Telegram Web Link
یکی دینِ دهقانِ آتش‌پرست
که بر واژ بَرسَم بگیرد به دست

دگر دینِ موسی که خوانی جَهود
که گوید جز آن را نشاید ستود

دگر دینِ یونانی آن پارسا
که داد آورد در دلِ پادشا

چهارم بیاید همین پاک‌رای
سرِ هوشمندان برآرَد ز جای

چنان چارسو از پیِ پاس را
کَشیدند زان‌گونه کرپاس را

تو کرپاس را دینِ یزدان شناس
کَشنده چهار آمد از بهرِ پاس

همی‌درکَشد این ازان آن ازین
شوند آن زمان دشمن از بهرِ دین
#فردوسی

و امیدم این‌که:
سرت سبز باد و تن و جان درست


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌸
🌸🌸
راز دل با لاله گفتم سهره و پروانه هم
آسمان خندید و من خندیدم و دیوانه هم

ساغرستانی که رفتم ساغر ارزان بود و خوب
مست، گشتم بیخود از خود، می‌گر و میخانه هم

بت ستودم از بتستانی که در فرخار بود
دل به لرزیدن درآمد بت‌گر بتخانه هم

گفته بودم بار دیگر ترک* مستی می‌کنم
سنگ راهم شد نگاهت خنده‌ی مستانه هم

بس که در بازار دل دیوانه بازی کرده‌ام
لب به اندرزم گشاید آشنا، بیگانه هم

سهره‌گون در این قفس* بی‌یار و بی‌کس مانده‌ام
گریه دارد روزگارم، آب داند، دانه هم

دل به راهی می‌رود اندیشه بر راهی دگر
می‌کند ناسازاری این سر پیرانه هم

زنده بودن گوشه‌ی ویرانه هم شد زندگی؟
می‌گریزد از من اکنون جغد در ویرانه هم

در زدم از می‌سرای شهر و کس نگشود درب
بسته شد درها به رویم، پرده‌ی رایانه هم

آتشی در دل فروزان دارم از بیداد کیش
گر گرفته تار و پودم، این «لت» پایانه هم


🖋 #م_ح_هریس
🖋 #چکامه_پارسی


🖋 پی‌نوشت:
فرخار ← بتخانه
لت ← بند، مصرع (در اینجا)
می‌گر ← ساقی

🖋 «تَرک» و «قفس» تنها واژه‌های بیگانه هستند.

🍷 @AdabSar 🍷
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻مزید = فراوانی، بیشی، افزون، افزونی، مایه‌ی افزونی، افزونیدن، برافزودن، افزودن، افزودنی، افزوده‌شده، بسیاری، بسیار
🔻مزید امتنان = سپاس فراوان، افزونی سپاسداری
🔻مزید بر علت = افزوده بر انگیزه، پیش‌آمدی فزون‌تر
🔻مزید کردن = برافزودن
🔻مزید مقدم = پیشوند، پیش‌آوند، پیشاوند
🔻مزید موخر = پسوند، پس‌آوند، پساوند

نمونه:
🔺...که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت #سعدی =
...که پرستش‌اش مایه‌ی نزدیکی است و سپاسداری‌اش بَراَفزاینده‌ی شِیدان

🔺موافقت شما موجب مزید امتنان خواهد بود =
همداستانی شما مایه‌ی افزونیِ سپاسداری خواهد بود
پذیرش شما مایه‌ی سپاس فراوان خواهد بود

🔺جهت مزید انتفاع، وزن جنس را تقلیل دادند =
برای افزونی سود، اندازه‌ی کالا را کاهش دادند
برای بَرافزودن سود، از سنگینی کالا کاستند

🔺بعضی مزیدمؤخرها با صفت ترکیب می‌شوند و از آن اسم می‌سازند، مثل "سفیدی" =
برخی پسوندها با زاب می‌آمیزند و از آن نام می‌سازند، مانند"سپیدی"

🔺مخفی‌کاری‌اش هم مزید بر علت بود که بالاتفاق از او قطع امید کنند =
پنهان‌کاری‌اش هم افزوده بر انگیزه بود که همگی از او نومید شوند

🔺به تو در گریخت خاقانی و جان فشاند بر تو
اگرش مزید خواهی، بپذیر جان ما را #خاقانی =
به تو در گریخت خاقانی و جان فشاند بر تو
اگرش فزون بخواهی، بپذیر جان ما را

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مزید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ز مهر تو دیری‌ست تا خسته‌ام
به بند هوای تو دلبسته‌ام

نگار تو اینک بهار من است
بر این پرنیان غمگسار من است

همین بود کام دل‌افروزی‌ام
که روزی بُوَد دیدنت روزی‌ام

دهم جان گر از دل به من بنگری
کنم خاک تن تا به من بسپری

#اسدی_توسی
#چکامه_پارسی

🍂🍃 @AdabSar
ادب‌سار
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی سنجاب: از پارسی سنجاب sanjab نام یکی از جانوران، در پارسی پهلوی سنچاب سنجابی: از پارسی رنگ سنجابی (نزدیک به خاکستری) سَنجِسبویه: از پارسی سَنگ سِبوُیه، گیاه پنج انگشتی با دانه‌های بسیار سخت و درشت سِنجَفَر، سِنجرف: از پارسی…
🔲 واژه‌های پارسی در زبان تازی


▫️سور: از پارسی سُر  sur، مهمانی، جشن گرفته شده از واژه‌ی اوستایی suirya= روزانه، بامدادی، در پهلوی sur= چاشت
▪️سُورَنجان: از پارسی سُرنجان، سورن‌گان gan-suran جایگاه توانمندان، شنبلیله، داروی کُلچیسین که درمان نقرس از ان گرفته می‌شود
▫️سُوره: از پارسی sureh، توانمند، پرزور، رُوره، زَوره (=باب یا بخشی از نسک)، سیمناد
▪️سوزان: از پارسی سوزن، سوزان آتش، سوزنده
▫️سُوس: از پارسی سُوس، بید، دیوچه، بیدی که به رخت‌ها می‌زند، پرهام(طبیعت)، آسال(اصل)

▪️سوَسَب: از پارسی سوسَپند، سوسپید، برابر با تکواژ هسته‌ای سو، درخشان و سپید، گیاهی که شیره‌ی سپید دارد و با آن رنگ می‌زنند
▫️سَوسَن: از پارسی سُوسن، از گل‌ها، گیاهی از تیره‌ی سوسنی‌ها که تیره‌ی تک لپه‌ای و کاسه نگین است، در پهلوی  susan، خوش‌اندام
▪️سوسَنَک: از پارسی سوسنک، سوزاک
▫️سَُق (تک: ساق): از پارسی sag ساگ، میان مچ پا و زانو،ساق، ساگ‌ها
▪️سَوهَقِه از پارسی سَوَه، کاریز، کُناد (قنات)

▫️سُوَیق: از ریشه‌ی پارسی ساغک (ساق پای کوچک)
▪️سُهام از پارسی سَهم: در پهلوی sahm (ترس، هراس)، دگرگونی و لاغری، از بیماری‌های شتر
▫️سِهریز: از پارسی شهریز، از خرماها
▪️سِهنسا: پایان هر چیز
▫️سَهوک: از پارسی سیهُوج، گرد باد

▪️سیب: از پارسی سیب، از تکواژ هسته‌ای sib، زیبا
▫️سَیبانه: از پارسی سایبانه، سایبان
▪️سیبَه: از پارسی سه‌پایه، پله‌ی سه‌پایه


🔲 @AdabSar

دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وام‌واژه‌ها در زبان عربی، شهاب‌الدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

گردآوری: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی


🔲 @AdabSar
گوشه‌ای از پارسی سروده‌های #مولوی


گر شاخه‌ها دارد تَری، وَر سَرو دارد سَروَری
وَر گل کند سَد دلبری، ای جان تو چیزی دیگری

🍀☀️

هر که او از هم‌زبانی شد جدا
بی‌زبان شد، گرچه دارد سَد نوا

🍀☀️

تو دو دیده فروبندی و گویی روز روشن کو
زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا

🍀☀️

دل من کار تو دارد گل و گلنار تو دارد
چه نکوبخت درختی که بر و بار تو دارد

🍀☀️

چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم


#چکامه_پارسی

🍀☀️ @AdabSar
درخت شکوهمند زبان پارسی در زمان کوتاه و به‌ویژه سخت و توان‌فرسای کنونی یک‌شبه تنومند نخواهد شد. این میراث بزرگ باستانی در فرایند سپری‌شدن، برگ‌ها و شاخه‌های بسیاری را از دست داده و خواهد داد، همانند «فردوسی حکیم خراسانی».
الماس‌های درخشنده و خیره نیز  همچنانند.
هرچه پدیده‌های فرهنگی ارزشمندتر باشد، هرچه زیباتر و هرچه بزرگ‌تر باشد، برای رسیدن به «آن‌گونه‌شدن» نیاز به سربازان آگاه و ازجان‌گذشته‌ی فرهنگی و تمدنی دارد که زمان و زندگی خود را در این راه بسپارد. تا این درخت روزبه‌روز توانمند گردد و همچنان این بستر و پهنه‌ی فرهنگی را به فرزندان پس از خویش بسپارد.

🌳 فرستنده #فریبرز_فرهنگ_فروز

🌳 پی‌نوشت ادب‌سار:
میراث = بَرماند
الماس = اَلماست، آبگین
تمدن = شهرمندی

🌳 @AdabSar
زمانی بیاید که پاکیزه‌مرد
شود خوار چون آبِ دانش بخَورد

به کردارِ ماهی به دریا شود
گر از بدکُنش بر ثریا شود

همی تشنگان را بخواند بر آب
کس او را به دانش نسازد جواب

گریزند از آن مردِ دانش‌پژوه
گشایند لب‌ها به بد هم‌گروه
#فردوسی

امید آن‌که:
همه کار و کردار ما داد باد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
🏴
بدان ای سکندر پس از مرگ من
پس از ریزش آخرین برگ من

مبادا شوی غره از خویشتن
که ایران بسی پرورد همچو من


سراینده #توران_شهریاری
هنرمند «جمال رحمتی»

#آرمیتا_گراوند
#زن_زندگی_آزادی
🏴 @AdabSar 🏴
🏴
باشد که حق بگیرد
در دست تازیانه
تا بچه‌کُش نگیرد
بر بچه‌کُش بهانه


سراینده #حسین_جنتی
هنرمند «مرتضا رخت اعلا»

#آرمیتا_گراوند
#زن_زندگی_آزادی
🏴 @AdabSar 🏴
۲۵۶۲ سال از گام نهادن آرام کوروش به بابِل با پیام آشتی و آزادی برای مردمان دربند گذشت. بر پایه‌ی رویدادنامه‌ی نبونئید، این روز ۵۳۹ سال پیش از زایش مسیها(میلاد مسیح) بود.
سال‌روز پانهادن او به بابل پس از هزاره‌ها و سده‌ها در گرامی‌داشت منش آزادی‌خواهانه‌ی او به نامش نام‌گذاری شد.

فرتور(عکس): نمای بازسازی‌شده‌ی شهر بابِل هنگام درون‌شد(ورود) کوروش

#روز_کوروش
@AdabSar
کوروش، کوروش
<unknown>
سرایم‌ ز کوروش هخایی‌منش
همان شاه شاهان به داد و دهش

پسر بردیا بود و کمبوجیه
ز همسر کَساندان سه دختی زیه

ز خاور به سامان سر باختر
شناسنده کوروش شهه دادگر

نوشته به رو سنگ شاهی ز داد
بکن مهر و نیکی تو ای پاکزاد

ز فرمان شاهی به سنگی گران
شده در جهان رهنما کشوران

بگفت او نباشد روا بردگی
به زیوَش نکن سر خم و بندگی

نوشته به فرمان خود مهر ورز
بکن پاسداری در این خاک و مرز

چو کوروش نیامد دگر پادشاه
بزرگ و دلاور به داد و به جاه

پدر بر پدر شاه و فرمانروا
به اَنشان و بَردی دژ اَندِکا

ز پاکی بهی دین و آتش‌سپند
که کوروش بود شاه ایزدپسند

اهوراپرست و گرامی‌تبار
به جنگ و به آسودگی بختیار

شکوهش نمایان به پاسارگاد
سپس تخت‌جمشید شاهان راد

بدان بهترین آفریده خداست
شمارش ز هرکس بگویی جداست

فر ایزدی در دل و جان سرشت
زمانش شد ایران سرای بهشت

نویسندگان گفته‌اند از فَرَّش
نگفته کسی بد ز فرمانبرش

به نیمی ز گیتی بهشت آفرید
چو کوروش نیامد به شاهی پدید

ز نوباوگی تا کهنسال شا
هخایی‌منش بختیار و کیا

✍🏻#کوروش_دورکی_بختیاری
#چکامه_پارسی #روز_کوروش

پی‌نوشت:
زیوش: عمر، زندگی
زیه: زایش، زایاندن
شا: مخفف شاد
سپند: مقدس

@AdabSar
🏴
راست باور کرده اهریمن
که خون
دامن نمی‌گیرد
می‌کُشد
گردن نمی‌گیرد

#حسین_جنتی

#آرمیتا_گراوند
#زن_زندگی_آزادی
🏴 @AdabSar 🏴
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کوروش ای شیر ژیان پارسی
ای سخن‌هایت دمادم راستی

ای هوای پاک شاد آشتی
میهنت را در جهان آراستی

خون پاک آریایی در تنت
مهر و ماه و پارسایی در سرت

نغمه‌ی تابان مزدا بر لبت
جلگه‌ی آب رهایی همرهت

ما همه چشمان به راهت دوختیم
چون به گیتی پند تو اندوختیم

راه تو راه رهایی جستن است
نی که در خواب سیاهی خفتن است

کوروش ای جانم فدای راه تو
در تن و مغزم همه آوای تو

چون خردمندان خردمندی کنی
در تن و جان همه مردی کنی

چشم گیتی را همه نیکی کنی
تنگ‌دستان را دست‌گیری کنی

در مرامت مردمان را داشتی
خوی خود را چون درخت افراشتی

مردمان را از خودت پنداشتی
بر زمین تخم خرد را کاشتی

تا به کی باشد به ره چشمان ما
تا که ره یابد به تو دستان ما

کوروش ای مرد بزرگ پارسی
کوروش ای جان و روان راستی

کوروش ای نام و نوای آشتی
تخم نیکی را به گیتی کاشتی

خامشی را روشنی افراشتی
چون به دل مهر کیانی داشتی


✍️ سراینده و فرستنده: کامران(قلم بیدار)
🎼خوانش: فلورا


#روز_کوروش #چکامه_پارسی
@AdabSar
🏴
جز از کینه و زخم شمشیر تیز
نماند ز ما نام تا رستخیز

#فردوسی


#آرمیتا_گراوند
🏴 @AdabSar 🏴
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻حیات = زندگی، زندگانی، هستی، زیست، جان، گِیان
🔻آب حیات = آب زندگی، جانفَزا، زیست‌آب
🔻تجدید حیات = باززیستی
🔻حیات اُخروی = زندگی مینوی، زندگانی آن‌جهانی
🔻حیات‌بخش = زندگی‌بخش، گِیان‌بخش
🔻حیات‌دادن = زنده‌کردن، زنانیدن، زیانیدن
🔻حیات‌سِپُردن = جان‌سپُردن، مُردن
🔻حیات مجدد = زندگی دوباره
🔻حیات وحش = زیست جانوری، زیست‌بوم
🔻در امتداد حیات = در درازنای زندگی
🔻در قید حیات = زنده
🔻ذی‌حیات = جاندار، زنده، جانور
🔻صاحب‌حیات = جاندار، زنده
🔻علامت حیات = نشان زیست

✍️نمونه:
🔺تخریب جنگل‌ها صدمات غیرقابل جبرانی به حیات وحش وارد آورده است =
نابودی جنگل‌ها آسیب‌های بازگشت‌ناپذیری به زیست‌بوم زده است

🔺شکار، خطر بزرگی برای حیاتِ وحش است =
شکار، گزند بزرگی برای زیستِ جانوری است

🔺آب مایه‌ی حیات است =
آب مایه‌ی زندگانی است

🔺حیات و مماتش در گرو رضایت یا عدم رضایت اولیای دَم بود =
زندگی و مرگش در گرو بخشیدن یا نبخشیدن خونخواهان/دادخواهان بود

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#حیات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
زبان پارسی دُری‌ست شهوار
نه دُر، دریای جوشان گوهربار

فروماند زبان‌ها از بیانش
بُود برتر ز گوهر واژگانش

#توران_شهریاری
💎 @AdabSar
به اندازه بِه هرکه او مِی خورد
که چون خوردی افزون بکاهد خِرَد

اَروسی‌ست* مِی، شادی آیین او
که شاید خِرَد داد کابین او

به زور آنکه با باده کَستی کند
فکنده‌ست هر گه که مَستی کند

دل تیره را روشنایی مِی است
که را کوفت غم؟ مومیایی مِی است

به دل مِی کند بددلان را دلیر
پدید آرد از روبهان کار شیر

به رادی کشد زفت و بد مرد را
کند سرخ لاله‌رخ زرد را

به خاموش چیره‌زبانی دهد
به فرتوت زور جوانی دهد

خورش را گوارش مِی افزون کند
ز تن ماندگی‌ها به بیرون کند

بُدم مانده‌ی راه و مِی خوردنم
بدان بد که تا ماندگی بِفکَنَم

تو مِی ده مگو کاین چِسان وآن چِراست
مبر مهر بر بیش و کم کژ و راست


#اسدی_توسی
#چکامه_پارسی

🍇 پ.ن: عروسی از واژه‌ی پارسی «اَروسی» است.

💃🏻🍷 @AdabSar
زمانی بیاید کزان سان شود
که دانا پرستارِ* نادان شود

بدیشان بوَد دانشومَندْ خوار
درختِ خرَدْشان نیاید به بار

ستاینده‌ی مردِ نادان شوند
نیایش‌کنان پیشِ یزدان شوند

همی‌داند آن کس که گوید دروغ
همی زان پرستش نگیرد فروغ
#فردوسی
___
*بنده، عبد، برده، چاکر، خادم، غلام، نوکر.

و در این هفته امید آن که:
همه نیکُوی باد کردار ما


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌺🌺
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻کروکی = (Croquis)، انگاره
🔻کروکی کشیدن = انگاره کشیدن، انگاریدن
🔻اتومبیل کروکی = (Convertible)، خودرو روباز، خودرو روگشاده

نمونه:
🔺کروکی افسر راهنمایی و رانندگی از تصادف اتومبیل‌ها، تشخیص مقصر حادثه را تسهیل می‌کند =
انگاره‌ی افسر راهنمایی و رانندگی از برخورد خودروها، شناسایی لغزشکارِ پیشامد را آسان می‌کند =


❗️فرهنگستان زبان و ادب پارسی، برابر واژه‌ی فرانسوی "کروکی" را "ترسیمه" پیش نهاده است. از آنجایی که "ترسیمه" نیز واژه‌ای بیگانه است و پارسی نیست، بهتر است از جایگزین پارسی آن بهره ببریم.

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#کروکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
2024/10/02 08:31:21
Back to Top
HTML Embed Code: