ادبسار
@AdabSar – کاش دنیا بهم یه دختر بده - جاستینا
🎗 هنگامی که از یک زن در برابر بدرفتاری پشتیبانی کنید، او برای یک روز آسایش خواهد داشت. ولی اگر با بدرفتاری با زنان بستیزید، آن زن برای همیشه آسوده خواهد بود.
🎗 بدرفتاری ژادمَند(خشونت جنسی، مبتنی بر جنسیت) یک زبانزد(اصطلاح) چتری است که دیدگاه رَوامَندِ(رایجِ) بدرفتاری با زنان را هم در بر میگیرد، ولی تنها به آن کِرانمَند(محدود) نمیشود. بدرفتاری ژادمَند به هر گونهای از بدرفتاری آشکار یا پنهان گفته میشود که پایهی ژادیک(جنسی، جنسیتی) دارد.
🎗 یکی از باورهای نادرست این است که بدرفتاریها در یک گسترهی(محدودهی) سراسر ویژگانی(کاملا خصوصی) برآیند و پیامدی بر گسترههای(حوزههای) همگانی(عمومی) ندارد. باورهای جاافتادهی بسیاری در فرهنگ ما هستند که باید از آنها آشنازدایی شود.
🎗 #نه_به_بدرفتاری_با_زنان
🎗 بازنویسی به پارسی: #مجید_دری
🎗 @AdabSar
🎗 بدرفتاری ژادمَند(خشونت جنسی، مبتنی بر جنسیت) یک زبانزد(اصطلاح) چتری است که دیدگاه رَوامَندِ(رایجِ) بدرفتاری با زنان را هم در بر میگیرد، ولی تنها به آن کِرانمَند(محدود) نمیشود. بدرفتاری ژادمَند به هر گونهای از بدرفتاری آشکار یا پنهان گفته میشود که پایهی ژادیک(جنسی، جنسیتی) دارد.
🎗 یکی از باورهای نادرست این است که بدرفتاریها در یک گسترهی(محدودهی) سراسر ویژگانی(کاملا خصوصی) برآیند و پیامدی بر گسترههای(حوزههای) همگانی(عمومی) ندارد. باورهای جاافتادهی بسیاری در فرهنگ ما هستند که باید از آنها آشنازدایی شود.
🎗 #نه_به_بدرفتاری_با_زنان
🎗 بازنویسی به پارسی: #مجید_دری
🎗 @AdabSar
🍁🔥 آذرگان؛ جشن روشنی و آشکارگی
✍ #میرجلال_الدین_کزازی
«آذر روز» که برابر است با نهمین روز از این ماه، روزی است که ایرانیان کهن #جشن_آذرگان را در آن برمیگذاردهاند.
هنوز نیز زرتشتیان آن را برمیگذارند. این جشن برپایهی همنامی نام روز با نام ماه برگزار میشده که در ایران هنجاری فرهنگی و پایدار بوده است. از آن روی که پارهای از نام روزهای سیگانه ماه با نام روز برابر میافتاده است، نیاکان ما این همنامی را خجسته میداشتهاند و به فال نیک میگرفتند و جشنی در آن میآراستهاند. از دیگر سوی بیشینهی جشنهای ایرانی سرشتی آیینی و باورشناختی داشته است. #آذرگان نیز در شمار همینگونه از جشنها جای میگیرد.
آذر یا آتش بر درازنای تاریخ ایران همواره نزد ایرانیان گرامی بوده و ارزشی آیینی داشته است. ناگفته روشن است و آشکار که آنچه ایرانیان آن را بزرگ میدارند، پرتو و فروغ آتش است که در پارهای از دیگر سامانههای باورشناختی جهان نیز ارج و ارزی بسیار دارد.
در آیین زرتشتی مانند دیگر آیینهای ایرانی، این ارزش فزونتر است و فراتر. نزدیکترین آفریده به اهورامزدا در باورشناسی زرتشتی آتش است.
در بُنْدهِش که دفتری است کهن به زبان پهلوی آمده است که آتش اندیشه اورمزد است. زیرا آتش مانند خورشید نماد روشنی و آشکارگی است. جشن آذرگان نیز بر همین بنیاد باورشناختی استوار شده است. زرتشتیان در این جشن به آتشکده میرفتهاند، ایستاده بر گرد آتش جاویدان سپند(مقدس)، سرود نیایش میخواندهاند و بدین سان فروغ و روشنایی را گرامی میداشتهاند.
به هنگام بازگشت از آتشکده نیز اخگری از آن آتش پاک و ناب را برمیگرفتهاند و میکوشیدند که فرونمیرد و خاموشی نگیرد.
هنگامی که به خانه میرسیدهاند با آن اخگر آتش زمستانی را میافروختهاند تا از گزند و آسیب تاریکی و سرما که در چشم ایرانیان پدیدههایی زیانبار و اهریمنی شمرده میشود، برکنار و به زنهار بمانند.
🍁🔥 @AdabSar
✍ #میرجلال_الدین_کزازی
«آذر روز» که برابر است با نهمین روز از این ماه، روزی است که ایرانیان کهن #جشن_آذرگان را در آن برمیگذاردهاند.
هنوز نیز زرتشتیان آن را برمیگذارند. این جشن برپایهی همنامی نام روز با نام ماه برگزار میشده که در ایران هنجاری فرهنگی و پایدار بوده است. از آن روی که پارهای از نام روزهای سیگانه ماه با نام روز برابر میافتاده است، نیاکان ما این همنامی را خجسته میداشتهاند و به فال نیک میگرفتند و جشنی در آن میآراستهاند. از دیگر سوی بیشینهی جشنهای ایرانی سرشتی آیینی و باورشناختی داشته است. #آذرگان نیز در شمار همینگونه از جشنها جای میگیرد.
آذر یا آتش بر درازنای تاریخ ایران همواره نزد ایرانیان گرامی بوده و ارزشی آیینی داشته است. ناگفته روشن است و آشکار که آنچه ایرانیان آن را بزرگ میدارند، پرتو و فروغ آتش است که در پارهای از دیگر سامانههای باورشناختی جهان نیز ارج و ارزی بسیار دارد.
در آیین زرتشتی مانند دیگر آیینهای ایرانی، این ارزش فزونتر است و فراتر. نزدیکترین آفریده به اهورامزدا در باورشناسی زرتشتی آتش است.
در بُنْدهِش که دفتری است کهن به زبان پهلوی آمده است که آتش اندیشه اورمزد است. زیرا آتش مانند خورشید نماد روشنی و آشکارگی است. جشن آذرگان نیز بر همین بنیاد باورشناختی استوار شده است. زرتشتیان در این جشن به آتشکده میرفتهاند، ایستاده بر گرد آتش جاویدان سپند(مقدس)، سرود نیایش میخواندهاند و بدین سان فروغ و روشنایی را گرامی میداشتهاند.
به هنگام بازگشت از آتشکده نیز اخگری از آن آتش پاک و ناب را برمیگرفتهاند و میکوشیدند که فرونمیرد و خاموشی نگیرد.
هنگامی که به خانه میرسیدهاند با آن اخگر آتش زمستانی را میافروختهاند تا از گزند و آسیب تاریکی و سرما که در چشم ایرانیان پدیدههایی زیانبار و اهریمنی شمرده میشود، برکنار و به زنهار بمانند.
🍁🔥 @AdabSar
چنینست رسمِ سرای سپنج
بخواهد که مانی بدو در به رنج
بخور هرچه داری منه باز پس
تو رنجی چرا مانْد باید به کس
ببخش و بخور هرچه آید فراز
بدین تاج و تختِ سپنجی مناز
که گاهی سکندر بوَد گاه فور
گهی درد و خشمست و گه کام و سور
#فردوسی
و امیدم این که:
تو تا جای مانَد بمانی به جای
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
بخواهد که مانی بدو در به رنج
بخور هرچه داری منه باز پس
تو رنجی چرا مانْد باید به کس
ببخش و بخور هرچه آید فراز
بدین تاج و تختِ سپنجی مناز
که گاهی سکندر بوَد گاه فور
گهی درد و خشمست و گه کام و سور
#فردوسی
و امیدم این که:
تو تا جای مانَد بمانی به جای
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
ادبسار
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی «بخش هفتم» گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #حروف_اضافه : آویزههای وابستهساز #حروف_اضافه_مرکب : وابسته سازگان آمیخته #حروف_نفی…
پویایی هر زبان زمانی آغاز میشود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش هشتم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#صفات : فروزهها، فروزگان، زابها
#صفت_از_لحاظ_درجه : زینههای فروزه
#صفت_بسیط: ساده زاب، فروزهی ساده
#صفت_تفضیلی : فروزهی برتر، فروزهی فزونی، فروزهی زاب
#صفت_توصیفی : فروزهی زابشی، فروزهی چگونگی
#صفت_جامد : فروزهی بسته، بربسته زاب
#صفت_سماعی : فروزهی بیآیین، بیروش فروزه، فروزهی شنیداری
#صفت_عادی : خوی زاب
#صفت_عالی : برترین زاب، والا زاب (پیشنهاد نگارنده)
#صفت_عددی : فروزهی شماری، زاب شماری (پیشنهاد نگارنده)
#صفت_فاعلی : فروزهی پویش، فروزهی کنایی، پوینده زاب
#صفت_مرکب : آمیزه زاب، فروزهی آمیخته
#صفت_مشبهه : مانزاب (مان: از مانستن)
#صفت_مشتق : شاخه زاب، برگرفته زاب، فروزهی جُدامَدی
#صفت_مطلق : فروزهی ساده، فروزهی آوند
#صفت_مفعولی یا #اسم_مفعول : فروزهی پوییدگی، پذیرانام
#صفت_نسبی : بسته زاب، وابسته زاب، وابسته فروزه
#صفت : فروزه
#صوت : آوا، بانگ، نوا، سَدا
#صیغه : ریخت، نما (در دستور زبان)، ساخت، ساختن، پیوند واج
#صیغه_مبالغه : زیاده، گزافه، گزافهنمایی، بزرگنمایی
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی، محمد حیدری ملایری
📋🖋 @AdabSar
🖋📋 واژههای بیگانه در دستور زبان پارسی
«بخش هشتم»
گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی
#صفات : فروزهها، فروزگان، زابها
#صفت_از_لحاظ_درجه : زینههای فروزه
#صفت_بسیط: ساده زاب، فروزهی ساده
#صفت_تفضیلی : فروزهی برتر، فروزهی فزونی، فروزهی زاب
#صفت_توصیفی : فروزهی زابشی، فروزهی چگونگی
#صفت_جامد : فروزهی بسته، بربسته زاب
#صفت_سماعی : فروزهی بیآیین، بیروش فروزه، فروزهی شنیداری
#صفت_عادی : خوی زاب
#صفت_عالی : برترین زاب، والا زاب (پیشنهاد نگارنده)
#صفت_عددی : فروزهی شماری، زاب شماری (پیشنهاد نگارنده)
#صفت_فاعلی : فروزهی پویش، فروزهی کنایی، پوینده زاب
#صفت_مرکب : آمیزه زاب، فروزهی آمیخته
#صفت_مشبهه : مانزاب (مان: از مانستن)
#صفت_مشتق : شاخه زاب، برگرفته زاب، فروزهی جُدامَدی
#صفت_مطلق : فروزهی ساده، فروزهی آوند
#صفت_مفعولی یا #اسم_مفعول : فروزهی پوییدگی، پذیرانام
#صفت_نسبی : بسته زاب، وابسته زاب، وابسته فروزه
#صفت : فروزه
#صوت : آوا، بانگ، نوا، سَدا
#صیغه : ریخت، نما (در دستور زبان)، ساخت، ساختن، پیوند واج
#صیغه_مبالغه : زیاده، گزافه، گزافهنمایی، بزرگنمایی
دنباله دارد
#پارسی_پاک
🖋📋 برجستهترین بازخنها (منابع):
۱- پیوستهای فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشهشناسی، محمدعلی داعیالاسلام
۳- فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی، محمد حیدری ملایری
📋🖋 @AdabSar
ادبسار
🎗 هنگامی که از یک زن در برابر بدرفتاری پشتیبانی کنید، او برای یک روز آسایش خواهد داشت. ولی اگر با بدرفتاری با زنان بستیزید، آن زن برای همیشه آسوده خواهد بود. 🎗 بدرفتاری ژادمَند(خشونت جنسی، مبتنی بر جنسیت) یک زبانزد(اصطلاح) چتری است که دیدگاه رَوامَندِ(رایجِ)…
🎗 به دنبال برآورد هزینههای بدرفتاری با زنان که در بسیاری از کشورهای جهان انجام گرفته، روشن است که کامیابی در برابر بدرفتاریهای ژادمَند(جنسیتی) در گرو روشها و راهبردهایی است که توانمندی زنان را افزایش دهد، تنگدستی که چهرهای زنانه دارد کاهش یابد، زنان از پشتیبانی داتیک(قانونی) دربارهی بدرفتاری در خانواده و هازمان(جامعه) بهره گیرند، هازمان برای زنان و همکاری ترازداری(اقتصادی) و هَمبودی(اجتماعی) هموار شود، پشتیبانیهای هَمبودی، روانی و تَنیِ(جسمی) بایسته به آنان پیشنهاد شود، با کودکآزاری پیگیرانه برخورد و پیشگیری شود[در داتهای(قوانین) بسیاری از کشورها دیدنِ بدرفتاری و خاموش ماندن، خود بدرفتاری و کودکآزاری بهشمار میآید] و کارزارهای گستردهی سراسری و هدفمند با پشتیبانی و سرمایهگذاری کشورداران(دولتها) در راستای فرهنگسازی و رویارویی با نگرشها و باورهای کهنه و پوسیده، برای کمرنگکردن و زدودن فرهنگ بدرفتاری برپا شود.
🎗 نویسنده: #الهه_امانی
🎗 برگردان به پارسی: #مجید_دری
🎗 #نه_به_بدرفتاری_با_زنان
🎗 @AdabSar
🎗 نویسنده: #الهه_امانی
🎗 برگردان به پارسی: #مجید_دری
🎗 #نه_به_بدرفتاری_با_زنان
🎗 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تغییر= (Modification)، دگرگونی، دگرسانی، دگرگونکردن، دِگرکردن، دِگرشُدن، دگرگشت، دگرسازی، دِگرِش، دگردیسی*، ترادیسی*، جَزاندن
🔻تغییرات = دگرگونی، دگرگونیها، دِگرشُدگیها
🔻تغییر اسم = نامگردانی
🔻تغییرپذیر = دِگرِشپذیر
🔻تغییردادن = دیگرکردن، دِگرکردن، دگرگونکردن، دِگراندَن، واگرداندن، گردانیدن، فروگرداندن، فراگرداندن
🔻تغییرشکل = دِگردیسی، تَرادیسی
🔻تغییرشکلدادن = تَرادیساندن
🔻تغییر کرد = دگرگون شد
🔻تغییرکردن = دگرگونشدن، دِگرشدن، دَگریدَن، دیگرشُدن
🔻قابلتغییر = دِگرگَشتنی، دِگرِشپذیر، برگشتنی
🔻غیرقابلتغییر = دگرناگشتنی، دِگرشناپذیر، برنگشتنی
✍نمونه:
🔺گذشته را نمیتوان تغییر داد =
گذشته را نمیتوان دِگراند
🔺تغییر را در خود احساس کنید =
دگرگونی را در خود بِسُهید
دِگرِش را در خود دریابید
🔺آیا جراحی تنها راه تغییرشکل بینی است؟ =
آیا کَرِنت تنها راه ترادیسی بینی است؟
🔺برای تغییردادن بقیه، باید از تغییر در خود شروع کنیم =
برای دِگراندن دیگران، باید از دگرسازیِ خود آغاز کنیم
🔺"مهراب" کلمهای فارسی است که در عربی به "محراب" تغییر یافت =
"مهراب" واژهای پارسی است که در اَرَبی به "محراب" دگریده شد/دِگَرِش یافت
*ترادیسی: چیزی را از دیسهای(شکلی) به دیسهای دیگر درآوردن
*دگردیسی: دیسهای را یکسره(تماما) به دیسهای دیگر درآوردن
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تغییر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تغییر= (Modification)، دگرگونی، دگرسانی، دگرگونکردن، دِگرکردن، دِگرشُدن، دگرگشت، دگرسازی، دِگرِش، دگردیسی*، ترادیسی*، جَزاندن
🔻تغییرات = دگرگونی، دگرگونیها، دِگرشُدگیها
🔻تغییر اسم = نامگردانی
🔻تغییرپذیر = دِگرِشپذیر
🔻تغییردادن = دیگرکردن، دِگرکردن، دگرگونکردن، دِگراندَن، واگرداندن، گردانیدن، فروگرداندن، فراگرداندن
🔻تغییرشکل = دِگردیسی، تَرادیسی
🔻تغییرشکلدادن = تَرادیساندن
🔻تغییر کرد = دگرگون شد
🔻تغییرکردن = دگرگونشدن، دِگرشدن، دَگریدَن، دیگرشُدن
🔻قابلتغییر = دِگرگَشتنی، دِگرِشپذیر، برگشتنی
🔻غیرقابلتغییر = دگرناگشتنی، دِگرشناپذیر، برنگشتنی
✍نمونه:
🔺گذشته را نمیتوان تغییر داد =
گذشته را نمیتوان دِگراند
🔺تغییر را در خود احساس کنید =
دگرگونی را در خود بِسُهید
دِگرِش را در خود دریابید
🔺آیا جراحی تنها راه تغییرشکل بینی است؟ =
آیا کَرِنت تنها راه ترادیسی بینی است؟
🔺برای تغییردادن بقیه، باید از تغییر در خود شروع کنیم =
برای دِگراندن دیگران، باید از دگرسازیِ خود آغاز کنیم
🔺"مهراب" کلمهای فارسی است که در عربی به "محراب" تغییر یافت =
"مهراب" واژهای پارسی است که در اَرَبی به "محراب" دگریده شد/دِگَرِش یافت
*ترادیسی: چیزی را از دیسهای(شکلی) به دیسهای دیگر درآوردن
*دگردیسی: دیسهای را یکسره(تماما) به دیسهای دیگر درآوردن
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تغییر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
#عطار نیشابوری از سرایندگان چیرهدست در بهکار گیری واژگان پارسی در سرودههایش است. بریدههایی از پارسیسرودههای او را بخوانیم.
🍀
چون تو جانان منی جان بیتو خرّم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود
🍀
چرا درماندهی بگشاده این در
اگر مرد رهی زین در تو بگذر
🍀
ز عشقت سوختم ای جان کجایی
بماندم بی سر و سامان کجایی
ز پیدایی خود پنهان بماندی
چنین پیدا چنین پنهان کجایی
🍀
چنان دان این سخن گر مرد راهی
که تو اویی و او در تو چه خواهی
🍀
خوشستی زندگانی و کی استی
اگر نه مرگ ناخوش در پی استی
🍀
مترس از جان و سر این جایگه تو
که بنماید تو را دیدار شه تو
🍀
ما ز عشقت آتشیندل ماندهایم
دست بر سر پای در گل ماندهایم
خاک راه از اشک ما گِل گشت و ما
پای در گل دست بر دل ماندهایم
🍀 #چکامه_پارسی
🍀 @AdabSar
🍀
چون تو جانان منی جان بیتو خرّم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود
🍀
چرا درماندهی بگشاده این در
اگر مرد رهی زین در تو بگذر
🍀
ز عشقت سوختم ای جان کجایی
بماندم بی سر و سامان کجایی
ز پیدایی خود پنهان بماندی
چنین پیدا چنین پنهان کجایی
🍀
چنان دان این سخن گر مرد راهی
که تو اویی و او در تو چه خواهی
🍀
خوشستی زندگانی و کی استی
اگر نه مرگ ناخوش در پی استی
🍀
مترس از جان و سر این جایگه تو
که بنماید تو را دیدار شه تو
🍀
ما ز عشقت آتشیندل ماندهایم
دست بر سر پای در گل ماندهایم
خاک راه از اشک ما گِل گشت و ما
پای در گل دست بر دل ماندهایم
🍀 #چکامه_پارسی
🍀 @AdabSar
ادبسار
🔲 واژههای پارسی در زبان تازی ▫️سیبیویه: از پارسی سیببوی، نام دانشمند ایرانی که دستور زبان تازی را ساخت، دو لُپ سرخرنگ ▪️سَیجان: از پارسی سیچان، از واژهی اوستایی saucahin، توتی، ماهی گوشتی ▫️سیخ: از پارسی سیخ، برگرفته از واژهی سانسکریت sikha (نوک تیز،…
🔲 دنبالهی واژههای پارسی در زبان تازی
▪️شاجِرد = از پارسی شاگرد
▫️شادان = از پارسی شادان. شاد sad، خوش و خّرم، خندان از ریشهی اوستایی Sa = خشنود بودن، برگرفته از واژهی Saiti= شادی و خوشی
▪️شادروان = از پارسی شاد و روان، چادر یا سایبانی در پیش کاخ شاهی، استخری با فواره و آب روان، گستره، در پارسی امروز زندهیاد
▫️شادی، شاذی(گویش عراقی) = از پارسی شادی، به میمون نیز شادی گویند
▪️شاذکونه = از پارسی شادگونه، جامههای درشت یمنی، گُبه(جبه)، فرخواب
▫️شاذنَج (حَجَرُالدَم) = از پارسی شادَنگ، شادِنه، گَرد سنگی سُرخ رَنگ از دانههای بُلُسی(عدسی) مانند که در بیماریهای چشم بهکار میرود
▪️شارَک = از پارسی شارَک، شهر کوچک، شار: شهر+ک. سار، از پرندگان
▫️شارکاه = از پارسی چارگاه در خنیا
▪️شاروف = از پارسی جاروب
▫️شاروق، صاروج = از پارسی ساروج، چارو(آهک)
▪️شاش = از پارسی شاش، شاَش: پارچهی نازک بافته شده از پنبه. پارچهی نخی ابریشمدوزی که دور سر میپیچند(عمید)
▫️شاطِل = از پارسی شاتِل، در گویش شیرازی روشنَکَ، از داروها
▪️شافانج = از پارسی شابانک، درختی دارویی
▫️شاقُل = از پارسی شاه غُول، ابزار ساختمانی زاوان(بنایان) برای راست ساختن دیوار
▪️شاکری = از پارسی چاکر، مزدور، نوکر، گُماشته
▫️شاکریه = از پارسی چاکران، مزدوران، مزد چاکر
▪️شال، شالات = از پارسی Sal پارچهای دراز و کمپهنا که به دور گردن یا کمر پیچند (از پارسی به تازی و انگلیس رفته)
▫️شالِم = از پارسی شیلَم، شوُلَم، شلَمَک گندم دیوانه (دانهی تلخی که با گندم در آمیزد)، از گیاهان دارویی
🔲 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وامواژهها در زبان عربی، شهابالدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ گردآوری: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔲 @AdabSar
▪️شاجِرد = از پارسی شاگرد
▫️شادان = از پارسی شادان. شاد sad، خوش و خّرم، خندان از ریشهی اوستایی Sa = خشنود بودن، برگرفته از واژهی Saiti= شادی و خوشی
▪️شادروان = از پارسی شاد و روان، چادر یا سایبانی در پیش کاخ شاهی، استخری با فواره و آب روان، گستره، در پارسی امروز زندهیاد
▫️شادی، شاذی(گویش عراقی) = از پارسی شادی، به میمون نیز شادی گویند
▪️شاذکونه = از پارسی شادگونه، جامههای درشت یمنی، گُبه(جبه)، فرخواب
▫️شاذنَج (حَجَرُالدَم) = از پارسی شادَنگ، شادِنه، گَرد سنگی سُرخ رَنگ از دانههای بُلُسی(عدسی) مانند که در بیماریهای چشم بهکار میرود
▪️شارَک = از پارسی شارَک، شهر کوچک، شار: شهر+ک. سار، از پرندگان
▫️شارکاه = از پارسی چارگاه در خنیا
▪️شاروف = از پارسی جاروب
▫️شاروق، صاروج = از پارسی ساروج، چارو(آهک)
▪️شاش = از پارسی شاش، شاَش: پارچهی نازک بافته شده از پنبه. پارچهی نخی ابریشمدوزی که دور سر میپیچند(عمید)
▫️شاطِل = از پارسی شاتِل، در گویش شیرازی روشنَکَ، از داروها
▪️شافانج = از پارسی شابانک، درختی دارویی
▫️شاقُل = از پارسی شاه غُول، ابزار ساختمانی زاوان(بنایان) برای راست ساختن دیوار
▪️شاکری = از پارسی چاکر، مزدور، نوکر، گُماشته
▫️شاکریه = از پارسی چاکران، مزدوران، مزد چاکر
▪️شال، شالات = از پارسی Sal پارچهای دراز و کمپهنا که به دور گردن یا کمر پیچند (از پارسی به تازی و انگلیس رفته)
▫️شالِم = از پارسی شیلَم، شوُلَم، شلَمَک گندم دیوانه (دانهی تلخی که با گندم در آمیزد)، از گیاهان دارویی
🔲 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وامواژهها در زبان عربی، شهابالدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ
✍ گردآوری: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🔲 @AdabSar
🍁🌱 جهانا
جهانا! نهانا که راز تو بود
نَشیبم نمودی فراز تو بود
دراز آمدت کوته ای پرفریب
بدان سان که کوته دراز تو بود
تو را ناز گُرم و گرفت و گداز
نیازآفرینی نیاز تو بود
چرا گفت باید ز ناز و نیاز؟
نیاز من است آنچه ناز تو بود
نواز من اکنون گداز تو باد
گداز و نوازم ز آز تو بود
هلا! گرگِ گیتی! به نازم، مگز
که نازت گزافتر ز گاز تو بود
جهانا! همانا ز تو جز گداز
ندید آنکه او دلنواز تو بود
ز مازت برون کی توان شد به راز
که رازت نهانتر ز ماز تو بود
دَدآیینتر از گرگ درّنده میش
زبونتر ز گنجشک باز تو بود
به ساز تو رقصند* خرد و بزرگ
چه ناساز و ناکوک ساز تو بود
به سوزی بسازی، به سازی بسوزی
شگفتا که آن سوز و ساز تو بود
زمین توده جای فروسودگان
زمان توسن تیزتاز تو بود
پلی نیو چون گیو گُردی به گَرد
گُرازه زبون گُراز تو بود
نماز ار که دیو آدمی را نبُرد
از آن بود کو در نماز تو بود
که جز دیو در بزم تو در نشست؟
که جز اهرمن همتراز تو بود
همه هستیش را به هیچ تو باخت
هر آن کس که او پاکباز تو بود
چو هفتادش افتاد، زَروان بگفت:
جهانا! نهانا که راز تو بود؟
🍁 #میرجلال_الدین_کزازی
🍂 #چکامه_پارسی
🌾 شهریور ۱۳۹۰
✍🏻 در این سروده تنها واژهی «رقص» پارسی نیست.
🍂@AdabSar
🌾🍃🍂🌿🍁
جهانا! نهانا که راز تو بود
نَشیبم نمودی فراز تو بود
دراز آمدت کوته ای پرفریب
بدان سان که کوته دراز تو بود
تو را ناز گُرم و گرفت و گداز
نیازآفرینی نیاز تو بود
چرا گفت باید ز ناز و نیاز؟
نیاز من است آنچه ناز تو بود
نواز من اکنون گداز تو باد
گداز و نوازم ز آز تو بود
هلا! گرگِ گیتی! به نازم، مگز
که نازت گزافتر ز گاز تو بود
جهانا! همانا ز تو جز گداز
ندید آنکه او دلنواز تو بود
ز مازت برون کی توان شد به راز
که رازت نهانتر ز ماز تو بود
دَدآیینتر از گرگ درّنده میش
زبونتر ز گنجشک باز تو بود
به ساز تو رقصند* خرد و بزرگ
چه ناساز و ناکوک ساز تو بود
به سوزی بسازی، به سازی بسوزی
شگفتا که آن سوز و ساز تو بود
زمین توده جای فروسودگان
زمان توسن تیزتاز تو بود
پلی نیو چون گیو گُردی به گَرد
گُرازه زبون گُراز تو بود
نماز ار که دیو آدمی را نبُرد
از آن بود کو در نماز تو بود
که جز دیو در بزم تو در نشست؟
که جز اهرمن همتراز تو بود
همه هستیش را به هیچ تو باخت
هر آن کس که او پاکباز تو بود
چو هفتادش افتاد، زَروان بگفت:
جهانا! نهانا که راز تو بود؟
🍁 #میرجلال_الدین_کزازی
🍂 #چکامه_پارسی
🌾 شهریور ۱۳۹۰
✍🏻 در این سروده تنها واژهی «رقص» پارسی نیست.
🍂@AdabSar
🌾🍃🍂🌿🍁
برهنه چُن آید ز مادر کسی
نباید که نازد به پوشش بسی
وز ایدر برهنه شود بازِ خاک
همه جایِ ترس است و تیمار و باک
زمین بستر و پوشش از آسْمان
به ره دیدهبان تا کی آید زمان
چُن او بگذرد زین سرایِ سپنج
ازو بازمانَد زر و تاج و گنج
چنان دان که نیکیست همراه اوی
به خاک اندرآید سر و گاه اوی
#فردوسی
امید آن که هرگز:
نباشی جز از شاد و بهروزگار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌼🌼
نباید که نازد به پوشش بسی
وز ایدر برهنه شود بازِ خاک
همه جایِ ترس است و تیمار و باک
زمین بستر و پوشش از آسْمان
به ره دیدهبان تا کی آید زمان
چُن او بگذرد زین سرایِ سپنج
ازو بازمانَد زر و تاج و گنج
چنان دان که نیکیست همراه اوی
به خاک اندرآید سر و گاه اوی
#فردوسی
امید آن که هرگز:
نباشی جز از شاد و بهروزگار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌼🌼
🎓⛓ به یاد ۱۶ آذر ماه
چه وخت
دوباره خواهی خواند؟
انگاه که شکر ریزان بیهودگی
در کاخهای دور
مرا گچ گرفته است
و فوران تاریک و شاد
در جمجمهها یله رفتهاند
سرودی رنگین
میگذرد از دیوارهایی که ساختهاید
میخندد در دشتهای شگرف
به دیدار تو خو گرفتهایم
میخوانند:
در تازیانههای روشنات
برای آزادی مغزهای در بَند
دانشجوی مرگ شدهایم.
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
چه وخت
دوباره خواهی خواند؟
انگاه که شکر ریزان بیهودگی
در کاخهای دور
مرا گچ گرفته است
و فوران تاریک و شاد
در جمجمهها یله رفتهاند
سرودی رنگین
میگذرد از دیوارهایی که ساختهاید
میخندد در دشتهای شگرف
به دیدار تو خو گرفتهایم
میخوانند:
در تازیانههای روشنات
برای آزادی مغزهای در بَند
دانشجوی مرگ شدهایم.
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻موج = کوهه، آبکوهه، خیزاب، خیزآبه، آبخیز، آبخیزه، تکانه، نَوَرد، نَوَرد آب، آبشوران، آشوب دریا، اُشتُرُک، ورمه(Wave)
🔻امواج = خیزابها، کوههها، ورمهها
🔻امواج رادیویی = ورمههای پَرتُوی
🔻پُرموج = خروشان، پُرکوهه، پُرخیزاب
🔻تَمَوُج = ترنَند، ورمش، خیزابِگی، کوهِگی
🔻تموج هوا = وَزِش
🔻حرکت موجی = جنبش کوههای، پویش ورمهای
🔻طول موج = درازای ورمه، بلندای کوهه
🔻مواج = کوههدار، خروشان، خیزابهدار، خیزابدار، پُرخیزاب، خیزابهگیر، شکنگیر، دِرَفشنیک، ناهموار
🔻موجخیز = کوههخیز
🔻موجدار = کوههدار، دِرَفشنیک، ناهموار، چیندار، شِکَندار، چینوشِکَندار
🔻موجزدن = دِرَفشیدن، فَرَویدن، کوههزدن
🔻موجزن = کوههزن
🔻موجشکن = کوههشکن، خیزابشکن
🔻موج گیسو = چین گیسو، شِکَن گیسو، چینوشِکَن گیسو
🔻موج موج = کوهه کوهه
🔻موج عظیم = کولاب
✍️نمونه:
🔺موجها او را غرق کردند =
خیزابها او را فرو بُردند
🔺تنی چند از موج دریا برست
رسیدند نزد یکی آبخوست #عنصری =
تنی چند از آشوب دریا بِرَست
رسیدند نزد یکی آبخَوست(=جزیره)
🔺خوشحالی و شعف در چشمانش موج میزد =
شادی و شور در چشمانش میدِرَفشید
🔺طول موجی که مایکروفر با آن کار میکند =
درازای/بلندای ورمهای که تندپز با آن کار میکند
🔺موج جدیدی از ناامیدی جامعه را فرا گرفته است =
روایی تازهای از ناامیدی هازمان را فراگرفته است
🔺این فیلم به سینمایِ موج نوی فرانسه تعلق دارد =
این رُخشاره به رُخشارِ نوگَرای فرانسه بستگی دارد
🔺مینشست و شانه را میان موج گیسوانش بازی میداد =
مینشست و شانه را میان چینوشِکن گیسوانش بازی میداد
🔺موج مهاجرت از مناطق جنوبی آفریقا به اروپا شدت یافته است =
رَوَند کوچ از سرزمینهای نیمروزی آفریکا به اروپا فزونی یافته است
🔺رنگکاری کابینتها خوب انجام نشده و سطح کار مواج است =
رنگکاری گنجهها خوب انجام نشده و رویهی کار ناهموار است
🔺موج گرما از غرب کشور به سمت نواحی مرکزی و شرقی در حرکت است =
گذران گرما از باختر کشور به سوی کرانههای میانی و خاوری در پویش است
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#موج #امواج #مواج #تموج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻موج = کوهه، آبکوهه، خیزاب، خیزآبه، آبخیز، آبخیزه، تکانه، نَوَرد، نَوَرد آب، آبشوران، آشوب دریا، اُشتُرُک، ورمه(Wave)
🔻امواج = خیزابها، کوههها، ورمهها
🔻امواج رادیویی = ورمههای پَرتُوی
🔻پُرموج = خروشان، پُرکوهه، پُرخیزاب
🔻تَمَوُج = ترنَند، ورمش، خیزابِگی، کوهِگی
🔻تموج هوا = وَزِش
🔻حرکت موجی = جنبش کوههای، پویش ورمهای
🔻طول موج = درازای ورمه، بلندای کوهه
🔻مواج = کوههدار، خروشان، خیزابهدار، خیزابدار، پُرخیزاب، خیزابهگیر، شکنگیر، دِرَفشنیک، ناهموار
🔻موجخیز = کوههخیز
🔻موجدار = کوههدار، دِرَفشنیک، ناهموار، چیندار، شِکَندار، چینوشِکَندار
🔻موجزدن = دِرَفشیدن، فَرَویدن، کوههزدن
🔻موجزن = کوههزن
🔻موجشکن = کوههشکن، خیزابشکن
🔻موج گیسو = چین گیسو، شِکَن گیسو، چینوشِکَن گیسو
🔻موج موج = کوهه کوهه
🔻موج عظیم = کولاب
✍️نمونه:
🔺موجها او را غرق کردند =
خیزابها او را فرو بُردند
🔺تنی چند از موج دریا برست
رسیدند نزد یکی آبخوست #عنصری =
تنی چند از آشوب دریا بِرَست
رسیدند نزد یکی آبخَوست(=جزیره)
🔺خوشحالی و شعف در چشمانش موج میزد =
شادی و شور در چشمانش میدِرَفشید
🔺طول موجی که مایکروفر با آن کار میکند =
درازای/بلندای ورمهای که تندپز با آن کار میکند
🔺موج جدیدی از ناامیدی جامعه را فرا گرفته است =
روایی تازهای از ناامیدی هازمان را فراگرفته است
🔺این فیلم به سینمایِ موج نوی فرانسه تعلق دارد =
این رُخشاره به رُخشارِ نوگَرای فرانسه بستگی دارد
🔺مینشست و شانه را میان موج گیسوانش بازی میداد =
مینشست و شانه را میان چینوشِکن گیسوانش بازی میداد
🔺موج مهاجرت از مناطق جنوبی آفریقا به اروپا شدت یافته است =
رَوَند کوچ از سرزمینهای نیمروزی آفریکا به اروپا فزونی یافته است
🔺رنگکاری کابینتها خوب انجام نشده و سطح کار مواج است =
رنگکاری گنجهها خوب انجام نشده و رویهی کار ناهموار است
🔺موج گرما از غرب کشور به سمت نواحی مرکزی و شرقی در حرکت است =
گذران گرما از باختر کشور به سوی کرانههای میانی و خاوری در پویش است
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#موج #امواج #مواج #تموج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🌱 زبان پارسی گویا شد و تازی خموش آمد
ز کنج خلوت* دل اهرمن رفت و سروش آمد
🍃 چند چامهی پارسی از «محمدحسین شهریار» که آنها را تنها با واژههای پارسی سروده یا کمترین بهره را از واژههای بیگانه گرفته است:
پای من در سر کوی تو به گِل رفت فرو
گر دلت سنگ نباشد گِل گیرا داری
دگران خوشگل یک عضو* و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
🍂🌾🍁
ای غنچهی خندان چرا خون در دل ما میکنی؟
خاری به خود میبندی و ما را زِ سر وا میکنی؟
امروزِ ما بیچارگان امید فرداییش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا میکنی
🍂🌴🍁
ای شاخِ گل که در پی گلچین دوانیام
این نیست مزدِ رنجِ من و باغبانیام
پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاکِ سیه مینشانیام
🍂🍀🍁
کارِ گل زار شود گر تو به گلزار آیی
نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آیی
ماه در ابر رود چون تو برآیی لب بام
گل کم از خار شود چون تو به گلزار آیی
🍂🥀🍁
ای ماهِ شبِ دریا ای چشمهی زیبایی
یک چشمه و صد* دریا فری و فریبایی
من زشتم و زندانی اما مه رخشنده
در پرده نه زیبندهست با آنهمه زیبایی
🍂🪴🍁
بزن که سوز دل من به ساز میگویی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز میگویی
🍂🌿🍁
مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش روی هم آن شب من و مه ریخته بودیم
با گریهی خونین من و خندهی مهتاب
آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم
🍂🌻🍁
از زندگانیام گله دارد جوانیام
شرمندهی جوانی از این زندگانیام
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیام
🍂🌾🍁
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
سالها با بار پیری خم شدم در جستجویش
تا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی
🍂🍃🍁
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوهی بیگانگی رها کردی
هزار درد فرستادیام به جان لیکن*
چو آمدی همه آن دردها دوا* کردی
#شهریار
#چکامه_پارسی
خلوت، عضو، دوا: واژههای بیگانه
صد: از پارسی سد
لیک/لیکن: از پارسی بِیک
🍂🍃 @AdabSar 🍁
ز کنج خلوت* دل اهرمن رفت و سروش آمد
🍃 چند چامهی پارسی از «محمدحسین شهریار» که آنها را تنها با واژههای پارسی سروده یا کمترین بهره را از واژههای بیگانه گرفته است:
پای من در سر کوی تو به گِل رفت فرو
گر دلت سنگ نباشد گِل گیرا داری
دگران خوشگل یک عضو* و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
🍂🌾🍁
ای غنچهی خندان چرا خون در دل ما میکنی؟
خاری به خود میبندی و ما را زِ سر وا میکنی؟
امروزِ ما بیچارگان امید فرداییش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا میکنی
🍂🌴🍁
ای شاخِ گل که در پی گلچین دوانیام
این نیست مزدِ رنجِ من و باغبانیام
پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاکِ سیه مینشانیام
🍂🍀🍁
کارِ گل زار شود گر تو به گلزار آیی
نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آیی
ماه در ابر رود چون تو برآیی لب بام
گل کم از خار شود چون تو به گلزار آیی
🍂🥀🍁
ای ماهِ شبِ دریا ای چشمهی زیبایی
یک چشمه و صد* دریا فری و فریبایی
من زشتم و زندانی اما مه رخشنده
در پرده نه زیبندهست با آنهمه زیبایی
🍂🪴🍁
بزن که سوز دل من به ساز میگویی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز میگویی
🍂🌿🍁
مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش روی هم آن شب من و مه ریخته بودیم
با گریهی خونین من و خندهی مهتاب
آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم
🍂🌻🍁
از زندگانیام گله دارد جوانیام
شرمندهی جوانی از این زندگانیام
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیام
🍂🌾🍁
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
سالها با بار پیری خم شدم در جستجویش
تا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی
🍂🍃🍁
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوهی بیگانگی رها کردی
هزار درد فرستادیام به جان لیکن*
چو آمدی همه آن دردها دوا* کردی
#شهریار
#چکامه_پارسی
خلوت، عضو، دوا: واژههای بیگانه
صد: از پارسی سد
لیک/لیکن: از پارسی بِیک
🍂🍃 @AdabSar 🍁
هما ارژنگی - آتورپاتکان
@AdabSar
✨ چامهی آتورپاتکان به انگیزهی ۲۱ آذر، روز آزادی #آذرآبادگان (آذربایجان)
سروده و آوای زیبای #هما_ارژنگی
✨ آتورپاتکان
تو درگستردهی دوران
به هر شهر و به هر کویی
بلا گردان ایرانی
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالار خیز آن خاک زر خیزت
به یاد آرم از آن جنبش
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان برکف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی
زآذر ماه یاد آرم
من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا
چو دزدی نابکار آمد
سر آزادهات از پیکر میهن جدا سازد
در آن غوغای جانبازی
چه توفانها به پا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چهها کردی
✨ آذرآبادگان در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، پس از جنگ جهانی دوم و پس از پنج سال کشمکش از چنگ شوروی آزاد شد.
🟩⬜️🟥 @AdabSar
✨ چامهی آتورپاتکان به انگیزهی ۲۱ آذر، روز آزادی #آذرآبادگان (آذربایجان)
سروده و آوای زیبای #هما_ارژنگی
✨ آتورپاتکان
تو درگستردهی دوران
به هر شهر و به هر کویی
بلا گردان ایرانی
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالار خیز آن خاک زر خیزت
به یاد آرم از آن جنبش
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان برکف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی
زآذر ماه یاد آرم
من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا
چو دزدی نابکار آمد
سر آزادهات از پیکر میهن جدا سازد
در آن غوغای جانبازی
چه توفانها به پا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چهها کردی
✨ آذرآبادگان در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، پس از جنگ جهانی دوم و پس از پنج سال کشمکش از چنگ شوروی آزاد شد.
🟩⬜️🟥 @AdabSar
به مام گهربارم ایرانِ جان
که از جان پرستم ورا چون مِهان
بود زنده این آتش جاودان
از آتشگه آذرآبادگان
#فرهود_ربیعی
#چکامه_پارسی
در پاسداشت ۲۱ آذر، سالروز رهایی #آذرآبادگان (آذربایجان)
🟩⬜️🟥 @AdaSar
به مام گهربارم ایرانِ جان
که از جان پرستم ورا چون مِهان
بود زنده این آتش جاودان
از آتشگه آذرآبادگان
#فرهود_ربیعی
#چکامه_پارسی
در پاسداشت ۲۱ آذر، سالروز رهایی #آذرآبادگان (آذربایجان)
🟩⬜️🟥 @AdaSar
کسانی هستند که فرهنگ ایرانی را گرامی میدارند ولی فرهنگهای بومی را خوار میپندارند. من نمیدانم آن فرهنگ ایرانی که در چشم خاماندیشان پسند است، کدام است؟
#میرجلال_الدین_کزازی
💚🤍❤️ @AdabSar
کسانی هستند که فرهنگ ایرانی را گرامی میدارند ولی فرهنگهای بومی را خوار میپندارند. من نمیدانم آن فرهنگ ایرانی که در چشم خاماندیشان پسند است، کدام است؟
#میرجلال_الدین_کزازی
💚🤍❤️ @AdabSar