Telegram Web Link
نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم
همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم

به ذوق نالهٔ من آسمان مستانه می‌رقصد
جهان ماتمسرا گردد اگر من از نوا افتم

درین دریای پرآشوب پنداری حبابم من
که در هر گردش چشمی به گرداب فنا افتم

خبر از خود ندارم چون سپند از بیقراریها
نمی‌دانم کجا خیزم، نمی‌دانم کجا افتم

تلاش مسند عزت ندارم چون گرانجانان
عزیزم، هر کجا چون سایهٔ بال هما افتم

پی تحصیل روزی دست و پایی می‌زنم صائب
نمی‌روید زر از جیبم که چون گل بر قفا افتم


صائب تبریزی
بر نمی دارد عمارت این زمینِ شوره زار
ما عبث در فکرِ تعمیرِ جهان افتاده ایم

#صائب_تبریزی
در رهِ عشق فضولی چه غم از کج نظران
می رسد راست رُوان را مدد از جانبِ حق

« #فضولی»
نهان از پرده‌های چشم می‌گریم، نه آن شمعم

که سازم نقل مجلس، گریهٔ مستانهٔ خود را


#صائب_تبریزی
2024/09/22 13:22:45
Back to Top
HTML Embed Code: