به آنها میگفتی نگذارید آنها که به شما فرمان میرانند و وعده میدهند، و شما را میترسانند فریبتان بدهند، فریب آنهایی را که میخواهند ارباب تازهای به جای ارباب قبلی بگذارند نخورید، شما را به خدا گوسفند نباشید، زیر چتر عذر و بهانهٔ گناه دیگران نروید، مبارزه کنید، با مغزتان استدلال کنید، بیاد داشته باشید که هرکس برای خود انسانی است، فردی است ارزنده، مسئول، خلاق شخص خود. از فردیت خود دفاع کنید، هستهی آزادی در آنجا نهفته است، آزادی وظیفه است، آزادی بیش از آنکه حق باشد وظیفه است.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
موضوعی عجیب که میتوان بهوضوح مشاهده کرد این است که هر زمان دین در میان مردم گستردهتر شد و هر زمان مذهب در میان مردم عمیقتر شد، ظلم بیشتر گسترش یافته است.
📖چرا مسیحی نیستم
برتراند راسل
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖چرا مسیحی نیستم
برتراند راسل
کپی ⛔️
@Asheghanbook
پناه بردهام به جهان کتابها
شهری بدون خشم و هیاهو کنجی پر از سکوت،
پر از سبزیِ خیال.
#کتاب_بهترین_دوست
@Asheghanbook
شهری بدون خشم و هیاهو کنجی پر از سکوت،
پر از سبزیِ خیال.
#کتاب_بهترین_دوست
@Asheghanbook
آخر چرا باید رنج ببریم و مبارزه کنیم، این مردم قدر آزادی را نمیدانند، آنرا نمیخواهند.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
بدیش این بود که آدمها فقط یک بار میمردند. و همین یک بار چه فاجعه دردناکی بود.
📖سمفونی مردگان
عباس معروفی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖سمفونی مردگان
عباس معروفی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
او هرچه پول درآورد کتاب خرید!
پدر پرسید: دنبال چه میگردی؟!
گفت: دنبال خودم
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
پدر پرسید: دنبال چه میگردی؟!
گفت: دنبال خودم
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
جیمز میل به پسرش یاد داد که مسئله «چه کسی مرا خلق کرد؟» غیرقابل جواب دادن است، زیرا ما تجربهای در این صورت نداریم که به چنین سوالی پاسخ گوییم؛ و هر جوابی به این سوال بار مشکلات ما را سنگینتر میکند، زیرا سوال مذکور سوال دیگری را مطرح میسازد که « چه کسی خداوند را خلق کرده است؟»
📖چرا مسیحی نیستم
برتراند راسل
ترجمهٔ س.الف.س.طاهری
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖چرا مسیحی نیستم
برتراند راسل
ترجمهٔ س.الف.س.طاهری
کپی ⛔️
@Asheghanbook
اگر دشمنی را رو دررو ببینی و متوجه شوی که با وجود همهٔ چیزها او هم انسانی است مثل تو، فراموش میکنی که او معرف چه چیزی است: و کشتنش سختتر میشود. بهتر است خودت را گول بزنی و بگویی یک اتومبیل را میکشی.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
#بیندیشید
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
#بیندیشید
کپی ⛔️
@Asheghanbook
حاکمی به مردمانش گفت:
صادقانه مشکلاتتان را بگویید.
حسنک بلند شد و گفت: گندم و شیر که گفتید چه شد؟ کار چه شد؟ خانه چه شد؟
حاکم گفت: ممنون که مرا آگاه کردی،
همه چیز درست میشود.
یک سال گذشت...
دوباره حاکم پرسید: صادقانه مشکلاتتان را بگویید.
کسی نگفت گندم و شیر چه شد؟ کار چه شد؟ خانه چه شد؟
از میان جمع یک نفر زیر لب گفت: حسنک چه شد؟
#حکایت
#بیندیشید
@Asheghanbook
صادقانه مشکلاتتان را بگویید.
حسنک بلند شد و گفت: گندم و شیر که گفتید چه شد؟ کار چه شد؟ خانه چه شد؟
حاکم گفت: ممنون که مرا آگاه کردی،
همه چیز درست میشود.
یک سال گذشت...
دوباره حاکم پرسید: صادقانه مشکلاتتان را بگویید.
کسی نگفت گندم و شیر چه شد؟ کار چه شد؟ خانه چه شد؟
از میان جمع یک نفر زیر لب گفت: حسنک چه شد؟
#حکایت
#بیندیشید
@Asheghanbook
در جنگ بعضی سوالها بیمعنی است. در جنگ باید تیر انداخت: به هرکس که خورد، خورد. در جنگ دشمن یک انسان نیست، یک هدف است که باید به آن نشانه رفت و بس: و حالا اگر در کنارش یک آدم بیگناه و یا یک بچه هم باشد، مهم نیست. مهم نیست؟
اتفاقا خیلی هم مهم است: آیا درست است که آدم با ظلم علیه ظلم و با خون علیه خون بجنگد؟ نه درست نیست. و تازه اگر درست فکر کنیم اصلا مثال جنگ مصداق ندارد: از مفهوم جنگ احمقانهتر و مرتجعانهتر چیزی پیدا نمیشود.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ممنوع⛔️
@Asheghanbook
اتفاقا خیلی هم مهم است: آیا درست است که آدم با ظلم علیه ظلم و با خون علیه خون بجنگد؟ نه درست نیست. و تازه اگر درست فکر کنیم اصلا مثال جنگ مصداق ندارد: از مفهوم جنگ احمقانهتر و مرتجعانهتر چیزی پیدا نمیشود.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ممنوع⛔️
@Asheghanbook
ای دل چو زمانه میکُند غمناکت
ناگه برود زِ تن روانِ پاکت
بر سبزه نِشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بَردَمَد از خاکت
#خیام
@Asheghanbook
ناگه برود زِ تن روانِ پاکت
بر سبزه نِشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بَردَمَد از خاکت
#خیام
@Asheghanbook
کاش میتوانستی به صورتش تف کنی. کاش کمی آب دهان داشتی. با زبان چند قطره بزاق دهانت را جمع کردی و به نوک زبان آوردی، حریف فهمید، دیوانه شد: « گرز را بیاورید» بابالیس با گرز پیش آمد.
«الان میفهمی، مزدور» گرز به کف پاهایت خورد. یک بار، دوبار، دهها بار. اسم این شکنجه فالانگا بود. چه دردی! چه درد تحمل ناپذیری!
درد تنها نبود، گوئی که جریان برقی از پاها تا مغز بالا میرفت و بعد به چشم میرسید و از چشم به شکم و پایینتنه برمیگشت و در همانجا متمرکز میشد. و صدایی یکنواخت تکرار میکرد: این یکی را بگیر! این یکی را! این یکی را! این یکی را! برای خود دعا میکردی: باید بیهوش شوم، خدایا بیهوشم کن.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
«الان میفهمی، مزدور» گرز به کف پاهایت خورد. یک بار، دوبار، دهها بار. اسم این شکنجه فالانگا بود. چه دردی! چه درد تحمل ناپذیری!
درد تنها نبود، گوئی که جریان برقی از پاها تا مغز بالا میرفت و بعد به چشم میرسید و از چشم به شکم و پایینتنه برمیگشت و در همانجا متمرکز میشد. و صدایی یکنواخت تکرار میکرد: این یکی را بگیر! این یکی را! این یکی را! این یکی را! برای خود دعا میکردی: باید بیهوش شوم، خدایا بیهوشم کن.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
🎥دیالوگ فیلم: دفترچه خاطرات (Notebook)
تو نمیتونی برای دیگران زندگی کنی. تو باید کاری رو که دوست داری انجام بدی، حتی اگه به کسایی که دوستشون داری صدمه بزنی.
@Asheghanbook
تو نمیتونی برای دیگران زندگی کنی. تو باید کاری رو که دوست داری انجام بدی، حتی اگه به کسایی که دوستشون داری صدمه بزنی.
@Asheghanbook
بازپرس واقعی کتک نمیزند. صحبت میکند، میترساند، غافلگیر میکند. بازپرس واقعی میداند که یک بازپرسی خوب و پر بار از شکنجهٔ جسمی حاصل نمیشود، بازپرسی واقعی میداند که متهم با بدن لِه و لَورده آرزو دارد با کسی طرف شود که فقط او را با حرف شکنجه کند و بس.
این بازپرس میداند که بعد از آن رنجها و دردها هیچ چیزی مثل اعلام بیاعتنایی شکنجههای بعدی، مقاومت جسمی و اخلاقی متهم را درهم نمیکوبد.
بازپرس اصلی هرگز خود را همراه سایر بازیگران کمدی بازپرسی نشان نمیدهد: او صبر میکند تا پرده اول نمایش پایین بیفتد. فقط بعد از پرده اول بمثابه یک کارگردان و هماهنگ کننده وارد میدان میشود: سوالات را به تدریج و با حوصله مطرح میکند، جوابها را با زیرکی امتحان میکند، و مؤدبانه سکوت متهم را تحمل میکند. برای او کشف کردن مسائل پر سروصدا اهمیتی ندارد، او فعلا به جوابهای کوتاه و ناقص اکتفا میکند تا مجموع آنها را مثل تکههای یک صفحهی خاتم کنار هم بچیند و نقاط ضعف قربانی را تشخیص دهد، و سپس با تکیه بر آنها به متهم حس بیاعتمادی و تردید و ترس القاء کند و بعد او را به تسلیم کامل بکشاند.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
#بیندیشید
کپی ممنوع ⛔️
@Asheghanbook
این بازپرس میداند که بعد از آن رنجها و دردها هیچ چیزی مثل اعلام بیاعتنایی شکنجههای بعدی، مقاومت جسمی و اخلاقی متهم را درهم نمیکوبد.
بازپرس اصلی هرگز خود را همراه سایر بازیگران کمدی بازپرسی نشان نمیدهد: او صبر میکند تا پرده اول نمایش پایین بیفتد. فقط بعد از پرده اول بمثابه یک کارگردان و هماهنگ کننده وارد میدان میشود: سوالات را به تدریج و با حوصله مطرح میکند، جوابها را با زیرکی امتحان میکند، و مؤدبانه سکوت متهم را تحمل میکند. برای او کشف کردن مسائل پر سروصدا اهمیتی ندارد، او فعلا به جوابهای کوتاه و ناقص اکتفا میکند تا مجموع آنها را مثل تکههای یک صفحهی خاتم کنار هم بچیند و نقاط ضعف قربانی را تشخیص دهد، و سپس با تکیه بر آنها به متهم حس بیاعتمادی و تردید و ترس القاء کند و بعد او را به تسلیم کامل بکشاند.
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
#بیندیشید
کپی ممنوع ⛔️
@Asheghanbook
از منزلِ کفر تا به دین، یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین، یک نفس است
این یک نفسِ عزیز را خوش میدار
کَز حاصل عمرِ ما همین یک نفس است
#خیام
#بیندیشید
@Asheghanbook
وز عالم شک تا به یقین، یک نفس است
این یک نفسِ عزیز را خوش میدار
کَز حاصل عمرِ ما همین یک نفس است
#خیام
#بیندیشید
@Asheghanbook
به زحمت نفس میکشیدی، خلط ته گلویت را گرفته بود، و با وجود اینها تئوفیلو یاناکوس نعره میزد:«چه حرف بزنی چه نزنی، ما که میگوییم حرف زدی! چه امضاء بکنی چه نکنی، ما خواهیم گفت که امضاء کردهای»
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖یک مرد
اوریانا فالاچی
ترجمهٔ پیروز ملکی
کپی ⛔️
@Asheghanbook