Telegram Web Link
عکس: حدیث م.
@Beyondthemusic
مچالگی

عکس: حدیث م.
@Beyondthemusic
#موسیقی

#نقل_قول

@Beyondthemusic

🔶 مثل بیشتر موزیسین ها، من راحت میتونم خودم رو غرق موسیقی که در حال حاضر مشغول کار بر رویش هستم بکنم. وقتی آدم در این حالت باشه، دیگه به ندرت میتونه سرش رو بالا بیاره و ببینه (فکر کنه)حالا فردا روز چه موسیقی قراره بزنیم، (یا چه اتفاقی قرار پیش بیاد) چه برسه به اینکه سابق چه کارهایی کرده ایم.

🔗 #تونی_لوین
🔗#Tony_Levin
🥇#Master
🎸#Bass_guitar_Player
#در_باب_هوای_این_روزها

جای مردانِ سیاست
‌‌ بنشانید درخت
تا هوا تازه شود.



🔗 #سهراب_سپهری
Forwarded from اتچ بات
🔗 #موسیقی

🔗 #موزیکولوژی

🔗 #مطالعات_فرهنگی

🔗 #عمل_شنیدن_به_موسیقی

🔗 #تالیفی_ترجمه
.............................................................

@Beyondthemusic
شوپنهاور می گوید :
موسیقی زبان یک دنیای واقعی است و این پیوسته در تمام کشور ها و از میان تمام قرن ها با ذوق دلنشین و جدی سخن می گوید.
ویلیام اکهارد:
شرح می دهد این طبعیت جهانی زبان موسیقی به از تئوری نشانه ای، تئوری ضروری برای توضیح هویت های قوی که شنودگان می توانند حس کنند، از طریق موسیقی بدست می آید. این هویت نشان می دهد آنها گاهی اوقات موسیقی را به سان سه بخش می شنوند.
گرچه برای تعیین کردن معنای یک آهنگ به معنای شعر آن توجه می شود در روش های قدیمی تر باید توجه داشت که آن را از اهمیت برتر است عوامل تغزلی در تعیین معنای موسیقی و گنجاندن به عنوان زبان است .
گریل مارکوس منتقد فرهنگی می گوید:
آنالیز اشعار راک اند رول به شدت معادل هوایی را برای یک نظریه فرهنگی مستقر داراست.امپر سیونیست به شدت مثل کار های امپر سیونستی مونت -شیرینگ این امر را از جامعه شناسی سایمون فرث دنبال می کند. کلمات آهنگی کار می کنند به سان سخنگو ،عمل های سخنگو ،در بر داشتن معنی نه فقط معنای آن ،اما مثل ساختار آهنگ
و صدا نشانه های مستقیم هیجانات هستند.
اینجا فرث با اشاره به دستگا ه های غیر شفاهی مانند آن،درنگ،تاکید،تغییرات متن ،از انتقال معنا این است که در یک سو که هر دوی کلمات آهنگین و موسیقی هستند بالای کلمه های نوشته شده یک تفاوت مفهومی برای استفاده از زبان -تشریح داده می شود. حس شنیدن فرانیسیس داسیون بیان می دارد :
در شنیدن رویا رویی با دنیا و احساسات جلوه می کند که خارج از طبقه بندی خاصی هستند.
بارت شرح می دهد صدای آواز یه دلالت کننده عجیب نیست، به بیان ساده تر دانه صدا، هر دانه صدا در ساختار دو گانه زبان و موسیقی در داخل روح است و نه لزوما بدن،این قول به او این را می دهد هیجان فردی می سازد و به نوعی اهمیت عمیق.
فوکو موافق با بارت زیست شناسی و سیستم های فرهنگی مفصل بندی شده ندارند نیروی بالقوه از بدن را ،بدن به طور برجسته نمایان کرده و می تواند وارد رفتار بشر شود و آنها نیز تنظیم یا شناخته به وسیله ی زیست شناسی و ساختار های فرهنگی شده است . تئوریسن های اجتماعی،به دنبال توضیح از مجموعه روابط بین ذهنیت ،صدا ،زبان و بدن و هیجانات هستند . اگر چه از انجایی که این بخش نتیجه می شود که ما هیچ فهم درستی از نظم دقیق و روابط بین موسیقی به عنوان اجتماعی که تشکیل می شود، نداریم. پورت بعدی از تماس که کریستوا و نویسندگان بحث می کنند این فاصله را به وسیله انبساط و گسترش شارژجنسیتی -در ماورای زبان که شامل بدن به عنوان یک منبع برای کسب زبان و شکل گیری هویت است.
مفهوم کریستوا است.که معرفی می شود با بعضی از شور و شوق به عنوان یک مفهوم کلیدی است که چند صفحه ی بعد منجر به استنباط این است که موسیقی سیستمی از نشانه ها نیست برای اینکه عناصر سازنده مدلول ندارد (1991).در نتیجه ما حرکت را به دیگر نویسندگان و این سوال که معنای ثانویه است برای اینکه نویسندگان تمایل دارند به نشانه شناسی دوم از موسیقی مربوط به تمرکز معنای ائلیه ،نشانه شناسی که در آن حالت مشخصه عملیات به عنوان چیزی که عمل می کنند از طریق نشانهای خود موسیقی که ما را راهنمایی می کند که چطور صدا عمل می کند بسان ساختار.نویسندگان به خود این اجازه را می دهند که جدا کنند با خطی بین انواع خاص فرهنگی از مفهوم عاطفی در موسیقی و موسیقی به عنوان صدا در ارتباط مستقیم با بدن -این موقعیت اجازه می دهد به آنها که بحثی را درباره ی جنبه های از دلالت موسیقی به عنوان روش های بدست آمده از تجزیه و تحلیل زبانی به عنوان باز تولید هژمونی زبان و به عنوان ارائه موسیقی -به عنوان موسیقی -طبقه متوسط -اخراج زبانی -که بحث می کند بر دلالت ثانویه است بر مفهوم طبقه ی دوم از موسیقی -واسلر برای استفاده از نظرات طرفداران موسیقی دانان آن را به عنوان یک راه برای مقابله با مسله معنا در موسیقی، چرا که با توجه به نظرات شفرد و ویک روابط آوازی در سیستم جنبشی موسیقی ارتباط با زمینه به عنوان یک رسانه صوتی، همین طور استاندارد سازی دسته های ساختاری و تولیدی موسیقی مثل صدا -مود-هارمونی-ریتم هستند -کمک در تعیین شخصیت فرهنگی از این صداها در موسیقی نمی تواند راهنمایی برای آنالیز کردن اجتماعی و فرهنگی احساسی فرهنگی و اجتماعی باشد.

