Telegram Web Link
اگر شهرْیاریّ و گر پیشکار
تو ناپایْداریّ و او پایْدار

چه با رنج باشیْ چه با تاج و تخت
ببایَدْت بستن به فرجامْ رخت

اگر زآهنی چرخْ بگدازَدَت
چو گشتی کهن نیز ننوازَدَت

چو سروِ دلارای گردد به خَم
خروشان شود نرگسانِ دُژَم

همان چهره‌ی ارغوان زعفران
سبک مردمِ شاد گردد گران
#فردوسی

امید که:
همیشه دلت باد چون نوبهار


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌸🌺
🪐📚
سراینده باش و فزاینده باش
شب و روز با رامش و خنده باش

چنان رو که پرسند روز شمار
نپیچی سر از شرم پروردگار

به داد و دهش گیتی آباد دار
دل زیردستان خود شاد دار

که بر کس نماند جهان جاودان
نه بر تاجدار و نه بر موبدان
#فردوسی


۲۵ اردیبهشت
روز بزرگداشت «فردوسی»
این یگانه‌ی سپهر خردپیشگی
پراکننده‌ی آیین میهن‌دوستی و مهروَرزی
و پاسدار سرفرازی و بالندگی زبان پارسی گرامی باد!

#روز_فردوسی
🪐📚 @AdabSar
📚💫 ایرانی که فردوسی پاس داشت


فردوسی با سرودن شاهنامه، ایران نو را به ایران کهن پیوسته است. اگر فردوسی نمی‌بود و در یکی از باریک‌ترین و دشوارترین روزگاران تاریخ ایران سر برنمی‌افراشت، می‌توانم گفت که شاید امروز ایرانی در جغرافیای جهان ديده نمی‌شد. در واقع او ایران نو را پایه ریخت؛ چون فردوسی در روزگاری می‌زیست که ایران پاره‌پاره شده بود و سرزمینی که به چنین سرنوشتی دچار می‌آید، بیم آن می‌رود که از هم بپاشد. بنابراین در پاسخ به این‌که چرا ایران ماند، می‌توان گفت چون فردوسی سربرآورد.
درست است که فردوسی شهریار و شاهنشاه نبود، اما هنرمندی سخنور بود که با نیرویی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید؛ چرا که در آن زمان رشته‌های پیشین پاره شده بود و ایران به ده‌ها سرزمین گسیخته شده بود، سرزمین‌هایی را که با یکدیگر پیوندی نداشتند، فردوسی با رشته‌ی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست.
فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.


#میرجلال_الدین_کزازی
#روز_فردوسی

📚💫 @AdabSar

آنگه که رخ افروخت ابرمرد دَری
چون وَرد شکفت ازو رخ زرد دری
شهنامه‌ی اوست در اَوستای ادب
بی هیچ گمان مِهینه فَرگردِ دری

☀️📚

آن پیر خرد که نیز میر سخن است
ز افسونگری‌اش جهان به زیر سخن است
او کیست که از سخن جهان در آکند؟
او پسر هژیر تیزویر سخن است


سراینده #میرجلال_الدین_کزازی
ریزنگاره (مینیاتور) #حسین_بهزاد


#روز_فردوسی #چکامه_پارسی

☀️📚 @AdabSar
چند سخن درباره‌ی زبان پارسی
در پاسداشت #روز_فردوسی


زبان شکرین و شیوای پارسی که می‌توانیم بی‌درنگ آن را نغزترین و توانمندترین زبان زیباشناختی در جهان بدانیم، سرشت و ساختاری دوگانه و ناسازوارانه دارد: از سویی زبانی است بسیار سوده و ساده، نغز و نازک، با زنگ و آهنگی دلاویز و خنیایی و گوشنواز؛ از دیگر سوی، زبانی استوار و سخت‌جان و پایدار که تندبادهایی سهمناک و ستیزآمیز را از سر گذرانیده و در درازنای سده‌ها و هزاره‌ها برپای مانده و باری گران و تن‌فرسای را بر دوش کشیده است که فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایرانی است.

زبان پارسی، زبانی است توانمند و بی‌نیاز. این توانمندی در زبان پارسی، برمی‌گردد به سامانه و دستگاه واژه‌سازی در این زبان که بسیار نیرومند و کارآمد و آفرینش‌گرایانه و بی‌کرانه است. ما می‌توانیم بی‌شمار در پارسی، واژه بسازیم.

می‌توان از واژه‌های بیگانه بپرهیزید؛ برای واژگانی که به هر انگیزه‌ای در این زبان راه جسته‌اند، برابرهای پارسی بیابیم؛ اندک‌اندک این واژه‌ها را از زبان پارسی برانیم و آن واژگان دیگر را به جای آن‌ها بنشانیم.

زبان پارسی مانند بسیاری از زبان‌های جهان کالبدینه نیست؛ بدینسان که پیمانه‌ها و ریخت‌های از پیش نهاده برای واژه‌سازی در این زبان نمی‌بینیم. زبان پارسی بسیار نرمش‌پذیر است؛ به موم می‌ماند. هرچه مایه و توان و دانش شما در زبان پارسی بیشتر باشد، این زبان را آسان‌تر و مایه‌ورتر می‌توانید به کار بگیرید.

زبان پارسی، مایه‌ورترین و نغزترین سامانه‌ی سرودینه و سراودین (شعری) جهان را، در چندی چونی، در خود پدید آورده است و آوازه‌ی ایران را تا دورترین سرزمین‌های گیتی درگسترده است و سخنورانی بزرگ و ورجاوند را، در آفرینش شاهکارهای جاودان ادبی به کار آمده است؛ شاهکارها و سخنورانی که به هیچ گمان گزافه همانند و همالی برایشان در سراسر جهان نمی‌توان یافت.

شگرفی و شاهواری این زبان و سختگی و ستواری آن تا بدان پایه بوده است که سخن پارسی و ادبِ در پیوسته آن را آنچنان مایه بخشیده است که فرازنای فرخنده‌ی فرهنگ و هنر ایران و ستیغ استوار و سر بر سپهر این هنر و فرهنگ گردیده است.

ناتوانی، کمبود و بی‌توشی از زبان پارسی نیست، از کسانی است که این زبان را به کار می‌گیرند.


#میرجلال_الدین_کزازی
بریده‌هایی از یادداشت «اندر چرایی سره‌گویی و سره‌نویسی»

@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻النگو= دستبند، دست‌آویز، دستیاره، دستینه، دستبانچه، بازوبند، دست‌آورنجن، دست‌برنجن، دست‌رنجن، دستانه، چوری(خراسانی)

نمونه:
🔺النگوهایش تماما از طلا بودند=
دست‌آویزهایش همه از زر بودند
همه‌ی دستانه‌هایش زرین بودند

🔺مسی کز وی مرا «دستینه» سازند
به از سیمی که در دستم گدازند #نظامی

🔺پیش آمد بعد سه روز آن زنش
پس نهاد آنجا دو «دست‌ابرنجن»ش #عطار

🔺ز دست این دل پر شیون خویش
همی پیچم چو «دست‌اورنجن» خویش #عطار


گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#النگو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
💫🪐 ۲۸ اردیبهشت
روز بزرگداشت «خیام»
این خداوندگارِ دانش و فرزانگی
و بزرگ‌پیامبرِ پارسی‌سُرایی گرامی باد.
#خیام همچون فردوسی در چامه‌ها و نوشته‌های خود دانسته و آگاهانه یا سراسر پارسی می‌نوشت و می‌سرود یا از واژه‌های بیگانه بسیار کم بهره می‌برد.
چند نمونه از آن‌ها را بخوانیم:


ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود
💫
از تن چو برفت جان پاک من و تو
خشتی دو نهند بر مغاک من و تو
و آنگاه برای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو
💫
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک درآمدیم و بر باد شدیم
💫
هم دانه‌ی امید به خرمن ماند
هم باغ و سرای بی تو و من ماند
سیم و زر خویش از درمی تا به جُوی
با دوست بخور، گرنه به دشمن ماند
💫
تا چند زنم به‌روی دریاها خشت؟
بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت
خیام، که گفت دوزخی خواهد بود؟
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت؟
💫
هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گِل مردم خواری
انگشت فریدون و کف کیخسرو
بر چرخ نهاده‌ای، چه می‌پنداری؟
💫
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صدهزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بردمیدن بودی
💫
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
💫
برشی از نوروزنامه: شها، به جشن فروردین، به ماه فروردین آزادی گزین. یزدان و دین کیان سروش آورد تو را دانایی و بینایی به کاردانی و دیر زیو، با خوی هژیر و شادباش بر تخت زرین و انوشه خور به جام جمشید…
داد و راستی نگاه‌دار سرت سبز باد و جوانی چو خوید، اسپت کامگار و پیروز و تیغت روشن و کاری به دشمن و بازت گیرا و خجسته به شکار و کارت راست چون تیر؛ و هم کشوری بگير نو، بر تخت با درم و دينار!
پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار و سَرایت آباد و زندگانی بسیار.

#روز_خیام
فرتور(عکس): تندیس خیام در دانشگاه اوکلاهاما، ساخته‌ی هنرمندانه‌ی «حسین فخیمی»
b2n.ir/StatueofKhayyam

🪐💫 @AdabSar
اگر شهرْیاریّ و گر زیردست
به جز خاکِ تیره نیابی نشست

کجا آن بزرگانِ با تاج و تخت؟
کجا آن سوارانِ پیروزبخت؟

کجا آن خرَدمندْگُندآوران؟
کجا آن سراَفراز و جنگی‌سران؟

کجا آن گزیده‌ْنیاکانِ ما؟
کجا آن دلیران و پاکانِ ما؟

همه خاک دارند بالین و خشت
خُنُک آن‌که جز تخمِ نیکی نکشت
#فردوسی

امید که همواره:
دل و جانِ تو خانه‌ی سور باد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی

@AdabSar
🌺
🌺🌺

سودت نکند به خانه دَربِنشَستن
دامَنْت به دامنم بِباید بستن

کان روز که دستِ ما به دامان تو است
ما را نتوان ز دامنت بُگسَستن


#ابوسعید_ابوالخیر
#چکامه_پارسی

◾️▫️ @AdabSar
🔶🔹 در ستایش گزیده‌گویی


در روزگاری زندگی می‌کنیم که پیشرفت روزافزون فناوری‌ و شتاب بالای نوآوری و نویابی‌های آدمی، به‌ناچار مردمان را به‌سوی کم‌گویی و گزیده‌گویی کشانده است و دیگر زمان و پروایی برای شنیدن و خواندن پرگویی‌ها و پرچانه‌گی‌های همیشگی، برای کسی نمانده است.
به دیگر سخن، امروزه کمینه‌گرایی(مینیمالیسم) اندک‌اندک جای بیشینه‌گرایی(ماکسیمالیسم) را در میان مردمان گرفته است و گزافه‌گویی نیست اگر بگوییم همین برخوردهای ساده و دوری از رودربایستی‌ها می‌تواند زندگی را ساده‌تر و پیوندها را دوستانه‌تر گرداند.

برای نمونه پیش از این اگر می‌خواستیم کسی را از مرگ کسی آگاه کنیم، برایش این‌چنین می‌نوشتیم:
- «معرف حضور مبارک و انورتان هست که حاج‌حسن‌آقا به مرگ مفاجات بدرود حیات گفته و از دنیای فانی به‌سوی دار باقی شتافته و روی در نقاب خاک کشیده است!»
اگر گزارش را به‌درستی بررسی کنیم، تنها آگاهی سودمندی که در آن پیدا می‌کنیم این است:
- «حسن مُرد!»

از همین‌روست که از دیرباز تاکنون خردمندان و بزرگان همواره مردمان را به کم‌گفتن و گزیده‌گفتن سِپارش کرده‌اند و «نظامی» چامه‌سرای بزرگ ایرانی نیز چنین می‌سراید:
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا ز اندک تو جهان شود پُر
یک دست گل دماغ‌پرور
از خرمن صد(سَد) گیاه بهتر


#مجید_دری
#پیام_پارسی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادب‌سار
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی            «بخش یازدهم»            گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #فعل_ماضی_استمراری : پویه‌ی گذشته‌ی پیوسته، کرواز گذشته‌ی پیوار #فعل_ماضی_التزامی…
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»


🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی
           «بخش دوازدهم»
           گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی


#فونتیک : آوایی، آواشناسی
#قیاسی : روشمند، باآیین، دستوری، سنجشی
#قید : بند، بندواژه، بستانه(پیشنهاد نگارنده)، مایه‌افزا
#قید_استثنا : بندِ جداکرد
#قید_استفهام : پرسش‌بند، بندِ پرسشی

#قید_الزامی : بند واداری، بند بایستگی
#قید_تاکید و ایجاب : بایستگی، سَختاری، بند استواری
#قید_ترتیب : بندآرایی، بند دهناد، بند سامانی
#قید_تشبیه : بندِ مانِست، همانندگی
#قید_تمنی : بند آرزویی ،بند خواست

#قید_زمان : بند گاه، بند زمان
#قید_تردید (شک و ظن) : بند شایدی، بند گمانی
#قید_علت : بند چرایی، بند شوندی
#قید_مختص : بند ویژه
#قید_مساوات : بند برابری

#قید_مشترک : بند همباز، هنبازبند
#قید_مقدار : بند چندی
#قید_مکان : بند جا، بند گِواک
#قید_نفی_و_انکار : بند ناپذیری، بند نایی
#قید_نفی : نایش بند، بند نایش


دنباله دارد
#پارسی_پاک


🖋📋 برجسته‌ترین بازخن‌ها (منابع):
۱- پیوست‌های فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشه‌شناسی، محمدعلی داعی‌الاسلام
۳- فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی، محمد حیدری ملایری


📋🖋 @AdabSar

☀️ ارغاسوان، جشن آغاز گرما


🌴 نخستین جشن خرداد در ایران با گذشت شست روز از آغاز نوروز و در اورمزدروز (یکم) خرداد برگزار می‌شد.

🌴 به این جشن که بهانه‌اش آغاز گرما بود، ارغاسوان می‌گفتند. گویا ارغا به چم رود است. نام‌های دیگرش اریجاسوان و شست‌بهار بودند. اریجاسوان(اریجهاس چوزان) به چم جامه بیرون کردن از تن به شَوَند(دلیل) گرما است.

🌴 ارغاسوان جشنی با ریشه‌ی خوارزمی است و ابوریحان آن را همراه جشن‌های سُغدی آورده است. این جشن شاد در پیوند با زمان‌بندی کشت و کشاورزی بود و با کاشت کنجد آغاز می‌شد. ماه خرداد، ماه رسیدن و رویش و زمانی ارزشمند برای کشاورزی بود. اکنون نیز در روزی به نام شست‌بهار در بسیاری از استان‌ها کاشت دانه‌های روغنی همچون کنجد، پنبه، کرچک و... انجام می‌شود و در شماری از شهرها این روز را در کنار رودها و درختان می‌گذرانند.

🌴 از این جشن همچون بسیاری از جشن‌های کهن آگاهی اندکی داریم و همین اندک را وامدار ابوریحان بیرونی هستیم که خوشبختانه سرنوشت بسیاری از پژوهش‌هایش نابودی نبود.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_گرما
#خردادگان #ارغاسوان

🌱 فرتور: کشت کنجد در آغاز گرم شدن هوا

🌾 @AdabSar
🟪🟢 اسپهان بنویسیم یا اصفهان؟
✍️ #شاهین_سپنتا


شیوه درست نگارش نام شهر تاریخی اصفهان/ اسفهان/اسپهان موضوع این یادداشت است. اگرچه این واژه اکنون در بیشتر نوشتارهای رسمی به گونه «اصفهان» نوشته می‌شود و این شیوه پیروانی نیز دارد که هرگونه تغییر آن را تحریف نام این شهر تاریخی می‌دانند، اما از دیدگاه این نگارنده به دلایل تاریخی، ادبی و آواشناسی درست‌تر است که این واژه را به گونه «اسپهان» بنویسیم.

پیش از پرداختن به واژه #اصفهان بد نیست یادآوری کنیم که تا چند دهه پیش نام برخی از شهرهای ایران به گونه عربی‌شده یا «معرب» نوشته می‌شد ولی با کوشش دوستداران زبان پارسی نام‌هایی همچون «جرجان» یا «طهران» به گونه درست آن «گرگان» و «تهران» دگرگون شد.

برای چندین سده، نویسندگانی همچون خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ابن‌بلخی در فارس‌نامه، محمدِ محمودِ احمدِ توسی در عجایب‌نامه، سمعانی در الانساب، ظهیرالدین نیشابوری در سلجوق‌نامه، قاضی عمادالدین در عجایب البلدان، شرف‌الدین علی یزدی در ظفرنامه تیموری و بسیاری دیگر، تهران را با «ط» و به صورت «طهران» می‌نوشتند تا این که جوینده‌ای همچون محمدحسن‌خان مقدم مراغه‌ای (اعتماد السلطنه) وزیر انطباعات و دارالترجمه دوران قاجار به گفته خودش دچار تردید شد که نام این شهر را با «ط» بنویسد یا با «ت» و موضوع را با «علی‌قلی میرزا اعتضاد السلطنه» رئیس دارالفنون در میان گذاشت. چند سال پس از آن، پژوهشگرانی همچون احمد کسروی و محمد قزوینی درباره نگارش واژه «طهران» یا «تهران» دیدگاه‌های متضاد خود را ارائه کردند و در نهایت دیدگاه کسروی پذیرش همگانی یافت و امروز همگان تهران را با «ت» می‌نویسند.

کسروی در آن زمان نوشت: «… بی‌گفتگو است که طهران کلمه‌ای پارسی است و در پارسی طاء الف‌دار نیست، مگر درباره کلمه‌هایی که تازیان آن را معرب کرده‌اند و از گفتن بی‌نیاز است که این کلمه‌های معرب را باید در نوشته‌های عربی به‌کاربرد و در نوشته‌های پارسی جز شکل پارسی نخستین آنها درست نمی‌باشد … به عقیده ما به‌کاربردن طهران و طوس و اصطخر و اصفهان و دیگر کلمه‌های معرب در نوشته‌های پارسی که تا به امروز معمول و شایع می‌باشد، غلط‌های فاحش است و باید به نام شرافت علم و بلندی پایگاه آن، تعصب و عادت را به کنار گذارده و بدین گونه غلط‌های معمولی که نمونه و یادگار دوره استیلای زبان و ادبیات عربی است، خاتمه بخشید … شهر معروف ایران را که امروز اصفهان می‌نویسیم، این واژه شکل عربی نام آن شهر است… اگر شکل درست پارسی واژه را خواسته باشیم، «اسبهان» با زیر الف یا زبر آن است.» (کاروند کسروی: ص ۳۸۳ و ۳۸۴ و ۴۲۸)

نکته مهم دیگر این که حتی در برخی متن‌های عربی نیز به شیوه نگارش این واژه با حرف «س» اشاره شده، چنان‌که «یاقوت حموی» جغرافی‌دان و تاریخ‌نویس سده هفتم هجری قمری در «معجم البلدان» به نقل از حمزه بن الحسن (حمزه اصفهانی) در شرح «اصبهان» به اصل پارسی این واژه با حرف «س» و «اسباهان» اشاره کرده و می‌نویسد: «...ذلک ان لفظ اصبهان اذا رُدَّ الی اسمه بالفارسیه کان اسباهان...».
همچنان که «نظامی گنجه‌ای» سراینده سده ششم هجری قمری نیز در منظومه «خمسه» و در داستان «خسرو و شیرین» به اوصاف «شکر اسپهانی» می‌پردازد.
و در نمونه دیگر، «وحشی بافقی» از سرایندگاه سده دهم در مثنوی «فرهاد و شیرین» نام این شهر تاریخی را «اسپهان» یا «سپاهان» ثبت کرده است:
ز پرویز ار بدینسان دردمندی
از اینجا تا سپاهان نیست چندی
به گلگون تکاور ده عنان را
سیه گردان به لشکر اسپهان را

براین پایه، پس از تاثیر زبان عربی بر زبان پارسی، در این واژه به تدریج حروف «ص» و «ف» جایگزین حروف «س» و «پ» یا «ب» شدند؛ اما بیشتر نام‌واژه‌های این شهر با ریشه مشترک، در منابع مختلف یا گویش‎های نواحی گوناگون با «س» و «پ» یا «ب» ثبت شده‌اند که برای نمونه می‌توان اسبان، اسباهان، اسباهو، اسبهو، اسواهو، اسباهون، اسبوون، اسبهان، اسپادانا، اسپاهان، اسپهان و اسفهان را نام برد.(نام‌واژه‌های اصفهان، اکبر یاوریان، ص ۱۲۳-۶۵)

پس، به گواهی متن‌های تاریخی و ادب پارسی و با نگرش به این که نگارش واژه‌های پارسی با حرف‌های/ واک‌های ناپارسی همچون «ح؛ ص؛ ض؛ ط؛ ظ؛ ع» ریخت واژگان را از هویت و ریشه اصلی پارسی خود دور می‌کند و هیج دلیل آواشناسی نیز برای نگارش واژه اسفهان/ اسپهان با «ص» وجود ندارد، بهتر است که به تدریج شیوه نگارش این واژه را دگرگون سازیم. این دگرگونی می‌تواند از نوشته‌های غیر رسمی آغاز شود و در نوشته‌های رسمی نیز هر دو شیوه در کنار هم به کار رود تا پس از آشناشدن مردم با این شیوه نگارش، به تدریج اسپهان جایگزین اصفهان شود و نام این شهر تاریخی هویت پارسی خود را بازیابد.

🟪🟢 @AdabSar
2024/11/15 09:23:02
Back to Top
HTML Embed Code: