Telegram Web Link
کارخانه چای سازی هوختیف با قدمت ۱۰۰ سال در لاهیجان و مراحل فراوری چای
لاهیجان - مهرماه ۱۴۰۳


https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
🍀 توصیفی برای دندانپزشکی

برای یک دندان پزشک هیچ چیزی زیباتر از دیدن ترمیم های قدیمی‌اش که سال‌ها در دهان بیمار به خوبی روز اول باقی مانده اند، خوشایند و دلچسب نیست. به عقیده شخصی من، دندانپزشک فقط ۴۰ درصد کار را انجام می‌دهد و آنچه باعث ماندگاری بیشتر در دهان بیمار است مراقبت، نگهداری، ویزیت‌های سالانه و مهمتر از همه ارزش قائل شدن به درمان است. و برآیند این دو، می‌شود ترمیم و درمان‌هایی که ۲۰ سال در دهان بیمار قرار دارند و نیازی به تعویض هم ندارند.
وقتی سال‌های زیادی در این حوزه کار می‌کنی و در مراجعه بیماران قدیمی ترمیم‌های خودت را صحیح و سالم در دهانشان می‌بینی، لبخند رضایت و خشنودی، تمام سختی‌های این سال‌ها را از بین می‌برد.
همانجاست که به یاد گفته یک دوست می‌افتی که گفت:
- خوش به حالتون که دندانپزشک هستید.
- چرا !؟
- چون شما با علم و هنری که به کار می‌برید در واقع بخشی از وجود خودتان را در بیماران تان به یادگار می‌گذارید.
و این زیباترین توصیف در مورد حرفه دندانپزشکی بود.

پ ن: ترمیم های آمالگام با قدمت ۱۷-۱۸ سال

#سیما_علیزاده


https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
شیرجه‌های نرفته،
گاهی کوفتگی‌های عجیبی
به جای می‌گذارد …

آلبر کامو
عکس:موزه میراث روستایی
رشت


https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
‏هرقدر ، انسان شریف تر،
نجیب تر و حساس تر باشد،
از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد!

و این ۲ علت دارد :
یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمی بیند
و دیگر اینکه انتظار ندارد که دیگران
عملی کنند که خود او با دیگران نکرده است...

الکساندر دوما

https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
فراقت بی رحمی است، اما این رنج کشیدن به خاطر تو می‌ارزد به تمام خوشی های جهان.
وقتی از نو دست هایت را روی شانه هایم داشته باشم، یک بار هم که شده حقم را از زندگی گرفته ام.


آلبرکامو
از نامه های عاشقانه کامو به کاسارس


https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
🍀 روز میلاد

دلم را روانه یک دشت بی انتها می‌سازم می‌دوم تا به روزی برسم که چشم‌ها را به آن دنیای ناشناخته درون بطن مادرم بستم و به آفتاب درخشان جهانی پهناور سلام گفتم. هر چند در نیمه شبی تاریک چشم‌ها را گشودم و تا شفق منتظر دیدار آفتاب ماندم اما سفری آغاز کردم که از آغوش مادر سرچشمه گرفت و چراغ راه را پدر برایم روشن کرد. گریه های کودکانه‌ام طنین انداز خانه ای شد تا که سفره محبت در آن بزرگتر پهن شود.
و من در فصل باران زاده شدم تا با آب‌ها جاری شوم تا که در روح خودم همه گل‌های زیبای داوودی و اقاقی‌های خوشبو و افراها و سروهای سربلند را جای دهم تا پیام مهر را به پرندگان مهاجر بسپارم شاید در آن دوردست‌ها کسی آن را بخواند . برگی از دفتری که در صندوقچه خاطراتم سپرده‌ام.
روز تولد هم مثل همه روزهاست اما شاید بهانه‌ای باشد برای دلتنگ خود شدن و اندیشیدن به معانی واژه‌هایی چون:خانواده ، عشق ، معرفت ، دوست ، رفیق و یار.
روز تولد فرصتی است برای شنیدن تپش قلب‌هایی که برایت می‌تپند و با فروریختن دیوار تنهاییت به تو انار هدیه می‌دهند.
و من در روز میلاد با خود عهد کردم که سبز باشم در بستر نارنجی پاییز هزار رنگ و همیشه باور داشته باشم و با خبر باشم که پاییز است …
من چون عشق می‌ورزم
چون به دیدار خود رفته‌ام
چون دوست خود بوده‌ام
پس حالم خوب است….


#سیما_علیزاده
۱۲ آبان ۱۴۰۳


https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
"مردم هيچ وقت كسى كه روياهايشان را
به قتل رسانده است، نمى بخشند!"


قوانين چارتين


https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
قوی کسی است که،
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی،
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمی‌گوید، نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و،
یکی موند و،
یکی از غصه هاش خوند و
یکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساختو
یکی رنجید،
""یکی بخشید""
یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست...!!

با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید....

https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
تمام خرد انسان در دو کلمه خلاصه شده است:
صبر و امید ...



الکساندر دوما

https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
«وقتی چیزی مرا رنج میداد، درمورد آن با هیچکس حرفی نمیزدم و به‌تنهایی مشکل را حل میکردم، نه اینکه واقعاً احساس تنهایی کنم، بلکه فکر میکردم انسان‌ها، خودشان باید خودشان را نجات دهند...»

هاروکی موراکامی

https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
2024/11/16 04:59:51
Back to Top
HTML Embed Code: