@BeautyText1
براتون یه کمد پُر از لباس مورد علاقه اتون، حساب بانکی پُر پول، خنده های بدون وقفه، عشق ِ ابدی، سفرای پُر از فسق و فساد، حالِ خوب، کیک شکلاتی، زیدِ برازنده، دوست داشتن و دوست داشته شدن، پاییز سراسر سرد و بارونی، دوستای با لِول، شادی های طولانی، غم های زود گذر و در نهایت جایگاهِ بدون جایگزین آرزو میکنم..♥️
🍁
براتون یه کمد پُر از لباس مورد علاقه اتون، حساب بانکی پُر پول، خنده های بدون وقفه، عشق ِ ابدی، سفرای پُر از فسق و فساد، حالِ خوب، کیک شکلاتی، زیدِ برازنده، دوست داشتن و دوست داشته شدن، پاییز سراسر سرد و بارونی، دوستای با لِول، شادی های طولانی، غم های زود گذر و در نهایت جایگاهِ بدون جایگزین آرزو میکنم..♥️
🍁
@BeautyText1
به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید. زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند؛ شما بهتر از آنانید.
👤مارک تواین
🍁
به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید. زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند؛ شما بهتر از آنانید.
👤مارک تواین
🍁
@BeautyText1
والدین سمی( toxic parents) چه ویژگیهایی دارند؟
-بیمسئولیتاند
-انتظارات غیر واقعبینانه دارند
-مقایسهگرند
-با هم ارتباط ناایمنی دارند
-برای جبران ناکامیهای خودشان بچه میآورند
-برای فرزندهاشون بحران آفرینند
-بیش از حد مراقباند
-کنترلگرند
-آزارگرند
-اهمالکاری اقتصادی دارند
🍁
والدین سمی( toxic parents) چه ویژگیهایی دارند؟
-بیمسئولیتاند
-انتظارات غیر واقعبینانه دارند
-مقایسهگرند
-با هم ارتباط ناایمنی دارند
-برای جبران ناکامیهای خودشان بچه میآورند
-برای فرزندهاشون بحران آفرینند
-بیش از حد مراقباند
-کنترلگرند
-آزارگرند
-اهمالکاری اقتصادی دارند
🍁
@BeautyText1
تحقيقات نشون داده كه ترشح دوپامين در مغز افراد درونگرا در تعاملات اجتماعى بيشتر از افراد برونگراست و به همين دليل «زودتر» در روابط اجتماعى اغنا ميشن و نيازى به رابطه بيشتر ندارن!
پس چه خوبه اين موضوع رو بدونيم و برچسبهای اشتباه از جمله؛ منزوى، غير اجتماعى، افسرده و... رو بهشون نزنيم..
🍁
تحقيقات نشون داده كه ترشح دوپامين در مغز افراد درونگرا در تعاملات اجتماعى بيشتر از افراد برونگراست و به همين دليل «زودتر» در روابط اجتماعى اغنا ميشن و نيازى به رابطه بيشتر ندارن!
پس چه خوبه اين موضوع رو بدونيم و برچسبهای اشتباه از جمله؛ منزوى، غير اجتماعى، افسرده و... رو بهشون نزنيم..
🍁
@BeautyText1
چرا در ایران مدرسه جای خوبی نیست؟
تقریبا هیچ بچهای نیست که از مدرسه رفتن لذت ببرد، آنها در سنی که پر از انرژی هستند، مجبورند، ساعتها پشت میز بنشینند، ساکت باشند و به حوصلهسربرترین حرفهای دنیا گوش بدهند.
ما در مدرسهای که ماشین حساب هم ممنوع بود، در حال مصنوعی آموزش دیدن برای عصر دیجیتال بودیم و معلمهای ما هیچ درکی از وضعیت جهان در آینده نداشتند.
در مدرسه، شبیه به یک اداره، پشت میز مینشستیم و اطاعت از ارباب را تمرین میکردیم. مدرسه نمیخواست که ما نوازنده، نقاش یا کارآفرین شویم؛ فقط میخواست در آینده کارمندهای مطیعی باشیم.
در مدرسه، کمک کردن به دیگران، اسمش تقلب بود و بابت آن جریمه میشدیم. آن جا حرص میخوردیم که نمره خودمان را بیتوجه به وضعیت دیگران، حداکثر کنیم، تا در بزرگسالی همین کار را با حساب بانکیمان تکرار کنیم.
کسی که در هنر و ورزش استعداد داشت، اما از ریاضی خوشش نمیآمد، شاگرد تنبل کلاس بود! مهم نبود نبوغش در نقاشی یا موسیقی چقدر باشد.
سوالهای مدرسه، یک جواب مشخص داشتند و هر جوابی غیر از آن، غلط بود.
در حالی که چالش اصلی دنیای امروز، پیدا کردن جوابهای جدید و حتی طرح سوالهای جدید است.
وقتی بزرگ شدیم، سوالمان این بود که از چه طریق میتوانیم برای خرید خانه تامین مالی کنیم
بهطوری که کمترین هزینه مالی را داشته باشد.
در مدرسه چه چیزی یاد گرفته بودیم؟
اتحاد مزدوج و میتوکندری و قانون کیرشهف که به هیچ دردی نخوردند.
درس ادبیات به جای این که ما را شیفته سعدی و بیدل دهلوی کند، با متونی که حتی ارزش ادبی هم نداشتند، ما را از شعر و داستان متنفر کرد و باعث شد سرانه مطالعه به زیر صفر سقوط کند!
تجربه کشورهایی مثل فنلاند نشان داده که آموزش میتواند کاربردی، مفرح، فراگیر و خلاق باشد.
💬پوریا بختیاری
🍁
چرا در ایران مدرسه جای خوبی نیست؟
تقریبا هیچ بچهای نیست که از مدرسه رفتن لذت ببرد، آنها در سنی که پر از انرژی هستند، مجبورند، ساعتها پشت میز بنشینند، ساکت باشند و به حوصلهسربرترین حرفهای دنیا گوش بدهند.
ما در مدرسهای که ماشین حساب هم ممنوع بود، در حال مصنوعی آموزش دیدن برای عصر دیجیتال بودیم و معلمهای ما هیچ درکی از وضعیت جهان در آینده نداشتند.
در مدرسه، شبیه به یک اداره، پشت میز مینشستیم و اطاعت از ارباب را تمرین میکردیم. مدرسه نمیخواست که ما نوازنده، نقاش یا کارآفرین شویم؛ فقط میخواست در آینده کارمندهای مطیعی باشیم.
در مدرسه، کمک کردن به دیگران، اسمش تقلب بود و بابت آن جریمه میشدیم. آن جا حرص میخوردیم که نمره خودمان را بیتوجه به وضعیت دیگران، حداکثر کنیم، تا در بزرگسالی همین کار را با حساب بانکیمان تکرار کنیم.
کسی که در هنر و ورزش استعداد داشت، اما از ریاضی خوشش نمیآمد، شاگرد تنبل کلاس بود! مهم نبود نبوغش در نقاشی یا موسیقی چقدر باشد.
سوالهای مدرسه، یک جواب مشخص داشتند و هر جوابی غیر از آن، غلط بود.
در حالی که چالش اصلی دنیای امروز، پیدا کردن جوابهای جدید و حتی طرح سوالهای جدید است.
وقتی بزرگ شدیم، سوالمان این بود که از چه طریق میتوانیم برای خرید خانه تامین مالی کنیم
بهطوری که کمترین هزینه مالی را داشته باشد.
در مدرسه چه چیزی یاد گرفته بودیم؟
اتحاد مزدوج و میتوکندری و قانون کیرشهف که به هیچ دردی نخوردند.
درس ادبیات به جای این که ما را شیفته سعدی و بیدل دهلوی کند، با متونی که حتی ارزش ادبی هم نداشتند، ما را از شعر و داستان متنفر کرد و باعث شد سرانه مطالعه به زیر صفر سقوط کند!
تجربه کشورهایی مثل فنلاند نشان داده که آموزش میتواند کاربردی، مفرح، فراگیر و خلاق باشد.
💬پوریا بختیاری
🍁
Rah Meykhane Va Masjed Kodam Ast ?
Shajarian
@BeautyText1
#پیشنهادی👌🏼
آقاااا این #اهنگ استاد #شجریان، توانایی این رو داره که هزار شبانه روز من رو به وصالِ رهایی و تنهایی ببره...
_زیباییِ اعجابانگیزِ این تِرَک تقدیم شما💫♥️
🍁
#پیشنهادی👌🏼
آقاااا این #اهنگ استاد #شجریان، توانایی این رو داره که هزار شبانه روز من رو به وصالِ رهایی و تنهایی ببره...
_زیباییِ اعجابانگیزِ این تِرَک تقدیم شما💫♥️
🍁
@BeautyText1
مدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
خرابم میکند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت
👤حافظ
🍁
مدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
خرابم میکند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت
👤حافظ
🍁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@BeautyText1
چه قشنگ میگه سهراب سپهری:
دلخوشم با نفسی حبه قندی، چایی
صحبتِ اهلِ دلی فارغ از همهمهی دنیایی…
🍁
چه قشنگ میگه سهراب سپهری:
دلخوشم با نفسی حبه قندی، چایی
صحبتِ اهلِ دلی فارغ از همهمهی دنیایی…
🍁
@BeautyText1
بزرگترین مرحله ی خودشناسی اونجاست که تو آنقدر درگیر خودت، هدفات، درست، آینده ات، سلامتی و ورزشت هستی، که نه حاضری وقتتو برای آدمایی منفی بزاری، نه حاضری وارد رابطه های دوزاری شی، نه خودتو با کسی مقایسه میکنی! فقط سعی میکنی روز به روز پیشرفت کنی... اگه به اونجا رسیدی؛ بهت تبریک میگم چون از خیلی از کسایی که میشناسی جلوتری:))
🍁
بزرگترین مرحله ی خودشناسی اونجاست که تو آنقدر درگیر خودت، هدفات، درست، آینده ات، سلامتی و ورزشت هستی، که نه حاضری وقتتو برای آدمایی منفی بزاری، نه حاضری وارد رابطه های دوزاری شی، نه خودتو با کسی مقایسه میکنی! فقط سعی میکنی روز به روز پیشرفت کنی... اگه به اونجا رسیدی؛ بهت تبریک میگم چون از خیلی از کسایی که میشناسی جلوتری:))
🍁
@BeautyText1
خوشگلتر از دوست دخترت زیاده و جذاب تر از دوست پسرت، کلی وجود داره!
خوش هیکلتر از تو هم تا دلت بخواد هست. خونه ای که بهتر از خونهی تو باشه فراوونه، ماشینی که بهتر از ماشین تو باشه هم زیاده، و حتی مدرک تحصیلی و شرایط زندگی بهتر از تو خیلی وجود داره.
اما تو زمانی خوشبختی و حالت خوبه که مال خودتو دوست داشته باشی!
🍁
خوشگلتر از دوست دخترت زیاده و جذاب تر از دوست پسرت، کلی وجود داره!
خوش هیکلتر از تو هم تا دلت بخواد هست. خونه ای که بهتر از خونهی تو باشه فراوونه، ماشینی که بهتر از ماشین تو باشه هم زیاده، و حتی مدرک تحصیلی و شرایط زندگی بهتر از تو خیلی وجود داره.
اما تو زمانی خوشبختی و حالت خوبه که مال خودتو دوست داشته باشی!
🍁
@BeautyText1
بسیار زیبا...
چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر)
اون روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش می کرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف می کنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا می کرد و حرص میخورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود)
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اون موقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتی مو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم!
🍁
بسیار زیبا...
چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر)
اون روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش می کرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف می کنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا می کرد و حرص میخورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود)
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اون موقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتی مو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم!
🍁
@BeautyText1
ما که آرامیم و سرخوش
همچو اقیانوسها
رو سیاهی بر زغالان مانده
ما؛ فانوسها!
کدخدا در چاه یا بر تخت، بنیانش یکیست
واژهای جز آن نخواهدگشت در قاموسها...
👤نرگس صرافیان طوفان
🍁
ما که آرامیم و سرخوش
همچو اقیانوسها
رو سیاهی بر زغالان مانده
ما؛ فانوسها!
کدخدا در چاه یا بر تخت، بنیانش یکیست
واژهای جز آن نخواهدگشت در قاموسها...
👤نرگس صرافیان طوفان
🍁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@BeautyText1
کیم مک میلن، نویسنده کتاب "وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم" میگه :
وقتی خودم را بهقدر کافی دوست داشتم، شروع کردم به ترک کردن چیزهایی که سالم نبودند. یعنی آدمها، مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک و حقیر نگه میداشت کنار گذاشتم.
قبلاً فکر میکردم این کار به معنی وفادار نبودن است ولی در واقع این معنای دوست داشتن خود است!
🍁
کیم مک میلن، نویسنده کتاب "وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم" میگه :
وقتی خودم را بهقدر کافی دوست داشتم، شروع کردم به ترک کردن چیزهایی که سالم نبودند. یعنی آدمها، مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک و حقیر نگه میداشت کنار گذاشتم.
قبلاً فکر میکردم این کار به معنی وفادار نبودن است ولی در واقع این معنای دوست داشتن خود است!
🍁
@BeautyText1
هر وقت به خودت گفتی امروز حسش نیست، یادت باشه جيمز کلیر توی کتاب «عادتهای اتمی» میگه:
بالاترین تهدید برای موفقیت شکست نیست،
بلکه «بیحوصلگیه»
🍁
هر وقت به خودت گفتی امروز حسش نیست، یادت باشه جيمز کلیر توی کتاب «عادتهای اتمی» میگه:
بالاترین تهدید برای موفقیت شکست نیست،
بلکه «بیحوصلگیه»
🍁