ادبسار
🟪🔶 پویش واژهگزینی برای واژهی #کروکی و #ترسیمه 🟪🔶 کیومرس: درود! پندارم «رویداد نقش» بدون هیچ واژه شکافی زیادی، جایگزینی در خور کروکی بیگانه باشد. 🟪🔶 سلیم: واژه کروکی به گمان من با نقش زمین در فارسی برابری دارد. کروکی: نقش زمین یا همان نقشی که بروی زمین…
🟪🔶 پویش واژهگزینی برای واژهی #کروکی و #ترسیمه
🟪🔶 مجید روهنده:
۱- اگه هانگارین رو بپذیرند معناهای شتاب دادن و آگاه کردن را نیز در خود دارد.
هانگارین= نقش زده شده برای آگاهی
هانگارین=نقش زده شده با شتاب
هانگارین=نقش زده شده در لحظه
۲- با درود
وارنما vaar-nemaa هم همتای خوبی واسه کروکی است.
وار=سان هیئت وضع شکل حالت
نما=نمایش دهنده
🟪🔶 احمد صادقی:
نقشداده برای کروکی
نقش + داده
بیانگر نگارهای که از آن میتوان به داده (data) دست یافت
🟪🔶 علی صفری سنگانی:
با درود و مهر
بجای کروکی واژههای نخشینه یا نخشه و
بجای ترسیمه واژههای نگاره یا نمودار پیشنهاد می شود.
پاینده باشید
🟪🔶 احمد ابراهیمیان:
درود و شب خوش
نماجا
نمایَک
دو واژهای که برابر کروکی پسشنهاد میدهم.
نمایّک = نمایان کننده کوچک
همچنین ک در پایان نشان دهنده افزار هم میتواند باشد.
🟪🔶 علی عرب خزائلی:
درودتان باد بانوی گرانقدر!
از آنجا که《گاه》پسوند مکان و زمان است شاید بتوان《نگارگاه، یا نگارهگاه》رو پیشنهاد کرد
باشد که مقبول طبع صاحب نظر شود
سپاس بیکران
🟪🔶 شما هم چنانچه پیشنهاد ویژهای دارید به یکی از این دو نشانی بفرستید ولی از بازفرستادن واژههای پیشین بپرهیزید.
نیاز به یادآوری است که هم رسانی پیامهای رسیده نشانهی پسندش(تایید) آنها نیست.
@New_View
@MajidDorri
🟪🔶 مجید روهنده:
۱- اگه هانگارین رو بپذیرند معناهای شتاب دادن و آگاه کردن را نیز در خود دارد.
هانگارین= نقش زده شده برای آگاهی
هانگارین=نقش زده شده با شتاب
هانگارین=نقش زده شده در لحظه
۲- با درود
وارنما vaar-nemaa هم همتای خوبی واسه کروکی است.
وار=سان هیئت وضع شکل حالت
نما=نمایش دهنده
🟪🔶 احمد صادقی:
نقشداده برای کروکی
نقش + داده
بیانگر نگارهای که از آن میتوان به داده (data) دست یافت
🟪🔶 علی صفری سنگانی:
با درود و مهر
بجای کروکی واژههای نخشینه یا نخشه و
بجای ترسیمه واژههای نگاره یا نمودار پیشنهاد می شود.
پاینده باشید
🟪🔶 احمد ابراهیمیان:
درود و شب خوش
نماجا
نمایَک
دو واژهای که برابر کروکی پسشنهاد میدهم.
نمایّک = نمایان کننده کوچک
همچنین ک در پایان نشان دهنده افزار هم میتواند باشد.
🟪🔶 علی عرب خزائلی:
درودتان باد بانوی گرانقدر!
از آنجا که《گاه》پسوند مکان و زمان است شاید بتوان《نگارگاه، یا نگارهگاه》رو پیشنهاد کرد
باشد که مقبول طبع صاحب نظر شود
سپاس بیکران
🟪🔶 شما هم چنانچه پیشنهاد ویژهای دارید به یکی از این دو نشانی بفرستید ولی از بازفرستادن واژههای پیشین بپرهیزید.
نیاز به یادآوری است که هم رسانی پیامهای رسیده نشانهی پسندش(تایید) آنها نیست.
@New_View
@MajidDorri
ادبسار
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی «بخش هشتم» گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #صفات : فروزهها، فروزگان، زابها #صفت_از_لحاظ_درجه : زینههای فروزه #صفت_بسیط:…
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش نهم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#ضمایر_مفعولی : نهانههای پذیرا
#ضمایر : کَشاکها، نهانهها، جاینامها
#ضمه (ضَمه): آواپیش، پیش، نشانهی پیش
#ضمیر_اشاره :نهانهی کشاک، کشاک نَمار
#ضمیر_اضافه (اضافی): کشاک فزایش، فزوده کَشاک
#ضمیر_شخصی : کشاکِ خودی، کشاک کسانه
#ضمیر_شخصی_فاعلی : کشاک پویندگی، نهانهی کسانی پویندگی
#ضمیر_شخصی_مفعولی : کشاک پوییدگی، کشاک کسانی پوییدگی
#ضمیر_فاعلی : نهانهی کار ورزی
#ضمیر_مبهم : نهانهی پوشیده، کشاک پوشیده
#ضمیر_متصل_غیرفاعلی : نهانهی پیوستهی کارورز
#ضمیر_مشترک : نهانهی همباز، کشاک هنباز
#ضمیر_مفعولی : نهانهی پذیرا
#ضمیر_منفصل (مُنفَصِل): نهانهی گسسته
#ضمیر : جانام، جاینام، فرانام، پاینام
#ظرف : گاهان، آوند
#عاید : بازگردان، بازدهی
#عبارات : گزارهها
#عبارت : فراز، سخن، گزاره
#عدد_اصلی : شمارهی بُنیک، شمارهی بنیادین
#عدد_ترتیبی : شمارهی ردهیی، شمارهی دَهنادی، شمارآرایی
#عدد_توزیعی : شمار بخشیک، شمارِ پخشی
#عدد_کسری : شمار فرایَوت(فرا+یوت)
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی، محمد حیدری ملایری
📋🖋 @AdabSar
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش نهم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#ضمایر_مفعولی : نهانههای پذیرا
#ضمایر : کَشاکها، نهانهها، جاینامها
#ضمه (ضَمه): آواپیش، پیش، نشانهی پیش
#ضمیر_اشاره :نهانهی کشاک، کشاک نَمار
#ضمیر_اضافه (اضافی): کشاک فزایش، فزوده کَشاک
#ضمیر_شخصی : کشاکِ خودی، کشاک کسانه
#ضمیر_شخصی_فاعلی : کشاک پویندگی، نهانهی کسانی پویندگی
#ضمیر_شخصی_مفعولی : کشاک پوییدگی، کشاک کسانی پوییدگی
#ضمیر_فاعلی : نهانهی کار ورزی
#ضمیر_مبهم : نهانهی پوشیده، کشاک پوشیده
#ضمیر_متصل_غیرفاعلی : نهانهی پیوستهی کارورز
#ضمیر_مشترک : نهانهی همباز، کشاک هنباز
#ضمیر_مفعولی : نهانهی پذیرا
#ضمیر_منفصل (مُنفَصِل): نهانهی گسسته
#ضمیر : جانام، جاینام، فرانام، پاینام
#ظرف : گاهان، آوند
#عاید : بازگردان، بازدهی
#عبارات : گزارهها
#عبارت : فراز، سخن، گزاره
#عدد_اصلی : شمارهی بُنیک، شمارهی بنیادین
#عدد_ترتیبی : شمارهی ردهیی، شمارهی دَهنادی، شمارآرایی
#عدد_توزیعی : شمار بخشیک، شمارِ پخشی
#عدد_کسری : شمار فرایَوت(فرا+یوت)
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی، محمد حیدری ملایری
📋🖋 @AdabSar
تو دادِ خداوندِ خورشید و ماه
ز مردی مَدان و فزونِ سپاه
چو بر مهتری بگذرد روزْگار
چه در سور میرد چه در کارْزار
تو زیشان مکن گَشّی و برتری
که گر زآهنی بیگُمان بگذری
کجا شد فریدون و ضَحّاک و جَم
فراز آمد از باد و شد سوی دَم
#فردوسی
همه آرزویم این که:
دیاَت آذراَفروز و فرخندهروز
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
ز مردی مَدان و فزونِ سپاه
چو بر مهتری بگذرد روزْگار
چه در سور میرد چه در کارْزار
تو زیشان مکن گَشّی و برتری
که گر زآهنی بیگُمان بگذری
کجا شد فریدون و ضَحّاک و جَم
فراز آمد از باد و شد سوی دَم
#فردوسی
همه آرزویم این که:
دیاَت آذراَفروز و فرخندهروز
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
دست بر زلفش زدم شب بود چشمش مست خواب
برقع* از رویش گشودم تا درآید آفتاب
گفتمش خورشید سر زد ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم کی برآید آفتاب
سراینده: #شاطرعباس_صبوحی
هنرمند: #علی_اکبر_صادقی
#چکامه_پارسی
*برقع: از پارسی پرده، پردَک
☀️ @AdabSar
دست بر زلفش زدم شب بود چشمش مست خواب
برقع* از رویش گشودم تا درآید آفتاب
گفتمش خورشید سر زد ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم کی برآید آفتاب
سراینده: #شاطرعباس_صبوحی
هنرمند: #علی_اکبر_صادقی
#چکامه_پارسی
*برقع: از پارسی پرده، پردَک
☀️ @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻جنس = (Goods, Commodity)، کالا
🔻اجناس = کالاها
✍نمونه:
🔺آیا حاضرید برای ابتیاع جنس استاندارد، هزینهی زیادتری تادیه کنید؟ =
آیا آمادهاید برای خرید کالای اِستانده، هزینهی بیشتری پرداخت کنید؟
🔺اجناس را داخل انبار بگذارید =
کالاها ر ا درون انبار بگذارید
🚩 واژهی "جنس" را برخی پارسی و برخی نیز یونانیِ تازیگشته می دانند.
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#جنس #اجناس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻جنس = (Goods, Commodity)، کالا
🔻اجناس = کالاها
✍نمونه:
🔺آیا حاضرید برای ابتیاع جنس استاندارد، هزینهی زیادتری تادیه کنید؟ =
آیا آمادهاید برای خرید کالای اِستانده، هزینهی بیشتری پرداخت کنید؟
🔺اجناس را داخل انبار بگذارید =
کالاها ر ا درون انبار بگذارید
🚩 واژهی "جنس" را برخی پارسی و برخی نیز یونانیِ تازیگشته می دانند.
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#جنس #اجناس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
خورش باید از میزبان گونهگون
نه گفتن کزین کم خور و زان فزون
خورش گر بود میهمان را زیان
پزشکی نه خوب آید از میزبان
#اسدی_توسی
#چکامه_پارسی
🥘 @AdabSar
خورش باید از میزبان گونهگون
نه گفتن کزین کم خور و زان فزون
خورش گر بود میهمان را زیان
پزشکی نه خوب آید از میزبان
#اسدی_توسی
#چکامه_پارسی
🥘 @AdabSar
ما در اینجا چه کردیم؟ [...]
هر کس را که نشانی از فرهنگ خویش جستوجو میکرد نژادپرست میخواندیم تا خود را در چشم باختری(غربی) پذیرفتنی و در چارچوب نوگرایی واپسگرای(مدرنیزم عقبافتاده) میهنی، پیشرو نشان دهیم.
✍ #بهرام_بیضایی
بریدهای از پیشگفتار نیپیک (کتاب): «هزار افسان کجاست»
برگردان شده به پارسی
☀️ @AdabSar
ما در اینجا چه کردیم؟ [...]
هر کس را که نشانی از فرهنگ خویش جستوجو میکرد نژادپرست میخواندیم تا خود را در چشم باختری(غربی) پذیرفتنی و در چارچوب نوگرایی واپسگرای(مدرنیزم عقبافتاده) میهنی، پیشرو نشان دهیم.
✍ #بهرام_بیضایی
بریدهای از پیشگفتار نیپیک (کتاب): «هزار افسان کجاست»
برگردان شده به پارسی
☀️ @AdabSar
به که بسپارمت ای خاک
به بادت ندهند؟
به که بسپارمت ای خانه
که ویران نشوی؟
#حسین_جنتی
#سراوان
#چکامه_پارسی
🖤 @AdabSar
به که بسپارمت ای خاک
به بادت ندهند؟
به که بسپارمت ای خانه
که ویران نشوی؟
#حسین_جنتی
#سراوان
#چکامه_پارسی
🖤 @AdabSar
ادبسار
🟪🔶 پویش واژهگزینی برای واژهی #کروکی و #ترسیمه 🟪🔶 مجید روهنده: ۱- اگه هانگارین رو بپذیرند معناهای شتاب دادن و آگاه کردن را نیز در خود دارد. هانگارین= نقش زده شده برای آگاهی هانگارین=نقش زده شده با شتاب هانگارین=نقش زده شده در لحظه ۲- با درود وارنما vaar…
🟪🔶 بخش پایانی پویش واژهگزینی برای واژهی #کروکی یا #ترسیمه
🟪🔶 باقری:
برابر پارسی کروکی بر پایه نوشتههای زندهیاد دکتر حیدری ملایری میتونه "پیشگاره" باشه. میشه از واژهی پیشگار [که برساختهی ایشان برای Plan، طرح و نقشه است] واژهسازی کرد.
🟪🔶 محمود ایرجیان:
درود بر شما
واژه «کروکی» (croquis) از زبان فرانسه به زبان پارسی راه یافته است و همارز انگلیسی آن (sketch) است و آن رخوارهای (طرحی) بدون اندازهگذاری است هر چند سنجه (نسبت) اندازهها و اندامهها (اعضا) در آن گنجانده (رعایت) میشود.
واژه کروکی در چهار جایگاه در زبان پارسی به کار گرفته میشود
۱- کروکی تصادف: همارز این ریسواژه (اصطلاح) در انگلیسی Accident sketch است و در پارسی میتوان از واژه «جانگاشت» برای آن بهره گرفت.
۲- خودروی کروکی که انگلیسی آن Roadster یا Convertide است و در پارسی میتوان گزاره (عبارت) «خودروی روباز یا خودروی روبازشو» را به جای آن به کار برد
۳- کروکی در نگارگری (نقاشی) و مهرازی (معماری) که میتوان از «رخنگاشت» بهره گرفت.
۴- در هندازگری (مهندسی) و نخشهبرداری میتوان از «جانمایی» یا «جانگاشت» بهره گرفت.
🟪🔶 سعید بابایی:
درود بر شما، برابرنهاد واژهی بیگانهی «کروکی» را، «نشانینما» پیشنهاد میکنم.
🟪🔶 دوستان گرامی، در روزهای گذشته پیشنهادهای پارسی رسیده برای واژهی «کروکی» یا «ترسیمه» را بهدور از درستی و نادرستی آنها و بیداوری با شما در میان گذاشتیم.
اگر تازه این رشته از پیامها را دنبال میکنید، برای آگاهی از چرایی پویش دو پیام زیر را بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/20467
www.tg-me.com/AdabSar/20468
اکنون با این پیام، این پویش را به پایان میرسانیم. از دلسوزی، پیگیری و همکاری دلگرمکننده شما سپاسگزاریم.
🟪🔶 @AdabSar
🟪🔶 باقری:
برابر پارسی کروکی بر پایه نوشتههای زندهیاد دکتر حیدری ملایری میتونه "پیشگاره" باشه. میشه از واژهی پیشگار [که برساختهی ایشان برای Plan، طرح و نقشه است] واژهسازی کرد.
🟪🔶 محمود ایرجیان:
درود بر شما
واژه «کروکی» (croquis) از زبان فرانسه به زبان پارسی راه یافته است و همارز انگلیسی آن (sketch) است و آن رخوارهای (طرحی) بدون اندازهگذاری است هر چند سنجه (نسبت) اندازهها و اندامهها (اعضا) در آن گنجانده (رعایت) میشود.
واژه کروکی در چهار جایگاه در زبان پارسی به کار گرفته میشود
۱- کروکی تصادف: همارز این ریسواژه (اصطلاح) در انگلیسی Accident sketch است و در پارسی میتوان از واژه «جانگاشت» برای آن بهره گرفت.
۲- خودروی کروکی که انگلیسی آن Roadster یا Convertide است و در پارسی میتوان گزاره (عبارت) «خودروی روباز یا خودروی روبازشو» را به جای آن به کار برد
۳- کروکی در نگارگری (نقاشی) و مهرازی (معماری) که میتوان از «رخنگاشت» بهره گرفت.
۴- در هندازگری (مهندسی) و نخشهبرداری میتوان از «جانمایی» یا «جانگاشت» بهره گرفت.
🟪🔶 سعید بابایی:
درود بر شما، برابرنهاد واژهی بیگانهی «کروکی» را، «نشانینما» پیشنهاد میکنم.
🟪🔶 دوستان گرامی، در روزهای گذشته پیشنهادهای پارسی رسیده برای واژهی «کروکی» یا «ترسیمه» را بهدور از درستی و نادرستی آنها و بیداوری با شما در میان گذاشتیم.
اگر تازه این رشته از پیامها را دنبال میکنید، برای آگاهی از چرایی پویش دو پیام زیر را بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/20467
www.tg-me.com/AdabSar/20468
اکنون با این پیام، این پویش را به پایان میرسانیم. از دلسوزی، پیگیری و همکاری دلگرمکننده شما سپاسگزاریم.
🟪🔶 @AdabSar
چُنین داد پاسخ که هر کو ز دَهر
ز شادی همیبرنگیرند بَهر
ورا شادْ مردم نخوانَدهمی
وگر جان و دل برفشانَدهمی
به خاک آمد از بَرشُده چوبِ عود
تهی مانْد از آن مرغ مُشکینعمود
بپرسید دانایی و راستی
فزونست اگر کمّی و کاستی
چنین داد پاسخ که دانشپژوه
همی سر برافرازَد از هر گروه
#فردوسی
امید آن که:
دی و اورمزدَت خجسته بَواد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: #سعید_خادمی
@AdabSar
🌼
🌼🌼
ز شادی همیبرنگیرند بَهر
ورا شادْ مردم نخوانَدهمی
وگر جان و دل برفشانَدهمی
به خاک آمد از بَرشُده چوبِ عود
تهی مانْد از آن مرغ مُشکینعمود
بپرسید دانایی و راستی
فزونست اگر کمّی و کاستی
چنین داد پاسخ که دانشپژوه
همی سر برافرازَد از هر گروه
#فردوسی
امید آن که:
دی و اورمزدَت خجسته بَواد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: #سعید_خادمی
@AdabSar
🌼
🌼🌼
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔹 «قلم» واژهای بیگانه است که در زبان فارسی به چند چَم(معنی) بهکار میرود:
۱- واژهی سُریانی تازیشده و ابزاری است که با آن مینویسند: کِلک، خامَک، خامِه، خودنویس، خودکار
۲- استخوان ساگِ(ساق) دست یا پا: نَی استخوان، شَتالَنگ، آرنج(در دست)
۳- کالا
۴- شماره
۵- ابزاری برای کندن و هموارکردن: Stylus، سنگخرَاش، آگُس، کـَندار
🔻قلمتراش = خامِهتراش
🔻قلم حجاری = Stylus، سنگخَراش، آگُس، کـَندار(ابزاری برای کندن و هموارکردن)
🔻قلمخورده = کِلکخورده، زُدوده
🔻قلمدان = خامِهدان، خامَکدان، کِلکدان
🔻قلم دوات = خامه آمِه(آمِه=دوات نویسندگی)
🔻قلمدوش = شانهسوار
🔻قلمزدن = کِلکزدن، نیک نوشتن
🔻قلمزن = کِلکزن، خامَکدَست، نویسنده، نِگارگر
🔻قلمشدن = بریده شدن، شکستن
🔻قلمکردن = دوپارهکردن، شکستن
🔻قلم کشیدن = بریدن، زُدودن، نادیده گرفتن
🔻قلممو = خامهمو، مویینخامه
🔻قلمیشدن = کِلکیشدن، نوشتهشدن
🔻قلمیکردن = کِلکیکردن، نوشتن، یادداشتکردن
🔻اهل قلم = نویسنده، نویسندگان، نویسکاران
🔻سیاه قلم = سیاه خامَک، سیاه خامه
🔻یکقلم = همه، همگی، یکجا، یکبار، یکباره، یکسره
🔻اقلام = خامهها، کِلکها، نمونهها، کالاها، ریزِ کالاها
🔻اقلامی از = نمونههایی از
🔻اقلام صادراتی = کالاهای فرستنی، ریزِ کالاهای فِرِستَنی
🔻اقلام وارداتی = کالاهای آوردنی، ریزِ کالاهای آوَردَنی
✍️نمونه:
🔺قلم را در قلمدان قرار دادم =
کلک را در کلکدان نهادم/ گذاشتم/ هِشتَم/ جای دادم
🔺قلم در قلمدان قرار دارد =
خامه در خامهدان است/ جای دارد
🔺قلم در قلمدان قرار گرفت =
خودکار در جاخودکاری جای گرفت/ نهاده شد
🔺سفارش رسید ولی چند قلم کسری داشت =
سِپارش رسید ولی چند کالا/دانه کمبود داشت
🔺فلانی یکقلم صدهزار تومان جنس خرید =
بَهمانی یکجا سَدهزارتومان کالا خرید
🔺اسمش از لیست قلم خورده بود =
نامش از پِهرست زدوده شده بود
🔺قلمِ توانایی دارد =
خامهی توانایی دارد
نویسندگی توانایی دارد
نویسندهی توانایی است
🔺بعضی از اقلام افزایش بها داشتند =
برخی از کالاها افزایش بها داشتند
🔺از ارتفاع سقوط کرده و جفت پاهایش قلم شده بود =
از بلندی افتاده بود و جفت پاهایش شکسته بود
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#قلم #اقلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔹 «قلم» واژهای بیگانه است که در زبان فارسی به چند چَم(معنی) بهکار میرود:
۱- واژهی سُریانی تازیشده و ابزاری است که با آن مینویسند: کِلک، خامَک، خامِه، خودنویس، خودکار
۲- استخوان ساگِ(ساق) دست یا پا: نَی استخوان، شَتالَنگ، آرنج(در دست)
۳- کالا
۴- شماره
۵- ابزاری برای کندن و هموارکردن: Stylus، سنگخرَاش، آگُس، کـَندار
🔻قلمتراش = خامِهتراش
🔻قلم حجاری = Stylus، سنگخَراش، آگُس، کـَندار(ابزاری برای کندن و هموارکردن)
🔻قلمخورده = کِلکخورده، زُدوده
🔻قلمدان = خامِهدان، خامَکدان، کِلکدان
🔻قلم دوات = خامه آمِه(آمِه=دوات نویسندگی)
🔻قلمدوش = شانهسوار
🔻قلمزدن = کِلکزدن، نیک نوشتن
🔻قلمزن = کِلکزن، خامَکدَست، نویسنده، نِگارگر
🔻قلمشدن = بریده شدن، شکستن
🔻قلمکردن = دوپارهکردن، شکستن
🔻قلم کشیدن = بریدن، زُدودن، نادیده گرفتن
🔻قلممو = خامهمو، مویینخامه
🔻قلمیشدن = کِلکیشدن، نوشتهشدن
🔻قلمیکردن = کِلکیکردن، نوشتن، یادداشتکردن
🔻اهل قلم = نویسنده، نویسندگان، نویسکاران
🔻سیاه قلم = سیاه خامَک، سیاه خامه
🔻یکقلم = همه، همگی، یکجا، یکبار، یکباره، یکسره
🔻اقلام = خامهها، کِلکها، نمونهها، کالاها، ریزِ کالاها
🔻اقلامی از = نمونههایی از
🔻اقلام صادراتی = کالاهای فرستنی، ریزِ کالاهای فِرِستَنی
🔻اقلام وارداتی = کالاهای آوردنی، ریزِ کالاهای آوَردَنی
✍️نمونه:
🔺قلم را در قلمدان قرار دادم =
کلک را در کلکدان نهادم/ گذاشتم/ هِشتَم/ جای دادم
🔺قلم در قلمدان قرار دارد =
خامه در خامهدان است/ جای دارد
🔺قلم در قلمدان قرار گرفت =
خودکار در جاخودکاری جای گرفت/ نهاده شد
🔺سفارش رسید ولی چند قلم کسری داشت =
سِپارش رسید ولی چند کالا/دانه کمبود داشت
🔺فلانی یکقلم صدهزار تومان جنس خرید =
بَهمانی یکجا سَدهزارتومان کالا خرید
🔺اسمش از لیست قلم خورده بود =
نامش از پِهرست زدوده شده بود
🔺قلمِ توانایی دارد =
خامهی توانایی دارد
نویسندگی توانایی دارد
نویسندهی توانایی است
🔺بعضی از اقلام افزایش بها داشتند =
برخی از کالاها افزایش بها داشتند
🔺از ارتفاع سقوط کرده و جفت پاهایش قلم شده بود =
از بلندی افتاده بود و جفت پاهایش شکسته بود
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#قلم #اقلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادبسار
🔲 دنبالهی واژههای پارسی در زبان تازی ▪️ شالوس = از پارسی چالوس ▫️ شالِه = از پارسی شالک، شال کوچک ▪️ شاه = از پارسی شاه، sah یا خداوندگار، از واژهی اوستایی xsaetar، همچنین واژهی xsaeta به آرِش(معنی) با شکوه و درخشان است، مهرهی شترنگ(شترنج) ▫️ شاهباز…
🔲 دنبالهی واژههای پارسی در زبان تازی
▪️شبداز = از پارسی شبدیز sab - diz، شبرنگ، اسب یکی از خسروان، از آهنگهای باربد، یکی از رنگها، کاخ خلیفهی عباسی
▫️شبِدِع = از پارسی شب، دغا(بدخیم، نادرست)، کژدم، اَزدا(داهیه)
▪️شِبذاره = از پارسی شپ: شتاب دارنده، مرد بسیار رَشکِن(غیور)
▫️شَبذَر، شبدر = از پارسی شبدر، گیاه خوردنی گله
▪️شَبَربَص = از پارسی شورپا، چارپای کوچک
▫️شبرَذ = از پارسی شپ (شتاب، سرعت)دار، تندتر، شپاکش sapakes= جهش(فرهنگستان)، فشان و فوران (فرهنگ پهلوی)
▪️شَبَرذی = از پارسی شپ، (شتاب)، دارندهی شتر تندرو
▫️شَبرَق، شبُارق = از پارسی بیشباره، پاره کردن
▪️شُبرُم = از پارسی شَبرَم، گاوکُشَک، گیاهی است شیردار که شکَمرُو است
▫️شبرق = از پارسی شبزده، اهریمن دیده (هراسیده)
▪️شبَق = از پارسی شَبَک، شَبه، سنگی سیاه و درخشان و کمبها که سبک و نرم است و با گوهر راستین میسنجند
▫️شَبَه = از پارسی شَبَک، (سبَحَ، سبَجَ، شَبَق)، سنگ مَرجان سیاه، سنگ فَسان(کارد تیزکُن، سمَباده)
▪️شِبه = از پارسی شبَهَ و برگرفتههای آن همچون شباهت، شبیه، شُبهِه، اشتباه
▫️شبُکُ = از پارسی چپُکُ(چُپُق)، چوبک
▪️شَبکَرَهٔ = از پارسی شبَکُور، شب پَره
▫️شَبَم = از پارسی شبنم، سرما
▪️شبَنَم = از پارسی شترمرغ استرالیایی که گویا از شبنم پارسی که به شترمرغ نیز گویند گرفته شده است
▫️شَبّور = از پارسی شیپور. Saypur یکی از ابزارهای خنیا که برنجین و از سازهای بادی است
▪️شَبّوط = از پارسی شبوت، سخت باله، گونهای ماهی در اروند رود و دجله، زهرهی آن در داروهای چشم بهکار میرفت
🔲 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وامواژهها در زبان عربی، شهابالدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ گردآوری: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔲 @AdabSar
▪️شبداز = از پارسی شبدیز sab - diz، شبرنگ، اسب یکی از خسروان، از آهنگهای باربد، یکی از رنگها، کاخ خلیفهی عباسی
▫️شبِدِع = از پارسی شب، دغا(بدخیم، نادرست)، کژدم، اَزدا(داهیه)
▪️شِبذاره = از پارسی شپ: شتاب دارنده، مرد بسیار رَشکِن(غیور)
▫️شَبذَر، شبدر = از پارسی شبدر، گیاه خوردنی گله
▪️شَبَربَص = از پارسی شورپا، چارپای کوچک
▫️شبرَذ = از پارسی شپ (شتاب، سرعت)دار، تندتر، شپاکش sapakes= جهش(فرهنگستان)، فشان و فوران (فرهنگ پهلوی)
▪️شَبَرذی = از پارسی شپ، (شتاب)، دارندهی شتر تندرو
▫️شَبرَق، شبُارق = از پارسی بیشباره، پاره کردن
▪️شُبرُم = از پارسی شَبرَم، گاوکُشَک، گیاهی است شیردار که شکَمرُو است
▫️شبرق = از پارسی شبزده، اهریمن دیده (هراسیده)
▪️شبَق = از پارسی شَبَک، شَبه، سنگی سیاه و درخشان و کمبها که سبک و نرم است و با گوهر راستین میسنجند
▫️شَبَه = از پارسی شَبَک، (سبَحَ، سبَجَ، شَبَق)، سنگ مَرجان سیاه، سنگ فَسان(کارد تیزکُن، سمَباده)
▪️شِبه = از پارسی شبَهَ و برگرفتههای آن همچون شباهت، شبیه، شُبهِه، اشتباه
▫️شبُکُ = از پارسی چپُکُ(چُپُق)، چوبک
▪️شَبکَرَهٔ = از پارسی شبَکُور، شب پَره
▫️شَبَم = از پارسی شبنم، سرما
▪️شبَنَم = از پارسی شترمرغ استرالیایی که گویا از شبنم پارسی که به شترمرغ نیز گویند گرفته شده است
▫️شَبّور = از پارسی شیپور. Saypur یکی از ابزارهای خنیا که برنجین و از سازهای بادی است
▪️شَبّوط = از پارسی شبوت، سخت باله، گونهای ماهی در اروند رود و دجله، زهرهی آن در داروهای چشم بهکار میرفت
🔲 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وامواژهها در زبان عربی، شهابالدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ گردآوری: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔲 @AdabSar
از بوده و نابوده و بدرود و درود
کی کاسته و زیان؟ چه افزوده و سود؟
پاییز ربود هر چه آورد بهار
آورد بهار هر چه پاییز ربود
سراینده و فرستنده: #مجتبا_شکوهی_راد
#چکامه_پارسی
❄️🌳 @AdabSar
از بوده و نابوده و بدرود و درود
کی کاسته و زیان؟ چه افزوده و سود؟
پاییز ربود هر چه آورد بهار
آورد بهار هر چه پاییز ربود
سراینده و فرستنده: #مجتبا_شکوهی_راد
#چکامه_پارسی
❄️🌳 @AdabSar
شِکن زین نِشان در جَهان کس ندید
نَه از کاردانانِ پیشین شنید
چه بینید و این را چه درمان کنید
که بدخواه را زین پشیمان کنید
نَه کشور نَه لشکر نَه تخت و کلاه
نَه شاهی نَه فرزند و گنج و سپاه
ار ایدونْک بخشایش کَردْگار
نباشد تبه شد به ما روزْگار
#فردوسی
بوَد که:
ز هر مهتری آفرین بر تو باد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
تَرنویسی*: #سعید_خادمی
#چکامه_پارسی
___
*بداههنویسی
@AdabSar
🌺
🌺🌺
نَه از کاردانانِ پیشین شنید
چه بینید و این را چه درمان کنید
که بدخواه را زین پشیمان کنید
نَه کشور نَه لشکر نَه تخت و کلاه
نَه شاهی نَه فرزند و گنج و سپاه
ار ایدونْک بخشایش کَردْگار
نباشد تبه شد به ما روزْگار
#فردوسی
بوَد که:
ز هر مهتری آفرین بر تو باد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
تَرنویسی*: #سعید_خادمی
#چکامه_پارسی
___
*بداههنویسی
@AdabSar
🌺
🌺🌺
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻جاذب = اَندَرکِشَنده، کِشَنده، کِشاننده، کِشِش، بهخودکِشَنده، گیرا، گیرنده، ربایِش، رباینده، ربایا، دلربا، دلفریب، دلکش، فریبنده، آهَنجیده(=بیرون کشیده)
🔻جاذبالرطوبه = نَمگیر
🔻جاذبه = کِشِش، گِرانِش(زمین)، ربایش، هَنجِش
🔻جاذبه اجرام = گرانش
🔻جاذبیت = کِشَندگی، گیرایش، دلربایی
🔻جذاب = گیرا، فریبنده، فریبا، دلربا، دِلکَش، دلپذیر، رُبایا، دوستداشتنی، تودلبرو، زیبا، خوشایند، کِشنده، گیرنده
🔻جذابیت = گیرایی، گیرایش، دلربایی، رُبایش، زیبایی
🔻جذب = کِشِش، پذیرش، گیرش، گیرایی، ربایش، اندرکشیدن
🔻جذب کردن = کشیدن، دَرکشیدن، پذیرفتن
🔻جذب مایع = آشام
🔻جَذَبِه = گیرایی، کِشِش
🔻قوه جاذبه = نیروی گرانش، نیروی کِشِش، زور آهَنجا
🔻مجذوب = شیفته، شیدا، فریفته، دلبسته، دلباخته، گراییده، کشیدهشده، رُبوده
🔻نیروی جاذبه = نیروی گرانش، نیروی آهنجا
✍️نمونه:
🔺این پودر جاذب رطوبت است =
این گَرد نَمگیر است
🔺برای جذب دانشجو اطلاعیه دادند =
برای پذیرش دانشجو آگهی دادند
🔺قوهی جاذبه، ذاتی ماده است =
نیروی گرانش، سرشت ماتَک است
🔺چشمهایش جاذبیت خاصی دارد =
چشمهایش گیرندگی/گیرایی ویژهای دارد
🔺جذب، پروسهای است که در آن مایع به داخل حفرههای یک مادهی جامد کشیده میشود =
اَندَرکشیدن، فرایندی است که در آن آبگون به درون سوراخهای یک ماتَکِ دِج کشیده میشود
🔺مرد جذاب از نظر زنان چه مشخصاتی دارد؟ =
مرد دلربا/دوستداشتنی از دید زنان چه ویژگیهایی دارد؟
🔺این مشخصهاش برای بقیه جذاب نبود =
این ویژگیاش برای دیگران خوشایند نبود
🔺این محصول جذابیتی برای خریدار نداشت =
این فراورده گیراییای برای خریدار نداشت
🔺جذابیتش شهرهی خاص و عام بود =
دلرباییاش زبانزد همه بود
🔺عظمت تختجمشید مسافران را مجذوب خودش میکند =
شکوه تختجمشید گردشگران را شیفتهی خودش میکند
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#جاذب #جاذبه #جاذبیت #جذاب #جذابیت #جذب #جذبه #مجذوب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻جاذب = اَندَرکِشَنده، کِشَنده، کِشاننده، کِشِش، بهخودکِشَنده، گیرا، گیرنده، ربایِش، رباینده، ربایا، دلربا، دلفریب، دلکش، فریبنده، آهَنجیده(=بیرون کشیده)
🔻جاذبالرطوبه = نَمگیر
🔻جاذبه = کِشِش، گِرانِش(زمین)، ربایش، هَنجِش
🔻جاذبه اجرام = گرانش
🔻جاذبیت = کِشَندگی، گیرایش، دلربایی
🔻جذاب = گیرا، فریبنده، فریبا، دلربا، دِلکَش، دلپذیر، رُبایا، دوستداشتنی، تودلبرو، زیبا، خوشایند، کِشنده، گیرنده
🔻جذابیت = گیرایی، گیرایش، دلربایی، رُبایش، زیبایی
🔻جذب = کِشِش، پذیرش، گیرش، گیرایی، ربایش، اندرکشیدن
🔻جذب کردن = کشیدن، دَرکشیدن، پذیرفتن
🔻جذب مایع = آشام
🔻جَذَبِه = گیرایی، کِشِش
🔻قوه جاذبه = نیروی گرانش، نیروی کِشِش، زور آهَنجا
🔻مجذوب = شیفته، شیدا، فریفته، دلبسته، دلباخته، گراییده، کشیدهشده، رُبوده
🔻نیروی جاذبه = نیروی گرانش، نیروی آهنجا
✍️نمونه:
🔺این پودر جاذب رطوبت است =
این گَرد نَمگیر است
🔺برای جذب دانشجو اطلاعیه دادند =
برای پذیرش دانشجو آگهی دادند
🔺قوهی جاذبه، ذاتی ماده است =
نیروی گرانش، سرشت ماتَک است
🔺چشمهایش جاذبیت خاصی دارد =
چشمهایش گیرندگی/گیرایی ویژهای دارد
🔺جذب، پروسهای است که در آن مایع به داخل حفرههای یک مادهی جامد کشیده میشود =
اَندَرکشیدن، فرایندی است که در آن آبگون به درون سوراخهای یک ماتَکِ دِج کشیده میشود
🔺مرد جذاب از نظر زنان چه مشخصاتی دارد؟ =
مرد دلربا/دوستداشتنی از دید زنان چه ویژگیهایی دارد؟
🔺این مشخصهاش برای بقیه جذاب نبود =
این ویژگیاش برای دیگران خوشایند نبود
🔺این محصول جذابیتی برای خریدار نداشت =
این فراورده گیراییای برای خریدار نداشت
🔺جذابیتش شهرهی خاص و عام بود =
دلرباییاش زبانزد همه بود
🔺عظمت تختجمشید مسافران را مجذوب خودش میکند =
شکوه تختجمشید گردشگران را شیفتهی خودش میکند
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#جاذب #جاذبه #جاذبیت #جذاب #جذابیت #جذب #جذبه #مجذوب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
اینهمه تباهی در زبان پارسی چه سودی دارد؟ 🤦🏻♀
این پیام نشانهی کمدانی، کمخوانی، خودنمایی و گسترهی واژگان بسیار کممایه و کوچک است.
نشان میدهد که نویسندهی آن هیچکدام از دو زبان را بهدرستی نیاموخته است.
بیشتر بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/20104
💣 @AdabSar
اینهمه تباهی در زبان پارسی چه سودی دارد؟ 🤦🏻♀
این پیام نشانهی کمدانی، کمخوانی، خودنمایی و گسترهی واژگان بسیار کممایه و کوچک است.
نشان میدهد که نویسندهی آن هیچکدام از دو زبان را بهدرستی نیاموخته است.
بیشتر بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/20104
💣 @AdabSar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جشن_سده از نگاهی فراخ و فراگیر با جشن و آیین نوروز پیوندی تنگ و ساختاری نیز میتواند داشت.
این هر دو جشن در شمار جشنهاییاند که با سه نماد روشنایی، روز و گرما در پیوندند.
این سه در باورهای باستانی و نمادشناسی آن پدیدههای خجسته، ایزدی و سودمند و وارونهی تاریکی و شباند که گجسته، اهریمنی، زیانبار و دلآزار است.
🔥 #میرجلال_الدین_کزازی
🔥 @AdabSar
#جشن_سده از نگاهی فراخ و فراگیر با جشن و آیین نوروز پیوندی تنگ و ساختاری نیز میتواند داشت.
این هر دو جشن در شمار جشنهاییاند که با سه نماد روشنایی، روز و گرما در پیوندند.
این سه در باورهای باستانی و نمادشناسی آن پدیدههای خجسته، ایزدی و سودمند و وارونهی تاریکی و شباند که گجسته، اهریمنی، زیانبار و دلآزار است.
🔥 #میرجلال_الدین_کزازی
🔥 @AdabSar
🔥 دو افسانهی کمتر شنیده شده از کهنترین جشن جهان #جشن_سده که در نوشتار بزرگان آمده است:
- در این روز فرزندان «مَشی» و «مَشیانه» (نخستین زن و مرد روی زمین که خود از ریواس روییده بودند) به ۱۰۰ تن رسیدند و از میان خود یک تن را به سروری برگزیدند.
- فریدون پس از به بند کشیدن آژیدهاک دستور داد تا مردم در بامها آتش بیفروزند و این پیروزی را جشن بگیرند و سپس جشن سده بنیاد گذاشته شد. به گفتهی دیگر فریدون پس از پیروزی بر آژیدهاک با «ارمایل» روبرو شد. ارمایل را آشپز و وزیر آژیدهاک خواندهاند. فریدون ارمایل را نکوهید که چرا مغز جوانان را خوراک آژیدهاک کرده است و ارمایل پاسخ داد که من هر روز یک جوان را از مرگ رهانیدم. زیرا بهجای مغز دوم یک مغز گوسپند به آژیدهاک خوراندم تا یک جوان جان بهدر برد. فریدون گفت چگونه بدانم که راست میگویی؟ ارمایل پیکی برای آن جوانان فرستاد که در شب در بامها آتش بیفروزند تا فریدون ببیند. شبهنگام سد(صد) آتش روشن و نمایان شد. پس این رخداد به پیدایش جشن سده انجامید. فریدون به بیگناهی او پیبرد و فرمانروایی دماوند را به ارمایل سپرد.
🔥 @AdabSar
- در این روز فرزندان «مَشی» و «مَشیانه» (نخستین زن و مرد روی زمین که خود از ریواس روییده بودند) به ۱۰۰ تن رسیدند و از میان خود یک تن را به سروری برگزیدند.
- فریدون پس از به بند کشیدن آژیدهاک دستور داد تا مردم در بامها آتش بیفروزند و این پیروزی را جشن بگیرند و سپس جشن سده بنیاد گذاشته شد. به گفتهی دیگر فریدون پس از پیروزی بر آژیدهاک با «ارمایل» روبرو شد. ارمایل را آشپز و وزیر آژیدهاک خواندهاند. فریدون ارمایل را نکوهید که چرا مغز جوانان را خوراک آژیدهاک کرده است و ارمایل پاسخ داد که من هر روز یک جوان را از مرگ رهانیدم. زیرا بهجای مغز دوم یک مغز گوسپند به آژیدهاک خوراندم تا یک جوان جان بهدر برد. فریدون گفت چگونه بدانم که راست میگویی؟ ارمایل پیکی برای آن جوانان فرستاد که در شب در بامها آتش بیفروزند تا فریدون ببیند. شبهنگام سد(صد) آتش روشن و نمایان شد. پس این رخداد به پیدایش جشن سده انجامید. فریدون به بیگناهی او پیبرد و فرمانروایی دماوند را به ارمایل سپرد.
🔥 @AdabSar
ادبسار
🔥 دو افسانهی کمتر شنیده شده از کهنترین جشن جهان #جشن_سده که در نوشتار بزرگان آمده است: - در این روز فرزندان «مَشی» و «مَشیانه» (نخستین زن و مرد روی زمین که خود از ریواس روییده بودند) به ۱۰۰ تن رسیدند و از میان خود یک تن را به سروری برگزیدند. - فریدون پس…
🔥 سده، امید دمیدن سپیده و پایان سرمای اهریمنی
شادی مردم، دشمن اهریمن است.
فرهنگ توانای ایران همچون نگینی درخشان، روشنیبخش و راهگشای او در گذر زمان بوده است.
بر پایهی پژوهشها و با نگاه به افسانهها، بیشتر جشنهای ایرانی در پیوند با دگرگونیهای زمین و زیستبوم بودند در شماری از آنها پای یک یا چند پیروزی میهنی نیز در میان است.
مهرداد بهار و غیاثآبادی میگویند که #جشن_سده پیوندی با ست ۱۰۰ ندارد و «سَدَه» یا «سَذَه» در پارسی اوستایی به چم سپیدهدم است و جشن سده امیدی برای کاهش یافتن سرما است. بر این پایه، سَدَه، سَدَک یا سَذَک کنایه از آتش هستند.
ایرانیان ماههای دی و بهمن را که هوا بسیار سرد بود، زمان نیرومند شدن اهریمن میدانستند و برای پایان یافتن روزگار اهریمنی نیایش میکردند.
نویری نیز نوشته که سده جشنی بود که ایرانیان پس از بیرون کردن افراسیاب از ایران در زمان زَو پسر تهماسپ برگزار کردند.
🔥 @AdabSar
شادی مردم، دشمن اهریمن است.
فرهنگ توانای ایران همچون نگینی درخشان، روشنیبخش و راهگشای او در گذر زمان بوده است.
بر پایهی پژوهشها و با نگاه به افسانهها، بیشتر جشنهای ایرانی در پیوند با دگرگونیهای زمین و زیستبوم بودند در شماری از آنها پای یک یا چند پیروزی میهنی نیز در میان است.
مهرداد بهار و غیاثآبادی میگویند که #جشن_سده پیوندی با ست ۱۰۰ ندارد و «سَدَه» یا «سَذَه» در پارسی اوستایی به چم سپیدهدم است و جشن سده امیدی برای کاهش یافتن سرما است. بر این پایه، سَدَه، سَدَک یا سَذَک کنایه از آتش هستند.
ایرانیان ماههای دی و بهمن را که هوا بسیار سرد بود، زمان نیرومند شدن اهریمن میدانستند و برای پایان یافتن روزگار اهریمنی نیایش میکردند.
نویری نیز نوشته که سده جشنی بود که ایرانیان پس از بیرون کردن افراسیاب از ایران در زمان زَو پسر تهماسپ برگزار کردند.
🔥 @AdabSar
ادبسار
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی «بخش نهم» گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #ضمایر_مفعولی : نهانههای پذیرا #ضمایر : کَشاکها، نهانهها، جاینامها #ضمه (ضَمه):…
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش دهم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#عدد_وصفی : شمارِ آرایی
#عدد_و_معدود : شمار و شمرده
#عدد : شمار، شماره، اشمار، مَر، ماریک
#عطف_بیان : گزاره، روشنساز، روشنکننده
#علم_کلام : سَخته شناسی
#غایب : نبوده، نابوده
#غیر_مستقیم : درهم ریخته، ناراسته
#غیر_ملفوظ : ناخواندنی، ناخوانه، ناگوییک، همخوان
#الف_مقصوره : الف کوتاه
#الف_وقایه : الف میانجی، الف میانگی، الف میانوند
#الفاظ : سخنها، گَپها، گویشها
#فاعل_مرکب : کناک آمیخته، آمیخته
#فاعل : پوینده، کارساز، کارگر، کارورز، کننده، کُنا، کناک
#فاعلی : پویندگی، کارورزی، کناکی، کُنایی
#فتحه : زَبَر(از نشانههای واتیک)
#فعل_امر : کُنش، پویه، گهواژه، کارواژهی دستوری یا فرمان
#فعل_بسیط : پویهی ساده، کنش ساده
#فعل_تام : کُنش اَنجامی
#فعل_خاص : کُنش ویژه، ویژه پویه
#فعل_ربطی : کُنِش پیوندی، پویهی پیوندی، کارواژهی پیوندی، گَهواژهی پیوندی
#فعل_لازم : کُنِش ناگُذر
#فعل_ماضی_ابعد : پویهی گذشتهی دورادور
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی، محمد حیدری ملایری
📋🖋 @AdabSar
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش دهم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#عدد_وصفی : شمارِ آرایی
#عدد_و_معدود : شمار و شمرده
#عدد : شمار، شماره، اشمار، مَر، ماریک
#عطف_بیان : گزاره، روشنساز، روشنکننده
#علم_کلام : سَخته شناسی
#غایب : نبوده، نابوده
#غیر_مستقیم : درهم ریخته، ناراسته
#غیر_ملفوظ : ناخواندنی، ناخوانه، ناگوییک، همخوان
#الف_مقصوره : الف کوتاه
#الف_وقایه : الف میانجی، الف میانگی، الف میانوند
#الفاظ : سخنها، گَپها، گویشها
#فاعل_مرکب : کناک آمیخته، آمیخته
#فاعل : پوینده، کارساز، کارگر، کارورز، کننده، کُنا، کناک
#فاعلی : پویندگی، کارورزی، کناکی، کُنایی
#فتحه : زَبَر(از نشانههای واتیک)
#فعل_امر : کُنش، پویه، گهواژه، کارواژهی دستوری یا فرمان
#فعل_بسیط : پویهی ساده، کنش ساده
#فعل_تام : کُنش اَنجامی
#فعل_خاص : کُنش ویژه، ویژه پویه
#فعل_ربطی : کُنِش پیوندی، پویهی پیوندی، کارواژهی پیوندی، گَهواژهی پیوندی
#فعل_لازم : کُنِش ناگُذر
#فعل_ماضی_ابعد : پویهی گذشتهی دورادور
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی، محمد حیدری ملایری
📋🖋 @AdabSar