Forwarded from آمَد و شُد
YouTube
فیلم کوتاه پر حاشیه مدیر مدرسه | Short film of the school principal
فیلم کوتاه مدیر مدرسه | Short film of the school principal
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
خلاصه: سه تن از دانش اموزان دبیرستانی دخترانه، برای برگزاری تظاهرات خیابانی فراخوان داده اند
کارگردان: میکاییل دیانی
تهیه کننده: سید محمد هادی آقاجانی
نویسنده: محمد منصوبی
مدیر فیلم…
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
خلاصه: سه تن از دانش اموزان دبیرستانی دخترانه، برای برگزاری تظاهرات خیابانی فراخوان داده اند
کارگردان: میکاییل دیانی
تهیه کننده: سید محمد هادی آقاجانی
نویسنده: محمد منصوبی
مدیر فیلم…
Forwarded from آمَد و شُد
❗️پایان داستان لو میرود.
خلاصه کتاب ۲۴ ساعت در خواب و بیداری، نوشتهی صمد بهرنگی:
قهرمان داستان «لطیف» پسربچهی فقیری است که به همراه پدرش به امید یافتن کاری بهتر و درآمدی بیشتر راهی تهران شده است. در این کتاب او ۲۴ ساعت از زندگی خود را به عنوان کودکی که خانه و کاشانهای ندارد و از طبقهی محروم، نامرئی و بیصدای جامعه است، شرح میدهد. او با دوستانی که از کودکان همطبقهاش هستند در خیابانها و کوچههای کثیف و مملو از فقرِ جنوب شهر تهران پرسه میزند و هر از گاهی هم با قشر ثروتمند و برخوردار جامعه مواجههها و زد و خوردهایی دارد. به راستی، آیا همانها باعث و بانی بیچارگی امروز او و امثال او نیستند؟
و اما در محیطی که بسیار زشت و نامطبوع است، یک مغازهی اسباببازی فروشی همچون تکهای از بهشت در نظر لطیف ظاهر میشود و تخیل او را فعال میکند. او در بین اسباببازیهای رنگارنگ و متنوع، بیش از همه دلبستهی شتری است که آرزو دارد روزی آن را تصاحب کند. به همین ترتیب، قوهی تخیل و دلباختگی او تا حدی پیش میرود که یک شب در خواب میبیند که شتر پرواز کنان به سراغش آمده و او را با خود به محلههای اعیاننشین شهر میبرد؛ جایی ورای همهی ناداشتههایش، جایی که همه چیز درخشان است و نعمت فراوان. آنها نهایتاً در یک ویلای مجلل فرود میآیند که در آن به همراه حیوانات دیگر، جشن و سروری برپاست. لطیف در عالم رویا به یک مهمانیای دعوت شده است که برای لحظاتی هم که شده میتواند علاوه بر لذت دیداری، طعم خوراکیهای خوشمزه و خوش رنگ و لعاب را هم بچشد.
اما این خواب شیرین دیری نمیپاید و او به عالم بیداری و واقع پرتاب میشود و پای چرخ دستی پدرش، با دلی آکنده از غم غربت چشم باز میکند. دوباره همان خیابانها و کوچه پس کوچههای بدمنظر، همان دوستانی که همچون خودش با گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند و روز و شب پی لقمه نانی هستند.
در پایان داستان، لطیف با چشم خویش میبیند که شتر محبوب و عزیزش را دختربچهای مرفه میخرد. او هرچقدر میجنگد تا جلودار این فاجعه بشود، بیشتر بر او آشکار میشود که شتر سهم او نیست و از آنِ فردیست که پول میپردازد و «دارا» است. دریغا از این واقعیت تلخ... و دریغا که او در مقابل این درد لال شده بود.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
خلاصه کتاب ۲۴ ساعت در خواب و بیداری، نوشتهی صمد بهرنگی:
قهرمان داستان «لطیف» پسربچهی فقیری است که به همراه پدرش به امید یافتن کاری بهتر و درآمدی بیشتر راهی تهران شده است. در این کتاب او ۲۴ ساعت از زندگی خود را به عنوان کودکی که خانه و کاشانهای ندارد و از طبقهی محروم، نامرئی و بیصدای جامعه است، شرح میدهد. او با دوستانی که از کودکان همطبقهاش هستند در خیابانها و کوچههای کثیف و مملو از فقرِ جنوب شهر تهران پرسه میزند و هر از گاهی هم با قشر ثروتمند و برخوردار جامعه مواجههها و زد و خوردهایی دارد. به راستی، آیا همانها باعث و بانی بیچارگی امروز او و امثال او نیستند؟
و اما در محیطی که بسیار زشت و نامطبوع است، یک مغازهی اسباببازی فروشی همچون تکهای از بهشت در نظر لطیف ظاهر میشود و تخیل او را فعال میکند. او در بین اسباببازیهای رنگارنگ و متنوع، بیش از همه دلبستهی شتری است که آرزو دارد روزی آن را تصاحب کند. به همین ترتیب، قوهی تخیل و دلباختگی او تا حدی پیش میرود که یک شب در خواب میبیند که شتر پرواز کنان به سراغش آمده و او را با خود به محلههای اعیاننشین شهر میبرد؛ جایی ورای همهی ناداشتههایش، جایی که همه چیز درخشان است و نعمت فراوان. آنها نهایتاً در یک ویلای مجلل فرود میآیند که در آن به همراه حیوانات دیگر، جشن و سروری برپاست. لطیف در عالم رویا به یک مهمانیای دعوت شده است که برای لحظاتی هم که شده میتواند علاوه بر لذت دیداری، طعم خوراکیهای خوشمزه و خوش رنگ و لعاب را هم بچشد.
اما این خواب شیرین دیری نمیپاید و او به عالم بیداری و واقع پرتاب میشود و پای چرخ دستی پدرش، با دلی آکنده از غم غربت چشم باز میکند. دوباره همان خیابانها و کوچه پس کوچههای بدمنظر، همان دوستانی که همچون خودش با گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند و روز و شب پی لقمه نانی هستند.
در پایان داستان، لطیف با چشم خویش میبیند که شتر محبوب و عزیزش را دختربچهای مرفه میخرد. او هرچقدر میجنگد تا جلودار این فاجعه بشود، بیشتر بر او آشکار میشود که شتر سهم او نیست و از آنِ فردیست که پول میپردازد و «دارا» است. دریغا از این واقعیت تلخ... و دریغا که او در مقابل این درد لال شده بود.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
از انگیزهها بگوییم!
ساعت ۴ بعد از ظهر است، اوایل مرداد ماه. هوا بیش از حد تحمل گرم است. ابروهایم پُر پُشت شده، اما احساس میکنم آرایشگاه شلوغ است و منِ کم حوصله تاب انتظار کشیدن در آن محیط را ندارم.
در این بین شیطنت کوچکی در درونم روشن میشود که دست مرا میگیرد و به آرایشگاه میکشاند. امشب با وجود مجازی بودن جلسه باید از نظر ظاهری قابل قبول باشم. علائم ذوقزدگی را در بدنم احساس میکنم؛ انقباض در گلو، حرکت کردن جسمی سیال در شکمم و ورزیدگی عضلات صورت بخاطر لبخندهای غیرعلنی. این "شیطنت محرمانه" را ارج مینهم که مرا به حرکت درآورد و بخاطر آن تا شب حال خوشی خواهم داشت. بیش از این توضیحش نمیدهم، چون برای خودم است! پس میروم که دست در دست شیطنت محرمانهام بدوم و برقصم! 💋
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
ساعت ۴ بعد از ظهر است، اوایل مرداد ماه. هوا بیش از حد تحمل گرم است. ابروهایم پُر پُشت شده، اما احساس میکنم آرایشگاه شلوغ است و منِ کم حوصله تاب انتظار کشیدن در آن محیط را ندارم.
در این بین شیطنت کوچکی در درونم روشن میشود که دست مرا میگیرد و به آرایشگاه میکشاند. امشب با وجود مجازی بودن جلسه باید از نظر ظاهری قابل قبول باشم. علائم ذوقزدگی را در بدنم احساس میکنم؛ انقباض در گلو، حرکت کردن جسمی سیال در شکمم و ورزیدگی عضلات صورت بخاطر لبخندهای غیرعلنی. این "شیطنت محرمانه" را ارج مینهم که مرا به حرکت درآورد و بخاطر آن تا شب حال خوشی خواهم داشت. بیش از این توضیحش نمیدهم، چون برای خودم است! پس میروم که دست در دست شیطنت محرمانهام بدوم و برقصم! 💋
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Audio
#باکلام
🔴پیشنهاد ویژه
🔴قطعهی رنج سوفیا
Band: Draconian
Song: sorrow of Sophia
بشنویم از گروه دراکونین گروه سوئدی که در سبک گوتیک دوم متال فعالیت می کند.
دراکونین یک اصطلاح است که ریشه آن برمی گردد به دراکونین قاضی سخت گیر و بیرحم آتنی که حکم های سفت و سختی صادر می کرد.
نام گروه همچنان اشاره به قوانین سخت و دست وپا گیری دارد که در زندگی مدرن انسانها را محدود و آنها را به یک ربات بله پذیر بدل کرده است.
این قطعه، قطعهای ناب است که می توان آن را عصاره موسیقیایی گروه نامید .
@musicfriendsforever
🔴پیشنهاد ویژه
🔴قطعهی رنج سوفیا
Band: Draconian
Song: sorrow of Sophia
بشنویم از گروه دراکونین گروه سوئدی که در سبک گوتیک دوم متال فعالیت می کند.
دراکونین یک اصطلاح است که ریشه آن برمی گردد به دراکونین قاضی سخت گیر و بیرحم آتنی که حکم های سفت و سختی صادر می کرد.
نام گروه همچنان اشاره به قوانین سخت و دست وپا گیری دارد که در زندگی مدرن انسانها را محدود و آنها را به یک ربات بله پذیر بدل کرده است.
این قطعه، قطعهای ناب است که می توان آن را عصاره موسیقیایی گروه نامید .
@musicfriendsforever
Forwarded from آمَد و شُد
آیا تنهایی همان خوره و شرّ آزاردهندهای نیست که فیلسوفان سعی در بَزَک کردن آن دارند؟
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
Forwarded from آمَد و شُد
و این بار ستودن بطالت!.pdf
85.5 KB
Forwarded from عکس نگار
هنوز مطمئن نبودم که به این سفر یک هفتهای میروم یا نه. دو روز به چمدان نیمه بسته شدهام در وسط اتاقم با تردید نگاه میکردم و همزمان گوشه چشمی هم به اخبار داشتم. رفتار غیرقابل پیشبینی کشورم و آن کشور دیگر مرا در یک حالت تعلیق و بلاتکلیفی نگران کنندهای نگه داشته بود. دلم میخواست با تمام وجود در حد چند کلمه برای غربیها فریاد بزنم که زیستن در خاورمیانه چگونه است. اما متأسفانه داستان زندگی در خاورمیانه در چند کلمه جمع نمیشود. با فریاد زدن هم جمع نمیشود. اصلاً چطور باید توضیح داد که در این سرزمین، عواملی که در اختیار ما نیست خیلی بیش از عواملی که در دست خود ماست تعیین کننده است؟ چطور باید توضیح داد که چیزهایی که میخواهی و نمیشود خیلی بیش از چیزهایی است که میخواهی و میشود؟
اما در نهایت این قارهی همیشه عبوس و درد کشیده روی خوشش را به من نشان داد و تصمیم بر آن شد که فعلاً جنگ و دعوایی صورت نگیرد. پروازها لغو نشد، توانستم تنها برادرم را در کشور همسایه ببینم و صد البته، برای بار سوم که پایم را در این کشور همسایه میگذارم باز هم حسادت کنم به آزادیهای اجتماعی آن. این مسئله هم خود نکتهایست که نمیدانم چطور باید برای یک بیگانه توضیح داد.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
اما در نهایت این قارهی همیشه عبوس و درد کشیده روی خوشش را به من نشان داد و تصمیم بر آن شد که فعلاً جنگ و دعوایی صورت نگیرد. پروازها لغو نشد، توانستم تنها برادرم را در کشور همسایه ببینم و صد البته، برای بار سوم که پایم را در این کشور همسایه میگذارم باز هم حسادت کنم به آزادیهای اجتماعی آن. این مسئله هم خود نکتهایست که نمیدانم چطور باید برای یک بیگانه توضیح داد.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from عکس نگار
دانیال"
قبرستان همیشه برای من منبع خیالبافی بوده است. همیشه عادت داشتم به تکتک سنگ قبرها نگاه کنم، به اسامی، به تاریخ تولد و مرگ و اگر عکس متوفی روی سنگ حک شده، خوب درش کنکاش کنم. این خیالبافی و تخیل من، زمان مواجهه با قبر کسی که در جوانی فوت کرده است دو چندان میشود؛ چرا که همواره تکهای از وجود خودم را در آنها میبینم و قطعاً آن که رشتهی زندگیاش زودهنگام از هم گسیخته شده است حرفهای ناتمام زیادی دارد. به عبارتی گویاترین و شیرین زبانترین قبرها از نظر من قبر جوانها است. خیلی دلم میخواهد در یک کافهای با حوصله پای صحبتهایشان بنشینم و از خانهای که درش زندگی میکردند، تخت خوابی که روی آن میخوابیدند، چالشها و آرزوهای تحصیلی و کاریشان، روابط عاطفی و اولین بوسهای که تجربه کردند، سرگرمیهایی که یک زمانی باعث درخشش چشمانشان میشده و از شیطنتها و خرابکاریهایشان برایم بگویند و من با جان و دل به تک تکشان گوش بسپارم و نوشیدنیام را سر بکشم. مهمترین پرسشم از آنها این خواهد بود که چه اتفاقی باعث شد که این دنیا را ترک کنند و آیا از این که مدت زمان زیادی را اینجا سپری نکردند شاکی و ناراحتند؟ آیا احیاناً چیزهای بیشتری میخواستند؟
با همین ذهنیت، یک شب خیلی اتفاقی با عکس این سنگ قبر در اینستاگرام مواجه شدم. تمامی کامنتهای عکس را زیر و رو کردم تا بلکه اطلاعاتی دربارهی آن به دست بیاورم. از خوبیهای شبکههای مجازی این است که بلاخره فردی یا افرادی پیدا میشوند که از گمنامترین و خاصترین چیزها هم اطلاعاتی داشته باشند و از آن مهمتر، گمنامترین و خاصترین چیزها را به دیگران معرفی کنند. یکی گفته بود "دانیال" موتور سنگین سوار میشده و شبی در اثر تصادف جانش رو از دست میده و یک نفر دیگر نوشته بود که خواهر هنرمندش این سنگ قبر را برایش طراحی کرده است و این خانواده را دورادور میشناخته.
به سنگ قبر بیشتر دقت میکنم، بیشک از شیرین زبانترینهاست که با تمام نقشها و طرحهایش دارد خودش را به دنیای زندگان تحمیل میکند. گویی هنوز میخواهد برق چشمانش را در لحظاتی که به سرگرمی مورد علاقهاش میپرداخته و شتاب جریان خون در بدنش را به رخ همگان بکشد.
او در آستانهی ۳۱ سالگی همه چیز را گذاشت و رفت و تنها چیزی که همچون قلب تپندهای گرما و انرژیاش را به غریبهها منتقل میکند همین سنگ قبر منحصر به فرد اوست.
سنگ قبری که با دیدنش شاید بگویی خوشا کافه رفتنها، خوشا گپ زدنها و خندیدنها و خوشا بودنها...
متن: حدیث ملاحسینی
عکس: یک صفحهای در اینستاگرام
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
قبرستان همیشه برای من منبع خیالبافی بوده است. همیشه عادت داشتم به تکتک سنگ قبرها نگاه کنم، به اسامی، به تاریخ تولد و مرگ و اگر عکس متوفی روی سنگ حک شده، خوب درش کنکاش کنم. این خیالبافی و تخیل من، زمان مواجهه با قبر کسی که در جوانی فوت کرده است دو چندان میشود؛ چرا که همواره تکهای از وجود خودم را در آنها میبینم و قطعاً آن که رشتهی زندگیاش زودهنگام از هم گسیخته شده است حرفهای ناتمام زیادی دارد. به عبارتی گویاترین و شیرین زبانترین قبرها از نظر من قبر جوانها است. خیلی دلم میخواهد در یک کافهای با حوصله پای صحبتهایشان بنشینم و از خانهای که درش زندگی میکردند، تخت خوابی که روی آن میخوابیدند، چالشها و آرزوهای تحصیلی و کاریشان، روابط عاطفی و اولین بوسهای که تجربه کردند، سرگرمیهایی که یک زمانی باعث درخشش چشمانشان میشده و از شیطنتها و خرابکاریهایشان برایم بگویند و من با جان و دل به تک تکشان گوش بسپارم و نوشیدنیام را سر بکشم. مهمترین پرسشم از آنها این خواهد بود که چه اتفاقی باعث شد که این دنیا را ترک کنند و آیا از این که مدت زمان زیادی را اینجا سپری نکردند شاکی و ناراحتند؟ آیا احیاناً چیزهای بیشتری میخواستند؟
با همین ذهنیت، یک شب خیلی اتفاقی با عکس این سنگ قبر در اینستاگرام مواجه شدم. تمامی کامنتهای عکس را زیر و رو کردم تا بلکه اطلاعاتی دربارهی آن به دست بیاورم. از خوبیهای شبکههای مجازی این است که بلاخره فردی یا افرادی پیدا میشوند که از گمنامترین و خاصترین چیزها هم اطلاعاتی داشته باشند و از آن مهمتر، گمنامترین و خاصترین چیزها را به دیگران معرفی کنند. یکی گفته بود "دانیال" موتور سنگین سوار میشده و شبی در اثر تصادف جانش رو از دست میده و یک نفر دیگر نوشته بود که خواهر هنرمندش این سنگ قبر را برایش طراحی کرده است و این خانواده را دورادور میشناخته.
به سنگ قبر بیشتر دقت میکنم، بیشک از شیرین زبانترینهاست که با تمام نقشها و طرحهایش دارد خودش را به دنیای زندگان تحمیل میکند. گویی هنوز میخواهد برق چشمانش را در لحظاتی که به سرگرمی مورد علاقهاش میپرداخته و شتاب جریان خون در بدنش را به رخ همگان بکشد.
او در آستانهی ۳۱ سالگی همه چیز را گذاشت و رفت و تنها چیزی که همچون قلب تپندهای گرما و انرژیاش را به غریبهها منتقل میکند همین سنگ قبر منحصر به فرد اوست.
سنگ قبری که با دیدنش شاید بگویی خوشا کافه رفتنها، خوشا گپ زدنها و خندیدنها و خوشا بودنها...
متن: حدیث ملاحسینی
عکس: یک صفحهای در اینستاگرام
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
One of Us Is Gone
Dark Tranquillity
#باکلام
پیشنهاد ویژه
هفته پیش آلبوم جدید گروه ملودیک دث متال و محبوبِ Dark tranquility منتشر شد. در یک عبارت کوتاه می شه گفت میتونه بهترین آلبوم 2024 لقب بگیره، همون طور که نظر مخاطبان و منتقدین هم چنین است.
اما بنظرم قضاوت زود است باید منتظر کانسپت آلبوم گروه Opeth ماند ، برگشت به سبک و سیاق گذشته و همین طور آلبوم گروه Dream theater تا ببینیم بازگشت پورتنوی چیز خاصی را رقم زده.
🔴۴ قطعه از این آلبوم بی نظیر رو پست کردم، همه چی در این آلبوم عالی و در جای خودش است.
فوق العاده
@musicfriendsforever
پیشنهاد ویژه
هفته پیش آلبوم جدید گروه ملودیک دث متال و محبوبِ Dark tranquility منتشر شد. در یک عبارت کوتاه می شه گفت میتونه بهترین آلبوم 2024 لقب بگیره، همون طور که نظر مخاطبان و منتقدین هم چنین است.
اما بنظرم قضاوت زود است باید منتظر کانسپت آلبوم گروه Opeth ماند ، برگشت به سبک و سیاق گذشته و همین طور آلبوم گروه Dream theater تا ببینیم بازگشت پورتنوی چیز خاصی را رقم زده.
🔴۴ قطعه از این آلبوم بی نظیر رو پست کردم، همه چی در این آلبوم عالی و در جای خودش است.
فوق العاده
@musicfriendsforever
Forwarded from آمَد و شُد
چندین بار نوشتم و پاک کردم. اما حال میخواهم بپرسم، چه قضاوتی درمورد کسی که دلش برای متهم محکوم به اعدام به اندازهی مقتول(ها) میسوزد دارید؟
من دلم میسوزد.
حدیث ملاحسینی
چندین بار نوشتم و پاک کردم. اما حال میخواهم بپرسم، چه قضاوتی درمورد کسی که دلش برای متهم محکوم به اعدام به اندازهی مقتول(ها) میسوزد دارید؟
من دلم میسوزد.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
پ.ن: دوست عزیزی که در وبلاگ به من لطف داری، من پیامهای محبتآمیز شما رو دریافت میکنم.
من دلم میسوزد.
حدیث ملاحسینی
چندین بار نوشتم و پاک کردم. اما حال میخواهم بپرسم، چه قضاوتی درمورد کسی که دلش برای متهم محکوم به اعدام به اندازهی مقتول(ها) میسوزد دارید؟
من دلم میسوزد.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
پ.ن: دوست عزیزی که در وبلاگ به من لطف داری، من پیامهای محبتآمیز شما رو دریافت میکنم.
Forwarded from آمَد و شُد
گزارشی از حدیث ملاحسینی و صادق امامی در روزنامهی فرهیختگان در باب فالگیری.
https://farhikhtegandaily.com/page/256434/
🪬
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
https://farhikhtegandaily.com/page/256434/
🪬
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
تلخ مکن امید من ای شکر سپید من
تا ندرم ز دست تو پیرهن کبود من 💫
#مولانا
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
تا ندرم ز دست تو پیرهن کبود من 💫
#مولانا
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from عکس نگار
Artemisia Gentileschi (1593-1653)
یک نقاش زن چگونه زنانگی را به تصویر میکشد؟
غیاب زنان در عرصهی علم و هنر در طول تاریخ همواره برایم جای سوال داشت و متقاعد شده بودم که در روزگاران قدیم به دلیل موانع ساختاری و نظام مردسالاری حاکم بر جوامع، اساساً زن پرسشگر، متفکر و هنرمند امکان ظهور نداشته است و در نتیجه علم و هنر همواره در انحصار مردان بوده است.
کمی بعد متوجه شدم که این گونه هم نبوده که هیچ زن دغدغهمند و آفرینشگری وجود نداشته، بلکه مسئله دستان پنهان و آشکاری بوده است که نام این زنان نامآور را در تاریخ از قلم انداختهاند.
"آرتمیزیا جنتیلسکی"، نقاش برجستهی ایتالیایی در عصر باروک، از جمله معدود زنانی بود که توانست بر محدودیتها و قیودی که گریبان هر زنی را در آن دوران گرفته بود فایق آید، خود را به عنوان یک هنرمند به دیگران بقبولاند و از خلال هنر نقاشی استقلال و عاملیت خود را به اثبات برساند.
در نقاشیهای جنتیلسکی، زن و زنانگی به غایت متفاوت از آنچه که به کرات در نقاشیهای دیگر دیده میشود بازنمایی شده است و این درواقع محصول همین اتفاق است که یک زن، خود پشت سه پایه مینشیند و هویت زنانه را به تصویر میکشد، نه یک مرد. اینک، زن و زنانگی ابژهی نقش آفرینی مردان نقاش نیست که در هیبت یک موجود صرفاً زیبا، نظارهگر و یا به عنوان یکی از اجزای نسبتاً فرعی یک صحنه بازنمایی شده باشند. بلکه در کارهای او زنان سوژهی اصلی و مرکز توجهاند و به طرز افراطیای کنشگرند.
نکتهای که دربارهی نقاشیهای جنتیلسکی بسیار گفته میشود، این است که یک نوع خشونت و انتقام تصویری در کارهایش به وضوح دیده میشود که ریشه در تجاوز معلم نقاشی دوران نوجوانی او دارد. اگر هم چنین دیدگاهی بجا باشد و این اتفاق الهامبخش بسیاری از آثارش بوده باشد، جنتیلسکی ژست یک قربانی را به هیچ وجه به خود نمیگیرد و بالعکس، روح مبارزه در آثارش بسیار مشهود است. خشونت و تهاجم موجود در برخی از نقاشیهای جنتیلسکی شاید بیش از آن که واکنشی به آن واقعهی خاص دوران نوجوانیاش باشد، بیشتر بازنمایی مقاومت و استقامتی که به عنوان یک زن در راه هنر به خرج داده است میباشد.
بنابراین، اهمیت آثار جنتیلسکی از چندین جهت غیرقابل انکار است و یکی از قابل تأملترین ابعادش این است که او با قلم و تجربه زیستهی خود زنانگی را به شیوهای غیر از شیوهی معمول، که بیشتر نقشی منفعل و نمایشی دارد، به تصویر میکشد.
حدیث ملاحسینی
*بازنشر از سال ۱۳۹۷.
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
یک نقاش زن چگونه زنانگی را به تصویر میکشد؟
غیاب زنان در عرصهی علم و هنر در طول تاریخ همواره برایم جای سوال داشت و متقاعد شده بودم که در روزگاران قدیم به دلیل موانع ساختاری و نظام مردسالاری حاکم بر جوامع، اساساً زن پرسشگر، متفکر و هنرمند امکان ظهور نداشته است و در نتیجه علم و هنر همواره در انحصار مردان بوده است.
کمی بعد متوجه شدم که این گونه هم نبوده که هیچ زن دغدغهمند و آفرینشگری وجود نداشته، بلکه مسئله دستان پنهان و آشکاری بوده است که نام این زنان نامآور را در تاریخ از قلم انداختهاند.
"آرتمیزیا جنتیلسکی"، نقاش برجستهی ایتالیایی در عصر باروک، از جمله معدود زنانی بود که توانست بر محدودیتها و قیودی که گریبان هر زنی را در آن دوران گرفته بود فایق آید، خود را به عنوان یک هنرمند به دیگران بقبولاند و از خلال هنر نقاشی استقلال و عاملیت خود را به اثبات برساند.
در نقاشیهای جنتیلسکی، زن و زنانگی به غایت متفاوت از آنچه که به کرات در نقاشیهای دیگر دیده میشود بازنمایی شده است و این درواقع محصول همین اتفاق است که یک زن، خود پشت سه پایه مینشیند و هویت زنانه را به تصویر میکشد، نه یک مرد. اینک، زن و زنانگی ابژهی نقش آفرینی مردان نقاش نیست که در هیبت یک موجود صرفاً زیبا، نظارهگر و یا به عنوان یکی از اجزای نسبتاً فرعی یک صحنه بازنمایی شده باشند. بلکه در کارهای او زنان سوژهی اصلی و مرکز توجهاند و به طرز افراطیای کنشگرند.
نکتهای که دربارهی نقاشیهای جنتیلسکی بسیار گفته میشود، این است که یک نوع خشونت و انتقام تصویری در کارهایش به وضوح دیده میشود که ریشه در تجاوز معلم نقاشی دوران نوجوانی او دارد. اگر هم چنین دیدگاهی بجا باشد و این اتفاق الهامبخش بسیاری از آثارش بوده باشد، جنتیلسکی ژست یک قربانی را به هیچ وجه به خود نمیگیرد و بالعکس، روح مبارزه در آثارش بسیار مشهود است. خشونت و تهاجم موجود در برخی از نقاشیهای جنتیلسکی شاید بیش از آن که واکنشی به آن واقعهی خاص دوران نوجوانیاش باشد، بیشتر بازنمایی مقاومت و استقامتی که به عنوان یک زن در راه هنر به خرج داده است میباشد.
بنابراین، اهمیت آثار جنتیلسکی از چندین جهت غیرقابل انکار است و یکی از قابل تأملترین ابعادش این است که او با قلم و تجربه زیستهی خود زنانگی را به شیوهای غیر از شیوهی معمول، که بیشتر نقشی منفعل و نمایشی دارد، به تصویر میکشد.
حدیث ملاحسینی
*بازنشر از سال ۱۳۹۷.
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from چارسو فرهنگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 غم بزرگی که به شعر تبدیل شد
🔹 ۲۷ شهریور ماه سالروز درگذشت شاعری است که غم بزرگش را به کار بزرگ تبدیل کرد. او با دنیای پزشکی به دلیل شکست عشقی و عاطفیای که روح لطیف و شکنندهاش را آزرد برای همیشه خداحافظی کرد و بیش از پیش خود را وقف شاعری کرد. او دختر محبوبش را بخاطر یک ازدواج اجباری از دست داد، اما این شکست و ناکامی عشقی را یک موهبت الهی به حساب آورد که او را از عشق مجازی به عشق حقیقی و معنوی رسانید و موجب تعالی روحی و فکریاش شد؛ امری که بدون شک بر اشعار او تاثیر به سزایی گذاشته است.
🔹 انتخاب روز شعر و ادب پارسی بر اساس سالروز درگذشت شهریار، از هرجهت یک انتخاب درست و بجا است؛ چرا که شخصیت او و شعرش قابلیت جهانی دارد و عناصر انسانی در شعر او موج میزند. او که در بسیاری از قالبهای شعری استاد است، با عبور از عشق جسمانی به محبت روحانی، هم اشعار عاشقانهی درخشانی سروده و هم در عالم عرفان و درونمایههای آن جهانی حرفی برای گفتن دارد. اما هنر شهریار در این دو مضمون خلاصه نمیشود، بلکه میتوان او را یک شاعر میهنپرست و مذهبی هم به حساب آورد، چرا که اشعار قابل توجهی که شامل عناصری از هویت ایران باستان، هویت دینی و شیعی و اشاره به وقایعی چون انقلاب، دفاع مقدس و شهدا است را نیز سروده است.
🔹 شهریار در کنار زبان شیوا و جسارتی که در نوآوریها و به کار بردن واژههای عامیانه دارد، توانسته است در شعر فارسی و ترکی هنرنمایی کند و نشان دهد که هرگز تعارضی بین زبان فارسی و زبان مادری بر خلاف برخی نظرات مطرح شده وجود ندارد. به همین جهت است که او را یک چهرهی ملی تمام عیار به حساب آوردهاند.
🔹 شهرت شهریار به ایران ختم نمیشود و در این باره میتوان به منظومهی «حیدر بابا سلام» اشاره کرد که علاوه بر ترجمه به بیش از ۸۰ زبان دنیا، برخی از موسیقیدانان همانند «هاژاک» آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.
✍🏻حدیث ملاحسینی
اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله
@charsoofarhang
✍🏻حدیث ملاحسینی
اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله
@charsoofarhang
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from آمَد و شُد
روایت ۱۱ سپتامبر.pdf
160.7 KB
Forwarded from آمَد و شُد
گزارش من در روزنامهی فرهیختگان، دربارهی غیاب کارگران معدن در آثار فرهنگی و هنری:
https://farhikhtegandaily.com/page/257096/
◼️
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
https://farhikhtegandaily.com/page/257096/
◼️
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod