دکتر برویر، آیا از خود پرسیدهاید چرا همهی فلاسفهی بزرگ افسرده و عبوساند؟ آیا از خود پرسیدهاید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوش رو هستند؟ من پاسخ میدهم: تنها آنها که فاقد روشن بینیاند: مردم عامی و کودکان!
📖وقتی نیچه گریست
اروین د.یالوم
ترجمهٔ سپیده حبیب
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖وقتی نیچه گریست
اروین د.یالوم
ترجمهٔ سپیده حبیب
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
یه بار یه نفر بهم گفت: هیچ وابستگیای نداشته باش، هیچ چیزی توی زندگیت نداشته باش که اگه یه روز توی مخمصه افتادی، نتونی اون رو ظرف ۳۰ ثانیه رهاش کنی و بری.
🎥دیالوگ فیلم: مخمصه
Heat (1995)
@Asheghanbook
🎥دیالوگ فیلم: مخمصه
Heat (1995)
@Asheghanbook
چرا توقف کنیم؟ چرا
پرندهای که مرده بود به من پند داد
که «پرواز» را بخاطر بسپارم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
@Asheghanbook
پرندهای که مرده بود به من پند داد
که «پرواز» را بخاطر بسپارم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
@Asheghanbook
پائیز
از چهرهٔ طبیعت افسونکار
بر بستهام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تبآلودم
این جلوههای حسرت و ماتم را
پائیز، ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگهای مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
جز غم چه میدهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت؟
جز سردی و ملال چه میبخشد
برجان دردمند من آغوشت؟
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته میدهد آزارم
آن آرزوی گمشده میرقصد
در پردههای مبهم پندارم
پائیز، ایسرود خیال انگیز
پائیز، ایترانهٔ محنتبار
پائیز، ایتبسم افسرده
بر چهرهٔ طبیعت افسونکار
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
از چهرهٔ طبیعت افسونکار
بر بستهام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تبآلودم
این جلوههای حسرت و ماتم را
پائیز، ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگهای مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
جز غم چه میدهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت؟
جز سردی و ملال چه میبخشد
برجان دردمند من آغوشت؟
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته میدهد آزارم
آن آرزوی گمشده میرقصد
در پردههای مبهم پندارم
پائیز، ایسرود خیال انگیز
پائیز، ایترانهٔ محنتبار
پائیز، ایتبسم افسرده
بر چهرهٔ طبیعت افسونکار
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
اشتباه نکن
نه زیبایی تو
نه محبوبیت تو
مرا مجذوب خود نکرد
تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی
من عاشقت شدم
#شمس_لنگرودی
@Asheghanbook
نه زیبایی تو
نه محبوبیت تو
مرا مجذوب خود نکرد
تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی
من عاشقت شدم
#شمس_لنگرودی
@Asheghanbook
گریز و درد
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بیامید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم، که داغ بوسهٔ پرحسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پردهْ خموشی و ظلمت، چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
رفتم، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم، که در سیاهی یک گور بینشان
فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خندههای وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به اغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعلهٔ آتش ز من مگیر
میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بیخبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان زِ کردهها و پشیمان زِ گفتهها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بیامید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم، که داغ بوسهٔ پرحسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پردهْ خموشی و ظلمت، چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
رفتم، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم، که در سیاهی یک گور بینشان
فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خندههای وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به اغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعلهٔ آتش ز من مگیر
میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بیخبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان زِ کردهها و پشیمان زِ گفتهها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
اسیر
تو را میخواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن اسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
کپی⛔️
@Asheghanbook
تو را میخواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن اسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
کپی⛔️
@Asheghanbook
عجیب نیست، یک کتاب بعد از چندین بار خواندهشدن، چاقتر میشود!
انگار چیزی لابهلای صفحهها جا میماند!
چیزهایی مثل، احساسات، افکار،صداها!
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
انگار چیزی لابهلای صفحهها جا میماند!
چیزهایی مثل، احساسات، افکار،صداها!
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
عصیان
به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارم
زِ پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
بیا ای مرد، ای مرد خودخواه
بیا بگشای درهای قفس را
اگر عمری به زندانم کشیدی
رها کن دیگرم این یک نفس را
منم آن مرغ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشهٔ پرواز دارم
سرودم ناله شد در سینهٔ تنگ
به حسرتها سرآمد روزگارم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارم
زِ پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
بیا ای مرد، ای مرد خودخواه
بیا بگشای درهای قفس را
اگر عمری به زندانم کشیدی
رها کن دیگرم این یک نفس را
منم آن مرغ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشهٔ پرواز دارم
سرودم ناله شد در سینهٔ تنگ
به حسرتها سرآمد روزگارم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
از بیم و امید عشق رنجورم
آرامش جاوانه میخواهم
برحسرت دل دگر نیفزایم
آسایش بیکرانه میخواهم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
@Asheghanbook
آرامش جاوانه میخواهم
برحسرت دل دگر نیفزایم
آسایش بیکرانه میخواهم
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
@Asheghanbook
اندوه پرست
کاش چون پائیز بودم... کاش چون پائیز بودم
کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینهام پر درد میشد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ میزد
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
کاش چون پائیز بودم... کاش چون پائیز بودم
کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینهام پر درد میشد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ میزد
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصلهی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم میشه چیکارهام
میچرخم و میچرخونم ٬ سیارهام
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
#حسین_پناهی
@Asheghanbook
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصلهی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم میشه چیکارهام
میچرخم و میچرخونم ٬ سیارهام
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
#حسین_پناهی
@Asheghanbook
پرنده فقط یک پرنده بود
پرنده گفت: چه بوئی، چه آفتابی، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»
پرنده از لب ایوان
پرید، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمیکرد
پرنده روزنامه نمیخواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمیشناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بیخبری میپرید
ولحظههای آبی را
دیوانهوار تجربه میکرد
پرنده،آه، فقط یک پرنده بود
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook
پرنده گفت: چه بوئی، چه آفتابی، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»
پرنده از لب ایوان
پرید، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمیکرد
پرنده روزنامه نمیخواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمیشناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بیخبری میپرید
ولحظههای آبی را
دیوانهوار تجربه میکرد
پرنده،آه، فقط یک پرنده بود
📖دیوان اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کپی ⛔️
@Asheghanbook