ادبسار
🔍 پویش واژهگزینی برای واژههای #باکلاس و #بیکلاس ✍ مهرآیین: درود بُرزآوَند=فرهمند، والامند، لاکچری ✍ مسلم جلیلی: درود بر جناب دری پگاهتان پیشآهنگ کامرانی به جای بیکلاس میتوان واژهی فروپایه نهاد و به جای باکلاس؛ بزرگمنش، والاگهر، فرزانه، ...نهاد…
🔍 پویش واژهگزینی برای واژههای #باکلاس و #بیکلاس
✍ امیر:
درود و شب خوش به شما هممیهن دانشپژوه. به رای من هم نخست باید به ریشهها نگاهی انداخت و یک مانند نیکو برای واژههای با کلاس و بیکلاس برگزید. و پیشنهاد من برای واژه های با کلاس و بیکلاس، جایگزینهای «خوشکردار» برای با کلاس و «بد کردار» برای واژهی بیکلاس است. سپاس از شما برای این همه تلاش و روشنگری.
✍ جم:
با کلاس: خوش رفتار، با منش
✍ محسن نجفی:
درود بر شما
پیشنهاد من:
نیک منش، والا رده= با کلاس
فرورده= بی کلاس
مانا باشید
✍ قدیرزاد:
سلام. برای واژه با کلاس میشود(منش مند)وبرای بیکلاس (بدمنش) رابه کار برد🙏
هنجارمند_بدهنجار
جورمند_ناجور
✍ پوریان.م:
درود
برای واژگان "کلاس"، "بیکلاس"، "کلاسپایین"، "باکلاس"، "هایکلاس" این واژهها را ارزیابی فرمایید:
کلاس: تراز
بیکلاس: بیتراز
کلاسپایین: فروتراز
باکلاس: فرتراز
هایکلاس: فراتراز
با سپاس
🟡 دوستان گرامی، در روزهای گذشته پیشنهادهای رسیده برای واژههای باکلاس و بیکلاس را بهدور از درستی و نادرستی آنها و بیداوری با شما در میان گذاشتیم. پیشنهادهای دوستانهای نیز داشتیم که همرسانی آنها شدنی نبود. اکنون با این پیام، این پویش را به پایان میرسانیم. دلسوزی و پیگیری شما بسیار دلگرم کننده بود و از همکاریتان سپاسگزاریم.
#ادبسار
@AdabSar
✍ امیر:
درود و شب خوش به شما هممیهن دانشپژوه. به رای من هم نخست باید به ریشهها نگاهی انداخت و یک مانند نیکو برای واژههای با کلاس و بیکلاس برگزید. و پیشنهاد من برای واژه های با کلاس و بیکلاس، جایگزینهای «خوشکردار» برای با کلاس و «بد کردار» برای واژهی بیکلاس است. سپاس از شما برای این همه تلاش و روشنگری.
✍ جم:
با کلاس: خوش رفتار، با منش
✍ محسن نجفی:
درود بر شما
پیشنهاد من:
نیک منش، والا رده= با کلاس
فرورده= بی کلاس
مانا باشید
✍ قدیرزاد:
سلام. برای واژه با کلاس میشود(منش مند)وبرای بیکلاس (بدمنش) رابه کار برد🙏
هنجارمند_بدهنجار
جورمند_ناجور
✍ پوریان.م:
درود
برای واژگان "کلاس"، "بیکلاس"، "کلاسپایین"، "باکلاس"، "هایکلاس" این واژهها را ارزیابی فرمایید:
کلاس: تراز
بیکلاس: بیتراز
کلاسپایین: فروتراز
باکلاس: فرتراز
هایکلاس: فراتراز
با سپاس
🟡 دوستان گرامی، در روزهای گذشته پیشنهادهای رسیده برای واژههای باکلاس و بیکلاس را بهدور از درستی و نادرستی آنها و بیداوری با شما در میان گذاشتیم. پیشنهادهای دوستانهای نیز داشتیم که همرسانی آنها شدنی نبود. اکنون با این پیام، این پویش را به پایان میرسانیم. دلسوزی و پیگیری شما بسیار دلگرم کننده بود و از همکاریتان سپاسگزاریم.
#ادبسار
@AdabSar
ادبسار
✦ واژههای پارسی در زبان تازی سَربند = از پارسی سربند sar: زیبا + بند، وند/ونت: دارای زیبایی، واژهای در خنیا(موسیقی) سرج = از پارسی سرج، زین اسب، سَرجن، سرجین، سرقین برگرفته از سرگین، تپاله سَرجِه = از پارسی سرچاه سُرخاب = از پارسی سرخ surx، گلگون، یکی…
✦ واژههای پارسی در زبان تازی
سَرَقِه = از پارسی سَرِه، sareh نیکو، نغز، ابریشم سپید و خوب
سرقین = از پارسی سَرگین، پیخال چهارپایان، پشکل
سرکار = از پارسی سرکار، دیوان، فرمانده، بازرس
سرَکَه = از پارسی سرکه، در پازند sak، ترش، کبک ماده
سُرم، صُرُم = از پارسی شرم، نشیمنگاه، باسن
سَرمایه = از پارسی سرمایه، از واژهی اوستایی maya چیز گرانبها، کفش
سَرمَج، سَرمَق = از پارسی سَرمَک (اسپناج رومی)، داروی انداختن جفتی که هنوز در شکم مادر مانده است
سُرمُجِه = از پارسی سَرموزه(چکمه)، پاپیچ، پاتاوه
سَرمَدی = از پارسی سرمدی، ابدی، شبهای دراز و بیپایان
سَرمَق = از پارسی گیاه سرمک، sar-mak که از تیرهی تاجخروسیان است، عربی شدهی سرمه، زیبا و بزرگ
سَرنوزه = از پارسی سرموزه، پوشاکی که بالای موزه میپوشند. سر موزه تکه پارچهای که در بالای چکمه تا روی زانو میپوشیدند
سُرنای = از پارسی سُرنا، sorna، سرغین، سازی که در جشن و جنگ مینواختند، سُورنا(ساز بادی)
سَرَنج = از پارسی سُرُنج(سرب سرخ)، کاشیکاری یا خرده سنگکاری زینتی
سَرنگون = از پارسی سرنگون، sar-negun، واژگون
سَرو = تازی شدهی درخت سَرو، sarv درختی از راستهی بازدانگان که چوبی خوشبو و گرانبها دارد
سَرَوات = از پارسی saran سران، بزرگان
سِروال، سِرویل = از پارسی شلوار
سروَر = از پارسی سرور، sar-var، بزرگ، پیشوا
سِریش = از واژهی کهن پارسی cifseti، سریشُم، چَسپ گیاهی
سِطَبَر = از پارسی ستبر، کلفت، نیرومند، کلان، گنده، بزرگ
سِزَرخ = از پارسی سِتَرخ، استخر، تالاب
✦ @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وامواژهها در زبان عربی، شهابالدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
✦ @AdabSar
سَرَقِه = از پارسی سَرِه، sareh نیکو، نغز، ابریشم سپید و خوب
سرقین = از پارسی سَرگین، پیخال چهارپایان، پشکل
سرکار = از پارسی سرکار، دیوان، فرمانده، بازرس
سرَکَه = از پارسی سرکه، در پازند sak، ترش، کبک ماده
سُرم، صُرُم = از پارسی شرم، نشیمنگاه، باسن
سَرمایه = از پارسی سرمایه، از واژهی اوستایی maya چیز گرانبها، کفش
سَرمَج، سَرمَق = از پارسی سَرمَک (اسپناج رومی)، داروی انداختن جفتی که هنوز در شکم مادر مانده است
سُرمُجِه = از پارسی سَرموزه(چکمه)، پاپیچ، پاتاوه
سَرمَدی = از پارسی سرمدی، ابدی، شبهای دراز و بیپایان
سَرمَق = از پارسی گیاه سرمک، sar-mak که از تیرهی تاجخروسیان است، عربی شدهی سرمه، زیبا و بزرگ
سَرنوزه = از پارسی سرموزه، پوشاکی که بالای موزه میپوشند. سر موزه تکه پارچهای که در بالای چکمه تا روی زانو میپوشیدند
سُرنای = از پارسی سُرنا، sorna، سرغین، سازی که در جشن و جنگ مینواختند، سُورنا(ساز بادی)
سَرَنج = از پارسی سُرُنج(سرب سرخ)، کاشیکاری یا خرده سنگکاری زینتی
سَرنگون = از پارسی سرنگون، sar-negun، واژگون
سَرو = تازی شدهی درخت سَرو، sarv درختی از راستهی بازدانگان که چوبی خوشبو و گرانبها دارد
سَرَوات = از پارسی saran سران، بزرگان
سِروال، سِرویل = از پارسی شلوار
سروَر = از پارسی سرور، sar-var، بزرگ، پیشوا
سِریش = از واژهی کهن پارسی cifseti، سریشُم، چَسپ گیاهی
سِطَبَر = از پارسی ستبر، کلفت، نیرومند، کلان، گنده، بزرگ
سِزَرخ = از پارسی سِتَرخ، استخر، تالاب
✦ @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وامواژهها در زبان عربی، شهابالدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
✦ @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻فلک = سپهر، آسمان، چرخ، گردون، مینو
🔻فلکی = سپهری، سپهرین
🔻افلاک = سپهرها، آسمانها، چرخها، گردونها
🔻افلاکشناس = سپهرشناس، گردونشناس، اخترشناس
🔻افلاکیان = سپهریان، ستارگان، فرشتگان
🔻فلکالافلاک = سِپهر بَرین، سِپهر سپهران، سپهر نهم
🔻فلکزده = سپهر زده، بیستاره، مُستمَند، تُهیدَست، بیچاره، بدبخت، بیچیز
🔻حوادث فلکی = گرم و سردِ چرخ، رویدادهای گردون
🔻صورت فلکی = اختر، نگارهی سپهری، اخترنگاره
🔻صوَر فلکی = چهرگان سپهری، اخترنگارهها، اختران
🔻چرخ فلک = چرخ سپهر، سپهر گردون
✍️نمونه:
🔺سلسله جبال سر به فلک کشیدهی البرز =
رشته کوههای سر به آسمان کشیدهی البرز
رشته کوههای سر به سپهر ساییدهی البرز
🔺چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مَدار از فلک چشم نیکاختری را(ناصرخسرو) =
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مَدار از گردون چشم نیکاختری را
🔺ز گردش دل آسمان چاک شد
ز گردش فلک روی پر خاک شد(فردوسی) =
ز گردش دل آسمان چاک شد
ز گردش سِپهر روی پر خاک شد
🔺زین فلک بیرون تو کی دانی که چیست
کاین حصاری بس بلند و بی در است(ناصرخسرو) =
زین مینو بیرون تو کی دانی که چیست
کاین دیواری بس بلند و بی در است
🔺ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری(سعدی) =
ابر و باد و مه و خورشید و گردون در کارند
تا تو نانی به کف آری و به پَرویشی نخوری
🔺صبح است ساقیا، قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن(حافظ) =
بام است چَمانیا، جامی پر ز بادِه کن
چرخ گردون درنگ ندارد، شتاب کن
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#فلک #فلکی #افلاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻فلک = سپهر، آسمان، چرخ، گردون، مینو
🔻فلکی = سپهری، سپهرین
🔻افلاک = سپهرها، آسمانها، چرخها، گردونها
🔻افلاکشناس = سپهرشناس، گردونشناس، اخترشناس
🔻افلاکیان = سپهریان، ستارگان، فرشتگان
🔻فلکالافلاک = سِپهر بَرین، سِپهر سپهران، سپهر نهم
🔻فلکزده = سپهر زده، بیستاره، مُستمَند، تُهیدَست، بیچاره، بدبخت، بیچیز
🔻حوادث فلکی = گرم و سردِ چرخ، رویدادهای گردون
🔻صورت فلکی = اختر، نگارهی سپهری، اخترنگاره
🔻صوَر فلکی = چهرگان سپهری، اخترنگارهها، اختران
🔻چرخ فلک = چرخ سپهر، سپهر گردون
✍️نمونه:
🔺سلسله جبال سر به فلک کشیدهی البرز =
رشته کوههای سر به آسمان کشیدهی البرز
رشته کوههای سر به سپهر ساییدهی البرز
🔺چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مَدار از فلک چشم نیکاختری را(ناصرخسرو) =
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مَدار از گردون چشم نیکاختری را
🔺ز گردش دل آسمان چاک شد
ز گردش فلک روی پر خاک شد(فردوسی) =
ز گردش دل آسمان چاک شد
ز گردش سِپهر روی پر خاک شد
🔺زین فلک بیرون تو کی دانی که چیست
کاین حصاری بس بلند و بی در است(ناصرخسرو) =
زین مینو بیرون تو کی دانی که چیست
کاین دیواری بس بلند و بی در است
🔺ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری(سعدی) =
ابر و باد و مه و خورشید و گردون در کارند
تا تو نانی به کف آری و به پَرویشی نخوری
🔺صبح است ساقیا، قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن(حافظ) =
بام است چَمانیا، جامی پر ز بادِه کن
چرخ گردون درنگ ندارد، شتاب کن
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#فلک #فلکی #افلاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
تنِ خویش را نیز مَستایْ هیچ
به ایوان شو و کارِ فردا بسیچ
تو را گفتم و بیش گویم همی
که از راستیْ دل نَشویَم همی
میازار کس را که آزادْمرد
سر اندرنیارد به آزار و درد
کسی بی زمانه به گیتی نمُرد
نمُرد آن که نام بزرگی ببُرد
#فردوسی
آرزو دارم:
هر امید دل را که بستی میان
ز رنجی که بردی مبادت زیان
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍀
🍀🍀
به ایوان شو و کارِ فردا بسیچ
تو را گفتم و بیش گویم همی
که از راستیْ دل نَشویَم همی
میازار کس را که آزادْمرد
سر اندرنیارد به آزار و درد
کسی بی زمانه به گیتی نمُرد
نمُرد آن که نام بزرگی ببُرد
#فردوسی
آرزو دارم:
هر امید دل را که بستی میان
ز رنجی که بردی مبادت زیان
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍀
🍀🍀
ادبسار
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی «بخش دوم» گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #اسم_فاعل : کارورز نام، کنانام، پویندهنام #اسم_مرکب : آمیزهنام، آمیختهنام #اسم_مصدر…
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش سوم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#اضافه_تخصیصی : فزایش ویژگی، فزونی ویژیک
#اضافه_تشبیهی : فزایش همانندی، فزودهی دیسیک
#اضافه_لفظی : فزایش دازهیی، فزونگویی (پیشنهاد نگارنده)
#اضافه_ملکی (تملیکی): فزودهی آزانیک
#اضافی : افزونی، فزونی، بیشی
#اعجام (اِ): پنتهگذاری، دیلگُذاری
#اعداد : شمارها، شمارگان (پیشنهاد نگارنده)
#اعراب (اِ): آواگذاری، زیر و زبر گذاری
#اعلام (اَ): نامگان ویژه، ویژهنامها
#افراد : کسان، تاها، تکها
#افعال : کَروازها (محمد حیدری ملایری)، کنشها، کارواژهها
#افعال_تام : کنشهای انجامی
#افعال_ربطی : کنشهای پیوندی
#اقسام : گونهها، بهرهها، جورها
#اقسام_اضافه : فزایش گونهها، گونههای فزوده
#اقسام_ماضی : گونههای گذشته
#امر : دستور، فرمان
#امر_حاضر : کنونفرمان، فرمان کنونی، فرمان هندمان
#امر_غایب : فرمانِ اَونافت، دستور نابوده
#امری : دستوری، فرمانی
#املا : نویسش، درستنویسی، گفتنویس، از یاد نوشتن
#انواع : گونهها، گوناگون
#اول_شخص_جمع : یکم تن چند، یکم کس بیش
#اول_شخص_مفرد : یکم کَس تک
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، دکتر هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی زبان پارسی، دکتر محمد حسندوست
📋🖋 @AdabSar
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش سوم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#اضافه_تخصیصی : فزایش ویژگی، فزونی ویژیک
#اضافه_تشبیهی : فزایش همانندی، فزودهی دیسیک
#اضافه_لفظی : فزایش دازهیی، فزونگویی (پیشنهاد نگارنده)
#اضافه_ملکی (تملیکی): فزودهی آزانیک
#اضافی : افزونی، فزونی، بیشی
#اعجام (اِ): پنتهگذاری، دیلگُذاری
#اعداد : شمارها، شمارگان (پیشنهاد نگارنده)
#اعراب (اِ): آواگذاری، زیر و زبر گذاری
#اعلام (اَ): نامگان ویژه، ویژهنامها
#افراد : کسان، تاها، تکها
#افعال : کَروازها (محمد حیدری ملایری)، کنشها، کارواژهها
#افعال_تام : کنشهای انجامی
#افعال_ربطی : کنشهای پیوندی
#اقسام : گونهها، بهرهها، جورها
#اقسام_اضافه : فزایش گونهها، گونههای فزوده
#اقسام_ماضی : گونههای گذشته
#امر : دستور، فرمان
#امر_حاضر : کنونفرمان، فرمان کنونی، فرمان هندمان
#امر_غایب : فرمانِ اَونافت، دستور نابوده
#امری : دستوری، فرمانی
#املا : نویسش، درستنویسی، گفتنویس، از یاد نوشتن
#انواع : گونهها، گوناگون
#اول_شخص_جمع : یکم تن چند، یکم کس بیش
#اول_شخص_مفرد : یکم کَس تک
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، دکتر هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی زبان پارسی، دکتر محمد حسندوست
📋🖋 @AdabSar
📨 پیشنهاد هموندان
فرستنده: «اوستا صدرزاده»
من دکتر اوستا صدرزاده هستم. متخصص بهداشت و بیماریهای پرندگان. تاکنون چند کتاب درسی دانشگاهی در زمینه پزشکی پرندگان نوشتهام.
در کتابهای خود بهویژه در واپسین ویرایشهای آنها، واژگان پارسی بسیاری را یا یافته و یا خود ساخته و برای واژگان بیگانه بهکار بردهام به گونهای که برخی از آنها امروزه در میان دانشجویان رواگ یافتهاند. شماری از آنها که اکنون به یاد بیایند را برای نمونه برایتان میفرستم به آن امید که شما نیز به اندازهی توانتان به گسترش و رواگ آنها کمک کنید:
فوروارد: روفرست
استوری: میراپیام
پست: ماناپیام (فرسته)
پرندگان وحشی: پرندگان آزادزی
پرندگان همنشین :companion birds
طیور صنعتی: پرندگان انبوهپرور
جنس یا تیپ: سرده
پاراکلینیک: پیرادرمانگاه
دستگاه ادراری: دستگاه پیشابی
دستگاه تنفس: دستگاه دمش
دستگاه تولیدمثل: دستگاه زادآوری
دستگاه عصبی: دستگاه پیپایه
سروم: خوناب
آنتی سروم: پادخوناب
سرولوژی: خونابشناسی
آگلوتیناسیون: همچسبانی
هماگلوتیناسیون: همچسبانی خون
همولیز: خونمیری
نکروز: بافت میری
نکروتیک: بافت میرا
آتروفی: خشکانج
پلاک: پَلمَک
لوزه: بادامک
غده: دژپیه
حنجره: خشکنای
اکسودا: تراوش
ادماتوز: خیزدار
کلوآک: پارگین
بورس کلوآکی: کیسهی پارگینی
اسپلین: اسپرز
اسپلینومگالی: بزرگ اسپرزی
فیوژن: همآمیزی
اکسیداسیون: زنگارش
آنتیاکسیدان: پادزنگ
اکسیدکننده: زنگارساز
تولیدمثل: زادآوری
جنس: ژاد
نابالغ: ژادکال
بالغ: ژادرس
بلوغ: ژادرسی
صفات ثانویه جنسی: ژادنما
حساس sensitive: زودانگیز
حساسیت sensitivity: زودانگیزی
تشخیص: پیبرد
مشکوک (فاعل): گمانمند
مشکوک (مفعول): گمان برانگیز
سوسپانسیون: آویزش
ویسکوزیته: گران روی
سانتریفیوژ کردن: میانگریزاندن
میکروب: ریزسازواره
اتوژن: خودساز
عوارض جانبی: پیامدهای ناخواسته
تروپیسم: گرایش
ویسروتروپ: اندرونهگرا
پنوموتروپ: دمشگرا
نوروتروپ: پیگرا
کراس: همبُر
پرسیپیتاسیون: تهنشست
کلون: تاگ
آنالیز: فروکافت
مرگ ناشی از مسمومیت: زهرمیری
عفونت: گندش
عفونتهای ثانویه: گندشهای پسآیند
سپتی سمی: گندخونی
عطسه: اشنوسه
استفراغ: هراش
پرندگان مسنتر: پرندگان روزمندتر
دوز: چنده
فضله: پیخال
سینوس: کاوک
سینوزیت: کاوک آماس
برونشیت: نایژه آماس
بوقلمون: دیبامرغ
تاووس: زیبامرغ
کریر: باربر
سیستم اعصاب مرکزی: سامانهی پیبُن
نوروپاتی: پِیآسیب
آنسفالوپاتی: آسیب مزگی*
آنسفالومالاسب: مزگ نرمی
اینتراسربرال: درون مزگی
علائم عصبی: نشانههای پِیپایه
مزوژن: میانه توان
لنتوژن: اندک توان
ولوژن: پر توان
مخرج: برونگاه
فولیکول: پیازک
مایع: آبگون
انتخاب تصادفی: گزینش بختامدی
کنترل: لگام، پایش، بررسی، بازرسی، زیر فرمان آوری، پیشگیری
به ظاهر سالم: تندرست نما
قضاوت نهایی: داوری فرجامی
کیت: ابزارگان
ایمیونورگولیتوری: سامانبخشی پاسخهای ایمنی
پاساژ سریال: گذر پیدرپی
واکسیناتور: مایهکوب
اندمیک: بومگیر
کنسانتره: چگاله
امولسیون: پیمایه
ادجوونت: یاور
ممنوعیت استفاده: ناروایی کاربرد
مدیریت: گردانش
ترکیبات: آمیزهها
متد اسپری: روش افشانه
اسپری کردن: افشاندن
به شرط آنکه: بدان گرو
استندارد: استانده
منابع مرجع: بُن نامکها
رقیق کننده: آبناک کننده
محلول: آبیخته
ایمنی ذاتی، ایمنی غیراختصاصی: ایمنی سرشتی
غیرفعال: ناکنشگر
گپ ایمنی: گسست ایمنی
معیار: سنجشگر
عیار: سنجه
واریانتهای جدید: دگردیسهای نوپدید
تصمیمگیری: گزیرش
طراحی برنامهی واکسیناسیون: پردازش برنامهی مایهکوبی
عوامل جانبی: کنشگرهای کناری
فرض: انگار
فرضیه: انگاره
احتمالات: شایدیها
عناوین: نامنوشتها
واکسیناسیون اضطراری: مایهکوبی ناگهانه
جمعیت هدف: گروه نشان
سندروم: نشانگان
درمانهای حمایتی: درمان های یاریبخش
کلی: همادی
موردنظر: فرادید
مبهم: پوشیده
تکمیل: رساگردانی
عیارهای مثبت: سنجههای آری
عیارهای منفی: سنجههای نایی
نتایج تجربی: یافتههای آزمودنی
*گویش پارسی درست مغز، مزگ است و مغز تازیشدهی آن است. در گویش برخی شهرستانهای نیمروزی ایران هنوز این واژه مزگ گفته میشود.
#پیام_پارسی
📨 @AdabSar
فرستنده: «اوستا صدرزاده»
من دکتر اوستا صدرزاده هستم. متخصص بهداشت و بیماریهای پرندگان. تاکنون چند کتاب درسی دانشگاهی در زمینه پزشکی پرندگان نوشتهام.
در کتابهای خود بهویژه در واپسین ویرایشهای آنها، واژگان پارسی بسیاری را یا یافته و یا خود ساخته و برای واژگان بیگانه بهکار بردهام به گونهای که برخی از آنها امروزه در میان دانشجویان رواگ یافتهاند. شماری از آنها که اکنون به یاد بیایند را برای نمونه برایتان میفرستم به آن امید که شما نیز به اندازهی توانتان به گسترش و رواگ آنها کمک کنید:
فوروارد: روفرست
استوری: میراپیام
پست: ماناپیام (فرسته)
پرندگان وحشی: پرندگان آزادزی
پرندگان همنشین :companion birds
طیور صنعتی: پرندگان انبوهپرور
جنس یا تیپ: سرده
پاراکلینیک: پیرادرمانگاه
دستگاه ادراری: دستگاه پیشابی
دستگاه تنفس: دستگاه دمش
دستگاه تولیدمثل: دستگاه زادآوری
دستگاه عصبی: دستگاه پیپایه
سروم: خوناب
آنتی سروم: پادخوناب
سرولوژی: خونابشناسی
آگلوتیناسیون: همچسبانی
هماگلوتیناسیون: همچسبانی خون
همولیز: خونمیری
نکروز: بافت میری
نکروتیک: بافت میرا
آتروفی: خشکانج
پلاک: پَلمَک
لوزه: بادامک
غده: دژپیه
حنجره: خشکنای
اکسودا: تراوش
ادماتوز: خیزدار
کلوآک: پارگین
بورس کلوآکی: کیسهی پارگینی
اسپلین: اسپرز
اسپلینومگالی: بزرگ اسپرزی
فیوژن: همآمیزی
اکسیداسیون: زنگارش
آنتیاکسیدان: پادزنگ
اکسیدکننده: زنگارساز
تولیدمثل: زادآوری
جنس: ژاد
نابالغ: ژادکال
بالغ: ژادرس
بلوغ: ژادرسی
صفات ثانویه جنسی: ژادنما
حساس sensitive: زودانگیز
حساسیت sensitivity: زودانگیزی
تشخیص: پیبرد
مشکوک (فاعل): گمانمند
مشکوک (مفعول): گمان برانگیز
سوسپانسیون: آویزش
ویسکوزیته: گران روی
سانتریفیوژ کردن: میانگریزاندن
میکروب: ریزسازواره
اتوژن: خودساز
عوارض جانبی: پیامدهای ناخواسته
تروپیسم: گرایش
ویسروتروپ: اندرونهگرا
پنوموتروپ: دمشگرا
نوروتروپ: پیگرا
کراس: همبُر
پرسیپیتاسیون: تهنشست
کلون: تاگ
آنالیز: فروکافت
مرگ ناشی از مسمومیت: زهرمیری
عفونت: گندش
عفونتهای ثانویه: گندشهای پسآیند
سپتی سمی: گندخونی
عطسه: اشنوسه
استفراغ: هراش
پرندگان مسنتر: پرندگان روزمندتر
دوز: چنده
فضله: پیخال
سینوس: کاوک
سینوزیت: کاوک آماس
برونشیت: نایژه آماس
بوقلمون: دیبامرغ
تاووس: زیبامرغ
کریر: باربر
سیستم اعصاب مرکزی: سامانهی پیبُن
نوروپاتی: پِیآسیب
آنسفالوپاتی: آسیب مزگی*
آنسفالومالاسب: مزگ نرمی
اینتراسربرال: درون مزگی
علائم عصبی: نشانههای پِیپایه
مزوژن: میانه توان
لنتوژن: اندک توان
ولوژن: پر توان
مخرج: برونگاه
فولیکول: پیازک
مایع: آبگون
انتخاب تصادفی: گزینش بختامدی
کنترل: لگام، پایش، بررسی، بازرسی، زیر فرمان آوری، پیشگیری
به ظاهر سالم: تندرست نما
قضاوت نهایی: داوری فرجامی
کیت: ابزارگان
ایمیونورگولیتوری: سامانبخشی پاسخهای ایمنی
پاساژ سریال: گذر پیدرپی
واکسیناتور: مایهکوب
اندمیک: بومگیر
کنسانتره: چگاله
امولسیون: پیمایه
ادجوونت: یاور
ممنوعیت استفاده: ناروایی کاربرد
مدیریت: گردانش
ترکیبات: آمیزهها
متد اسپری: روش افشانه
اسپری کردن: افشاندن
به شرط آنکه: بدان گرو
استندارد: استانده
منابع مرجع: بُن نامکها
رقیق کننده: آبناک کننده
محلول: آبیخته
ایمنی ذاتی، ایمنی غیراختصاصی: ایمنی سرشتی
غیرفعال: ناکنشگر
گپ ایمنی: گسست ایمنی
معیار: سنجشگر
عیار: سنجه
واریانتهای جدید: دگردیسهای نوپدید
تصمیمگیری: گزیرش
طراحی برنامهی واکسیناسیون: پردازش برنامهی مایهکوبی
عوامل جانبی: کنشگرهای کناری
فرض: انگار
فرضیه: انگاره
احتمالات: شایدیها
عناوین: نامنوشتها
واکسیناسیون اضطراری: مایهکوبی ناگهانه
جمعیت هدف: گروه نشان
سندروم: نشانگان
درمانهای حمایتی: درمان های یاریبخش
کلی: همادی
موردنظر: فرادید
مبهم: پوشیده
تکمیل: رساگردانی
عیارهای مثبت: سنجههای آری
عیارهای منفی: سنجههای نایی
نتایج تجربی: یافتههای آزمودنی
*گویش پارسی درست مغز، مزگ است و مغز تازیشدهی آن است. در گویش برخی شهرستانهای نیمروزی ایران هنوز این واژه مزگ گفته میشود.
#پیام_پارسی
📨 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻عَرض = پیشکش، پیشداشتن، نشاندادن، آشکارکردن
🔻عَرضداشتن = نمایاندن، آشکارکردن، دادخواستن، درخواستن
🔻عَرض کردم = گفتم
🔻عَرضکردن = گفتن، بهآگاهیرسانیدن، آگاهی رسانیدن به، پیشنهادن، نمایشدادن، نشاندادن، آشکارکردن، نمودن، سَنجیدن، درخواستکردن
🔻عَرض کنم = بگویم
🔻عَرض افتادن= پیشنهاد شدن، نمایانده شدن
🔻عَرض اندام= خودنمایی
🔻عَرض خوشامد = خوشامدگویی، خوشامدگفتن
🔻عَرضداشت= خواستنامه، نیازنامه
🔻عَرضی دارم= درخواستی دارم، سخنی دارم
🔻عَرضِ حال= دادخواست، دُشِش
🔻عَرضِ ادب= ادبورزی
🔻عَرضِ خوشامد= خوشامدگویی
🔻عَرضه= نمایش، پیشداشت، پیشنهاد، پیشاورد، نشاندادن، رونمایی
🔻عَرضهداشتن = بهآگاهیرسانیدن، نشاندادن، نمایاندن، درخواستکردن
🔻عَرضهکردن = هویداکردن، نشاندادن، رونمایی کردن
🔻عرضه و تقاضا= داد و خواست
🔻مَعروض = نموده، گفته، پیشکشیده
🔻مَعروضداشتن = بهآگاهیرسانیدن، گزارشدادن
✍️نمونه:
🔺با کمال مسرّت به عَرض میرسانم که دعاهای ما مقبول آن حضرت واقع شدند =
با شادمانی بسیار به آگاهی میرسانم که نیایشهای ما در آن درگاه/نزد خداوند پذیرفته شد
🔺عَرض خوشامد دارم =
خوشامد میگویم
🔺باید عَرض کنم که... =
باید بگویم که...
🔺کاش میشد مهربانی را به دلها عَرضه داشت =
کاش میشد مهربانی را به دلها نشان داد
🔺به عَرض مردم رسانید =
به آگاهی مردم رسانید
به مردم گفت
🔺احتراما معروض میدارد همانطور که مستحضرید...
ارجمندانه بهآگاهی میرساند همانگونه که میدانید...
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#عرض #عرضه #معروض
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻عَرض = پیشکش، پیشداشتن، نشاندادن، آشکارکردن
🔻عَرضداشتن = نمایاندن، آشکارکردن، دادخواستن، درخواستن
🔻عَرض کردم = گفتم
🔻عَرضکردن = گفتن، بهآگاهیرسانیدن، آگاهی رسانیدن به، پیشنهادن، نمایشدادن، نشاندادن، آشکارکردن، نمودن، سَنجیدن، درخواستکردن
🔻عَرض کنم = بگویم
🔻عَرض افتادن= پیشنهاد شدن، نمایانده شدن
🔻عَرض اندام= خودنمایی
🔻عَرض خوشامد = خوشامدگویی، خوشامدگفتن
🔻عَرضداشت= خواستنامه، نیازنامه
🔻عَرضی دارم= درخواستی دارم، سخنی دارم
🔻عَرضِ حال= دادخواست، دُشِش
🔻عَرضِ ادب= ادبورزی
🔻عَرضِ خوشامد= خوشامدگویی
🔻عَرضه= نمایش، پیشداشت، پیشنهاد، پیشاورد، نشاندادن، رونمایی
🔻عَرضهداشتن = بهآگاهیرسانیدن، نشاندادن، نمایاندن، درخواستکردن
🔻عَرضهکردن = هویداکردن، نشاندادن، رونمایی کردن
🔻عرضه و تقاضا= داد و خواست
🔻مَعروض = نموده، گفته، پیشکشیده
🔻مَعروضداشتن = بهآگاهیرسانیدن، گزارشدادن
✍️نمونه:
🔺با کمال مسرّت به عَرض میرسانم که دعاهای ما مقبول آن حضرت واقع شدند =
با شادمانی بسیار به آگاهی میرسانم که نیایشهای ما در آن درگاه/نزد خداوند پذیرفته شد
🔺عَرض خوشامد دارم =
خوشامد میگویم
🔺باید عَرض کنم که... =
باید بگویم که...
🔺کاش میشد مهربانی را به دلها عَرضه داشت =
کاش میشد مهربانی را به دلها نشان داد
🔺به عَرض مردم رسانید =
به آگاهی مردم رسانید
به مردم گفت
🔺احتراما معروض میدارد همانطور که مستحضرید...
ارجمندانه بهآگاهی میرساند همانگونه که میدانید...
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#عرض #عرضه #معروض
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
برای آنان که ندیده میشناسیمشان
☘☘☘☘☘
دروغ و راست
ما
پیشآهنگان سپیدهدمایم
به امید
زادن ِخورشید
گاهی ببر
گاهی شیر
گاهی بلبلی خوشخوان
گاهی پلنگ در درههای هول
گاهی پرندهای
گاهی تیری افتاده از نوا
چکه چکه
میخزیم
به دهان تاریکی...
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
☘ @AdabSar
☘☘☘☘☘
دروغ و راست
ما
پیشآهنگان سپیدهدمایم
به امید
زادن ِخورشید
گاهی ببر
گاهی شیر
گاهی بلبلی خوشخوان
گاهی پلنگ در درههای هول
گاهی پرندهای
گاهی تیری افتاده از نوا
چکه چکه
میخزیم
به دهان تاریکی...
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
☘ @AdabSar
ادبسار
📨 پیشنهاد هموندان فرستنده: «اوستا صدرزاده» من دکتر اوستا صدرزاده هستم. متخصص بهداشت و بیماریهای پرندگان. تاکنون چند کتاب درسی دانشگاهی در زمینه پزشکی پرندگان نوشتهام. در کتابهای خود بهویژه در واپسین ویرایشهای آنها، واژگان پارسی بسیاری را یا یافته و…
📥📤 پرسش و پاسخ
دربارهی این پیام:
www.tg-me.com/AdabSar/20146
📥ا J.A:
درود. کاش گر دسترسی دارید، از بزرگواری که به گفت/نقل از ایشان در ادبسار آمده که:
گویش پارسی درست مغز، مزگ است و مغز تازیشدهی آن است. در گویش برخی شهرستانهای نیمروزی ایران هنوز این واژه مزگ گفته میشود؛ چند تا از این برخی شهرستانها را نیز برای نمونه یادآور شوند.
〰〰〰〰〰
📤 اوستا صدرزاده:
درود، بامدادان به فرخی.
سپاس از شما و دوست گرامی بافرهنگ که پرسش فرمودند.
ریشهی واژهی مغز در اوستا "مزگا" و در نوشتارهای مانوی پارتی "مگس" و در زبان پهلوی "مزگ" است. (فرهنگ زنده یاد دهخدا)
من از زبان یک هممیهن که گویشی میان گویش خوزستانی و لری داشتند و درست نمیدانم از کدام شهر بودند این را شنیدم و باور نمیکنید که تا چه اندازه به شور آمدم و شادمان شدم. کاش نام آن شهرها را میدانستم. اما این را میدانم که گویشهای بومی ما، گنجینهای سرشار از واژگان باستانی و کهن سرزمین ما هستند که میتوانند برای پالایش و بالندگی زبان پارسی امروزی، بسته به نیاز و همپا با گسترش دانش و فناوری و تاخت و تاز واژگان بیگانه، بهکار گرفته شوند. واژهی مغز در زبان بلوچی "مژگ" (که میتواند ریشهی مزگ باشد) و در کردی "مگز" گفته میشود.
من روزی از یک کارگر ساختمانی که میپندارم از مردمان بافرهنگ شهر باستانی تفرش بودند شنیدم که گفتند "این دیوار دور رگ دیگر آجرچینی دارد" آنجا بود که دانستم ریشهی واژهی رج، رگ است و در آن مانند بسیاری از واژگان زیبای زبان ما مانند آنچه در واژه مغز رخ داده، گ به ج دگرگون شده است.
〰〰〰〰〰
📨 ادبسار دربارهی درستی پاسخها دیدگاهی ندارد.
@AdabSar
دربارهی این پیام:
www.tg-me.com/AdabSar/20146
📥ا J.A:
درود. کاش گر دسترسی دارید، از بزرگواری که به گفت/نقل از ایشان در ادبسار آمده که:
گویش پارسی درست مغز، مزگ است و مغز تازیشدهی آن است. در گویش برخی شهرستانهای نیمروزی ایران هنوز این واژه مزگ گفته میشود؛ چند تا از این برخی شهرستانها را نیز برای نمونه یادآور شوند.
〰〰〰〰〰
📤 اوستا صدرزاده:
درود، بامدادان به فرخی.
سپاس از شما و دوست گرامی بافرهنگ که پرسش فرمودند.
ریشهی واژهی مغز در اوستا "مزگا" و در نوشتارهای مانوی پارتی "مگس" و در زبان پهلوی "مزگ" است. (فرهنگ زنده یاد دهخدا)
من از زبان یک هممیهن که گویشی میان گویش خوزستانی و لری داشتند و درست نمیدانم از کدام شهر بودند این را شنیدم و باور نمیکنید که تا چه اندازه به شور آمدم و شادمان شدم. کاش نام آن شهرها را میدانستم. اما این را میدانم که گویشهای بومی ما، گنجینهای سرشار از واژگان باستانی و کهن سرزمین ما هستند که میتوانند برای پالایش و بالندگی زبان پارسی امروزی، بسته به نیاز و همپا با گسترش دانش و فناوری و تاخت و تاز واژگان بیگانه، بهکار گرفته شوند. واژهی مغز در زبان بلوچی "مژگ" (که میتواند ریشهی مزگ باشد) و در کردی "مگز" گفته میشود.
من روزی از یک کارگر ساختمانی که میپندارم از مردمان بافرهنگ شهر باستانی تفرش بودند شنیدم که گفتند "این دیوار دور رگ دیگر آجرچینی دارد" آنجا بود که دانستم ریشهی واژهی رج، رگ است و در آن مانند بسیاری از واژگان زیبای زبان ما مانند آنچه در واژه مغز رخ داده، گ به ج دگرگون شده است.
〰〰〰〰〰
📨 ادبسار دربارهی درستی پاسخها دیدگاهی ندارد.
@AdabSar
به چیزی که آید کسی را زمان
بپیچد دلش کور گردد گمان
چنین است کارِ جهانِ جهان
نخواهد گشادن به مابَر نهان
به دریا نهنگ و به هامون پلنگ
همان شیرِ جنگاورِ تیزچنگ
ابا پشّه و مور در چنگِ مرگ
یکی باشد ایدر بُدن نیست برگ
#فردوسی
امید که روز و روزگارتان:
جز از کام و آرام و خوبی مباد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
بپیچد دلش کور گردد گمان
چنین است کارِ جهانِ جهان
نخواهد گشادن به مابَر نهان
به دریا نهنگ و به هامون پلنگ
همان شیرِ جنگاورِ تیزچنگ
ابا پشّه و مور در چنگِ مرگ
یکی باشد ایدر بُدن نیست برگ
#فردوسی
امید که روز و روزگارتان:
جز از کام و آرام و خوبی مباد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
◻️واژههای پارسی جایگزین واژگان بیگانه در شاخهی رسانه و روزنامهنگاری
#تیتر = سرنامه
#تیراژ = شمارگان
#تعداد = شمار
#نسخه = شماربرگ، دسته
#ژورنالیست = روزنامهنگار
#سرمقاله = سخن نخست
#صفحه = رویه
#کپی = برابر
#ارتباط = پیوند
#اطلاعات = آگاهی
#انتشار = چاپ
#بیان = گفتار
#مصاحبه = گفتگو
روزنامه #کثیرالانتشار = روزنامه پرشمارگان
#رپورتاژ = گزارش آگهی
#حوادث = رویدادها، رویداد ناخوشایند
#مفقودی = گمشده
#سند = گواهی
#خبر = رویداد
#وقایع_نویس = رویدادنویس
#یومیه = روزانه
#تحقیق = پژوهش
#صفحه_آرایی = رویه آرایی
#ترجمه = برگردان
#کلمات = واژگان
#جراید = روزنامهها
#فضای_مجازی = درگاه جهانگستر
✍ فرستنده: #محمد_ابولیان_نوروزی
📰 @AdabSar
#تیتر = سرنامه
#تیراژ = شمارگان
#تعداد = شمار
#نسخه = شماربرگ، دسته
#ژورنالیست = روزنامهنگار
#سرمقاله = سخن نخست
#صفحه = رویه
#کپی = برابر
#ارتباط = پیوند
#اطلاعات = آگاهی
#انتشار = چاپ
#بیان = گفتار
#مصاحبه = گفتگو
روزنامه #کثیرالانتشار = روزنامه پرشمارگان
#رپورتاژ = گزارش آگهی
#حوادث = رویدادها، رویداد ناخوشایند
#مفقودی = گمشده
#سند = گواهی
#خبر = رویداد
#وقایع_نویس = رویدادنویس
#یومیه = روزانه
#تحقیق = پژوهش
#صفحه_آرایی = رویه آرایی
#ترجمه = برگردان
#کلمات = واژگان
#جراید = روزنامهها
#فضای_مجازی = درگاه جهانگستر
✍ فرستنده: #محمد_ابولیان_نوروزی
📰 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻رسم = نگاره، کشیده
🔻رسم کردن = کشیدن، نگاشتن، پِنگاشتن(=بِنگاشتن، نقشکردن)، نشاننهادن
🔻ترسیم = نگاشتن، پِنگاشتن، بازنگاری، نشاننهادن
🔻رَسّام = چهرهپرداز، چهرهگر، نگارنده، پیکرنگار، نگارگر
🔻رسّامی = کشیدن، نگاشتن، پِنگاشتن
🔻رَسامَه = نگارَکیدَن(=نقشه کشیدن)، نگاشتن(=نقاشی)، چهرهپردازی(=صورت پردازی)
✍️نمونه:
🔺دایره را با پرگار رسم میکنند =
پرهون را با پرگار میکشند
🔺منحنی تابع درجه ۳ای را رسم کنید =
کمانِ پِیروِ زینه ۳ای را بِنِگارید
🔺رسامیهایش از طبیعت، غیرقابل باور بود =
نگاشتههایش از پرهام، باورنکردنی بود
🔺چه شخصی اولین نقشهی جغرافیایی را ترسیم کرد؟ =
چه کسی نخستین رهنامهی گیتایی را پِنگاشت؟
🔺مشو غره بر آن خرگوش زرفام
که بر خنجر نگارد مرد رسام(نظامی) =
مشو گستاخ بر آن خرگوش زرفام
که بر دشنه نگارد چهرهپرداز
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#رسم #ترسیم #رسام #رسامه #رسامی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻رسم = نگاره، کشیده
🔻رسم کردن = کشیدن، نگاشتن، پِنگاشتن(=بِنگاشتن، نقشکردن)، نشاننهادن
🔻ترسیم = نگاشتن، پِنگاشتن، بازنگاری، نشاننهادن
🔻رَسّام = چهرهپرداز، چهرهگر، نگارنده، پیکرنگار، نگارگر
🔻رسّامی = کشیدن، نگاشتن، پِنگاشتن
🔻رَسامَه = نگارَکیدَن(=نقشه کشیدن)، نگاشتن(=نقاشی)، چهرهپردازی(=صورت پردازی)
✍️نمونه:
🔺دایره را با پرگار رسم میکنند =
پرهون را با پرگار میکشند
🔺منحنی تابع درجه ۳ای را رسم کنید =
کمانِ پِیروِ زینه ۳ای را بِنِگارید
🔺رسامیهایش از طبیعت، غیرقابل باور بود =
نگاشتههایش از پرهام، باورنکردنی بود
🔺چه شخصی اولین نقشهی جغرافیایی را ترسیم کرد؟ =
چه کسی نخستین رهنامهی گیتایی را پِنگاشت؟
🔺مشو غره بر آن خرگوش زرفام
که بر خنجر نگارد مرد رسام(نظامی) =
مشو گستاخ بر آن خرگوش زرفام
که بر دشنه نگارد چهرهپرداز
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#رسم #ترسیم #رسام #رسامه #رسامی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ای باغِ فَراروی، خزانت مَرِساد
ای بلبلِ خوشگوی، غَمانت* مَرِساد
ای گنجِ در آغوشِ دُرافشانِ دَری
از ریم و زر، این رِساد آنَت مَرِساد
سراینده و فرستنده: #اوستا_صدرزاده
#چکامه_پارسی
غم: تنها واژهی بیگانه
🌳 @AdabSar
ای بلبلِ خوشگوی، غَمانت* مَرِساد
ای گنجِ در آغوشِ دُرافشانِ دَری
از ریم و زر، این رِساد آنَت مَرِساد
سراینده و فرستنده: #اوستا_صدرزاده
#چکامه_پارسی
غم: تنها واژهی بیگانه
🌳 @AdabSar
🪽
این بار
بگذار آوای رنجها و دردهای ژرفِ تو با سینهی کوهها بههم پیچند.
بگذار پژواک آوای دردها و رنجهای تو تا به آسمانها برسد.
بگذار آوای فغان و زخمهای دشنهی بیمهری خوردهات تا آسمانی که خدایان در آن خفتهاند برسد.
بگذار بانگ آذرخش ابرهای دیدگانت که خونابه میبارند، خواب خوش از دیدگان خدایان بِرُبایَد.
بگذار آوای دهشتبار رنجهای هزارهها که انباشته در جان توست، برای یکبار هم شده خدایان را وادارد تا به سخن درآیند.
بگذار از آن آسمانهای دور خدایان ببینند آن فراخ بوستانِ مهر دلت
به چه شنزاری دگر گشته که در آن جز تیغهای زخمزن نمیرویند.
پیامبران را وادار تا بیپاپوش در میان این تیغها روند، آنگاه از آنان بخواه سخن از شنزار و تیغ و زخم با خدایان گویند.
بگو خدایان را وادارند تا سخنت بشنوند.
بگو آنان را وادارند تا بگویند
تو که از مادر نزادی و بر چلیپا روییدی،
پادافرهی کدامین گناهی؟
بخواه و هزاران بار بخواه خدایان را وادارند تا از چرایی رنج و درد تو گویند.
ناگهان اینبار نیز چو هربار از ژرفای نهان آوایی میگوید:
به خود آی!
مگر رنجها و دردهای تو چرایی دارند؟
از چه میپُرسی و با که میگویی؟
پیامبران خود بیکس و دردمندند و آکنده از چراهایند.
اینبار نیز سخن از رنج و درد گفتی و ناشنیده ماند چو هر بار.
و باز هر بار،
در میان تیغهای شنزار با پیامبرانی پا برهنه و نالان.
تو میرویی بر چلیپای دردها و رنجهای بیپایان!
🪽نویسنده، گوینده و فرستنده: #خسرو_یزدانی
#پیام_پارسی
🪽پینوشت:
پاداَفرَه: کیفر، جزا
چلیپا: در اینجا صلیب
🪽 @AdabSar
این بار
بگذار آوای رنجها و دردهای ژرفِ تو با سینهی کوهها بههم پیچند.
بگذار پژواک آوای دردها و رنجهای تو تا به آسمانها برسد.
بگذار آوای فغان و زخمهای دشنهی بیمهری خوردهات تا آسمانی که خدایان در آن خفتهاند برسد.
بگذار بانگ آذرخش ابرهای دیدگانت که خونابه میبارند، خواب خوش از دیدگان خدایان بِرُبایَد.
بگذار آوای دهشتبار رنجهای هزارهها که انباشته در جان توست، برای یکبار هم شده خدایان را وادارد تا به سخن درآیند.
بگذار از آن آسمانهای دور خدایان ببینند آن فراخ بوستانِ مهر دلت
به چه شنزاری دگر گشته که در آن جز تیغهای زخمزن نمیرویند.
پیامبران را وادار تا بیپاپوش در میان این تیغها روند، آنگاه از آنان بخواه سخن از شنزار و تیغ و زخم با خدایان گویند.
بگو خدایان را وادارند تا سخنت بشنوند.
بگو آنان را وادارند تا بگویند
تو که از مادر نزادی و بر چلیپا روییدی،
پادافرهی کدامین گناهی؟
بخواه و هزاران بار بخواه خدایان را وادارند تا از چرایی رنج و درد تو گویند.
ناگهان اینبار نیز چو هربار از ژرفای نهان آوایی میگوید:
به خود آی!
مگر رنجها و دردهای تو چرایی دارند؟
از چه میپُرسی و با که میگویی؟
پیامبران خود بیکس و دردمندند و آکنده از چراهایند.
اینبار نیز سخن از رنج و درد گفتی و ناشنیده ماند چو هر بار.
و باز هر بار،
در میان تیغهای شنزار با پیامبرانی پا برهنه و نالان.
تو میرویی بر چلیپای دردها و رنجهای بیپایان!
🪽نویسنده، گوینده و فرستنده: #خسرو_یزدانی
#پیام_پارسی
🪽پینوشت:
پاداَفرَه: کیفر، جزا
چلیپا: در اینجا صلیب
🪽 @AdabSar
Telegram
attach 📎
چنین گفت کز جورِ چرخِ بلند
چو خواهد رسیدن کسی را گزند
به پرهیز چون بازدارد کسی
و گر سوی دانش گراید بسی
زِ گردونِ گردان که یارَد گذشت
خردمند گِردِ گذشته نگشت
نگر تا چه گفتهست مردِ خرَد
که هر کس که بَد کرد کیفر برَد
#فردوسی
امید آن:
که بادی همه ساله با بخت جفت
گزينش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌸
🌸🌸
چو خواهد رسیدن کسی را گزند
به پرهیز چون بازدارد کسی
و گر سوی دانش گراید بسی
زِ گردونِ گردان که یارَد گذشت
خردمند گِردِ گذشته نگشت
نگر تا چه گفتهست مردِ خرَد
که هر کس که بَد کرد کیفر برَد
#فردوسی
امید آن:
که بادی همه ساله با بخت جفت
گزينش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌸
🌸🌸
و آنگاه که شب
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
#چکامه_پارسی
@AdabSar
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
#چکامه_پارسی
@AdabSar
ناگشوده رازها
🪷 ناگشوده رازها
تیشه بر کوه خورده و نشانها نشانده.
کوه میماند، نشان میماند، نه آن تیشهزن.
تیشه بر گِره کدامین راز میکوفت تا که بُگشایدش؟
کوه رازهایش را نمیزاید.
کدامین کویر، استخوانهای آن سواران را در خود نهان کرده است؟
کدامین باد و از کدامین سو باید بِوَزَد تا شنها کنار روند و بگذارند
استخوانهای سواران آن راز مرگبار بگشایند؟
استخوانهای بیجان و سرد از کدامین راز توانند گره بُگشایند؟
سواران در پِی گشودن رازی دگر بودند که خود به رازی دگر گشتند.
سرنوشت، ما همه را به راهی میافکند درپِی گشودن گره از رازها،
تا آن که نایافته، ناگشوده، گُم گردیم و خود افزوده شویم بر آن ناگشوده رازها.
نویسنده، گوینده و فرستنده #خسرو_یزدانی
#پیام_پارسی
🪷 @AdabSar
🪷 ناگشوده رازها
تیشه بر کوه خورده و نشانها نشانده.
کوه میماند، نشان میماند، نه آن تیشهزن.
تیشه بر گِره کدامین راز میکوفت تا که بُگشایدش؟
کوه رازهایش را نمیزاید.
کدامین کویر، استخوانهای آن سواران را در خود نهان کرده است؟
کدامین باد و از کدامین سو باید بِوَزَد تا شنها کنار روند و بگذارند
استخوانهای سواران آن راز مرگبار بگشایند؟
استخوانهای بیجان و سرد از کدامین راز توانند گره بُگشایند؟
سواران در پِی گشودن رازی دگر بودند که خود به رازی دگر گشتند.
سرنوشت، ما همه را به راهی میافکند درپِی گشودن گره از رازها،
تا آن که نایافته، ناگشوده، گُم گردیم و خود افزوده شویم بر آن ناگشوده رازها.
نویسنده، گوینده و فرستنده #خسرو_یزدانی
#پیام_پارسی
🪷 @AdabSar
Telegram
attach 📎
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻اتکاء = دلگرمی، پشتیبانی، پُشتگَرمی، پشتدادن، پشتدادن بر
🔻اتکاء به نفس = خوداُستواری، بهخوداُستواری، خواتاهی، خوادادی، خادادی
🔻نقطهی اتکاء = اَندَخسگاه(اَندَخس=پشتیبان)
🔻تکیه = پشتدادن، پُشتگرمی، پشتداشتن، پشت، لم، لمدادن، یَلِه
🔻تکیهداشتن = پشتدادن، پشتداشتن، لمیدن، لمدادن، یَلِهدادن
🔻تکیهکردن = پشتدادن، پشتداشتن
🔻تکیهکلام = سخنیار، سخنپایه
🔻تکیهگاه = دَرپُشتگاه، پشتی، پشتیبان، لَمِشگاه
🔻متکا = بالش، پشتی
🔻متکی = دلگرم، پُشتگرم، استوار، پشتدهنده
🔻متکی به نفس = خوداُستوار، خودایستا
✍️نمونه:
🔺اتکای بودجه به نفت است =
دلگرمی بودجه به نفت است
پشتیبانی بودجه با نفت است
نفت پشتیبان بودجه است
🔺بودجه نباید متکی به نفت باشد =
بودجه نباید استوار به نفت باشد
بودجه نباید پُشتگرم به نفت باشد
🔺خودکفایی در گندم، با اتکا به توان داخلی میسر شد =
خودبَسَندِگی/خوداُستواری در گندم، با پشتدادن به توان بومی فراهم شد
🔺به متکا تکیه داد =
به بالش پشت داد
به پشتی یَلِه داد
🔺چرا رانی کسی را از برِ خویش
که "اَندَخسَش" نباشد جز درِ تو (سراجالدین راجی)
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#اتکا #اتکاء #تکیه #متکا #متکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻اتکاء = دلگرمی، پشتیبانی، پُشتگَرمی، پشتدادن، پشتدادن بر
🔻اتکاء به نفس = خوداُستواری، بهخوداُستواری، خواتاهی، خوادادی، خادادی
🔻نقطهی اتکاء = اَندَخسگاه(اَندَخس=پشتیبان)
🔻تکیه = پشتدادن، پُشتگرمی، پشتداشتن، پشت، لم، لمدادن، یَلِه
🔻تکیهداشتن = پشتدادن، پشتداشتن، لمیدن، لمدادن، یَلِهدادن
🔻تکیهکردن = پشتدادن، پشتداشتن
🔻تکیهکلام = سخنیار، سخنپایه
🔻تکیهگاه = دَرپُشتگاه، پشتی، پشتیبان، لَمِشگاه
🔻متکا = بالش، پشتی
🔻متکی = دلگرم، پُشتگرم، استوار، پشتدهنده
🔻متکی به نفس = خوداُستوار، خودایستا
✍️نمونه:
🔺اتکای بودجه به نفت است =
دلگرمی بودجه به نفت است
پشتیبانی بودجه با نفت است
نفت پشتیبان بودجه است
🔺بودجه نباید متکی به نفت باشد =
بودجه نباید استوار به نفت باشد
بودجه نباید پُشتگرم به نفت باشد
🔺خودکفایی در گندم، با اتکا به توان داخلی میسر شد =
خودبَسَندِگی/خوداُستواری در گندم، با پشتدادن به توان بومی فراهم شد
🔺به متکا تکیه داد =
به بالش پشت داد
به پشتی یَلِه داد
🔺چرا رانی کسی را از برِ خویش
که "اَندَخسَش" نباشد جز درِ تو (سراجالدین راجی)
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#اتکا #اتکاء #تکیه #متکا #متکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
... برآ ای آفتاب، ای توشهی اميد؛
برآ ای خوشهی خورشيد،
تو جوشان چشمهای، من تشنهای بیتاب...
برآ سر ريز کن تا جان شود سيراب!
چو پا در کام مرگی تندخو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاشجو دارم
به موج[خیز] روشنایی شستوشو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرينه گل
من رنگوبو خواهم...
بریدهای از سرودهی بلند #آرش_کمانگیر
#سیاوش_کسرایی
#چکامه_پارسی
☀️🍀 @AdabSar
برآ ای خوشهی خورشيد،
تو جوشان چشمهای، من تشنهای بیتاب...
برآ سر ريز کن تا جان شود سيراب!
چو پا در کام مرگی تندخو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاشجو دارم
به موج[خیز] روشنایی شستوشو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرينه گل
من رنگوبو خواهم...
بریدهای از سرودهی بلند #آرش_کمانگیر
#سیاوش_کسرایی
#چکامه_پارسی
☀️🍀 @AdabSar
فراوان نَمانی سرآید زمان
کسی زنده برنگذرد بآسْمان
چه جوییهمی زین سَرایِ سِپَنج
کز آغازْ رنجست و فرجامْ رنج
بریزی به خاک اَر همه زآهنی
اگر دینپرستی وَر آهَرْمَنی
تو تا زندهای سوی نیکی گَرای
مگر کام یابی به دیگرسَرای
#فردوسی
بادا:
زِ هر نیکُوی بهرهوَر بادیا
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
کسی زنده برنگذرد بآسْمان
چه جوییهمی زین سَرایِ سِپَنج
کز آغازْ رنجست و فرجامْ رنج
بریزی به خاک اَر همه زآهنی
اگر دینپرستی وَر آهَرْمَنی
تو تا زندهای سوی نیکی گَرای
مگر کام یابی به دیگرسَرای
#فردوسی
بادا:
زِ هر نیکُوی بهرهوَر بادیا
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