Telegram Web Link
فروتنی است دلیل رسیدگان کمال
که چون سوار به منزل رسد پیاده شود

به نقش کم ز بساط زمانه قانع باش
که نقش بیش چو شد، چشم بد زیاده شود

#صائب_تبریزی
havasam nabodd
hamid hirad
حمید هیراد _🎧🎼


.
محبوبِ من! 

من  شما را از ترانه‌ها به‌دست آورده‌ام 
شما را که نمی‌بینم، دو برابر می‌شوم!
دلتنگی  به سَرِ شانه‌هایم می‌رسد.
دَردِ دوری  نَه در آب  حل می‌شود
و..  نَه در هوا

هر حرفی را  تنها یک‌بار می‌گویند.
بعضی‌چیزها را دوبار یا سه‌بار می‌گویند،
مثلِ : 
ای دادِ بیداد ...
ای دادِ بیداد ...
ای دادِ بیداد ... !


                #محمد_صالح‌_علاء
برای اول مهر ...

من شاگرد خوبی بودم، اما از مدرسه بیراز. مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگیِ خردسال من. مدرسه خواب‌های مرا قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. مدرسه عروسک مرا رنجانده بود. بادبادک را بیش از کتاب درس دوست داشتم. صدای زنجره را به آواز آقای معلم ترجیح می‌دادم. خودم را به دل‌درد می‌زدم تا به مدرسه نروم. روز ورود یادم نخواهد رفت: مرا از میان بازیِ «گرگم‌ به هوا» ربودند و به کابوس مدرسه سپردند. خودم را تنها دیدم.

آموزش جدا بود از زندگی. کتاب تفالهٔ واقعیت بود. حرفِ کتاب، پروانهٔ خشک لای کتاب بود. و کتاب مخاطب نداشت. خود، مخاطبِ خود بود. در برنامهٔ کلاس‌های دبستان نقاشی نبود. هر ماده‌ای هم که بود بی‌معنی بود. هر چه بود از بر می‌کردیم. شاگرد، کیسهٔ زباله بود. درس در او خالی می‌شد. مدرسه هوای دیگر داشت. خاکی دیگر بود با رسومی دیگر. دیاری بریده از کوچه و بازار و شهر بود.

وقتی که در کلاس اول دبستان بودم، یادم هست یک روز داشتم نقاشی می‌کردم، معلم ترکه‌ی انار را برداشت و مرا زد، و گفت: « همهٔ درس‌هایت خوب است. تنها عیب تو این است که نقاشی می‌کنی». این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم. با این همه، دیوارهای گچی و کاهگلیِ خانه را سیاه کرده بودم.

#از_کتاب: برهنه با زمین
(#ناگفته‌های_سهراب_سپهری)
خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدن تـو در این فصل ، اتفاق افتاد


#استاد_حسین_منزوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هم_شاگردی_سلام🤝

#نوستالژی

روح و روانتون تازه میشه با این کلیپ
واقعا یادش بخیر♥️💼🎒
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه فشن شوی بامزه و گوگولی ببینید کیف کنید 🤗
پاییز کوچک من
دنیای سازش همه‌ رنگ­‌هاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته­‌ام را
در خوش‌­ترین زمینه به گردش برم
و از درخت­‌های باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی‌رنگی را می­‌بینند
در طیف عارفانه­‌ پاییز


#حسین‌منزوی
درد است که با نسیمِ سردی برود
آن‌کس که به‌خاطرش به طوفان زده‌ای


#فرامرز_عرب‌عامری
زندگی همچون نی ای توخالی است....

در درون خالی و تهی است..
ولی درعین حال ظرفیتی بی نهایت
برای نت های خوش آوا دارد..!

ولی همه اش بستگی به نوازنده دارد..‌

زندگی همانی میشود ..
كه تو از آن میسازی..
آفریده ی خود فرد است...
زندگی فقط یك فرصت است...

اینكه شخص بخواهد چه نوع نوایی را
بنوازد، تماما تصمیم خودش است..!

شرافت انسان چنین است، كه او آزاد است..
تا هم نوای بهشت را سر دهد و هم نوای
دوزخ را....

مایلم برای هر قلبی بگویم..
"فلوتت را بردار... زمان باسرعت میگذرد..!
مراقب باش كه فرصت آوازخواندن
از كف نرود..!

پیش از اینكه پرده پایین بیفتد...
باید نوای زندگی ات را خوانده باشی...!


#اوشو
به نام تو امروز آواز دادم
سحر را
به نام تو خواندم
درخٺ و پل و باد و نیلوفر صبحدم را
تو را باغ نامیدم و
صبح در کوچه بالید ...


#شفیعی_کدکنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی از پِرفورمَنسِ "یُوان_بورژوا"
(Yoann_Bourgeois)
رقصنده و طراحِ رقصِ فرانسوی،
این پِرفورمَنس را می توان نمونه‌یِ خوبی برایِ لزومِ "تاب‌آوری" (Resilience)
در زندگی‌ شخصی و اجتماعیِ انسان ها دانست، با این مفهوم که اگر در مسیرِ پُرفراز و نشیب و یا گاهی سختِ مراحلِ مختلفِ زندگی، به‌ طور پیوسته به مبارزه با این سختی‌ها بپردازیم،
می توانیم به آن پله‌یِ آخر و هدفی که داریم برسیم.

#پرفورمنس
#هنر_خلاقیت
زمانه‌ی سیاه سپری می‌شود، روشنایی بر آستانه ایستاده است، باران می‌نشیند، آسمان صاف خواهد شد، آرامش خواهد رسید و شوربختی‌ها پایان می‌گیرد...

اما تا این همه در رسد، چه رنج‌ها که بر ما نخواهد رفت!

#استفان_تسوایگ
2024/09/23 09:13:56
Back to Top
HTML Embed Code: