Telegram Web Link
🔹جُستاری چکیده درباره‌ی بهره‌مندی و کارایی زبان پارسی پاک(سَره)

نگهبانی، پایش و پاسداری از کند(قند) پارسی از این رو بسیار ارزشمند است که ما برای هر واژه‌ای جایگزین داریم و هرآینه چند هم‌خانواده( مترادف) نیز دارد.
از سویی دیگر واژگان پارسی دارای ریشه و شالوده‌ای ژرف و پرچمار( پرمعنی) در تاریک(تاریخ) و آفریده‌های(آثار) اندیشمندان، چامه‌سُرایان(شاعران) و فرهیختگان ما دارد.
این ویژگی‌ها(خصیصه‌ها) ما را بر این می‌دارد که در گفت و گو و سخنان‌مان بسیار ریزبین، ریزاندیش و خویش‌کار(موظف و همت‌دار) باشیم.
تنها بس که در هفته یک تا ده واژه را یاد بگیریم و بیازماییم( تجربه کنیم).
این نخستین گام از بازپس‌گیری فرهنگ کهن ایران‌شهری، پاسداشت بزرگانی مانند استادِ سخنِ توس و پاسخوَری(مسوولیت) در برابر هوده‌ی(حق) شهروندی است.
در جایی که واژه‌هایی زشت، دوست‌نداشتنی و خودساخته با پروپاگاندای(=آگهداد‌های یک سویه/هرز فرارسان) رسانه‌ای در پس اندیشه‌ی مردمان تپانده شده است.
نمونه:
عید ربیع
دحو الارض
رغائب
عید
مبارک
بسته معیشتی
تولد
دعای تحویل سال عربی
و...
شما هم می‌توانید بیافزایید.

به گفته‌ی استاد سخن پارسی «پردیسی»(فردوسی) گران‌مایه:
هران‌کس که شهنامه‌خوانی کند
چه مرد و چه زن پهلوانی کند.

پیروز و نیک‌بخت باشید.

فرستنده: مهدی
#پیام_پارسی
@AdabSar
ادب‌سار
📖 واژه‌های پارسی در زبان تازی دق = از پارسی دَک، گدایی، پارچه‌ی بهادار دِقدان = از پارسی دیگدان، جایی که دیگ را بر روی آتش می‌گذارند، اُجاغ دَقَل = از پارسی دَکَل، تیر کشتی دَقمان = از پارسی دَگمان، گوشت‌کوب، چـَکُش چوبی دَق و لق = از پارسی تَک و لَک، خشک…
👒 واژه‌های پارسی در زبان تازی

دوانیق = از ریشه‌ی پارسی دانگ‌ها، دانگ برابر یک ششم
دَواوین = از پارسی دیوان، دیوان‌ها
دوربین، دُربین = از پارسی دوربین
دُورَق = از پارسی دُورَک، دُوره، سَبوی دسته‌دار، سبوی گوشه‌دار، پیمانه‌ی می، کلاه گوشه‌دار
دُورَقی = از ریشه پارسی دورگ، کلاه گوشی‌دار
دُورَه = از پارسی دُورَک، چرخه، زمانه، گشت، پَرهون
دونی(عربی عراقی) = از پارسی دون، پست
دُوسَر = از پارسی دُوسَر، گیاهی است که در بین گندم و جو می‌روید
دُوغباج = از پارسی دوغبا، آش و دُغ، آش ماست
دَوقَل = از پارسی دَکَل، دکل کشتی
دُلاب = از پارسی دُولاب، چرخاب، چرخ آبیاری
دوله، دولت = از پارسی دولت‌داری، کشور، ستاد، گردش زمانه
دولکه = از پارسی دولچه
دُمّل = از پارسی دُنبَل، آماس چرکین
دَمَهکَر = از پارسی دَمه‌گیر(دَم=نفس)، خفه‌کننده
دَنَب، ذَنب = از پارسی دنب، دنبه
دُنباد = از پارسی بادی که از پشت می‌وزد

👒 @AdabSar

دُنبُک = از پارسی دنبک(از دنبه)، تنبک
دَنبوز = از پارسی دبّوس، گرز آهنی، سنجاق
دَند = از پارسی دند، کرچک هندی
دندان = از پارسی دندان
دَنغه = از پارسی دَنگ، دبنگ، نادان
دَنقری = از پارسی دنگِل، کوتاه و کودن، غرچه
دِنگِه = از پارسی دنگه، ستون ساختمان
دو = از پارسی دو، دویدن
دُواج = از پارسی دواچ، پیراهنی که همه‌ی تن را بپوشاند
دَوادر = از پارسی دوات‌دار، نویسنده‌ی دربار شاه
دَواسِری = از پارسی دوسرانی، بسیار بزرگ، کلان
دوباره = از پارسی دوباره، در زبان تازی به مانک فریب و ترفند
دوتخُمه = از پارسی دوتخمه، مانند استر
دَوّادِه = آوردن چیزی از جایی به جای دیگر، دویدن به هر سو از پی همدیگر
دُدَم = از پارسی دودَم(دود و دَم) آب سرخی که از درخت یز بیرون می‌آید
دورباد = از پارسی دور باد (پلیدی و شر دور باد)
دوزان = از پارسی دوختن، سفت کردن سیم‌های تار و دستگاه‌های سیمی خنیا(موسیقی)

👒 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

👒 @AdabSar
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
چپ و راست هر سو بتابم‌همی
سر و پای گیتی نیابم‌همی

یکی بَد کنَد نیکْ پیش آیدش
جهان بنده و بختْ خویش آیدش

یکی جز به نیکی زمین نسپَرَد
همی از نژندی فرو پژمرَد

مدار ایچ تیمار با جان به هم
به گیتی مکن جان و دل را دژم
#فردوسی

و آرزویم این
که جاوید زی خرّم و شادکام


گزینش #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌹
🌹🌹
🌹🌹🌹
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه چون نگری سر به سر همه پند است

زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه
که‌را زبان نه به بند است پای در بند است

#رودکی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
بوی آغوشت
سرنگون می‌سازد
لاله‌های خنده‌رو را
در بوی دلاویز
میخک و اسپرغم.
باد بوی ستیغ‌های روشن را
می‌پراکند در جان ما
در دشت‌های بامداد
در تُرُنب* کوهستان
در چمنزاران زرد.

بوی آغوش تو
شهر را می‌برد
تا دیوانگی من
می‌خواهم شیفته‌ات کنم
تا ترانه‌ای بخوانی برای کوره راه‌های سخت
آنجا که نواهای سرخ
پرپر زنان پایکوبی می‌کنند
بر فراز بامدست ستارگانی شیدا
که سوسو می‌زنند
در کهکشان گمان من
با من بخوان آواز شکسته‌ای را
درشب

من شیدای توام
می‌خواهم شیدایت کنم
شیفته و بی‌پروا…

*تُرُنب: غرور

سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

فرتور(عکس) از #بابک_امین_تفرشی

🌌 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻عدد = شماره، شمارک، شمار، شمار واژه، تا، اُشمار، اندازه
🔻اعداد، عددها = شماره‌ها، شمارَکان
🔻عداد = شمار، رَدِه
🔻عداد محدودی = شمار اندکی
🔻عدد اصلی = شماره‌ی بُنیک
🔻عدد اصمّ = شماره‌ی گنگ
🔻عدد اول = نخست‌شمارک، شمارک نخست، شماره‌ی نخست
🔻عدد تام = شماره‌ی هام
🔻عدد ترتیبی = شماره‌ی دَهنادی
🔻عدد توزیعی = شماره‌ی بَخشیک
🔻عدد جبری = شماره‌ی فُزودی
🔻عدد جذری = شماره‌ی ریشه ای
🔻عدد حسابی = شماره‌ی هَماری
🔻عدد ذَهَبی = شماره‌ی زرین
🔻عدد زوج = شماره‌ی جُفت
🔻عدد صحیح = شماره‌ی درست
🔻عدد غیرجذری = شماره‌ی گُنگ
🔻عدد فرد = شماره‌ی تک
🔻عدد کسری = شماره‌ی فَرایوت
🔻عدد مجرد(عدد غیر مقید) = شماره‌ی آزاد
🔻عدد مقید = شماره‌ی نیوَند
🔻عدد نویسی = شماره‌نویسی
🔻عدد وَتَری = شماره‌ی تک
🔻عدد وصفی(عدد ترتیبی) = شماره‌ی دَهنادی
🔻عددهای مشترک = شماره‌های هَنباز
🔻عددهای متعالی = شمارکان ترارونده
🔻علم اعداد = دانش شمارش
🔻عدید = شُمُرده، بهره، همتا، هَمال، بانگِ کَمان، شمار، شماره
🔻عدیده = بهره، بسیار، بی‌شمار

نمونه:
🔺چند عدد پیچ لازم داریم؟ =
چند دانه پیچ نیاز داریم؟

🔺صد عدد پیچ احتیاج داریم =
سَد تا پیچ نیاز داریم

🔺عدد ۵ را با ۶ جمع ببندید =
شمارک ۵ را با ۶ گرد آورید

🔺تا عدد هجده بشمار =
تا شماره ی هژده بشمار

🔺با مشکلات عدیده ای روبرو بود =
با گرفتاری های بسیاری روبرو بود

🔺راه‌های رسیدن به خدا، به عدد آدم‌هاست =
راه‌های رسیدن به خدا، به شمار آدم‌هاست
راه‌های رسیدن به خدا، به اندازه‌ی آدم‌هاست

🔺آتش‌نشانان حادثه "پلاسکو" در عداد شهدا محسوب می‌شوند =
آتش‌نشانان رخداد "پلاسکو" در رده‌ی جانگواهان به شمار می‌آیند

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#عدد #عدیده #عداد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
📚 «آگاهی زبانی پارسی‌زبانان در راستایی است که خواهان بسامان کردن و منتیکی‌* کردن زبان خود هستند. این‌که ما می‌خواهیم واژه‌های عربی را در زبان پارسی نیاوریم، در دیده‌ی برخی آگاهی‌های دیگر خشک‌اندیشی می‌نماید؛ ولی در آگاهی کنونی ما، این گرایش نه نشانه‌ی خشک‌اندیشی نه نشانه‌ی دشمنی با زبان عربی، که نشانه‌ی گرایش ما به منتیکی ساختن زبان است. گرایش به این‌که دستگاه زبانی بسامان‌تر، منتیکی‌تر و یگانه‌تر باشد و استثنا در آن کمتر باشد. از آنجا که یک واژه‌ی عربی فرمان‌بردار دستگاه دستوری دیگری است، به‌کار بردن این واژه در پارسی به مانک آمیختن دستگاه‌های زبانی است و این پدیده زبان را به‌سوی بی‌سامانی، بی‌دستوری، بی‌منتیکی و آشوب می‌کشاند. زبان عربی نیز با کالبد و دستور ویژه‌ی خود برای خود زبانی منتیکی و بسامان است.»

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی

*پی‌نوشت: واژه‌ی منطق ریشه‌ای پهلوی دارد که دگرگون شده‌ی واژه مَنتیک به مانک اندیشه است که به نمای منطق در زبان تازی دگرگون شده و سپس دوباره به پارسی درون شده است.

📚 بر گرفته از «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخ ایران» نوشته‌ی زنده‌یاد #ارسلان_پوریا فیلسوف، نمایشنامه‌نویس و سراینده‌ی ایرانی و به کوشش «بزرگمهر لقمان»

📚 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
📕📚 شماری از سره‌سرودگان سعدی:

📕نیک و بد چون همی بباید مُرد
خُنُک آن کس که گویِ نیکی برد

📚جهان ای برادر؛ نماند به کس
دل اندر جهان‌آفرین بند و بس

📕پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست
دوست‌دارش روزِ سختی، دشمنِ زورآورست

📚مرد باید که گیرد اندر گوش
ور نبشته‌ست پند بر دیوار

📕نور* گیتی‌فروز چشمه‌ی هور
زشت باشد به چشم موشک کور!

📚سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند!

* در این سرودگان، تنها واژه‌ی «نور» پارسی نیست.

به کوشش و گردآوری: #بلال_ریگی
#چکامه_پارسی #روز_سعدی

🍃🌸 @AdabSar
🌱 اردیبهشت با نام چامه‌سرایان بزرگ آغاز می‌شود.
روز بزرگداشت خداوندگار ادب و شهسوار سخن، «سعدی» جاودانه، روز پرواز «ملک‌الشعرای بهار»، سخن‌سرایی که مهر به میهن را به چامه کشید و روز پرواز «سهراب سپهری»، فرزند آب و خرد و روشنی و درگذشت «اقبال لاهوری» را گرامی می‌داریم و به روان مینوی‌شان درود می‌فرستیم.


🌸 نمونه‌هایی از چامه‌های پارسی سعدی، بهار، سهراب و اقبال:

دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی‌ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت
🦚 #سعدی


امروز نه کس ز عشق آگه چو من است
کز شکر عشقم همه شیرین‌سخن است
در هر مژه‌ی من به ره خسرو عشق
نیروی هزار تیشه‌ی کوهکن است
🌳 #بهار


پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان
که از آن چهره‌ی من پیداست
چیزهایی هست که نمی‌دانم
می‌دانم سبزه‌ای را بکنم خواهم مرد
🪴 #سهراب_سپهری


گمان مبر که به پایان رسید کار مُغان
هزار باده‌ی ناخورده در رَگ تاک است
🍃 #اقبال_لاهوری

#چکامه_پارسی
🌿🌺 @AdabSar
🌺🌺🌺
🌺🌺
🌺
چنین است کردار این گَنده‌پیر
ستانَد ز فرزندْ پستانِ شیر

چو پیوسته شد مهرِ دل بر جهان
به خاک اندر آردهمی ناگهان

از او تو جز از شادْمانی مجوی
به باغِ جهان برگِ اندُه مبوی

اگر تاج داری و گر کفّ‌ِ تنگ
نبینم‌همی روزْگارِ درنگ
#فردوسی

امید آن‌که:
همه‌ساله پیروز بادی و شاد
سَرَت پُر ز دانشْ دلت پُر ز داد


گزینش #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


همانگونه که در کتاب «برابر پارسی واژگان پزشگی» هم آمده است، برابر «تزریق» «تن‌ریخت» یا «تن ریخ» می‌شود ← ریختن درون تن.

🔻تزریق = تن‌ریخت، تن‌ریخ به آرِش(معنی) ریختن درون تن

🔻تزریق وریدی = تن‌ریخ سیاهرگی، تن‌ریخت سیاهرگی

🔻تزریق عضلانی = تن‌ریخ ماهیچه‌ای، تن‌ریخت ماهیچه‌ای

#نادر_نوری
#پارسی_پاک
#تزریق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🇮🇷☀️
دوباره شیهه‌ی اسبی‌ست در دشت خراسانم
صدای طبل می‌آید دوباره از بدخشانم

دوباره رودکی در من به ساز رود می‌رقصد
منی که کابلم، مثل دوشنبه،‌ مثل تهرانم

صدای ناصرِ خسرو میان کوه پیچیده است
میان دره‌ای تنها، میان من که یمگانم

دوباره رخش را در من، تهمتن باز گم کرده است
از آن دوران چراغانی‌ست بازار سمنگانم

از آن دوران کسی در من همیشه چای می‌نوشد
که قند پارسی دارد سرخس و بلخ و ختلانم

از آن دوران تمام روزهای هفته می‌دانند
که تا خورشید خواهد بود، می ماند خراسانم.


برای اهالی وطن پارسی
سراینده و فرستنده: #موسا_عصمتی
۲۶ فروردین ۱۴۰۱

☀️🇮🇷 @AdabSar
آن دخت پری‌وار که ایران من است
پیدا و نهان بر سر پیمان من است

هم نیست ولی نهفته در جان من است
هم هست ولی دور ز دامان من است


#چکامه_پارسی
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
یادش گرامی

🌳📗 @AdabSar
من از خود می‌پرسم اگر در سرزمین دیگری زاده می‌شدم، چه می‌شدم. بی‌شک جز این می‌شدم که هستم. نمی‌شناسم کشوری را که آنچه ایران به من داد، توانسته باشد بدهد. با همه‌ی آنکه «افتاد مشکل‌ها»، از این‌که در این خاک زاده شدم از بخت خویش سپاس‌گزارم. ایران مانند دلستان چامه‌ی پارسی است (معشوق غزل فارسی است) که هم همه‌ی سازوکارهای ستمگری را دارد و هم نمی‌توان از او دل برگرفت.

یاد باغ پر بار و ادبمند بزرگ ایران، #محمدعلی_اسلامی_ندوشن گرامی باد.

نوشته به پارسی پاک برگردان شده است.

🌳📗 @AdabSar
ادب‌سار
👒 واژه‌های پارسی در زبان تازی دوانیق = از ریشه‌ی پارسی دانگ‌ها، دانگ برابر یک ششم دَواوین = از پارسی دیوان، دیوان‌ها دوربین، دُربین = از پارسی دوربین دُورَق = از پارسی دُورَک، دُوره، سَبوی دسته‌دار، سبوی گوشه‌دار، پیمانه‌ی می، کلاه گوشه‌دار دُورَقی = از ریشه…
🍶 واژه‌های پارسی در زبان تازی

دوسَر = از پارسی دوسر، شتر دوکوهانه، یکی از گیاهان (جوی دوسر)
دوسری = از پارسی دوسری، ستبر و درشت
دوشاب = از پارسی دوشاب، شیره یا باده‌ی خرما، افشره یا شیره‌ی چیزی
دوشِرمه = از پارسی دوشرمه، بی‌شرم، بی‌پروا
دَوشَق، جوسَق = از پارسی جَوسه، خانه‌ی کوچکی در بالای خانه‌ی بزرگ مانند بهار خواب، در پارسی کوشک و بالاخانه، کاخ
دوشَک = از پارسی تُشک
دَوصَر = از پارسی دوسر، از گیاهان
دوغ، دوق = از پارسی دوغ
دوغباج = از پارسی دوغاج، آش دوغ
دوغَه = از پارسی دَغا، نادرست، تخم زنا، نارو
دوکاه = از پارسی دوگاه در خنیا(موسیقی)
دوکه = از پارسی دوگوشمال یا دو بار گوشمالی دادن کسی
دولاب = از پارسی دولاب (دول آب)، چرخ چاهِ آب
دولکِه = از پارسی دولچه‌ی آب.
دَوَله = از پارسی دُوله، ازدا (داهیه، نابغه)، در پارسی نیرنگ، گونه‌ای از قهوه
دَهبَبَرج = از پارسی دَه پَر

🍶 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🍶 @AdabSar
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
اگر تاج داری و گر کفّ‌ِ تنگ
نبینم‌همی روزْگارِ درنگ

مرنجان روانْ کین سرای تو نیست
جز از تنگ‌تابوتْ جای تو نیست

یکی را سرش برکشد تا به ماه
فرازآورَد زان سپس زیر‌ِ چاه

نِهادن نبایدْ به خوردن نشین
بر اومیدِ گنجِ جهان‌آفرین
#فردوسی

در این هفته آرزویم این‌که:
تو را خان و مان باید آبادتر
دلِ دوستداران تو شادتر


گزینش #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
Forwarded from ادب‌سار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
و اينک اين منم
يكتا خليج فارس
هزاران‌ساله‌ی مانای تاريخم
كه تا خورشيد می‌تابد
و تا خون در رگِ فرزندِ ايران گرم می‌جوشد
مرا مزدا اهورا از برای ملک ايران پاس می‌دارد

نماهنگ #خلیج_فارس
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی

🇮🇷🌊 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
خلیج پارس پهلو به پهلوی سرزمین پارس دارد. سرزمینی که نام از تیره‌های دیرینه‌ای می‌گیرد که روزگارانی درخشان از سرگذشت میهن را به نام خود زده‌اند. نام‌آوران و فرمانروایان پس از آن نیز هرگاه خواستند به خود ببالند، خود را از پشت و دنباله‌ی آنان نامیده‌اند. از این‌رو، این دریا و این سرزمین بخشی از کیستی ما است. شاید هیچ دریای دیگری از کهن‌ترین روزگاران تاکنون تا این اندازه نگاه تیره‌ها، کشورها و جهان را به خود خیره نکرده است و کمتر دریایی این‌همه رخداد شگرف را بر پهنه‌ی خود آزموده است. کیست که نداند این آب‌های نیلگون پارس سرگذشتی به دیرینگی زمین‌ها و آسمان‌ها دارد.

#ژاله_آموزگار
برداشت آزاد از نوشتار «دریای پارس از دیرباز»

#خلیج_فارس #خلیج_پارس #شاخاب_پارس

🌊🌍🇮🇷 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
«دریای پارس» درست‌ترین نام برای «خلیج فارس» است. یافته‌هایی از گذشته‌ها رسیده است که نام خلیج فارس دریای پارس بوده و بهترین نام همین است. از ۲هزار و ۵۰۰سال پیش و در زمان هخامنشیان، این دریا در جهان شناخته شده و نامدار بود. ولی اکنون کشورهای عربی پیرامون دریای پارس نگاه آزمندانه به دَهش‌های فراوان خدادادی این دریا دارند و از این نام نیمه عربی برای سود خود نارواگری(سوءاستفاده) می‌کنند.
در ایران باستان دریای پارس کانون دریانوردی جهان بوده و هم‌اکنون برماندهای(میراث) کهن بسیاری در نزدیکی بندر عسلویه به دست آمده که نشان می‌دهد بندر سیراف بزرگ‌ترین بندر جهان و پیوند خوربران و خورآیان(غرب و شرق) بوده است.

برشی از گفت‌وگوی #فریدون_جنیدی با رسانه‌ها

📜 پی‌نوشت: به گواه تاریخ ۲۵۰۰ سال پیش و برای نخستین بار در جهان به دستور داریوش هخامنشی اَبَـرکشتی‌هایی ساخته شد و دریای پارس را درنوردید. به گفته‌ی بهتر پس از این کار بزرگ نام آن را «دریای پارس» گذاشتند.

#خلیج_فارس #خلیج_پارس #شاخاب_پارس
🌊🌍🇮🇷 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻کیفیت = چگونگی، چونی
🔻با کیفیت = دل‌نشان، پسندیده، آهْوَر، برازنده، برگزیده
🔻بی کیفیت = پست، ناپسند، وازده
🔻عدم کیفیت = بی چگونگی، ناپسندی

نمونه:
🔺از کیفیت عمل مرا مطلع کنید =
از چگونگی کار مرا آگاه کنید
از چونی کار مرا بیاگاهید

🔺از ورود اجناس بی‌کیفیت ممانعت نمی‌شود =
از درآمدن کالاهای وازده پیش‌گیری نمی‌شود

🔺دلایل عدم کیفیت آرد نانوایی‌ها چیست؟ =
شَوَندهای ناپسندی آرد نانوایی‌ها چیست؟

🔺عکس‌های باکیفیتی گرفت =
رُخش‌های پسندیده‌ای گرفت
فرتورهای برازنده‌ای گرفت

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#کیفیت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
2024/10/03 23:23:51
Back to Top
HTML Embed Code: