این تنها عشق است که به کردار درست هدایت میکند. آنچه نظم را در جهان می آورد عشق ورزیدن است و اینکه بگذاریم آنچه عشق می خواهد، انجام دهد.
" کریشنامورتی
" کریشنامورتی
احساس اهمیت کردن،
انسان را سنگین و
بیدست و پا و خودپسند میسازد.
برای اهل معرفت بودن
باید سبکبار و روان بود.
#دون_خوان
انسان را سنگین و
بیدست و پا و خودپسند میسازد.
برای اهل معرفت بودن
باید سبکبار و روان بود.
#دون_خوان
خداوند افراد را در زندگی ما قرار می دهد تا بتوانیم از طریق خدمت به آن ها به زندگی خود برکت ببخشیم
شما باید هر روز صبح از خواب برخیزید و بگویید خداوندا وظیفه ی امروز من را به من نشان بده
مرا متوجه کسانی کن که به کمک من نیاز دارند
لازم نیست کمک های شما به دیگران خیلی بزرگ باشد
گاهی یک لبخند و مهربانی می تواند جان دوباره به کسی ببخشد
گاهی اوقات جمله ای الهام بخش و انگیزشی می تواند روز یک فرد را بسازد.
#جول_اوستین
شما باید هر روز صبح از خواب برخیزید و بگویید خداوندا وظیفه ی امروز من را به من نشان بده
مرا متوجه کسانی کن که به کمک من نیاز دارند
لازم نیست کمک های شما به دیگران خیلی بزرگ باشد
گاهی یک لبخند و مهربانی می تواند جان دوباره به کسی ببخشد
گاهی اوقات جمله ای الهام بخش و انگیزشی می تواند روز یک فرد را بسازد.
#جول_اوستین
صبح همان سلامی ست
که تو بر شمعدانی ها میکنی،
یا باغچه ای را در فراق باران،
لبریز مهربانی
صبح همان لبخند توست
که دوباره مرا
به بهشت میخواند ...
#احسان_سروری
که تو بر شمعدانی ها میکنی،
یا باغچه ای را در فراق باران،
لبریز مهربانی
صبح همان لبخند توست
که دوباره مرا
به بهشت میخواند ...
#احسان_سروری
ایمان من به تو
ایمان من به خاک است
تو
چون دستهای من
چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ
و چون تمام یادها
از من جدا نخواهی شد...
#نادر_ابراهیمی
ایمان من به خاک است
تو
چون دستهای من
چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ
و چون تمام یادها
از من جدا نخواهی شد...
#نادر_ابراهیمی
نبودنت هر روز یک قرن است
یکسالی ست اشک کنج چشمانم لانه کرده
لبریز شده و درقلبم بیتوته کرده
تلنگری می خواهد تاسیل آسا ببارد
بغض یکساله نبودنت طناب دار من است
که هر لحظه تنگتر می شود
من به اکسیژن تو نیازمندم
آسمان دلم سالیست ابریست خنده بی معناست
وجودم سردست و بی روح
چه کسی گفت که خاک سردست
پس چرا هر روز داغ تو داغتر میشود و هر لحظه میسوزاند جگر سوختهام را….
تو جان دادی و رفتی ولی من هرلحظه جان میکنم از این فراغ غم بار
چقدر جای خالیات خودنمایی می کند و نبودنت را به رخم میکشد
دلم پدر می خواهد
دستان پرمهرت را طنین صدای گرمت را
نگاه نافذ و سکوتت را
پدرم این شبها هر لحظه سنگینتر عبور میکند
و من هر شب یکسال است که راه میروم
پاهایم خسته شد از این راه طولانی
چرا به خانهات نمیرسم؟
به میهمانی ام بیا تا بشکند بغض این دوری
دستانم را بگیر
من به گرمای وجود محتاجم
دل تنگم سنگ صبور می خواهد نه سنگ سرد!
؟
😔🖤🖤
یکسالی ست اشک کنج چشمانم لانه کرده
لبریز شده و درقلبم بیتوته کرده
تلنگری می خواهد تاسیل آسا ببارد
بغض یکساله نبودنت طناب دار من است
که هر لحظه تنگتر می شود
من به اکسیژن تو نیازمندم
آسمان دلم سالیست ابریست خنده بی معناست
وجودم سردست و بی روح
چه کسی گفت که خاک سردست
پس چرا هر روز داغ تو داغتر میشود و هر لحظه میسوزاند جگر سوختهام را….
تو جان دادی و رفتی ولی من هرلحظه جان میکنم از این فراغ غم بار
چقدر جای خالیات خودنمایی می کند و نبودنت را به رخم میکشد
دلم پدر می خواهد
دستان پرمهرت را طنین صدای گرمت را
نگاه نافذ و سکوتت را
پدرم این شبها هر لحظه سنگینتر عبور میکند
و من هر شب یکسال است که راه میروم
پاهایم خسته شد از این راه طولانی
چرا به خانهات نمیرسم؟
به میهمانی ام بیا تا بشکند بغض این دوری
دستانم را بگیر
من به گرمای وجود محتاجم
دل تنگم سنگ صبور می خواهد نه سنگ سرد!
؟
😔🖤🖤
بگو بگوشه نشینان که رو براه کنید
زمال دست بدارید و نرک چاه کنید
به یک مقام مباشید سالها ساکن
نظر به منزلت مهر و قدر ماه کنید
به کوی باده فروشان روید عاشق وار
بنای توبه بی اصل را تباه کنید
به گردن من اگر عاشقی گناه بود
کدام طاعت ازین به همین گناه کنید
باب علم بشوئید روی دفتر عقل
بنور عشق رخ عقل را سیاه کنید
چو وقت خوش شود ای دوستان برای کمال
اگر کنید دعائی به صبحگاه کنید
# کمال_خجندی
زمال دست بدارید و نرک چاه کنید
به یک مقام مباشید سالها ساکن
نظر به منزلت مهر و قدر ماه کنید
به کوی باده فروشان روید عاشق وار
بنای توبه بی اصل را تباه کنید
به گردن من اگر عاشقی گناه بود
کدام طاعت ازین به همین گناه کنید
باب علم بشوئید روی دفتر عقل
بنور عشق رخ عقل را سیاه کنید
چو وقت خوش شود ای دوستان برای کمال
اگر کنید دعائی به صبحگاه کنید
# کمال_خجندی
چو فقر دست دهد ترک عز و جاهکنید
سر برهنه همان آسمان کلاه کنید
اگر گل هوس کهکشان زند به دماغ
اتاقهٔ سر تسلیم برگ کاهکنید
سراغ یوسف مطلب درین بیابان نیست
مگر ز چاک گریبان نظر به چاه کنید
خضاب ماتم موی سفید داشتن است
ز مرگ پیش دو روزی کفن سیاه کنید
حریف سرو بلندش نمیتوان گردید
به هر نهالکز این باغ رست آهکنید
به برق جلوهٔ حسنش کراست تاب نگاه
غنیمت است اگر سیر مهر و ماه کنید
درین قلمرو عبرت کجا امید و چه یاس
ز هر رهیکه بجایی رسید راهکنید
به یک قسم که ز ضبط دو لب بجا آید
زبان دعوی صد بحث بیگواه کنید
زساز معبد رحمت همین نواست بلند
که ای عدم صفتان کاشکی گناه کنید
ندیدهاید سرانجام این تماشاگه
به چشم نقش قدم سوی هم نگاهکنید
سواد آینهٔ شمع روشن است اینجا
چوخط به نقطه رسد نامه را سیاه کنید
به عالمیکه همین عمرو و زید جلوهگرست
خیال بیدل ما نیز گاهگاه کنید
#بیدل_دهلوی
سر برهنه همان آسمان کلاه کنید
اگر گل هوس کهکشان زند به دماغ
اتاقهٔ سر تسلیم برگ کاهکنید
سراغ یوسف مطلب درین بیابان نیست
مگر ز چاک گریبان نظر به چاه کنید
خضاب ماتم موی سفید داشتن است
ز مرگ پیش دو روزی کفن سیاه کنید
حریف سرو بلندش نمیتوان گردید
به هر نهالکز این باغ رست آهکنید
به برق جلوهٔ حسنش کراست تاب نگاه
غنیمت است اگر سیر مهر و ماه کنید
درین قلمرو عبرت کجا امید و چه یاس
ز هر رهیکه بجایی رسید راهکنید
به یک قسم که ز ضبط دو لب بجا آید
زبان دعوی صد بحث بیگواه کنید
زساز معبد رحمت همین نواست بلند
که ای عدم صفتان کاشکی گناه کنید
ندیدهاید سرانجام این تماشاگه
به چشم نقش قدم سوی هم نگاهکنید
سواد آینهٔ شمع روشن است اینجا
چوخط به نقطه رسد نامه را سیاه کنید
به عالمیکه همین عمرو و زید جلوهگرست
خیال بیدل ما نیز گاهگاه کنید
#بیدل_دهلوی