کدام یک از کتابهای پیشنهادی را دوست داشتید؟
Anonymous Poll
40%
بیشعوری
15%
ایکیگای
28%
توپ مرواری
17%
هیچکدام
1984 - جورج اورول - صالح حسینی.pdf
4.6 MB
کتاب 1984 یک رمان سیاسی است دربارهٔ سرزمینی که تحت کنترل یک رژیم کاملاً تمامیتخواه اداره میشود.
داستان 1984 حاصل بافته شدن دو روایت به یکدیگر است. یک روایت به رژیم توتالیتر برمیگردد و این که این رژیم چگونه حکومت را اداره میکند. روایت دوم که بر روایت اول سوار شده، داستان عاشقانه است که به خواننده کمک میکند حوصله به خرج دهد و با نویسنده تا پایان کتاب همراه بماند.
کتابی بینظیر از نویسنده مشهور جوروج اورول که به شدت توصیه میکنم بخونیدش.
[نکته: نسخه اصلی بدون حذفیات با ترجمه ژیلا سازگار میباشد که متاسفانه پی دی اف این مترجم موجود نمیباشد.(برای خرید نسخه اصلی این کتاب میتوانید از تهران_انقلاب خریداری کنید) اگر شرایط خرید نسخه اصلی رو نداشتین با ترجمه صالح حسینی بخوانید نسبت به مترجم های دیگه بهتره]
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
داستان 1984 حاصل بافته شدن دو روایت به یکدیگر است. یک روایت به رژیم توتالیتر برمیگردد و این که این رژیم چگونه حکومت را اداره میکند. روایت دوم که بر روایت اول سوار شده، داستان عاشقانه است که به خواننده کمک میکند حوصله به خرج دهد و با نویسنده تا پایان کتاب همراه بماند.
کتابی بینظیر از نویسنده مشهور جوروج اورول که به شدت توصیه میکنم بخونیدش.
[نکته: نسخه اصلی بدون حذفیات با ترجمه ژیلا سازگار میباشد که متاسفانه پی دی اف این مترجم موجود نمیباشد.(برای خرید نسخه اصلی این کتاب میتوانید از تهران_انقلاب خریداری کنید) اگر شرایط خرید نسخه اصلی رو نداشتین با ترجمه صالح حسینی بخوانید نسبت به مترجم های دیگه بهتره]
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
سیاستمداران تنها پول شما را نمیخواهند ، آنها روح شما را میخواهند. آنها میخواهند که شما را توسط مالیات فرسوده کنند تا سرانجام به آنها نیازمند و در مقابلشان درمانده شوید.
#بیندیشید
@Asheghanbook
#بیندیشید
@Asheghanbook
این پلیس گشتی بود که همواره از برابر پنجرهها میگذشت و به بازرسی سریع درون خانهها میپرداخت. با این حال، پلیس گشتی آنقدر مهم نبود که پلیس افکار.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
مطالعه، غذای روح و درمان بیماریهای فکری است. کتاب، معلمی ساده و صمیمی و همیشه در دسترس است که بیادعا و بدون تکلف و منّت، آنچه دارد در اختیار ما میگذارد. مطالعه، با نیّت خالص، عبادتی بزرگ است.
کپی⛔️
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
کپی⛔️
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
ازجایی که وینستون ایستاده بود، میشد سه شعار حزب را که با خطی خوش برنمای سفید آن نوشته بودند، باز خواند:
جنگ صلح است
آزادی بردگی است
نادانی توانایی است
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
جنگ صلح است
آزادی بردگی است
نادانی توانایی است
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
دستگاه تلویزیون، علاوه براینکه برنامه پخش میکرد گیرنده هم بود. هرصدایی بلندتر از پچپچهیی آهسته، از طریق همین دستگاه ضبط میشد، علاوه بر این، از طریق مکعب فلزی تصویر او تا زمانی که در دایره دید قرار داشت ضبط و به مرکز فرستاده میشد. البته برای وینستون و هیچکس دیگر امکان آن وجود نداشت که بفهمند در کدام لحظات در معرض تماشا و تفتیش تلوزیونی قرار دارند.
هیچکس نمیدانست که پلیس افکار، هرچند وقت یکبار، یا براساس چه روشی به تماشای زندگی داخلی کسی مینشیند. حتی میشد این گمان را هم پذیرفت که آنها در تمام احوال مشغول مراقبت و تفتیش زندگانی همگان بودند.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
هیچکس نمیدانست که پلیس افکار، هرچند وقت یکبار، یا براساس چه روشی به تماشای زندگی داخلی کسی مینشیند. حتی میشد این گمان را هم پذیرفت که آنها در تمام احوال مشغول مراقبت و تفتیش زندگانی همگان بودند.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
بازداشتها بیچون و چرا در شب انجام میگرفت، همیشه در شب.
ناگهان از خواب میپریدی، دستی خشن برشانهات مینشست و تکانت میداد، نور چراغ چشمهایت را آزار میداد و حلقهیی از چهرههای سخت و خشن به دور تختوابت پدیدار میشد. بیشتر این بازداشتها گزارش داده نمیشد و محاکمهیی نیز به دنبال نداشت. هرچندگاه یکبار کسی ناپدید میشد، و همیشه هم در دل شب.
نامت را به آسانی از تمام دفاتر رسمی میزدودند، تمام پروندههای رسمی و اداریت پاک میشد و از میان میرفت، هیچ اثر و مدرکی از این که تو زمانی زنده بودهیی برجا نمیماند و به زودی به فراموشی میپیوستی.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
ناگهان از خواب میپریدی، دستی خشن برشانهات مینشست و تکانت میداد، نور چراغ چشمهایت را آزار میداد و حلقهیی از چهرههای سخت و خشن به دور تختوابت پدیدار میشد. بیشتر این بازداشتها گزارش داده نمیشد و محاکمهیی نیز به دنبال نداشت. هرچندگاه یکبار کسی ناپدید میشد، و همیشه هم در دل شب.
نامت را به آسانی از تمام دفاتر رسمی میزدودند، تمام پروندههای رسمی و اداریت پاک میشد و از میان میرفت، هیچ اثر و مدرکی از این که تو زمانی زنده بودهیی برجا نمیماند و به زودی به فراموشی میپیوستی.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
هیچ چیز به خود تو تعلق نداشت، مگر همان چند سانتیمتر مکعب در درون استخوانهای کاسه سرت.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
این که حزب میتوانست به آسانی به گذشته دست ببرد و درباره هر حادثه و واقعه تاریخی به سادگی بگوید: این هرگز اتفاق نیفتاده است، بیتردید وحشتناکتر از هر مرگ و شکنجهیی بود.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
@Asheghanbook
با خود اندیشید که گذشته تنها عوض یا دگرگون نشده است، بلکه بکلی نابوده شده است. اکنون دیگر چگونه میشد از بدیهیترین حقایق تاریخ سخن گفت وقتی در هیچ جا جز حافظه تو سند و مدرکی برای آن وجود نداشت؟
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
گل اگر خار نداشت،
دل اگر بیغم بود،
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی، عشق، اسارت،
قهر و آشتی،
همه بیمعنا بود.
👤بینام
@Asheghanbook
دل اگر بیغم بود،
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی، عشق، اسارت،
قهر و آشتی،
همه بیمعنا بود.
👤بینام
@Asheghanbook
#معرفی_نویسنده : اریک آرتور بلر با نام مستعار جورج اورول، داستاننویس، روزنامهنگار، گزارشگر و منتقد ادبی انگلیسی، سال ۱۹۰۳ میلادی در بنگال به دنیا آمد. پدرش یکی از کارمندان دونپایه امپراطوری بریتانیا و مادر فرانسویتبارش دختر تاجری شکستخورده در برمه بود. خانواده او بهرغم درآمد اندک، با سیلی صورتشان را سرخ نگه میداشتند و جایگاه اجتماعی خود را بالاتر از چیزی میدانستند که درآمدشان نشان میداد.
پس از بازگشت به انگلستان در سال ۱۹۱۱، او را به مدرسه شبانهروزی فرستادند. در مدرسه دو چیز او را از سایرین متمایز میکرد، نخست فقیربودنش و دیگری هوش سرشارش. او از همان دوران جوانی استعداد خود در نویسندگی را بروز داد. با وجود این، پس از تحصیلات مقدماتی تصمیم گرفت شغل پدرش را ادامه دهد. بنابراین به برمه رفت و بهعنوان پلیس امپراطوری در مستعمرات بریتانیا مشغول به خدمت شد. مدتی بعد و پس از مشاهده ستمهایی که بر مردم بومی آن مناطق میشد، از کار خود در نیروی پلیس دچار احساس گناه و شرمندگی شد، پس در سال ۱۹۲۷ استعفا کرد و مسیر زندگی خود را تغییر داد. بهواسطه همان حس عذاب وجدان، وی مدتی را به زندگی در میان مردم فقیر شرق لندن و محلههای فقیرنشین پاریس گذراند. این تجربیات دستهاول و نزدیک از فقر جانمایه بسیاری از آثارش شد.
_فعالیتهای سیاسی
تنفر اورول از امپریالیسم بریتانیا به حدی بود که پس از استعفا خود را آنارشیست و مخالف سرسخت وضع موجود میدانست. مدتی بعد در دهه ۳۰ میلادی، او خود را سوسیالیست میدانست، هرچند منش آزادش اجازه نمیداد که فراتر برود و کمونیست شود. او در همان دهه به اسپانیا رفت و در زمان جنگ داخلی بهشدت از ناحیه گلو زخمی شد، بهگونهای که تا پایان عمر کوتاهش مشکل صحبتکردن داشت. پس از نبرد در بارسلونا در برابر کمونیستهایی که میکوشیدند عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند، ناچار به فرار از اسپانیا و بازگشت به انگلستان شد.پس از آغاز جنگ جهانی دوم، اورول از خدمت در ارتش کنار گذاشته شد و به همین دلیل به استخدام بیبیسی درآمد و مدتی در آنجا کار کرد تا اینکه بهعنوان سردبیر مجله چپگرای «تربیون» انتخاب شد. وی در آن زمان روزنامهنگاری معروف شده بود و نقدها و یادداشتهای متعددی در باب مسائل مختلف، از نقد ادبی گرفته تا مسائل سیاسی، مینوشت.
_علت مرگ جورج اورول
اورول در سال ۱۹۴۴ «قلعه حیوانات» را نوشت که او را بهسرعت به شهرت و برای اولین بار به ثروت رساند. بااینحال عمر او به پایان نزدیک میشد. وی سال ۱۹۴۹ هنگامی که بهشدت بیمار بود، آخرین کتابش یعنی «۱۹۸۴» را به پایان برد و درنهایت در ژانویه ۱۹۵۰ در بیمارستانی در لندن بر اثر سل درگذشت.
کپی⛔️
@Asheghanbook
پس از بازگشت به انگلستان در سال ۱۹۱۱، او را به مدرسه شبانهروزی فرستادند. در مدرسه دو چیز او را از سایرین متمایز میکرد، نخست فقیربودنش و دیگری هوش سرشارش. او از همان دوران جوانی استعداد خود در نویسندگی را بروز داد. با وجود این، پس از تحصیلات مقدماتی تصمیم گرفت شغل پدرش را ادامه دهد. بنابراین به برمه رفت و بهعنوان پلیس امپراطوری در مستعمرات بریتانیا مشغول به خدمت شد. مدتی بعد و پس از مشاهده ستمهایی که بر مردم بومی آن مناطق میشد، از کار خود در نیروی پلیس دچار احساس گناه و شرمندگی شد، پس در سال ۱۹۲۷ استعفا کرد و مسیر زندگی خود را تغییر داد. بهواسطه همان حس عذاب وجدان، وی مدتی را به زندگی در میان مردم فقیر شرق لندن و محلههای فقیرنشین پاریس گذراند. این تجربیات دستهاول و نزدیک از فقر جانمایه بسیاری از آثارش شد.
_فعالیتهای سیاسی
تنفر اورول از امپریالیسم بریتانیا به حدی بود که پس از استعفا خود را آنارشیست و مخالف سرسخت وضع موجود میدانست. مدتی بعد در دهه ۳۰ میلادی، او خود را سوسیالیست میدانست، هرچند منش آزادش اجازه نمیداد که فراتر برود و کمونیست شود. او در همان دهه به اسپانیا رفت و در زمان جنگ داخلی بهشدت از ناحیه گلو زخمی شد، بهگونهای که تا پایان عمر کوتاهش مشکل صحبتکردن داشت. پس از نبرد در بارسلونا در برابر کمونیستهایی که میکوشیدند عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند، ناچار به فرار از اسپانیا و بازگشت به انگلستان شد.پس از آغاز جنگ جهانی دوم، اورول از خدمت در ارتش کنار گذاشته شد و به همین دلیل به استخدام بیبیسی درآمد و مدتی در آنجا کار کرد تا اینکه بهعنوان سردبیر مجله چپگرای «تربیون» انتخاب شد. وی در آن زمان روزنامهنگاری معروف شده بود و نقدها و یادداشتهای متعددی در باب مسائل مختلف، از نقد ادبی گرفته تا مسائل سیاسی، مینوشت.
_علت مرگ جورج اورول
اورول در سال ۱۹۴۴ «قلعه حیوانات» را نوشت که او را بهسرعت به شهرت و برای اولین بار به ثروت رساند. بااینحال عمر او به پایان نزدیک میشد. وی سال ۱۹۴۹ هنگامی که بهشدت بیمار بود، آخرین کتابش یعنی «۱۹۸۴» را به پایان برد و درنهایت در ژانویه ۱۹۵۰ در بیمارستانی در لندن بر اثر سل درگذشت.
کپی⛔️
@Asheghanbook
هرگز ترست را نشان نده! هرگز نفرتت را نشان نده! یک بهم خوردن پلک چشم میتواند تو را لو بدهد.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی ⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی ⛔️
@Asheghanbook
بی شک گسترش کتاب خوانی به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر، تنها زمانی به فرهنگی عمومی تبدیل میشود که جامعه آن را نیازی پایان ناپذیر و وسیلهای برای رشد و پویایی شخصیت خود بداند و مطالعه، در کنار سایر کارهای روزانه، در زندگی مردم وارد شود و این گونه نباشد که کتاب، به افراد خاصی از جامعه اختصاص داشته باشد ؛ بلکه همگان تکامل و پیشرفت را در انس با کتاب بدانند. البته گسترش کتاب خانه و چاپ فراوان کتاب و کارهایی مثل این نیز بیتأثیر نیست، ولی نکته مهم، همان ایجاد میل و انگیزه در افکار جامعه است ؛ یعنی برنامه ریزیها به گونهای باشد که احساس نیاز به کتاب در جامعه زنده شود.
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
#کتاب_بخوانیم
@Asheghanbook
همچنین هر خبر یا تفسیر و عقیدهیی که با مصلحت روز هماهنگی و سازگاری نداشت، محکوم به نابودی بود و از اسناد و مدارک پاک میشد. تمام تاریخ لوحه بیهویتی بود که هرچند بار لازم افتاده بود، پاک و زدوده شده و از آغاز به تحریر آمده بود.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
کپی⛔️
@Asheghanbook