Adagio
Al Marconi
#بیکلام
#شنیدنی_خاص
یکی از قطعات شاهکار تاریخ موسیقی از دوران باروکِ بزرگ از آلبینیونی
با باز نوازی گیتار ال مارکونی
به قدری این بازنوازی زیباست که در اواسط قطعه می گویید، شاید، که تموم کن تحملش نیست.
@musicfriendsforever
#شنیدنی_خاص
یکی از قطعات شاهکار تاریخ موسیقی از دوران باروکِ بزرگ از آلبینیونی
با باز نوازی گیتار ال مارکونی
به قدری این بازنوازی زیباست که در اواسط قطعه می گویید، شاید، که تموم کن تحملش نیست.
@musicfriendsforever
Forwarded from آمَد و شُد
"خداباوری/ خداناباوری"
زیاد دعواست سر این که فلان متفکر خداباور بود یا نه؟ دیندار بود یا ضد دین؟ ما که نفهمیدیم آخرش کدوم بود؟
واقعیت اینه که مقولاتی چون خدا، دین و یا هر نیروی ماورایی و مافوق بشری چیزهایی نیستند که به راحتی بشه دربارهش به اجماع و نتیجه رسید. چنین مسئلهای حتی در دوگانهی خداباور/ خداناباور هم نمیگنجه و فراتر از اونهاست.
گاهی یک متفکری در عین انکار خدا روزنهای رو برای وجود خدا باز نگه میداره و از اون طرف، یک متفکر دیگه در عین اعتقاد به خدا به شکل ظریفی لابه لای حرفهاش خدا رو رد میکنه.
آسون نیست قضاوت در این مورد.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
زیاد دعواست سر این که فلان متفکر خداباور بود یا نه؟ دیندار بود یا ضد دین؟ ما که نفهمیدیم آخرش کدوم بود؟
واقعیت اینه که مقولاتی چون خدا، دین و یا هر نیروی ماورایی و مافوق بشری چیزهایی نیستند که به راحتی بشه دربارهش به اجماع و نتیجه رسید. چنین مسئلهای حتی در دوگانهی خداباور/ خداناباور هم نمیگنجه و فراتر از اونهاست.
گاهی یک متفکری در عین انکار خدا روزنهای رو برای وجود خدا باز نگه میداره و از اون طرف، یک متفکر دیگه در عین اعتقاد به خدا به شکل ظریفی لابه لای حرفهاش خدا رو رد میکنه.
آسون نیست قضاوت در این مورد.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
با مفهوم زوال چشم تو چشم میشم، خیلی جدی، خیلی محکم. چون زوال جدیترین و محکمترین چیز این زندگیه.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
شعر: فروغ فرخزاد
خوانش: حدیث ملاحسینی
۸ دی ۱۴۰۲ 🎂
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
شعر: فروغ فرخزاد
خوانش: حدیث ملاحسینی
۸ دی ۱۴۰۲ 🎂
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
"عشق"
بیست سالم بود. توی کافه نشسته بودم روبروی آموزگارم. کمی با خودم درگیر بودم. بهش گفتم من زیاد با خودم فکر کردم، عشق و ازدواج دو مسیر جداگونه رو میرن. ازدواج صرفاً برای تولید مثله. چشماش درخشید، خندید و گفت آفریییین. از گفتهی من سر ذوق اومد، درحالی که این چیزیه که خیلیا قبلاً بهش رسیده بودن و حرفها درموردش زده بودن؛ حالا شاید چون توی اون سن این صحبت رو کردم براش جذاب بود.
گاهی فکر میکنم ازدواج از سر ترسه، ترس از تنها موندن، ترس از مرتکب شدن "گناه"، ترس از این که راهی رو که اکثریت میرن رو نری و جدا بیفتی، ترس از پذیرفته نشدن عشق نامتعارف، ترس از بلاتکلیفی و بی راه حلی و حتی ترس از آزادی.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
بیست سالم بود. توی کافه نشسته بودم روبروی آموزگارم. کمی با خودم درگیر بودم. بهش گفتم من زیاد با خودم فکر کردم، عشق و ازدواج دو مسیر جداگونه رو میرن. ازدواج صرفاً برای تولید مثله. چشماش درخشید، خندید و گفت آفریییین. از گفتهی من سر ذوق اومد، درحالی که این چیزیه که خیلیا قبلاً بهش رسیده بودن و حرفها درموردش زده بودن؛ حالا شاید چون توی اون سن این صحبت رو کردم براش جذاب بود.
گاهی فکر میکنم ازدواج از سر ترسه، ترس از تنها موندن، ترس از مرتکب شدن "گناه"، ترس از این که راهی رو که اکثریت میرن رو نری و جدا بیفتی، ترس از پذیرفته نشدن عشق نامتعارف، ترس از بلاتکلیفی و بی راه حلی و حتی ترس از آزادی.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث.
خوانش و تصویرسازی: حدیث ملاحسینی.
به یاد پرواز PS752 ✈️ 🖤
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
خوانش و تصویرسازی: حدیث ملاحسینی.
به یاد پرواز PS752 ✈️ 🖤
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Life
Kwoon
#شنیدنی
#باکلام
Band: Kwoon
Song: Life
گروه kwoon یک گروه پست راک از کشور فرانسه است. گرچه در سالیان اخیر فرانسه گروههای خوبی را در سبک های متفاوت معرفی کرده است، اما در سبک پست راک و متال گروهها به مراتب سطح بالاتری دارند. البته نباید از گروه خوب گوجیرا هم غافل شد.
نام گروه برگرفته از لغاتی است که در چین نام تالار سرایی برای نمایش هنرهای ماتریالیستی است.
این گروه تا بحال ۴ آلبوم منتشر کرده است که قطعه زندگی از این گروه را می توان یکی از بهترین ها یا بنحوی بهترین قطعه گروه دانست.
🔴تا زندگی کنم. زندگی می کنیم.
تا هر چه هست به کام ما باشد.
تو را ترک می کنم. تا به یاد هم باشیم.
از هم جدا می شویم. تا دوباره به هم برسیم.
"پل الوار".
باهم بشنویم.
@musicfriendsforever
#باکلام
Band: Kwoon
Song: Life
گروه kwoon یک گروه پست راک از کشور فرانسه است. گرچه در سالیان اخیر فرانسه گروههای خوبی را در سبک های متفاوت معرفی کرده است، اما در سبک پست راک و متال گروهها به مراتب سطح بالاتری دارند. البته نباید از گروه خوب گوجیرا هم غافل شد.
نام گروه برگرفته از لغاتی است که در چین نام تالار سرایی برای نمایش هنرهای ماتریالیستی است.
این گروه تا بحال ۴ آلبوم منتشر کرده است که قطعه زندگی از این گروه را می توان یکی از بهترین ها یا بنحوی بهترین قطعه گروه دانست.
🔴تا زندگی کنم. زندگی می کنیم.
تا هر چه هست به کام ما باشد.
تو را ترک می کنم. تا به یاد هم باشیم.
از هم جدا می شویم. تا دوباره به هم برسیم.
"پل الوار".
باهم بشنویم.
@musicfriendsforever
Forwarded from Beyond the music into the music (yusef Mohammadi)
Welcome to the life
Dear little girl, my little bird
Everywhere you go
I'll be your guide until you fly
But some days
The world could turn faster
The words could be stronger
But silence is truth
A long long way to go
No ending roads, fears and hopes
Listen to your heart
Follow the river of your soul
You will see
That mistakes could be gold
That mountains could be stones
Far from the sky
Don't change your thoughts
You are! We are!
No chains, no stop
We are! We are!
No pain, no laws
We're Gods! We are!
No cage, just love
We are, We are!
Dear little girl, my little bird
Everywhere you go
I'll be your guide until you fly
But some days
The world could turn faster
The words could be stronger
But silence is truth
A long long way to go
No ending roads, fears and hopes
Listen to your heart
Follow the river of your soul
You will see
That mistakes could be gold
That mountains could be stones
Far from the sky
Don't change your thoughts
You are! We are!
No chains, no stop
We are! We are!
No pain, no laws
We're Gods! We are!
No cage, just love
We are, We are!
Forwarded from آمَد و شُد
دنیای متنوع و متکثّری داریم،
هرکس از این تنوع و تکثّر خوشش نمیاد،
جمع کنه از این دنیا بره.
متن و تصویرسازی: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
هرکس از این تنوع و تکثّر خوشش نمیاد،
جمع کنه از این دنیا بره.
متن و تصویرسازی: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
🌱🍃
تصویرسازی: حدیث ملاحسینی
در نمایشگاه مجازی "صد اثر، صد هنرمند" گالری گلستان. (صفحهی ۲۰)
www.Golestangallery.com
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
تصویرسازی: حدیث ملاحسینی
در نمایشگاه مجازی "صد اثر، صد هنرمند" گالری گلستان. (صفحهی ۲۰)
www.Golestangallery.com
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from مسئله ی ما (Iman Namadianpour)
یک اثر هنری چه می گوید؟
آیا اثر هنری، همان عنصر خیال است که یک فرد در مواجهه با تاریخ، آن را خلق می کند؟ خیال، آنچنانکه پیش تر توضیح دادم فرایندی است که سوژه را وادار به «شدن» می کند. شدن همان صیرورت انسان به وساطت امر خیال است. هنرمند در خلق اثر هنری امر خیال را می پروراند و بسط می دهد. خیال به هنرمند این قدرت را می دهد که بیافریند، مرزهای جدید را بپیماید و افق های نااندیشدیده را ابداع کند. در اینجا مرادم هر امر هنری همانند، نقاشی، شعر و داستان است. خیال و خیال ورزیدن، به سوژه امکان زایش نداشته ها و امر تهی را می دهد. هنرمند همان خیال پرداز جهان نانوشته و به یک روایت امر ناممکن است. او با تخیل در جهان اجتماعی و مناسبات درونی خود، در برابر تعیین ها و جبرهای بیرونی قرار می گیرد و یک جهان ناممکن، تهی و نیستی را، به یک هستی و بودن تبدیل می کند. می توان گفت، هنرمند نیستی و نبودگی را به هستی و بودگی پیوند می زند.
به زبان سارتری، نیستی برای خود هستی دارد، اگر نیستی هیچ نسبتی با هستی ندارد و از سویی، ضد آن است، پس نیستی از کجا حاصل شده است. صفت نیست شدن مخصوص هستی است نه نیستی، زیرا آنچیزی می تواند نیست شود که هست بوده باشد. این هستی است که دارای کیفیت نیست شدن است. نیستی در هستی است ولی هستی وابسته به نیستی نیست.
ترجمه این بند را در نسبتِ خلق امر هنری می توان اینگونه تحلیل کرد که اثر هنری همان امر نیستی بود که به وساطت خیال و تخیل ورزیدن به هستی تبدیل شد و در حیات اجتماعی پدیدار شده است. زبان این نیستیِ هستی شده همچنان زبانی راز واره و تودرتو است. بر خلاف سنت های علمی که زبانی با مختصات مشخص و قابل سنجنش دارند، زبان امر هنری همچنان رازواره و نسبتی با نیستی و امر مرموز دارد.
وقتی به یک تابلو نگاه می کنی، تابلو با تو سخن می گوید و قرار است هم جهان خالق و هم جهان مخاطب را بازنمایی کند. ولی اثر بخاطر سیالیت، نه در اختیار خالق است و نه در مرزهای جهان مخاطب می گنجد. می توان گفت، اثر هنری در کشاکش مخاطب و خالق و در میانه آن دو است، نه آن است و نه این و هم آن است و هم این. چنین خصلتی به امر هنری حیاتی جاودانی می دهد. راز جاودانگی اثر هنری همان خصلت هرمنوتیکی آن است. اثر بعد از خلق، از خالق خود جدا می شود و خودنمایی می کند. به یک روایت اثر همان روایت خالق و خلق نیستی و نیست بودگی به واسطه جهان خالق است. به روایتی دیگر، اثر هنری همان دیگری است که خالق آن را به وساطت جهان دیگری می سازد و به او جان و روح می دهد. یعنی اثر هنری گویا روایت جهان های ناگفته ی و ناشده ی دیگری است.
ما در یک اثر تلاش می کنیم جهان خود را خوانش کنیم، به زبانی دیگر در اثر هنری ما قصه و خیال خود را روایت می کنیم و جهانِ چشمان ما آنچیزی را می بیند که خیال ما در افق ذهنی ما می سازد. از این حیث می توان گفت، هنر همان امر رهایی بخش را در خود زایمان می کند( به این خاطر رهایی بخش که قرار است فراتر از مرزهای اکنون قدم بردارد) و اثر هنری زایمانِ رها شدن امری است که نبود و به وساطت خیال به شدگی تبدیل شد.
اگر بخواهیم اثر هنری را از چشمان دیگری ببینیم، می توان گفت، خالق اثر هنری تلاش می کند قسمتی از جهان بیرون را با تصویر بازسازی کند. از منظر جامعه شناختی، روح کلی هر اثر هنری برساخته شده موقعیت تاریخی و نداشتگی یک دوران است. هنر دوران قاجار روح نیستی آن دوران را به هستی تبدیل کرد، هنر دوران پهلوی جهان نبودگی آن زمانه را به تصویر می کشید و هنر امروز تلاش می کند سخن نسل و نسیتی های ما را با عنصر خیال به هستی تبدیل کند. از این منظر، امر هنری همان «مای» نشده یا خیال های محقق نشده و حسرت های مای جمعی جهان زندگی ماست. اثر همان حسرت ها و نداشته های ماست که به وساطت خطوطِ در هم پیچیده، نشانه های یک افق و مرزهای یک رخ داد جدید را مجسم می کند.
تمایل دارم و تصور می کنم با این مقدمات و پیش فرض ها، امر هنری خواسته یا ناخواسته به امر امید دامن می زند. یعنی اثر هنری با ساختن خیال و شکستن مرزها و کرانه های موجود می خواهد ما را به افق های نو پرتاب کند. افق های نو همان فراتر رفتن از خود و اکنونیت ما است، وقتی «من» فراتر از خود می جهد، یعنی دل در امری نو و شوق امری جدید دارد. نام این شوق و رفتن همان امید است. من در مقالاتی که در باب امید نوشتم به طور خلاصه بیان کردم که امید همان عنصر و میل فرارفتن از خود است. در اینجا ما شاهد پیوند اثر هنری با امید هستیم. اثر هنری مرزهای جدید می آفریند، مرزهای جدید همان فرارفتن از خود است، بنابراین هنر و خلق اثر هنری همان ابداع امید است.
آیا اثر هنری، همان عنصر خیال است که یک فرد در مواجهه با تاریخ، آن را خلق می کند؟ خیال، آنچنانکه پیش تر توضیح دادم فرایندی است که سوژه را وادار به «شدن» می کند. شدن همان صیرورت انسان به وساطت امر خیال است. هنرمند در خلق اثر هنری امر خیال را می پروراند و بسط می دهد. خیال به هنرمند این قدرت را می دهد که بیافریند، مرزهای جدید را بپیماید و افق های نااندیشدیده را ابداع کند. در اینجا مرادم هر امر هنری همانند، نقاشی، شعر و داستان است. خیال و خیال ورزیدن، به سوژه امکان زایش نداشته ها و امر تهی را می دهد. هنرمند همان خیال پرداز جهان نانوشته و به یک روایت امر ناممکن است. او با تخیل در جهان اجتماعی و مناسبات درونی خود، در برابر تعیین ها و جبرهای بیرونی قرار می گیرد و یک جهان ناممکن، تهی و نیستی را، به یک هستی و بودن تبدیل می کند. می توان گفت، هنرمند نیستی و نبودگی را به هستی و بودگی پیوند می زند.
به زبان سارتری، نیستی برای خود هستی دارد، اگر نیستی هیچ نسبتی با هستی ندارد و از سویی، ضد آن است، پس نیستی از کجا حاصل شده است. صفت نیست شدن مخصوص هستی است نه نیستی، زیرا آنچیزی می تواند نیست شود که هست بوده باشد. این هستی است که دارای کیفیت نیست شدن است. نیستی در هستی است ولی هستی وابسته به نیستی نیست.
ترجمه این بند را در نسبتِ خلق امر هنری می توان اینگونه تحلیل کرد که اثر هنری همان امر نیستی بود که به وساطت خیال و تخیل ورزیدن به هستی تبدیل شد و در حیات اجتماعی پدیدار شده است. زبان این نیستیِ هستی شده همچنان زبانی راز واره و تودرتو است. بر خلاف سنت های علمی که زبانی با مختصات مشخص و قابل سنجنش دارند، زبان امر هنری همچنان رازواره و نسبتی با نیستی و امر مرموز دارد.
وقتی به یک تابلو نگاه می کنی، تابلو با تو سخن می گوید و قرار است هم جهان خالق و هم جهان مخاطب را بازنمایی کند. ولی اثر بخاطر سیالیت، نه در اختیار خالق است و نه در مرزهای جهان مخاطب می گنجد. می توان گفت، اثر هنری در کشاکش مخاطب و خالق و در میانه آن دو است، نه آن است و نه این و هم آن است و هم این. چنین خصلتی به امر هنری حیاتی جاودانی می دهد. راز جاودانگی اثر هنری همان خصلت هرمنوتیکی آن است. اثر بعد از خلق، از خالق خود جدا می شود و خودنمایی می کند. به یک روایت اثر همان روایت خالق و خلق نیستی و نیست بودگی به واسطه جهان خالق است. به روایتی دیگر، اثر هنری همان دیگری است که خالق آن را به وساطت جهان دیگری می سازد و به او جان و روح می دهد. یعنی اثر هنری گویا روایت جهان های ناگفته ی و ناشده ی دیگری است.
ما در یک اثر تلاش می کنیم جهان خود را خوانش کنیم، به زبانی دیگر در اثر هنری ما قصه و خیال خود را روایت می کنیم و جهانِ چشمان ما آنچیزی را می بیند که خیال ما در افق ذهنی ما می سازد. از این حیث می توان گفت، هنر همان امر رهایی بخش را در خود زایمان می کند( به این خاطر رهایی بخش که قرار است فراتر از مرزهای اکنون قدم بردارد) و اثر هنری زایمانِ رها شدن امری است که نبود و به وساطت خیال به شدگی تبدیل شد.
اگر بخواهیم اثر هنری را از چشمان دیگری ببینیم، می توان گفت، خالق اثر هنری تلاش می کند قسمتی از جهان بیرون را با تصویر بازسازی کند. از منظر جامعه شناختی، روح کلی هر اثر هنری برساخته شده موقعیت تاریخی و نداشتگی یک دوران است. هنر دوران قاجار روح نیستی آن دوران را به هستی تبدیل کرد، هنر دوران پهلوی جهان نبودگی آن زمانه را به تصویر می کشید و هنر امروز تلاش می کند سخن نسل و نسیتی های ما را با عنصر خیال به هستی تبدیل کند. از این منظر، امر هنری همان «مای» نشده یا خیال های محقق نشده و حسرت های مای جمعی جهان زندگی ماست. اثر همان حسرت ها و نداشته های ماست که به وساطت خطوطِ در هم پیچیده، نشانه های یک افق و مرزهای یک رخ داد جدید را مجسم می کند.
تمایل دارم و تصور می کنم با این مقدمات و پیش فرض ها، امر هنری خواسته یا ناخواسته به امر امید دامن می زند. یعنی اثر هنری با ساختن خیال و شکستن مرزها و کرانه های موجود می خواهد ما را به افق های نو پرتاب کند. افق های نو همان فراتر رفتن از خود و اکنونیت ما است، وقتی «من» فراتر از خود می جهد، یعنی دل در امری نو و شوق امری جدید دارد. نام این شوق و رفتن همان امید است. من در مقالاتی که در باب امید نوشتم به طور خلاصه بیان کردم که امید همان عنصر و میل فرارفتن از خود است. در اینجا ما شاهد پیوند اثر هنری با امید هستیم. اثر هنری مرزهای جدید می آفریند، مرزهای جدید همان فرارفتن از خود است، بنابراین هنر و خلق اثر هنری همان ابداع امید است.
Forwarded from آمَد و شُد
"باران و طناب"
نیمه شب نزدیک میشه، صدای درختان بیش از صدای خود باران نشونهی یک بارش سبک رو داره. روی تختم و زیر پتوی پشمالویم خوابیدهام. هوای سرد بیرون که از دیوار و پنجره خودش رو به داخل تحمیل میکنه و گرمای زیر پتو رو یکجا روی تختم حس میکنم و از این تضاد کیفور میشم. هر چی شب جلوتر میره یک اضطرابی وجودم رو میگیره. ساعت ۲ نصف شب گوشی رو چک میکنم، ساعت ۳:۳۰ نصف شب دوباره نگاه میکنم، ساعت ۴ صبح همون کار عذابآور رو تکرار میکنم. اسم این حالت چیه؟شاید لازم باشه برای خوابیدن در آسودهترین مکان ممکن توام با سر زدن یک رفتار عذابآور یک واژهی جدیدی اختراع کرد. اما الان وقت فکر کردن به کمبود واژه نیست؛ با همین واژگان موجود یک فاجعه در آستانهی رقم خوردنه.
ساعت ۵ صبح گوشی رو نگاه میکنم و تیتر قرمز رو میبینم: «اعدام شد».
باید تکتک طنابهای دار رو در آغوش بگیرم و ببوسم، چرا که برادران ناشناختهی من رو به من شناسوندن.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
نیمه شب نزدیک میشه، صدای درختان بیش از صدای خود باران نشونهی یک بارش سبک رو داره. روی تختم و زیر پتوی پشمالویم خوابیدهام. هوای سرد بیرون که از دیوار و پنجره خودش رو به داخل تحمیل میکنه و گرمای زیر پتو رو یکجا روی تختم حس میکنم و از این تضاد کیفور میشم. هر چی شب جلوتر میره یک اضطرابی وجودم رو میگیره. ساعت ۲ نصف شب گوشی رو چک میکنم، ساعت ۳:۳۰ نصف شب دوباره نگاه میکنم، ساعت ۴ صبح همون کار عذابآور رو تکرار میکنم. اسم این حالت چیه؟شاید لازم باشه برای خوابیدن در آسودهترین مکان ممکن توام با سر زدن یک رفتار عذابآور یک واژهی جدیدی اختراع کرد. اما الان وقت فکر کردن به کمبود واژه نیست؛ با همین واژگان موجود یک فاجعه در آستانهی رقم خوردنه.
ساعت ۵ صبح گوشی رو نگاه میکنم و تیتر قرمز رو میبینم: «اعدام شد».
باید تکتک طنابهای دار رو در آغوش بگیرم و ببوسم، چرا که برادران ناشناختهی من رو به من شناسوندن.
حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
باید همه چیز تغییر کند، این گریزناپذیر است.
اما باید با این رویکرد وارد فاز جدید شد که در آن موقعیت مطلوب هم چندان خبری نیست.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
اما باید با این رویکرد وارد فاز جدید شد که در آن موقعیت مطلوب هم چندان خبری نیست.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
https://hadis-mh.blog.ir/post/%D9%87%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C
◼️ متنی که پارسال درباره هاله لاجوردی نوشتم. امسال به مناسبت سالمرگش بازنشر میکنم.
◼️ متنی که پارسال درباره هاله لاجوردی نوشتم. امسال به مناسبت سالمرگش بازنشر میکنم.
hadis-mh.blog.ir
هاله لاجوردی
اگر نام هاله لاجوردی رو نشنیدید با یک سرچ ساده متوجه میشید که چه کسی بود، چه دستاوردهایی داشت، چه بر سرش اومد و چه سرنوشتی پیدا کرد (بهتر است بگویم که چه سرنوشتی را برایش رقم زدند). اساتید و دانشجویانی که میشناختنش و باهاش مأنوس بودن، بهمن ماه ۱۳۹۹ که خبر…
Forwarded from آمَد و شُد
"سؤال از ایمنی"
وقتی برای همراه شدن با یک دوست در یک سفر نیمروزه به دیزین قبلش از ایمنی جاده سؤال میکنی یعنی هنوز دلت برای این زندگی و زندگی کردن میتپه، هرچقدرم گاهی در سیاهی فرو بری و احساس کنی دیگه تعلقی نداری... پس بزن قدش دختر.
(خطاب به خودم)
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
وقتی برای همراه شدن با یک دوست در یک سفر نیمروزه به دیزین قبلش از ایمنی جاده سؤال میکنی یعنی هنوز دلت برای این زندگی و زندگی کردن میتپه، هرچقدرم گاهی در سیاهی فرو بری و احساس کنی دیگه تعلقی نداری... پس بزن قدش دختر.
(خطاب به خودم)
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
LOVE
November Might Be Fine
#باکلام
Band: November might be fine
این قطعه از گروه "نوامبر ممکنه خوب باشه" به اسم عشق شاید به نوعی شامل وصف تمام یک هارمونی در باب نه عشق بلکه احساس آن باشه.
یه گروه بسیار مهجور که تا بحال یک EP منتشر کرده و من نتونستم اطلاعاتی بیشتر پیدا کنم.