⭕️ فوروارد با اطلاع آزاد است.
تصویر الحاقی:
#Malevic_Kazimir

(1878-1935)
اسامی در متن
📝 #Arthur_Schopenhauer
📝 #Julia_Kristeva
📝 #Michel_Foucult
📝 #Simon_Firth
📝 #William_Eckhardt
Forwarded from اتچ بات
🎥 نگاهی به مستند “بهت میاد...!”

✍🏻 به قلم: حدیث م.
@Beyondthemusic

مستند “ بهت میاد...!” سیر تاریخی مد، زیبایی و آرایش زنان را در جامعه ی معاصر ایران مورد بررسی قرار می دهد که خود موضوعی است که پیرامون آن در طی چند دهه ی اخیر بحث ها و حرافی های زیادی صورت گرفته. اما چیزی که به نظر می آید این است که این ازدیاد صحبت ها و اظهار نظرها لزوما زوایا و دریچه های متعددی را برای فهم و درک این پدیده ی اجتماعی و فرهنگی نگشوده است و ما همواره با استدلال هایی به غایت یک جانبه، تقلیل گرا و تکراری مواجه شده ایم. این مستند هم بر همان طبلی می کوبد که مدتهاست بر آن کوبیده می شود و آن این پندار است که مد، آرایش و به طور کلی آنچه که “زیبا” پنداشته می شود، پدیده ای است که از غرب به ایران وارد شده و درست از زمانی که ایرانیان با فرهنگ اروپایی مواجه شدند (شروع آن در دوره قاجاریه و اوج آن در دوره پهلوی) به تقلید کورکورانه از آنان پرداخته اند، آنان را الگوی خود قرار داده اند و همچنان قرار می دهند. همانطور که این استدلال به ما می گوید، این غرب و نظام سرمایه داری است که به سلیقه سازی و الگوسازی مداوم برای ما ایرانیان و سایر کشورهای جهان سوم مبادرت می ورزد و فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی ما را به یغما می برد و این گونه ما را گمراه و از مسیر “درست” منحرف می کند. این مستند سعی می کند ما را متقاعد کند که ایرانیان در دوران معاصر، همواره در انحراف به سر برده اند و تنها و‌ تنها در یک گسست تاریخی بود که به “اصل خویش” بازگشتند و آن بحبوحه ی انقلاب و جنگ بود که در آن زنان دغدغه ی ظاهر و پوشش خود را رها کردند و پشت به پشت مردان به مبارزه پرداختند كه آن هم با پايان جنگ و ظهور دوران سازندگی، به فراموشی سپرده شد و زنان مجددا به گمراهی مد کشانده شدند و تا به امروز هم این روند ادامه دارد.

این نگرش نخ نما، چند مسئله را برای ما هویدا می کند: مسئله ی اول این است چنانچه که صحبت از مد می شود، درست مثل بسیاری از پدیده های فرهنگی دیگر، بلافاصله در یک منطق دوتایی “خود-دیگری” قرار می گیریم که در آن سعی شده است فرهنگ ایرانی-اسلامی را در مقابل فرهنگ غربی تعریف کند و حدود و ثغور آن را مشخص کند. حال، ذهنی شکاک می تواند این صورتبندی را زیر سوال ببرد و این پرسش را مطرح کند که اساسا فرهنگ ایرانی-اسلامی چیست و حدود و ثغور آن چیست؟ آیا ثابت و بدیهی پنداشتن عناصر این فرهنگ که در دل آن نوع پوشش و آرایش مجاز و اصیل تعریف می شود قابل دفاع است؟ یا صرفا یک جور پیش فرض گرفتن بی راه است که نیاز به تعریف دارد؟
مسئله ی دیگری که وجود دارد این است که در این مستند هم طبق معمول، جریان مد و مدگرایی اساسا جریانی در نظر گرفته می شود که از بالا جاری می شود و به پایین می رسد، به این معنا که این قدرت ها هستند كه این جریان را هدایت می کنند و مردم صرفا دنباله روی آن ها هستند بدون این که قدرت تفسیر و معنادهی به آن را داشته باشند. در این رابطه، این شبهه ایجاد می شود که چرا باید همواره مردم منفعل پنداشته شوند؟ آیا می توان سهمی برای مقاومت مردمی در برابر بسیاری از عناصر فرهنگی حاکم از خلال مدگرایی قائل شد؟ آیا شناخت این پدیده مستلزم این نیست که با نگاهی درونی و همدلانه به سراغ آن برویم و برای کنشگران آن عاملیت و قدرت تفسیر قائل شد و آثار و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار داد؟
در این مستند، پرسشی مطرح شد که می توان آن را نقطه ی مثبت آن در نظر گرفت؛ “زیبایی چیست؟”
طرح این پرسش تلویحا به ناکافی بودن و عقیم بودن این زاویه ی نگاه اعتراف می کند و دعوت به این می کند که از مناظر متعدد و متفاوتی به این پدیده بنگریم و درمورد آن کنکاش کنیم.

@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
🔗 #موسیقی

🔗 #معرفی_و_تبیین_سطحی

🔗 #درباره_یک_گروه (مختصر)

🔗 #یک_هنرمند

🔗 #کالین_بیس
🎼 #Camel
🎼 #Colin_Bass
🎸 #Bass_Guitar_player
.............................................................

@Beyondthemusic

🔶 گروه کمل در دهه هشتاد و نود به راستی یکی از گروههای تاثیر گذار در موسیقی بوده است آلبوم های Stationary Traveller، در دهه هشتاد و Dust and Dreams و Rajazz در دهه نود نقاط عطفی در فعالیتهای این گروه است. کمل را باید در دو سطح تحلیل نمود. سطح محتوا و گفتمان رنج و سطح اجرا و صورت، در محتوا گروه مفهوم رنج و جدایی و از همه مهم تر مهاجرت هایی که با مسائل سیاسی آمیخته شده است، دستمایه محتوای بیشتر آثار گروه قرار گرفت. و در سطح صورت و فرم موسیقی راک که میل به یکی شدن با این عُسرت ها داشت، طعم خاصی را ارائه می نمود. اندی لایتمر به عنوان مغز متفکر گروه و کسی که دغدغه ی تمام این رنج ها را داشت شاکله ی اصلی گروه و خط مشی آن را تعیین می نمود. اما، در کنار لایتمر کسان دگر هم بوده اند ، کالین بیس به عنوان نوازنده گیتار بیس در دهه هشتاد و نود در کنار لایتمر و با صدای محزون، همچنین تم های ساده و تاثیر گذار باس که در آلبوم های فوق ملموس است، توانست بخشی از موفقیت کمل را رقم زند.
کالین بیس پس از جدایی موقتی از کمل (به دلیل دنبال کردن پروژه‌های خویش، و همینطور وضع نابسامان روحی لایتمر) چندین آلبوم شخصی ارائه داد که نشان‌دهنده آن است که کمل تنها به لایتمر منتهی نمی شده است، بلکه حضور و افکار و ایده های کالین بیس هم در آن موثر بوده است ، برای نمونه قطعه Refugee، که خود کالین بیس قطعه و شعر را نوشته است. او به رغم آنکه خطوط ساده ای را برای گیتار بیس می نویسد، بسیار تاثیر گذار، شنیدنی، و قابل تعمق هستند. برای نمونه رجوع کنید به قطعه ، Long Good bay، از آلبوم Stationary Traveller،
دردامه قطعاتی از آلبوم های شخصی کالین بیس را می شنویم؛ تا هر چه بیشتر با ظرافت، ایده ها و هنر او به عنوان هنرمندی که هنر را همچون درک به مثابه ی زندگیِ زیستِ دنبال می کند، آشنا شویم.
2024/10/05 07:26:01
Back to Top
HTML Embed Code: