Telegram Web Link
نام تو پرنده‌ای‌ست در دست من
تکه‌ای یخ بر روی زبانم
نام تو باز شدن سریع لب‌هاست
نام تو چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقره‌ای‌ست در دهانم

صدای نام تو
سنگی‌ست که به دریاچه‌ی آرام پرتاب می‌شود
نام تو
صدای آرام سم‌ضربه‌هایی‌ست در شب
روی شقیقه‌ی من ، نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است

نام تو  غیرممکن
بوسه‌ای روی چشم‌هایم
سردی پلک‌های بسته است
نام تو بوسه‌ی برف
جرعه‌ی آبی آب چشمه‌ای خنک
خواب با نام تو  عمیق می‌شود.

#ماریناتسوتایوا

@Booef
زشت و زیبا را به هم گر نیست ربطی،
از چه رو

گرگ و یوسف
هر دو در تهمت شریک افتاده‌اند؟

#طالب_آملی

@Booef
تکان‌دهنده‌ترین شعرت ای رفیق، کجاست؟

بخوان
بخوان،
هوسِ زیرورو شدن دارم


#سعیدبیابانکی

@Booef
و لبه‌ء تیز کلمات تو
سینه‌ء مرا می‌شکافد
مرا از آدم‌ها خالی می‌کند
و تُهی رهایم می‌سازد
تو خاطرات مرا یکایک از من می‌گیری
من نام خویش را فراموش کردہ‌ام
چیزی جز زخمی از من نماندہ ‌است
تنگه‌ای که کسی از آن نمی‌گذرد
حضوری بی‌روزن
اندیشه‌ای که باز می‌گردد
و خویش را تکرار می‌کند
آینه می‌شود
و خود را در شفافیت خود
از دست می‌دهد

#اکتاویوپاز

@Booef
Forwarded from واج
تو می‌آیی
با دامنی که در طوفان تأثیر می‌گذارد
و من جوی آبی می‌شوم
که از کنار تو بگذرم


#غلامرضا_بروسان

@Booef
واج pinned Deleted message
خوش صید غافلی به سر تیر آمدست
زه کن کمان ناز که نخجیر آمدست

روزی به کار تیغ تو آید نگاه‌دار
این گردنی که در خم زنجیر آمدست

#وحشی_بافقی

@Booef
▪️قسمتی از گفتار فیلم مستند «تپه‌های مارلیک»ساخته ابراهیم گلستان ــ 1342

ـــ امسال
پارسال
هزاران هزار سال
اينجا برنج كاشته بودند
يک مرد عاشق يک زن بود
چندين هزار سال
بسيار سيل كه از دره‌ها گذشت
بسيار خوشه گندم كه دانه بست
بسيار كنده كه هر سال حلقه‌ای به تن خود تنيد
بسيار مَرد مُرد
بسيار زن زائيد
و ميوه‌های خاک دوباره به خاک رفت
و خاک يک زن در خواب رفته است
با راز و ريشه و رؤيا …

نریشن تپه های مارلیک


#ابراهیم_گلستان
@Booef
همزاد چشم‌های توأم
در بازتاب آشوب
که پس زده است
پشت درهای قدیمی را و نگران‌ست
آرامشی نمانده که بر راه شیری
بگشاید
و روشنای بی‌تردیدت
از سرنوشت‌ام اندوهگین می‌گردد
دنیا اگر به شیوه‌ی چشم تو بود
پهلو نمی‌گرفت بدین اضطراب





#محمد_مختاری

@Booef
با همه مهر و با منش کین است
چه کنم حظ بخت من این است

شاید ای نفس تا دگر نکنی
پنجه با ساعدی که سیمین است

ننهد پای تا نبیند جای
هر که را چشم مصلحت بین است

مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگین است

دردمند فراق سر ننهد
مگر آن شب که گور بالین است

گریه گو بر هلاک من مکنید
که نه این نوبت نخستین است

لازم است احتمال چندین جور
که محبت هزار چندین است

گر هزارم جواب تلخ دهی
اعتقاد من آن که شیرین است

مرد اگر شیر در کمند آرد
چون کمندش گرفت مسکین است

#سعدی
@Booef

سعدیا تن به نیستی درده
چاره با سخت بازوان این است
چنان ز رویِ تو در نور غوطه خورده شبم
که صبح گر بدمد گویم این سیاهی چیست؟

#طالب_آملی

@Booef
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می‌روم و انگشتانم را
بر پوست کشیدۀ شب می‌کشم
چراغ‌های رابطه تاریکند
چراغ‌های رابطه تاریکند...

