Telegram Web Link
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند

#فاضل_نظری
شبنم از همدوشی گل محرم خورشید شد
سر به گردون میرساند حسن چشم پاک را....!!

#سیدای_نسفی
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی

دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی

نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی

غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی

عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟

دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی

نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی

مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی

مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی

بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون
اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی

دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل می‌رسانی نه به قتل می‌رهانی

سعدی
💥 من اسلام زمان شاه را می‌خواهم...!

👈 من اسلام زمانی را می‌خواهم که خواهرِ شش ساله‌ام فاصله منزل تا دبستان که به اندازه دو ایستگاه اتوبوس بود را با اون پاهای کوچکش طی می‌کرد بدون اینکه مادرم نگران دزدیده شدن خودش یا النگوهایش باشد...!

👈 من اسلام زمانی را می‌خواهم که مادرم با چادرنماز، بدون روسری و مانتو با بابام که کت و شلواری بود و کراوات می‌زد می‌رفتند پارک، و نه مادرم زن‌های بی‌حجاب و مینی‌ژوپ پوش را مسخره می‌کرد و نه کسی پدرم را بخاطر کراواتی که زده بود...!

👈 من اسلام زمانی را می‌خواهم که پدربزرگم را آنقدر مومن بار آورده بود که پپسی‌کولا نمی‌خورد و می‌گفت: من مقلد کسی هستم که میگه خوردن پپسی‌کولا کراهت دارد چون صاحبش بهایی است، ولی سر همون سفره با کسی که پپسی می‌خورد می‌نشست و بحثی هم نمی‌کرد...!

👈 من اسلام زمانی را می‌خواهم که آدم‌ها با زبان روزه از جلوی اغذیه‌فروشی و رستوران‌هایی رد می‌شدند که خیلی‌ها داشتند داخل آن‌ها ناهار می‌خوردند و صاحبان آن‌ها برای اینکه مردم تظاهر به روزه‌خواری نکرده باشند شیشه‌ها را تا نیمه، روزنامه چسبانده بودند...!

👈 من اسلام زمانی را می‌خواهم که بچه بودم و لب دریا می‌رفتیم و مامانم با چادر توی پلاژ می‌نشست و خانم‌های دیگر با مایو شنا می‌کردند و نه مادرم به اون‌ها چیزی می‌گفت و نه اون‌ها مادرم را مسخره می‌کردند...!

👈 من اسلامی را می‌خواهم که تو کتاب تعلیمات دینی پیامبر را دوستدار کودکان معرفی کرده بود و از پیامبر سفارش شده بود که با حیوانات مهربان باشیم و از ماها خواسته بود از تولد تا هنگام مرگ در فراگیری علم بکوشیم...!

👈 من اسلامی را می‌خواهم که از مدرسه ما را می‌بردند تا برای آمدن رئیس‌جمهور دیگر کشورها هورا بکشیم و پرچم کشورشان را برای‌شان تکان دهیم و فریاد شادی سر دهیم نه اینکه ما را به زور ببرند تا از روی پرچم بعضی کشورها رد شویم و مرگ بر دیگر کشورها بگوییم...!

👈 من اسلامی را می‌خواهم که اول مهر تا زمان آمدن کتاب‌های درسی‌مان، معلمان‌مان از سفرهایی که تابستان به اروپا رفته بودند تعریف می‌کردند تا زنگ بخورد نه اینکه از مسافرکشی‌های نیمه شب‌شان در خیابان‌ها صحبت کنند و وقتی هم سوالی درسی می‌پرسیم بگویند این را در کلاس خصوصی خواهم گفت...!



؟
هر که بر عیب کسان دارد نظر از عیب خویش
گر سراپا چشم باشد، کور می دانیم ما

«صائب تبریزی»
راز دل را ما چو گل افشان عالم کرده ایم

در کف دست است ما را آنچه در گنجینه است....!!

#سیدای_نسفی
در باغچه نبود
در باغ و دشت نیز نشانش نیافتم
در دره ها دویدم و در کوهپایه ها
بر سینه های صخره و در سایه کمر
بالای چشمه سار
بر طَرَف جویبار
جُستم به هر سپیده دمانش نیافتم
آخر به شکوه نعره برآوردم ای بهار
کو آن گُلی که خاک تو را آب و رنگ اَزوست
بر من وزید خسته نسیمی غریب وار
کای عاشق پَریش
گل رفته خُفته،، هیس
بیدار باش و عطر نیازش نگاه دار


#سیاوش_کسرایی
2024/09/22 23:28:51
Back to Top
HTML Embed Code: