Telegram Web Link
هرآن‌کس که او را خور و خواب نیست
غمِ مرگ با جشن و سورَش یکی‌ست

تو اکنون همی‌کوش و با داد باش
چو داد آوری از غم آزاد باش

خرَدمند را شاد و نزدیک دار
جَهان بر بداندیش تاریک دار
#فردوسی

امید آن که:
چو شهریورت باد پیروزگر  
به نام بزرگیّ و فرّ و هنر



گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💠🔹 ابوبکر محمّد زَکَریای رازی (۲۵۱ تا ۳۱۳) فرارفت ماهی(هجری قمری) پزشک، دانش‌دوست و کیمیاگر(شیمی‌دان) ری‌شهری و ایرانی است.
از رازی نوشته‌هایی در زمینه‌ی پزشکی، کیمیا(شیمی) و دانش‌دوستی به‌جا مانده است. او را به نام یابنده الکل و گوهر گوگرد (اسید سولفوریک) می‌شناسند.

به‌گفته‌ی جرج سارتن (پدر دانش‌نگاری)، ابوبکر محمد زکریای رازی «بزرگ‌ترین پزشک ایران و جهان در سده‌ی میانه(قرون وسطی) بود».

پرویز اذکایی و جوئل کریمر در ماتیکان(کتاب) «احیا (زنده‌سازی) فرهنگی در روزگار آل‌بویه» رازی را کسی دانسته‌اند که بر پیشانی مردم‌گرایی ایرانی ایستاده است.

احمد بیرشک می‌نویسد: «از آموزش‌های رازی این بود که همه‌ی آدمیان به اندازه‌ای خرد دارند که بتوانند درباره خود و جهان بیاندیشند. آدمیان برای رستگاری به رهبران دینی نیاز ندارند. به‌راستی دین‌ها زیان‌آور هستند و مایه‌ی کینه و جنگ می‌شوند. رازی به همه‌ی فرماندهان، رهبران و بزرگان در همه‌ی سرزمین‌ها شک داشت».

ابوبکر محمد زکریای رازی، این کیمیاگر ایرانی پیش از اروپاییان «خردگرایی و نوزایی»(رنسانس) را آغاز کرده بود.
این درخت جهش‌یافته در باغ و سرزمینی پرورش یافته بود که برایش چندان شایسته نبود. پس اندیشه‌های او بی‌آنکه فراوان شود و پا گیرد، در این سرزمین خشکید.

به پاس کوشش فراوان رازی در داروسازی، روز پنجم شهریورماه، روز بزرگداشت او و روز داروسازی نامگذاری شده‌است.

زنده باد یاد او که سده‌های بسیار از زمان خودش پیشتر بود و شادباد روز داروساز🌿🎗🍯

نویسنده و فرستنده: #علی_صفری_سنجانی

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻شهید = جاویدنام، جانگواه، جانباخته، جانسپار، کشته‌ی راه خدا، کشته
🔻شهادت = گواکی، کشته‌شدن، جانبازی، جانباختگی، جان‌باختن
🔻شهادتگاه = کشتگاه
🔻شهادت‌طلبانه = جانبازانه، جانسپارانه

نمونه:
🔺در راه حفاظت از وطن شهید شد =
در راه پاسداری از میهن کشته شد
در راه پاسبانی از میهن جان باخت

🔺شهید "جهان آرا" در سال شصت به شهادت رسید =
جاویدنام "جهان آرا" در سال شَست جان باخت

🔺جزئیات حملات شهادت‌طلبانه اعلام شد =
ریزگان تازش‌های جانسپارانه بازنمود شد

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#شهید #شهادت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادب‌سار
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی سَرَقِه = از پارسی سَرِه، sareh نیکو، نغز، ابریشم سپید و خوب سرقین = از پارسی سَرگین، پیخال چهارپایان، پشکل سرکار = از پارسی سرکار، دیوان، فرمانده، بازرس سرَکَه = از پارسی سرکه، در پازند sak، ترش، کبک ماده سُرم، صُرُم = از پارسی…
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی

سُطَط = از پارسی ستاوه، stave فریفتاری و درغگویی، ستمگران و ستم پیشگان (آنندراج) و (منتهی الارب)
سَطل = از پارسی شَتَل، دَلو
سِفار = از پارسی افسار، دهانه‌بند چهارپایان
سَفّاط(تک:سَفَط) = از ریشه‌ی پارسی سبد، sabad، پشکی کوچک که از نی و چوب سازند، سبدگر
سفُانِج = از ریشه‌ی پارسی شتاب، شتابان

سِفت = از پارسی زفت(قیر)، گَژَف
سُفتجِه = از پارسی سفتچه، سفته‌بازی، سفته
سَفَرجَل، میوه به، درخت به
سُفرِه = از پارسی سُفره، خوان، سُفرا (گیلکی)
سَفساف = از پارسی سُبوس sabus، گیاهی است از تیره‌ی گندمیان، سبوسه sabuse، پوست گندم و جو
سِفسیر = از پارسی سفسار، سمسار، از ریشه‌ی سانسکریت sarin-sam، میانجی در داد و ستد و بازرگانی، سپسار، نوکر، پیام بَر، پیک

سِفَنَج = از پارسی سپنج Se -panj، کومه، خانه‌ی یک‌شبه که پالیزبانان در پالیزستان با چوب و گیاه می‌سازند
سِفند = از پارسی اسپند
سَفَندَر = از پارسی سَپَندر، از درختان همیشه بهار
سَفینه = از پارسی سفینه (کشتی)
سِقِنطار = از پارسی سگال (اندیشه، هوش) دار، کهبُد (نکته‌سنج، دانا و آزموده)

سُک = از پارسی سُک، چیزی میخ مانند و نوک تیز
سِکاف، سکافه، سکافی = از ریشه‌ی پارسی کفشگر، کفشگری
سِکباج = از پارسی سِکبا، سرکه با، آش سرکه با برنج و یا بَلغُور
سَکبینَج = از پارسی سَکبینه، سَغبین از داروهای گیاهی
سُکّر =از پارسی شَکر، از ریشه‌ی سانسکریت سارکارا

@AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وام‌واژه‌ها در زبان عربی، شهاب‌الدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

@AdabSar
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هوشیار چه کرد

#حافظ
#چکامه_پارسی

🍷💃🏻 @AdabSar
بخور هرچه برزی و بَد را مکوش
به مردِ خرَدمند بسپار گوش

گذر کرد همراه و ما ماند‌یم
ز کارِ گذشته بسی خواندیم

به منزل رسید آن که پوینده بود
رهی یافت آن‌کس که جوینده بود

نگیرد تو را دست جز نیکوی
گر از پیرِ دانا سخن بشنوی
#فردوسی

امید آن که:
همه کار و کردار ما داد باد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍀
🍀🍀
🕊 پرنده‌ای است
خوش‌خوان و خوش‌پر
که تنها
در آزادی
توان داشتش
زن...

#محمد_گراوندنیا
#چکامه_پارسی

@AdabSar 🕊
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


"وَخت" واژه‌ای آریایی است و "وَقت" اَرَبیده‌ی(مُعربِ) آن است. همانند واژه‌ی آریایی "نَخش" که به‌نادرست "نَقش" نوشته و خوانده می‌شود.

🔻وَقت = وَخت، هنگامه، هنگام، گاه، گه، زمان، روزگار
🔻آنوَقت = آنوَخت، آنگاه، آن‌هنگام، آن‌زمان
🔻ازدواج موقت = زناشویی ناپایا
🔻اوقات = وخت‌ها، هنگام‌ها، گاه‌ها، زمان‌ها
🔻اوقات تلخی = ترشرویی، خشمگینی، تندی
🔻اوقات فراغت = وَخت‌های آسایش، وخت آسایش، زمان آزاد
🔻بدون فوت وقت = بی‌درنگ
🔻بعضی اوقات = برخی وخت‌ها، پاره‌ای زمان‌ها، گاهی، هر از چند گاهی، هر از گاهی، گاهگاهی
🔻بعضی وقت‌ها = برخی وخت‌ها، پاره‌ای زمان‌ها، گاهی، هر از چند گاهی، هر از گاهی، گاهگاهی
🔻پاره‌وقت = (Part time)، پاره‌وخت
🔻تعیین وقت = زمان‌کردن
🔻تمام‌وقت = (Full time)، پیوسته، پیوسته‌کار
🔻چه وقت = چه وخت، کِی
🔻خوشوقت = خوشوخت، خوشنود، شاد، خُرم
🔻دراسرع وقت = با شتاب، درکمترین زمان، هرچه زودتر، بسیار زود، بسیار تند
🔻دفع‌الوقت کردن = زمان‌گذرانی، امروز و فردا کردن
🔻سر وقت = سر وخت، به‌هنگام
🔻گاهی اوقات = گاهی وخت‌ها، پاره‌ای زمان‌ها، گاهی، هر از چند گاهی، هر از گاهی، گاهگاهی
🔻موقت = گذرا، گذران، زودگذر، چند گاهه، ناپایا
🔻موقتا = گذران، گذرا، کوتاه‌زمان
🔻موقتی = گذرا، گذران، زودگذر، چند گاهه، ناپایا
🔻وقت آزاد = وخت آزاد
🔻وقت استراحت = وخت آسودن، زمان غُنایش/غُنودَن
🔻وقت اضافه/اضافی = وخت افزوده
🔻وقت بخیر = وخت به نیکی، وخت خوش
🔻وقت به وقت = وخت به وخت، گاه به گاه، هر از گاه
🔻وقت تلف‌کردن = وخت هرز دادن، وخت‌کشتن، زمان‌کُشی
🔻وقت خوش = وخت خوش
🔻وقت‌دادن = وخت‌دادن، زمان‌دادن
🔻وقت سحر = وخت پگاه، شَبگیر
🔻وقت‌شناس = وخت‌شناس، گاه‌شناس، زمان‌شناس
🔻وقت‌شناسی = وخت‌شناسی، گاه‌شناسی، زمان‌شناسی
🔻وقت قبلی = وخت پیشین
🔻وقت‌کُشی = وخت‌کُشی، زمان‌کُشی
🔻وقت‌گذرانی = وخت‌گذرانی، زمان‌کُشی
🔻وقت‌گیر = وخت‌گیر، زمان‌بَر
🔻وقت محدود = وخت مَرزین، زمان اندک
🔻وقت ملاقات = وخت دیدار، زمان هم‌دیداری
🔻وقت مناسب = وخت پسندیده، زمان دَرخور
🔻وقت‌نشناس = وخت‌نشناس، زمان‌ناشناس
🔻وقت بی وقت = وخت بی وخت، گاه و بیگاه، گاه به گاه، پیوسته، همیشه، پیاپی
🔻وقتی = وختی، وختی که، هنگامی، هنگامی که، زمانی، زمانی که
🔻وقتی که = وختی که، هنگامی که، زمانی که
🔻هر وقت = هر وخت، هرگاه، هر زمان، هر هنگام
🔻همان وقت = همان وخت، همان زمان، همان هنگام، همان گاه
🔻همه وقت = همه وخت، همیشه
🔻هیچ وقت = هیچ وخت، هیچ گاه، هرگز

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#وقت #وقتی #اوقات #موقت #موقتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
راه‌ها بسیارند…
می‌توان رفتن و آزمودنِ یکایکِ راه‌ها را آرزو کرد
ولی نمی‌توان در آن‌ها گام نهاد.
هرکس تنها یک راه را تا پایان می‌پوید.
سرنوشت اینچنین با هرکس به زبانِ خودِ آن کس سخن می‌گوید.

نویسنده و فرستنده #خسرو_یزدانی
#پیام_پارسی

🛤 @AdabSar
چه‌ها با جان خود دور از رخِ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم

مگو وقتی دل صد پاره‌ای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم

#وحشی_بافقی
#چکامه_پارسی

🥀 @AdabSar
آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت پالان، گرگ خر را در ربود

کوزه بودش، آب می‌نامد بدست
آب را چون یافت خود کوزه شکست

#مولوی
#چکامه_پارسی

☁️ @AdabSar
ادب‌سار pinned «☀️ @AdabSar با درود؛ دوستان تازه‌پیوسته، به ادب‌سار خوش آمدید🌷 در این روزها که تندآبه‌ی فرهنگ‌‌های بیگانه به‌سوی سرزمین‌مان سرازیر شده، تنها یک جنبش همگانی برای پاسداری از زبان و فرهنگ پارسی و پالایش آن از تازش بیگانه می‌تواند به این نابسامانی پایان دهد.…»
🌻 پدربزرگ همیشه درباره‌ی پیشرفت و آبادانی ده می‌گفت: «پیشرفت و آبادانی ده را در برآیندهای دانش و اندیشه‌های نوین بجویید. در تخشاورش، رخشانش، به‌نژادی، به‌تخمی، به‌داشت، فناوری و آموزش.»
پدربزرگ گفت: «از این راه‌هاست که شما می‌توانید گفته‌های گذشتگان را درباره‌ی زمین و کشت به‌کار ببندید.»
چنین می‌گفت: «بزرگ‌ترین و ارزشمندترین ستایش‌ها و نیایش‌های خدا آن‌ست که به ما زمین‌های خشک آب برسانید، که درخت‌ها و گیاهان بسیار از دل ما خواهند رویید و پرندگان و دام‌ها به ما روی خواهند نهاد و مردم بسیار نان و خوراک خود را از ما خواهند گرفت. این‌ها همه نزد مزدا اهورای پاک، والاترین کارها، ستایش‌ها و نیایش‌هاست.»


🌻 برداشت از نبیک(کتاب) پارسی: #آوای_زنگوله_ها
نویسنده: #حسین_وحیدی

🌻 پی‌نوشت:
تَخشاوَرِش←صنعتی کردن
رَخشانِش←الکتروفیکاسیون/برقی کردن
به‌نژادی←اصلاح نژاد
به‌تخمی←اصلاح بذر

🌾 @AdabSar
دل‌نگران و دل‌سپرده‌ی زبان و فرهنگ و هنر که باشی، راه پاسداشتش را پیدا می‌کنی. 👏👏👏

بهره‌گیری از‌ چامه و خوشنویسی پارسی و مهرازی(معماری) تخت جمشید در ساخت نما و دیوارهای خانه‌ها.

@AdabSar
💚🤍❤️
نگه کن کنون تا پسندِ تو چیست
و زین خواسته سودمند تو چیست

نگه دار چیزی که رای آیدت
ببخش آن‌چه دل رهنمای آیدت

ندانیم جز داد پاداش‌ِ این
که بر ما پس از ما کنند آفرین

نباید که پیچد کس از رنجِ ما
ز بیشی و آگندنِ گنجِ ما
#فردوسی

امیدم آن
که تا جای باشد تو بادی به جای


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌿
🌿🌿
🗣 دروغ در اندیشه‌ی فردوسی


در اندیشه‌ی روشن فردوسی، دروغ یکی از بیماری‌های ویرانگر رفتاری است که از دیرباز در زمان‌های گوناگون دامن‌گیر توده‌های مردمی بوده است.
بی‌گمان مردمانی که دروغ میان‌شان رواگ یافته باشد؛ چپیره‌یی نابه‌سامان و ناسوده خواهند داشت و در سراشیبیِ فرود کشانده می‌شوند.

به باور او مردمانی راه پیشرفت می‌پیمایند که فرهنگ راستی و درست‌کاری میان‌شان نهادینه باشد و فرافکنی در هر اِزلیم، کینه و ناباوری را پیشکش و هرگونه همکاری و هم‌راستایی و مهرورزی را میان آنان نابود می‌کند.

او به نیکویی می‌داند که پیامدهای دروغ مردم را به مرداب گندیده می‌کشاند و آب‌های آلوده به آن‌ها می‌نوشاند و سرانجام تخم دروغ در سرزمین جان و روان آنان پرورش می‌یابد و به درختی تنومند مانیده می‌شود و میوه‌های تلخ و کشنده به بار می‌آورد. پس با این همه بایسته است که این بیماری زیان‌بار رفتاری از خوی همگان زدوده و بی‌درنگ درمان شود.

از این روست که فردوسی بزرگ می‌سراید:
رخ مرد را تیره دارد دروغ
بلندیش هرگز نگیرد فروغ

به گرد دروغ هیچ‌گونه مگرد
چو گردی، شود بخت را روی زرد

مکن دوستی با دروغ‌آزمای
همان نیز با مرد ناپاک‌رای

زبان که به راستی یار نیست
به گیتی کس او را خریدار نیست

چو خواهی که بخت از تو گیرد فروغ
زبان را مگردان به گرد دروغ!


نویسنده و فرستنده: #بلال_ریگی
#پیام_پارسی

✍🏻 پی‌نوشت:
چپیره ← جامعه
ناسوده ← ناامن
فرود ← سقوط
اِزلیم ← ملت، ملیت

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
برشی سراسر پارسی از گفتاورد (مناظره) خسرو و فرهاد
📗 «پنج گنج» #نظامی
🌱 ریزنگارنده (مینیاتوریست): #مجید_مهرگان


بگفت از دل شدی عاشق بدین‌سان؟
بگفت از دل تو می‌گویی من از جان

بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟
بگفت از جان شیرینم فزون است

بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟
بگفت آری چو خواب آید، کجا خواب؟

بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک

بگفتا گر خرامی در سرایش؟
بگفت اندازم این سر زیر پایش

بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟
بگفت این چشم دیگر دارمش پیش

بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ؟
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ

بگفتا گر نیابی سوی او راه؟
بگفت از دور شاید دید در ماه

بگفتا دوری از مه نیست در خور
بگفت آشفته از مه دور بهتر

بگفتا گر بخواهد هر چه داری؟
بگفت این از خدا خواهم به زاری

بگفتا گر به سر یابیش خوشنود؟
بگفت از گردن این وام افکنم زود

بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوش‌تر چه کار است؟

بگفتا جان مده بس دل که با اوست
بگفتا دشمنند این هر دو بی‌دوست

🌿 #چکامه_پارسی
🍃 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻نقشه (شهر، کشور، جهان) = بوم‌نامه، ره‌نامه، نگاره، زمین‌نگار، زمین‌نما، جهان‌نما
🔻نقشه (دزدی) = برنامه، گرنامه
🔻نقشه (ساختمان) = بـَرنـِگار، افکنه، اندازنامه، پردازمان، نیرنگ، گَرته
🔻نقشه‌برداری = نگاره‌برداری، گَرته‌برداری
🔻نقشه جغرافیایی = نگاره‌ی گیتایی، گیتی‌نگاره
🔻نقشه‌کشی = گیتی‌نگاری، پایه‌ریزی، برنامه‌ریزی
🔻نقشه‌کشیدن = نگارَکیدن، برنامه‌‌ریختن

✍️نمونه:
🔺پیش از رفتن به سفر، نقشه‌ی مقصد را تهیه کرد =
پیش از راهی شدن، ره‌نامه‌ی آماجگاه را فراهم کرد

🔺نقشه‌ی تراکم جمعیت ایران=
نگاره‌ی انبوهی مردم ایران

🔺نقشه‌ی شومی در سر داشت =
برنامه‌ی شومی در سر داشت

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نقشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
آنچه او هم نو است و هم کهن است
سخن است و در این سخن سخن است

ز آفرینش نزاد مادر کن
هیچ فرزند خوبتر ز سخن

تا نگویی سخنوران مُردند
سر به آب سخن فرو بردند

چون بری نام هر کرا خواهی
سر برآرد ز آب چون ماهی

بنگر از هرچه آفرید خدای
تا ازو جز سخن چه ماند به‌جای

یادگاری کز آدمیزاد است
سخن است آن دگر همه باد است

#نظامی
#چکامه_پارسی

🌿 @AdabSar
2024/10/02 14:16:59
Back to Top
HTML Embed Code: