Telegram Web Link
‏﴿وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی‌﴾

راغب می‌گويد: كلمه" سعی" به معنای راه رفتن تند و سريع است، اما نه به حدی كه دويدن بر آن صدق كند، ولی در مطلق جد و جهد در هر كاری چه خير و چه شر نيز استعمال می‌شود، از آن جمله در قرآن آمده:" وَ سَعی‌ فِي خَرابِها" كه البته بايد اضافه كنيم كه استعمالش در جد و كوشش در هر كار استعمال لغوی نيست، بلكه استعاره‌ای است.

‏و لام در كلمه" للانسان" لام ملك حقيقی است، مانند ملكيت انسان نسبت به چشم و گوش و ساير اعضايش، نه مانند ملكيتش نسبت به خانه و فرش كه ملكيتی است اعتباری و به معنای جواز تصرف. و چون انسان به ملكيت حقيقی، مالك اعمال خويش است پس مادامی كه انسان هست آن عمل هم هست، و هرگز به طبع خود از انسان جدا نخواهد شد، بنا بر اين بعد از انتقال آدمی به سرای ديگر، تمامی اعمالش چه خير و چه شر چه صالح و چه طالح با او خواهد بود، اين معنای ملك حقيقی است، و اما آنچه كه انسان ملك خود می‌پندارد، مال و فرزندان و زخارف و زينت‌های زندگی دنيا و جاهی كه در ظرف اجتماع از آن خود می‌داند، و رابطه‌ای ميان آنها و غير خود نمی‌بيند، هيچ يك از اينها ملك حقيقی آدمی نيست (چون قوام هستيش به هستی آدمی نيست، فرش می‌سوزد صاحبش هم چنان هست، صاحبش می‌ميرد فرش هم چنان هست)، بلكه ملكی است وهمی و اعتباری (كه زندگی در اجتماع ناگزيرش كرده چنين رابطه‌هايی را قائل شود) و اين ملك تا دم مرگ با آدمی هست، همين كه خواست به دار الخلود و عالم آخرت منتقل شود به دست ديگری می‌سپارد.

‏پس معنای آيه چنين شد كه: هيچ انسانی هيچ چيزی را به ملكيت واقعی مالك نيست، تا اثر آن ملكيت كه يا خير است يا شر يا نفع است يا ضرر عايدش شود، مگر آن عملی را كه كرده و جد و جهدی كه نموده، تنها آن را داراست، و اما آنچه ديگران كرده‌اند اثر خير يا شرش عايد انسان نمی‌شود.

ترجمه‌ #تفسیر_المیزان، جلد۳۷، صفحهٔ۸۸

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia

-
خانه ملی قانون اساسی
وابسته به معاونت قانون اساسیِ معاون حقوقی رئیس‌جمهور‌


• The National House of Constitution

@HouseConstitution

وقت نماز صبح آقای قاضی را دیدم، وقت رفتن به من (طباطبایی) فرمود: «هر کس به جایی رسیده از یَد یا أیدی رسیده»

به نظرم رسید شاید منظور آیه ۴۵سوره ص باشد: ﴿وَاذکُر عِبادَنَا ابراهیمَ وَ اِسحاقَ و یَعقوبَ اُولِی الاَیدی و الاَبصارِ﴾
منظور آیه این است که ایشان صاحب گذشت و عبرت بوده‌اند.

ثمرات الحیات، ج۱، ص۲۵۷

@AlmizanMedia
امام سجاد عليه السلام فرمود:
روزى كه معاويه مروان حكم را بر مدينه گماشت وبراى جوانان قريش حقوقى معين نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسيد: گفتم: على. گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: على. گفت: على و على؟ (پدرت چه قصدى دارد كه نامى جز على بر فرزندانش نمى گذارد؟!.) امام سجاد عليه السلام می‌فرمايد: به خانه برگشتم و سخن مروان را براى پدرم بازگو كردم، پدرم فرمود: اگر حتى صدفرزند برايم بود؛ دوست‌ داشتم برهيچ يك نامى جز على ننهم.

•کافی‌شریف، جلد۶، صفحهٔ۱۹•
بشارت فتح

مقید بودند سؤالاتی که به دستشان میرسد را پاسخ دهند؛ این بار اما سؤال کنندگان کمی فرق داشتند و پرسش کاملاً متفاوت بود.گروهی از اساتید دانشگاه مقیم نیویورک در ضمن سؤالاتی از علامه پیرامون اسرائیل سؤال پرسیده و رژیم صهیونیستی را حکومتی مستقل و پیشرفته عنوان کرده بودند.

اما علامه یکپارچه غیرت بود، چه آن جا که مرزهای فرهنگی اسلام مورد تجاوز بود و چه زمانی که اشغالگران به خاک جهان اسلام چشم دوخته بودند؛

در جواب نوشتند: بخش کوچکی از فلسطین، یک بندر دریایی و پایگاه نظامی برای دول معظمه انگلیس و فرانسه و آمریکا می باشد و دولت پوشالی و دست نشانده ای به نام دولت اسراییل در آنجا حکومت میکند و در این مدت کوتاه هر چه توانسته اند به تقویت و تجهیزش پرداخته اند و با تمام نیرو نگذاشته اند که دول اسلامی علیه ایشان متحد شوند. این فکر غلط که دولت یهود دولتی است مستقل و مترقی و علی رغم احادیثی که در اسلام وارد شده و وعده داده که یهود هیچگاه کشور مستقلی نخواهد داشت، رشد کرده است اثر نفوذ سیاست‌هایی است که در گذشته و هم اکنون میخواهد مردم این قسمت از جهان را در جهل و نفاق و دشمنی و بدبینی به آیین مقدس اسلام نگه دارند...»

در نهایت هم فرمودند و عده قطعی الهی بر نابودی اسرائیل است و اگر مسلمانان دست از اختلاف و عادی سازی روابط خود با رژیم صهیونیستی بردارند، فروپاشی خانه عنکبوت حتمی است.

📚عَلّامه، صفحهٔ۱۰۸

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
پشت فلسطین

زمانی که خیلی ها تمام مرزشان در حجره و کلاس درسشان خلاصه میشد یا ترجیح می دادند لااقل زیر فشار آزار و اذیت ساواک خودشان را به بی خیالی بزنند و تنها به حل چند مسأله علمی اکتفاء کنند، افق های تمدن اسلامی را می دید... سکوت در برابر ظلم جایز نبود و هیچ توجیهی نداشت که برای عافیت طلبی یکی از بزرگترین جنایتهای معاصر علیه بشریت را فراموش کند؛ برای علامه مسلّم بود که باید هر طور شده پشت فلسطین ایستاد!
در اوج خفقان با شاگردش مرتضی مطهری و یکی دیگر از علمای وقت، بیانیه سوزناکی تنظیم کردند و بعد از شمردن بخشی از جنایت‌های اسرائیل نوشتند:

این یک نمونه از صدها جنایتی است که یهودیان نسبت به مسلمانان فلسطین انجام داده و می‌دهند. حال تو ای خواننده غیور اگر از خواندن این سطور متأثر گشته‌ای و به عنوان یک انسان مسلمان و یا لااقل به عنوان یک انسان می‌خواهی به زجرکشیدگان فلسطین کمکی بنمایی می‌توانی مبلغی هر چند هم ناچیز باشد به یکی از سه حسابی که توسط سه تن از دانشمندان روشنفکر دینی تأسیس گشته است، واریز کنی.

همان جا بود که ساواک بیش از قبل روی علامه حساس شد و دستور احضار او را داد.

📚عَلّامه، صفحهٔ۱۱۰

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
ظهور او حتمی است.

امامت يعنى قائل شدن به امامت و خلافت و وصايت و ولايت على بن ابى‌طالب اميرالمؤمنين عليه السلام بدون اين‌كه احدى را بعد از رسول‌اللَّه صلى الله عليه و آله وصى آن حضرت دانسته و فاصله ميان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داده شود و قائل شدن به امامت يازده فرزند معصوم اميرالمؤمنين عليهم السلام و آخر آنها زنده و حجت خدا در روى زمين‌ است كه خداوند با قدرت كامله خود او را از گزند حوادث روزگار نگاه داشته و آن‌قدر او را زنده نگاه خواهد داشت كه مصلحت اقتضا كند و ظهور او به اندازه‌اى حتمى است كه اگر دنيا تمام بشود و نماند فرضاً مگر يك روز خدا به آن روز آن‌قدر طول خواهد داد كه آن بزرگوار ظهور نموده و دنيا را پر از عدل و داد نمايد بعد از آن‌كه با ظلم و ستم پر شده باشد و او عبارت از حجة بن الحسن العسكرى المهدى القائم المنتظر- ارواحنا فداه و عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف- است.

📓 مجموعه رسائل علامه طباطبائى، جلد‌2، صفحه 229

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
مفهوم اعلاء

امام زمان مفهوم اعلايى است كه مكمل مفهوم غيبت مى‌باشد، ولى كاملًا مرتبط به شخصيت امام غايب است. اين جانب مفهوم «امام غايب» را با روح غربى خودم، به نحو تازه و بكرى احساس و ادراك مى‌كنم و چنين به تفكر و دلم الهام مى‌شود كه رابطه حقيقى آن را با حيات معنوى بشر وابسته مى‌دانم، گويى اين رابطه در خاطر من جايى حقيقى گرفته است. به منزله يك دستورالعمل باطنى و معنوى كه هر فرد مؤمنى را بنفسه با شخصيت امام قرين و همراه بشناسد و سلسله‌اى از جوانمردان معنوى و آيين فتوت از بين رفته را بازيافته باشد، به شرط آن كه اين حقيقت اخير را با شرايط و امكانات روحى امروز وفق بدهيم. به نظر اين جانب، اين رابطه خصوصى ارواح با امام غايب، تنها ترياق بر ضد مختلط ساختن حقيقت دين است. حيثيت امام و اقرار او مانند اصالت حياتش منحصراً معنوى است. و هم اين چنين است توجه ما به تعليمات ائمه‌اى كه ظهور كرده و اكنون در عالم معنا زيست مى‌كنند.
*
تفكرات فوق از ناحيه مردى از مغرب زمين(هانری کربن) تراوش كرده لكن به همين دليل كه از طرف او در مجاورت و از طريق معاشرت با حقايق تشيّع انجام گرفته، خاصه از اين بابت كه يك فرد مشتاق و محقق مغرب زمين، حقايق معنوى و بشارت‌هاى تشيع را در دل خود جذب كرده و آن را در كوره ذوق و فلسفه خود وارد ساخته- بلى از اين بابت خاص- مى‌تواند شاهد مطمئن و با ايمانى نسبت به امكانات و مكنونات زنده مذهب تشيع باشد.

📓رسالت تشيع در دنياى امروز، صفحه۴۱

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
هیچ‌چیز غروب‌کننده و از کف‌رونده، شایسته محبت و تعلق خاطر نیست.
📓ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۷، ص۲۶۶

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
﴿واستعينوا بالصبر والصلوة﴾

كلمه استعانت به معنای طلب كمك است، و این در وقتی صورت میگیرد که نیروی انسان به تنهایی نمی‌تواند مهم و یا حادثه‌ای که پیش آمده بر وفق مصلحت خود بر طرف سازد و اینکه فرموده از صبر و نماز برای مهمات و حوادث خود كمك بگیرید برای این است که در حقیقت یاوری جز خدای سبحان نیست در مهمات یاور انسان مقاومت و خویشتن داری آدمی است با اینکه استقامت بخرج داده، ارتباط خود را با خدا وصل نموده، از صمیم دل متوجه او شود و بسوی او روی آورد و این همان صبر و نماز است و این دو بهترین وسیله برای پیروزی است چون صبر هر بلا و یا حادثه عظیمی را كوچك و ناچیز میکند و نماز که اقبال بخدا، والتجاء به او است روح ایمان را زنده می سازد، به آدمی می فهماند که بجایی تکیه دارد که انهدام پذیر نیست، و به سببی دست زده که پاره شدنی نیست.

📚ترجمه‌ #تفسیر‌_المیزان، جلد۱، صفحهٔ۲۷۰

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
﴿قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ﴾

من اندوه فراوان و حزن خود را به شما و فرزندان و خانواده‌ام شكايت، نمی‌كنم و اگر شكايت كنم در اندك زمانی تمام می‌شود و بيش از يك يا دو بار نمی‌شود تكرار كرد هم چنان كه عادت مردم در شكايت از مصائب و اندوه‌هاشان چنين است، بلكه من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خدای سبحان شكايت می‌كنم، كه از شنيدن ناله و شكايتم هرگز خسته و ناتوان نمی‌شود، نه شكايت من او را خسته می‌كند و نه شكايت و اصرار نيازمندان از بندگانش،" وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّـهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌- و من از خداوند چيزهايی سراغ دارم كه شما نمی‌دانيد"، و به همین جهت به هیچ وجه از روح او مايوس و از رحمتش نااميد نمی‌شوم.

📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۱، صفحهٔ۳۱۹

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾

می‌فرمايد:" وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّـهَ" و هر كس از محرمات الهی به خاطر خدا و ترس از او بپرهيزد، و حدود او را نشكند، و حرمت شرايعش را هتك ننموده، به آن عمل كند" يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً" خدای تعالی برايش راه نجاتی از تنگنای مشكلات زندگی فراهم می‌كند، چون شريعت او فطری است، و خدای تعالی بشر را به وسيله آن شرايع به چيزی دعوت می‌كند كه فطرت خود او اقتضای آن را دارد، و حاجت فطرتش را بر می‌آورد، و سعادت دنيايی و آخرتيش را تامين می‌كند، و از همسر و مال و هر چيز ديگری كه مايه خوشی زندگی او و پاكی حياتش باشد، از راهی كه خود او احتمالش را هم ندهد و توقعش را نداشته باشد روزی می‌فرمايد، پس مؤمن اين ترس را به خود راه ندهد كه اگر از خدا بترسد و حدود او را محترم بشمارد و به اين جهت از آن محرمات كام نگيرد، خوشی زندگيش تامين نشود، و به تنگی معيشت دچار گردد، نه، اينطور نيست، برای اينكه رزق از ناحيه خدای تعالی ضمانت شده و خدا قادر است كه از عهده ضمانت خود بر آيد.

وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّه و كسی كه بر خدا توكل كند، از نفس و هواهای آن، و فرمانهايی كه می‌دهد، خود را كنار بكشد و اراده خدای سبحان را بر اراده خود مقدم بدارد، و عملی را كه خدا از او می‌خواهد بر عملی كه خودش دوست دارد ترجيح بدهد، و به عبارتی ديگر به دين خدا متدين شود و به احكام او عمل كند.

‏فَهُوَ حَسْبُهُ چنين كسی خدا كافی و كفيل او خواهد بود، و آن وقت آنچه را كه او آرزو كند، خدای تعالی هم همان را برايش می‌خواهد، البته آنچه را كه او به مقتضای فطرتش مايه خوشی زندگی و سعادت خود تشخيص می‌دهد، نه آنچه را كه واهمه كاذبش سعادت و خوشی می‌داند.

📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۹، صفحهٔ۵۲۶

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
‏﴿مَنْ يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾

و اينكه فرمود: خدا كافی و كفيل او است، علتش اين است كه خدای تعالی آخرين سبب است، كه تمامی سبب‌ها بدو منتهی می‌شود، در نتيجه وقتی او چيزی را اراده كند بجا می‌آورد و به خواسته خود می‌رسد، بدون اينكه اراده‌اش دگرگونی پذيرد، او است كه می‌گويد:" ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ" و چيزی بين او و خواسته‌اش حائل نمی‌گردد، چون او است كه می‌گويد:" وَ اللَّـهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ" و اما ساير اسباب كه انسانها در رفع حوائج خود متوسل بدانها می‌شوند، سببيت خود را از ناحيه خدا مالكند، و آن مقدار را مالكند كه او به آنها داده، و هر صاحب قدرتی آن مقدار قدرت دارد كه به آن داده، در نتيجه در مقام فعل آن مقدار می‌تواند عمل كند كه او اجازه‌اش داده باشد.
‏پس تنها خدا برای هر كس كه بر او توكل كند كافی است، و هيچ سبب ديگر چنين نيست،" إِنَّ اللَّـهَ بالِغُ أَمْرِهِ" خدا به هر چه بخواهد می‌رسد، او است كه فرموده:" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" و نيز فرموده:" قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً" پس هيچ چيز نيست مگر آنكه قدری معين و حدی محدود دارد، و خدای سبحان موجودی است كه هيچ حدی او را تحديد نمی‌كند، و هيچ چيزی به او احاطه نمی‌يابد، و او خودش محيط به هر چيز است.

📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۹، صفحهٔ۵۲۶

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
﴿مَنْ يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾

“مَنْ يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ" اين مفاد را به دست می‌دهد كه هر كس از خدا بترسد و به حقيقت معنای كلمه پروا داشته باشد- كه البته چنين تقوايی حاصل نمی‌شود مگر با معرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او و سپس به خاطر رعايت جانب او از محرمات و ترك واجبات كه لازمه آن اين است كه اراده نكند مگر فعل و تركی را كه او اراده كرده باشد، و لازمه اين هم آن است كه اراده‌اش در اراده خدای تعالی مستهلك شده باشد- چنين كسی هيچ عملی انجام نمی‌دهد مگر از اراده‌ای از خدا.

‏لازمه اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خدای تعالی بداند، آن هم ملك مطلق او، و او را مالك علی الاطلاق خود بداند، مالكی كه به هر نحو بخواهد می‌تواند در ملكش تصرف كند، و اين ملكيت همان ولايت خدايی است كه خدا با آن ولايت متولی أمر بنده‌اش می‌باشد، پس برای بنده از ملك حقيقی چيزی باقی نمی‌ماند مگر آنچه كه خدای سبحان تمليكش كرده باشد، تازه همان را هم كه او دارد باز به ملكيت خدا باقی است، و ملك همه‌اش از خدای عزوجل است.

‏اينجاست كه خدای تعالی چنين بنده‌ای را به حكم‌"يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً" از تنگنای وهم و زندان شرك نجات می‌دهد، ديگر به اسباب ظاهری دلبسته نيست و به حكم‌"وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ" از جايی كه او احتمالش را هم ندهد رزق مادی و معنويش را فراهم می‌كند، اما رزق ماديش را بدون پيش بينی خود او می‌رساند، برای اينكه او قبل از رسيدن به چنين توكلی رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهری می‌دانست، همان اسبابی كه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند جز به اندكی اطلاع نداشت، و مثلش مثل كسی بود كه در شبی بس ظلمانی نور بسيار ضعيفی پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ما ورای آن فضای اندك بی‌خبر باشد، و ليكن خدای سبحان از همه اسباب خبر دارد، و او است كه اسباب و مسببات را پشت سر هم می‌چيند، و هر طوری كه بخواهد نظام می‌بخشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد اجازه تاثير می‌دهد تاثيری كه خود بنده چنان تاثيری برای آن سراغ نداشته.

‏و اما رزق معنويش را كه رزق حقيقی هم همانست، چون مايه حيات جان انسانی است، و رزقی است فنا ناپذير بدون پيش بينی خود او می‌رساند، دليلش اين است كه انسان نه از چنين رزقی آگهی دارد و نه می‌داند كه از چه راهی به وی می‌رسد.

📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۹، صفحهٔ۵۲۷

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
وظیفه سالک در ماه مبارک رمضان

تلمیذ:
مقرب‌ترین‌ عمل از اعمال ماه صیام که سالک را به مقصد نایل می‌سازد و انقطاع از عالم طبع برای او حاصل می‌شود،چیست؟

استاد:[پس از قدری تأمّل فرمودند:] ماه مبارک رمضان،ماشاء‌الله پر از اعمال است؛ اما آنچه لازم است، آن است که سالک مراقبه را در هیچ‌یک از اعمال به اقتضای آن عمل فراموش ننماید؛ با روزه، جوع و عطش روز قیامت را به یاد آورد و توجه داشته باشد که تمام اعضا و جوارحش روزه‌دار باشند؛ چنان که روایات بر آن دلالت دارد. با قرآن خواندن نیز کلام الهی را در نظر داشته باشد و توجه کند به اینکه حق _سبحانه_است که با وی سخن می‌گوید و در واقع،سخن را از وی _تبارک و تعالی_ شنوا باشد. دعاهای توحیدی را برای خواندن انتخاب کند، همچون دعای سحر ، و نیز در امور دیگر مراقبه را به اقتضای خودش داشته باشد.

📓ثمرات‌الحیات،جلد‌۱،ص‌۲۰۷

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›


©️ @AlmizanMedia
﴿وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ﴾

این آيه در افاده مضمونش بهترين اسلوب و لطيف‌ترين و زيباترين معنا را براى دعا دارد.

اولا: اساس گفتار را بر تكلم‌وحده (من چنين و چنانم) قرار داده، نه غيبت (خدا چنين و چناناست)، و نه سياقى ديگر نظير غيبت، و اين سياق دلالت دارد بر اينكه خداى تعالى‌نسبت به مضمون آيه كمال عنايت را دارد.

و ثانيا: تعبير فرموده به (عبادى بندگانم)، و نفرمود (ناس مردم) و يا تعبيرى ديگر نظير آن و اين نيز عنايت ياد شده را بيشتر مى‌رساند.

و ثالثا: واسطه را انداخته، و نفرموده: (در پاسخشان بگو چنين و چنان) بلكه فرمود:
(چون بندگانم از تو سراغ مرا مى‌گيرند من نزديكم).

و رابعا: جمله: (من نزديكم) را با حرف (ان) كه تاكيد را مى‌رساند مؤكد كرده و فرموده: (فانى قريب) پس به درستى كه من نزديكم.

و خامسا: نزديكى را با صفت بيان كرده و فرموده: (نزديكم) نه با فعل، (من نزديك مى‌شوم) تا ثبوت و دوام نزديكى را برساند.

و سادسا: در افاده اينكه دعا را مستجاب مى‌كند تعبير به مضارع آورد نه ماضى، تا تجدد اجابت و استمرار آن را برساند.

و سابعا: وعده اجابت يعنى عبارت (اجابت مى‌كنم دعاى دعا كننده) را مقيد كرد به قيد (اذا دعان- در صورتى كه مرا بخواند) با اينكه اين قيد چيزى جز خود مقيد نيست، چون مقيد خواندن خدا است و قيد هم همان خواندن خدا است و اين دلالت دارد بر اينكه دعوت داعى بدون هيچ شرطى و قيدى مستجاب است نظير آيه«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»

و اين هفت نكته همه دلالت دارد بر اينكه خداى سبحان به استجابت دعا اهتمام و عنايت دارد.
از طرفى در اين آيه با همه اختصارش هفت مرتبه ضمير متكلم (من) تكرار شده، و آيه‌اى به چنين اسلوب در قرآن منحصر به همين آيه است.


📓 ترجمه #تفسیر_المیزان،جلد۲، صفحهٔ۴۲

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
شهید مطهری‹ره› می‌فرماید:

علامه‌طباطبایی‹ره› در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیها‌السلام افطار می‌کرد. ابتدا پای پیاده به حرم مطهر مشرف می‌شد، ضریح مقدس را می‌بوسید، سپس به خانه می‌رفت غذا می‌خورد.

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
﴿وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾

‏كار" لغو" آن كاری است كه فايده نداشته باشد، و بر حسب اختلاف اموری كه فايده‌ عايد آنها می‌شود مختلف می‌گردد. چه بسا فعلی كه نسبت به امری لغو، و نسبت به امری ديگر مفيد باشد.

‏پس كارهای لغو در نظر دين، آن اعمال مباح و حلالی است كه صاحبش در آخرت و يا در دنيا از آن سودی نبرد و سر انجام آن، منتهی به سود آخرت نگردد مانند خوردن و آشاميدن به انگيزه شهوت در غذا كه لغو است، چون غرض از خوردن و نوشيدن گرفتن نيرو برای اطاعت و عبادت خدا است. بنا بر اين اگر فعل هيچ سودی برای آخرت نداشته باشد، و سود دنيايی‌اش هم سر انجام منتهی به آخرت نشود، چنين فعلی لغو است و به نظری دقيقتر،" لغو" عبارت است از غير واجب و غير مستحبّ.
‏خدای عز و جل در وصف مؤمنين نفرموده كه به كلی لغو را ترك می‌كنند، بلكه فرموده: از آن اعراض می‌كنند، چون هر انسانی هر قدر كه با ايمان باشد در معرض لغزش و خطا است، و خدا هم لغزش‌های غير كبائر را، در صورتی كه از كبائر اجتناب شود بخشيده و فرموده است:"إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً”

‏به همين جهت خدا مؤمنين را به اين صفت ستوده كه از لغو اعراض می‌كنند، و اعراض غير از ترك به تمام معنا است. ترك امری است عدمی و اعراض امری وجودی، اعراض وقتی است كه محرك و انگيزه‌ای، آدمی را به سوی اشتغال به فعلی بخواند و آدمی از آن اعراض نموده به كاری ديگر بپردازد، و اعتنايی به آن كار نكند. و لازمه‌اش آن است كه نفس آدمی خود را بزرگتر از آن بداند كه به كارهای پست اشتغال ورزد، و بخواهد كه همواره از كارهای منافی با شرف و آبرو چشم پوشيده، به كارهای بزرگ و مقاصد جليل بپردازد.

‏ايمان واقعی هم همين اقتضاء را دارد، چون سر و كار ايمان هم با ساحت عظمت و كبريايی و منبع عزت و مجد و بهاء است و كسی كه متصف به ايمان است جز به زندگی سعادتمند ابدی و جاودانه اهتمام نمی‌نمايد، و اشتغال نمی‌ورزد مگر به كارهايی كه حق آن را عظيم بداند، و آنچه را كه فرومايگان و جاهلان بدان تعلق و اهتمام دارند عظيم نمی‌شمارد، و در نظر او خوار و بی ارزش است و اگر جاهلان او را زخم زبان بزنند و مسخره كنند، به ايشان‌ سلام می‌كند، و چون به لغوی بر خورد كند آبرومندانه می‌گذرد.

و از همين جا روشن می‌شود كه وصف مؤمنين به اعراض از لغو كنايه است از علو همت ايشان، و كرامت نفوسشان.

📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۵، صفحهٔ۹

رسانه المیزان؛
رسانهٔ‌اختصاصی‌نشرافکارعلامه‌طباطبایی‹ره›

©️ @AlmizanMedia
ربّنا و مناجات شجریان
رسانه المیزان

آواز مثنوی افشاری و دعای ربّنا
(محمدرضا شجریان)

@AlmizanMedia
2024/11/16 13:39:23
Back to Top
HTML Embed Code: