Telegram Web Link
🎯 حیفِ زباله‌دان تاریخ

🔖 چند نکته دربارهٔ مثلاً تعطیلی تئاتر به اصطلاح مستقل تهران

🖊 آراز بارسقیان

🔸 آقای مصطفا کوشکی امروز در صفحهٔ رسمی اینستاگرام تئاتر مستقل منتشر شد، فرمودند: «متاسفانه امروز در ماه‌های پایانی قرن [کدام قرن؟]، باید اعلام کنیم به دلیل عدم حمایت و سنگ‌اندازی‌های فراوانِ بدخواهان [کدام بدخواهان؟]، سرنوشت تاریخی تئاترهای خصوصی پیشرو ایران در ابتدای قرن [کدام تئاتر خصوصی پیشرو ابتدای قرن؟]، بار دیگر رخ نشان داده، گریبان‌گیر شده و این کمپانی جز تعطیلی امکانی پیش روی خود نمی‌بیند.» این یادداشت قهرمانانه در شرایطی منتشر شد که طرف بادِ خود قربانی پندارانه‌ای به غبغب انداخته‌ و می‌خواهد عین اسم تئاترش، حس و حال «مستقل» خود را حفظ کنند. غافل از اینکه مستقل بودن به شکل و شمایل ایشان، این روزها مبتذل‌تر از همیشه است.

🔹عنوان دهان پُر کنِ «تئاتر مستقل» در خیابان رازی که روزی بنده‌خدایی فرمود قرار است تبدیل به «پاریس کوچولو» شود و به اصطلاح راستهٔ تئاتری‌های آوانگارد و بچه‌های هنری که فاصله‌اش با تئاتر رسمی کشور ـ اگر تئاتر شهر را نماد تئاتر رسمی بدانیم ـ یک خیابان بیشتر نیست. فکر کنید دوستان می‌خواستند زیر سایهٔ مرکز هنرهای نمایشی که دو خیابان آن طرف‌تر است و تئاتر شهر، پاریس کوچولوی خود را راه بیندازند. در واقع اولین کلکشان برای مستقل بودن را جاگیر شدن در راسته‌ای می‌دانستند که از قبل آماده است، نه تبدیل خیابانی تازه به راسته‌ای تازه که بتواند هویت نویی به خود بگیرد. هویتی که بتواند سال‌های سال باقی بماند. در واقع طی مسافت برای تماشاگر تئاتر شهر تا تئاتر مستقل چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید. قرار بود تئاتری در این چند دقیقه فاصله دیده شود که کیلومترها از نظر کیفی متفاوت بود؟

🔸حافظهٔ تاریخ تئاتر به یاد دارد بمب جمعیتی که در اثر هیستری آموزش تئاتر از اوایل دههٔ هشتاد وارد تئاتر شد با تشکیل تئاتر‌های به اصطلاح خصوصی به اوجِ ابتذال خودش رسید. دکان‌هایی که ظهور و سقوطشان سریع‌تر از نبوغِ چند صدم ثانیه‌ای مثلاً نخبگانی تئاتری‌ای بود که حمایت بی کم و کاست گروه/کارتل تئاتر ده را پشت سر خود داشت. در کمتر از شش سال که از افتتاح این سالن گذشته است به شخصه یادم نمی‌آید تئاتری دیده باشم که خصوصیات ماندگاری داشته باشد. می‌توان لیستی از این نمایش‌ها که اتفاقاً به عنوان نمایش‌های شاخص در زمان اجرا مطرح می‌شد به یاد آورد؛ نمایش سوراخ، این یک پیپ نیست، کوریولانوس، رویای نیمه شب تابستان. شاخص را اینجا نباید به عنوان نمایندهٔ بفروش‌بودن در نظر گرفت بلکه باید آن را کاری دانست که توانسته آورده‌ای جز آوردهٔ مالی برای تئاتر داشته باشد. متن نوشته شدهٔ آن،‌ کارگردانی آن، بازیگران آن و الخ. در این شش سال که از فعالیت تئاتر مستقل می‌گذرد تئاتر مستقل چه به جامعه معرفی کرده است که حالا طلب‌کار هم هست؟ رضا ثروتی؟ باقر سروش؟ علی شمس؟ جابر رمضانی؟ حامد اصغرزاده؟ مساوات؟ یا خودِ‌ برادران کوشکی؟ این‌ها که قبل از «تئاتر مستقل» بوده‌اند و بعدش هم هستند... بماند که وجود همین‌ها هم به طور کل مفت گران است چون اگر این اسم‌ها و اسامی مشابه را بچلانی هنوز که هنوز است متاسفانه یک ثانیه از کارگاه نمایش که اتفاقاً تحت حمایت مستقیم دفتر فرح دیبا بود، نمی‌شود.

🔹خوشبختانه در شش سال گذشته، دوستان دست به ثبت و ضبط آثارشان زده‌اند. اکثر تئاترهای پسماندِ وضعِ موجودِ تولیدی دوستان به صورت تصویر ثبت شده است. تئاتری که خود محصول شرایط غیرخلاقه است و هدفی جز خالی کردن جیب و فکر نسل جوان نداشت؛ محصول دوران مصرف‌گرایی که نمادش چرمشیر و پسیانی هستند و زیرشاخه‌هایش همین تئاترهایی که در تئاتر مستقل تولید شد و عمده هدفش، هدفی مالی بود.

🔸 بماند که این آه‌و‌ناله‌های صوری همچون شعار خنده‌دارِ «چون ققنوس برخواهیم خواست» که ایشان و دوستانشان می‌دهند درست عین همان تئاترهای بی‌خاصیت و وقت تلف کنی‌ای است که بنا بود زیر پرچم تئاتر خصوصی، منجر به تولید تئاترهای بهتری از دههٔ شصت و هفتاد شود که نشد. تنها چیزی که از تئاتر مستقل و امثال این تئاترها باقی می‌ماند، هزینه‌هایی است که آن‌ها از گروه‌هایی دانشجویی و تازه‌کار گرفته‌اند و به‌عنوان تئاتر خصوصی، کرایه سالن خود را به خاطر پول آب و برق و گاز و فلان پیش گرفته‌اند. تنها تولید پسماندهای تئاتری می‌ماند؛ که آن هم با این قربانی نمایی آقای کوشکی بعید است همان «سنگ‌اندازها» و «نا‌حمایت کنندگان» یک مرتبه رئوف شوند و دیر یا زود در چند روز و چند ماه آینده «خبر خوش» بازگشت قهرمانانه‌ترِ این تئاتر در صفحات رسمی و غیررسمی پخش ‌شود و دوستان «کامنت‌های» خوشحال ‌گذارند. شاید هم... بگویند دوران این طور جیب مردم خالی کردن‌ها گذشته است، راه‌هایی جدیدی باید پیدا کنید...

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 فرهنگ به‌مثابهٔ احتضار هنر

🖊 شایان عسگری

🔸 ... وضعیت انزوا بر فرهنگ، هنر و سلیقهٔ فرهنگی-هنری جامعه نیز تأثیر می‌گذارد. امکان تمایز فرهنگ از هنر سخت می‌شود و قواعد که هم چنین به یاری قواعد دولتی بیش‌ازپیش نفس هنر و خلاقیت هنری و سلیقهٔ مردم را می‌گیرد. درنهایت چیزی نمی‌ماند جز عده‌ای هنرمند سرخورده که جامعه پذیرای استثنائاتشان نیست و عده‌ای دیگر که شارلاتان‌هایی هستند که در این فضای انزوا که امکان مشاهده و ورود و خروج هنر و تفکرات دیگر در جامعه فراهم نیست، به هر وسیلهٔ اعم از تقلیل و ابتذال هنر، تقلیدها و تقلب‌های هنری و گاهی اوقات به‌وسیلهٔ تعصب بر موهوماتی کی هیچ وجود خارجی ندارند، تریبون و فضای فرهنگی کشور را به دست می‌گیرند و در این برهوت نام هنرمند بر خودشان می‌گذارند و کمر بر ارضای جنون‌هایشان چون شهرت، ثروت و گاهی جنسی می‌بندند....

📍می‌توانید این جستاری را که درباره‌ی شرایط فرهنگی حال حاضر است، در سایت مطالعه کنید:

📎 metropolatleast.ir/o4iu

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اسلاوی ژیژک و فردای خمارآلودهٔ انقلاب‌ها

🖊 مترجم: حسین متقی

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/2u5Aq

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:

💳 idpay.ir/motaghi

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اسلاوی ژیژک و روحیه‌ی بدگمانی

💬 گفتاری به مناسبت 250 سالگی هگل

🖊 مترجم: حسین متقی

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/oVHZb

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:

💳 idpay.ir/motaghi

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 گفتید مردمی؟

🖊 پییر بوردیو

📝 برگردان از رضا اسکندری

🔸 اصطلاح‌هایی که پسوند جادویی «مردم»‌‎ (popular) ‎را به همراه دارند، از تیغ موشکافی‌های دقیق مصون‌اند؛ به مدد این واقعیت که تمام تحلیل‌های ‏انتقادی از یک مفهوم، که از دور یا نزدیک به عبارت «مردم» نزدیک می‌شوند، بلافاصله در معرض بازشناسی به‌عنوان خشونتی نمادین علیه واقعیتی ‏بسیار نمادین قرار می‌گیرند و بدین ترتیب، بلافاصله توسط تمام کسانی که وظیفه‌شان دفاع از آرمان «مردم» است و با این کار، منافع دفاع از «آرمانی ‏نیک» را برای خود تضمین و کسب می‌کنند، تقبیح می‌شوند. در مورد مفهوم «زبان مردمی» هم همین مسئله صادق است که درست همانند دیگر تجلیات ‏هم‌خانواده‌اش («فرهنگ مردمی»، «هنر مردمی»، «دین مردمی» و نظایر آن) تنها در نسبت‌مندی خود تعریف می‌شود، گویی این تمام آن چیزی است که ‏از زبان مشروعی برآمده از تلقین و تحمیل دیرپا و همراه با خشونت نظام آموزشی مدارس بیرون مانده است.‏...

📍می‌توانید این نوشته را که در سایت یا Instant View مطالعه کنید:

📎 metropolatleast.ir/02kx

🔰منبع مجله‌ی آنتی‌مانتال به نشانی:
🖇 www.tg-me.com/antimantal1/1423


★ مستند جامعه‌شناسی، هنری رزمی است:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/310

★ دربارهٔ نظریهٔ میدان پیر بوردیو:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/299

★ دربارهٔ مفهوم عادت‌واره [هَبیتوس] از پیر بوردیو:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/302

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اسلاوی ژیژک درباره‌ی یکی از آخرین آثارش صحبت می‌کند

🖊 مترجم: حسین متقی

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/57ahQ

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:

💳 idpay.ir/motaghi

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 سئول/برلین یا جامعه‌ی فرسودگی

📹 فیلم مقاله‌ای از ایزابل گرِسر محصول سال 2015

🗒 در این فیلم‌مقاله بیونگ چول ـ هان نظرات خودش را درباره‌ی جامعه‌ی امروز غرب می‌گوید...

💡این فیلم #زیرنویس_فارسی دارد...

مشاهده در آپارات:
❗️ «ویدیوی شما با عنوان 'سئول/برلین یا جامعه‌ی فرسودگی' بدلیل مغایرت داشتن با شئونات اخلاقی و عرف جامعه از سایت حذف شد.»❗️

🔰 مشاهده در IGTV:
🎬 instagram.com/tv/CJtGgoKBNhO/

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هانا آرنت از آزادی و انقلاب می‌گوید

🎯 بخشی از یک سخنرانی...

این فایل صوتی #زیرنویس_فارسی دارد...

📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/96par

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 گزیده‌ای از شوخی‌های اسلاوی ژیژک

❗️اخطار: ممکن است برخی از شوخی‌ها دلچسب نباشد...❗️

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 بسیار کوتاه درباره‌ی مفهوم زمان از منظر آگوستین...

این فایل صوتی #زیرنویس_فارسی دارد...

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اندیشمندان بزرگ سنت فکری غرب: مقدمه‌ای بر گسترهٔ فلسفه و مسائل آن

💬 درسگفتاری از دکتر مایکل سُگرو

🖊 مترجم حسین متقی

این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در آپارات:
📽 aparat.com/v/M8ng4

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:

💳 idpay.ir/motaghi

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 شعرخوانی آماندا گورمن در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور جدید ایالات متحده

💬 نام شعر: تپه‌ای که از آن بالا می‌رویم

این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در IGTV:
📽 instagram.com/tv/CKTNeJ4hdqc

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اندیشمندان بزرگ سنت فکری غرب: فروید و فلسفه

💬 درسگفتاری از دکتر مایکل سُگرو

🖊 مترجم حسین متقی

این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در آپارات:
📽 aparat.com/v/yA9qB

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:

💳 idpay.ir/motaghi

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📢 نمایشگاه انفرادی نقاشی سرمیناز بارسقیان به نام «فراموشی: انتخاب شناور» در اُ گالری

🗓 از ۱۰ تا ۲۱ بهمن ۱۳۹۹

🕰 ساعات بازدید دوشنبه تا پنجشنبه: ۱۲ تا ۲۰، جمعه‌ها: ۱۶ تا ۲۰

❗️گالری در روزهای شنبه، یکشنبه تعطیل است

📪 آدرس گالری : خیابان کریم‌خان، خیابان سنایی، خیابان شاهین (خدری)، پلاک ۱۸، طبقه دوم

📞 تلفن: ۰۲۱۸۸۳۲۴۸۲۸

📣 حداقل کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 تئودور آدورنو از فاشیسم، راست افراطی و پروپاگاندا می‌گوید

💭 انگلیسی از Philosophy Overdose

🔖 این فایل صوتی #زیرنویس_فارسی دارد...

📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/8pyu5

★ سویه‌ها از آدورنو:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/564

★ آدورنو و هورکهایمر و تئوری انتقادی:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/400

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 مستندی کوتاه از آدام کورتیس درباره‌ی روپرت مُرداک و نخبه‌گرایی

🗒 آدام کورتیس به تازگی مستندی 8 ساعته در 6 قسمت به نام Can’t Get You Out of My Head تهیه کرده است. این مستند به قول سازنده‌اش «تاریخ عاطفی جهان مُدرن» است. مستند درباره‌ی وقایعی است که در قرن گذشته رخ داده است و تا امروز پیش آمده. درباره‌ی شکست‌های جنبش‌های مختلف است. درباره‌ی اینکه امروز چرا و چطور وضعیت امروز رسیدیم و اینکه در آینده چه چیزی در انتظارمان است...

🎞 این فیلم مستند تازه از آدام کورتیس را می‌توانید از اینجا دانلود کنید:
🔗 bit.ly/3keDOAN

📃 زیرنویس انگلیسی فیلم‌ها را هم از اینجا می‌توانید دانلود کنید:
🔗 bit.ly/37Eh08B

📺 آدرس کانال شخصی آدام کورتیس در یوتیوب:
🎥 youtube.com/channel/UCAWxZyfEPejhGJv8Z4wbKBw

👇قبل‌تر مستند «قرنِ خود» از او را در کانال قرار داده‌ایم 👇

★ قسمت اول:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/324

★ قسمت دوم:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/326

★ قسمت سوم:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/327

★ قسمت چهارم:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/329

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🔰مجلهٔ نمایش در شماره 255 ویژه‌نامه‌ای دربارهٔ مایل بکتاش منتشر کرده است. بیشترین فعالیت او در زمینهٔ تعزیه بوده است و نقد ‏نمایش در انتظار گودو جزو معدود نوشته‌های او از تئاتر معاصر محسوب می‌شود.‏ این پژوهشگر مهم و برجسته از داشتن یک صفحهٔ سادهٔ ویکی‌پدیا محروم است.

🎯 در مرز از خود بیگانگی: چشم به راه گودو

🖊 مایل بکتاش

🔸در میدان کم‌تحرک تئاتر ایران، یک بار در اردیبهشت ماه 1346 و بار دیگر در بهمن ماه امسال موفق به دیدن اجرای ‏درخشان نمایشنامهٔ چشم به راه گودو اثر ساموئل بکت و نمونه برجسته و استادانه‌ای از تئاتر پوچی شده‌ایم. گروه تئاتر ‏امروز و مرکز نمایش پدید با به روی صحنه آوردن این اثر کوشش و جنبش ارزنده‌ای در زمینهٔ آفرینش تئاتری نشان داد و ‏هم این‌که مرحله‌ای از جریان فرهنگ غرب و نقطه‌ای حساس و پر اوج از تئاتر پوچی را به گویاترین شکل معرفی نمود.‏ تازگی هنر ساموئل بکت در تاریخ تئاتر در هم شکستن و کنار نهادن اصول رایج درام‌نویسی است که در این اعراض و ‏ابداع بی‌شک عوامل پیچیده‌ای از محتوی فکری و بینش فلسفی مؤثر بوده است. بکت گامی فراتر از دنیای تجربه و ارائهٔ ‏عینی موضوع پیش نهاده، شناخت و تفکر و درون‌سوی وجود را به تمثیل و تجسم آورده است.‏

🔹چشم به راه گودو اساساً نمایش کیفیت از خود بیگانگی انسان است. با شکل تجریدی خود ‏نشان‌دهندهٔ وضعیتی است که جوهر و شخصیت انسانی با دخالت عوامل موهوم (گودو، مرجع ایمان، و هر نوع مذهب؟) ‏و عوامل موجود (پوتزو، مظهر قدرت و حکومت؟) از زندگانی او سلب شده است، انسان با از دست‌دادن موضوع خود و ‏سرسپردگی به سرنوشت به حد بی‌خودی و فروکش کرده و میان بیم و امید به حالت تعلیق مانده است.‏ پیش‌نیامدن واقعه، ناشی از وضعیت خاص کاراکترها است. آن‌ها در سایهٔ تسلیم و بی‌تصمیمی و انصراف از عمل ‏زمان را از لحاظ فیزیکی آن دریافت نمی‌کنند. هر کاری که می‌کنند برای دفع‌الوقت است و نه دفاع از وقت. آن‌ها تا موقعی ‏که به خاطر بازیافتن اصل انسانی و بازگرفتن جوهر انسانی معارضه و مبارزه را نپذیرند واقعه‌ای روی نخواهد نمود مگر ‏مرگ در کائنات.‏

🔸بیان استعاره‌ای بکت با وجود تأثر از سرچشمه‌های نگران فلسفی، هرگز به صورت تبلیغ یک حکم مطلق احساس ‏نمی‌شود و تماشاچی را در درجهٔ اول، به شناخت یک وضعیت رهنمون می‌کند. ضد درام بکت با وجود تهی‌بودن از تضاد ‏عملی به تدریج، قوهٔ معارض را به صورت شناخت نقیصه در نهاد تماشاچی می‌رویاند. بینندگان حتی می‌توانند در شرایط ‏معین یک استنتاج نسبی از وضعیت خود به عمل آورند.‏ آن‌چه دیدار نمایش را گرم و گیرا می‌نماید تجدید احساس و ادراک گیاهی کاراکترها نیست، تکمیل تجربهٔ آن‌ها تا ‏دست‌یافتن به علت و عاقبت غریبی و بیگانگی آن‌ها است، مثلاً در حالی‌که آن‌ها در پایان هنوز امیدوارند اما قطعاً به حال ‏آن‌ها بدبین می‌باشیم.‏

🔹گم‌کردن نقش خود و چشم‌پوشی از آن معنا به منزلهٔ تباهی انسان است و به یاد داشته باشیم آن که به انقراض می‌افتد ‏گاه یک فرد است و گاه یک طبقه یا یک جامعه و یک نسل و یک ملت.‏ هر یک از اشخاص نمایشنامهٔ چشم به راه گودو نمودهایی از مراحل مختلف جریان بیگانه‌شدن انسان هستند و ‏اصولاً هر کدام از دو جریان نمایش یعنی دل‌بستگی به گودو، وابستگی به پوتزو تمثیل یکدیگرند.

🔸لوکی مظهر تمام عیار موجود از خود بیگانه است. ولادیمیر و استراگون دلقک‌های منتظر گودو، منطقاً مرحله‌ای از ‏گذشتهٔ لوکی را مجسم می‌کنندآن‌گاه که انسان به امید نجات به یک مرجع روانی و دور از خویشتن پناهنده می‌شود و روان ‏بسته و روح وابسته‌اش سرنوشت کور سویی را جلوی او جاری می‌سازد. دل‌بستن به نجات‌دهندهٔ موهوم قبول ضمنی ‏اسارت است.‏ در حالی‌که گودوی نجات‌دهنده نه می‌آید و نه کاری می‌کند و تمام وعده‌هایش دروغ محض است. ماحصل انتظار ‏چنان خواهد بود که تنها امکان تغییر وضعِ عبارت است از ظهور ارباب دیگر و غلام دیگری به جای پوتزو و لوکی ‏و تکرار، و از کجا معلوم که گودو ارباب بعدی نباشد؟

🔹کار رشیدی در کارگردانی این پیس نمودار یک خلاقیت بی‌نظیر بود. او با ایجاد تحرک کافی و به کار گرفتن ‏پانتومیم و میزانسن سنجیده و تفسیر صحنه‌ای، یک رشد و افزایش کاملاً طبیعی و ارگانیک به نمایشنامه بخشیده بود. ‏دست‌یافتن او به زمینهٔ گنجایش معنوی نمایشنامه و پیوند دادن آن به خارج صحنه و ارائهٔ مفاهیم «آشغال‌دونی» و ‌‏«مرده‌شورخانه» و غیره در جهت برقراری روابط نزدیک‌تر با تماشاچی، گویا کردن نقش ناپیدای گودو و حالت استعاره‌ای ‏درخت، لحظات حساس و زنده‌ای به سراسر نمایش می‌بخشید.‏

📝 سایر مطالب ویژه‌نامهٔ بکتاش عبارت‌اند از:

★ قاضی بغداد به قلم مایل بکتاش
★ به سوی جامعه‌شناسی تئاتر ایران از غلامحسین دولت‌آبادی
★ یادی از مایل بکتاش از نیایش پورحسن
★ گستره‌ی حضور نام یک پژوهشگر از رضا آشفته

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Baru 01&02.pdf
26.4 MB
🔰 شمارهٔ اول و دوم نشریهٔ بارو منتشر شده در آذر سال ۱۳۴۵...‏

💬 یدالله رؤیایی درباره هفته‌نامهٔ بارو می‌نویسد: «ما با تجربه‌هایی که از کتاب هفته داشتیم، جای یک هفته‌نامه پرتیراژی را خالی ‏دیده بودیم. در آن زمان، انتشار یک هفته‌نامه صرفاً ادبی با تیراژ چهل و پنجاه هزار نسخه هم بی‌سابقه بود. نام "بارو" هم که ترکیبی بود از "با"ی ‏بامداد و "رو"ی رؤیایی بااستفاده از امتیاز مجله "هنر و سینما"ی دوستمان، دکتر هوشنگ کاووسی، منتقد سینمایی در می‌آمد. تعطیل ‌‏"بارو" بعد از سه شماره یکی به علت تیراژ عجیب آن، که وزارت اطلاعات و ساواک را به وحشت انداخته بود، (و البته حسادت بعضی از ‏مدیران جراید را). و دیگر اینکه از شماره سوم از ما خواستند که سفرنامه جلال آل‌احمد را (سفرنامه مصر یا اسراییل یادم نیست) که ‏به‌صورت پاورقی چاپ می‌شد برداریم، و نیز قصه‌ای از غلامحسین ساعدی را به نام "توپ" که آن‌هم به صورت پاورقی هر هفته درمی‌آمد. ‏ولی نه من و نه شاملو حاضر نشدیم این سانسور را بپذیریم...»‏

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 امانوئل لویناس از «چهره» و «دیگری» می‌گوید

💭 انگلیسی از Philosophy Overdose

🔖 این فایل گفتار مونتاژ شده بر تصاویری از لویناس است و #زیرنویس_فارسی دارد...

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 مستندی کوتاه از آدام کورتیس به نام: چطوری همه‌ی ما تبدیل به ریچارد نیکسون شدیم؟

📺 آدرس کانال شخصی آدام کورتیس در یوتیوب:
🎥 youtube.com/channel/UCAWxZyfEPejhGJv8Z4wbKBw

🎬 تماشا در آپارات:
❗️ویدیو از شبکه معاند [BBC] پخش شده است و اجازه انتشار در آپارات را ندارد. ❗️

مستند «قرنِ خود»:

★ قسمت اول:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/324

★ قسمت دوم:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/326

★ قسمت سوم:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/327

★ قسمت چهارم:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/329

★ مستند کوتاه روپرت مُرداک و نخبه‌گرایی:
www.tg-me.com/AtLeastLiterature/595

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
2024/10/02 02:43:23
Back to Top
HTML Embed Code: