Telegram Web Link
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻مصلح = نیک‌نهاد، نیکخواه، نیکوکار، نیکوکننده، بِهساز، به‌اندیش، شاهیده، پارسای، نیکوکار، آشتی‌دهنده، شایسته

🔻مصلح شدن = آشتی‌دادن، سازگارکردن

🔻مصلحین = شاهیدگان، آشتی‌دهندگان

نمونه:
🔺مصلحان را نظرنواز شوم
مصلحت را به پیش باز شوم #نظامی =
پارسایان را نِگرنواز شوم
کارِ نیک را به پیشباز شوم

🔺نعنا مصلح ماست است =
نانوک بِهساز ماست است

🔺زیره مصلح برنج است =
زیره سازگارکننده‌ی برنگ است

🔺مصلحان حقیقی همیشه پیروزند =
شاهیدگان راستین همیشه پیروزند

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مصلح
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
💠🔹 @AdabSar

بسیاری از واژگان پارسی هستند که امروزه ديگر به‌کار نمی‌روند، اما هستند و در گذشته هم بودند و در نوشتارهای کهن جايگاه ويژه‌ی خود را داشتند. اگر در فرهنگستان‌ها دانش و آگاهی بالاتر برود و به‌جای «واژه‌سازی»، « واژه‌يابی» جایگزین شود، گنجينه‌هايی از واژگان مِهادین (اصیل) پارسی یافته خواهد شد که هم بسیار خوش آهنگ‌اند و هم از واژگانی که اکنون ساخته می‌شود، زیباترند. برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد آن‌ها در چامه و ادب می‌پردازیم تا خودتان داوری کنید و ببینيد آنکه فراموش شده زيباتر است يا آنکه امروزه به زبان می‌رانیم.

ره‌نامه = #نقشه_جغرافیا
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «ره‌نامه» در، نام اين شهر چيست ؟
نظامی

گرمابه زدن = #حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
نظامی

خموشانه = #حق_السکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
صد ِ دگر به «خموشانه» می‌دهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار
انوری

پُرسه = #تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبت‌پيشگان
چون بميرم پُرسه‌ی پروانه و بلبل کنيد
سالک يزدی

خشک‌بند = #پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشک‌بند» کردند.
تاريخ ابن بی‌بی، ص ۱۹۹

شب‌خانه = آسايشگاه مستمندان در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان می‌ساختند تا شب را در آنجا به‌سر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شب‌خانه» ساخت
سعدی

زاد = #سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
فرخی

دوده = #آل و #تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
فردوسی

آژير = آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
فردوسی

آسمانه = #سقف_اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
عماره

بريزيدن = ريزريز شدن، #متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمه‌ی تفسير طبری

جنابه = همزاد، #دوقلو دو کودک که به ‌يک‌بار از مادر زاده شوند
دوقلو واژه‌ای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که علامت نسبت در ترکی است. جای شوربختی بسيار است که هتا(حتی) رسانه‌های گروهی گسترده امروز هم به نادرست "دو" را عدد پارسی "۲" می‌پندارند و بر اساس آن واژگان سه‌قلو ، چهارقلو ، پنج‌قلو و ... را هم می‌سازند!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم

#پارسی_پاک
💠🔹 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻ضد = هَمِستار(دشمن)، پَتیار، پاد، واروی، وارونه، وارو، ناهمسو، ناسازگار، ناساز، رویاروی، در برابر، باژگونه، خَشیج، آخشیج، دشمن، در دشمنی با، دَشمیز(دساتیری)
🔻ضدان = دو هَمِستار، آخشیجان، دوناساز
🔻ضد انفجار = پاد ترکش
🔻ضد جاسوسی = پاداَبیشِگی(اَبیشِه=جاسوس)
🔻ضد حال = ناخوشایند
🔻ضد حال زدن = رنجاندن
🔻ضد حمله = پادتک، پاتک
🔻ضد دین = ویدین، بی‌دین
🔻ضد دینی = ویندیک
🔻ضد زهر = پادزهر
🔻ضد سم = نوشدارو، پادزهر
🔻ضد ضربه = آسیب‌ناپذیر
🔻ضدعفونی = گندزدایی، گندزدوده، پَلَشت‌بری، پَلَشت‌بردن، پادگندانش
🔻ضدعقلی = خردستیز
🔻ضد و نقیض = ناسازگار، ناسازگاری، ناهمتا، ناجور، دوگانه
🔻ضدیت = پدیاری، پَتیاری، پادورزی، ناسازگاری، دشمنی، ناسازی، هَمِستاری

نمونه:
واژه‌ی تازی "ضـدّ" را می‌توان به چند روش جایگزین کرد:
۱- با پیشوند "پاد":
ضـدّ سمّ = پادزهر
ضدماده = پادماتک
ضدحمله = پاتک(پادتک)

۲- با واژه‌ی "بر پادِ":
او ضد آزادی است =
او برپادِ آزادی است

۳- با پسوند "ستیز":
ایدئولوژی ضـدّبشری... =
جهان‌بینی مردم‌ستیز...

۴- گاهی ضد به چم "برعکس" است، که نابجا بکار می‌رود:
سفید ضد سیاه است =
سپید وارونِ سیاه است

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#ضد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادب‌سار
🛠 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی حَسرودار = از پارسی خسرودار، داروهای گیاهی ویژه‌ی دربار خسرو انوشیروان حِسقِل، حسقیل = از پارسی خاشاک، هر چیز خُرد یا بد و بی ارج حَسَک = از پارسی خَسَک، ابزار آهنی جنگی چنگال مانند، در پارسی ستیز، خشم، خار خسک، گیاه…
دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی

خابیه، خابئهْ = از پارسی خُنب، خُم، خمره سفالی آب
خارَش = از پارسی خراشید
خارصینی = از پارسی خار چینی، سنگ خارای چینی
خارَک، خاروج = از پارسی خار کوچک
خازباز = از پارسی آماس، آماس در درون ریش، مگس کشتزار
خازن = از پارسی گَزینه(خزانه، خزینه)
کنجُور، کنجبر = از پارسی انباردار، گنج پا یا کسی که گنجینه را می‌پاید، بُندار (بُنکدار)
خامَهْ = از پارسی خام، تُرُب
خاقان = از پارسی خان برگرفته از دیهگان
خانِه = از پارسی خانه (در بازی تخت و نرد)، پرده در ساز و خنیا
خاکی، خاجی = از پارسی خاک، رنگ خاکی
خال = از پارسی خال، شتر سیاه رنگ
خام = از پارسی خام، چرم و یا بافت آماده نشده


@AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

@AdabSar
🍃🍂 گاهشمار(تقویم) گاهنباری کهن‌ترین سامانه‌ی گاهشماری ایران بود که گمان شده است خود به‌جامانده از گاهشماری ساده و باریک‌بینانه‌ای باشد که بتوانند یک سال را بخش‌بندی کنند تا هم زمان فرارسیدن سرما و گرما را بدانند و برای کشاورزی برنامه‌ریزی کنند.

🍃🍂 جشن‌های گاهانبار یا گاسانبار شش‌گانه بودند و با آمیختن با استوره‌های زرتشتی آفرینش هر یک نماد آفرینش یکی از هستارها و باشندگان جهان شدند. گفته‌اند که «گاس» در پارسی باستان به مانک وَرشیم(فصل) بود که به «گاه» دگرگون شد.

🍃🍂 جشن‌های گاهنباری پنج‌زوره بودند و جشن بزرگ آن در روز پنجم برگزار می‌شد. پنجمین روز گاهانبار ایاسرم ۲۱۰ روز پس از نوروز برابر با روزهای پایانی مهر برپا می‌شد.

____________
👈درباره‌ی گاهنبار ایاسرم بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/15110

👈درباره‌ی راز پیدایش جشن‌های گاهنباری بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/18836

👈درباره‌ی افسانه‌های شگفت‌انگیز و آیین‌های سختگیرانه گاهنبارها بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/18636

👈 درباره‌ی کارکرد جشن‌های گاهنباری در زندگی گذشتگان بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/16580
____________
#جشن_های_ایرانی #گاهنبار_ایاسرم #جشن_گاهنباری #مهرگان

🌾🌻 @AdabSar
🌸☘️🍂
☘️🍂
🍂
اگر با تو گردون نِشیند به راز
هم از گَردش او نیابی جَواز

هم او تاج و تخت بلندی دِهد
هم او تیرگی و نِژندی دِهد

به دشمن همی‌مانَد و هم به دوست
گهی مغز یابی از او گاه پوست

سَرَت گر بساید بداَبر سیاه
سرانجام خاک‌ست از او جایْگاه
#فردوسی

و در این هفته آرزویم این‌که:
سَرَت سبز باد و دلت شادمان
تَنَت پاک و دور از بدِ بدگمان


فرستنده #جعفر_جعفرزاده
@AdabSar
🍂
☘️🍂
🌸☘️🍂
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻نعناع =(پارسی تازی‌شده)، نانوک، پَذُور، بینِه(گیلکی)، زفوده

🔻ریحان = شاد اِسپَرم، وَنجَنَک، سِپَرغَم، نازبویه، پارَنبوی، بادروگ(ریحان کوهی)

🔻جعفری = (پارسی تازی‌شده)، جَفَّری، سَدبرگ، همیشه بهار، کوپوره

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نعنا #ریحان #جعفری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادب‌سار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزیده‌ای از چارانه‌های «کوروش و بابل»از دیوان «در این خَمِ چرخ»
سراینده و گوینده: #میرجلال_الدین_کزازی
#روز_کوروش

💫 @AdabSar 🕊
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده کسی دیده‌ای بی‌هنر؟
#فردوسی

هنرمند راستین اوست که خود را به هر جای و به هر کس درمی‌گسترد؛ ما را از ما می‌پردازد تا از خویش بیاکَنَد. او گوشه‌های تاریک ذهن و دل را می‌کاود، چهره‌هایی ناشناخته از ما را در ژرفای جانمان می‌جوید، بدر می‌کشد، آشکار می‌دارد که بر خود ما دیری پوشیده مانده‌اند. ما گونه‌ها و چهره‌هایی دیگر از خود را به افسون هنر او در وی بازمی‌یابیم و می‌آزماییم. هنرمند به نهانخانه‌ی نهاد ما راه می‌برد. بیگانه‌ای است که هنوز از گردِ راه نارسیده، یار یکدله‌ی ما، همدلِ همراز ما می‌گردد.

#میرجلال_الدین_کزازی
📚 زیباشناسی سخن پارسی

۲۵ اکتبر، روز جهانی هنرمند گرامی باد.

📗 @AdabSar
ادب‌سار
دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی خابیه، خابئهْ = از پارسی خُنب، خُم، خمره سفالی آب خارَش = از پارسی خراشید خارصینی = از پارسی خار چینی، سنگ خارای چینی خارَک، خاروج = از پارسی خار کوچک خازباز = از پارسی آماس، آماس در درون ریش، مگس کشتزار خازن = از پارسی…
🕌 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی

خامیز، عامیص = از پارسی گونه‌ای خورش گوساله و یا گوسفند
خان = از پارسی خان، خانه، انبار، کاروانسرا
خانقاه = از پارسی خانگاه، خانه و نیایشگاه درویشان
خانُوق، خُناق = از پارسی خنُاک، بادزهر، زهر پا (گرفتگی و تنگی گلو) در انگلیسی: Croup ،Diphtheria
خانه = از پارسی خانه، فراز‌ و نشیب، سدا در خُنیا(صدا در موسیقی)
خاو = از پارسی خاو، پُرز، کُرک
خایجه = از پارسی خایچه، خایه‌ی کوچک
خَبجَر = از پارسی کبه‌کار(کبه خوراکی است که با برنج، کشمش، گوشت و چیزهای دیگر سرخ و برشته می‌شود)، مرد فربه، شکمِ گنده‌ی فروافتاده
خُبجِه = از پارسی خنبچه، خم کوچک (انبار)
خَبَرنَج = از پارسی خبجه رنگ، نرم تن، نرم پیکر
خُبَعتَن = از پارسی خَبوه تن، مرد تنومند (خبوه:استوار)
خَبَل، خِبل = از پارسی خوپله، نادان سبکسر
خَبیاری = از پارسی خاویار، مروارید سیاه

🕌 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🕌 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🌏🕊 @AdabSar

کوروش، امان زندگان زمین
#مسعود_فرزانگان ۷ آبان ۱۳۹۹


کوروش به شهریار خردورز دادگر و پیامبر صلح و آرامش نامور شده و باور اندیشمندان آن است که او مردمش را سربلند می‌خواسته، به دادگری کوشیده و همه مردم را از هر نژاد، آیین، باور و سرزمین گرامی می‌داشته و «امان زندگان زمین»* بوده است.

در یادکرد از کوروش، اگر پندارهای خردگرایانه او وانهاده شود و پندارهای خودگرایانه جای آن را بگیرد؛ بی‌گمان راه دوستداری او پیموده نخواهد شد.
چه بسیار کسان که دانسته و نادانسته هنوز در تکاپوی کاستن نام کوروش‌اند، او را دشمن می‌پندارند و درنیافته‌اند که بنیان شهریار روشنایی‌ها، دوری و کاستن از دشمن است.
و بسیار کسان که با نام کوروش، گروهی ویژه برای خود ساخته‌‌اند، کوروش را در بند ویژه‌خواری خویش، کوچک کرده‌اند و در نیافته‌اند که بزرگی کوروش، پیامبر همگان بودن است و اندیشه او، سربلندی همه مردمان جهان.

ایرانیان اگر در این روزگار نابسامان می‌خواهند ایران بزرگ فرهنگی خود را  آبرومند نگهداری کنند باید پندار خردورزانه و کردار بی‌باکانه‌ی او را در خود بارور کنند و نخستین گام، صلح درونی با خویشتن است، پس آنگاه دوستی و مهر با دیگران و در گستره‌ی بزرگتر، گرامی‌داشت باورها و خواسته‌های همه مردم جهان و کوشش برای داشتن آزادی و امان برای همه زندگان زمین...


📒 پی‌نوشت:
* «امان زندگان زمین» از کتاب «شهریار روشنایی‌ها» سروده‌ی «سیدعلی صالحی» وام گرفته شده است.
#روز_کوروش
@AdabSar 🌏🕊
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
سراینده: #هما_ارژنگی

در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست‌وجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی می‌کنم من توسن اندیشه‌ام را
هر سو شتابان!

در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به‌جا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خون‌آلوده‌ی درنده‌خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازی‌ست 
پندار آدم پندار ظلم و پیشه‌اش ویرانه‌سازی‌ست

تن‌خسته از اندیشه‌های زندگی‌سوز
در آرزوی دیدن روزی دل‌افروز
در حسرت دیدار انسان
آن‌سان که باید، آن‌سان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم می‌تکانم
دل را ز چنگ ناامیدی می‌رهانم
پژواک فریادم هوا را می‌شکافد
آخر کجایی روشنایی؟

ناگه به‌یک‌بار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل می‌کند خورشید زَرتار
با رنگ‌های روشن و شاد
در چهره‌ی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوش‌هایم می‌نشیند:

«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزاده‌ای پویای راه روشنایی
دلبسته‌ی آیین مهر و پارسایی
در گرم‌گرمِ ظلم و تاراج
در روزگار برده‌داری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش می‌کشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش می‌بریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینه‌ی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنی‌ها سر برآورد
از آن هزاران بوته‌ی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه می‌کرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه می‌کرد
هرجا رسیدم
ویرانه‌ها را سربه‌سر آباد کردم
در سایه‌ی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینه‌ای بس پربها بود
پس بندهای برده‌داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته‌دل را شاد کردم»

آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بال‌های باد شبگرد، تا بیکران‌ها می‌شتابد
شب سایه‌های مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگه‌ی پارس
روی کهن‌آرامگاهی ساکت و سرد
سر می‌نهم بر سنگ‌های گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به‌ناگاه
با بال‌های نورباران، تندیس کورش رخ می‌نماید
اشکم به روی گونه‌ها می‌غلتد آرام
فریاد خاموشی درونم می‌خروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفره‌ی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینه‌ی گسترده‌ی خاک
امروز هم بازیچه‌ی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم می‌فروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد

ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمی‌رباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بال‌های باد شبگرد، این ناله‌ی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟


#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
هما ارژنگی - کوروش
@AdabSar
کورش منم، شاه جهان، شاه پیَمبر
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزاده‌ای پویای راه روشنایی
دلبسته‌ی آیین مهر و پارسایی

سروده‌ای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی

#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻تعمیر = بازسازی، بازساختن، نوسازی، درست‌کردن، نیسارِش، بازآراستاری، دوباره‌سازی، آباداندن، آبادکردن، آبادانی، پینه‌کاری، زندگی‌بخشیدن

🔻تعمیرکار = نیسارَندِه، نیسارگَر، بازسازنده

تعمیر کردن = پُرزیدن، ساز کردن(تاجیکستانی)، بازسازی‌کردن، بازساختن، نوسازی‌کردن، درست‌کردن، آباد کردن، نیساریدَن

🔻تعمیرکننده = نیسارَندِه، نیسارگَر، بازسازنده، آبادانی کن

🔻تعمیرگاه = بازسازگاه، بازساختگاه، نوسازگاه، نوساختگاه، سامانگاه، نیسارِشگاه

نمونه:
🔺تعمیرکار قابلی است =
نیسارگَر درخوری است
بازسازنده‌ی شایسته‌ای است

🔺مبالغی را صرف تعمیرات کرد =
پول‌هایی را هزینه‌ی نوسازی‌ها کرد
پول‌هایی را برای بازآراستاری داد

🔺این بنا احتیاج به تعمیرات کلی دارد =
این سازه نیاز به بازسازی کلان دارد
این ساختمان نیاز به نیسارِش کلان دارد

🔺رادیو را به تعمیرگاه بردم تا برایم تعمیرش کنند =
گیرانه را به نیسارِشگاه بردم تا برایم درستش کنند

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تعمیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🌺🍀🌼
🍀🌼
🌼
ایا دانشی‌مردِ بسیارهوش
همهْ چادَرِ آزمندی مپوش

که تخت و کُلَه چون تو بسیار دید
چُنین داستان چند خواهی شِنید

رَسیدی به جایی که بشتافتی
سرآمد کز او آرزو یافتی

چه خواهی از این تیره خاکِ نِژَند
که هم بازگرداندت مستمند

اگر چرخِ گردان کَشد زینِ تو
سرانجام خشت‌ست بالینِ تو
#فردوسی

و در این هفته امید که:
شوی بر تن خویشتن کامگار
دلت شاد گردد چو خرم بهار


فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🍀🌼
🌺🍀🌼
Forwarded from ادب‌سار
«اوست برومندی که در همه‌جا بلندآوازه است. من اهوره‌مزدا او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناه‌بخش و نگاهبان باشم.»
📜 بریده‌ای از «آبان‌یشت» درباره‌ی «آناهیتا»

در آبان‌یشت، آناهیتا یا ایزدبانوی آب‌ها زنی جوان، خوش‌اندام، بلندبالا، زیباچهره و درخشان، با بازوان سپید، کمربند تنگ بر میان بسته، به گوهر آراسته، با گردن‌بند زرین، گوشواری چهارگوش در گوش، تاگ(تاج)ی با سد(صد) ستاره‌ی هشت‌گوش بر سر، کفش‌هایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی است. او گردونه‌ای با چهار اسب سپید دارد. این اسب‌ها ابر، باران، برف و تگرگ هستند. خانه‌اش در بالاترین جایگاه آسمان است و بر کرانه‌ی هر دریاچه‌ای، خانه‌ای آراسته، با سد پنجره‌ی درخشان و هزار ستون خوش‌تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می‌باراند.
از آناهیتا با ویژگی‌های چنگ‌نواز، پاک و توانا نیز یاد شده است و این نام به مانک(معنی) پاک و بی‌آلایش است.

🎞 فرتور(عکس): پیکره‌ی آناهیتا در فومن(بالا) پیکره‌ی آناهیتا در مراغه(پایین)

#جشن_آبانگان
☔️ @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻مقدمه = پیشگفتار، پیشگُفت، سرآغاز، پیش‌درآمد، پيش‌آغاز، ديباچه

🔻مقدمه چینی = زمینه‌سازی، زمینه‌چینی، آغازگری

🔻بی مقدمه = بی پیشرو، بی دیباچه، بی پیش‌درآمد، بی پیشینه

نمونه:
🔺"باستانی پاریزی" مقدمه‌ی کتاب "سیاستمدار مورخ" را نوشت =
"باستانی پاریزی" پیشگفتار نبیگ "سیاستمدار مورخ" را نوشت

🔺در مقدمه‌ی صحبتش موضوع مهمی را بیان کرد =
در سرآغاز سخنش جَستار مَهَندی را گفت

🔺بی مقدمه رفت سر اصل مطلب =
بی پیش‌درآمد به سخن مِهادین پرداخت

🔺کاهش تولید، مقدمه‌چینی برای افزایش قیمت است =
کاهش فرآورش، زمینه‌سازی برای افزایش بها است

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مقدمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادب‌سار
🕌 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی خامیز، عامیص = از پارسی گونه‌ای خورش گوساله و یا گوسفند خان = از پارسی خان، خانه، انبار، کاروانسرا خانقاه = از پارسی خانگاه، خانه و نیایشگاه درویشان خانُوق، خُناق = از پارسی خنُاک، بادزهر، زهر پا (گرفتگی و تنگی گلو)…
🍁 واژه‌های پارسی در زبان تازی

خَتَنبَر = از پارسی لاف‌زن، بی‌پولی که لاف توانگری بزند
خدای = از پارسی خدای در انگلیسی به God و در آلمانی به Gott دگریده است.
خدَنَگ = درختی بسیار سخت که از چوب آن نیزه، تیر و زین می‌ساختند.
خَدیو = از پارسی خدیو، خداوند
خرابات = از پارسی خورآباد (خور: خورشید/ خورآباد واژه‌ای به‌جا مانده از روزگار مهرپرستی است)
خُذروف = از پارسی تیزرو، تندرو
خُذعوبه = از پارسی کدوبا، کدوی پخته
خَراسانَه = از پارسی خراشانه، (بتون= سنگ شکسته و سیمان و ماسه)
خُراشه = از پارسی خَراشه، تراشه، خرد و و ریز، از خراشیدن یا تراشیدن
خَراطین = از پارسی خراتین، خره= گِل+ آتین= کِرم پدید در گِل نرم
خِرباش = از پارسی پرخاش
خِربز = از پارسی خربزه
خَربَق = از پارسی خربق، گیاهی سیاه و سپید رنگ
خَربَندیّه = از پارسی خربند، خربندان، فریب‌کاران
خَربوش = از پارسی خرپوس، چادر کوچک
خِربیل = از پارسی خِربال، نادان، بسیار پیر
خُرج = از پارسی خُور، خَرج، خُرجین، گَوال، باج و خَراج

🍁 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🍁 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻شروع = آغاز، سرآغاز، آغازِش، آغازیدن
🔻شروع شده = آغاز شده
🔻شروع شدن= آغاز شدن، آغاز گشتن، آغازیدن
🔻شروع کار = آغاز کار، کاررفتاری
🔻شروع کردن = آغازیدن، آغازاندن، آغازانیدن، آغازكردن، فَرَکانیدن، فََراشُدن
🔻شروع کننده = آغازکننده، آغازگر، سَرُومَند
🔻نقطه‌ی شروع = آغازگاه

نمونه:
🔺اگر چند لحظه صبر کنید، برنامه شروع می‌شود =
اگر اندکی شکیبایی کنید(بِشَکیبید)، برنامه آغاز می‌شود

🔺باید از نو شروع کرد =
باید از نو آغاز کرد
باید از نو آغازید

🔺نقطه‌ی شروع این بیماری کشور عربستان است =
آغازگاه این بیماری کشور اَرَبستان است

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#شروع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
☘️🌸🌼
🌸🌼
🌼
هرآنگه کَت آید به بد دسترَس
ز یزدان بترس و مکُن بَد به کس

که تاج و کمر چون تو بیند بسی
نخواهد شدن رام با هر کسی

یَکی پُر ز دانش یَکی بی‌خرَد
خرَد را سرِ دیو کی درخورد
#فردوسی

و در این هفته آرزومندم که:
همیشه خرَد پاسْبان تو باد
همهْ نیکی اندر گمان تو باد


فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌸🌼
☘️🌸🌼
2024/10/04 11:28:30
Back to Top
HTML Embed Code: