Telegram Web Link
القصه، صبح زود جارچی راه می‌افتاد و بیخود فریاد می‌کشید: مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. اما کسی که مزد نمی‌گرفت کسی بود که کار کرده بود.
📖توپ مرواری
صادق هدایت

@Asheghanbook
با لبخند
با قلب‌هایی آکنده از عشق واقعی
از آن سوی دوست‌داشتن‌ها
آمده‌ام که بمانم
و هرگز نروم


@Asheghanbook
جای بسی تعجب است، با وجودیکه طهارت و استنجا از فکر بکر عرب تراوش کرده معلوم نیست چرا خودشان این عمل شنیع را بکار نمی‌بندند.
📖توپ مرواری
صادق هدایت
کپی⛔️

@Asheghanbook
زیر تابلو، زیر قاب عکس، استاد به خط خود نوشته بود: چشم هایش- یعنی چشم های زنی که او را خوشبخت کرده یا به روز سیاه نشانده. چشم های زنی که در هر حال در زندگی استاد اثر سنگینی گذاشته و نقاش را برانگیخته است.
📖چشمهایش
بزرگ علوی

@Asheghanbook
URecorder_20231216_120732
<unknown>
می‌خواهم و می‌خواستمت تا نفسم بود
🎙 عاطفه سلیمانی
#شعر
#فریدون_مشیری

@Asheghanbook
کدام یک از کتاب‌های پیشنهادی را دوست داشتید؟
Anonymous Poll
40%
بیشعوری
15%
ایکیگای
28%
توپ مرواری
17%
هیچکدام
باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.
📖چشمهایش
بزرگ علوی

@Asheghanbook
1984 - جورج اورول - صالح حسینی.pdf
4.6 MB
کتاب 1984 یک رمان سیاسی است دربارهٔ سرزمینی که تحت کنترل یک رژیم کاملاً تمامیت‌خواه اداره می‌شود.
داستان 1984 حاصل بافته‌ شدن دو روایت به یکدیگر است. یک روایت به رژیم توتالیتر برمی‌گردد و این که این رژیم چگونه حکومت را اداره می‌کند. روایت دوم که بر روایت اول سوار شده، داستان عاشقانه است که به خواننده کمک می‌کند حوصله به خرج دهد و با نویسنده تا پایان کتاب همراه بماند.
کتابی بی‌نظیر از نویسنده مشهور جوروج اورول که به شدت توصیه میکنم بخونیدش
.
[نکته: نسخه اصلی بدون حذفیات با ترجمه ژیلا سازگار می‌باشد که متاسفانه پی دی اف‌ این مترجم موجود نمی‌باشد.(برای خرید نسخه اصلی این کتاب می‌توانید از تهران_انقلاب خریداری کنید) اگر شرایط خرید نسخه اصلی رو نداشتین با ترجمه صالح حسینی بخوانید نسبت به مترجم های دیگه بهتره]
#کتاب_بخوانیم

@Asheghanbook
👤بی‌نام

@Asheghanbook
سیاستمداران تنها پول شما را نمی‌خواهند ، آنها روح شما را می‌خواهند. آنها می‌خواهند که شما را توسط مالیات فرسوده کنند تا سرانجام به آنها نیازمند و در مقابلشان درمانده شوید.
#بیندیشید

@Asheghanbook
این پلیس گشتی بود که همواره از برابر پنجره‌ها می‌گذشت و به بازرسی سریع درون خانه‌ها می‌پرداخت. با این حال، پلیس گشتی آنقدر مهم نبود که پلیس افکار.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار

@Asheghanbook
مطالعه، غذای روح و درمان بیماری‌های فکری است. کتاب، معلمی ساده و صمیمی و همیشه در دسترس است که بی‌ادعا و بدون تکلف و منّت، آنچه دارد در اختیار ما می‌گذارد. مطالعه، با نیّت خالص، عبادتی بزرگ است.
کپی⛔️
#کتاب_بخوانیم

@Asheghanbook
ازجایی که وینستون ایستاده بود، می‌شد سه شعار حزب را که با خطی خوش برنمای سفید آن نوشته بودند، باز خواند:
جنگ صلح است
آزادی بردگی است
نادانی توانایی است

📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️
@Asheghanbook
تو می‌گذری
زمان می‌گذرد
چه کنم؟
بادلی که از تو، توان گذشتنش نیست.
کپی⛔️

@Asheghanbook
دستگاه تلویزیون، علاوه براینکه برنامه پخش می‌کرد گیرنده هم بود. هرصدایی بلندتر از پچپچه‌یی آهسته، از طریق همین دستگاه ضبط می‌شد، علاوه بر این، از طریق مکعب فلزی تصویر او تا زمانی که در دایره دید قرار داشت ضبط و به مرکز فرستاده می‌شد. البته برای وینستون و هیچکس دیگر امکان آن وجود نداشت که بفهمند در کدام لحظات در معرض تماشا و تفتیش تلوزیونی قرار دارند.
هیچکس نمی‌دانست که پلیس افکار، هرچند وقت یکبار، یا براساس چه روشی به تماشای زندگی داخلی کسی می‌نشیند. حتی می‌شد این گمان را هم پذیرفت که آن‌ها در تمام احوال مشغول مراقبت و تفتیش زندگانی همگان بودند.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار

@Asheghanbook
بازداشت‌ها بی‌چون و چرا در شب انجام می‌گرفت، همیشه در شب.
ناگهان از خواب می‌پریدی، دستی خشن برشانه‌ات می‌نشست و تکانت می‌داد، نور چراغ چشم‌هایت را آزار می‌داد و حلقه‌یی از چهره‌های سخت و خشن به دور تختوابت پدیدار می‌شد. بیشتر این بازداشت‌ها گزارش داده نمی‌شد و محاکمه‌یی نیز به دنبال نداشت. هرچندگاه یکبار کسی ناپدید می‌شد، و همیشه هم در دل شب.
نامت را به آسانی از تمام دفاتر رسمی می‌زدودند، تمام پرونده‌های رسمی و اداریت پاک می‌شد و از میان می‌رفت، هیچ اثر و مدرکی از این که تو زمانی زنده بوده‌یی برجا نمی‌ماند و به زودی به فراموشی می‌پیوستی‌
.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار
#بیندیشید
کپی⛔️

@Asheghanbook
پندی مده بد ذات را
بد ذات اگر قاضی شود گردن زند استاد را

👤بی‌نام

@Asheghanbook
هیچ چیز به خود تو تعلق نداشت، مگر همان چند سانتی‌متر مکعب در درون استخوان‌های کاسه سرت.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار

@Asheghanbook
این که حزب می‌توانست به آسانی به گذشته دست ببرد و درباره هر حادثه و واقعه تاریخی به سادگی بگوید: این هرگز اتفاق نیفتاده است، بی‌تردید وحشتناک‌تر از هر مرگ و شکنجه‌یی بود.
📖 1984
جورج اورول_ ترجمه ژیلا سازگار

@Asheghanbook
2024/09/29 22:29:05
Back to Top
HTML Embed Code: