همه عاشق شدن را بلدند،
اما فقط تعداد کمی هستند
که بلدند چگونه در عشق با یک نفر
برای مدتی طولانی بمانند ...
آنا گاوالدا
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
اما فقط تعداد کمی هستند
که بلدند چگونه در عشق با یک نفر
برای مدتی طولانی بمانند ...
آنا گاوالدا
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
«تو را من چشم در راهم»
تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم، شباهنگام
که میگیرند در شاخ «تلاجن» سایهها رنگِ سیاهی،
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام، درآن دم که برجا درّهها چون مردهماران خفتگانند،
درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرَم یاد آوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم.
نیما یوشیج
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم، شباهنگام
که میگیرند در شاخ «تلاجن» سایهها رنگِ سیاهی،
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام، درآن دم که برجا درّهها چون مردهماران خفتگانند،
درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرَم یاد آوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم.
نیما یوشیج
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
اگر میخواهی از حالِ من بدانی
سخت نیست!
تصور کن کسی را که هر روز چند بار
و هر بار چند ساعت
روبروی پنجره می ایستد
و کسی که نیست را به خاطر میآورد
کسی که نیست
کسی که هست را
از پای در میآورد ...
#گروس_عبدالملکیان
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
سخت نیست!
تصور کن کسی را که هر روز چند بار
و هر بار چند ساعت
روبروی پنجره می ایستد
و کسی که نیست را به خاطر میآورد
کسی که نیست
کسی که هست را
از پای در میآورد ...
#گروس_عبدالملکیان
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
شکستن قلب انسان ها ، اصلا کار دشواری نیست و از دست همه برمی آید!
آن چه دشوار است، نشکستن دل هاست ...
ژان پل سارتر
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
آن چه دشوار است، نشکستن دل هاست ...
ژان پل سارتر
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
کلمات همیشه این قدرت را ندارند
که آدمهای خیلی خوشحال
یا خیلی غمناک را ارضا کنند...
زیرا آخرین بیان خوشحالی زیاد
و غم زیاد، سکوت است...!
آنتوان چخوف
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
که آدمهای خیلی خوشحال
یا خیلی غمناک را ارضا کنند...
زیرا آخرین بیان خوشحالی زیاد
و غم زیاد، سکوت است...!
آنتوان چخوف
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
پیش از آنکه کسی
در راه خیانت گام بردارد،
لازم است که عشق فراوانی را
بیهوده هدر داده باشد...
رومن گاری
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
در راه خیانت گام بردارد،
لازم است که عشق فراوانی را
بیهوده هدر داده باشد...
رومن گاری
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
عشق، مانند بادی است که علفهای زیر درختان را در شبی سیاه به حرکت درمیآورد. نباید تلاش کنی که عشق را محدود سازی؛ عشق، حادثهٔ الهی زندگی است.
شروود اندرسن
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
شروود اندرسن
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
با قلم می گویم:
ــ ای همزاد، ای همراه،
ای هم سرنوشت
هر دومان حیران بازیهای دورانهای زشت.
شعرهایم را نوشتی
دستخوش؛
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟
فریدون مشیری
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
ــ ای همزاد، ای همراه،
ای هم سرنوشت
هر دومان حیران بازیهای دورانهای زشت.
شعرهایم را نوشتی
دستخوش؛
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟
فریدون مشیری
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
ما بیش از اندازه قوی بودیم؛
مدام می شکستیم، شکسته هایمان را بند می زدیم و ادامه می دادیم،
اشک می ریختیم، اشک هایمان را خودمان با دستهای خودمان پاک می کردیم و دوباره با تمام جسارت، روی پاهای خودمان می ایستادیم.
ما بیش از اندازه قوی بودیم، به کسی تکیه نمی دادیم، با کسی از دردهایمان نمی گفتیم و از کسی کمک نمی خواستیم.
ما به قیمت همین قوی بودن، از پا در آمدیم!
قوی بودن را برای ما بد تعریف کرده بودند...
نرگسصرافیانطوفان
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
مدام می شکستیم، شکسته هایمان را بند می زدیم و ادامه می دادیم،
اشک می ریختیم، اشک هایمان را خودمان با دستهای خودمان پاک می کردیم و دوباره با تمام جسارت، روی پاهای خودمان می ایستادیم.
ما بیش از اندازه قوی بودیم، به کسی تکیه نمی دادیم، با کسی از دردهایمان نمی گفتیم و از کسی کمک نمی خواستیم.
ما به قیمت همین قوی بودن، از پا در آمدیم!
قوی بودن را برای ما بد تعریف کرده بودند...
نرگسصرافیانطوفان
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
کدامین سوگ میگریاندت
ای ابر شبگیران اسفندی
اگر دوریم اگر نزدیک
بیا با هم بگرییم
ای چو من تاریک . . .
مهدی اخوان ثالث
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
ای ابر شبگیران اسفندی
اگر دوریم اگر نزدیک
بیا با هم بگرییم
ای چو من تاریک . . .
مهدی اخوان ثالث
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
آتشی برافروختم
به بلندای تمام خاطراتم
زرد میشوم از میان شعله هایش
و سرخی هدیه میدهم
و بر در صندوقچه اش
فال گوش ایستاده ام
تا بشنوم حکایتی روشن
سیاوش وار
برون آی تا که فرونشانم این شعله ها را ...
#سیما_علیزاده
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
به بلندای تمام خاطراتم
زرد میشوم از میان شعله هایش
و سرخی هدیه میدهم
و بر در صندوقچه اش
فال گوش ایستاده ام
تا بشنوم حکایتی روشن
سیاوش وار
برون آی تا که فرونشانم این شعله ها را ...
#سیما_علیزاده
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
گذر زمان به چیزی که عقربههای ساعت نشان میدهند، هیچ ربطی ندارد. این زمانسنجها فقط روی چرخ دندههایی استوارند که فکر نمیکنند، احساسی ندارند و بر پیچ و مهرههایی بیروح تکیه کردهاند. آنها نمیدانند که پنج ثانیه یعنی چه و فقط شمارش میکنند: یک، دو، سه، چهار و پنج. این مساله هم یک شکنجهٔ دردآلود و هم لذتی بیانتها است.
ژوزه ساراماگو
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
ژوزه ساراماگو
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
🍀 اسفند خاص ترین ماه سال
حکایت اسفند همیشه با تمامی ماه های سال فرق دارد. این ته تغاری ماه ها همیشه عجله دارد. عجله برای رفتن. رفتن و رسیدن به بهار. آنقدر پی بهار می دود که زیبایی هایش در کوچه پس کوچههای فصل ها گم می شود.
زمان در اسفند همیشه سرعت بیشتری میگیرد و ما انسانها هم عادت کردهایم که اسفند را فقط بدویم تا هرطور شده مثل قهرمان دوی ماراتن از خط پایان این ماه بگذریم. اما در آخر می فهمیم اسفند را باید آهسته می گذراندیم اصلاً باید قدم زنانه آن را می گذراندیم. در کنار پنجره ای با عطر چای هل تا خستگی یازده ماه گذشته را از تن به در می کردیم و روزهای گذشته را ورق می زدیم در حالی که آفتاب می تابید هر چند هوا همچنان سرد بود (خاصیت هوای اسفند ).
اسفند عاشق است. می دود تا به معشوقهاش بهار برسد. تا گل زنبقی بر قدمش نثار کند. باشد که فرشی از گل بر این بانوی فروردین پهن کرده باشد.
در روزهای پایانی اسفند در کنار پنجره، رقص بخار چای بر روی شیشه را می نگرم نقش پرنده ای را می سازد. پرنده ای که آواز سر می دهد. نمی دانم از رفتن زمستان می نالد یا ترانه بهار را آواز می دهد اما آنچه بدیهی است بهاری در راه است...
#سیما_علیزاده
اسفند۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
حکایت اسفند همیشه با تمامی ماه های سال فرق دارد. این ته تغاری ماه ها همیشه عجله دارد. عجله برای رفتن. رفتن و رسیدن به بهار. آنقدر پی بهار می دود که زیبایی هایش در کوچه پس کوچههای فصل ها گم می شود.
زمان در اسفند همیشه سرعت بیشتری میگیرد و ما انسانها هم عادت کردهایم که اسفند را فقط بدویم تا هرطور شده مثل قهرمان دوی ماراتن از خط پایان این ماه بگذریم. اما در آخر می فهمیم اسفند را باید آهسته می گذراندیم اصلاً باید قدم زنانه آن را می گذراندیم. در کنار پنجره ای با عطر چای هل تا خستگی یازده ماه گذشته را از تن به در می کردیم و روزهای گذشته را ورق می زدیم در حالی که آفتاب می تابید هر چند هوا همچنان سرد بود (خاصیت هوای اسفند ).
اسفند عاشق است. می دود تا به معشوقهاش بهار برسد. تا گل زنبقی بر قدمش نثار کند. باشد که فرشی از گل بر این بانوی فروردین پهن کرده باشد.
در روزهای پایانی اسفند در کنار پنجره، رقص بخار چای بر روی شیشه را می نگرم نقش پرنده ای را می سازد. پرنده ای که آواز سر می دهد. نمی دانم از رفتن زمستان می نالد یا ترانه بهار را آواز می دهد اما آنچه بدیهی است بهاری در راه است...
#سیما_علیزاده
اسفند۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
🍀 خانه تکانی
روزشمار سال که به نفسهای آخرش میرسد ما ایرانیان برای انجام سنت ننه سرما می افتیم به جون خانه و آنقدر شستن و روفتن انجام می دهیم که انگار قرار نیست دوباره کثیف بشود.
آب و جارویی که وقتی عمو نوروز می آید خوشحال باشد و گل نوروزی را به موهایمان پیشکش کند.
خانه تکانی با همه خوبی و بدیهایش یه مزیت بزرگ دارد که میان تمیز کردن و مرتب کردنها با پیدا کردن نوشته ای و کاغذی یا دفتری یه دفعه پرت میشوی وسط کوهی از خاطرات. بعضی از اونها مثل نوشته فرزندت برای روز مادر باعث میشود بی اختیار اشکت سرازیر شود و صدای خودت را میشنوی که داری زمزمه میکنی :” چقدر زود بزرگ شدی ؟ “ و بعضی از نوشته ها یا یک شاخه گل خشکیده میان دفتری ، میخکوبت میکند وسط گذشته ای که انگار نگذشته بود و چشم باز میکنی و می بینی چند ساعت همینجوری نشسته ای و داری با ذهنت دست و پنجه نرم میکنی . راه رفتن میان خطوط موازی نوشته های یه دفتر مثل حرکت میان هزارتویی است که تا از بالا به درونش نگاه نکنی نمیتونی راه بیرون اومدن از آن را پیدا کنی.
کاش میشد الکی برداشت و با آن خاطرات را الک کرد و ریز و درشتها را از هم جدا ساخت. بعضی از ریزهایش را مثل جوینده طلا برداشت و تو ویترین خاص جا داد و بعضی از درشتهایش را هم مچاله کرد و پنهان کرد وسط گنجه لباسها. تا هرگز پیدا نشوند.
کاش میشد…
#سیما_علیزاده
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
روزشمار سال که به نفسهای آخرش میرسد ما ایرانیان برای انجام سنت ننه سرما می افتیم به جون خانه و آنقدر شستن و روفتن انجام می دهیم که انگار قرار نیست دوباره کثیف بشود.
آب و جارویی که وقتی عمو نوروز می آید خوشحال باشد و گل نوروزی را به موهایمان پیشکش کند.
خانه تکانی با همه خوبی و بدیهایش یه مزیت بزرگ دارد که میان تمیز کردن و مرتب کردنها با پیدا کردن نوشته ای و کاغذی یا دفتری یه دفعه پرت میشوی وسط کوهی از خاطرات. بعضی از اونها مثل نوشته فرزندت برای روز مادر باعث میشود بی اختیار اشکت سرازیر شود و صدای خودت را میشنوی که داری زمزمه میکنی :” چقدر زود بزرگ شدی ؟ “ و بعضی از نوشته ها یا یک شاخه گل خشکیده میان دفتری ، میخکوبت میکند وسط گذشته ای که انگار نگذشته بود و چشم باز میکنی و می بینی چند ساعت همینجوری نشسته ای و داری با ذهنت دست و پنجه نرم میکنی . راه رفتن میان خطوط موازی نوشته های یه دفتر مثل حرکت میان هزارتویی است که تا از بالا به درونش نگاه نکنی نمیتونی راه بیرون اومدن از آن را پیدا کنی.
کاش میشد الکی برداشت و با آن خاطرات را الک کرد و ریز و درشتها را از هم جدا ساخت. بعضی از ریزهایش را مثل جوینده طلا برداشت و تو ویترین خاص جا داد و بعضی از درشتهایش را هم مچاله کرد و پنهان کرد وسط گنجه لباسها. تا هرگز پیدا نشوند.
کاش میشد…
#سیما_علیزاده
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
Telegram
كلبه باران
سلامم را شما پاسخ گوييد ....
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
راز نگاهى متفاوت بر دل نوشته هايى از گذشته تا حال
@Alizadeh4755Sima
حکایت بهار
در رستن و شکفتن بود
در رویش زنبق در دامن کوه
در رقص شکوفه ها بر شاخه نو رس
حکایت بهار
طپش قلب زمین
از میان چشمه ای در آنسوی کوه بود
حکایت بهار در رسیدن بود
رسیدن معشوق به یار
همچو آفتاب که به میهمانی پنجره های باز آمده بود
حکایت بهار سبز بود
سبز
سبز باشیم
#سیما_علیزاده
نوروز ۱۴۰۳ خجسته و فرخنده باد
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
در رستن و شکفتن بود
در رویش زنبق در دامن کوه
در رقص شکوفه ها بر شاخه نو رس
حکایت بهار
طپش قلب زمین
از میان چشمه ای در آنسوی کوه بود
حکایت بهار در رسیدن بود
رسیدن معشوق به یار
همچو آفتاب که به میهمانی پنجره های باز آمده بود
حکایت بهار سبز بود
سبز
سبز باشیم
#سیما_علیزاده
نوروز ۱۴۰۳ خجسته و فرخنده باد
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
هرگز باور نمی کردم
که یه روز
در نغمه خوان پرندگان بهاری
بری سفر
بی خبر
و ما اسیر رویاها و خاطرات
مانده از تو
بمانیم
#سیما_علیزاده
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima
که یه روز
در نغمه خوان پرندگان بهاری
بری سفر
بی خبر
و ما اسیر رویاها و خاطرات
مانده از تو
بمانیم
#سیما_علیزاده
https://www.tg-me.com/Alizadeh47Sima
Instagram.com/alizadehdrsima