با خود اندیشید که گذشته تنها عوض یا دگرگون نشده است، بلکه بکلی نابوده شده است. اکنون دیگر چگونه میشد از بدیهیترین حقایق تاریخ سخن گفت وقتی در هیچ جا جز حافظه تو سند و مدرکی برای آن وجود نداشت؟
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
گل اگر خار نداشت،
دل اگر بیغم بود،
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی، عشق، اسارت،
قهر و آشتی،
همه بیمعنا بود.
👤بینام
@Asheghanbook
دل اگر بیغم بود،
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی، عشق، اسارت،
قهر و آشتی،
همه بیمعنا بود.
👤بینام
@Asheghanbook
#معرفی_نویسنده : اریک آرتور بلر با نام مستعار جورج اورول، داستاننویس، روزنامهنگار، گزارشگر و منتقد ادبی انگلیسی، سال ۱۹۰۳ میلادی در بنگال به دنیا آمد. پدرش یکی از کارمندان دونپایه امپراطوری بریتانیا و مادر فرانسویتبارش دختر تاجری شکستخورده در برمه بود. خانواده او بهرغم درآمد اندک، با سیلی صورتشان را سرخ نگه میداشتند و جایگاه اجتماعی خود را بالاتر از چیزی میدانستند که درآمدشان نشان میداد.
پس از بازگشت به انگلستان در سال ۱۹۱۱، او را به مدرسه شبانهروزی فرستادند. در مدرسه دو چیز او را از سایرین متمایز میکرد، نخست فقیربودنش و دیگری هوش سرشارش. او از همان دوران جوانی استعداد خود در نویسندگی را بروز داد. با وجود این، پس از تحصیلات مقدماتی تصمیم گرفت شغل پدرش را ادامه دهد. بنابراین به برمه رفت و بهعنوان پلیس امپراطوری در مستعمرات بریتانیا مشغول به خدمت شد. مدتی بعد و پس از مشاهده ستمهایی که بر مردم بومی آن مناطق میشد، از کار خود در نیروی پلیس دچار احساس گناه و شرمندگی شد، پس در سال ۱۹۲۷ استعفا کرد و مسیر زندگی خود را تغییر داد. بهواسطه همان حس عذاب وجدان، وی مدتی را به زندگی در میان مردم فقیر شرق لندن و محلههای فقیرنشین پاریس گذراند. این تجربیات دستهاول و نزدیک از فقر جانمایه بسیاری از آثارش شد.
_فعالیتهای سیاسی
تنفر اورول از امپریالیسم بریتانیا به حدی بود که پس از استعفا خود را آنارشیست و مخالف سرسخت وضع موجود میدانست. مدتی بعد در دهه ۳۰ میلادی، او خود را سوسیالیست میدانست، هرچند منش آزادش اجازه نمیداد که فراتر برود و کمونیست شود. او در همان دهه به اسپانیا رفت و در زمان جنگ داخلی بهشدت از ناحیه گلو زخمی شد، بهگونهای که تا پایان عمر کوتاهش مشکل صحبتکردن داشت. پس از نبرد در بارسلونا در برابر کمونیستهایی که میکوشیدند عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند، ناچار به فرار از اسپانیا و بازگشت به انگلستان شد.پس از آغاز جنگ جهانی دوم، اورول از خدمت در ارتش کنار گذاشته شد و به همین دلیل به استخدام بیبیسی درآمد و مدتی در آنجا کار کرد تا اینکه بهعنوان سردبیر مجله چپگرای «تربیون» انتخاب شد. وی در آن زمان روزنامهنگاری معروف شده بود و نقدها و یادداشتهای متعددی در باب مسائل مختلف، از نقد ادبی گرفته تا مسائل سیاسی، مینوشت.
_علت مرگ جورج اورول
اورول در سال ۱۹۴۴ «قلعه حیوانات» را نوشت که او را بهسرعت به شهرت و برای اولین بار به ثروت رساند. بااینحال عمر او به پایان نزدیک میشد. وی سال ۱۹۴۹ هنگامی که بهشدت بیمار بود، آخرین کتابش یعنی «۱۹۸۴» را به پایان برد و درنهایت در ژانویه ۱۹۵۰ در بیمارستانی در لندن بر اثر سل درگذشت.
کپی⛔️
@Asheghanbook
پس از بازگشت به انگلستان در سال ۱۹۱۱، او را به مدرسه شبانهروزی فرستادند. در مدرسه دو چیز او را از سایرین متمایز میکرد، نخست فقیربودنش و دیگری هوش سرشارش. او از همان دوران جوانی استعداد خود در نویسندگی را بروز داد. با وجود این، پس از تحصیلات مقدماتی تصمیم گرفت شغل پدرش را ادامه دهد. بنابراین به برمه رفت و بهعنوان پلیس امپراطوری در مستعمرات بریتانیا مشغول به خدمت شد. مدتی بعد و پس از مشاهده ستمهایی که بر مردم بومی آن مناطق میشد، از کار خود در نیروی پلیس دچار احساس گناه و شرمندگی شد، پس در سال ۱۹۲۷ استعفا کرد و مسیر زندگی خود را تغییر داد. بهواسطه همان حس عذاب وجدان، وی مدتی را به زندگی در میان مردم فقیر شرق لندن و محلههای فقیرنشین پاریس گذراند. این تجربیات دستهاول و نزدیک از فقر جانمایه بسیاری از آثارش شد.
_فعالیتهای سیاسی
تنفر اورول از امپریالیسم بریتانیا به حدی بود که پس از استعفا خود را آنارشیست و مخالف سرسخت وضع موجود میدانست. مدتی بعد در دهه ۳۰ میلادی، او خود را سوسیالیست میدانست، هرچند منش آزادش اجازه نمیداد که فراتر برود و کمونیست شود. او در همان دهه به اسپانیا رفت و در زمان جنگ داخلی بهشدت از ناحیه گلو زخمی شد، بهگونهای که تا پایان عمر کوتاهش مشکل صحبتکردن داشت. پس از نبرد در بارسلونا در برابر کمونیستهایی که میکوشیدند عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند، ناچار به فرار از اسپانیا و بازگشت به انگلستان شد.پس از آغاز جنگ جهانی دوم، اورول از خدمت در ارتش کنار گذاشته شد و به همین دلیل به استخدام بیبیسی درآمد و مدتی در آنجا کار کرد تا اینکه بهعنوان سردبیر مجله چپگرای «تربیون» انتخاب شد. وی در آن زمان روزنامهنگاری معروف شده بود و نقدها و یادداشتهای متعددی در باب مسائل مختلف، از نقد ادبی گرفته تا مسائل سیاسی، مینوشت.
_علت مرگ جورج اورول
اورول در سال ۱۹۴۴ «قلعه حیوانات» را نوشت که او را بهسرعت به شهرت و برای اولین بار به ثروت رساند. بااینحال عمر او به پایان نزدیک میشد. وی سال ۱۹۴۹ هنگامی که بهشدت بیمار بود، آخرین کتابش یعنی «۱۹۸۴» را به پایان برد و درنهایت در ژانویه ۱۹۵۰ در بیمارستانی در لندن بر اثر سل درگذشت.
کپی⛔️
@Asheghanbook
هرگز ترست را نشان نده! هرگز نفرتت را نشان نده! یک بهم خوردن پلک چشم میتواند تو را لو بدهد.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی ⛔️
@Asheghanbook
بی شک گسترش کتاب خوانی به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر، تنها زمانی به فرهنگی عمومی تبدیل میشود که جامعه آن را نیازی پایان ناپذیر و وسیلهای برای رشد و پویایی شخصیت خود بداند و مطالعه، در کنار سایر کارهای روزانه، در زندگی مردم وارد شود و این گونه نباشد که کتاب، به افراد خاصی از جامعه اختصاص داشته باشد ؛ بلکه همگان تکامل و پیشرفت را در انس با کتاب بدانند. البته گسترش کتاب خانه و چاپ فراوان کتاب و کارهایی مثل این نیز بیتأثیر نیست، ولی نکته مهم، همان ایجاد میل و انگیزه در افکار جامعه است ؛ یعنی برنامه ریزیها به گونهای باشد که احساس نیاز به کتاب در جامعه زنده شود.
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
همچنین هر خبر یا تفسیر و عقیدهیی که با مصلحت روز هماهنگی و سازگاری نداشت، محکوم به نابودی بود و از اسناد و مدارک پاک میشد. تمام تاریخ لوحه بیهویتی بود که هرچند بار لازم افتاده بود، پاک و زدوده شده و از آغاز به تحریر آمده بود.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
انبار بزرگی تدارک شده بود که کلیه نسخههای اصلاح شده در آنجا نگهداری میشد و همچنین کورههایی کاملا مخفی که در آنجا تمام نسخههای اصلی را میسوزاندند. و البته در پشت تمام این عملیات، مرکزی بود از تمام مغزهای رهبری کننده که در واقع مرکز هماهنگی دهنده عملیات و سازنده خط مشیهای سیاسی بود، مرکزی که تعیین میکرد از هر پاره از تاریخ گذشته کدام یک لازم است نگهداری شود، کدام یک میباید تغییر یابد و کدام یک باید یکسره نابود شود.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
داشتن هرنوع حالت و بیان نامناسبی در چهره (مثلا نشان دادن حالت بیایمانی یا بیباوری، به هنگام پخش خبر یک پیروزی) به خودی خود جرمی قابل مجازات بود. حتی در زبان جدید هم برای آن لغتی ساخته بودند و این لغت بزه چهرگی بود.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
وینستون نوشت. اگر امیدی برجا مانده باشد، امید به طبقه کارگر و زحمتکش است. در واقع اگر امیدی بود، میبایست امید به کارگران باشد زیرا فقط آنجا، در میان آن توده فراموش شده، آن ۸۵ درصد از جمعیت اقیانوسیا، میشد نیرویی را یافت که یکروز بتواند حزب را سرنگون کند. حزب هرگز از درون آسیبی نمیپذیرفت.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
این برای وینستون حیرت آور بود که مشخصات حقیقتی زندگی پیشرفته امروز فقط ناامنی و خشونت و بیرحمی آن نبود، بلکه خلأ و عریانی آن، و آلودگی و ملال و بیتفاوتی آن بود. اگر نگاهی به اطراف میافکندی، میدیدی که زندگی نه تنها شباهتی به تمام دروغهایی که از تلوزیون پخش میشد، ندارد، بلکه رگهیی هم از آرمانهای حزب در آن دیده نمیشد.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
همه چیز در غبار ابهام محو بود. گذشته پاک شده بود. پاک شدهها به فراموشی پیوسته بود، و دروغ تبدیل به حقیقت شده بود.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
@Asheghanbook
بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست.
📖چشمهایش
بزرگ علوی
@Asheghanbook
📖چشمهایش
بزرگ علوی
@Asheghanbook
آزادی این است که بتوانی ادعا کنی دو به اضافه دو مساوی است با چهار، اگر این آزادی موجود باشد، آزادیهای دیگر به دنبال آن خواهد آمد.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
@Asheghanbook
مادام که نوع بشر میتواند انسانیت خویش را حفظ کند، مرگ و زندگی تفاوتی باهم ندارند.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است...
👤 #احمد_شاملو
@Asheghanbook
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است...
👤 #احمد_شاملو
@Asheghanbook