🔴موسیقی گروه بی شک جزو پلی لیستان می شود بی برو برگرد.
شاید برای من یادآور این شعر از پل الوار باشه
🔴"زخمی بر او بزن عمیق تر از انزوا"
@musicfriendsforever
Band: November might be fine
این قطعه از گروه "نوامبر ممکنه خوب باشه" به اسم عشق شاید به نوعی شامل وصف تمام یک هارمونی در باب نه عشق بلکه احساس آن باشه.
یه گروه بسیار مهجور که تا بحال یک EP منتشر کرده و من نتونستم اطلاعاتی بیشتر پیدا کنم.
🔴موسیقی گروه بی شک جزو پلی لیستان می شود بی برو برگرد.
شاید برای من یادآور این شعر از پل الوار باشه
🔴"زخمی بر او بزن عمیق تر از انزوا"
@musicfriendsforever
Forwarded from آمَد و شُد
"از آدمها..."
در دورهی نوجوانی وقتی فیلم ترسناک میدیدم و یا داستان وحشتناکی با مضمون ماوراءالطبیعه میشنیدم واقعاً تا مدتی تحت تأثیر بودم و از سایهی خودم هم میترسیدم. الان بدبختیها و تیره روزیهایی که بخاطر آدمها و بشریت داریم تحمل میکنیم به قدری زیاد شده که حسرت ترسهای معصومانهی اون دوران رو میخورم.
اون چه که ناشناخته و نادیدنیست دلهرهآور نیست؛ اون چه که پیش چشم توست و از جنس توست عامل بدبختیِ توست.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
در دورهی نوجوانی وقتی فیلم ترسناک میدیدم و یا داستان وحشتناکی با مضمون ماوراءالطبیعه میشنیدم واقعاً تا مدتی تحت تأثیر بودم و از سایهی خودم هم میترسیدم. الان بدبختیها و تیره روزیهایی که بخاطر آدمها و بشریت داریم تحمل میکنیم به قدری زیاد شده که حسرت ترسهای معصومانهی اون دوران رو میخورم.
اون چه که ناشناخته و نادیدنیست دلهرهآور نیست؛ اون چه که پیش چشم توست و از جنس توست عامل بدبختیِ توست.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
غمانگیزه که بودن آدمها، گرمای تنفسشون، صدای قدمهاشون، لحن صحبت کردنشون، قدرت نگاهشون و خوشحالیها و ناراحتیهاشون تبدیل میشه به "سهم الارث" و بازماندگان میتونن اون رو بفروشن. اجتنابناپذیره و انگار هرچیز اجتنابناپذیر غمانگیزه.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
این سه اثرم در نمایشگاه گروهی تجسمی "ارتباط" واقع در نگارخانه فرهنگسرای ابنسینا به نمایش گذاشته شد. 🐱☀️🌜
تصویرسازی: حدیث ملاحسینی
تکنیک: دیجیتال
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
تصویرسازی: حدیث ملاحسینی
تکنیک: دیجیتال
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
Forwarded from آمَد و شُد
"یک سر گریه، یک سر شادی"
چندی پیش مادرم برای تمدید پاسپورتش به همراه پدرم، که باید اجازهی او را میگرفت، به پلیس +۱۰ مراجعه کرد. در فرمی که میبایست پر بشه نام مادر رو هم اضافه کرده بودند.
این مسئله یک سر گریه و یک سر خنده است. لزوم اجازهی همسر برای خروج از کشور، این قانون مضحک و خجالتآور، گریه دارد. آوردن نام مادر در کنار نام پدر در یک فرم رسمی بسی شادیآور.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod
چندی پیش مادرم برای تمدید پاسپورتش به همراه پدرم، که باید اجازهی او را میگرفت، به پلیس +۱۰ مراجعه کرد. در فرمی که میبایست پر بشه نام مادر رو هم اضافه کرده بودند.
این مسئله یک سر گریه و یک سر خنده است. لزوم اجازهی همسر برای خروج از کشور، این قانون مضحک و خجالتآور، گریه دارد. آوردن نام مادر در کنار نام پدر در یک فرم رسمی بسی شادیآور.
متن و عکس: حدیث ملاحسینی
https://www.tg-me.com/Amad_O_Shod