Telegram Web Link
🛎جمعه ها و معرفی فیلم ۱ اسفند ۱۳۹۹

در این جمعه ۱ فیلم را در نظر گرفته ایم.



🛑توضیح ثابت 👇👇👇

✔️در معرفی فیلم طبق روال جمعه ها تصمیم بر این شد تا چند فیلم را معرفی کنیم. پرواضح است که این فیلم ها، فیلم هایی هستند که در چند وقت اخیر دیده ام. در این میان خیلی از فیلم هایی که از کارگردان های مورد علاقه نظیر تارکوفسکی، برگمان، برسون، وایلدر، ویسکونتی، هیچکاک و... که در سالهای دور دیده ام پرداخت نمی شود، مگر آنکه نقد و یانوشته ای کوتاه درباره شان بنویسم.

🖌یوسف محمدی

🎞معرفی فیلم:
درمان کارگردان: کیوشی کوروساوا (ژاپن) ۱۹۹۷
Cure(1997)
Kiyoshi Kurosawa
Japan

Imdb:7/4/10
RT:92/100
LT:4/5
فیلم «درمان» درست دو سال پس از فیلم معروف «هفت» اثر «دیوید فینچر» تولید شد، اما فیلم مهجور ماند، چراکه برخلاف فیلم هفت مخاطب را به چالش های وثیقی در حوزه روان و اعصاب می کشانید و نیاز بود تا مخاطب نه تنها با بینش خاصی فیلم را دنبال کند، بل روانکاوی و سمبولیک های اعصاب و روان را هم خوب هضم کند. فیلم ساخته ی «کیوشی کوروساوا»است فیلم سازی که علاوه بر کارگردانی و نویسندگی استاد تمام دانشگاه هنر توکیو هم است. کوروساوا علاقه و اشتیاقی بس عجیب به ساخت فیلم هایی دارد که بنحوی در پیوند با مشکلات مغز و اعصاب است. همچنین وی در داستان هایش درام را با چاشنی دلهره و ترس ممزوج می کند و نتیجه بسیار جالب توجه می شود. فیلم درمان در همین قالب ساخته شده است.
قتل هایی در توکیو رخ میدهد که تنها وجه اشتراک آنها علامت «ایکس»است. یک کارآگاه و روانکاو کارآزموده برای پیگیری این قتل ها انتخاب می شوند. آنها در روند پرونده به بیماری نادری پی می برند که قاتل از آن رنج یا لذت می برد(این برای مخاطب تا انتها مستور باقی می ماند) ؛ بیماری که بنحوی با هیپنوتیزم افراد آنها را وادار به قتل می کند ، بدون آنکه لحظه ای در خاطره شان ثبت شود.
«الیور ساکس» پرفسور مغز و اعصاب و خالق کتاب «مردی که زنش را با کلاه اشتباه می گرفت» در بخش جابجایی ها داستان قتل به موضوع دونالد فردی که تحت تاثیر ماده ی پی سی پی دوست دخترش را به قتل رساند، می پردازد. جزئیات پررنگ عمل دونالد بی یادآری قتل بود. هیچ چیز مطلقا، دونالد در ادامه با یادآوری قتل طی یک حادثه وضعیتش تغییر می کند... الیور ساکس می نویسد: «درباره ی حالت فراموشی و سپس یادآوری دوباره آن، برگشت خاطرات، چه می توان گفت؟ چرا اول فراموشی و بعد از آن برگشت فورانی؟ چرا آن خاموشی کامل و سپس آن بازگشت به گذشته ی ترسناک؟ در این درامِ عحیبِ نیمه عصب شناختی واقعا چه اتفاقی افتاده است؟ این پرسش ها تابه امروز بدون پاسخ مانده اند» ص ۲۲۸-۲۲۹.
این فیلم عدم یادآوری را در قالب تکنیکی روانکاوانه دنبال می کند و نتیجه فوق العاده است.
پس تماشا کنید.
🔗پ.ن
کتاب مردی که زنش را با کلاهش اشتباه می گرفت. نوشته: الیور ساکس به واسطه ی نشر نو و ترجمه ی خانوم ماندانا فرهادیان منتشر شده است.


ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗برداشتی متفاوت از سنت گرایی در موسیقی غرب

🖌همایون خشندیش
دوران ما دورانی است که در آن انسان دست خوش هجوم مفاهیم و مکتب هایی مختف هنری و فلسفی شد. سنت واژه ای است که در برخی جوامع در مقابل آن مقاومت وجود دارد و در برخی دیگر مورد استقبال قرار می گیرد. اما واژه ها در قلمروها مختلف علوم معانی متفاوتی دارند. در قلمرو موسیقی و هنرهای دیگر سنت شکنی دست کم در یک قرن اخیر باعث به وجود آمدن سبک ها و نگرش های جدیدی شده اما این سنت ها در واقع با تابو شکنی ها از بین نرفتند؛ در واقع سنت در میان این حجم از فتح مرز های هنر به تکامل رسیده و در این اینجا هر روشی جایگزین روش دیگر شد ولی سنت همچنان پابرجاست.

اما منظور از سنت در اینجا چیست؟

سنت مجموع قوانین و اصولی است که پایه و اساس هر فعالیت هنری است؛ اشتباه نکنید منظور از سنت در اصول جزمی نگری نیست بلکه مجموع اصولی است که طی صدها سال وجود داشته و از قرون وسطی تا پست مدرن و دوره معاصر به تکامل رسیده است. در هنر تخیل لازم است اما این تخیل باید تبدیل به یک تخیل خلاق گردد. تخیل خلاق آفریننده است در واقع تخیلی که خلاق نباشد به کار هنر نمی آید. تخیل خلاق علیه سنت نیست بلکه سنت ابزاری است برای وجودش که هنرمند آن را خلق می کند. چه این سنت از مقال شکسته شود یا نشود ابزاری در اختیار هنرمند قرار می دهد. سنت در واقع زمینی بکر است که بر پایه اصول بنیان دارد و شما می توانید با پیروی از همین اصول ، درختی بیافرینید که سنت از آن تغذیه خواهد کرد. سنتی که آفریننده از ملاتش استفاده می کند برای اینکه وجود آن را نقض و دوباره بیافریند.

صحبت از یک دیالکتیک است؛ دیالکتیکی که خود نقیض خود را می افریند برای اینکه این تناقض خلق شود نیازمند ذهن خلاق دارد اما این خلاقیت که عامه مردم شاید آن را الهام بنامند تمام یک اثر هنری را نمی تواند خلق کند. اثر هنری یک موجودیت لازم دارد که ذهن خلاق آن را بسازد و هر آفرینشی نیاز به ابزار دارد. ابزار موسیقی همین اصول و سنت است که می تواند آگاهانه نقض و جایگزین و یا اینکه بدو تغییر سبب آفرینش شود.

واگنر نیم قرن بعد از بتهوون پیرو سنت این آهنگساز خلاقیت بی نظیر خود را در اپراها به نمایش گذاشت، شوئنبرگ با پیروی از سنت رمانتیک مکتب دوم وین را پایه گذاشت و مسیر خود را عوض کرد، دبوسی از رمانتیک به امپرسیونیسم رسید و نئوکلاسیک استراوینسکی نیز پیرو همان اصولی بود که در نهایت پرنده آتشین و پرشتش بهار را خلق کرد.

مفهوم آزادی همیشه در مقابل سنت عرض اندام می کند. اما در موسیقی و شاید هنرهای دیگر مانند حوزه های علوم انسانی آزادی مفهومی نسبی است. آزادی که باعث هراس شود و در شن زار بخواهد کاخی را بنیان کند نامش آزادی نیست، حماقت است.

مفهوم آزادی باید در قانون وجود داشته باشد. قوانینی که به واسطه حد و مرزی مشخص مفهوم را به آزادی می دهند و قرائتی برای اصلاح ساختار را به آفریننده خلاق که در اینجا همان آهنگساز است، می دهد.

در هنر مفهوم آزادی نباید مقابل سنت قرار گیرد.دقت کنید سنت در اینجا با عادت متفاوت است. عادت رفتاری است که از ناخودآگاه سر می زند اما سنت روشی است که به صورت اکتسابی آموزش داده می شود و مخاطب آن را عاقلانه می پذیرد. مانند بسیاری از اصول در هارمونی، کنترپوان، فرم و...

پس چرا سنت در مقابل تغییرات ایستادگی می کند؟

سنتی که اکتسابی است و در هنر وجود دارد هیچ گاه راه تکامل را به خود نبسته است بلکه این تعصب و عادات تعصبی هستند که در مقابل تغییر مقاومت می کنند. در هنر هم مانند هر کجای دیگری دگماتیسم هایی وجود دارند که از تعصب بت ساخته اند. آنها آفریننده نیستند بلکه منتقدینی وراج هستند که گویی کیسه تعصب برایشان سودی بیشتر دارد.

@homusic

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
هر آنچه را که انسانهای متفکر بر روی دوش خود حمل کنند روزی مجبور خواهند شد که آن را در زیر پای خود له کنند و این به بهای دوبار مردن است.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ورای موسیقی
@Beyondthemusic
📖گزیده ها(خوانش کتاب) از کتاب «زندگی من در هنر»

📝 نوشته: کنستانتین استانیسلاوسکی
🔄ترجمه: علی کشتگر

انتخاب و گزینش:
🖌یوسف محمدی


۱ «اگر قرار است در تئاتر کار کنی، یک گروه دراماتیک شایسته پیدا کن و نمایشهای شایسته را بازی کن. اما به خاطر خدا در نمایشهای اشغالی مانند دیشب شرکت نکن.» توصیه پدرش به استانیسلاوسکی. ص ۹۸

۲. خود فریبی، دایره ویرانگری است که فراراز آن غیرممکن است. هنرمند دردام چاپلوسی و ستایش بیخود اسیر میشود. چیزهای خوشحال کننده همیشه آدم را می فریبند، زیرا آدم دوست دارد آن را باور کند. انسان ترجیح می دهد به تعارفات بانوی زیبا و هواخواه خود گوش دهد تا به حقایق تلخی که از دهان یک کارشناس بیرون می آید. هنرمندان جوان! از بانوان هواخواه خود پرهیز کنید.شما می توانید تملق آنها را بگویید؟ درهنر باآنها حرف نزنید. ازآغاز بیاموزید که چگونه گوش دهید و چگونه درك کنید و به دانستن همه حقایق تلخی که درباره شما گفته می شودعشق بورزید. کسانی را که می توانند حقیقت را به شما بگویند پیدا کنید و با آنها از هنر خود سخن بگویید و بگذاریدآنها با آسودگی خاطر از شما انتقاد کنند.‌ص ۱۱۰

۳. هنگامی که نقش آدمی اهریمن خو رابازی می کنی، ببین چه چیز خوبی در او می یابی. ص ۱۲۳


۴. و اما شرط دیگر من این است: شما کارگردان مؤسسه ای هستید که وظیفه اش روشن ساختن فکر جامعه است و بازیگران نزدیکترین دستیاران فرهنگی شما هستند. این را نباید فراموش کنیم و بایستی با آنان رفتاری در خور بازیگران داشته باشیم نه در خور بردگان و فاحشه ها. ص ۱۶۶.

۵. او عاشق هنر نیست، بلکه عاشق خویش در هنر است. ص۱۹۳

۶. چخوف بهتر از هر کس دیگر میداند که چگونه خلق و خوی انسان را منتقل کرده و صحنه های زندگی روزمره را در لابلای آن قرار دهد، صحنه هایی که کاراکتر کاملا متفاوتی داشته و چخوف آنها را با بذله گوییهای با مزه و مطبوع خویش می آراید. اوفقط یک هنرمند با ذوق و سرشار از استعداد نیست، بلکه انسانی است که کلید قلب بازیگران و تماشاگران را در دست دارد.او به طرزی نامحسوس، خلق وخوی آدمها را دگرگون کرده و آنان را به دنبال خویش می کشاند. ص۲۳۵

۷. چرا به رغم موفقیتهایی که در پژوهشهای بیرونی به دست آمده، تئاترنو تا به این اندازه کهنه و پیر می نماید؟ چرا آدم تا به این اندازه در آن احساس خستگی می کند؟ آیا به این دلیل نیست که هنر مدرن جاودانه نیست، بلکه مد روز است؟ یا نکند امکانات بیرونی نمایش صحنه ای به شدت محدود شده و همین نمایشها را تکراری و ملال آور کرده باشد؟
اگر به دقت نگاه کنیم خواهیم دید که هنر نو از همان امکانات صحنه ای قدیمی که ما، در گذشته به کار می گرفتیم بهره مند می شود. همان سکوها، همان پرده های همان.
پس چرا آدم تا به این حد در تئاتر نو خسته می شود؟
آیا این به آن دلیل نیست که نمایش بیرونی، هر چند که شکل آن زیبا و آشکار باشد، نمی تواند خود بخود بر صحنه زندگی کند؟ نمایش باید به توسط شور و هیجان درونی توجیه شود و تنها در این حالت است که می تواند تماشاگر را تکان دهد. بدبختی هنر مدرن در این است که در حالی که امکانات نمایش و بازیگری بیرونی تا آخرین حد ممکن گسترش یافته و نیروی آن به آخر رسیده، امکانات خلاقه درونی بکلی فراموش شده است، بعلاوه، این نوآوران با چرب زبانی، وجود امکانات خلاقه درونی را رد کرده و این حقیقت را که جسم انسان نمی تواند بدون جان او به زندگی خویش ادامه دهد رد می کنند. و در حالی که درحوزه هنر بیرونی، یعنی درهنر شکل بیرونی، از موفقیتهای عمده ای که نصیب بازیگرنوین شده بود، در شگفت بودم در حوزه خلق درونی و معنوی، پدیده ای کاملا مخالف مرا نومید می کرد. تئاترنو، نه یک بازیگر خلاق که درتصویر شور و هیجان درونی انسان توانا باشد به وجود آورده، نه روشی نو پی ریزی کرده، نه پژوهشی در حوزه تکنیک درونی به راه انداخته و نه اثر یا کار دسته جمعی درخشانی ارائه داده است. خلاصه اینکه در حوزه خلاقیت معنوی هیچ دستاوردی نداشته است. ص۴۱۴


ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🖌کامران حمزه لو
بی‌بی کسرایی، دختر سیاوش کسرایی، چند سال پیش عکسی منتشر کرد که در آن خودش و پدرش در یک مهمانی خانگی می‌رقصند. این عکس، جز زیباییِ ایرانیِ تابانش، عکسی است خارق‌عادت. اغلب تصاویری که از شعرای ایرانی در دست است، آنان را جدا از بافت خانوادگی، در فضایی دودزده و محزون و منفرد و مردانه نشان می‌دهد، یا با ژست‌های اغراق‌شدۀ روشنفکرانه، یا تلخ و فکور و عصبی با خطی درشت وسط ابروها. رقص شاعر کمتر چنین عیان گشته است، آن هم رقصی این‌مایه خودمانی و بی‌غش، با نگاهی سراسر عشق و تحسین و غرور به فرزند دخترش که چون غزالی نازک‌اندام پیش چشم او می‌چمد. این عکس هم تصویر پدر سنتی را به هم می‌ریزد و هم تصویر شاعر ملول مجنون را. پدر و دختر، هم‌قد و هم‌پای هم.
تاریخ روی عکس ۱۹۹۴ را نشان می‌دهد؛ از غمبارترین سال‌های عمر کسرایی. او، پریشان و گسسته، در مسکو به سر می‌بُرد، رنج بر رنج می‌انباشت و دلش هوای آفتاب داشت.

ملال ابرها و آسمان بسته و اتاق سرد
تمام روزهای ماه را
فسرده می‌نماید و خراب می‌کند
و من به یادت ای دیار روشنی کنار این دریچه‌ها
دلم هوای آفتاب می‌کند.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🛎جمعه ها و معرفی فیلم 8اسفند ۱۳۹۹

در این جمعه یک فیلم را در نظر گرفته ایم.



🛑توضیح ثابت 👇👇👇

✔️در معرفی فیلم طبق روال جمعه ها تصمیم بر این شد تا چند فیلم را معرفی کنیم. پرواضح است که این فیلم ها، فیلم هایی هستند که در چند وقت اخیر دیده ام. در این میان خیلی از فیلم هایی که از کارگردان های مورد علاقه نظیر تارکوفسکی، برگمان، برسون، وایلدر، ویسکونتی، هیچکاک و... که در سالهای دور دیده ام پرداخت نمی شود، مگر آنکه نقد و یانوشته ای کوتاه درباره شان بنویسم.

🖌یوسف محمدی


🎞معرفی فیلم:
🎥 لاآور
کارگردان: آکی کوریسماکی(فنلاند) ۲۰۱۱

La Havre(2011)
Aki Kaurismäki
Finland

Telerama: 4/5
RT:99/100
LT:4/5

آکی کوریسماکی فیلم ساز صاحب سبک و خلاق فنلاندی است که توانست در طی ۳ دهه فعالیت آثار ارزشمندی از خویش برجای گذارد. طراوت سینمای کوریسماکی را می توان در دکوپاژ، روایت ها و چشم انداز وی به درام خلاصه کرد. وی تبحر مثال زدنی در جریان‌سازی درام و قصه میان فضاهای متفاوت دارد و همیشه طنز دراین میان جریان اصلی است، اما چه طنزی؟ طنزی که خاصِ کوریسماکی است که می تواند لبخند با معنایی را برلب مخاطب بنشاند و همچنان وی را به درام وفادار نگه دارد. فیلم که در این مطلب از وی معرفی می‌کنیم «لاآور» است. داستان مرد واکسی(مسن سال) که در خیابان کفش های مردم را واکس می زند و با همسرش زندگی خوب و خوشی دارد. پسری مهاجر به وی پناه می آورد. همچنین در این حین همسرش هم بیماری سختی می گیرد و در بیمارستان بستری می شود... اما اثرتحسین شده کوریسماکی راه خود را متفاوت پیش می گیرد.
پ.ن.
به نظرمی رسد نیما جاویدی کارگردان فیلم « سرخپوست» قبل از ساخت فیلمش، این اثر را تماشا کرده است؛این تنها یک فرض است.


ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from Mortelle (Golshan Danesh)
یکی از نقش های آتنا این بود که ایزدبانوی نساجان و هنرمندان گلدوز باشد. زمانی که بافندگی شخصی خوب بود، مردم می‌گفتند او عطیه‌ای از آتنا دارد. اما آراکن که یک دختر بافنده‌ی ماهر و انسانی فانی بود، اصرار داشت که عطیه‌‌ی او از جانب خودش است و او چیزی از این ایزدبانو دریافت نکرده.
این مسئله آتنا را عصبانی کرد. پس آراکن را به مبارزه طلبید.
بافندگی آراکن در مقایسه با بافندگی آتنا در حداقل کیفیت و خوبی بود و این موضوع پیروزی خدایان را بر انسان نشان می‌داد.
آتنای پیروز، از پرده‌ی نقش دار آراکن آزرده خاطر شد؛ زیرا خیانت های پدر او، زئوس را تصویر کرده بود.
آتنا در حالت خشم و حسادت کار آراکن را پاره کرد. آراکن که تحقیر شده بود، تصمیم گرفت پرده‌ی خود را آویزان کند؛ اما آتنا که این کار را توهین به خود تلقی کرده بود، آراکن را به عنکبوت تبدیل کرد، به طوری که او بتواند همچنان به بافتن ادامه دهد.
#نقد
The Fable of Arachne,1657
By Diego Velázquez

@mmortelle
بعضی وقت‌ها می‌گویند چیزهایی که در فیلم‌های اتفاق‌ می‌افتند غیرواقعی‌اند، امّا واقعیت این است که چیزهایی که در زندگی شما اتفاق می‌افتند غیرواقعی‌اند. فیلم‌ها کاری می‌کنند که عواطف ما نیرومند و واقعی جلوه کنند، در حالی که وقتی همان اتفاقات واقعاً برای شما روی می‌دهند، انگار دارید تلویزیون تماشا می‌کنید ــ هیچ احساسی ندارید.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
توضیح داد: (تارکوفسکی) می دانی، دلقکها نخستین اعضای قشر روشنفکران بودند.
با خود اندیشیدم دلقک ها اغلب از سر گرسنگی خانه را ترک می کردند، و همینطور از سر تنبلی. حال آنکه فکر یک روشنفکر واقعا این بوده است که آدمی نه تنها از طریق زراعت، بلکه با انجام کارهای دیگر نیز می تواند معاش خود را تأمین کند. وقتی آندره گفت: «دلقکها نخستین اعضای قشر روشنفکران بودند. منظور او برایم واضح و مبرهن نبود. من که به هر چه در پیرامونم میگذرد با دیده تردید مینگرم، باید همه چیز را خودم بیازمایم. به آندره گفتم: «ببین اینجا در فیلمنامه چه نوشته شده است - روبلف به دلقک نگاه کرد و دلقک به روبلف، و برقی میان چشمانشان دوید. به صرافت چیزی افتادند. ص۱۹۸

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ورای موسیقی
@Beyondthemusic

🆔 instagram👇
@Beyondthemusicofficial
🔗درباره یک فیلم و تشابهات و تمایزهای آن با مسأله امروز

در ۱۹۵۳ آنری ژرژ کولوزو در فیلم «مزدترس» داستان سوخت بَرهایی را روایت می کند که پس از جنگ جهانی دوم در فقر زندگی می کنند و حال از طرف یک کمپانی بزرگ نفتی پیشنهادی وسوسه برانگیز دریافت می کنند. حمل سوخت نیتروگلیسیرین برروی جاده های لغزنده. جایزه هر کامیون سوختی که بار اینچنین خطرناک و منفجره را به مقصد برساند، دوهزار دلار است. چند راننده داوطلب می شوند تا اینکار را انجام دهند و با سوختی خطرناک راهی جاده های لغزنده و پرپیچ و خم شوند...
در کشور ما هم سوخت برها در سراوان در چنین وضعیتی قرار داشتند، فقر مطلق و تنها امکان گذران حیات، حمل سوخت است. اگر در فیلم کلوزو سوخت برها به واسطه ی همان دال ارزشمند به مدلول مرگ می رسند.
در اینجا افراد نه به وسیله ی سوخت، بل به واسطه ی حکومت که بنحوی صاحب سوخت است ، کشته می شوند. وضع به مراتب فاجعه بارتر و دلهره آورتر از فیلم کلوزو است. مردمی که به هر روی، روی برگردان از حکومت هستند، و هرچیزی می تواند نماد مقاومت شود.
البته همانطور که از شواهد و قرائن پیدا است، مسأله سراوان را نمی توان به موارد ایدئولوژیک و عقیدتی تقلیل داد و آن را وارد قالب های دیگر کرد، بلکه می بایست واضح به سراصل مطلب برویم و سعی کنیم کلمات را ساده و عاری از هرگونه توطئه انتخاب کنیم: فقر، عدم امکانات اولیه زندگی، محروم از بدیهی ترین چیزهای یک زندگی حتا بدوی و در نهایت عدم شغل و درآمد، تنها چند امکان و تحرک اندک برای ارتزاق و گذران زندگی و ممانعت از مرگ باقی می ماند. اگر درفیلم کلوزو(مزدترس) افراد تنها جاده لغزنده را به مثابه ی خطری بالفعل درپیش روی خود داشتند، اینجا اما خطرهای بالفعل همه در یَد قدرت جمع می شود نه در سوخت و جاده.

مردم را با سوخت هایشان تنها بگذارید...

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from نوشتارهایی درباره موسیقی (Homayoon Khashandish)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در آلمان در پاندمی که باغ وحش ها بسته شده مسئولین باغ وحشها متوجه افسردگی حیوانات شدند و یک پیانیست آوردن ...حالا عکس العمل حیوانات رو ببینید
@homusic
ساسی، مانکن حکومت دینی است
🖌علی طایفی

در پی انتشار آوازی توسط یک خواننده لمپن و یک زن بازیگر پورن و جنجال رسانه‌ای پیرامون اخلاقی سازی آن چند نکته قابل تامل است.
۱) این‌گروه که نگران بدآموزی اخلاقی برای کودکان هستند اولا احتمالا خودشان بیشتر‌ دنبال این زن بازیگر رفته و فیلم‌های او را دیده‌اند،
۲) ⁧خواننده کلیپ، ⁩اولین خواننده‌ مبتذل‌خوان‌کشور نیست و لمپنیزم در آوازخوانی، بخش مسلط هنر اسلامی است،
۳) این ابتذال محصول نظام فرهنگی و آموزشی ساختار رسمی حکومت اسلامی است ‌که بیش از چهل سال مدعی ارزش و اخلاق در همه حوزه‌های حیات اجتماعی‌است،
۴) رسانه حکومتی در طی چهار دهه بیشترین حجم ادبیات و موسیقی و هنر هجو و لمپنیستی را بنام دین و اخلاق تولید و در مغز ایرانیان تزریق کرده است و خواننده مذکور محصول همین فرهنگ‌سازی‌است،
۵) جماعت نگران از انحراف اخلاقی کودکان بخاطر این آواز، خوبست در برابر القای افکار دینی، خرافات، فرهنگ جنگ به کودکان و مسایل و اخلاقی کار کودکان، تجاوز به کودکان زیر نام ازدواج و تعابیر مشروعیت بخشی نظیر کودک‌همسری و ...نیز واکنش نشان دهند.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵پیشنهاد دیدن

#میشل_فوکو در گفتگو با #آلن_بدیو پیرامون #روانکاوی و #روانشناسی

▫️این ویدیو زیرنویس فارسی دارد.....

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این فیلم بسیار زیبا علامت جهانی نجات و کمک رابه خوبی به تصویر می‌کشد. با دیدن این علامت ها حتما واکنش درست رانشان دهید.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
2024/09/29 15:33:00
Back to Top
HTML Embed Code: