آنتی شبهه 25074

Forwarded from زینب بهرامی در ژاپن (Zeinab ゼイナブ)

این ورژن جدید قصه حسین کرد شبستری است:

سال اول که اومدیم ژاپن،یه پسر جوان ترکیه ای هم در مجتمع ما بود.سال بعد(٩۵)که دوباره برگشتیم همون مجتمع، دوباره همون پسر بود اینبار همسر جوان و زیباش رو که فامیل هم بودن آورده بود.
خیلی زود با خانمش رفیق شدم و من تنها کسی بودم که میفهمیدم چی میگه و مترجمش شده بودم.انگلیسی بلد نبود.
اومده بودن ماه عسل.

دانشگاه ترکیه ای شوهرش رو برای فرصت مطالعاتی کوتاهی در ژاپن بورسیه کرده بود و قرار بوداین یکماه برای انجام کارهای اداری اینجا باشن بعدش برگردن ترکیه و هردوسه ماه یا خانمه بیادیا شوهرش بره سر بزنه بهش تا یک سال که فرصت مطالعاتی تموم شه.
طاقت زندگی غربت نداشت کاری هم اینجا نداشت زبان هم بلد نبود،هرروز از صبح زود میومد تو لابی به پدر و مادرش زنگ میزد وساعتها قربون صدقه هم میرفتن.یه دختر معصوم و ناز شهرستانی بود که هیچوقت انقدر از خانواده جدا نشده بود.
من و مهدیه تنها رفقاش بودیم.

یه روز که رفتم تو لابی دیدم بازهم تو تماس تصویری با پدر و مادرشه،از بس گریه کرده چشمهاش باز نمیشه. صدای هق هق جگر خراش پدر و مادرش هم واضح میومد.من معمولا با پدر و مادرش هم سلام علیک میکردم.

گفتم چی شده؟!
گفت ترکیه کودتا شده.ارتش حمله کرده به دانشگاهی که شوهرم از اونجا میاد. همه رو بازداشت کردن همه روگرفتن و بردن!
گفتم خب کسی اونجاداشتی چرا ناراحتی؟!
گفت آره پدر و برادر همسرم هم اونجا بودن و بازداشت شدن اما مسئله اینه که دولت گفته هرکسی به این دانشگاه مربوطه،اگر خارج از ترکیه اس مدارکش از اعتبار ساقطه و دیگه حق برگشتن به کشور رو نداره!! هرکسی هم از ترکیه خارج شه،حق برگشتن نداره!!
(من از دعوای سیاسی ترکیه هیچوقت سردرنیاوردم وهیچ علاقه ای هم به فهمیدنش ندارم)

خلاصه همه زندگی قند و عسل و شیرین عروس خانم به زهرمار واقعی تبدیل شد!
عین یه گنجشک ضعیفی که زیر بارون و سرما مونده و میلرزه!فقط برای ماه عسل اومده بود! نه لباس اضافی نه وسیله نه هیچ چیز،چقدر سوغاتی خریده بود!حالا بهشون گفته بودن تا ابد حق برگشتن به کشور رو ندارن!

این که چیزی نبود البته!

بدبختی بزرگ این بود دانشگاه ترکیه ای که اردوغان تعطیل کرد،اینا رو بورسیه کرده بود و حالا دیگه اینها هیچ منبع مالی نداشتن! رشته شوهرش نه سیاسی بود نه خطرناک.مطالعات منطقه و تاریخی ترکیه بوداما قراردادش با یه دانشگاه خصوصی و گرون قیمت ژاپن بود.

وقتی پول ترکیه قطع شد،باید هم شهریه دانشگاه ژاپنی رو میداد هم هزینه زندگی رو!
هرچی دوندگی کردن بورسیه پیدا نکردن.
تا زمانی که پاسپورتشون اعتبار داشت میتونستن یه فکری بکنن.رفتن مالزی که زندگی ارزون تره.
اونجا هم بیشتر از شش ماه دوام نیاوردن و بلاخره تونستن تو ژاپن بورسیه‌ی کوچیکی پیدا کنن که شوهره دکتراشو بگیره.
برگشتن اینجا و با اندکی کمک هزینه بلاخره دکترا روگرفتن اما بایدبرای گرفتن پاسپورت و اعتبار یه فکری میکردن.

پس بناچار رفتن کانادا.

اونجا چندسالی بسختی موندن و دوتا بچه به دنیا آوردن.
بلاخره پاسپورت گرفتن و چندماه قبل شوهره به همسرم پیام داد که ما برگشتیم ژاپن و کار کوچیکی پیدا کردیم تو یه شهرستان، و اینکه خانمم خیلی دلتنگ خانم شماست.
هنوزندیدمش.

تمام این سالها به اون دختره چی گذشت؟! دوتا بچه رو تو تنهایی و غربت بدنیا آورد! نه مادر نه خواهر نه مادرشوهر.. ماه عسلی که ماه زهر شد و هیچوقت تموم نشد.آوارگی که هیچوقت قرار نیست تموم بشه.

تمام این هفت هشت سال من اکانت فعال فیسبوک اون آقا،برادرش، پدرش، خواهرش، و اینستاگرام خانم و پدرش رو دارم.
انسانهای فرهیخته،باسواد بزرگمنش و باکلاسی هستن.
هرگز فحاشی و توهین و کاریکاتور ندیدم. نظرات سیاسی و انتقاداتو در محترمانه ترین شیوه بیان میکنن. اصلا در یک لول دیگه از فرهنگ و کلاسن.

توی کامنتها دیدم نوشتن که اپوزیسیون ایران
از سر ناچاری و فشاری که برای عدم اظهار نظر بهش میاد دست به برهنگی زدن!
بلایی که اپوزیسیون وحشی ایران سر فرهنگ و تربیت نسل جوان و نوجوان ما آورد، حمله لشگر مغول بر نیشابور نیاورد!!
نسل سرگشته بی ادب و گستاخی که با هر جواب نه شنیدن شلوارشو دربیاره! نسلی که دیگه رعایت قانون و وطنپرستی و ارزش علم و سواد نمیفهمه! فقط فریادبزن و فحاشی کن شاید یه فاند و پناهندگی هم جلوی تو پرت کردن!
عزت نفس؟!شخصیت؟!
ای بابا..!!

حالا دوباره تصور کنید:یک دانشجوی معلوم الحال ایرانی در دانشگاه دسته چندم کانادایی یا مجارستانی داره شیرینی پخش میکنه که رئیس جمهورش کشته شده:تو همون کلاس دانشجوی ترکیه ای که تمام خاندانش آواره شدن، دانشجوی روسی که بخاطر سیاستهای کشورش تحت فشاره،و دانشجویان دهها کشور دیگه هم که هر کدوم یجوری زندگیشون بخاطر سیاستها و دیکتاتوری های کشورشون نابود شده و تهدید دست از سرشون برنمیداره،

شیرینی برمیدارن،

لبخند میزنن،

و زیر لب میگن:

دلقک بیچاره!!
چه ترحم‌طلبیِ چیپی..!!

272 views06:17