Telegram Web Link
@BeautyText1

نمی‌دانم چند ده سال بعد، کجای زندگی‌ام و با کدامین احساس‌ها دست و پنجه نرم می‌کنم ولی به شدت مشتاقم آنقدر عمیق جوانی و شادابی‌ام را زیسته‌باشم که با تماشای شادی و تفریح جوان‌ترها عمیقا لبخند بزنم و با ذوق فریاد برآورم که: «من هم این شادی را زیسته‌ام، تمام این خوشی‌ها را، تمام این لبخندها و دوست داشتن‌ها و به آغوش کشیدن‌ها را من هم پیش از این تجربه کرده‌ام.» می‌خواهم پیری‌ام را بعد از یک جوانیِ پربار و عزیز، به رسمیت بشناسم. باید همه چیز را تجربه کنم، باید تا می‌توانم ببینم و بشنوم و سفر کنم و دوست بدارم و به آغوش بکشم و برقصم و آزاد باشم. باید حواسم باشد هیچ حسرتی برای روزهای پیری‌ام کنار نگذارم.
که پیری مطلوب‌ترین دوران زندگی‌ست، اگر جوانیِ خوشایندی از سر گذرانده‌باشی...

#نرگس_صرافیان_طوفان

🍁
@BeautyText1

برای همه خوب باش، آنکس که فهمید
همیشه در کنارت خواهد بود و آنکس که نفهمید؛
روزی دلش برای تمام خوبی هایت تنگ می‌شود...

#فروغ_فرخزاد

🍁
@BeautyText1

یکبار یکی بهم گفت: همه چیز در چشم هاست.
یه خنده نمیتونه واقعی باشه، مگه چشم ها هم بخندن.
کلمات هیچ معنایی ندارن مگه چشم ها هم همون رو بگن...

🍁
@BeautyText1

گفت حواست به آدمای اطرافت که مثل کاکتوس زندگی میکنن باشه؛ گفتم مثل کاکتوس؟ منظورت چیه؟
گفت آدمایی که مثل کاکتوس هستن، نیازی نمیبینی دائم حواست بهشون باشه، نیازی نمیبینی هرروز خاکشونو چک کنی تا مبادا خشک نشده باشه، ترس پلاسیده شدنشون رو نداری و به خیالت خیلی مقاومن و هیچیشون نمیشه! اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغول رسیدن به بقيه‌ی گُلای رنگارنگت هستی، یهو چشمت به کاکتوس میفته که زرد و پلاسیده شده و ریشه‌هاش خاکستر! و تو تازه متوجه میشی که کاکتوسام میمیرن، ولی تدریجی!

🍁
@BeautyText1

به راستی در خانواده های ایرانی حفظ آبرو، همیشه مهم تر از حفظ سلامت روان بوده.
هرچند که تعریف آبرو معیار مشخصی نداره و این واژه باید بازتعریف بشه...
در واقع ما برای برنده شدن در بیرون به درون خودمون میبازیم!!!! و برای حفظ آبرو ، آرامش و سلامت روان خودمون رو فدا می کنیم.
و در نهایت متاسفانه میشیم یه تعداد روانی
آبرومند...

🍁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@BeautyText1

به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا و جهان هستی برایت رقم زده است، تسلیم شو، بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو، نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود، از کجا معلوم زیرِ زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد؟ فراموش نکن وقتی خدا می‌خواد یه شروع دوباره بهت بده، معمولا با یه پایان شروع میشه.. برای همین دَرهای بسته‌ی زندگی یه نشونه است، نشونه‌ی اینکه دَرهای دیگه داره برات باز میشه، به خدا اعتماد کن..

🍁
@BeautyText1

میان آنچه اندیشیده می‌شود و گفته نمی‌شود
و میان آنچه گفته می‌شود و اندیشیده نمی‌شود؛
چه بسیار عشق که از دست می‌رود..!

🍁
@BeautyText1

پویان گیلانی توی کتاب "تمام کفشهای شماره ۳۸ بوی بهشت می‌دهند"
حرف قشنگی زده:

اگر پیش کسی گریه کردی و باز هم تو را آدم قوی‌ای دانست،
اگر پیش کسی خشمگین شدی و باز هم تو را آدم مهربانی دانست،
رهایش نکن...

🍁
@BeautyText1

بهترین گوشه ی دنیا خانه ایست که کودکی هایت میان گُل های باغچه اش نفس می کشد
بهترین کاخ دنیا را هم که برایت بسازند؛
هیچ کجا خانه ی پدری ات نخواهد شد...


به قول سعدی :
خیال در هَمه عالم برفت و باز آمد
که از حضور تو خوشتَر ندید جایی را..


🍁
@Beautytext1

مادرم همیشه می‌گفت، زن باید عطرش را در خانه بپراکند؛ این عطر آرامش خانه است؛ چیزی است که به افراد آن خانه اطمینان می‌دهد..

اگرچه بیشتر مردها فقط عطر قرمه‌سبزی را می‌فهمند.

📚 به سبکی پر به سنگینی آه
👤 #مهدی_خطیبی

🍁
@Beautytext1

نسخه‌ فوق‌العاده یک پزشک مغز و اعصاب برای بیمارش!
خدا میدونه که مشکل همه‌ی ما با همین نسخه حل میشه!

🍁
@Beautytext1

مولانا میگه تو هرچقدر هم که خوشگل و خوشتیپ و باکلاس و باسواد و پولدار باشی، و موقعیت و مقامِ آنچنانی داشته باشی؛ یا رکورددار روزه گرفتن و نماز خواندن و عبادت باشی؛ تا وقتی اخلاقت گند باشه، درست مثل کسی هستی که دهنش بوی سیر و پیازِ وحشتناکی میده ولی به خودش عطر و ادکلن‌های گرانقیمت می‌زنه.

نه تنها بوی سیر و پیازِ دهنش مخفی نمی‌شه؛ بلکه، ترکیب بوی پیاز و ادکلنش یک چیز گندِ تازه‌ای تولید می‌کنه که حالِ آدم‌ها رو بیشتر به‌هم می‌زنه:

تو ملاف از مشک کان بوی پیاز
از دمِ تو می‌کند مکشوف راز
گل‌شکر خوردم همی‌گویی و بوی
می‌زند از سیر که یافه مگوی

👤 دکتر زندی روانشناس

🍁
@Beautytext1

تو‌ درونی‌ترین احساسِ منی!
با توست که به خودم می‌رسم.
تو را در آغوش می‌فشارم، بسی طولانی.

#آلبر_کامو

🍁
@Beautytext1

ولی موهایت که شروع به سفید شدن کرد تازه می‌فهمی که زندگی شوخی‌بردار نیست و تو جدی جدی داری پیر می‌شوی!
در ذهنت هنوز یک کودک شادابی اما هربار مقابل آینه می‌ایستی و چهره‌ی جاافتاده‌تری از خودت می‌بینی و مسئولیت‌های بیشتری روی شانه‌های خودت حس می‌کنی، ناخواسته از کودک هیجان‌خواه درونت فاصله می‌گیری.
هرچه بیشتر پیش می‌روی، احساس می‌کنی باید با جهان و آدم‌ها جدی‌تر برخورد کنی و لبخندهایت کوتاه‌تر می‌شود و سقف آرز‌وهایت بلندتر و در فکر فرو رفتن‌ها و سکوت‌کردن‌هایت بیشتر...
گاهی از موهای سپیدت بیزار می‌شوی و گاهی دوستشان داری و گاهی دنبال راهی برای بازگشت به روزهایی می‌گردی که موهایت هنوز سیاه بود و لبخندهایت هنوز عمیق و شانه‌هایت هنوز سبک!
می‌ترسی از سی ساله شدن و می‌ترسی از چهل ساله شدن و می‌ترسی از پنجاه و شصت و هفتاد ساله شدن و به مرور می‌پذیری که از تو سن و سالی گذشته و باید رفتارهایت را با میزان تجربه‌ای که از زیستن داری، تنظیم کنی.
تمام عمرت دلت می‌خواهد بازگردی به گذشته‌های دور و کودکی کنی، ولی از یک جایی به بعد، منطقت به احساست پیروز می‌شود و با طبیعت جهان کنار می‌آیی و طبق قواعد نانوشته و گریزناپذیر جهان پیش می‌روی.
روزی همه چیز را می‌پذیری و متقاعد می‌شوی که فارغ از سال‌های گذشته و سال‌های باقیمانده و میزان موهای سیاه و سپیدت و شرایط و سن و سالت و هرچیز که هست، باید زندگی کنی، باید خوب زندگی کنی...

#نرگس_صرافیان_طوفان

🍁
2024/09/27 09:28:53
Back to Top
HTML Embed Code: