Telegram Web Link
🍂🌾🍁
🌾🍁
🍁
تَر و خشک یَکسان همی‌بدرَوَد
وُ گر لابه سازی سَخُن نشنود

دِرَوگَر زمان‌ست و ما چون گیا
همانَش نبیره همانَش نیا

به پیر و جُوان یَک‌به‌یَک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکَرَد

جَهان را چُنین‌ست ساز و نِهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد

ازین دَر دَرآید بدان بگذرد
زمانه بر او دَم همی بشمَرَد
#فردوسی

و در این هفته آرزو دارم:
که جاوید بادی و پیروز و شاد
سرت سبز باد و دلت پر ز داد


فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌾
🍂🌾
🍁🍂🌾
ما در اینجا چه کردیم؟ هر کس را که نشانی از فرهنگ خویش جست‌وجو می‌کرد نژادپرست می‌خواندیم تا خود را در چشم باختری(غربی) پذیرفتنی و در چارچوب نوگرایی(مدرنیزم) واپسگرا(عقب‌افتاده)ی میهنی، پیشرو نشان دهیم!

#بهرام_بیضایی
بریده‌ای از پیشگفتار نیپیک: «هزار افسان کجاست»
برگردان شده به پارسی

@AdabSar
🍁 و پاییز
دست‌افشان و مست
می‌گذرد در باغ‌ها و
شهرها
در برزن‌ها
برگ‌های پریشان
کرشمه‌کنان و با ناز
دلِ رهگذران را پر از آشوب می‌کنند.

🍂 سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

🍂 @AdabSar 🍁
ادب‌سار
🥮 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی جوزالطیب = از پارسی گَوُز و در عربی خوشبو جوزق = از پارسی گوزه، گوزغه، غلاف پنبه که هنوز پنبه از آن در نیامده است جَوزه = از پارسی کوزه جَوزهَر = از پارسی گوزهر، چرخگاه(مدار) ماه جَوزینَچ، جوزینق = از پارسی گوزینه، از…
🪡 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی

جَهبَر = از پارسی کوه پاره یا پاره‌ای از کوه، شیر ماده
جَهبَله = از پارسی کِهبَل، زن زشت، در پارسی زن کودن و سبکسر
جُهر = از پارسی چهره، فِتَن (شکل و قیافه)
جَهرمیه = جامه‌ی ساده‌ی کتانی، بافت جهرم
جِهِنّام = از پارسی گهنان، چاه ژرف، دوراندر
جِهنبار = از پارسی گاهنبارها، آفرینس زمین در شش روز، آفرینش همه‌ی باشندگان
جَهَنّم = از پارسی کَهَنام، دوزخ
جَهوَری = از پارسی جاه‌وار، جاهور، دارای جاه یا پایه بلند و برجسته
جَیب = از پارسی چُوب، چوب اندازه‌گیری برای بلندی دیوار دِژ
جَیتَر، جیدر = از پارسی کِهتَر، کوتاه
جَیرون = از پارسی جَروند، سراج (چراغ)

🪡 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🪡 @AdabSar
چو دریا مکن خو به تنهاخوری
که تلخ‌ست هرچ آن چو دریا خوری

به هر کس بده بهره چون آبِ جوی
که تا پیش‌میرت شود هر سبوی

#نظامی
#چکامه_پارسی

🏞 @AdabSar
◽️▪️ پیام سپاسگزاری به پارسی پاک


سپاس‌نامه

از گذشته‌های دیرین‌مان تا به امروز آیین‌هایی بوده و هست که به دور از هیاهو و گردش روزگار ما را به هم نزدیک و با گذشتگان و گذشته‌هایمان پیوند داده است. در جایگاه و چهره‌ی پاک این آیین‌ها است که در زمان به خاک سپردن جگر گوشه‌های از دست رفته‌مان ایشان را در کنار خویش و اندرون خویش می‌بینیم. یکی از پایدارترین آیین‌های پرپیشینه‌ی ما خوزستانی‌ها به‌ویژه «بختیاری‌ها» همین در کنار هم بودن و همدلی‌ها در زمان «پرکشیدن» هم‌تباران ما از این جهان است. از آنجایی که در این یک سال بسیار سخت با ما خانواده همدردی کرده‌اید، سپاس فراوان داریم.

گرچه از یک‌سو به شَوَند از دست رفتن فرزندی دیگر از خانواده در اندوهی بزرگ فرو رفته بودیم و از سوی دیگر بیماری فراگیر و کشنده کرونا مایه‌ی آن شد که نتوانیم آنچنان پاسخگوی دست دهش دوستی و همراهی بزرگواران باشیم، بر آن شدیم که باز هم از راه این «درگاه جهان گستر و رسانه‌ها» جایگاه شما مردم نیک‌اندیش را ارج نهیم و بر این باوریم که هر کس سپاس بندگان خدا را بجای نیاورد سپاس از خداوند یکتا را بجای نیاورده است. از این‌رو از همه بستگان و دوستان، همکاران و همراهانی که از شهرهای دور و نزدیک خوزستان و دیگر استان‌ها خود‌جوش درآیین‌های خاکسپاری، سومین، هفتمین و «یکمین سالروز» درگذشت برادر مهربان‌مان با ما ابراز همدردی کرده‌اند، سپاس فراوان داریم. امید است که در آیین‌های شادی‌بخش همه‌ی نیک‌اندیشان و به مهر پاسخگوی رنجه‌های ایشان باشیم.


فرستنده #محمد_ابولیان_نوروزی
#ترحیم #تسلیت #تشکر

◽️▪️ @AdabSar
از گدازه‌های لبانت
پروانه‌های فریبایی
در نرمه‌ی باد دلارایی
ستیغ آرزویم را
فروزان
کردند

سراینده و فرستنده #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

🍃🦋 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


ساعت آفتابی = آفتاب‌نما، گاهنمای آفتابی

ساعت تنفس = دَمِ آسودگی، هنگام آسایش

ساعت خورشیدی = آفتاب‌نما، تَسونمای خورشیدی

ساعت زنگدار(شماطه‌دار، Alarm clock) = مَنگَلَه

ساعتساز = جامساز، گاهنُما‌ساز، تَسوساز

ساعت‌سنج = تَسوسنج

ساعت‌شُمار = تَسوشُمار

ساعتک = جامک

ساعت مچی(Watch) = مَنگانه


#مجید_دری
#پارسی_پاک
#ساعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
تو دو دیده فروبندی و گویی روز روشن کو

زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا

#مولوی
#چکامه_پارسی

🌞 @AdabSar
🍷 «شب دیوانگی»
بزم مولانا جلال‌الدین و شمس تبریزی
سروده و آوای #هما_ارژنگی ۲۲ مهر ۱۳۸۲


صد زاغ و جغد و فاخته، در تو نواها ساخته
بشنیدی اسرار دل، گر کم شدی این مشغله (حضرت مولانا)

بازم امشب این من و دیوانگی
نشئه‌ی شعر و شراب خانگی
ناله‌ی نای و کلام مولوی
جذبه‌ی شوق‌آفرین مثنوی
در فروبندم به عقل خرده‌بین
تا فرود آید گدای ره‌نشین
تا فرود آید شهِ تبریز من
شمس شیرین‌کار و شورانگیز من
صف‌به‌صف در مقدمش خورشیدها
در رکابش زهره و ناهیدها
دستگیرم گر شود دامانشان
جان فدا سازم که جان قربانشان

های‌های گریه‌های زار من
همچو نی گوید همه اسرار من
کاندرین وادی غریب افتاده‌ام
ناامید و بی‌نصیب افتاده‌ام
این غریبستان سرای یار نیست
خلوت دلخواه آن دلدار نیست

آیدم زان بزم روحانی ندا
آن چنان بانگی که بشکافد هوا
نعره‌ای از سوی یاران امین
همچنان رعدی که لرزاند زمین
کاین غریبستان منِ نادان توست
بشکن این تن تا درآیی تندرست
گول و غول و خیر و شر در خویش بین
نقش شیطان و بشر در خویش بین

گویمش بنگر مرا ای ملتمس
جان به فریاد آمدم، فریادرس
گوید این جان گوهری یکدانه است
با تباهی دشمن و بیگانه است
جان، بود آن آسمان تابناک
از پلیدی دور و از ناپاک، پاک
جان تو خود نفحه‌ای از کبریاست
پاره‌ای از پاره‌ی روح خداست
آسمانی، لیک در این آسِمان...
ای بسا ابر و غبار و پرنیان؛
ای بسا اندیشه‌های رنگ‌رنگ
حرص و آز و شهوت و سودای جنگ
ای بسا نادانی و خودباوری
ای بسا اندیشه‌ی تن‌پروری
ای بسا حقد و عناد و خشم و کین
می‌کشند از آسمانت بر زمین
این همه ابر گران در آسمان
تیره می‌دارد رخ آن دلستان

آینه صافی نما گر عاقلی
تا نماید مر تو را این جاهلی
از هوس گر بگذری صافی شوی
واندر آن صافی تو فرمان بشنوی
نی، چو خالی نبود از باد هوا
کی از او خیزد نوای جانفزا؟!
نای دل را خالی از نیرنگ کن
سوی یار مهربان آهنگ کن
خالیا، کی خالی از نور خداست
گر بدانی سوی یارت رهنماست
دم مزن، در خامشی اندیشه کن
لب فروبند از سخن بنگر به بن
نیک بنگر بر رخ آن اژدها
کو نهان دارد رخ خورشید را
دم مزن تا ابرها باران شوند
اندک اندک نقش‌ها ویران شوند
دم مزن، تا بنگری افلاک را
جلوه‌گاه آسمان پاک را

امشب این بزم خدایی آن تو
این‌همه، ارزانی ایمان تو
شد مبارک از دم ما جان تو
می‌دمد خورشید از ایوان تو!

🍷 @AdabSar
شب دیوانگی - هما ارژنگی
@AdabSar
🍷 «شب دیوانگی»

بزم مولانا جلال‌الدین و شمس تبریزی

سروده و آوای #هما_ارژنگی ۲۲ مهر ۱۳۸۲


🍷 @AdabSar
☀️🍷 زلال را درود
به اهلِ دل کمال را درود
جهانِ شاعرى صفاى دیگرى گرفت
به روحِ شعرِ نابِ پارسى نموى بال را درود
کنون عروج تازه مى‌کند به کهکشانْ فصاحتِ کلام ما
قصیده، مثنوی، غزل... بگو که اهل حال را درود
و نای مولوی نوای دیگری گرفت
که شمسِ بی‌زوال را درود
زلال را درود

سراینده: #اعظم_خواجه_اف
ریزنگاره(مینیاتور) شمس و مولانا از #محمود_فرشچیان

☀️ @AdabSar
سرود،
چیدمان و پساوند
نمی‌خواهد
بوی آغوش تو
هر سراینده‌ای را
دیوانه می‌کند.


سراینده و فرستنده #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
💃🏻 @AdabSar
🍁🍀🍂
🍀🍂
🍂
کسی دیگر از رنجِ ما برخورَد
نپاید بدو نیز هم بگذرد

چنین رفت از آغاز یَک‌سر سَخُن
همین باشد و نَو نگردد کَهُن

اگر توشه‌مان نیک‌نامی بوَد
روان‌ها بدان سر گرامی بوَد

وُ گر آز ورزیم پیچان شویم
پدید آید آنگه که بی‌جان شویم

گر ایوانِ ما سر به کَیوان‌بَرَست
از این بهره‌ی ما یَکی چادَرست

که بر روی پوشند و بر سرْش خاک
همه جای بیم‌ست و تیمار و باک
#فردوسی

و در این هفته امید دارم:
به کامِ تو گردد سپهرِ بلند
دلت شاد بادا تنت بی‌گزند


فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍁
🍀🍁
🍂🍀🍁
ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی ساعت آفتابی = آفتاب‌نما، گاهنمای آفتابی ساعت تنفس = دَمِ آسودگی، هنگام آسایش ساعت خورشیدی = آفتاب‌نما، تَسونمای خورشیدی ساعت زنگدار(شماطه‌دار، Alarm clock) = مَنگَلَه ساعتساز = جامساز، گاهنُما‌ساز، تَسوساز ساعت‌سنج…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


ساعت = (پارسی تازی‌شده)، سایه، گاهشُمار، گاهسَنج، گاهنما، تَسو*، تَسوک، پَنگان*، جام، زمان، باسر، پاس، هاسَر، هنگام، گاه، گاس
ساعات = زمان‌ها، باسرها، تَسوها، گاهنماها

"ساعت" واژه‌ای تازی با ریشه‌ی ایرانی است که از واژه‌ی "سایه" گرفته شده است. چرا که در گذشته، گذشتِ زمان را با سایه‌ی تیغه‌ای که در زمین فرو می‌کردند اندازه می‌گرفتند.

"ساعت" در زبان پارسی با چند چَم(معنی) به‌کار می‌رود:
🔺گاهی به چم "یک بیست‌وچهارم روز، تَسو، تَسوک، "Hour است، مانند:
ساعت ۵ راه افتادیم =
تَسوکِ ۵ راه افتادیم

🔺گاهی به چم O'clock"" است. مانند:
ساعت چند است؟ =
تَسوک چند است؟
تسوی چندم است؟

🔺گاهی به چم "گاهنما، پَنگان، تَسونما، Clock" و در گونه‌های گیتیکی، دیواری، آفتابی، آبی و... است، مانند:
ساعت‌تان را چند خریده‌اید؟ =
گاهنمای خود را چند خریده‌اید؟
یک ساعت دیواری هدیه آورده‌ام =
یک پَنگان دیواری پیشکش آورده‌ام

🔺گاهی و به‌ویژه در نوشته‌های کهن به چم "هنگام، گاه، گاس، Time ،Tense ،Tempo" است، مانند:
قشون نادرشاه در ساعت سعد حمله کرد =
سپاه نادرشاه در هنگامی نیک تاخت

پی‌نوشت:
*تَسو = در زبان اَوِستایی یک بیست‌وچهارم شبانه‌روز را "تَسو" گویند.
*پَنگ = تشتی مسین یا رویین است که ته آن سوراخ تنگی کنند و در آب گذارند، چون پُر گردد و در ته نشیند یک "پَنگ" شود. بیشتر آبیاران آن را می‌دارند و در بَخشگاهِ آب نهند.


#مجید_دری
#پارسی_پاک
#ساعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
برای ایشکا - مهران گلستانی.mp3
217 KB
🪴🦋 بـرای ایـشـکـا
سرایش: #مهران_گلستانی_ماچک_پشتی
خوانش: #سیما_شکرانی
۳ مهر ۱۴۰۰ خورشیدی

🪴🦋

ز هر پیمان و هر پیشه، نشان از «پاپـِلی» داری
به راه روشنایی، کیش روشن‌باوری‌ داری

ز هر سردی به گرمی و به آهنگ آشیان سازی
هَمال «چـِلچـِلا» هر دم، امید زندگی داری

اگر دست ستمگر ریشه از خاک‌ات جدا سازد
به هر بوم و بری باشی، نشان از «اَنجـِلی» داری

«شوکای» بیشه و دشتی، برآسودن، نتوانی
پگاهان پویش «میچکا»، شبان «اَرمـِجی» داری

چنان «مهران ماچک‌پُشتی» از بود تو می‌بالد
که خورشیدی، که بارانی، بهارانی، «تـِتی» داری

🪴🦋

واژه‌های تبری(مازندرانی):
پاپلی = پروانه
چلچلا = ‌پرستو
انجلی = درخت آهن
شوکا = آهو
میچکا = گنجشک
ارمجی = جوجه تیغی
تتی = شکوفه

#چکامه_پارسی
🪴🦋 @AdabSar
ادب‌سار
🪡 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی جَهبَر = از پارسی کوه پاره یا پاره‌ای از کوه، شیر ماده جَهبَله = از پارسی کِهبَل، زن زشت، در پارسی زن کودن و سبکسر جُهر = از پارسی چهره، فِتَن (شکل و قیافه) جَهرمیه = جامه‌ی ساده‌ی کتانی، بافت جهرم جِهِنّام = از پارسی…
🪟 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی

جیسران = از پارسی گیسوان، دسته‌ی خرما، گونه‌ای از بهترین خرماها
جِیش = از پارسی جوش، دلهره
جیش = ارتش
جیلدارُو = از پارسی ویل دارو، چوبک سیاهرنگ کرانه‌های دریای کاسپی (خزر)، داروی کرم کدو
جیل، جیلانی = از پارسی گیل، گیلانی
جِیَه = از پارسی زی، سوی، بَر
(خود از بلخ زی زابلستان کشید، به مهمانی پور دستان کشید/دقیقی)
جاره = از پارسی چاره
چاکوچ، جاکوج = از پارسی چکش
جَربایه = از پارسی چهارپایه‌، تخت خواب
شرشف = از پارسی چادر شب
جَرجوبه = از پارسی چهار چوبه
جَرخ = از پارسی چرخ
جرخ جرخجی = از پارسی پاسبان شب (چرخ زن)
جطَِل = از پارسی چاتال، چنگال

🪟 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🪟 @AdabSar
☀️🌿 آواره

دلبرم زیباترین اندر جهان
گر کنی دوری ز چشم اشکم روان

چهره‌ات زیباتر از خوشه‌ی زرین
غنچه لب، با موی بور، ابرو کمان

بر تنت خورشید فر، سوزان و هار
چشم تو دریای ژرف ای بیکران

بوسه‌ات چون آتشی سوزد مرا
با سُهِش گویم ز تو، جانم پران

رفته‌ای از خانه‌ام، جانا کجا
مهر خود از دیده‌ام کردی نهان

گر ز من دوری کنی نالان شوم
سر سپیدی می‌زند سالَم جوان

گشته دل دیوانه از مهرت بسی
مانده‌ام تنها غمین* چو بی‌کسان

جان من با این نبود آواره شد
روز و‌ شب در جست‌وجو گردم دوان

اَی خدا یا که تنم به گَه بکُش
یا دلم به درگه جانان رسان

وخت* مرگ آیی اگر دیگر چه سود؟
مرده‌ام در خاک نم، چه ناگهان

🌿☀️

سراینده و فرستنده: #کوروش_دورکی_بختیاری
#چکامه_پارسی

خوشه زرین: خورشید
پران: در حال پرواز
سهش: احساس
وخت: وقت
*غم: تنها واژه‌ی بیگانه

🌿☀️ @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


مَکتب = (Doctrine، School)، دبیرستان، دبستان، آموزگاه، آموزشگاه، اندیشگاه، نِوِشتگاه، باوَرشیوه

مَکاتب = آموزگاهان، دبستان‌ها

نمونه:
🔺حسنی به مکتب نمی رفت، وقتی می رفت جمعه میرفت =
هسنی به دبستان نمی‌رفت، زمانی که می‌رفت آدینه می‌رفت

🔺مکاتب دینی و فلسفی دنیا =
باوَرشیوه‌های دینی و فرزانی جهان

🔺مکتب فرانکفورت روشنفکران زیادی را بخود جذب کرده است =
اندیشگاه فرانکفورت، روشن‌اندیشان فراوانی را به‌سوی خود کشیده است

🔺شمع در مکتب عشاق که شد چله نشین
سوختن را زمن آموخت به پروانه قسم =
کندیل در آموزگاه دلدادگان که شد چله‌نشین
سوختن را ز من آموخت، به پروانه سوگند

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مکتب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🪶🦅 پَر پارسی

این زبان پارسی پر داشت، بالا می‌پرید
در قفس* کردند تا توتی کنندش باز را

پرّ سیمرغی بسوزانیم تا چاره کنیم
زخم‌های کهنه‌ی دیروزِ گشته باز را

باز یاد دشت جلفا خواب من آشفته کرد
یاد کرده چشم من آن چادر روباز را

گرد ایران با دو سد نیرنگ اردوها زدند
تا برآرند از تنش دیبای نرم ناز را

پاره‌پاره گشته چون آن غالی گلرنگ فام
باز هم هر تکه‌اش یادآورد شیراز را

از بخارا جان شنیدم از هَزار آواز نو
از دماوندش درود این سرزمین راز را

باز در هر کوی و برزن پُر سرود مولوی
می‌توان آیا به جان نشنید این آواز را؟

بسته‌ی دریا و دریاچه نباشد سرزمین
بهر تو ماهی ندارد گِل نکن آراز را

ما برای میهن ایران هزاران بار هم
جان دهیم و سرفرازیم آفرین سرباز را


سراینده و فرستنده: #احمد_ابراهیمیان(رهگذر)
#چکامه_پارسی
*قفس: تنها واژه‌ی بیگانه

طوطی: توتی
صد: سد
قالی: غالی

🦅 @AdabSar 🪶
2024/10/04 15:23:27
Back to Top
HTML Embed Code: