در برابر قانون و جزمیات وجود دارد، اطاعت است.
⛪️ معیار گزینشی که کلیسای کاتولیک بر اساس آن سران آتی خود را تعیین میکند، وفاداری تزلزل ناپذیر به ایمان دینی و جزمیات آن است. کلیسای کاتولیک نه دنبال نوآوران و اصلاحگران میگردد، و نه در پی پیشگامان ایدههای نوینی است که با ایدههای قدیمی تضاد رادیکالی داشته باشد.
📚📖 بوروکراسی، لودویگ فون میزس ترجمه مهدی تدینی
@cafe_andishe95
⛪️ معیار گزینشی که کلیسای کاتولیک بر اساس آن سران آتی خود را تعیین میکند، وفاداری تزلزل ناپذیر به ایمان دینی و جزمیات آن است. کلیسای کاتولیک نه دنبال نوآوران و اصلاحگران میگردد، و نه در پی پیشگامان ایدههای نوینی است که با ایدههای قدیمی تضاد رادیکالی داشته باشد.
📚📖 بوروکراسی، لودویگ فون میزس ترجمه مهدی تدینی
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞سرچشمه. اثری از کینگ ویدور. فیلمنامه از آین رند (لیبرتارین عینیتگرا) بر مبنای رمانی از خودش به همین نام.
The Fountainhead 1949
🎥فیلم ویدور ستایشی از فردگرایی و مخالفت با جمعگرایی و همزمان محکومیت جناح های چپگرایی است که طرفدار همشکلی و زندگی جمعی هستند و روراک قهرمان فردگرا و سازشناپذیر داستان، نمایندۀ این تلقی به شمار می آید که نباید خلاقیت آزادانۀ شخصی را فدای مصالح اجتماعی کرد.شخصیت او آشکارا با نگاهی به فرانک لوید رایت (معمار بزرگ مدرن آمریکایی) پرداخته شده و ویدور می خواست خود رایت طراحی های رورک را انجام دهد اما در نهایت مجبور شد به تقلید از سبک او اکتفا کند. فیلمبرداری و فضاسازی متاثر از فیلم نوآر و صحنه نمادین پایانی که نیل سوار بر آسانسور روباز به سوی کوپر می رود که بر بام آسمانخراش با افتخار ایستاده، شکوهمند است.
@cafe_andishe95
The Fountainhead 1949
🎥فیلم ویدور ستایشی از فردگرایی و مخالفت با جمعگرایی و همزمان محکومیت جناح های چپگرایی است که طرفدار همشکلی و زندگی جمعی هستند و روراک قهرمان فردگرا و سازشناپذیر داستان، نمایندۀ این تلقی به شمار می آید که نباید خلاقیت آزادانۀ شخصی را فدای مصالح اجتماعی کرد.شخصیت او آشکارا با نگاهی به فرانک لوید رایت (معمار بزرگ مدرن آمریکایی) پرداخته شده و ویدور می خواست خود رایت طراحی های رورک را انجام دهد اما در نهایت مجبور شد به تقلید از سبک او اکتفا کند. فیلمبرداری و فضاسازی متاثر از فیلم نوآر و صحنه نمادین پایانی که نیل سوار بر آسانسور روباز به سوی کوپر می رود که بر بام آسمانخراش با افتخار ایستاده، شکوهمند است.
@cafe_andishe95