Telegram Web Link
زایش امید
گره می‌زند
مه‌آباد را
در چاه پر آب بهار خاش.
سردشت به سرمای بی‌نوا می‌خندد.
پیاله‌های لبریز
رو در روی آفتاب
جان می‌دهند
به گلوهای خسته
و فریادها در بین کویرها
پیوند می‌خورند
و نام‌ها یکی می‌شود
رمزینه‌ای برای
زیبایی
برای آزادی
در پرتو چکه‌های خون
در چهره‌ی خیابان‌های
پُر
ژنود (نَفس)


#بزرگمهر_صالحی
🎨 #میرزاحمید

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
کُردها را نکُشید. بلوچ‌ها را نکُشید. جهان از دلیران تُهی می‌شود.

🏴🩸 #جوانرود #پیرانشهر
ادب‌سار
🔥 واژه‌های پارسی در زبان تازی زمَنه = از ریشه ی پارسی زمان زمهَریر = از پارسی زمهریر، سرمای بسیار سخت زن (zan) = از پارسی زن، مادینه، بانو، زاینده. در پهلوی zhan از تکواژ ریشه‌ای و باستانی zan= زاینده در اوستا  jani-jeni. زِن zen = گمان درونی، پی بردن،…
🏴 واژه‌های پارسی در زبان تازی

زنبریه = کشتی‌های بزرگ، جاکش‌ها
زنبق = از پارسی زنبَک و زنبه، گل
زُنبِه = از پارسی سُنبه
زنبیل = از پارسی زنبیل zanbil کیسه‌ای بافته شده از بوریا که برای خرید به‌دست گیرند
زِنجار = از پارسی زنگار، زنگ‌زدگی

زنجان = از پارسی زنگان
زنجَبیل، زنجَفیل = از پارسی زنزبیل، ژنزبیل، شنَگلَیل، بیخ گیاه دارویی و خوراکی
زنجفَر = از پارسی شِنگَرف، چیزی باشد از سیماب و گوگرد، کانی که از آن رنگ سرخ به‌دست آورند و برای پیشگیری از زنگ آهن و در ساخت آینه‌ها آمیخته با سیماب
زنجی = از پارسی زنگی(مردم زنگبار، زنگ، زنج = افریقا)
زنجِر = از پارسی زنگار

زَنجَر، زنجیره = از پارسی زنجره، پوست ناخُن
زنجیل = از پارسی زنجیر
زنِد، زِناد = از پارسی زند، چوب یا آهن ،آتش زنه، دو استخوان آرش(ساعد)، نوشته‌ی زند اوستا
زَندان = از پارسی زَند، از ریشه‌ی اوستایی (zin) = نگهدارنده  زین + دان: جایگاه نگهداری، دو چوب بالا و پایین آتشزنه
زند بیجی = از پارسی زند پیچی، (زند یکی از روستاهای بخارا)، آستر کلفت جامه

🏴 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🏴 @AdabSar
دریا صبور و سنگین
می‌خواند و می‌نوشت:
من خواب نیستم
خاموش اگر نشستم
مرداب نیستم
روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم
روشن شود که آتشم و آب نیستم

#فریدون_مشیری

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
اگرچه باغ شکسته است و دوره‌ی تبر است
برو بگو به درختان، بهار پشت در است

برو به سرو بگو که قسم به قامت تو
تمام کوه پر از ابرهای بارور است

هزار چشمه‌ی جوشان که راهی است از کوه
برای هر چه لب خشک، هر چه چشم تر است

برو‌‌ به باغ بگو ریشه را نگه‌ دارد
اگر تنور زمستان هنوز شعله‌ور است

چه خواب‌های عجیبی که دیده است نهال
سپرده جان خودش را به باد و در سفر است

بریده است دل از خانه و نمی‌داند
که باد خانه ندارد که باد دربه‌در است

اگر چه کنده‌ی پیر از محال لبریز است
اگر چه خاطره‌های قشنگ پشت سر است

همیشه باغ ولی این‌چنین نخواهد ماند
درخت مژده بده! روزگار در گذر است

پرنده‌های وطن عطر صبح می‌پاشند
خجسته باد که این از نتایج سحر است

#عبدالله_مقدمی
🎨 #سام_مشاور

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀🩸 @AdabSar
جَهان چون برآری برآیدهمی
بد و نیک روزی سرآیدهمی

چو بستی کمر بر درِ راهِ آز
شود کار گیتی‌ت یکسر دراز

به یک روی جُستن بلندی سزاست
اگر در میانِ دمِ اژدهاست

و دیگر که گیتی ندارد درنگ
سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ

پرستنده‌ی آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشنود آفرین
#فردوسی

و آرزویم این که:
هر امید دل را که بستی میان
ز رنجی که بردی مبادت زیان


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
فرتور: #مهدیه_غفوریان
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍃
🍃🍃
🍃🍃🍃
ز بیدادیِ شهریارِ جهان
همه نیکُوی‌ها شود در نهان

نزاید به هنگامْ بر دشتْ گور
شود بچه‌ی باز را چشمْ کور

ببُرّد ز پستانِ نخچیر شیر
شود آب در چشمه‌ی خویشْ قیر

شود در جهان چشمه‌ی آبْ خشک
ندارد به نافه‌نْدَرون بویْ مُشک

ز کژّی گریزان شود راستی
پدید آید از هر سُویْ کاستی

کنون دانش و داد بازآوریم
به جای غم و رنجْ ناز آوریم
#فردوسی

امید آن که:
برآساید از ما زمانی جهان
نباید که مرگ آید از ناگهان


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی


@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
نام هیچ‌کدام از شهرها را
به‌یاد نمی‌آورم
به‌راستی
چه نامی دارم من؟
در رویارویی
خزان و خنجرهای آخته
که راه می‌روند و
اشک می‌ریزند

ستارگان از ریختن
دست نمی‌کشند
بر خاک
نام‌ها از یاد می‌روند
شناسنامه‌ها می‌میرند
در شیوَن تانک‌ها وتفنگ‌ها

سایه‌ها در پستوهای نهان
دندان‌های پوسیده‌ی آراسته را
نشان می‌دهند
به کودکان و دختران
در سردابه‌های نمورِ نادانی
پرده‌های والایی (شرف)
یک به یک
می‌میرند

اکنون
مرگ لبخند می‌زند
در سایه‌ی دیوارها و
کوچه‌های لخت


#بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀🩸 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻مشاور = رایزَن، اندرزبَد، سوبار(=اندرزگو)، هَم‌سِگال، سِگالِشگر(سگال=اندیشه)
🔻مشاورات = رایزنی‌ها، اوسکارش‌ها
🔻مشاوران = رایزنان، هم‌سِگالان
🔻مشاور حقوقی = رایزن دادیکی، داتگوی، داتَنگوی
🔻مشاوره = رایزنی، هَم‌پُرسگی، هَم‌پُرسی، هَم‌پُرسه، اوسکار، اوسکارِش، سِگالیدن، سِگالِش
🔻مشورت = رایزنی، راهنمایی، رهنمود، هَم‌پُرسی، کنکاش، سِگالش، سِگالیدن، سوبارش، پند، اندرز
🔻مشورت‌کردن = رایزنی‌کردن، رایزَنیدَن، سِگالیدن، هَم‌پرسیدن، سوباردن، رای‌زدن، پندجُستن
🔻مشورتی = سِگالشی، سوباری
🔻شورای مشورتی = گروه راهنما، رهنمودگران، چاره‌جویان

نمونه:
🔺روز مشاوره و روانشناسی مبارک باد =
روز رایزنی و روانشناسی فرخنده باد

🔺برای مشاوره در مورد مشکلش، به مشاور حقوقی مراجعه کرد =
برای هَم‌پُرسی در باره‌ی گرفتاری‌اش، به رایزن دادیکی سَر زد

🔺مشاوره، مشورت و دریافت اطلاعات در مورد یک موضوع از متخصص است =
سِگالِش، سِگالیدن و دریافت آگاهی درباره‌ی یک پُرسِمان از کارآزموده است

🔺به مشورت بزرگان، از کاندیداتوری انصراف داد =
به اندرز بزرگان، از نامزدی دست کشید

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مشاور #مشاوره #مشورت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
رو به سوی زندگی
در گریز از هرآنچه بند و بندگی
در ستیز با هرآنچه ابتذال و کهنگی
ای خوشا روال این روندگی…

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
ادب‌سار
🏴 واژه‌های پارسی در زبان تازی زنبریه = کشتی‌های بزرگ، جاکش‌ها زنبق = از پارسی زنبَک و زنبه، گل زُنبِه = از پارسی سُنبه زنبیل = از پارسی زنبیل zanbil کیسه‌ای بافته شده از بوریا که برای خرید به‌دست گیرند زِنجار = از پارسی زنگار، زنگ‌زدگی زنجان = از پارسی زنگان…
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی

زندبیل، زندفیل = از پارسی زندپیل، فیل درشت و بزرگ
زندَقِه، زندیق = از پارسی زندیکی، بی‌دین، دین‌نما
زندیق = پیرو کتاب زند، جادوگر زشت روی، کنِس
زنزَلَخت، زلزلخت = از پارسی آزاد درخت، زه تَلخ(زیتون تلخ)

زنفلیجه = از پارسی زن‌پیله، آوند ابزار چوپان، زنبیل
زَنَق = از پارسی زنَخ، زنَخدان(چانه)، نوک پیکان، پای‌بند سُتوُر
زَنَقِه = از پارسی زنَخ، کوچه‌ی باریک و تنگ
زنگین(عراقی) = از پارسی سنگین

زوبَعِه = از پارسی زوبا(شَر)، نام یکی از اهریمنان، سالار پریان، از پارسی زوباغ (بزرگ غرچه‌ها، مخنث‌ها)
زوبین = از پارسی زوپین، نیزه‌ی کوچک دستی
زوذ = از پارسی زود  Zud در اوستا و پارسی باستان  Zuta در پازند  Zot در پهلوی  Zut
زور = از پارسی زور، از تکواژ هسته‌ای و باستانی زو Zu، زور، توان

زورخانه = از پارسی زورخانه
زوزن = شهری میان هرات و نیشابور که دانشمندان و فرهنگ‌وَران بسیاری از آن برخاسته‌اند
زوش = از پارسی زوِش، برده‌ی ناکس، تندخوی و زودرنج، از پارسی زاوش= گردونه‌ی برجیس، در اوستا Suvas که نام یکی از پیروان بوده که به‌نام ایزد چالاکی زور خوانده می‌شد

@AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

@AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻ظاهراً = آن‌سان که پیداست، گویا، گویی، گوییا، همانا، آشکارا، به‌آشکاری، انگار، پنداری، چُنین پیداست، شاید، تواند بود، تواند بودن، دَزَندیس

نمونه:
🔺ظاهرا وی گناهکار نیست =
گویا وی گناهکار نیست
گوییا وی گناهکار نیست
انگار وی گناهکار نیست
پنداری وی گناهکار نیست
تواند بود که وی گناهکار نیست
چُنین پیداست که وی گناهکار نیست
آن‌سان که پیداست وی گناهکار نیست

🔺ظاهراً بر زن چو آب اَر غالبی
باطناً مغلوب و زن را طالبی (مولوی) =
آشکارا بر زن چو آب اَر چیره‌ای
در نهان کالیدِه و زن را خواهنده‌ای

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#ظاهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
من از خراسان و
تو از تبریز و
او از ساحل بوشهر
با شعرهامان شمع‌هایی خُرد
بر طاق این شب‌های وحشت برمی‌افروزیم

یعنی که در این خانه هم
چشمان بیداری
باقی‌ست
یعنی در اینجا می‌تپد قلبی و
نبض شاخه‌ها زنده‌ست
هرچند
با زهرِ سبزآلود و از وحشت آکنده‌ست…


#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🎨 #محمدفؤاد_سوری

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀🌱 @AdabSar
در شیون بی‌پایان این روزگار
به من بگو
به این مردم خسته چه رفته است
که هزار پیراهن سیاه کهنه کرده‌اند
و هنوز
اندوه‌گزار بی‌فرصت عزا از پی عزا…

🏴 #سیدعلی_صالحی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
🏴 @AdabSar
من برای خون‌هایی که به پایت ریخته شد
مویه‌یی می‌سازم

آن زمانی که دوباره جان بگیرم
و دوباره از خودم آغاز شم
و نگاه‌ام را به اوج آسمان بالا برم
تا ببینم مرغِ باور دیگر اینجا جای پرپر زدنش پرواز را پیشه کند...

من برای خون‌هایی که به پایت، از برایت ریخته شد
مویه‌یی می‌سازم
از زبان جان و دل
ای همه هستی ما در نام تو پیرایه شد؛

گرچه می‌خندند به رویم
نیزه‌های دشمنان
در کنار سیم‌های خاردارِ بدسگالی‌های خود
با دوتا بالِ شکسته
رنج تو آزادِ آزاد
با دل و جان می‌خرم.

ای نواساز چکامه!
نام تو «آزادی» است.


سراینده و فرستنده: #بلال_ریگی
هنرمند: #میرزاحمید
#چکامه_پارسی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
مکُش مَر مرا کَت سرانجامِ کار
بپیچانَد از خونِ من کردگار

پسندی و همداستانی کنی
که جان داری و جان‌سِتانی کنی

به خونِ برادر چه بندی کمر
چه سوزی دلِ پیرگشته‌پدر

جَهان خواستی یافتی خون مریز
مکُن با جَهان‌داریزدان ستیز
#فردوسی


و همه امیدم این که:
سپهر از تو هرگز مگرداد سیر


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
چو سروِ سَهی گوژ گردد به باغ
بَر اوبَر شود تیره روشن چراغ

کُنَد برگ پژمرده و بیخ سست
سرش سوی پَستی گراید نخست

برویَد ز خاک و شود باز خاک
همه جای ترس‌ست و تیمار و باک

سرِ مایه‌ی مردِ سنگ و خرَد
ز گیتی بی‌آزاری اندرخورد
#فردوسی

و در این هفته باشد که:
پشیمان مبادی ز کَردار خویش


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💐💐💐
در دیباچه‌ی این خزان
به خط درشت
می‌نویسم
کشتگان این پاییز
عاشق‌ترین زندگان بودند
و نامیراترین نام‌ها…

#مهدی_تدینی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀🩸 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻نعمت = نیکی، نِکودَهِش، فَرَهدَهش، دسترس، داشته، دارایی، خوبی، شِیدان، داده

نمونه:
🔺سلامتی نعمت گران‌قیمتی است =
تندرستی نِکودَهِشِ گرانبهایی است
شادابی فَرَهدَهِشِ پر ارزشی است

🔺شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند =
سپاس داشته‌ها، دارایی‌ات افزون کند
ناسپاسی داده‌ها از کفت بیرون کند

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نعمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادب‌سار
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی زندبیل، زندفیل = از پارسی زندپیل، فیل درشت و بزرگ زندَقِه، زندیق = از پارسی زندیکی، بی‌دین، دین‌نما زندیق = پیرو کتاب زند، جادوگر زشت روی، کنِس زنزَلَخت، زلزلخت = از پارسی آزاد درخت، زه تَلخ(زیتون تلخ) زنفلیجه = از پارسی زن‌پیله،…
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی

زون = از پارسی زون، Zavan از ریشه‌ی اوستایی زَو (zav)بُت، خواهش و نیایش، درخواست
زوَنکل = از پارسی زونکا، مرد باریک و بلندبالا
رنهَر = از پارسی زینهار
زهزاه = از پارسی زِه زِه، فریبکار، در پارسی آفرین آفرین
زی = از پارسی زی (زیستن) و یا زیب، آرایش

زیان = از پارسی زیان، آسیب، رنج، در پهلوی Ziyan و در سانسکریت (Jyana)
زیبَق زئبَق = از پارسی زیوه، خوش‌نما، ژیوه، سیماب، از پهلوی زیواندک
زیج = تازی گشته‌ی (Zig)، زیگ برابر با سالنامه، نَسک (کتاب)، پیچازه(جدول)، نام نسک(کتاب) ستاره‌شناسی، همچنین نام تخته‌ای که مهرازان(معماران) نقشه‌ی ساختمان را بر آن نقش می‌کردند.
زیت = از پارسی زیتون، رُوغَن، نفت
زیر = از پارسی زیر، پایین، سدایی در خنیا:
نهاده گوش به آوای زیر و ناله‌ی بم(فرخی)

زیرباج = از پارسی زیراپا، خورش گوشت پرنده، سرکه و چیزهای دیگر
زیرک = از پارسی زیرک، هوشیار، از تکواژ ریشه‌ای zi و اوستایی Zi-yat
زیق = از پارسی زه، جیب، گریبان
زیک = از پارسی ژیک(چکه‌ی باران)، گوهری کوچک و آراسته

@AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

@AdabSar
2024/10/03 04:27:40
Back to Top
HTML Embed Code: