و شكل راه رفتن تو
معنای مثنوی است
در حالت عمیق عزیمت
كه منظره ی راه
بازوی صحرایی مرا به تكان میآرد
در حالت عمیق عزیمت شتابهای موازی
در گردی مچ تو به هم میرسند و باد
صفات باد
شكل عزیز زانو را
كه قدرت و اطاعت را با هم دارد
تصویر میكند
تا قیصر از كف پای تو
قوس بلند طاق نصرت را برگیرد
در حالت عمیق عزیمت
كه سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند
پرواز طوطیان
جغرافیای صورت من را در هم ریخت
و آسمان
كه بایر از درخشش های آبی میشد
ناگاه
نام تو از تمام جهتها
میآمد
وقتی كه باز می آیی
نام تو را
تمام جهتها
رسم میكنند
و در گذار دامن تو دانه های شن
بر ریشههای پیدا
پیراهن عبور شعاع
میپوشد
پیشانی تو وسعت شیشه است
وقتی كه باز میآیی
و هر درخت ، بوسه است
وقتی كه مفصل تو ملاقاتی است
بین صفات باد و تكبیر توفان
و در هوای دهكده پیشانی تو
وسعت اطراف هجر را
محدود می كند
تو باز می آیی
با نافی از خلیج احمر
و رانی از عصای موسی
و شكل راه رفتن تو
معنای مثنوی است
و روح مولوی است اینك
كز ساق تو حكایت نی را
بر میدارد.
#یداللهرؤیایی
از دفتر دلتنگی ها/1346
@Booef
معنای مثنوی است
در حالت عمیق عزیمت
كه منظره ی راه
بازوی صحرایی مرا به تكان میآرد
در حالت عمیق عزیمت شتابهای موازی
در گردی مچ تو به هم میرسند و باد
صفات باد
شكل عزیز زانو را
كه قدرت و اطاعت را با هم دارد
تصویر میكند
تا قیصر از كف پای تو
قوس بلند طاق نصرت را برگیرد
در حالت عمیق عزیمت
كه سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند
پرواز طوطیان
جغرافیای صورت من را در هم ریخت
و آسمان
كه بایر از درخشش های آبی میشد
ناگاه
نام تو از تمام جهتها
میآمد
وقتی كه باز می آیی
نام تو را
تمام جهتها
رسم میكنند
و در گذار دامن تو دانه های شن
بر ریشههای پیدا
پیراهن عبور شعاع
میپوشد
پیشانی تو وسعت شیشه است
وقتی كه باز میآیی
و هر درخت ، بوسه است
وقتی كه مفصل تو ملاقاتی است
بین صفات باد و تكبیر توفان
و در هوای دهكده پیشانی تو
وسعت اطراف هجر را
محدود می كند
تو باز می آیی
با نافی از خلیج احمر
و رانی از عصای موسی
و شكل راه رفتن تو
معنای مثنوی است
و روح مولوی است اینك
كز ساق تو حكایت نی را
بر میدارد.
#یداللهرؤیایی
از دفتر دلتنگی ها/1346
@Booef
کس نبود که فال قهوهی مرا بگیرد
و نداند که تو محبوبِ منی
کس نبود که در دستم کفبینی کند
و حروف چهارگانهی نامت را کشف نکند...
هر چیزی را میتوان تکذیب کرد
جز رایحهی زنی که دوست میداریم
همه چیز را میتوان پنهان داشت
جز گامهای زنی که در درونِ ما میپوید
#نزار_قبانی
@Booef
و نداند که تو محبوبِ منی
کس نبود که در دستم کفبینی کند
و حروف چهارگانهی نامت را کشف نکند...
هر چیزی را میتوان تکذیب کرد
جز رایحهی زنی که دوست میداریم
همه چیز را میتوان پنهان داشت
جز گامهای زنی که در درونِ ما میپوید
#نزار_قبانی
@Booef
آن گونه دلتنگ توام
که اگر از یک سو در آغوشت بگیرم
نصف اشتیاقم فرومینشیند
و نیم دیگر به حسادت بر میخیزد
پاییز اطفال غمگین به دنیا میآورد
اردیبهشت شاعران عاشق
دو فصل دلتنگ توام
قطاری که از شهر تو عبور کرده
آه می کشد
و به کندی از من میگذرد.
#جوادگنجعلی
@Booef
که اگر از یک سو در آغوشت بگیرم
نصف اشتیاقم فرومینشیند
و نیم دیگر به حسادت بر میخیزد
پاییز اطفال غمگین به دنیا میآورد
اردیبهشت شاعران عاشق
دو فصل دلتنگ توام
قطاری که از شهر تو عبور کرده
آه می کشد
و به کندی از من میگذرد.
#جوادگنجعلی
@Booef
بهترین قسمتش این بود
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم
و سه روز تمام
در تخت خواب ماندم
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد!
هیچ کس
#چارلز_بوکوفسکی
@Booef
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم
و سه روز تمام
در تخت خواب ماندم
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد!
هیچ کس
#چارلز_بوکوفسکی
@Booef
مرا به آن سوی شب ببر
آنجا که من تو هستم
آنجا که ما یکدیگریم
به خطهای که تمام ضمایر
به هم زنجیر شدهاند
#اکتاویو_پاز
@Booef
آنجا که من تو هستم
آنجا که ما یکدیگریم
به خطهای که تمام ضمایر
به هم زنجیر شدهاند
#اکتاویو_پاز
@Booef
اصلا صبح پا شدی به آسمون نگاه کنی؟
دم صبح طلوع آفتابو نمی خوای ببینی؟
سرخ و زرد آفتاب رو موقع غروب، دیگه نمی خوای ببینی؟
ماهو دیدی؟
نمی خوای ستاره ها رو بینی؟
شب مهتاب، اون قرص کامل ماه
دیگه نمی خوای ببینی؟
چشماتو می خوای ببندی؟
از مزه ی یه گیلاس، می خوای بگذری؟
نگذر! من رفیقتم میگم نگذر ..
من رفیقتم نمیذارم بگذری ..
#طعمگیلاس
@Booef
دم صبح طلوع آفتابو نمی خوای ببینی؟
سرخ و زرد آفتاب رو موقع غروب، دیگه نمی خوای ببینی؟
ماهو دیدی؟
نمی خوای ستاره ها رو بینی؟
شب مهتاب، اون قرص کامل ماه
دیگه نمی خوای ببینی؟
چشماتو می خوای ببندی؟
از مزه ی یه گیلاس، می خوای بگذری؟
نگذر! من رفیقتم میگم نگذر ..
من رفیقتم نمیذارم بگذری ..
#طعمگیلاس
@Booef
دو زلف یار به هم آنقدر نمی ماند
که روز ما و شب ما به یکدگر ماند!
نهاده ام به جگر داغ عشق و می ترسم
جگر نماند و این داغ بر جگر ماند!
#طالبآملی
@Booef
که روز ما و شب ما به یکدگر ماند!
نهاده ام به جگر داغ عشق و می ترسم
جگر نماند و این داغ بر جگر ماند!
#طالبآملی
@Booef
چرا بیداری وقتی همه خوابند؟
Final Results
13%
منم مثل تو شاعرم
17%
عاشقم
5%
کار میکنم
12%
در حال مطالعه هستم
52%
موارد دیگر
بوف هم پرنده است
چرا بیداری وقتی همه خوابند؟
تقدیم به شب بیداران
هر شبی را که
به پایان برسد روزی هست
جز شب عاشق مهجور که بی پایان است ...
#نزاری_قهستانی
@Booef
هر شبی را که
به پایان برسد روزی هست
جز شب عاشق مهجور که بی پایان است ...
#نزاری_قهستانی
@Booef
أحن إليك، وأنت معي، كما لو كنت بعيدة...
«همین حالا که در کنارِ منی،
به اندازهٔ وقتی که از من دوری، دلتنگ توام...»
#محمود_درویش
@Booef
«همین حالا که در کنارِ منی،
به اندازهٔ وقتی که از من دوری، دلتنگ توام...»
#محمود_درویش
@Booef
و دستانِ تو بِداههای گرم و بههنگام بود
که در ذهنِ گنجشکِ زمستاندیده نمیگنجید
آمدی با سخاوتِ دستانت
و از کنارِ ناخنهایم، برگهای تازه جوانه زد
بر چندشاخگیِ موهایم
گنجشکهای جوان لانه ساختند
و آوازهای تازه آموختم
به آینه گفتم «فرصت کم است
وقتی برای شمردنِ بهارهای رفته نمانده،
دستی به موهایم بکش
هرطور شده باید این فصل
زیبا بمانم»
#لیلا_کردبچه
@Booef
که در ذهنِ گنجشکِ زمستاندیده نمیگنجید
آمدی با سخاوتِ دستانت
و از کنارِ ناخنهایم، برگهای تازه جوانه زد
بر چندشاخگیِ موهایم
گنجشکهای جوان لانه ساختند
و آوازهای تازه آموختم
به آینه گفتم «فرصت کم است
وقتی برای شمردنِ بهارهای رفته نمانده،
دستی به موهایم بکش
هرطور شده باید این فصل
زیبا بمانم»
#لیلا_کردبچه
@Booef
شعرم را دوست داشته باش
اگر با خودم کنار نمیآیی؛
از من مهربانتر است،
نه مشغلهای دارد، نه زنی، بچهای، نه بدهکاریای...
هرجا بخواهی با تو میآید
امّا دستی ندارد که تو را در آغوش بگیرد
و در گوشَت زمزمه کند:
تابستان سال بعد، تو را به قفقاز خواهم برد.
#جواد_گنجعلی
@Booef
اگر با خودم کنار نمیآیی؛
از من مهربانتر است،
نه مشغلهای دارد، نه زنی، بچهای، نه بدهکاریای...
هرجا بخواهی با تو میآید
امّا دستی ندارد که تو را در آغوش بگیرد
و در گوشَت زمزمه کند:
تابستان سال بعد، تو را به قفقاز خواهم برد.
#جواد_گنجعلی
@Booef
دریغا روزهایی که بیدلبستگی بگذرند.
دریغا بیگانگی.
اما آدمیزاد را مگر تاب و توان آن هست که از هر کس و هر چیز ببرد؟
دمی شاید؛ یا روزی و ماهی شاید به اراده چنین کند.
اما سرشت او چنین نیست.
پیوند مییابد و میپیوندد. جذب میشود.
شوق یگانگی. خود را به دیگری بست میزند.
خود را به دیگری میسپرد.
خود از آن او، او از آن خود. میخواهد، پس خواها دارد.
خواها دارد، پس میخواهد. هست، پس چنین است.
مگر نباشد تا نپیوندد.مگر بمیرد...
#محمود_دولتآبادی
#کلیدر
@Booef
دریغا بیگانگی.
اما آدمیزاد را مگر تاب و توان آن هست که از هر کس و هر چیز ببرد؟
دمی شاید؛ یا روزی و ماهی شاید به اراده چنین کند.
اما سرشت او چنین نیست.
پیوند مییابد و میپیوندد. جذب میشود.
شوق یگانگی. خود را به دیگری بست میزند.
خود را به دیگری میسپرد.
خود از آن او، او از آن خود. میخواهد، پس خواها دارد.
خواها دارد، پس میخواهد. هست، پس چنین است.
مگر نباشد تا نپیوندد.مگر بمیرد...
#محمود_دولتآبادی
#کلیدر
@Booef
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل
به داس های واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی .
نگاه کن که چه برفی میبارد....
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فواره های سبز ساقه های سبک بار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار
#فروغ_فرخزاد
@Booef
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل
به داس های واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی .
نگاه کن که چه برفی میبارد....
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فواره های سبز ساقه های سبک بار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار
#فروغ_فرخزاد
@Booef