#فروغ_فرخزاد

@Booef
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حواست باشد اگر دلم گرفت
بارانی بلند بپوشی
و همیشه چند نخ سیگار
برای کشیدن بارِ این‌همه خاطره داشته باشی


این روزها دلم که می‌گیرد، نگرانت می‌شوم
و می‌دانم این‌همه ابر را
برای قشنگی گوشهٔ آسمان نگذاشته‌اند


#لیلاکردبچه

@Booef
وقتی تلفن زنگ می‌زند
یعنی از یاد نرفته‌ای
حتی اگر به اشتباه شماره‌ات را گرفته باشند
ببین دوست من!
در این دنیا
خیلی از آدم‌ها هستند که
شماره‌شان حتی به اشتباه گرفته نمی‌شود

#رسول_یونان

@Booef
کارم چو زلف یار پریشان و درهم است
پشتم به سان ابروی دلدار پُرخم ‌است

غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرم ‌است

#سعدی

@Booef
چشم‌های تو ...
خواه در زندان به دیدارم بیایی 
خواه در مریض خانه
چشم‌های تو هماره در آفتابند
آن‌سان که کشتزاران اطراف آنتالیا
در صبح‌گاهان اواخر ماه مِی

چشم‌های تو ...
بارها در برابرم گریستند
خالی شدند
چونان چشم‌های درشت کودکی شش ماهه
اما یک روز هم بی آفتاب نماندند

چشم‌های تو ...
بگذار خمارآلوده و خوشبخت بنگرند،
چشم‌های تو
و تا جایی که در می یابند،
دلبستگی انسان‌ها را به دنیا ببینند
که چگونه افسانه‌ای می شوند و زبان به زبان می چرخند.

چشم‌های تو ...
بلوط زاران "بورصه" اند در پاییز
برگ های درختانند بعد از باران تابستان
و "استانبول"اند ـ در هر فصل و هر ساعت ـ
 
چشم‌های تو ...
گل من! روزی خواهد رسید
روزی خواهد رسید که
انسان‌های برادر
با چشم‌های تو هم‌دیگر را خواهند نگریست
با چشم‌های تو خواهند نگریست ...

#ناظم_حکمت

@Booef
‌رنگِ غمی در چشم‌هاش بود که مرا به سال‌های گذشته می‌برد،
به سال‌‌هایی که زمانِ درازی بهش فکر نکرده بودم،
به جوانی‌ام،
به جایی دیگر،
زمانی گم‌شده،
به مستیِ شبی شیرین که چیزی از آن در خاطرم نمانده بود.
به لحظاتی پیش، بعد که فکر کردم دیدم به همه‌ی زندگی‌ام مربوط است ولی من هرگز آن زندگی را تجربه نکرده‌‌ام.
همه‌کار کرده‌ام ولی هنوز نمی‌دانم خوشبختی چیست.
در اوج خوشی همیشه به چیزی دیگر فکر می‌کرده‌‌ام، به کسی دیگر و مدام نگران بوده‌ام.


#عباس_معروفی
@Booef
یوسفِ من!
چشم پیران نیست تنها بر رهت

شوقِ مکتوب تو، طفلان را کبوتر باز کرد!

#سلیم‌طهرانی
@Booef
اینک منم
مردی که در صحاری عالم گم شد
مردی که بر بنادر میثاق و آشتی بیگانه ماند
مغروق آب‌های هزاران خلیج دور
پیغمبری که خواب ندارد

#رضا_براهنی
@Booef
نشستم با رفیقان پنبه از مینا درآوردم
چه گوهرها که از این "یک‌وجب دریا" درآوردم!

حلالش تا کنم برخویش،
رفتم با دلِ فرصت
به جهد از دفترِ خیّام صد فتوا در آوردم!


#حسین_جنتی
@Booef
2024/11/16 13:52:25
Back to Top
HTML Embed Code: