🪐🌠 @AdabSar
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
#پور_سینا
خجسته باد یکم شهریور، زادروز #پورسینا که #روز_پزشک نام گرفته است.
«ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا» نامآور به پورسینا و شیخالرئیس (زادهی ۳۵۹ خورشیدی در بخارا و درگذشتهی ۲ تیر ۴۱۶ در همدان) همهچیزدان، پزشک، رایشدان (ریاضیدان)، ستارهشناس، فیزیکدان، سُراینده، از نامورترین و کاراترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین و جهان است که بهویژه به شَوَند(دلیل) مانداکها(آثار) در زمینهی فلسفه و پزشکی ارزش ویژهای دارد.
فزون بر کارهای شکوهمندش، وی به واژهگزینی پرداخته است با کارهای بزرگ. اینک نگاهی میافکنیم به کارنامهی پربارش در دانش واژهگزینی در پزشکی و... که برخی از آنها یا بیشترشان پویا و زنده ما را در زبان یاری میکنند.
بر پایهی پژوهشهای «محمد معین» و «محمد مشکات»، شمار واژگان آفریدهی پورسینا در دانشنامهی علایی و رگشناسی ۱۰۳۹ واژه است.
برخی واژههای آفریدهی #پورسینا در این دو بازمانهی سترگ چنین هستند:
بُرینش بهجای #قطع (که در انگارش و انداهه بهکار میرفت)
پذیرا بهجای #قابل (در فلسفه)
روان بهجای #نفس
سربهسر بهجای #مساوی
کرده بهجای #مفعول
کُنا بهجای #فاعل
گداخته بهجای #مایع
مایگی بهجای #مادیّت
نهاد بهجای #وضع
یکیای بهجای #وحدت
افکندنِ گمان بهجای #تولید_شک
ایستادگی بهخودیخود بهجای #قائم_بالذات بودن
بالِش از (نمو، از بن واژهی بالیدن)
بَستَناکی بهجای #انجماد
بهرهپذیر بهجای #قابل_قسمت
بیگسستگی بهجای #لاینقطع
جانِ سخنگویا بهجای #نفس_ناطقه
جُنبایی بهجای #حرکت
جنبشدار بهجای #متحرک
جنبشِ راست بهجای #حرکت_مستقیم
جنبش گِرد بهجای #حرکت_مستدیر
چه چیزی بهجای #ماهیت
رایش بهجای #ریاضی
زایشدِه بهجای #مولد
زِفر زبرین بهجای #فک_اعلی
زِفر زیرین بهجای #فک_اسفل
شایدبود بهجای #امکان
گوهر روینده بهجای #جوهر_نامی
نادیداری بهجای #باطنی
هرآینگیبودن بهجای #وجوب
کران #حد کِهین، حدِّ مِهین، حدِّ میانگین
دانش ترازو بهجای #علم_منطق
علمِ سپسطبیعت بهجای #علم_مابعدالطبیعه
و #نبض درنگی، تپش(نبض) دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده، پیداگر، پیوندپذیر، دیرجنب، روشنسرشتی و...
امروز جهان در گرامیداشت او کارهای نمایانی کرده است، به مانند نامگذاری دهانهای در بخش پنهان ماه که به نام وی نامگذاری شدهاست. همچنین نامگذاریهای دیگر در سراسر جهان و جایزهها، مانند جایزهی پورسینا در آلمان.
نکتهی شگفتانگیزتر این که واژهی «مدیسین medicine» در زبان انگلیسی امروز، بر گرفته از «مذ سئن» اوستایی است که در آن مذ به مانک(معنی) دارو و سئن به مانک سیمرغ است.
از این رو، شایسته است نماد پزشکی ایرانی بر پایهی اندیشه نیاکانمان به سیمرغ دگردیس گردد. جایگاه سیمرغ در ایران باستان به مانند جایگاه فرشتگان در دین است. جایگاه سیمرغ در پزشکی ایرانی چنان است که آیین پزشکی ایرانی را «آیین سینایی» میخواندهاند و بسیاری از پزشکان را «سینا» نام مینهادهاند.
✍ فرستنده #بزرگمهر_صالحی
بنمایهها:
۱- انوشه، حسن (به سرپرستی) (۱۳۸۰)، دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه، تهران
۲- بیهقی، پورفندق، (به عربی: تتمه ص وان الحکمه)، بخش زندگینامه خودنوشت
۳- ستایشگر، مهدی (۱۳۷۶)، نامنامه موسیقی ایران زمین، پوشینهی سوم، تهران: اطلاعات، آموزش و دانش در ایران
۴- ابن سینا، بیژن آرقند
🪐🌠 @AdabSar
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
#پور_سینا
خجسته باد یکم شهریور، زادروز #پورسینا که #روز_پزشک نام گرفته است.
«ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا» نامآور به پورسینا و شیخالرئیس (زادهی ۳۵۹ خورشیدی در بخارا و درگذشتهی ۲ تیر ۴۱۶ در همدان) همهچیزدان، پزشک، رایشدان (ریاضیدان)، ستارهشناس، فیزیکدان، سُراینده، از نامورترین و کاراترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین و جهان است که بهویژه به شَوَند(دلیل) مانداکها(آثار) در زمینهی فلسفه و پزشکی ارزش ویژهای دارد.
فزون بر کارهای شکوهمندش، وی به واژهگزینی پرداخته است با کارهای بزرگ. اینک نگاهی میافکنیم به کارنامهی پربارش در دانش واژهگزینی در پزشکی و... که برخی از آنها یا بیشترشان پویا و زنده ما را در زبان یاری میکنند.
بر پایهی پژوهشهای «محمد معین» و «محمد مشکات»، شمار واژگان آفریدهی پورسینا در دانشنامهی علایی و رگشناسی ۱۰۳۹ واژه است.
برخی واژههای آفریدهی #پورسینا در این دو بازمانهی سترگ چنین هستند:
بُرینش بهجای #قطع (که در انگارش و انداهه بهکار میرفت)
پذیرا بهجای #قابل (در فلسفه)
روان بهجای #نفس
سربهسر بهجای #مساوی
کرده بهجای #مفعول
کُنا بهجای #فاعل
گداخته بهجای #مایع
مایگی بهجای #مادیّت
نهاد بهجای #وضع
یکیای بهجای #وحدت
افکندنِ گمان بهجای #تولید_شک
ایستادگی بهخودیخود بهجای #قائم_بالذات بودن
بالِش از (نمو، از بن واژهی بالیدن)
بَستَناکی بهجای #انجماد
بهرهپذیر بهجای #قابل_قسمت
بیگسستگی بهجای #لاینقطع
جانِ سخنگویا بهجای #نفس_ناطقه
جُنبایی بهجای #حرکت
جنبشدار بهجای #متحرک
جنبشِ راست بهجای #حرکت_مستقیم
جنبش گِرد بهجای #حرکت_مستدیر
چه چیزی بهجای #ماهیت
رایش بهجای #ریاضی
زایشدِه بهجای #مولد
زِفر زبرین بهجای #فک_اعلی
زِفر زیرین بهجای #فک_اسفل
شایدبود بهجای #امکان
گوهر روینده بهجای #جوهر_نامی
نادیداری بهجای #باطنی
هرآینگیبودن بهجای #وجوب
کران #حد کِهین، حدِّ مِهین، حدِّ میانگین
دانش ترازو بهجای #علم_منطق
علمِ سپسطبیعت بهجای #علم_مابعدالطبیعه
و #نبض درنگی، تپش(نبض) دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده، پیداگر، پیوندپذیر، دیرجنب، روشنسرشتی و...
امروز جهان در گرامیداشت او کارهای نمایانی کرده است، به مانند نامگذاری دهانهای در بخش پنهان ماه که به نام وی نامگذاری شدهاست. همچنین نامگذاریهای دیگر در سراسر جهان و جایزهها، مانند جایزهی پورسینا در آلمان.
نکتهی شگفتانگیزتر این که واژهی «مدیسین medicine» در زبان انگلیسی امروز، بر گرفته از «مذ سئن» اوستایی است که در آن مذ به مانک(معنی) دارو و سئن به مانک سیمرغ است.
از این رو، شایسته است نماد پزشکی ایرانی بر پایهی اندیشه نیاکانمان به سیمرغ دگردیس گردد. جایگاه سیمرغ در ایران باستان به مانند جایگاه فرشتگان در دین است. جایگاه سیمرغ در پزشکی ایرانی چنان است که آیین پزشکی ایرانی را «آیین سینایی» میخواندهاند و بسیاری از پزشکان را «سینا» نام مینهادهاند.
✍ فرستنده #بزرگمهر_صالحی
بنمایهها:
۱- انوشه، حسن (به سرپرستی) (۱۳۸۰)، دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه، تهران
۲- بیهقی، پورفندق، (به عربی: تتمه ص وان الحکمه)، بخش زندگینامه خودنوشت
۳- ستایشگر، مهدی (۱۳۷۶)، نامنامه موسیقی ایران زمین، پوشینهی سوم، تهران: اطلاعات، آموزش و دانش در ایران
۴- ابن سینا، بیژن آرقند
🪐🌠 @AdabSar
ادبسار
🦅 واژههای پارسی در زبان تازی زُرفین = از پارسی Zorfin، زلفین، فلز گرد که بر چارچوب در کوبند زُرَق = از پارسی جُرَگ، جُرّه، باز سپید، از مرغان شکاری زرقان = از پارسی زرکان، جایگاه درخشان، زرگان، بخشی در نزدیک شیراز زرقُون = از پارسی زرگون، جایگاه زرین، رنگ…
🔆 واژههای پارسی در زبان تازی
زروَرق = از پارسی زربرگ، زَربرگه
زریّ = از پارسی زری، بافته شده از زر، زاره، در تازی به مانک مردم فرومایه
زریاب = از پارسی زرآب، آبزر
زریر = از پارسی زریر، گیاهی دارای ساقههای کوتاه و گلهای زرد رنگ، اسپَرَک یا زردچوبه که در رنگرزی بهکار میرود
زریون = از پارسی Zar-i-yun، زر+یون (مانند)، آذریون، لاته سرخ، رنگ زرد، مردم شاد، سبز و خرم
زعرور = از پارسی زالزالک
زَغَل = از پارسی دَغَل، فریبکار، ترفندکار، گُولزن
زِفِت = از پارسی Zaft، زِفت،تیز بوی، تندمزه، ترش روی، بدنهاد، پارچهای که شیرهی گیاهان بدان مالیده و به زخم بچسپانند، داروی کچلی (شیرهی درخت سَنابر)، گژف (قیر)
زکات = از پارسی زکات، ده-یک، نیکی، چیتَک، دادن یکدهم از دارایی به نیازمندان
زَلابیَه = از پارسی زولبیا، گونهای شیرینی
زلال = از پارسی زلال، آب زلال، آب زودگذر، زلال کرمی است که در برف دیده شود و پس از پالایش آن، آب پالوده از کرم و یا زلال بدست میآید
زلزَلَخت = از پارسی آزاد درخت، درخت زیتون
🔆 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔆 @AdabSar
زروَرق = از پارسی زربرگ، زَربرگه
زریّ = از پارسی زری، بافته شده از زر، زاره، در تازی به مانک مردم فرومایه
زریاب = از پارسی زرآب، آبزر
زریر = از پارسی زریر، گیاهی دارای ساقههای کوتاه و گلهای زرد رنگ، اسپَرَک یا زردچوبه که در رنگرزی بهکار میرود
زریون = از پارسی Zar-i-yun، زر+یون (مانند)، آذریون، لاته سرخ، رنگ زرد، مردم شاد، سبز و خرم
زعرور = از پارسی زالزالک
زَغَل = از پارسی دَغَل، فریبکار، ترفندکار، گُولزن
زِفِت = از پارسی Zaft، زِفت،تیز بوی، تندمزه، ترش روی، بدنهاد، پارچهای که شیرهی گیاهان بدان مالیده و به زخم بچسپانند، داروی کچلی (شیرهی درخت سَنابر)، گژف (قیر)
زکات = از پارسی زکات، ده-یک، نیکی، چیتَک، دادن یکدهم از دارایی به نیازمندان
زَلابیَه = از پارسی زولبیا، گونهای شیرینی
زلال = از پارسی زلال، آب زلال، آب زودگذر، زلال کرمی است که در برف دیده شود و پس از پالایش آن، آب پالوده از کرم و یا زلال بدست میآید
زلزَلَخت = از پارسی آزاد درخت، درخت زیتون
🔆 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔆 @AdabSar
💠🔹 @AdabSar
سخن از زبانِ دانا...
سخن از زبــانِ دانا، سخنیست آسمانی
دَهِش است و شادمانه، ز جهانِ جاودانی؛
سخن از زبانِ دانا، نه نیایش است و نفرین
که به زندگان رسایی، و به مرده شادمانی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنیست بس خروشان
به جوان امیــدِ والا، به کهن مِی جـوانـی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنی نه از شکست است
به شکست خورده پروا، و به چیره شایگانی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنی ز بوی خون نیست
سخن از گُل است و بُستان ز نژادِ ارغوانی؛
سخن از زبانِ دانا، نه ز روی ننگ و پستیست
به هُنروَران فـَرازا، به سُخنوَران نشانی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنیست پاک و بیغش
چو زبــانِ نـــابِ مهران، ز تبـــارِ گُلـْسـِتـانـی!
سراینده و فرستنده: #مهران_گلستانی_ماچک_پشتی
#چکامه_پارسی
💠🔹 @AdabSar
سخن از زبانِ دانا...
سخن از زبــانِ دانا، سخنیست آسمانی
دَهِش است و شادمانه، ز جهانِ جاودانی؛
سخن از زبانِ دانا، نه نیایش است و نفرین
که به زندگان رسایی، و به مرده شادمانی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنیست بس خروشان
به جوان امیــدِ والا، به کهن مِی جـوانـی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنی نه از شکست است
به شکست خورده پروا، و به چیره شایگانی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنی ز بوی خون نیست
سخن از گُل است و بُستان ز نژادِ ارغوانی؛
سخن از زبانِ دانا، نه ز روی ننگ و پستیست
به هُنروَران فـَرازا، به سُخنوَران نشانی؛
سخن از زبانِ دانا، سخنیست پاک و بیغش
چو زبــانِ نـــابِ مهران، ز تبـــارِ گُلـْسـِتـانـی!
سراینده و فرستنده: #مهران_گلستانی_ماچک_پشتی
#چکامه_پارسی
💠🔹 @AdabSar
🍀🍀🍀
🍀🍀
🍀
که گیتی سراسر فریبست و رنج
سرآیدهمی چون نمایدْت گنج
یکی را به بستر یکی را به جنگ
یکی را به نام و یکی را به ننگ
همیرفت باید کزین چاره نیست
مرا بتّر از مرگْ پتیاره نیست
روان تو زان درد بیدرد باد
همه رفتن ما به آورد باد
#فردوسی
و آرزویم اینکه:
مبیناد کس روز بیکامِ تو
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍀
🍀🍀
🍀🍀🍀
🍀🍀
🍀
که گیتی سراسر فریبست و رنج
سرآیدهمی چون نمایدْت گنج
یکی را به بستر یکی را به جنگ
یکی را به نام و یکی را به ننگ
همیرفت باید کزین چاره نیست
مرا بتّر از مرگْ پتیاره نیست
روان تو زان درد بیدرد باد
همه رفتن ما به آورد باد
#فردوسی
و آرزویم اینکه:
مبیناد کس روز بیکامِ تو
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍀
🍀🍀
🍀🍀🍀
ادبسار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی 🔻نظام = سامان، سامانه، نِهِش، دستگاه، سازگان، آراستن، آراستگی، روش، آیین، ارتش 🔻نظامات = سامانها، نِهِشها، روشها، آیینها 🔻نظام حکومتی = سامانهی رهبری 🔻نظامدادن = ساماندادن، سپاهآراستن 🔻نظامگرفتن = سامانگرفتن 🔻نظامنامه…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تنظیم = ساماندهی، ساماندادن، هماهنگی، آراستن
🔻منتظم = بِسامان
🔻منظم = بِسامان، سامانمَند، سازمَند، پشتِ هم، پشت سر هم، پیاپی، پیراسته، پرداخته، آراسته
🔻منظماً = پشتِ هم، پشت سر هم، پیاپی
🔻منظم کرد = بِسامانید
🔻منظمکردن = ساماندادن، آراستن، ویراستن
🔻منظوم = سَرواد، چامه، سرود، آراسته، سخن آراسته، سازمند
🔻منظومه = چامهسار، درازچامه، دَرپِیوسته
🔻منظومه شمسی = سامانه خورشیدی، کهکشان خورشیدی، مِهرسامان، شیدسامان، خورهمبست، هَرباسپان
🔻نامنظم = نابِسامان، بیسامان
✍نمونه:
🔺عالم وجود منظم است یا نامنظم؟ =
جهان هستی بِسامان است یا نابٍسامان؟
جهان هستی ساماندار است یا بیسامان؟
🔺اگر عالم منظم نباشد، ضرورت ناظم منتفی است =
اگر گیتی سامانمَند نباشد، بایستگی سامانگر نارواست
🔺حکومتش بر مبنای تمرکز قوا تنظیم شده است =
فرمانرواییاش بر پایهی فراهمسازی نیروها آراسته شده است
🔺بودجه را طوری تنظیم کنید که آخر سال کسر نیاوریم =
پیشریز را جوری/بهگونهای ساماندهی کنید که در پایان سال کم نیاوریم
🔺منظماً تماس میگرفت و شرح ماوقع را میداد =
پیاپی زنگ میزد و گزارش رویداده را میداد
🔺منظومهی "جمشید و خورشید" را "سلمان ساوجی" منظوم کرده است =
چامهسار "جمشید و خورشید" را "سلمان ساوجی" سروده است
🔺اینجا را باید منظم کرد =
اینجا را باید سامان داد
🔺ششضلعی منتظم =
ششبَر بِسامان
ششگوش سامانمند
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تنظیم #منتظم #منظم #منظما #منظوم #منظومه #نامنظم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تنظیم = ساماندهی، ساماندادن، هماهنگی، آراستن
🔻منتظم = بِسامان
🔻منظم = بِسامان، سامانمَند، سازمَند، پشتِ هم، پشت سر هم، پیاپی، پیراسته، پرداخته، آراسته
🔻منظماً = پشتِ هم، پشت سر هم، پیاپی
🔻منظم کرد = بِسامانید
🔻منظمکردن = ساماندادن، آراستن، ویراستن
🔻منظوم = سَرواد، چامه، سرود، آراسته، سخن آراسته، سازمند
🔻منظومه = چامهسار، درازچامه، دَرپِیوسته
🔻منظومه شمسی = سامانه خورشیدی، کهکشان خورشیدی، مِهرسامان، شیدسامان، خورهمبست، هَرباسپان
🔻نامنظم = نابِسامان، بیسامان
✍نمونه:
🔺عالم وجود منظم است یا نامنظم؟ =
جهان هستی بِسامان است یا نابٍسامان؟
جهان هستی ساماندار است یا بیسامان؟
🔺اگر عالم منظم نباشد، ضرورت ناظم منتفی است =
اگر گیتی سامانمَند نباشد، بایستگی سامانگر نارواست
🔺حکومتش بر مبنای تمرکز قوا تنظیم شده است =
فرمانرواییاش بر پایهی فراهمسازی نیروها آراسته شده است
🔺بودجه را طوری تنظیم کنید که آخر سال کسر نیاوریم =
پیشریز را جوری/بهگونهای ساماندهی کنید که در پایان سال کم نیاوریم
🔺منظماً تماس میگرفت و شرح ماوقع را میداد =
پیاپی زنگ میزد و گزارش رویداده را میداد
🔺منظومهی "جمشید و خورشید" را "سلمان ساوجی" منظوم کرده است =
چامهسار "جمشید و خورشید" را "سلمان ساوجی" سروده است
🔺اینجا را باید منظم کرد =
اینجا را باید سامان داد
🔺ششضلعی منتظم =
ششبَر بِسامان
ششگوش سامانمند
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تنظیم #منتظم #منظم #منظما #منظوم #منظومه #نامنظم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
چو شیرینتر نمود ای جان
مها شور و بلای تو
بهشتم جان شیرین را
كه میسوزد برای تو
روان از تو خجل باشد
دلم را پا به گِل باشد
مرا چه جای دل باشد
چو دل گشتهست جای تو
تو خورشیدی و دل در چَه
بتاب از چَه به دل گَهگَه
که میکاهد چو ماه ای مَه
به عشق جانفزای تو
ز خود مِسَم، به تو زَرَم
به خود سنگم به تو دَرَم
کمر بستم به عشق اندر
به اومیدِ قبای تو
گرفتم عشق را در بر
كله بنهادهام از سر
منم محتاج و میگویم
ز بیخویشی دعای تو
دلا از حد خود مگذر
برون کن باد را از سر
به خاک کوی او بنگر
ببین صد خونبهای تو
اگر ریزم وگر رویم
چه محتاج تو مهرویم
چو برگ كاه میپرم
به عشق كهربای تو…
#مولوی
☀️💛 @AdabSar
مها شور و بلای تو
بهشتم جان شیرین را
كه میسوزد برای تو
روان از تو خجل باشد
دلم را پا به گِل باشد
مرا چه جای دل باشد
چو دل گشتهست جای تو
تو خورشیدی و دل در چَه
بتاب از چَه به دل گَهگَه
که میکاهد چو ماه ای مَه
به عشق جانفزای تو
ز خود مِسَم، به تو زَرَم
به خود سنگم به تو دَرَم
کمر بستم به عشق اندر
به اومیدِ قبای تو
گرفتم عشق را در بر
كله بنهادهام از سر
منم محتاج و میگویم
ز بیخویشی دعای تو
دلا از حد خود مگذر
برون کن باد را از سر
به خاک کوی او بنگر
ببین صد خونبهای تو
اگر ریزم وگر رویم
چه محتاج تو مهرویم
چو برگ كاه میپرم
به عشق كهربای تو…
#مولوی
☀️💛 @AdabSar
ادبسار
🔆 واژههای پارسی در زبان تازی زروَرق = از پارسی زربرگ، زَربرگه زریّ = از پارسی زری، بافته شده از زر، زاره، در تازی به مانک مردم فرومایه زریاب = از پارسی زرآب، آبزر زریر = از پارسی زریر، گیاهی دارای ساقههای کوتاه و گلهای زرد رنگ، اسپَرَک یا زردچوبه که در…
💫 واژههای پارسی در زبان تازی
زلیه، زولِیّهَ = از پارسی زیلو، گستردنی
زُماوَرد = از پارسی بزمآورد، خوراک تخم مرغ، گوشت و سبزی، خوراک بزم که آن را لقمهی خلیفه یا کادیک(قاضی) نامند
زمان = از پارسی زمان، آوان، گاه، روزگار در پهلوی Zaman در ایران باستان yamana (=هنگام، گاه، دوره) و از واژهی اوستایی zarvan که در پهلوی zurwan (=زمان، زروان) است. تازیان نیز زمان میگویند به مانک(معنی) هنگام که از زبان آرامی(yeman) گرفتهاند و آرامی این واژه را از اوستایی گرفته است. در فرهنگ واژگان اوستایی برگ۲۲۳، ayu به مانک زمان و دوران زندگانی بهکار رفته که در پارسی زمانه هم گفته میشود(۱۲۰۹). همین واژهی ayu به زبان تازی رفته و «یوم» نوشته شده است. در ایران باستان و اوستا ratu به مانک گاه، هنگام و زمان آمده است. (فرهنگ واژگان اوستا) و (فرهنگ ایران باستان)
زمانه = از پارسی زمانه، در تازی به مانک بیماری کُهنه و ماندگار، زمینگیری، درماندگی
زُمُرُّد = از پارسی زُمرد، گوهری سبز رنگ
زمزم = پارسی است زَم = آهسته، آهسته و نرم، آب زمزم = آب فراوان
زمزمه = از پارسی زمزم، زیمزیم(افغانی) آهسته و نرم خواندن، نیایش خواندن با دهان بسته، دنه(آواز خوش)
💫 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
💫 @AdabSar
زلیه، زولِیّهَ = از پارسی زیلو، گستردنی
زُماوَرد = از پارسی بزمآورد، خوراک تخم مرغ، گوشت و سبزی، خوراک بزم که آن را لقمهی خلیفه یا کادیک(قاضی) نامند
زمان = از پارسی زمان، آوان، گاه، روزگار در پهلوی Zaman در ایران باستان yamana (=هنگام، گاه، دوره) و از واژهی اوستایی zarvan که در پهلوی zurwan (=زمان، زروان) است. تازیان نیز زمان میگویند به مانک(معنی) هنگام که از زبان آرامی(yeman) گرفتهاند و آرامی این واژه را از اوستایی گرفته است. در فرهنگ واژگان اوستایی برگ۲۲۳، ayu به مانک زمان و دوران زندگانی بهکار رفته که در پارسی زمانه هم گفته میشود(۱۲۰۹). همین واژهی ayu به زبان تازی رفته و «یوم» نوشته شده است. در ایران باستان و اوستا ratu به مانک گاه، هنگام و زمان آمده است. (فرهنگ واژگان اوستا) و (فرهنگ ایران باستان)
زمانه = از پارسی زمانه، در تازی به مانک بیماری کُهنه و ماندگار، زمینگیری، درماندگی
زُمُرُّد = از پارسی زُمرد، گوهری سبز رنگ
زمزم = پارسی است زَم = آهسته، آهسته و نرم، آب زمزم = آب فراوان
زمزمه = از پارسی زمزم، زیمزیم(افغانی) آهسته و نرم خواندن، نیایش خواندن با دهان بسته، دنه(آواز خوش)
💫 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
💫 @AdabSar
🎈❤️🎈❤️🎈
goo.gl/xVeDl5
طفلکیها...
چه چیزی لازم است تا در این سیاره
بتوان در آرامش با یکدیگر عشقبازی کرد؟
هر کسی زیر ملافههایت را میگردد؛
هر کسی در عشق تو دخالت میکند؛
چیزهای وحشتناکی میگویند
در بارهی مرد و زنی که
بعد از آن همه با هم گردیدن
همه جور عذاب وجدان
به کاری شگفت دست میزنند
با هم در تختی دراز میکشند...
از خودم میپرسم
آیا قورباغهها هم چنین مخفیکارند؟
یا هر گاه که بخواهند عطسه میزنند؟
آیا در گوش یکدیگر،
در مرداب،
از قورباغههای حرامزاده میگویند
و یا از شادی زندگی دوزیستیشان؟
از خودم میپرسم
آیا پرندگان
پرندگان دشمن را
انگشتنما میکنند؟
آیا گاوهای نر
پیش از آنکه در دیدرس همه
با ماده گاوی بیرون روند
با گوسالههاشان مینشینند و غیبت میکنند؟
جادهها هم چشم دارند!
پارکها پلیس،
هتلها، مهمانانشان را برانداز میکنند.
پنجرهها، نامها را نام میبرند.
توپ و جوخهی سربازان در کارند
با ماموریتی برای پایان دادن به عشق!
گوشها و آروارهها همه در کارند
تا آنکه مرد و معشوقش
ناگزیر بر روی دوچرخهای
شتابزده
به لحظهی اوج جاری شوند...
نویسنده: #پابلو_نرودا
برگردان: #روشنک_بیگناه
@AdabSar
💕🚲💕🚲
goo.gl/xVeDl5
طفلکیها...
چه چیزی لازم است تا در این سیاره
بتوان در آرامش با یکدیگر عشقبازی کرد؟
هر کسی زیر ملافههایت را میگردد؛
هر کسی در عشق تو دخالت میکند؛
چیزهای وحشتناکی میگویند
در بارهی مرد و زنی که
بعد از آن همه با هم گردیدن
همه جور عذاب وجدان
به کاری شگفت دست میزنند
با هم در تختی دراز میکشند...
از خودم میپرسم
آیا قورباغهها هم چنین مخفیکارند؟
یا هر گاه که بخواهند عطسه میزنند؟
آیا در گوش یکدیگر،
در مرداب،
از قورباغههای حرامزاده میگویند
و یا از شادی زندگی دوزیستیشان؟
از خودم میپرسم
آیا پرندگان
پرندگان دشمن را
انگشتنما میکنند؟
آیا گاوهای نر
پیش از آنکه در دیدرس همه
با ماده گاوی بیرون روند
با گوسالههاشان مینشینند و غیبت میکنند؟
جادهها هم چشم دارند!
پارکها پلیس،
هتلها، مهمانانشان را برانداز میکنند.
پنجرهها، نامها را نام میبرند.
توپ و جوخهی سربازان در کارند
با ماموریتی برای پایان دادن به عشق!
گوشها و آروارهها همه در کارند
تا آنکه مرد و معشوقش
ناگزیر بر روی دوچرخهای
شتابزده
به لحظهی اوج جاری شوند...
نویسنده: #پابلو_نرودا
برگردان: #روشنک_بیگناه
@AdabSar
💕🚲💕🚲
همهی درد این بود که یا میخواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند و یا تلاش میکردند لباس را بر تن آدم جر بدهند و ما یاد گرفتهایم که بگریزیم اما به کجا؟
مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شدهی دست درندگان بیاخلاق...
برشی از داستان بلند «پیکر فرهاد»
نوشتهی #عباس_معروفی 🥀
روانش شاد و یادش گرامی.
🥀 @AdabSar
مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شدهی دست درندگان بیاخلاق...
برشی از داستان بلند «پیکر فرهاد»
نوشتهی #عباس_معروفی 🥀
روانش شاد و یادش گرامی.
🥀 @AdabSar
🕊 از سرِ عادت نیست
که وقتی میروی
تا دم در همراهیات میکنم
و بعد تا آخرین چشمانداز
تا جایی که سر میچرخانی
لبخند میزنی
مبهوت رفتنت میشوم باز...
آخر چیزی از دلم کنده میشود
که میخواهم
با چشمهام نگهش دارم!
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی...
روانشاد #عباس_معروفی
نگارگر: #وحید_حقی
🥀🕯 @AdabSar
که وقتی میروی
تا دم در همراهیات میکنم
و بعد تا آخرین چشمانداز
تا جایی که سر میچرخانی
لبخند میزنی
مبهوت رفتنت میشوم باز...
آخر چیزی از دلم کنده میشود
که میخواهم
با چشمهام نگهش دارم!
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی...
روانشاد #عباس_معروفی
نگارگر: #وحید_حقی
🥀🕯 @AdabSar
ادبسار
چو شیرینتر نمود ای جان مها شور و بلای تو بهشتم جان شیرین را كه میسوزد برای تو روان از تو خجل باشد دلم را پا به گِل باشد مرا چه جای دل باشد چو دل گشتهست جای تو تو خورشیدی و دل در چَه بتاب از چَه به دل گَهگَه که میکاهد چو ماه ای مَه به عشق جانفزای تو…
✍ شما بنویسید
بهتازگی چکامهای از #مولوی چامهسرای نامدار ایرانی در ادبسار همرسانی شد(www.tg-me.com/AdabSar/19692)
برای آگاهی بیشتر پارسیدوستان، شما بنویسید که کدام واژهها در این سروده بیگانه هستند و برابر پارسی آن کدام است.
و نیز کدام واژهها از ریشه پارسی بودهاند و با دگرگونی به ریختی بیگانه درآمدهاند و ریشهی پارسی آن را نیز بیاورید.
فرستههای شما را در ادبسار همرسانی مینماییم تا هموندان نیز از آن بهرهمند گردند.
پیام خود را به این دو نشانی برای ما بفرستید: @New_View و @MajidDorri
بهتازگی چکامهای از #مولوی چامهسرای نامدار ایرانی در ادبسار همرسانی شد(www.tg-me.com/AdabSar/19692)
برای آگاهی بیشتر پارسیدوستان، شما بنویسید که کدام واژهها در این سروده بیگانه هستند و برابر پارسی آن کدام است.
و نیز کدام واژهها از ریشه پارسی بودهاند و با دگرگونی به ریختی بیگانه درآمدهاند و ریشهی پارسی آن را نیز بیاورید.
فرستههای شما را در ادبسار همرسانی مینماییم تا هموندان نیز از آن بهرهمند گردند.
پیام خود را به این دو نشانی برای ما بفرستید: @New_View و @MajidDorri
Telegram
ادبسار
چو شیرینتر نمود ای جان
مها شور و بلای تو
بهشتم جان شیرین را
كه میسوزد برای تو
روان از تو خجل باشد
دلم را پا به گِل باشد
مرا چه جای دل باشد
چو دل گشتهست جای تو
تو خورشیدی و دل در چَه
بتاب از چَه به دل گَهگَه
که میکاهد چو ماه ای مَه
به عشق جانفزای تو…
مها شور و بلای تو
بهشتم جان شیرین را
كه میسوزد برای تو
روان از تو خجل باشد
دلم را پا به گِل باشد
مرا چه جای دل باشد
چو دل گشتهست جای تو
تو خورشیدی و دل در چَه
بتاب از چَه به دل گَهگَه
که میکاهد چو ماه ای مَه
به عشق جانفزای تو…
🌸🌺🌸
🌺🌸
🌸
گزافست کردارِ گَردانسپهر
که گه جنگوزهرست و گه نوشومهر
اگر کُشته گر مرده هم بگذریم
سزد گر به چونوچرا ننگریم
چنان رفت شاید که آید زمان
مشو تیز با گردشِ آسْمان
جهاندارِ پیروزگر یار باد
سرِ بختِ دشمنْ نگونسار باد
#فردوسی
و در این هفته امید آن:
که پدرود بادی تو تا جاوْدان
سر و کار ما باد با بخْردان
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
#AdabSar
🌸
🌺🌸
🌸🌺🌸
🌺🌸
🌸
گزافست کردارِ گَردانسپهر
که گه جنگوزهرست و گه نوشومهر
اگر کُشته گر مرده هم بگذریم
سزد گر به چونوچرا ننگریم
چنان رفت شاید که آید زمان
مشو تیز با گردشِ آسْمان
جهاندارِ پیروزگر یار باد
سرِ بختِ دشمنْ نگونسار باد
#فردوسی
و در این هفته امید آن:
که پدرود بادی تو تا جاوْدان
سر و کار ما باد با بخْردان
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
#AdabSar
🌸
🌺🌸
🌸🌺🌸
ادبسار
✍ شما بنویسید بهتازگی چکامهای از #مولوی چامهسرای نامدار ایرانی در ادبسار همرسانی شد(www.tg-me.com/AdabSar/19692) برای آگاهی بیشتر پارسیدوستان، شما بنویسید که کدام واژهها در این سروده بیگانه هستند و برابر پارسی آن کدام است. و نیز کدام واژهها از ریشه پارسی بودهاند…
✍ #پاسخ_شما
فرستنده: «سعید باقری»
درود بر شما
واژه دعا، محتاج، خجل، عشق، حد، مس، قبا واژههای تازی آن
و واژه سد (صد) و کهربا پارسی تازه شده هستند.
📩 دوستان گرامی؛ شما هم پاسخ و دیدگاه خود را برای ادبسار بفرستید.
همرسانی پیامها گواه درستی آنها نیست.
فرستنده: «سعید باقری»
درود بر شما
واژه دعا، محتاج، خجل، عشق، حد، مس، قبا واژههای تازی آن
و واژه سد (صد) و کهربا پارسی تازه شده هستند.
📩 دوستان گرامی؛ شما هم پاسخ و دیدگاه خود را برای ادبسار بفرستید.
همرسانی پیامها گواه درستی آنها نیست.
Forwarded from ادبسار
📚 @AdabSar 📖
🔅 آشنایی با ماتیکان(کتاب) دساتیر*
دساتیر، نام ماتیکانی است که در زمان صفویان، گروهی از پارسیان شیراز که به هند کوچ کرده بودند، به سرکردگی آذرکیوان دست به نگارش آن زده و این ماتیکان را از آن پیامبری دروغین به نام «ساسان پنجم» دانستند.
این دفتر به زبانی است که همسانی با دیگر زبانها ندارد و اینگونه بر میآید که برساختهی خود آذرکیوان باشد. زبان آن را خود آذرکیوان میدانست و آن را به پارسی برگرداند. در برگردان پارسی آن، آذرکیوان کوشید تنها واژگان پارسی بهکار برد و برای جایگزینی واژگان پارسی به جای تازی، دست به واژهسازی زد.
شماری از این واژگان از زبان سانسکریت، اوستایی و زند و پازند(نوشتههای زرتشتی به زبان پهلوی) گرفته شده و بر پایهی بنیادهای زبانشناسی و ریشهشناسیک ساخته شدهاند. چندی از این واژگان امروز در زبان پارسی کاربردی شدهاند و به دیوان سرایندگان نیز راه یافتهاند.
چند نمونه از واژگان دساتیر:
فرشاد: خرد و روان گویال کیوان(سیاره مریخ)
فرسار: نیروی داد
فرنود: دلیل و برهان
فرساد: دانشمند(دانشمند پارسی است)
فرزبد یا فرزبود: حکمت
دهناد: نظام و سامانمندی
فروزه: صفت
سفرنگ: تفسیر کتاب خدا
فرجود: معجزه
فرنوش: روان و خرد فلک ماه!!
✍🏻برگرفته از دایرهالمعارف فارسی
نویسنده: #غلامحسین_مصاحب
📚 @AdabSar 📖
از سویی، شماری از پژوهندگان برپاد(مخالف) واژهسازی دساتیر هستند و یا بر آن خرده گرفتهاند:
«…در سدهی یازده مهی(قمری)، گروهی بنام «آذر کیوان» شیوهای نو در واژهسازی پایهگذاری کردند که خوشبختانه چندان گسترش نیافت. در روزگار شاه عباس بزرگ صفوی که همزمان با پادشاهی اکبرشاه در هند بود (963 تا 1014 مهی)، موبدی زرتشتی بنام آذرکیوان از مردم شیراز یا کنارههای آن به همراه چندی از پیروانش به هندوستان کوچید و آنجا که بازار دینسازی گرم بود و اکبرشاه خواستار آفرینش و گسترش آیینی فراگیر و همگانی بود، آذر کیوان آمیزهای از زرتشتی، اسلام، صوفیگری و آیین جوکیهای هندو را به نام دین باستانی پدیدار ساخت و نسکی از پیش خود فراهم آورد و آن را «دساتیر» نام نهاد…»
✍🏻بریدهای از نوشتار پژوهشی «پیشینهی واژهپردازی در پارسی پس از اسلام»
نویسنده: #مهیار_دیباور
دنبالهی این نوشتار را در این پیوند بخوانید:
http://iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12362-pishine-vaje-pardazi-dar-parsi.html
پینوشت*: دساتیر چندینه(جمع) واژهی پارسی دستور است که به نادرست به روش تازی چندینه شده است.
📚 @AdabSar 📖
🔅 آشنایی با ماتیکان(کتاب) دساتیر*
دساتیر، نام ماتیکانی است که در زمان صفویان، گروهی از پارسیان شیراز که به هند کوچ کرده بودند، به سرکردگی آذرکیوان دست به نگارش آن زده و این ماتیکان را از آن پیامبری دروغین به نام «ساسان پنجم» دانستند.
این دفتر به زبانی است که همسانی با دیگر زبانها ندارد و اینگونه بر میآید که برساختهی خود آذرکیوان باشد. زبان آن را خود آذرکیوان میدانست و آن را به پارسی برگرداند. در برگردان پارسی آن، آذرکیوان کوشید تنها واژگان پارسی بهکار برد و برای جایگزینی واژگان پارسی به جای تازی، دست به واژهسازی زد.
شماری از این واژگان از زبان سانسکریت، اوستایی و زند و پازند(نوشتههای زرتشتی به زبان پهلوی) گرفته شده و بر پایهی بنیادهای زبانشناسی و ریشهشناسیک ساخته شدهاند. چندی از این واژگان امروز در زبان پارسی کاربردی شدهاند و به دیوان سرایندگان نیز راه یافتهاند.
چند نمونه از واژگان دساتیر:
فرشاد: خرد و روان گویال کیوان(سیاره مریخ)
فرسار: نیروی داد
فرنود: دلیل و برهان
فرساد: دانشمند(دانشمند پارسی است)
فرزبد یا فرزبود: حکمت
دهناد: نظام و سامانمندی
فروزه: صفت
سفرنگ: تفسیر کتاب خدا
فرجود: معجزه
فرنوش: روان و خرد فلک ماه!!
✍🏻برگرفته از دایرهالمعارف فارسی
نویسنده: #غلامحسین_مصاحب
📚 @AdabSar 📖
از سویی، شماری از پژوهندگان برپاد(مخالف) واژهسازی دساتیر هستند و یا بر آن خرده گرفتهاند:
«…در سدهی یازده مهی(قمری)، گروهی بنام «آذر کیوان» شیوهای نو در واژهسازی پایهگذاری کردند که خوشبختانه چندان گسترش نیافت. در روزگار شاه عباس بزرگ صفوی که همزمان با پادشاهی اکبرشاه در هند بود (963 تا 1014 مهی)، موبدی زرتشتی بنام آذرکیوان از مردم شیراز یا کنارههای آن به همراه چندی از پیروانش به هندوستان کوچید و آنجا که بازار دینسازی گرم بود و اکبرشاه خواستار آفرینش و گسترش آیینی فراگیر و همگانی بود، آذر کیوان آمیزهای از زرتشتی، اسلام، صوفیگری و آیین جوکیهای هندو را به نام دین باستانی پدیدار ساخت و نسکی از پیش خود فراهم آورد و آن را «دساتیر» نام نهاد…»
✍🏻بریدهای از نوشتار پژوهشی «پیشینهی واژهپردازی در پارسی پس از اسلام»
نویسنده: #مهیار_دیباور
دنبالهی این نوشتار را در این پیوند بخوانید:
http://iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12362-pishine-vaje-pardazi-dar-parsi.html
پینوشت*: دساتیر چندینه(جمع) واژهی پارسی دستور است که به نادرست به روش تازی چندینه شده است.
📚 @AdabSar 📖
✨🌍 جنبشی که در سدهی کنونی در میان پارسیزبانان ایران برای واژهگزینی آغاز شده است، کار تازهای نیست. دانشمندان ایرانی در نخستین سدههای پس از اسلام بیکار ننشسته و برای نگهداری از زبان پارسی کوشیدهاند. «ابوریحان بیرونی» و «پورسینا» از پرچمداران جنبش واژهگزینی دانشیک(علمی) در زبان پارسی بودند. برای نمونه، «التفهیم» بیرونی گنجینهای از واژگان نژاده (اصیل) و خوشساخت زبان پارسی است. نبیک(کتاب)های دیگر بیرونی همچون «آثارالباقیه»، «الجماهر» و «صیدنه» نیز سرشار از واژگان شیوای پارسی هستند. او در الجماهر نامهای گوهرها و توپالها(فلزات) و در صیدنه نام گیاهان و داروها را به پارسی برگردانده یا برای آنها برابرسازی کرده است. بیرونی در التفهیم کوشیده است که در اَنگارش(ریاضی) واژگانی کارا جایگزین کند. او با این کار فرهنگ واژگان دانشیک(علمی) پارسی را پرمایهتر ساخته است. بسیاری از این واژگان در زمان ساسانیان در ستارهشناسی و رایگری(ریاضی) کاربرد داشتند. برابرهای پارسی برگزیدهی ابوریحان در التفهیم و پورسینا در «دانشنامهی علائی» گاهی همسانند. برخی از واژگانی که آنان برگزیدند در نوشتههای کهن پارسی کاربرد داشت و واژگان بسیاری نیز نوساخته هستند.
در اینجا با فهرست کوتاهی از واژگان برگزیده در التفهیم آشنا میشویم.
راست ستون = #استوانه_قائم
ستارهیاب = #اسطرلاب
آبگیر = #برکه ، #بطیحه
دندانه = #تضریس
آموختن = #تعلم
آموزیدن = #تعلیم
جدا کردن = #تمیز_دادن
بازداشتن = #حبس #توقیف
زاویه گشاده = #زاویه_منفرجه
ناخوبکاری = زشتی عمل و بدخدمتی
شناگر = #سبّاح
آغازیدن = #شروع_کردن
آفتاب = #شمس
آتش آسمانی = #صاعقه
تابستانی = #صیفی
ستوردان/ ستورگاه = #طویله
داروی زهری = #دوای_سمی
زاویه تیز = #زاویه_حاده
شاخ = #فرع
تابستانگاه = #فصل_تابستان
کاریز = #قنات
ستارگان ابری = #کواکب_سحابی
ستاره رونده = #کوکب_سيار
کیوان = #زحل
باری = #لااقل
راست پهلو = #متساوی_الاضلاع
نمودار = #مثال #شاهد
کاردار = #عامل
تاوان = #غرامت
بهرام = #مریخ
پیشدستی = #مسابقت و #مبادرت
میانگی = #معتدل
کشتیبان = #ملاح
گورپاشیدن = #نبش_قبر
کیش = #نحله
نماز پیشین = #نماز_ظهر
نماز دیگر = #نماز_عصر
مویه = #نوحه و زاری
میانگاه = #وسط
بیرونی را همچنین پدر دانش «مردمشناسی» میدانند. بیرونی با دیدهای دانشمندانه و خردمندانه به گذشته نگاه کرده و کوشش فراوانی در یافتن راستیها از خود نشان داد.
در ایرانی که تازشها و دشمنیهای پیاپی و سهمگین، بسیاری از دانش نوشتاری ما را به آتش کشید، اگر نبود بیرونی، ما این دانش اندک دربارهی روش زندگی نیاکانمان را در دست نداشتیم و درباره پیشینهمان هیچ نمیدانستیم.
سیزدهم شهریور، روز بزرگداشت #ابوریحان_بیرونی گرامی باد.
🖋 برداشت آزاد از:
بازنگری کارنامهی بیرونی در زبان فارسی، «علی مصریان»
بازنویسی و برگردان به پارسی: #پریسا_امام_وردیلو
@AdabSar
📚📐✨🌍
در اینجا با فهرست کوتاهی از واژگان برگزیده در التفهیم آشنا میشویم.
راست ستون = #استوانه_قائم
ستارهیاب = #اسطرلاب
آبگیر = #برکه ، #بطیحه
دندانه = #تضریس
آموختن = #تعلم
آموزیدن = #تعلیم
جدا کردن = #تمیز_دادن
بازداشتن = #حبس #توقیف
زاویه گشاده = #زاویه_منفرجه
ناخوبکاری = زشتی عمل و بدخدمتی
شناگر = #سبّاح
آغازیدن = #شروع_کردن
آفتاب = #شمس
آتش آسمانی = #صاعقه
تابستانی = #صیفی
ستوردان/ ستورگاه = #طویله
داروی زهری = #دوای_سمی
زاویه تیز = #زاویه_حاده
شاخ = #فرع
تابستانگاه = #فصل_تابستان
کاریز = #قنات
ستارگان ابری = #کواکب_سحابی
ستاره رونده = #کوکب_سيار
کیوان = #زحل
باری = #لااقل
راست پهلو = #متساوی_الاضلاع
نمودار = #مثال #شاهد
کاردار = #عامل
تاوان = #غرامت
بهرام = #مریخ
پیشدستی = #مسابقت و #مبادرت
میانگی = #معتدل
کشتیبان = #ملاح
گورپاشیدن = #نبش_قبر
کیش = #نحله
نماز پیشین = #نماز_ظهر
نماز دیگر = #نماز_عصر
مویه = #نوحه و زاری
میانگاه = #وسط
بیرونی را همچنین پدر دانش «مردمشناسی» میدانند. بیرونی با دیدهای دانشمندانه و خردمندانه به گذشته نگاه کرده و کوشش فراوانی در یافتن راستیها از خود نشان داد.
در ایرانی که تازشها و دشمنیهای پیاپی و سهمگین، بسیاری از دانش نوشتاری ما را به آتش کشید، اگر نبود بیرونی، ما این دانش اندک دربارهی روش زندگی نیاکانمان را در دست نداشتیم و درباره پیشینهمان هیچ نمیدانستیم.
سیزدهم شهریور، روز بزرگداشت #ابوریحان_بیرونی گرامی باد.
🖋 برداشت آزاد از:
بازنگری کارنامهی بیرونی در زبان فارسی، «علی مصریان»
بازنویسی و برگردان به پارسی: #پریسا_امام_وردیلو
@AdabSar
📚📐✨🌍
ادبسار
✍ شما بنویسید بهتازگی چکامهای از #مولوی چامهسرای نامدار ایرانی در ادبسار همرسانی شد(www.tg-me.com/AdabSar/19692) برای آگاهی بیشتر پارسیدوستان، شما بنویسید که کدام واژهها در این سروده بیگانه هستند و برابر پارسی آن کدام است. و نیز کدام واژهها از ریشه پارسی بودهاند…
✍ #پاسخ_شما
فرستنده: «مصی باقری»
درود
دربارهی واژههای بیگانه در چکامه مولوی: چو شیرینتر نمود ای جان…
بلا = گزند، زیان
خجل = شرمگین، شرمسار
قبا = ردا، جامه
محتاج = نیازمند
دعا = نیایش
حد = مرز، اندازه
عشق = دل باختگی، دل دادگی
صد = سد. واژه پارسی است
پایدار باشید
📩 دوستان گرامی؛ شما هم پاسخ و دیدگاه خود را برای ادبسار بفرستید.
همرسانی پیامها گواه درستی آنها نیست.
فرستنده: «مصی باقری»
درود
دربارهی واژههای بیگانه در چکامه مولوی: چو شیرینتر نمود ای جان…
بلا = گزند، زیان
خجل = شرمگین، شرمسار
قبا = ردا، جامه
محتاج = نیازمند
دعا = نیایش
حد = مرز، اندازه
عشق = دل باختگی، دل دادگی
صد = سد. واژه پارسی است
پایدار باشید
📩 دوستان گرامی؛ شما هم پاسخ و دیدگاه خود را برای ادبسار بفرستید.
همرسانی پیامها گواه درستی آنها نیست.
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻معمار = مِهراز، رازیگر، آبادگر، والادگر، سازنده، بنیادگر
🔻معماری = مِهرازی، رازیگری، بنیادگری، والادگری، آبادگری، ساختمان
🔻مهندس معمار = مِهراز، کارشناس مِهراز
✍نمونه:
🔺روز معمار بر معماران عزیز مبارک باد =
روز مهراز بر مهرازان گرامی همایون باد
🔺تمام افراد حاضر، معماری بنا را تحسین کردند =
همگی رازیگری ساختمان را ستودند
🔺طاق کسری، اثر تاریخی معماران ایرانی است =
تاک کسرا، کار باستانی سازندگان ایرانی است
ایوان خسرو، آفریدهی باستانی والادگران ایرانی است
🔺آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور(مولانا) =
آن کس که بدور شد ز مِهراز
کی گردد کارهاش آباد
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#معمار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻معمار = مِهراز، رازیگر، آبادگر، والادگر، سازنده، بنیادگر
🔻معماری = مِهرازی، رازیگری، بنیادگری، والادگری، آبادگری، ساختمان
🔻مهندس معمار = مِهراز، کارشناس مِهراز
✍نمونه:
🔺روز معمار بر معماران عزیز مبارک باد =
روز مهراز بر مهرازان گرامی همایون باد
🔺تمام افراد حاضر، معماری بنا را تحسین کردند =
همگی رازیگری ساختمان را ستودند
🔺طاق کسری، اثر تاریخی معماران ایرانی است =
تاک کسرا، کار باستانی سازندگان ایرانی است
ایوان خسرو، آفریدهی باستانی والادگران ایرانی است
🔺آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور(مولانا) =
آن کس که بدور شد ز مِهراز
کی گردد کارهاش آباد
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#معمار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
به من بازگرد ای شده گر توانی
که تلخست بیتو مرا زندگانی
دریغا تو کز پیش رویم جدایی
دریغا تو کز پیش چشمم نهانی
چه گویی به تو راه جستن توانم
چه گویم به من بازگشتن توانی
دل من ز مهر تو گشتن نخواهد
دلی دیدهای تو بدین مهربانی؟
گرفتم که من دل ز تو برگرفتم
دل من کند بیتو همداستانی
من از رشک روی تو دیدن نیارم
سهی سرو آزادهی بوستانی!
#فرخی_سیستانی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
که تلخست بیتو مرا زندگانی
دریغا تو کز پیش رویم جدایی
دریغا تو کز پیش چشمم نهانی
چه گویی به تو راه جستن توانم
چه گویم به من بازگشتن توانی
دل من ز مهر تو گشتن نخواهد
دلی دیدهای تو بدین مهربانی؟
گرفتم که من دل ز تو برگرفتم
دل من کند بیتو همداستانی
من از رشک روی تو دیدن نیارم
سهی سرو آزادهی بوستانی!
#فرخی_سیستانی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
ادبسار
✍ شما بنویسید بهتازگی چکامهای از #مولوی چامهسرای نامدار ایرانی در ادبسار همرسانی شد(www.tg-me.com/AdabSar/19692) برای آگاهی بیشتر پارسیدوستان، شما بنویسید که کدام واژهها در این سروده بیگانه هستند و برابر پارسی آن کدام است. و نیز کدام واژهها از ریشه پارسی بودهاند…
✍ #پاسخ_شما
فرستنده: «مجنون»
واژه های بیگانه:
خجل
عشق
محتاج
دعا
حد بیگانه هستند
📩 دوستان گرامی؛ شما هم پاسخ و دیدگاه خود را برای ادبسار بفرستید.
همرسانی پیامها گواه درستی آنها نیست.
فرستنده: «مجنون»
واژه های بیگانه:
خجل
عشق
محتاج
دعا
حد بیگانه هستند
📩 دوستان گرامی؛ شما هم پاسخ و دیدگاه خود را برای ادبسار بفرستید.
همرسانی پیامها گواه درستی آنها نیست.
ادبسار
💫 واژههای پارسی در زبان تازی زلیه، زولِیّهَ = از پارسی زیلو، گستردنی زُماوَرد = از پارسی بزمآورد، خوراک تخم مرغ، گوشت و سبزی، خوراک بزم که آن را لقمهی خلیفه یا کادیک(قاضی) نامند زمان = از پارسی زمان، آوان، گاه، روزگار در پهلوی Zaman در ایران باستان yamana…
🔥 واژههای پارسی در زبان تازی
زمَنه = از ریشه ی پارسی زمان
زمهَریر = از پارسی زمهریر، سرمای بسیار سخت
زن (zan) = از پارسی زن، مادینه، بانو، زاینده. در پهلوی zhan از تکواژ ریشهای و باستانی zan= زاینده در اوستا jani-jeni.
زِن zen = گمان درونی، پی بردن، از تکواژ هستهای و آریایی دَ (da) و تکواژ هستهای dan= دانستن، zan گمان کردن، zen = با نیروی خرد دریافتن. در اوستا a-va-zan و فشردهی واژهی اوستایی a-aitizan به مانک(معنی) دانستن و آگاهی درونی این واژه به زبان تازی رفته و به نادرست ظن نوشته شده است
زناجیر(تک:زنجیر) = از پارسی زنجیر، زنجیرها
زناد = از پارسی زند، آتشزنه (در فندک، چخماق)
زنادقه = از پارسی زندیک، زندیکان، ناباوران دیننما
زنانه (عراقی) = از پارسی زنانه، مرد با رفتاری زنانه
زُنبُرک = از پارسی زنبُرک، فنر
زنبَق = از پارسی زنبَک، زنبه، گل سوسن آزاد
زنبیل = از پارسی زنبیر، زنبیل
زِمبار = از پارسی زنباره، زنباز
زُمبُرَک = از پارسی زنبورک، دستگاه نیزه پران چندتایی
زُمّج = از پارسی زمنج، از پرندگان
زَمّردِه = از پارسی زن مَرده، زنی که رفتاری مردانه دارد یا زن همجنسگرا
زِناق = از پارسی زِنَخ، چانه و زیر گردن، چانهبند چرمی چارپایان
زنبَری = از پارسی زنبَر(جاکش)
🔥 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔥 @AdabSar
زمَنه = از ریشه ی پارسی زمان
زمهَریر = از پارسی زمهریر، سرمای بسیار سخت
زن (zan) = از پارسی زن، مادینه، بانو، زاینده. در پهلوی zhan از تکواژ ریشهای و باستانی zan= زاینده در اوستا jani-jeni.
زِن zen = گمان درونی، پی بردن، از تکواژ هستهای و آریایی دَ (da) و تکواژ هستهای dan= دانستن، zan گمان کردن، zen = با نیروی خرد دریافتن. در اوستا a-va-zan و فشردهی واژهی اوستایی a-aitizan به مانک(معنی) دانستن و آگاهی درونی این واژه به زبان تازی رفته و به نادرست ظن نوشته شده است
زناجیر(تک:زنجیر) = از پارسی زنجیر، زنجیرها
زناد = از پارسی زند، آتشزنه (در فندک، چخماق)
زنادقه = از پارسی زندیک، زندیکان، ناباوران دیننما
زنانه (عراقی) = از پارسی زنانه، مرد با رفتاری زنانه
زُنبُرک = از پارسی زنبُرک، فنر
زنبَق = از پارسی زنبَک، زنبه، گل سوسن آزاد
زنبیل = از پارسی زنبیر، زنبیل
زِمبار = از پارسی زنباره، زنباز
زُمبُرَک = از پارسی زنبورک، دستگاه نیزه پران چندتایی
زُمّج = از پارسی زمنج، از پرندگان
زَمّردِه = از پارسی زن مَرده، زنی که رفتاری مردانه دارد یا زن همجنسگرا
زِناق = از پارسی زِنَخ، چانه و زیر گردن، چانهبند چرمی چارپایان
زنبَری = از پارسی زنبَر(جاکش)
🔥 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔥 @AdabSar