🔻در ۱۴۰۱ معلوم نبود اعتراض چه سمتوسویی میگیرد. اما در ۱۴۰۲ آقای خاتمی با عدم مشارکت به آن اعتراض رسمیت درون سیستمی داد و موفق به شکلدهی یک نیروی اجتماعی نسبتا منسجم شد. نتیجهی سیاست روزنهگشایان محو و فرسودهگشتن نیروی اعتراضات ۱۴۰۱ بود. ولی عدم مشارکت آقای خاتمی به آن اعتراضات مشروعیت درون سیستمی داد و به عنوان مبارزات سیاسی و اجتماعی درون نظام شناخته شد. این اتفاق خیلی بزرگی بود که آن را تبدیل به یک نیرو کرد که به تدریج باید دیده میشد چون قدرت نمایندگی، حضور اجتماعی و توان گفتوگو با قدرت را داشت. انتخابات ۱۴۰۳ گرچه زودهنگام و به شکل تصادفی بود اما اگر در ۱۴۰۳ این اتفاق نمیافتاد در ۱۴۰۴ رخ میداد چون در هرصورت این نیروی اجتماعی متبلور شده بود. از حالت اعتراضهای پراکنده و جسته گریخته تبدیل شده بود به یک نیروی اجتماعی. هنوز اقدام آقای خاتمی خوب تحلیل نشده است. کار درستی بود که ایشان در ۱۴۰۲ انجام داد.
🔻من تصورم بر این بود که الان زمان اینست که با یک اقدام حقوقی - سیاسی این نیرو به عرصه ورود پیدا کند. فکر میکردم که تا حدی خودم از دو جهت ظرفیت نمایندگی این نیروی اجتماعی را دارم؛ یکی از جهت نظری که ورود پیدا کنم؛ دیگری از جهت تجربه سیاسی که میتوانم امر حقوق سیاسی را در ایران تا حدی مطرح کنم. برای من تصمیم شورای نگهبان اصلاً مهم نبود. برای من تبلور نیروی اصلاحگر معترض درون سیستم مهم بود که میخواستم در جهت انسجام و استحکام یک گام به پیش برود و فکر میکردم که با حضور در انتخابات این کار انجام میشود. فکرم میکردم بقیه دوستانی که میآیند شاید از این منظری که من نگاه میکنم به موضوع نگاه نکنند. هنوز هم فکر میکنم و ثابت شده که هیچ کدام از این منظر نگاه نمیکردند. آنها بیشتر از این منظر نگاه میکردند که در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند، قدرت را به دست بگیرند و به پارهای اصلاحات سیاستی دست بزنند. ولی من در واقع دنبال تغییر ساختاری بودم و به آن به عنوان یک مرحله در فرایند توسعهی سیاسی و اجتماعی ایران نگاه میکردم.
🔻مسأله من این بود این تحول که بیشتر در جنبهی اعتراض خودش را نشان داده، حالا ضروری است که از جنبهی تاسیسی، اثباتی و اصلاحی بررسی شود (constructive). تصور من اینست که بعد از نهضت ملی، اساساً "مسالهی ایران" آنچنان که باید و شاید در تحولات اجتماعی و سیاسی مسأله نبوده، نه برای نیروهای چپ سوسیالیستی و مارکسیستی و نه نیروهای مذهبی. نگاه اکثر جریانها و حرکتهای سیاسی و فکری در ایران بیشتر جنبهی ایدئولوژیک داشتند. لذا، مفهوم ایران در دنیای مدرن در حاشیه قرار میگرفت. در طول بیست سال گذشته نکته کانونی توجه من این بود که برای نظریهی ایران از جنبه اثباتی باید چه کار کنیم؟ ما نیازمند یک ایده یا نظریه هستیم. بهتدریج به "ایدهی ایران" رسیدم. از نگاه من ایدهی ایران میتواند تبدیل به نظریهی اصلی توسعه ایران شود.
🔻شما از استقبال جبههی اصلاحات ایران از نگاه من اظهار شگفتی کردید. از قضا، من در آن جلسه دقیقا ایدهی ایران را عرضه کردم و همین ایده بود که مورد توجه و استقبال دوستان قرارگرفت و من رای نخست را کسب کردم.
🔻و اما این که چرا از آقای دکتر پزشکان حمایت کردم؟ مسأله من تغییر بود. این مهم بود که ساختار اجتماعی باید بتواند بر ساختار امنیتی غلبه پیدا کند. و حرکتی که آغاز شدهاست متوقف نشود. لازمهی این کار ایجاد انسجام در درون جبههی نهچندان مستحکم از حیث نظریه و سازمان اصلاحات بود. لذا، از حیث سیاست عملی، حفظ وحدت و انسجام جبهه برای من از هر امر دیگری پراهمیتتر بود. از همین رو، بلافاصله با حضور در دفتر ایشان از ایشان پشتیبانی کردم. موضوع اصلی این نبود که چه کسی این تغییر را نمایندگی میکند یا این کسی که نمایندگی میکند گرایش چپ دارد یا لیبرال؟ اینها مهماند لیکن در درجه دوم اهمیت بودند. اولویت این بود که کمک کنیم که نیروی اجتماعی شکل گرفته و در حال رشد و تحکیم فرونپاشد و مشروعیت قانونی پیدا کند که انجام شد.
🔲این بخشی از گفتوگوی تفصیلی من با مجله آگاهی نو است که مشروح آن در شماره 14 آن انتشار یافتهاست. من آن را در 7 قسمت به تدریج در اینجا بارگذاری خواهم کرد. خواندن آن را به کسانی که حوصله خواندن متنهای تفصیلی را ندارند، توصیه نمیکنم. لیکن، مطالب آن احتمالا برای کسانی که در پی دریافت یک تحلیل جامع از آنچه در جریان انتخابات چهاردهم بهوقوع پیوست مفید است. و البته قابل نقد است و از نقد آن استقبال میکنم.
🔻من تصورم بر این بود که الان زمان اینست که با یک اقدام حقوقی - سیاسی این نیرو به عرصه ورود پیدا کند. فکر میکردم که تا حدی خودم از دو جهت ظرفیت نمایندگی این نیروی اجتماعی را دارم؛ یکی از جهت نظری که ورود پیدا کنم؛ دیگری از جهت تجربه سیاسی که میتوانم امر حقوق سیاسی را در ایران تا حدی مطرح کنم. برای من تصمیم شورای نگهبان اصلاً مهم نبود. برای من تبلور نیروی اصلاحگر معترض درون سیستم مهم بود که میخواستم در جهت انسجام و استحکام یک گام به پیش برود و فکر میکردم که با حضور در انتخابات این کار انجام میشود. فکرم میکردم بقیه دوستانی که میآیند شاید از این منظری که من نگاه میکنم به موضوع نگاه نکنند. هنوز هم فکر میکنم و ثابت شده که هیچ کدام از این منظر نگاه نمیکردند. آنها بیشتر از این منظر نگاه میکردند که در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند، قدرت را به دست بگیرند و به پارهای اصلاحات سیاستی دست بزنند. ولی من در واقع دنبال تغییر ساختاری بودم و به آن به عنوان یک مرحله در فرایند توسعهی سیاسی و اجتماعی ایران نگاه میکردم.
🔻مسأله من این بود این تحول که بیشتر در جنبهی اعتراض خودش را نشان داده، حالا ضروری است که از جنبهی تاسیسی، اثباتی و اصلاحی بررسی شود (constructive). تصور من اینست که بعد از نهضت ملی، اساساً "مسالهی ایران" آنچنان که باید و شاید در تحولات اجتماعی و سیاسی مسأله نبوده، نه برای نیروهای چپ سوسیالیستی و مارکسیستی و نه نیروهای مذهبی. نگاه اکثر جریانها و حرکتهای سیاسی و فکری در ایران بیشتر جنبهی ایدئولوژیک داشتند. لذا، مفهوم ایران در دنیای مدرن در حاشیه قرار میگرفت. در طول بیست سال گذشته نکته کانونی توجه من این بود که برای نظریهی ایران از جنبه اثباتی باید چه کار کنیم؟ ما نیازمند یک ایده یا نظریه هستیم. بهتدریج به "ایدهی ایران" رسیدم. از نگاه من ایدهی ایران میتواند تبدیل به نظریهی اصلی توسعه ایران شود.
🔻شما از استقبال جبههی اصلاحات ایران از نگاه من اظهار شگفتی کردید. از قضا، من در آن جلسه دقیقا ایدهی ایران را عرضه کردم و همین ایده بود که مورد توجه و استقبال دوستان قرارگرفت و من رای نخست را کسب کردم.
🔻و اما این که چرا از آقای دکتر پزشکان حمایت کردم؟ مسأله من تغییر بود. این مهم بود که ساختار اجتماعی باید بتواند بر ساختار امنیتی غلبه پیدا کند. و حرکتی که آغاز شدهاست متوقف نشود. لازمهی این کار ایجاد انسجام در درون جبههی نهچندان مستحکم از حیث نظریه و سازمان اصلاحات بود. لذا، از حیث سیاست عملی، حفظ وحدت و انسجام جبهه برای من از هر امر دیگری پراهمیتتر بود. از همین رو، بلافاصله با حضور در دفتر ایشان از ایشان پشتیبانی کردم. موضوع اصلی این نبود که چه کسی این تغییر را نمایندگی میکند یا این کسی که نمایندگی میکند گرایش چپ دارد یا لیبرال؟ اینها مهماند لیکن در درجه دوم اهمیت بودند. اولویت این بود که کمک کنیم که نیروی اجتماعی شکل گرفته و در حال رشد و تحکیم فرونپاشد و مشروعیت قانونی پیدا کند که انجام شد.
🔲این بخشی از گفتوگوی تفصیلی من با مجله آگاهی نو است که مشروح آن در شماره 14 آن انتشار یافتهاست. من آن را در 7 قسمت به تدریج در اینجا بارگذاری خواهم کرد. خواندن آن را به کسانی که حوصله خواندن متنهای تفصیلی را ندارند، توصیه نمیکنم. لیکن، مطالب آن احتمالا برای کسانی که در پی دریافت یک تحلیل جامع از آنچه در جریان انتخابات چهاردهم بهوقوع پیوست مفید است. و البته قابل نقد است و از نقد آن استقبال میکنم.
عباس آخوندی
🔻در ۱۴۰۱ معلوم نبود اعتراض چه سمتوسویی میگیرد. اما در ۱۴۰۲ آقای خاتمی با عدم مشارکت به آن اعتراض رسمیت درون سیستمی داد و موفق به شکلدهی یک نیروی اجتماعی نسبتا منسجم شد. نتیجهی سیاست روزنهگشایان محو و فرسودهگشتن نیروی اعتراضات ۱۴۰۱ بود. ولی عدم مشارکت…
🔹ایدهی ایران در کانون تبلیغات انتخابات 1403
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* به درستی اشاره کردید که بعد از نهضت ملی، ایدهی ایران کمابیش در فضای سیاسی اجتماعی ما غائب بوده است. البته میشود گفت که حکومت وقت داشته به این موضوع میپرداخته اما مبارزان چپ و مسلمان در مبارزه با نظام پادشاهی به این مسأله توجه نمیکردند. سؤال اینجاست که اصلاحطلبان به عنوان کسانی که میراثدار جمع تفکر چپ و اسلامگرایی هستند اصلاً ایده شما را فهمیدند؟ یا آنها فقط دنبال این بودند فردی که بخواد ساختار را تغییر دهد، مطرح شود؟
🔻آنچه من از تحولات ایران میفهمم اینست که در اواخر دوره پهلوی ایدهی ایران به شدت تضعیف شده بود. ایرانگرایی در اواخر دوره پهلوی دوم نه مانند جریان رومانتیک پهلوی اول بود و نه مانند جریان نهضت ملی. بنابراین نمیتوانیم بگوییم ایرانگرایی در دوره پهلوی دوم جریانی ملی بود. نوعی استبداد بریده از ارزشهای ملی بود. افزون بر این جریانهای سیاسی ایران نیز در این ۴۵ سال تغییر کردهاند. تجربهی مشارکت آنان در حکومت و رویارویی با تحولات جهان و نظام قدرت در ایران، آنان را وادار به بازنگری در بسیاری از اصول کردهاست. شما نمیتوانید بگویید سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ۱۴۰۳ همان تشکل سال ۱۳۵۸ هستند. آقای مهندس نبوی میگوید اینک من با ایدهی انقلاب با هر شکلش مخالفم و به تمام معنی "ضدانقلاب" هستم. این سازمان، اسم خودشان را در تغییر نام، حزب توسعه ملی ایران اسلامی گذاشت. ممکن است به لحاظ شکلی برای اخذ مجوز باید تغییر نام میدادند، اما انتخاب نام مهم است. چرا اسم توسعه ملی را انتخاب کردند؟ حزب مشارکت به حزب اتحاد ملت ایران تغییر نام داد. پس آنجا هم تحولاتی رخ داده است. انتخاباتهای مختلفی که در سالهای ۸۴ و ۸۸ و بعد از ۹۲ برگزار شد، به تدریج بنبست رویکردهای ایدئولوژیک را نشان داد که این رویکردها نهایتاً کشور را به بنبست میرسانند.
🔻نتیجه ناکارآمدی رویکردهای ایدئولوژیک اسلامی و ترکیبی اسلامی-سوسیالیستی که در این مدت بر ایران حکفرما بودهاست، موجب نوعی حس تحقیر ملی تقریباً در جامعه ایران شده است؛ چه تحقیر داخلی و چه تحقیر بینالمللی. این حس زمانی بر ذهن و روان ایرانیان سنگینی بیشتری پیدا میکند که در بستر تاریخی ایران که در دورههایی بسیار شکوهمند بوده مورد ارزیابی قرار میگیرد. این حس تحقیر در این سالهای اخیر، چه در درون به دلیل فشاری که از سوی اقلیت حاکم بر ملت وارد میگردد و چه در خارج بهویژه در رقابت با همسایگان بسیار فراگیر شدهاست. به یک ایرانی در فرودگاههای کشورهای خارجی خوشآمد نمیگویند. ما جزو آن ملتهایی هستیم که دربارهشان حساسیت منفی وجود دارد، ما را بازرسی میکنند و با اصل برائت به ما نگاه نمیکنند، بلکه به ما بدگماناند. شاید این برخورد برای افراد سیاسی و امنیتی که اغلب از کریدورهای خاص عبور میکنند، مهم نباشد ولی برای افراد عادی که میخواهند به شکل توریستی به کشوری سفر یا تجارت کنند، خیلی دردآور است. در داخل هم مردم میبینند که هم شهروند درجه دو هستند و هم دارند فقیر میشوند.
🔻ایرانیان با توجه به سابقه تاریخی و تمدنیشان اصلاً آمادگی پذیرش تحقیر را ندارند. با سه آمار میشود این حس را بهتر درک کرد. طبق گزارش بانک جهانی در سال ۱۹۹۲ درآمد سرانه ایرانیها حدود ۲۳۰۰ دلار بود، درآمد سرانه مردم ترکیه ۲۷۰۰ دلار و درآمد سرانه مردم عربستان ۷۶۰۰ دلار بود. ۳۰ سال بعد در ۲۰۲۲ درآمد سرانه مردم ایران ۴۶۰۰ شد و درآمد سرانه مردم ترکیه ۱۰۶۰۰ دلار؛ یعنی دو کشوری که ۳۰ سال قبل درآمد سرانه تقریباً برابر داشتند، الان ایرانیان بهطور سرانه و میانگین کمتر از نصف مردمان ترکیه درآمد دارند. طبیعی است که ایرانیانی که به ترکیه میروند و آنجا را میبیینند، حس حقارت شدیدی به آنها دست میدهد. درآمد سرانه عربستان پس از ۳۰ سال از ۷۶۰۰ دلار به ۳۰۶۰۰ دلار رسیده است. این مقایسه حتی در مورد ایران و عراق نیز قابل مشاهده است. در حالیکه درآمد سرانه ایرانیان در سال 2023 حدود 4700 دلار است، درآمد عراقیان بیش از 5700 دلار است و مردم دستبهجیب شدن آنان را در مشهد و قم میبینند و در سفر به عتبات با تنگنای مالی مواجه میشوند.
🔻بههرروی، در ایران اتفاقاتی رخ داده و مردم عدم کارآیی این رویکرد ایدئولوژیک را با رگ و پوست خودشان فهمیدهاند که آنها را فقیر و حقیر کرده است. بحث "تبعیض" هم که اظهر من الشمس است و نوعی آپاراتاید ایدئولوژیک شکل گرفته است. در واقع عدهای بدون هیچگونه محکومیت قانونی اصلاً امکان رشد واستیفای حقوق شهروندی در سیستم را ندارند.
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* به درستی اشاره کردید که بعد از نهضت ملی، ایدهی ایران کمابیش در فضای سیاسی اجتماعی ما غائب بوده است. البته میشود گفت که حکومت وقت داشته به این موضوع میپرداخته اما مبارزان چپ و مسلمان در مبارزه با نظام پادشاهی به این مسأله توجه نمیکردند. سؤال اینجاست که اصلاحطلبان به عنوان کسانی که میراثدار جمع تفکر چپ و اسلامگرایی هستند اصلاً ایده شما را فهمیدند؟ یا آنها فقط دنبال این بودند فردی که بخواد ساختار را تغییر دهد، مطرح شود؟
🔻آنچه من از تحولات ایران میفهمم اینست که در اواخر دوره پهلوی ایدهی ایران به شدت تضعیف شده بود. ایرانگرایی در اواخر دوره پهلوی دوم نه مانند جریان رومانتیک پهلوی اول بود و نه مانند جریان نهضت ملی. بنابراین نمیتوانیم بگوییم ایرانگرایی در دوره پهلوی دوم جریانی ملی بود. نوعی استبداد بریده از ارزشهای ملی بود. افزون بر این جریانهای سیاسی ایران نیز در این ۴۵ سال تغییر کردهاند. تجربهی مشارکت آنان در حکومت و رویارویی با تحولات جهان و نظام قدرت در ایران، آنان را وادار به بازنگری در بسیاری از اصول کردهاست. شما نمیتوانید بگویید سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ۱۴۰۳ همان تشکل سال ۱۳۵۸ هستند. آقای مهندس نبوی میگوید اینک من با ایدهی انقلاب با هر شکلش مخالفم و به تمام معنی "ضدانقلاب" هستم. این سازمان، اسم خودشان را در تغییر نام، حزب توسعه ملی ایران اسلامی گذاشت. ممکن است به لحاظ شکلی برای اخذ مجوز باید تغییر نام میدادند، اما انتخاب نام مهم است. چرا اسم توسعه ملی را انتخاب کردند؟ حزب مشارکت به حزب اتحاد ملت ایران تغییر نام داد. پس آنجا هم تحولاتی رخ داده است. انتخاباتهای مختلفی که در سالهای ۸۴ و ۸۸ و بعد از ۹۲ برگزار شد، به تدریج بنبست رویکردهای ایدئولوژیک را نشان داد که این رویکردها نهایتاً کشور را به بنبست میرسانند.
🔻نتیجه ناکارآمدی رویکردهای ایدئولوژیک اسلامی و ترکیبی اسلامی-سوسیالیستی که در این مدت بر ایران حکفرما بودهاست، موجب نوعی حس تحقیر ملی تقریباً در جامعه ایران شده است؛ چه تحقیر داخلی و چه تحقیر بینالمللی. این حس زمانی بر ذهن و روان ایرانیان سنگینی بیشتری پیدا میکند که در بستر تاریخی ایران که در دورههایی بسیار شکوهمند بوده مورد ارزیابی قرار میگیرد. این حس تحقیر در این سالهای اخیر، چه در درون به دلیل فشاری که از سوی اقلیت حاکم بر ملت وارد میگردد و چه در خارج بهویژه در رقابت با همسایگان بسیار فراگیر شدهاست. به یک ایرانی در فرودگاههای کشورهای خارجی خوشآمد نمیگویند. ما جزو آن ملتهایی هستیم که دربارهشان حساسیت منفی وجود دارد، ما را بازرسی میکنند و با اصل برائت به ما نگاه نمیکنند، بلکه به ما بدگماناند. شاید این برخورد برای افراد سیاسی و امنیتی که اغلب از کریدورهای خاص عبور میکنند، مهم نباشد ولی برای افراد عادی که میخواهند به شکل توریستی به کشوری سفر یا تجارت کنند، خیلی دردآور است. در داخل هم مردم میبینند که هم شهروند درجه دو هستند و هم دارند فقیر میشوند.
🔻ایرانیان با توجه به سابقه تاریخی و تمدنیشان اصلاً آمادگی پذیرش تحقیر را ندارند. با سه آمار میشود این حس را بهتر درک کرد. طبق گزارش بانک جهانی در سال ۱۹۹۲ درآمد سرانه ایرانیها حدود ۲۳۰۰ دلار بود، درآمد سرانه مردم ترکیه ۲۷۰۰ دلار و درآمد سرانه مردم عربستان ۷۶۰۰ دلار بود. ۳۰ سال بعد در ۲۰۲۲ درآمد سرانه مردم ایران ۴۶۰۰ شد و درآمد سرانه مردم ترکیه ۱۰۶۰۰ دلار؛ یعنی دو کشوری که ۳۰ سال قبل درآمد سرانه تقریباً برابر داشتند، الان ایرانیان بهطور سرانه و میانگین کمتر از نصف مردمان ترکیه درآمد دارند. طبیعی است که ایرانیانی که به ترکیه میروند و آنجا را میبیینند، حس حقارت شدیدی به آنها دست میدهد. درآمد سرانه عربستان پس از ۳۰ سال از ۷۶۰۰ دلار به ۳۰۶۰۰ دلار رسیده است. این مقایسه حتی در مورد ایران و عراق نیز قابل مشاهده است. در حالیکه درآمد سرانه ایرانیان در سال 2023 حدود 4700 دلار است، درآمد عراقیان بیش از 5700 دلار است و مردم دستبهجیب شدن آنان را در مشهد و قم میبینند و در سفر به عتبات با تنگنای مالی مواجه میشوند.
🔻بههرروی، در ایران اتفاقاتی رخ داده و مردم عدم کارآیی این رویکرد ایدئولوژیک را با رگ و پوست خودشان فهمیدهاند که آنها را فقیر و حقیر کرده است. بحث "تبعیض" هم که اظهر من الشمس است و نوعی آپاراتاید ایدئولوژیک شکل گرفته است. در واقع عدهای بدون هیچگونه محکومیت قانونی اصلاً امکان رشد واستیفای حقوق شهروندی در سیستم را ندارند.
عباس آخوندی
🔻در ۱۴۰۱ معلوم نبود اعتراض چه سمتوسویی میگیرد. اما در ۱۴۰۲ آقای خاتمی با عدم مشارکت به آن اعتراض رسمیت درون سیستمی داد و موفق به شکلدهی یک نیروی اجتماعی نسبتا منسجم شد. نتیجهی سیاست روزنهگشایان محو و فرسودهگشتن نیروی اعتراضات ۱۴۰۱ بود. ولی عدم مشارکت…
🔻در این شرایط باید نظریهای مطرح شود و راه خروج بدهد. پیشنهاد من ایدهی ایران است که هنوز به نظر من برای آن نظریه رقیبی نیامده است. ایدهی ایران تلاش میکند همه اینها را حلوفصل کند. مبنای ایدهی ایران حقوق شهروندی است که به جنگ مستقیم تبعیض میرود. با مفهوم ملت روبروی امت قرار میگیرد و بنابراین،ً ایدئولوژیک نیست. در آن مفهوم عدم تبعیض و برابری و تعلق به یک سرزمین میتواند اصل قرار بگیرد. از این جهت که قدرت نظریه شکلدهی ملت را دارد، میتواند دولت را تشکیل دهد، چون دولت بدون ملت که در جهان وجود خارجی ندارد. بنابراین بر اساس ایدهی ایران میشود دولت مدرن را تشکیل داد که متناسب با زمانه است و چون که به بحث ایران میپردازد، بنابراین سیاستهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی آن میتواند متناسب با آموزههای تمدنی و شرایط ژئوپلتیک ایران باشد. و چون تمدنی است میتواند گسترهی جغرافیاییای فراتر از ایران را در بر بگیرد. نخ تسبیحی است که میتواند همه اینها را یک به یک به همدیگر وصل کند. ما هیچ ایده دیگری نداریم که بتواند همه اینها را همزمان داشته باشد. چون بر مبنای سابقه و تجربه تمدنی شکلگرفته، میتواند همزیستی مسالمتآمیز و مفهوم صلح اجتماعی را میان اقوام ایرانی بنیانگذاری کند. از این جهت ایدهای است که میتواند اجزای مختلف را کنار هم بگذارد و به نظر من ایده پرقدرتی است آن هم در شرایطی که این بحران نظری در ایران وجود دارد.
🔻طرح این نظریه در جبهه اصلاحات، فراتر از این بود که من بگویم میخواهم رئیسجمهور شوم تا فیلترینگ را بردارم یا وعدههای اقتصادی بدهم. بلکه نظریهای ارائه شد که بر مبنای آن میشود توسعه ایران را بنیان گذاشت تا ایران را از این وضعیت خارج کند و ازجاکندگی ایجاد کند. بتواند ایران را در این گرفتاری موجود از جا بکند و آن را روی ریل توسعه بیندازد. توسعه وابسته به مسیر است؛ اصل قصه و مشکل و تمام اینرسی این است که چه زمانی میتوان ایران را روی ریل توسعه انداخت؛ وقتی روی ریل افتاد میتواند سرعت بگیرد. این کار نیازمند نظریه است. الان همه دنبال توسعه هستند اما نظریهای که بگوید چگونه میتوان ایران را از این وضعیت موجود از جا کند و روی ریل توسعه انداخت، مهم است و این نظریه، ایدهی ایران است. من فکر میکنم این ایده درون جبهه اصلاحات تا حد زیادی جا افتاد و آنها توانستند این بحث را وجدان کنند و درباره آن بحث دربگیرد.
🔻طرح این نظریه در جبهه اصلاحات، فراتر از این بود که من بگویم میخواهم رئیسجمهور شوم تا فیلترینگ را بردارم یا وعدههای اقتصادی بدهم. بلکه نظریهای ارائه شد که بر مبنای آن میشود توسعه ایران را بنیان گذاشت تا ایران را از این وضعیت خارج کند و ازجاکندگی ایجاد کند. بتواند ایران را در این گرفتاری موجود از جا بکند و آن را روی ریل توسعه بیندازد. توسعه وابسته به مسیر است؛ اصل قصه و مشکل و تمام اینرسی این است که چه زمانی میتوان ایران را روی ریل توسعه انداخت؛ وقتی روی ریل افتاد میتواند سرعت بگیرد. این کار نیازمند نظریه است. الان همه دنبال توسعه هستند اما نظریهای که بگوید چگونه میتوان ایران را از این وضعیت موجود از جا کند و روی ریل توسعه انداخت، مهم است و این نظریه، ایدهی ایران است. من فکر میکنم این ایده درون جبهه اصلاحات تا حد زیادی جا افتاد و آنها توانستند این بحث را وجدان کنند و درباره آن بحث دربگیرد.
🔹انتخابات 1403 و تحولات اجتماعی ایران
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* شما پیوندی بین اتفاقات سال ۱۴۰۱ و انتخابات ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ برقرار کردید. یک نظریهپرداز مهم که در این زمینه کار کرد، مرحوم دکتر سید جواد طباطبایی بود که در آغاز نظریه انقلاب ملی را مطرح کرد اما بعد از مدتی خودش هم حاشیهای برای آن زد و این حس را پیدا کرد که این مسیر ممکن است به سمت انحراف و بیراهه برود. به خصوص که نیروهای خارجی خیلی جدی وارد قضیه شدند و بعضی کسانی که به نیروهای خارجی دلبستگی پیدا کردند میداندار شدند. اجازه بدهید که ایراد کنیم به این مسأله شما. واقعاً آن چیزی که در سال ۱۴۰۱ رخ داد نیروی اجتماعی بود ولی آیا نیروی ملی هم بود؟ آیا خودآگاهی ملی در سال ۱۴۰۱ پدیدار شده بود؟ جوانان و زنان ما معترض بودند و شما به درستی شما به مسأله کرامت و تحقیر که این خیلی کیفیت میدهد به تحلیل سال ۱۴۰۱ اما در آن ایده ملی چقدر جدی بود؟ نسل جوان ما شاید تلقیاش این باشد که اگر ما مثلاً بخشی از نظم بینالملل باشیم، بهتر است. یعنی در مقابل آن امتگرایی که در نظام سیاسی وجود داشت، یک جهانوطنی هم دارد شکل گیرد. این جهانوطنی قطعاً ملی نیست. یأس و سرخوردگی بعد سال ۱۴۰۱ هم خیلی وسیع شد و مهاجرت هم جدی شد. چه اتفاقی افتاد که آن نیروی گریز از مرکز و جنبش ضداقتداری که در ۱۴۰۱ به وجود آمد، نیرویی که حتی میشود گفت برخی عناصرش نسبت به مسأله ملی زاویه دارند، تبدیل میشود به یک نیروی اجتماعی که در انتخابات رأی میدهد. با توجه به اینکه ما میبینیم بیش از نیمی از مردم هم رأی ندادند. این تحلیل شما که این سه مقطع را به همدیگر وصل میکنید چطور با امر ملی جا میافتد؟
🔻همزهی وصل آن، حرکت آقای خاتمی در سال ۱۴۰۲ بود که سطح اعتراض را از یک حرکت بیجهت به یک جریان اصلاحی با رهبری شناخته شده و سامانمند ارتقا داد. اگر اتفاقات ۱۴۰۱ را مجموعهای از اعتراضات خام بگویید شورش علیه وضع موجود بدون جهتگیری مشخص بدانیم، نکتهای که خود سید جواد طباطبایی گفت بعد خودش هم راجع به آن تردید کرد چون که او اعتراض را به انقلاب تفسیر کرد، در ۱۴۰۲ آقای خاتمی آن اعتراض را داخل سیستم آورد و تبدیل کرد به یک حرکت مدنی داخلی که دارد پیام میدهد ما رویه شما را قبول نداریم. بنابراین اعتراض این نیروی اجتماعی که افراد خارج از کشور میتوانستند بر موج آن سوار شوند و سرویسهای جاسوسی از آن سوءاستفاده کنند، با این همدلی که آقای خاتمی در سال ۱۴۰۲ نشان داد، آن را از چنگ به تعبیر امنیتیها، براندازان و به تفسیر ملی، از چنگ نیروهای ضد ملی و وابسته به اسرائیل نجات داد و دومرتبه آن را ملی کرد و درون ایران آورد. در واقع این همدلی که آقای خاتمی با معترضین نشان داد یک اتفاق بسیار بزرگ بود که متأسفانه عدهای داخل نظام نفهمیدند ایشان چه کار کرد.
🔻یک فرصت برای نظام ایجاد کرد که حالا با این نیروی ملی میشود مذاکره کرد. با نیروی وابسته به اسرائیل که شاهزاده رفت و با نتانیاهو صحبت کرد که نمیشد مذاکره کرد. ولی آقای خاتمی که در انتخابات شرکت نکرد و گفت من معترضم و با این جماعت معترض گرچه نمیتواند رهبریشان کند اما همدلی میکند، کاری کرد که با این نیرو میتوانیم گفتوگو کنیم.
* یعنی انتخابات ۱۴۰۳ محصول گفتوگوی نظام با آقای خاتمی بود؟
🔻یک نوع مدیریت تعارض با نیروی اجتماعی متشکل شده بود. هرچند بهظاهر این نیروی اجتماعی بهرسمیت شناخته نشد. لیکن، با گشودن پنجرهای کوتاه و باریک، این نیروی اجتماعی دیدهشد. بنابراین، یک گفتوگوی سرد صورت گرفت. اصلاً انتخابات یعنی گفتوگو.
* خب انتخابات که به روال خودش برگزار شد.
🔻اگر قرار بود به روال خودش برگزار شود، هیچ وقت آقای پزشکیان پذیرفته نمیشد و شورای نگهبان او را تأیید نمیکرد. همچنانکه در انتخابات مجلس در 1402 صلاحیت ایشان رد شد. و دخالت رهبری میتوانست تفسیر محدود به همان انتخابات شود. شورای نگهبان میگوید در طول فرآیند انتخابات هم به صلاحیت نامزدها رسیدگی میکند، خب میتوانستند بگویند چون جبهه اصلاحات از آقای پزشکیان دفاع کرده و آقای خاتمی که در انتخابات ۱۴۰۲ شرکت نکرده از او حمایت کرده، بنابراین ایشان صلاحیت ندارد. همهی اینها نشانهی آن است که اتفاقی فراتر از تایید صلاحیت یک فرد صورت گرفت و مهمتر آنکه سیستم آمادگی پذیرش پیامدهای آن را یافت. و از مداخله نیروهایی که میتوانستند در فرایند کار دخالت کنند جلوگیری کرد.
* در هر انتخاباتی یک یا دو اصلاحطلب تأیید میشدند.
🔻اصلاحطلبی که جریان اصلاحات را نمایندگی کند هیچ وقت تأیید نمیشد. اصلاحطلب منفرد به تشخیص جریان قدرت تأیید میشد.
* با این منطق شما هم نباید از طرف جبهه اصلاحات نامزد میشدید.چون تحلیلها این بود که اگر کسی از طرف جبهه اصلاحات نامزد شود، در انتخابات رد میشود.
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* شما پیوندی بین اتفاقات سال ۱۴۰۱ و انتخابات ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ برقرار کردید. یک نظریهپرداز مهم که در این زمینه کار کرد، مرحوم دکتر سید جواد طباطبایی بود که در آغاز نظریه انقلاب ملی را مطرح کرد اما بعد از مدتی خودش هم حاشیهای برای آن زد و این حس را پیدا کرد که این مسیر ممکن است به سمت انحراف و بیراهه برود. به خصوص که نیروهای خارجی خیلی جدی وارد قضیه شدند و بعضی کسانی که به نیروهای خارجی دلبستگی پیدا کردند میداندار شدند. اجازه بدهید که ایراد کنیم به این مسأله شما. واقعاً آن چیزی که در سال ۱۴۰۱ رخ داد نیروی اجتماعی بود ولی آیا نیروی ملی هم بود؟ آیا خودآگاهی ملی در سال ۱۴۰۱ پدیدار شده بود؟ جوانان و زنان ما معترض بودند و شما به درستی شما به مسأله کرامت و تحقیر که این خیلی کیفیت میدهد به تحلیل سال ۱۴۰۱ اما در آن ایده ملی چقدر جدی بود؟ نسل جوان ما شاید تلقیاش این باشد که اگر ما مثلاً بخشی از نظم بینالملل باشیم، بهتر است. یعنی در مقابل آن امتگرایی که در نظام سیاسی وجود داشت، یک جهانوطنی هم دارد شکل گیرد. این جهانوطنی قطعاً ملی نیست. یأس و سرخوردگی بعد سال ۱۴۰۱ هم خیلی وسیع شد و مهاجرت هم جدی شد. چه اتفاقی افتاد که آن نیروی گریز از مرکز و جنبش ضداقتداری که در ۱۴۰۱ به وجود آمد، نیرویی که حتی میشود گفت برخی عناصرش نسبت به مسأله ملی زاویه دارند، تبدیل میشود به یک نیروی اجتماعی که در انتخابات رأی میدهد. با توجه به اینکه ما میبینیم بیش از نیمی از مردم هم رأی ندادند. این تحلیل شما که این سه مقطع را به همدیگر وصل میکنید چطور با امر ملی جا میافتد؟
🔻همزهی وصل آن، حرکت آقای خاتمی در سال ۱۴۰۲ بود که سطح اعتراض را از یک حرکت بیجهت به یک جریان اصلاحی با رهبری شناخته شده و سامانمند ارتقا داد. اگر اتفاقات ۱۴۰۱ را مجموعهای از اعتراضات خام بگویید شورش علیه وضع موجود بدون جهتگیری مشخص بدانیم، نکتهای که خود سید جواد طباطبایی گفت بعد خودش هم راجع به آن تردید کرد چون که او اعتراض را به انقلاب تفسیر کرد، در ۱۴۰۲ آقای خاتمی آن اعتراض را داخل سیستم آورد و تبدیل کرد به یک حرکت مدنی داخلی که دارد پیام میدهد ما رویه شما را قبول نداریم. بنابراین اعتراض این نیروی اجتماعی که افراد خارج از کشور میتوانستند بر موج آن سوار شوند و سرویسهای جاسوسی از آن سوءاستفاده کنند، با این همدلی که آقای خاتمی در سال ۱۴۰۲ نشان داد، آن را از چنگ به تعبیر امنیتیها، براندازان و به تفسیر ملی، از چنگ نیروهای ضد ملی و وابسته به اسرائیل نجات داد و دومرتبه آن را ملی کرد و درون ایران آورد. در واقع این همدلی که آقای خاتمی با معترضین نشان داد یک اتفاق بسیار بزرگ بود که متأسفانه عدهای داخل نظام نفهمیدند ایشان چه کار کرد.
🔻یک فرصت برای نظام ایجاد کرد که حالا با این نیروی ملی میشود مذاکره کرد. با نیروی وابسته به اسرائیل که شاهزاده رفت و با نتانیاهو صحبت کرد که نمیشد مذاکره کرد. ولی آقای خاتمی که در انتخابات شرکت نکرد و گفت من معترضم و با این جماعت معترض گرچه نمیتواند رهبریشان کند اما همدلی میکند، کاری کرد که با این نیرو میتوانیم گفتوگو کنیم.
* یعنی انتخابات ۱۴۰۳ محصول گفتوگوی نظام با آقای خاتمی بود؟
🔻یک نوع مدیریت تعارض با نیروی اجتماعی متشکل شده بود. هرچند بهظاهر این نیروی اجتماعی بهرسمیت شناخته نشد. لیکن، با گشودن پنجرهای کوتاه و باریک، این نیروی اجتماعی دیدهشد. بنابراین، یک گفتوگوی سرد صورت گرفت. اصلاً انتخابات یعنی گفتوگو.
* خب انتخابات که به روال خودش برگزار شد.
🔻اگر قرار بود به روال خودش برگزار شود، هیچ وقت آقای پزشکیان پذیرفته نمیشد و شورای نگهبان او را تأیید نمیکرد. همچنانکه در انتخابات مجلس در 1402 صلاحیت ایشان رد شد. و دخالت رهبری میتوانست تفسیر محدود به همان انتخابات شود. شورای نگهبان میگوید در طول فرآیند انتخابات هم به صلاحیت نامزدها رسیدگی میکند، خب میتوانستند بگویند چون جبهه اصلاحات از آقای پزشکیان دفاع کرده و آقای خاتمی که در انتخابات ۱۴۰۲ شرکت نکرده از او حمایت کرده، بنابراین ایشان صلاحیت ندارد. همهی اینها نشانهی آن است که اتفاقی فراتر از تایید صلاحیت یک فرد صورت گرفت و مهمتر آنکه سیستم آمادگی پذیرش پیامدهای آن را یافت. و از مداخله نیروهایی که میتوانستند در فرایند کار دخالت کنند جلوگیری کرد.
* در هر انتخاباتی یک یا دو اصلاحطلب تأیید میشدند.
🔻اصلاحطلبی که جریان اصلاحات را نمایندگی کند هیچ وقت تأیید نمیشد. اصلاحطلب منفرد به تشخیص جریان قدرت تأیید میشد.
* با این منطق شما هم نباید از طرف جبهه اصلاحات نامزد میشدید.چون تحلیلها این بود که اگر کسی از طرف جبهه اصلاحات نامزد شود، در انتخابات رد میشود.
🔻برای من مهم نبود. مسأله من تحول ساختاری بود. من میخواستم آن نیروی اجتماعی تبلور حقوق سیاسی پیدا کند.
* منطق آن میتواند این باشد که آقای دکتر آخوندی در واقع خواسته یک جریان گفتمانی را نمایندگی کند، ولو اینکه در انتخابات حضور نداشته باشد.
🔻دقیقاً.
* معنی آن میتواند این باشد که شما باید این مسیر را ادامه دهید.
🔻بله باید ادامه دهیم. اصلیترین بحث من اینست که در آخر آنچه ایران را از این بنبست خارج میکند، گفتمان ایدهی ایران است. اتفاقی که رخ داده چنانکه گفتم اینست که ساختار اجتماعی بر ساختار امنیتی غلبه کرده است. و این تنها گام نخست است. این ساختار اجتماعی نیاز به بسط و اعتلای گفتمان دارد. آنچه که میتواند در این گفتمان قرار بگیرد، ایدهی ایران است. این کار بلافاصله صورت نمیگیرد و در یک جریان تدریجی تاریخی محقق خواهد شد. ممکن است ۲۰ سال طول بکشید. راه آزادی باریک و پرسنگلاخ است که باید از آن عبور کنیم، ما که دنبال انقلاب و براندازی نیستیم. ما الان در آستانه این راه قرار گرفتیم و راه زیادی در پیش داریم.
* اینطور میتوانیم بگوییم که با انتخابی که در مورد آقای پزشکیان رخ داد، مفاهیم نظری را فعلاً کنار میگذارید و به نیروی تغییر اولویت میدهید.
🔻به هیچ وجه. اگر میخواهیم ایران توسعه پیدا کند نیازمند نظریه و فرآیند هستیم. نظریههای جدید میگویند حکمروایی به مثابه فرآیند است. ما که دنبال جهش وضعیتی نیستیم. تفاوت رویکرد من با رویکرد بعضی از دوستان اینست که آنها دنبال تغییر وضعیت هستند. فکر میکنند که اگر رئیسجمهور شوند، میتوانند کارهایی بکنند. یعنی از این وضعیت به وضعیت دیگری بجهند.
🔻من به فرآیند نگاه میکنم، اینکه چگونه میخواهیم از اینجا حرکت کنیم به کجا میخواهیم برویم و چگونه باید مسیر را ریلگذاری کنیم. از نظر من حکمروایی و توسعه فرانید هستند و دارای پویایی دائمی میباشند. وضعیتهای ایستایی نیستند که از یک وضعیت به وضعیت دیگر با اصلاحات سیاستی بتوان جهش کرد. این فرایند خیلی سخت و پرسنگلاخ است که باید طی شود. بنابراین من وقتی کاندیدا شدم از نظر خودم داشتم بخشی از این فرآیند را طی میکردم. میدانستم در ابتدای فرآیند متوقف میشوم اما آن را مانع نمیدانستم چون شناخت نقطهی آغاز و تعیین جهت مسیر بسیار مهم است. باور داشتم که این فرآیند خیلی طولانی است. بنابراین من فکر نمیکنم اقدام کوری انجام دادم، کاملاً میدانستم دارم چه میکنم و فکر میکنم این کار ادامه دارد. من هم ادامه ندهم دیگرانی آن را ادامه خواهند داد. این قسمت سوم مصاحبه بود.
* منطق آن میتواند این باشد که آقای دکتر آخوندی در واقع خواسته یک جریان گفتمانی را نمایندگی کند، ولو اینکه در انتخابات حضور نداشته باشد.
🔻دقیقاً.
* معنی آن میتواند این باشد که شما باید این مسیر را ادامه دهید.
🔻بله باید ادامه دهیم. اصلیترین بحث من اینست که در آخر آنچه ایران را از این بنبست خارج میکند، گفتمان ایدهی ایران است. اتفاقی که رخ داده چنانکه گفتم اینست که ساختار اجتماعی بر ساختار امنیتی غلبه کرده است. و این تنها گام نخست است. این ساختار اجتماعی نیاز به بسط و اعتلای گفتمان دارد. آنچه که میتواند در این گفتمان قرار بگیرد، ایدهی ایران است. این کار بلافاصله صورت نمیگیرد و در یک جریان تدریجی تاریخی محقق خواهد شد. ممکن است ۲۰ سال طول بکشید. راه آزادی باریک و پرسنگلاخ است که باید از آن عبور کنیم، ما که دنبال انقلاب و براندازی نیستیم. ما الان در آستانه این راه قرار گرفتیم و راه زیادی در پیش داریم.
* اینطور میتوانیم بگوییم که با انتخابی که در مورد آقای پزشکیان رخ داد، مفاهیم نظری را فعلاً کنار میگذارید و به نیروی تغییر اولویت میدهید.
🔻به هیچ وجه. اگر میخواهیم ایران توسعه پیدا کند نیازمند نظریه و فرآیند هستیم. نظریههای جدید میگویند حکمروایی به مثابه فرآیند است. ما که دنبال جهش وضعیتی نیستیم. تفاوت رویکرد من با رویکرد بعضی از دوستان اینست که آنها دنبال تغییر وضعیت هستند. فکر میکنند که اگر رئیسجمهور شوند، میتوانند کارهایی بکنند. یعنی از این وضعیت به وضعیت دیگری بجهند.
🔻من به فرآیند نگاه میکنم، اینکه چگونه میخواهیم از اینجا حرکت کنیم به کجا میخواهیم برویم و چگونه باید مسیر را ریلگذاری کنیم. از نظر من حکمروایی و توسعه فرانید هستند و دارای پویایی دائمی میباشند. وضعیتهای ایستایی نیستند که از یک وضعیت به وضعیت دیگر با اصلاحات سیاستی بتوان جهش کرد. این فرایند خیلی سخت و پرسنگلاخ است که باید طی شود. بنابراین من وقتی کاندیدا شدم از نظر خودم داشتم بخشی از این فرآیند را طی میکردم. میدانستم در ابتدای فرآیند متوقف میشوم اما آن را مانع نمیدانستم چون شناخت نقطهی آغاز و تعیین جهت مسیر بسیار مهم است. باور داشتم که این فرآیند خیلی طولانی است. بنابراین من فکر نمیکنم اقدام کوری انجام دادم، کاملاً میدانستم دارم چه میکنم و فکر میکنم این کار ادامه دارد. من هم ادامه ندهم دیگرانی آن را ادامه خواهند داد. این قسمت سوم مصاحبه بود.
🔹انتخابات 1403، قومگرایی و تشکیل دولت ملی
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* خب به انتخاب کسی که دارد این مسیر را مهیا میکند یا ادامه میدهد یا به طی آن فرآیند کمک میکند، نقدهایی وارد میشود که از جانب کسانی است که از موضع ایران وارد انتخابات شدند. شما اشاره کردید که ما نیاز به نظریه ملت داریم در مقابل ایده امت.
🔻برای اینکه تشکیل دولت مدرن دهیم نیاز به داشتن نظریه روشن در باره ملت ایران داریم. ما هنوز فاقد دولت مدرن هستیم. برای اینکه بتوانیم دولت تشکیل بدهیم اولین موضوع داشتن ملت است. آگاهی هویتی و حس تعلق ملی پیشنیاز شکلدهی دولت ملی مدرن است.
*در برنامههای تبلیغات انتخاباتی با شعارهای «برای ایران» و… ایدهی ایران مطرح شد. اما خیلیها تشکیک میکنند در باب اینکه آقای دکتر پزشکیان به ایده دولت ملی اعتقاد داشته باشد. دلیل نگرانی آنها هم اشاره مکرر ایشان به مسأله قومیت است که شکل افراطی آن پانترکیسم است و برخی دیگر هم با اشاره به برخی گزارهها او را متهم میکنند که طرفدار فدرالیسم است. در مقابل آن ایده دولت ملی است که شما و همفکرانتان مطرح میکنید. نکته دیگر در باب آزادیهای طبقه متوسط و آزادی اقتصادی و ایده توسعه است؛ در مقابل آن تفسیر خیلی وسیع از مفهوم عدالت وجود دارد که در کنار اشاره به مفهوم حق قرار میگیرد. منظور از حق از نظر آقای پزشکیان، حقوق نیست. حتی ایشان گفته زمانی حکومت قانون را مطرح میکردم اما بعداً فهمیدم قانون هم میتواند ظالمانه باشد، بنابراین کلمه حکومت قانون را کنار گذاشتم. چطور آقای پزشکیان میتواند این دو راه ملتسازی و توسعه را هموار کند. شما فکر کردید که این انتخابتان و حمایت از ایشان ممکن است نقض غرض باشد؟
🔻من باور ندارم که آقای پزشکیان قومگرا است. ایشان برای حفظ یکپارچگی ایران جنگیده است و فداکاری نمودهاست. بنابراین، این اتهام در مورد ایشان کاملا بلاوجه است. لیکن اینکه بگویم ایشان دارای یک نظریه روشن و مدرن در باره ملت ایران و ایدهی ایران است. خیر! ایشان هیچگاه چنین ادعایی نکردهاست. نقدی که از حیث قومیت میتوان بر گفتمان ایشان وارد ساخت اهمیت دادن به مفهوم قومیت در راستای استیفای حق و تحقق عدالت در برابر ملیت است.
🔻میدانیم که مفهوم قومیت در سطحی خردتر از مفهوم ملیت قابل طرح است و تکیه بر آن از قضا میتواند برهمزنندهی عدالت باشد. چون خارج ساختن موضوع از جایگاه خود است. طرح قومیت در برابر ملیت کاملا در برابر حق و عدالت قرار میگیرد. عدالت در سطح ملی با پایبندی به حقوق برابر شهروندی قابل تحقق است. تکیه بر حقوق قومی راهزن است.
🔻نکتهی دومی که نیز بیان نمودید نیز درست است. مفاهیم مدرن در جریان تبلیغات ریاست جمهوری ایشان غایب بودند. مفاهیمی چون حق و عدالت ارزشهای بنیادینی هستند که باید در چارچوب یک نظام اندیشهای سیاسی صورتبندی عملیاتی شوند و بهطور خام قابل محققساختن نیستند. و اما در باره ملت در بستر مدرن آن، در خود جبهه اصلاحات هم هنوز عمق دریافتی از بحث ملت به مفهوم مدرن آن وجود ندارد؛ خارج از آن هم هنوز مفهوم ایران با اهداف دیگر مطرح میشود.
🔻در دوره انتخابات تلویزیون صبح تا شب راجع به ایران صحبت میکند ولی آیا واقعاً منظور آنها ایدهی ایران است یا ابزاری برای تهییج افکار و شور اجتماعی است؟ در انتخاباتهای مختلف و بویژه از سال ۱۳۷۶ به بعد، مفهوم ایران در شعارهای اکثر نامزدهای اصلاحطلب و اصولگرا وجود داشت: ایران برای همه ایرانیان، فردای بهتر برای ایران، دوباره ایران، برای ایران، و… ولی من فکر نمیکنم هیچ کدام غیر از جنبه تهییجی، وارد عمق نظریه ایران شده باشند. بنابراین اینکه بگوییم که گروههای مختلف از ایران صحبت میکنند، کفایت نمیکند.
* یکی از موارد قابل تأمل تعبیر ایران اسلامی است؛ این در نامگذاری احزاب هم هست یک ترکیب آن حزب توسعه ملی ایران اسلامی است. آقای دکتر طباطبایی این را خیلی خوب توضیح میدهد که ایران، اسلامی نشد، اسلام ایرانی شد.
🔻از این دست موارد فراوان است. مثلاً در جبههی اصلاحات گروهی وجود دارد بهنام انجمن اسلامی مهندسان. اگر مهندسی را حرفه بدانیم، و هدف این گروه را دفاع از حقوق حرفهای بدانیم خوب اسلامی و غیراسلامی ندارد. و میدانیم که این تشکل کمترین ورود به مفهوم اعتلای مهندسی را ندارد. اگر اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مبنای تجمع قرار دهیم، تشخص حرفهای بیمعنی است. به موارد دیگری نیز میتوان اشاره نمود.
* میتوان گفت هنوز اصلاحطلبان در اسلامگرایی و امتگرایی ماندند؟ همین که شما اشاره کردید اصلاً فهمی از مردم ایران وجود ندارد.
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* خب به انتخاب کسی که دارد این مسیر را مهیا میکند یا ادامه میدهد یا به طی آن فرآیند کمک میکند، نقدهایی وارد میشود که از جانب کسانی است که از موضع ایران وارد انتخابات شدند. شما اشاره کردید که ما نیاز به نظریه ملت داریم در مقابل ایده امت.
🔻برای اینکه تشکیل دولت مدرن دهیم نیاز به داشتن نظریه روشن در باره ملت ایران داریم. ما هنوز فاقد دولت مدرن هستیم. برای اینکه بتوانیم دولت تشکیل بدهیم اولین موضوع داشتن ملت است. آگاهی هویتی و حس تعلق ملی پیشنیاز شکلدهی دولت ملی مدرن است.
*در برنامههای تبلیغات انتخاباتی با شعارهای «برای ایران» و… ایدهی ایران مطرح شد. اما خیلیها تشکیک میکنند در باب اینکه آقای دکتر پزشکیان به ایده دولت ملی اعتقاد داشته باشد. دلیل نگرانی آنها هم اشاره مکرر ایشان به مسأله قومیت است که شکل افراطی آن پانترکیسم است و برخی دیگر هم با اشاره به برخی گزارهها او را متهم میکنند که طرفدار فدرالیسم است. در مقابل آن ایده دولت ملی است که شما و همفکرانتان مطرح میکنید. نکته دیگر در باب آزادیهای طبقه متوسط و آزادی اقتصادی و ایده توسعه است؛ در مقابل آن تفسیر خیلی وسیع از مفهوم عدالت وجود دارد که در کنار اشاره به مفهوم حق قرار میگیرد. منظور از حق از نظر آقای پزشکیان، حقوق نیست. حتی ایشان گفته زمانی حکومت قانون را مطرح میکردم اما بعداً فهمیدم قانون هم میتواند ظالمانه باشد، بنابراین کلمه حکومت قانون را کنار گذاشتم. چطور آقای پزشکیان میتواند این دو راه ملتسازی و توسعه را هموار کند. شما فکر کردید که این انتخابتان و حمایت از ایشان ممکن است نقض غرض باشد؟
🔻من باور ندارم که آقای پزشکیان قومگرا است. ایشان برای حفظ یکپارچگی ایران جنگیده است و فداکاری نمودهاست. بنابراین، این اتهام در مورد ایشان کاملا بلاوجه است. لیکن اینکه بگویم ایشان دارای یک نظریه روشن و مدرن در باره ملت ایران و ایدهی ایران است. خیر! ایشان هیچگاه چنین ادعایی نکردهاست. نقدی که از حیث قومیت میتوان بر گفتمان ایشان وارد ساخت اهمیت دادن به مفهوم قومیت در راستای استیفای حق و تحقق عدالت در برابر ملیت است.
🔻میدانیم که مفهوم قومیت در سطحی خردتر از مفهوم ملیت قابل طرح است و تکیه بر آن از قضا میتواند برهمزنندهی عدالت باشد. چون خارج ساختن موضوع از جایگاه خود است. طرح قومیت در برابر ملیت کاملا در برابر حق و عدالت قرار میگیرد. عدالت در سطح ملی با پایبندی به حقوق برابر شهروندی قابل تحقق است. تکیه بر حقوق قومی راهزن است.
🔻نکتهی دومی که نیز بیان نمودید نیز درست است. مفاهیم مدرن در جریان تبلیغات ریاست جمهوری ایشان غایب بودند. مفاهیمی چون حق و عدالت ارزشهای بنیادینی هستند که باید در چارچوب یک نظام اندیشهای سیاسی صورتبندی عملیاتی شوند و بهطور خام قابل محققساختن نیستند. و اما در باره ملت در بستر مدرن آن، در خود جبهه اصلاحات هم هنوز عمق دریافتی از بحث ملت به مفهوم مدرن آن وجود ندارد؛ خارج از آن هم هنوز مفهوم ایران با اهداف دیگر مطرح میشود.
🔻در دوره انتخابات تلویزیون صبح تا شب راجع به ایران صحبت میکند ولی آیا واقعاً منظور آنها ایدهی ایران است یا ابزاری برای تهییج افکار و شور اجتماعی است؟ در انتخاباتهای مختلف و بویژه از سال ۱۳۷۶ به بعد، مفهوم ایران در شعارهای اکثر نامزدهای اصلاحطلب و اصولگرا وجود داشت: ایران برای همه ایرانیان، فردای بهتر برای ایران، دوباره ایران، برای ایران، و… ولی من فکر نمیکنم هیچ کدام غیر از جنبه تهییجی، وارد عمق نظریه ایران شده باشند. بنابراین اینکه بگوییم که گروههای مختلف از ایران صحبت میکنند، کفایت نمیکند.
* یکی از موارد قابل تأمل تعبیر ایران اسلامی است؛ این در نامگذاری احزاب هم هست یک ترکیب آن حزب توسعه ملی ایران اسلامی است. آقای دکتر طباطبایی این را خیلی خوب توضیح میدهد که ایران، اسلامی نشد، اسلام ایرانی شد.
🔻از این دست موارد فراوان است. مثلاً در جبههی اصلاحات گروهی وجود دارد بهنام انجمن اسلامی مهندسان. اگر مهندسی را حرفه بدانیم، و هدف این گروه را دفاع از حقوق حرفهای بدانیم خوب اسلامی و غیراسلامی ندارد. و میدانیم که این تشکل کمترین ورود به مفهوم اعتلای مهندسی را ندارد. اگر اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مبنای تجمع قرار دهیم، تشخص حرفهای بیمعنی است. به موارد دیگری نیز میتوان اشاره نمود.
* میتوان گفت هنوز اصلاحطلبان در اسلامگرایی و امتگرایی ماندند؟ همین که شما اشاره کردید اصلاً فهمی از مردم ایران وجود ندارد.
🔻الان ما دچار یک خلأ نظری هستیم، من چون که به فرآیند نگاه میکنم، میپرسم آیا آمدن آقای پزشکیان به بهبود طی کردن فرآیند کمک میکند؟ به نظر من حتماً کمک میکند. آیا این تشکیلاتی که بعد از پیروزی آقای پزشکیان شکل گرفته، در واقع تشکیلدهندهی دولت ملی است؟ حتماً نه.
🔻آقای پزشکیان دولت خود را دولت وفاق نامگذاری کردهاست که فاقد هرگونه تعریف نظری و تجربه تاریخی در ایران و سایر کشورها است. با این حال، ما داریم راه باریک آزادی را طی میکنیم، الان یک مرحلهای از آن راه است و به تدریج باید سنگلاخها را از این راه برداریم و آن را اصلاح کنیم و بسط بدهیم تا هموار کنیم برای رسیدن به آن مقصد. بنابراین به نظر من دفاع از آقای پزشکیان، دفاع درستی است، دفاع کاملاً مشروعی است چون که قطعاً یک بخشی از فرآیند است. اگر آقای پزشکیان و دولتی که تشکیل میدهد را مقصد در نظر بگیرید، قطعاً با سرخوردگی مواجه میشوید. ولی اگر بخشی از فرآیند در نظر بگیرید قطعاً با خرسندی مواجه میشوید. حتی ممکن است در این فرآیند با دهها شواهد خلاف نظر و انتظارتان مواجه شوید که مهم نیست و اشکالی ندارد چون بخشی از فرآیند است.
* این نکته خیلی مهمی است. در پیامی هم که به آقای پزشکیان دادید به موضوع آزادیها و تقویت جامعه مدنی تأکید کردید، برخلاف بقیه که انتظارات و تعابیر دیگری را به کار میبردند. برای طی کردن این فرآیند آقای پزشکیان به لحاظ سیاسی چقدر باید شجاعت و تمایز نسبت به حکومت نشان دهد. باید حکومت را دخیل کند یا بر نیروهای اجتماعی تکیه کند؟
🔻به نظر من هر کس رئیسجمهور شود در یک بستر فعالیت سیاسی اجتماعی کار میکند. در دو پیامی که نوشتم یکی تبریک پیروزی آقای پزشکیان و یکی یادداشتی راجع به اتحادیه اروپا، مسأله ارتباط با جبهه اصلاحات را مطرح کردم. به نظر من خیلی مهم است که جبهه اصلاحات چه کار میکند و چه انتظاراتی را تعیین میکند که بستری میشود برای کنش آقای پزشکیان. بدون آن بستری که جبهه اصلاحات ایجاد میکند، آقای پزشکیان آخر کار میشود مهرهای از سیستم بوروکراتیک ایران. بنابراین من برای جبهه اصلاحات مأموریت و وظیفه سختتری قائلم تا برای آقای پزشکیان. این خیلی مهم است که جبهه اصلاحات چه کار میکند؟ قسمت چهارم مصاحبه
🔻آقای پزشکیان دولت خود را دولت وفاق نامگذاری کردهاست که فاقد هرگونه تعریف نظری و تجربه تاریخی در ایران و سایر کشورها است. با این حال، ما داریم راه باریک آزادی را طی میکنیم، الان یک مرحلهای از آن راه است و به تدریج باید سنگلاخها را از این راه برداریم و آن را اصلاح کنیم و بسط بدهیم تا هموار کنیم برای رسیدن به آن مقصد. بنابراین به نظر من دفاع از آقای پزشکیان، دفاع درستی است، دفاع کاملاً مشروعی است چون که قطعاً یک بخشی از فرآیند است. اگر آقای پزشکیان و دولتی که تشکیل میدهد را مقصد در نظر بگیرید، قطعاً با سرخوردگی مواجه میشوید. ولی اگر بخشی از فرآیند در نظر بگیرید قطعاً با خرسندی مواجه میشوید. حتی ممکن است در این فرآیند با دهها شواهد خلاف نظر و انتظارتان مواجه شوید که مهم نیست و اشکالی ندارد چون بخشی از فرآیند است.
* این نکته خیلی مهمی است. در پیامی هم که به آقای پزشکیان دادید به موضوع آزادیها و تقویت جامعه مدنی تأکید کردید، برخلاف بقیه که انتظارات و تعابیر دیگری را به کار میبردند. برای طی کردن این فرآیند آقای پزشکیان به لحاظ سیاسی چقدر باید شجاعت و تمایز نسبت به حکومت نشان دهد. باید حکومت را دخیل کند یا بر نیروهای اجتماعی تکیه کند؟
🔻به نظر من هر کس رئیسجمهور شود در یک بستر فعالیت سیاسی اجتماعی کار میکند. در دو پیامی که نوشتم یکی تبریک پیروزی آقای پزشکیان و یکی یادداشتی راجع به اتحادیه اروپا، مسأله ارتباط با جبهه اصلاحات را مطرح کردم. به نظر من خیلی مهم است که جبهه اصلاحات چه کار میکند و چه انتظاراتی را تعیین میکند که بستری میشود برای کنش آقای پزشکیان. بدون آن بستری که جبهه اصلاحات ایجاد میکند، آقای پزشکیان آخر کار میشود مهرهای از سیستم بوروکراتیک ایران. بنابراین من برای جبهه اصلاحات مأموریت و وظیفه سختتری قائلم تا برای آقای پزشکیان. این خیلی مهم است که جبهه اصلاحات چه کار میکند؟ قسمت چهارم مصاحبه
🔹ایران، ایدهی ایران و ایرانشهر
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* ایدهی ایران که مورد نظر شماست، چقدر با نظریه ایرانشهری در تطابق قرار میگیرد؟ چون نظریه ایرانشهری نگاهی به گذشته و تاریخ دارد و بر مبانی فرهنگی و اندیشهای استوار است اما دیدگاه شما پیوستهای اقتصادی و توسعهای هم دارد.
🔻ما در دو سطح بحث میکنیم؛ یک سطح اقوام است و یک سطح ملت و ایران است. یکی از مشکلاتی که راجع به بحث اقوام مطرح میشود اینست که اگر اقوام را به مثابه ملت در نظر بگیرید، دچار تعارض میشوید، ولی اگر قبول کنیم که ملت در واقع پوششی است بر فراز اقوام و در سطح بالاتر از آن قرار دارد، دیگر دچار تعارض نمیشویم چون همه جزو اقوام ایرانی قرار میگیرند. اما اگر قوم را رودرروی ملت قرار دهیم، تعارضها و تنازعها آغاز میشود. از لحاظ نظری به هیچ وجه نباید بپذیریم هیچ قومی به تمامه ملت است؛ همه اقوام بخشی از ملت هستند. آنها که مدعیاند تفکر ایرانشهری با قومیت مغایرت دارد، به خاطر اینست که اقوام و ملت را همردیف قرار میدهند درحالیکه ایران صدر قومیتهاست.
🔻نکته دوم خاصیت ایستایی مفاهیم است. آیا وقتی راجع به ایرانشهری یا ایدهی ایران صحبت میکنیم، راجع به مفهومهایی ایستا صحبت میکنیم؟ آیا ایدهی ایرانشهر که در دوره ساسانیان مطرح شده، با مفهوم ایرانشهر در ۱۴۰۳ یکی است؟ برخی میگویند ایرانشهر یعنی پادشاهی، اگر آن دوره پادشاهی بوده الان هم باید به سیستم پادشاهی برگردیم. خوب در آن دوره ایران طبقاتی بوده، پس وقتی الان به ایدهی ایرانشهر اشاره میکنیم هم منظور اینست که ایران طبقاتی شود؟ منظور از ایران، اشاره ما به یک سرزمین، زیست، تمدن، زبان و آموزههایی است که اینها توانسته بیش از چند هزار سال تداوم پیدا کند و مرتب بازتولید شود. بنابراین اصلاً ما راجع به مفاهیم ایستا صحبت نمیکنیم. یکی از دلایلی که این انتقادات و سوءتعابیر به وجود میآید اصرار بر ایستایی مفاهیم است. باید قبول کنیم که مفاهیم پویا هستند و در طی تاریخ تغییر میکنند که به مفهوم گم کردن پیوستگی تاریخی آن نیست. وقتی از ایران میگوییم از یک پیوستار تاریخی صحبت میکنیم، ولی اگر مفاهیم را ایستا ببینیم، دچار انقطاع میشویم.
🔻میگویند ایران ساسانی ایرانی بوده که مضمحل شده، بعد ایران اسلامی آمده، بعد ایران سکولار پهلوی شکل گرفته و… ایران پیوستار تاریخی دارد که در هر دوره و وضعیتی، تصویری از آن بر جای میماند. این تصویر همراه با تغییراتی است که در هر دوره رخ میدهد اما در عین حال نشانههای پیشین را هم دارد. نکته بسیار مهم در ایدهی ایران پیوستار تاریخی آنست یعنی نمیتوان از تاریخ گذشت.
🔻من بحثی که با مرحوم داوود فیرحی داشتم در همین باره بود. به ایشان میگفتم حرف شما درست است که حکومت در ایران و هرجا به مفهوم قرارداد اجتماعی است ولی آیا امروز داریم قرارداد جدید بیتاریخی را تجربه میکنیم یا این قرارداد اصلاحیهای بر قراردادهای پیشین است؟ بیش از چند هزار سال است در این کشور قرارداد اجتماعی داریم. در هر تحولی به این قرارداد اصلاحیهای خورده است. در دوره ساسانی قرارداد اجتماعی داشتیم که در دوره اسلامی، به آن اصلاحیه خورده، در دوره صفوی اصلاحیه دیگری داشته، در دوره مشروطه اصلاحیه جدیدی آمده، در جمهوری اسلامی اصلاحیه دیگری خورده است. بنابراین طبق گفته هابسبام، در کشورهایی که دارای تاریخ هستند نمیتوانید روی تاریخ خط بکشید و بگویید از امروز قرارداد جدیدی داریم. قراردادهای جدید اصلاحیههایی بر قراردادهای پیشین هستند.
🔻یکی از مشکلات ما در ایران که منجر به بحران نظریه شده اینست که عدهای از مدرنیستها فکر میکنند تاریخ را باید کنار گذاشت تا یک تاریخ مدرن تعریف کنیم، با یک قرارداد از امروز. مشکل سنتگراها هم این است که فکر میکنند مفاهیم ایستا هستند و تغییر نمیکنند، بنابراین با پدیده مدرن که مواجه میشوند میخواهند آن را نادیده بگیرند. پس از جنبه نظری باید بپذیریم که در هر لحظه در واقع یک قرارداد اجتماعی داریم که اصلاحیهای است بر قرارداد اجتماعی پیشین. از این جهت باید قرارداد اجتماعی پیشین را بشناسیم. نکته دیگر توجه به تحولات محیطی ایران است.
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* ایدهی ایران که مورد نظر شماست، چقدر با نظریه ایرانشهری در تطابق قرار میگیرد؟ چون نظریه ایرانشهری نگاهی به گذشته و تاریخ دارد و بر مبانی فرهنگی و اندیشهای استوار است اما دیدگاه شما پیوستهای اقتصادی و توسعهای هم دارد.
🔻ما در دو سطح بحث میکنیم؛ یک سطح اقوام است و یک سطح ملت و ایران است. یکی از مشکلاتی که راجع به بحث اقوام مطرح میشود اینست که اگر اقوام را به مثابه ملت در نظر بگیرید، دچار تعارض میشوید، ولی اگر قبول کنیم که ملت در واقع پوششی است بر فراز اقوام و در سطح بالاتر از آن قرار دارد، دیگر دچار تعارض نمیشویم چون همه جزو اقوام ایرانی قرار میگیرند. اما اگر قوم را رودرروی ملت قرار دهیم، تعارضها و تنازعها آغاز میشود. از لحاظ نظری به هیچ وجه نباید بپذیریم هیچ قومی به تمامه ملت است؛ همه اقوام بخشی از ملت هستند. آنها که مدعیاند تفکر ایرانشهری با قومیت مغایرت دارد، به خاطر اینست که اقوام و ملت را همردیف قرار میدهند درحالیکه ایران صدر قومیتهاست.
🔻نکته دوم خاصیت ایستایی مفاهیم است. آیا وقتی راجع به ایرانشهری یا ایدهی ایران صحبت میکنیم، راجع به مفهومهایی ایستا صحبت میکنیم؟ آیا ایدهی ایرانشهر که در دوره ساسانیان مطرح شده، با مفهوم ایرانشهر در ۱۴۰۳ یکی است؟ برخی میگویند ایرانشهر یعنی پادشاهی، اگر آن دوره پادشاهی بوده الان هم باید به سیستم پادشاهی برگردیم. خوب در آن دوره ایران طبقاتی بوده، پس وقتی الان به ایدهی ایرانشهر اشاره میکنیم هم منظور اینست که ایران طبقاتی شود؟ منظور از ایران، اشاره ما به یک سرزمین، زیست، تمدن، زبان و آموزههایی است که اینها توانسته بیش از چند هزار سال تداوم پیدا کند و مرتب بازتولید شود. بنابراین اصلاً ما راجع به مفاهیم ایستا صحبت نمیکنیم. یکی از دلایلی که این انتقادات و سوءتعابیر به وجود میآید اصرار بر ایستایی مفاهیم است. باید قبول کنیم که مفاهیم پویا هستند و در طی تاریخ تغییر میکنند که به مفهوم گم کردن پیوستگی تاریخی آن نیست. وقتی از ایران میگوییم از یک پیوستار تاریخی صحبت میکنیم، ولی اگر مفاهیم را ایستا ببینیم، دچار انقطاع میشویم.
🔻میگویند ایران ساسانی ایرانی بوده که مضمحل شده، بعد ایران اسلامی آمده، بعد ایران سکولار پهلوی شکل گرفته و… ایران پیوستار تاریخی دارد که در هر دوره و وضعیتی، تصویری از آن بر جای میماند. این تصویر همراه با تغییراتی است که در هر دوره رخ میدهد اما در عین حال نشانههای پیشین را هم دارد. نکته بسیار مهم در ایدهی ایران پیوستار تاریخی آنست یعنی نمیتوان از تاریخ گذشت.
🔻من بحثی که با مرحوم داوود فیرحی داشتم در همین باره بود. به ایشان میگفتم حرف شما درست است که حکومت در ایران و هرجا به مفهوم قرارداد اجتماعی است ولی آیا امروز داریم قرارداد جدید بیتاریخی را تجربه میکنیم یا این قرارداد اصلاحیهای بر قراردادهای پیشین است؟ بیش از چند هزار سال است در این کشور قرارداد اجتماعی داریم. در هر تحولی به این قرارداد اصلاحیهای خورده است. در دوره ساسانی قرارداد اجتماعی داشتیم که در دوره اسلامی، به آن اصلاحیه خورده، در دوره صفوی اصلاحیه دیگری داشته، در دوره مشروطه اصلاحیه جدیدی آمده، در جمهوری اسلامی اصلاحیه دیگری خورده است. بنابراین طبق گفته هابسبام، در کشورهایی که دارای تاریخ هستند نمیتوانید روی تاریخ خط بکشید و بگویید از امروز قرارداد جدیدی داریم. قراردادهای جدید اصلاحیههایی بر قراردادهای پیشین هستند.
🔻یکی از مشکلات ما در ایران که منجر به بحران نظریه شده اینست که عدهای از مدرنیستها فکر میکنند تاریخ را باید کنار گذاشت تا یک تاریخ مدرن تعریف کنیم، با یک قرارداد از امروز. مشکل سنتگراها هم این است که فکر میکنند مفاهیم ایستا هستند و تغییر نمیکنند، بنابراین با پدیده مدرن که مواجه میشوند میخواهند آن را نادیده بگیرند. پس از جنبه نظری باید بپذیریم که در هر لحظه در واقع یک قرارداد اجتماعی داریم که اصلاحیهای است بر قرارداد اجتماعی پیشین. از این جهت باید قرارداد اجتماعی پیشین را بشناسیم. نکته دیگر توجه به تحولات محیطی ایران است.
🔻آشنایی با تحولات ژئوپلیتیک، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فناوری پیرامون ایران و شناخت پویاییهای آنها نیز بسیار مهم است. بسیاری از جریانهای قدرت و جریانهای مبادله در محیط پیرامونی ایران تغییر کردهاند. مثالی از حوزه مهندسی بزنم. فرض کنیم با ساختمانی مواجه میشویم که کار احداث آن الان به هر دلیلی متوقف شده است. میخواهیم پروژه را از نو زنده کنیم. اولین کاری که باید بکنیم اینست که قرارداد قبلی را بخوانیم، ببینیم تعهدات طرفین در آن قرارداد چیست، به چه میزان پیش رفتهاست و قرارداد جدید، اصلاحیهای بر آن قرارداد قبلی خواهد بود. قاعدتا با توجه به تحولات محیطی احتمالا مبانی قمیتی کلا تغییر کرده است و شاید خواستههای کارفرما نیز تغییر یافته باشد. بنابراین، باید همه این تغییرات را ملحوظ کرد. لیکن، با همهی این اوصاف، نمیتوان آن قرارداد قدیم را در نظر نگرفت. باید حقوق پیمانکار، حقوق صاحب کار، حقوق فروشندههای مصالح و تجهیزات به آن پروژه را در نظر بگیریم و بگوییم از امروز میخواهیم این پروژه را با این مشخصات جدید و با این مبانی قیمتی اجرا کنیم. قرارداد جدید هم احتمالا در آینده اصلاحیه خواهد خورد.
🔻درحوزه اجتماعی همینطور است. در واقع جامعه که نمرده، این جامعه تاریخ، ایده، حقوق، شهروند، حاکم و… دارد و در یک محیط بینالمللی زندگی میکند که آن نیز دائم در حال تغییر است. اگر میخواهیم تغییر بدهیم باید اصلاحیه بزنیم. در نگاه مدرن به ایدهی ایران بحث من این است که نباید فقط حوزه فرهنگی را در نظر داشت بلکه برای حوزه اقتصادی آن هم باید برنامهریزی کرد. ایران با این ژئوپلتیک در یک موقعیت تبادلی در جهان قرار گرفته است، شرق را به غرب و شمال را به جنوب وصل میکند. ایرانیها میگویند ما در چهارراه جهان هستیم. آیا میتوان وسط این چهارراه جهان به ایده خودکفایی رسید؟
🔻به محض اینکه پذیرفتیم در چهارراه جهانی قرار گرفتیم، تجارت اصلیترین مسأله سیاست اقتصادی میشود. طبق ایدهی ایران باید تجارت را مبنا قرار دهیم. در نتیجه هر مبنای توسعهای که در ایران بر محور تجارت شکل نگیرد همان روز اول محکوم به شکست است. همه نظریهها راجع به خودکفایی شکست خوردند و همیشه هم شکست میخورند. اصلاً در ایران غیرممکن است مبنای خودکفایی شکل بگیرد. اگر در چهارراه هستیم در واقع باید مرتب چیزی به داخل بیاید و چیزی خارج شود و به آن یک ارزش افزوده ایجاد کنیم. در واقع جایی هستیم که باید ورودی و خروجی دائمی داشته باشد. اصلاً در ایران نمیتوانیم بر مبنای ایده خودکفایی پیش برویم.
این قسمت پنجم مصاحبه بود.
🔻درحوزه اجتماعی همینطور است. در واقع جامعه که نمرده، این جامعه تاریخ، ایده، حقوق، شهروند، حاکم و… دارد و در یک محیط بینالمللی زندگی میکند که آن نیز دائم در حال تغییر است. اگر میخواهیم تغییر بدهیم باید اصلاحیه بزنیم. در نگاه مدرن به ایدهی ایران بحث من این است که نباید فقط حوزه فرهنگی را در نظر داشت بلکه برای حوزه اقتصادی آن هم باید برنامهریزی کرد. ایران با این ژئوپلتیک در یک موقعیت تبادلی در جهان قرار گرفته است، شرق را به غرب و شمال را به جنوب وصل میکند. ایرانیها میگویند ما در چهارراه جهان هستیم. آیا میتوان وسط این چهارراه جهان به ایده خودکفایی رسید؟
🔻به محض اینکه پذیرفتیم در چهارراه جهانی قرار گرفتیم، تجارت اصلیترین مسأله سیاست اقتصادی میشود. طبق ایدهی ایران باید تجارت را مبنا قرار دهیم. در نتیجه هر مبنای توسعهای که در ایران بر محور تجارت شکل نگیرد همان روز اول محکوم به شکست است. همه نظریهها راجع به خودکفایی شکست خوردند و همیشه هم شکست میخورند. اصلاً در ایران غیرممکن است مبنای خودکفایی شکل بگیرد. اگر در چهارراه هستیم در واقع باید مرتب چیزی به داخل بیاید و چیزی خارج شود و به آن یک ارزش افزوده ایجاد کنیم. در واقع جایی هستیم که باید ورودی و خروجی دائمی داشته باشد. اصلاً در ایران نمیتوانیم بر مبنای ایده خودکفایی پیش برویم.
این قسمت پنجم مصاحبه بود.
🔹فهم قلعهای از ایران و مساله توسعه
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* این [ایدهی ایران] در مقابل ایده صنعتی شدن قرار نمیگیرد؟
🔻نه، صنعت بدون تجارت در جهان وجود خارجی ندارد. ایران کشوری است که باید تولید کند برای جهان. این را در سیاست فرهنگی هم میتوان دید. اگر در چهارراه جهانی هستیم، چه قبل از اسلام چه بعد از اسلام، بودیسم، یهودیت و مسیحیت آمدند و رفتند. ایران به روی همهی ادیان و مذاهب گشوده بوده است. در ورودی باز بودهاست. پدیدارها اینجا بازتعریف و دومرتبه بازتولید شدهاند.
🔻آیا میتوانیم دور ایران دیوار بکشیم و بگوییم یک نظریه فرهنگی درونگرا داریم که هر تفکری بخواهد وارد ایران شود را به عنوان یک تهاجم نگاه میکنیم؟ ویژگی ایدهی ایران این است که همواره ورودی و خروجی داشته است. نمیتوان گفت ایران دوره ایلخانی با ایران دوره ساسانی یا اشکانی یکی بوده است. به خاطر این موقعیت ژئوپلتیک ایران است که ایران دارای پویایی دائمی از جهت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بودهاست.
🔻یک مثال بزنم تا معلوم گردد که نگاه ایستا تا چه حد راهزن است. در دوره آقای هاشمی سازمان برنامه و بودجه بررسی کرده بود که هزینه ایجاد یک شغل در بخش پتروشیمی، ده میلیون تومان است ولی مثلاً هزینه ایجاد یک شغل قالیبافی ۳۰۰ هزار تومان است. بنابراین، از منظر ایستا باید در کل ایران دار قالی برپا کنیم. اگر پویایی را متوجه نشویم و نفهمیم در چهارراه هستیم، فکر میکنیم که چهار طرف ایران بسته است و کل ایران را بکنیم دار قالی و به تعداد همه افراد میتوانیم با ۳۰۰ هزار تومان هر نفر یک شغل ایجاد کنیم. خب همین قالی را هم باید بفروشیم. وارد تجارت که بشویم با هزار نوع رقابت و پدیده جدید مواجه خواهیم شد.
🔻یا مثلاً وقتی که میخواهند برنامه توسعه بنویسند، محاسبه میکنند که نرخ رشد جمعیت در ایران چقدر است، در ۵ سال آینده این تعداد جوان به دانشگاه میروند و فارغالتحصیل میشوند و وارد بازار کار خواهند شد، یعنی فکر میکنند این کشور نه ورودی دارد نه خروجی. چهار طرف بسته است، همه اینها اینجا هستند و باید برایشان کار ایجاد کرد. ماهیت کار هم تغییر نخواهد کرد.
* موقعیت ژئوپلتیک نقطه کانونی ایدهی ایران به عنوان چهارراه فرهنگی، تمدنی، صنعتی و اقتصادی است. ایده مقابل آن که در انتخابات اخیر به رقابت آمد، ایده مقاومت و پایداری است که میگوید اینجا یک قلعه است که باید محافظت کنند و برجی بسازند که بر تمام منطقه سایه بیاندازد. در این انتخابات با شما به عنوان یک عنصر غائب مناظره میکردند. میگفتند یک طرز تفکری وجود دارد، منظورشان هم آقای روحانی بود، هم مرحوم اکبر ترکان و هم شما که این تفکر اساساً با ایده خودکفایی مخالف است، با اینکه رشد درونزا داشته باشیم مخالف است، با این منطق مسکن نمیسازد و… شما الان دارید همان حرف را میزنید که مبنای ما این نیست که پادگانی درست کنیم برای جنگیدن با دنیا. ما در حقیقت کاروانسرایی هستیم که میآیند و میروند. اینجا چیزهایی برای ما میگذارند و ما چیزهایی به آنها میدهیم. تقابل این دو ایده در آینده ایران به کجا میانجامد؟ در این انتخابات آنها شکست خوردند، ایده دیوار شکست خورد اما واقعاً ما موفق خواهیم شد ایدهای که ایران چهارراه فرهنگی و صنعتی و تمدنی است را بسط دهیم؟
🔻فهم ایران برای توسعه خیلی مهم است. یک مثال ساده بزنم. ارگ بم برای چه در آن زمان ساخته شده است؟ بم چه ویژگیای داشته است که آن قلعه با آن اهمیت در آن ساخته شود؟ در واقع بم بارانداز ایران جهت تجارت با هندوستان بودهاست. در آن زمان که جاده ابریشم در خشکی تعریف میشدهاست بزرگترین بارانداز میبایست در بم ساخته میشد. ولی، آیا اکنون پس از انقلاب صنعتی، و ساخت کشتیهای غولآسا هنوز هم باید در اندیشهی بارانداز در خشکی بود؟ در حالیکه 90درصد حملونقل جهان در دریا انجام میگیرد و بخش عمدهی توسعه شهرنشینی نوین جهان درقرنهای هجدهم تا بیستم در کنار دریاها صورت گرفتهاست، آیا باید همچنان در پی توسعهی باراندازهای ملی در خشکی بود؟ آیا نباید شکل فیزیکی توسعه ایران با حفظ مفهوم ایران به مثابه چهار راه جهان تغییر یابد؟ پس چرا بخش اعظم توسعه ایران همچنان چون گذشته که در کنار راه باریشم خشکی است، همچنان توسعه در کنار کویر انجام میگیرد و تراکم مناطق ساحلی ایران به کمتر از 4.8 نفر در کیلومتر مربع کاهش یافته است.
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
* این [ایدهی ایران] در مقابل ایده صنعتی شدن قرار نمیگیرد؟
🔻نه، صنعت بدون تجارت در جهان وجود خارجی ندارد. ایران کشوری است که باید تولید کند برای جهان. این را در سیاست فرهنگی هم میتوان دید. اگر در چهارراه جهانی هستیم، چه قبل از اسلام چه بعد از اسلام، بودیسم، یهودیت و مسیحیت آمدند و رفتند. ایران به روی همهی ادیان و مذاهب گشوده بوده است. در ورودی باز بودهاست. پدیدارها اینجا بازتعریف و دومرتبه بازتولید شدهاند.
🔻آیا میتوانیم دور ایران دیوار بکشیم و بگوییم یک نظریه فرهنگی درونگرا داریم که هر تفکری بخواهد وارد ایران شود را به عنوان یک تهاجم نگاه میکنیم؟ ویژگی ایدهی ایران این است که همواره ورودی و خروجی داشته است. نمیتوان گفت ایران دوره ایلخانی با ایران دوره ساسانی یا اشکانی یکی بوده است. به خاطر این موقعیت ژئوپلتیک ایران است که ایران دارای پویایی دائمی از جهت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بودهاست.
🔻یک مثال بزنم تا معلوم گردد که نگاه ایستا تا چه حد راهزن است. در دوره آقای هاشمی سازمان برنامه و بودجه بررسی کرده بود که هزینه ایجاد یک شغل در بخش پتروشیمی، ده میلیون تومان است ولی مثلاً هزینه ایجاد یک شغل قالیبافی ۳۰۰ هزار تومان است. بنابراین، از منظر ایستا باید در کل ایران دار قالی برپا کنیم. اگر پویایی را متوجه نشویم و نفهمیم در چهارراه هستیم، فکر میکنیم که چهار طرف ایران بسته است و کل ایران را بکنیم دار قالی و به تعداد همه افراد میتوانیم با ۳۰۰ هزار تومان هر نفر یک شغل ایجاد کنیم. خب همین قالی را هم باید بفروشیم. وارد تجارت که بشویم با هزار نوع رقابت و پدیده جدید مواجه خواهیم شد.
🔻یا مثلاً وقتی که میخواهند برنامه توسعه بنویسند، محاسبه میکنند که نرخ رشد جمعیت در ایران چقدر است، در ۵ سال آینده این تعداد جوان به دانشگاه میروند و فارغالتحصیل میشوند و وارد بازار کار خواهند شد، یعنی فکر میکنند این کشور نه ورودی دارد نه خروجی. چهار طرف بسته است، همه اینها اینجا هستند و باید برایشان کار ایجاد کرد. ماهیت کار هم تغییر نخواهد کرد.
* موقعیت ژئوپلتیک نقطه کانونی ایدهی ایران به عنوان چهارراه فرهنگی، تمدنی، صنعتی و اقتصادی است. ایده مقابل آن که در انتخابات اخیر به رقابت آمد، ایده مقاومت و پایداری است که میگوید اینجا یک قلعه است که باید محافظت کنند و برجی بسازند که بر تمام منطقه سایه بیاندازد. در این انتخابات با شما به عنوان یک عنصر غائب مناظره میکردند. میگفتند یک طرز تفکری وجود دارد، منظورشان هم آقای روحانی بود، هم مرحوم اکبر ترکان و هم شما که این تفکر اساساً با ایده خودکفایی مخالف است، با اینکه رشد درونزا داشته باشیم مخالف است، با این منطق مسکن نمیسازد و… شما الان دارید همان حرف را میزنید که مبنای ما این نیست که پادگانی درست کنیم برای جنگیدن با دنیا. ما در حقیقت کاروانسرایی هستیم که میآیند و میروند. اینجا چیزهایی برای ما میگذارند و ما چیزهایی به آنها میدهیم. تقابل این دو ایده در آینده ایران به کجا میانجامد؟ در این انتخابات آنها شکست خوردند، ایده دیوار شکست خورد اما واقعاً ما موفق خواهیم شد ایدهای که ایران چهارراه فرهنگی و صنعتی و تمدنی است را بسط دهیم؟
🔻فهم ایران برای توسعه خیلی مهم است. یک مثال ساده بزنم. ارگ بم برای چه در آن زمان ساخته شده است؟ بم چه ویژگیای داشته است که آن قلعه با آن اهمیت در آن ساخته شود؟ در واقع بم بارانداز ایران جهت تجارت با هندوستان بودهاست. در آن زمان که جاده ابریشم در خشکی تعریف میشدهاست بزرگترین بارانداز میبایست در بم ساخته میشد. ولی، آیا اکنون پس از انقلاب صنعتی، و ساخت کشتیهای غولآسا هنوز هم باید در اندیشهی بارانداز در خشکی بود؟ در حالیکه 90درصد حملونقل جهان در دریا انجام میگیرد و بخش عمدهی توسعه شهرنشینی نوین جهان درقرنهای هجدهم تا بیستم در کنار دریاها صورت گرفتهاست، آیا باید همچنان در پی توسعهی باراندازهای ملی در خشکی بود؟ آیا نباید شکل فیزیکی توسعه ایران با حفظ مفهوم ایران به مثابه چهار راه جهان تغییر یابد؟ پس چرا بخش اعظم توسعه ایران همچنان چون گذشته که در کنار راه باریشم خشکی است، همچنان توسعه در کنار کویر انجام میگیرد و تراکم مناطق ساحلی ایران به کمتر از 4.8 نفر در کیلومتر مربع کاهش یافته است.
🔻سیاستمداران ایران بهجای اینکه توسعه را به کنار دریا ببرند، در پی انتقال آب به مناطق کویری هستند. و دقیقا بر خلاف ظرفیت اقلیمی مناطق ایران، شهرهای ایران را با بحران زیست محیطی مواجه میسازند. به توسعه فولاد در اصفهان و یزد و کرمان و طرحهای عظیم انتقال آب توجه کنید. طرفه آنکه هنوز از بحران زیست محیطی اصفهان هیچ درس عبرت نگرفتهاند و فکر میکنند که با انتقال آب همهی مسائل حل میشوند. بسیار شگفت است که تمدن ایران بر مبنای اندیشه گیهانشناخت توسعه یافته و عمران مدرن آن بر با تقلیل مدرنیته به یک جریان فنی و مکانیکی بر خلاف ظرفیت اقلیمی و اصول زیست محیطی انجام میگیرد.
🔻حضرات با تبدیل هر مساله بغرنج توسعهای به یک مساله مکانیکی و حل یک مساله فنی، بهواقع از فهم اقلیم و شرایط زیست محیطی ایران و تمدن سازگارِ آن با محیط زیست عاجزند. همین بحث در مورد اینکه ایران یک قلعه است و یا چهار راه است وجود دارد. فهم قلعهای از ایران، دشمن توسعه ایران است. بههروی، ما هنوز در آغاز راه پرسنگلاخ آزادی و در ابتدای طرح ایدهی ایران هستیم. ما هنوز به جهت نظری باید در جبهه اصلاحات کار کنیم تا مفهوم ایران جا بیافتد. اگر نتوانیم مفهوم ایدهی ایران را جا بیاندازیم، توسعه غیرممکن میشود. درواقع این یک رابطه علّی است.
🔻اندیشمند لیبرال آقای اولسون که در حوزه اقتصاد و سیاست بسیار مشهور است و کتابهایی زیادی هم دارد، بر این نظر است که نمیتوان بدون دولت به توسعه رسید. هرچقدر هم که لیبرال باشید باز هم دولتی میخواهید که قاعده بازی را تعریف کند چون بدون آن توسعه ناممکن است. از طرفی آن دولت هم نیاز به ملت دارد، ملت نیاز به ایده دارد. به اطرافمان نگاه کنیم، میبینیم کشوری مانند عراق ۷۵ سال است که مسأله اصلیاش ملت است؛ افغانستان با ۲۹ قوم مسأله اصلیاش ملت است لذا قوم پشتون حمله میکند و میخواهد بقیه اقوام را تحت سیطره خودش دربیاورد. افغانستان سابقه تاریخی زیادی ندارد چون سابقهاش به دوره فتحعلیشاه میرسد. کشورهای سوریه، اردن و لبنان کشورهایی هستند که بعد از فروپاشی عثمانی شکل گرفتند، در واقع تاریخ آنها به سال ۱۹۲۰ برمیگردد. اما ایران کشوری است که تاریخ دارد و بیش از دو هزار سال است که ملت دارد. نمیتوانیم به سادگی از این واقعیت تاریخی عبور کنیم.
🔻اما در مورد نکتهای که شما در مورد دو دیدگاه مطرح کردید باید پرسید چه کسی در برابر تهدید مقاومت میکند؟ آیا ملت مقاومت میکند؟ یا یک سری اشباح مقاومت میکنند؟ به قول مرحوم آقای بازرگان ذات نایافته از هستیبخش/ کی تواند که شود هستیبخش؟ شما باید ملتی را داشته باشید که مقاومت کند. نکته بعدی این است که آیا اصل بر مقاومت است یا بر توسعه و دفاع از حقوق ملتهاست؟ نکته بعدی عملکرد ۴۵ سال گذشته است که شکست خورده است. چرا ما آنقدر اصرار بر شکست داریم؟
🔻حضرات با تبدیل هر مساله بغرنج توسعهای به یک مساله مکانیکی و حل یک مساله فنی، بهواقع از فهم اقلیم و شرایط زیست محیطی ایران و تمدن سازگارِ آن با محیط زیست عاجزند. همین بحث در مورد اینکه ایران یک قلعه است و یا چهار راه است وجود دارد. فهم قلعهای از ایران، دشمن توسعه ایران است. بههروی، ما هنوز در آغاز راه پرسنگلاخ آزادی و در ابتدای طرح ایدهی ایران هستیم. ما هنوز به جهت نظری باید در جبهه اصلاحات کار کنیم تا مفهوم ایران جا بیافتد. اگر نتوانیم مفهوم ایدهی ایران را جا بیاندازیم، توسعه غیرممکن میشود. درواقع این یک رابطه علّی است.
🔻اندیشمند لیبرال آقای اولسون که در حوزه اقتصاد و سیاست بسیار مشهور است و کتابهایی زیادی هم دارد، بر این نظر است که نمیتوان بدون دولت به توسعه رسید. هرچقدر هم که لیبرال باشید باز هم دولتی میخواهید که قاعده بازی را تعریف کند چون بدون آن توسعه ناممکن است. از طرفی آن دولت هم نیاز به ملت دارد، ملت نیاز به ایده دارد. به اطرافمان نگاه کنیم، میبینیم کشوری مانند عراق ۷۵ سال است که مسأله اصلیاش ملت است؛ افغانستان با ۲۹ قوم مسأله اصلیاش ملت است لذا قوم پشتون حمله میکند و میخواهد بقیه اقوام را تحت سیطره خودش دربیاورد. افغانستان سابقه تاریخی زیادی ندارد چون سابقهاش به دوره فتحعلیشاه میرسد. کشورهای سوریه، اردن و لبنان کشورهایی هستند که بعد از فروپاشی عثمانی شکل گرفتند، در واقع تاریخ آنها به سال ۱۹۲۰ برمیگردد. اما ایران کشوری است که تاریخ دارد و بیش از دو هزار سال است که ملت دارد. نمیتوانیم به سادگی از این واقعیت تاریخی عبور کنیم.
🔻اما در مورد نکتهای که شما در مورد دو دیدگاه مطرح کردید باید پرسید چه کسی در برابر تهدید مقاومت میکند؟ آیا ملت مقاومت میکند؟ یا یک سری اشباح مقاومت میکنند؟ به قول مرحوم آقای بازرگان ذات نایافته از هستیبخش/ کی تواند که شود هستیبخش؟ شما باید ملتی را داشته باشید که مقاومت کند. نکته بعدی این است که آیا اصل بر مقاومت است یا بر توسعه و دفاع از حقوق ملتهاست؟ نکته بعدی عملکرد ۴۵ سال گذشته است که شکست خورده است. چرا ما آنقدر اصرار بر شکست داریم؟
🔹رشد #اصلاحطلبی و #محافظهکاری به یکدیگر وابستهاند
🔹#حقوق_سیاسی گمشده انتخابات در ایران
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
🔻و اما در باره رشد اصلاحطلبی، اتفاقاً من معتقدم اصلاحطلبی زمانی در ایران رشد میکند که تغییراتی در اصولگراها ایجاد شود. من در اسفند ۱۳۹۹ مصاحبهای با مجله تجارت فردا داشتم و در آنجا گفتم اگر بخواهیم راجع به ساختارهای سیاسی در ایران فکر کنیم و حرف بزنیم از نظر من مشکلی که در ایران وجود دارد اینست که اصولگرایی مدنی از سال ۱۳۸۴ به بعد متلاشی شد. تا ۱۳۸۴ ما یک سری نهادهای اصولگرایی مدنی داشتیم که ساختارشان امنتی و نظامی نبود. اصلاحطلبها هم میتوانستند با آنها رقابت کنند.
🔻#جامعه_روحانیت_مبارز تشکلی بود که از بازار و جامعه ارتزاق مالی میکرد. جامعه روحانیت مبارز وابسته به نهادهای حاکمیتی شد و بودجه آن هم از منابع حکومتی تأمین میشود. این جامعه روحانیت با آن جامعه روحانیتی که آیتالله مهدوی کنی در رأسش قرار داشت دو تشکل متفاوت هستند. اسمش همان است اما دیگر وابسته به بازار و جامعه نیستند و جامعه از آنان منقطع شده است.
🔻#حزب_مؤتلفه که حبیبالله عسگراولادی در رأس آن قرار داشت، یکی از پیچیدهترین احزاب ایران بود. به نظام بازار و انجمنهای اسلامی اصناف به عنوان انجمن صنفی متصل بود. الان حزب مؤتلفه تبدیل به یک حزب امنیتی وابسته به نهادهای خاص شده است و به تدریج ارتباطش را با بازار قطع کرد. اعضای حزب مؤتلفه دیگر در بازار جایگاهی ندارند. اگر خاطرتان باشد تا مدتها رئیس اتاق بازرگانی ایران از اعضای حزب مؤتلفه بود اما الان اعضای این حزب حتی دیگر در اتاق بازرگانی حضور هم ندارند. یک زمانی جامعه اسلامی دانشگاهیان، جامعه اسلامی پزشکان، جامعه اسلامی مهندسان داشتیم الان همه اینها متلاشی شدند یا اگر هم باشند در سایه هستند.
🔻در حال حاضر یک جریان امنیتی نظامی شکل گرفته است که تابلوی همه اینها را دست خودش گرفته و ایام انتخابات این تابلوها را به بازار میآورد و بالا میبرد و بعد از انتخابات تابلوها را جمع میکند و تا انتخابات بعدی در انبار میگذارد. خب اینکه جریان اصولگرایی نیست. آیا جبهه اصلاحات میتواند با این جریان مبارزه کند؟ هیچ وقت نمیتواند رقایت کند. عدهای سردار آمدند و در انتخابات شرکت کردند، آقای قالیباف و رضایی سردار هستند، آقای جلیلی هم از دبیرخانه شورای امنیت ملی آمد. در واقع اینها دیگر جریان مدنی نیستند و اشکال هم در این است. به اعتقاد من در ایران باید اتفاقی رخ میداد تا این وضعیت تغییر کند. از این جهت نتیجه انتخابات ۱۴۰۳ منجر به این میشود که اصولگرایان مدنی شکل خواهند گرفت.
*به هرحال شما با ایدهی ایران وارد انتخابات شدید و بیشترین میزان استقبال چه در درون جبهه اصلاحات و چه در درون وزارت کشور از نطق شما شد. خیلی از منتقدین میگویند این جریان زبان مناسب جامعه ایران را ندارد و چون وضعیت توسعهنیافته دارد اساسا نمیتواند این زبان را بپذیرد. شما در نقطه تلاقی دو جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی که به معنای علمی بهتر است بگوییم محافظهکاری قرار دارید. فکر میکنید برای ادمه این راه، این فرایندی که در موردش صحبت میکنید و این ساختاری که به نظر شما باید اصلاح شود، نیاز به یک تشکیلات، حزب یا انجمن و… به عنوان یک طرز تفکر راه سوم، لیبرال، لیبرال دموکرات یا اصلاحطلب وجود دارد؟ آیا اینکه نامزد شدید و بعد هم از یک نفر حمایت کردید پایان کار است؟
🔻خیر. تصور من این است که اگر اوضاع و احوال ساختار سیاسی ایران خوب پیش برود، باید یک تشکلی شبیه جبهه اصلاحات در حوزه محافظهکاری ایجاد شود. منظور من جبهه محافظه کاری مدنی است تا پایانی بر فعالیت سیاسی نظامی امنیتیها گذاشته شود چراکه فرض بر این است که نیروهای نظامی و امنیتی نباید فعالیت سیاسی داشته باشند. بنابراین اگر رجالی مثل آقای ناطق نوری و آقای لاریجانی در جبهه محافطهکاری محور شوند و یک جبهه محافظهکاری مدنی که از جهت مالی وابسته به حکومت نباشد بلکه وابسته به اجتماع باشد، شکل بگیرد موجب رشد جبهه اصلاحات میشود چراکه در این صورت اصلاحات میتواند با یک جبهه مدنی رقابت کند و این رقابت به نفع ملت ایران خواهد بود. البته بعد از آن در جبهه اصلاحات باید یک سازماندهی مجددی انجام شود. یا به دلایل تاریخی جبهه اصلاحات میپذیرد مانند جبهه ملی تنوع رویکردهای اقتصادی را بپذیرد یا یک رویکرد را محور قرار دهد. فعلاً به دنبال این هستم که اصل تشکیل #جبهه_محافظهکاری_مدنی را پیگیری کنم. گرچه مسأله اصلی من #ایدهی_ایران است.
*خود شما در این جریان چه نقشی بر عهده میگیرید؟
🔹#حقوق_سیاسی گمشده انتخابات در ایران
🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403
🔻و اما در باره رشد اصلاحطلبی، اتفاقاً من معتقدم اصلاحطلبی زمانی در ایران رشد میکند که تغییراتی در اصولگراها ایجاد شود. من در اسفند ۱۳۹۹ مصاحبهای با مجله تجارت فردا داشتم و در آنجا گفتم اگر بخواهیم راجع به ساختارهای سیاسی در ایران فکر کنیم و حرف بزنیم از نظر من مشکلی که در ایران وجود دارد اینست که اصولگرایی مدنی از سال ۱۳۸۴ به بعد متلاشی شد. تا ۱۳۸۴ ما یک سری نهادهای اصولگرایی مدنی داشتیم که ساختارشان امنتی و نظامی نبود. اصلاحطلبها هم میتوانستند با آنها رقابت کنند.
🔻#جامعه_روحانیت_مبارز تشکلی بود که از بازار و جامعه ارتزاق مالی میکرد. جامعه روحانیت مبارز وابسته به نهادهای حاکمیتی شد و بودجه آن هم از منابع حکومتی تأمین میشود. این جامعه روحانیت با آن جامعه روحانیتی که آیتالله مهدوی کنی در رأسش قرار داشت دو تشکل متفاوت هستند. اسمش همان است اما دیگر وابسته به بازار و جامعه نیستند و جامعه از آنان منقطع شده است.
🔻#حزب_مؤتلفه که حبیبالله عسگراولادی در رأس آن قرار داشت، یکی از پیچیدهترین احزاب ایران بود. به نظام بازار و انجمنهای اسلامی اصناف به عنوان انجمن صنفی متصل بود. الان حزب مؤتلفه تبدیل به یک حزب امنیتی وابسته به نهادهای خاص شده است و به تدریج ارتباطش را با بازار قطع کرد. اعضای حزب مؤتلفه دیگر در بازار جایگاهی ندارند. اگر خاطرتان باشد تا مدتها رئیس اتاق بازرگانی ایران از اعضای حزب مؤتلفه بود اما الان اعضای این حزب حتی دیگر در اتاق بازرگانی حضور هم ندارند. یک زمانی جامعه اسلامی دانشگاهیان، جامعه اسلامی پزشکان، جامعه اسلامی مهندسان داشتیم الان همه اینها متلاشی شدند یا اگر هم باشند در سایه هستند.
🔻در حال حاضر یک جریان امنیتی نظامی شکل گرفته است که تابلوی همه اینها را دست خودش گرفته و ایام انتخابات این تابلوها را به بازار میآورد و بالا میبرد و بعد از انتخابات تابلوها را جمع میکند و تا انتخابات بعدی در انبار میگذارد. خب اینکه جریان اصولگرایی نیست. آیا جبهه اصلاحات میتواند با این جریان مبارزه کند؟ هیچ وقت نمیتواند رقایت کند. عدهای سردار آمدند و در انتخابات شرکت کردند، آقای قالیباف و رضایی سردار هستند، آقای جلیلی هم از دبیرخانه شورای امنیت ملی آمد. در واقع اینها دیگر جریان مدنی نیستند و اشکال هم در این است. به اعتقاد من در ایران باید اتفاقی رخ میداد تا این وضعیت تغییر کند. از این جهت نتیجه انتخابات ۱۴۰۳ منجر به این میشود که اصولگرایان مدنی شکل خواهند گرفت.
*به هرحال شما با ایدهی ایران وارد انتخابات شدید و بیشترین میزان استقبال چه در درون جبهه اصلاحات و چه در درون وزارت کشور از نطق شما شد. خیلی از منتقدین میگویند این جریان زبان مناسب جامعه ایران را ندارد و چون وضعیت توسعهنیافته دارد اساسا نمیتواند این زبان را بپذیرد. شما در نقطه تلاقی دو جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی که به معنای علمی بهتر است بگوییم محافظهکاری قرار دارید. فکر میکنید برای ادمه این راه، این فرایندی که در موردش صحبت میکنید و این ساختاری که به نظر شما باید اصلاح شود، نیاز به یک تشکیلات، حزب یا انجمن و… به عنوان یک طرز تفکر راه سوم، لیبرال، لیبرال دموکرات یا اصلاحطلب وجود دارد؟ آیا اینکه نامزد شدید و بعد هم از یک نفر حمایت کردید پایان کار است؟
🔻خیر. تصور من این است که اگر اوضاع و احوال ساختار سیاسی ایران خوب پیش برود، باید یک تشکلی شبیه جبهه اصلاحات در حوزه محافظهکاری ایجاد شود. منظور من جبهه محافظه کاری مدنی است تا پایانی بر فعالیت سیاسی نظامی امنیتیها گذاشته شود چراکه فرض بر این است که نیروهای نظامی و امنیتی نباید فعالیت سیاسی داشته باشند. بنابراین اگر رجالی مثل آقای ناطق نوری و آقای لاریجانی در جبهه محافطهکاری محور شوند و یک جبهه محافظهکاری مدنی که از جهت مالی وابسته به حکومت نباشد بلکه وابسته به اجتماع باشد، شکل بگیرد موجب رشد جبهه اصلاحات میشود چراکه در این صورت اصلاحات میتواند با یک جبهه مدنی رقابت کند و این رقابت به نفع ملت ایران خواهد بود. البته بعد از آن در جبهه اصلاحات باید یک سازماندهی مجددی انجام شود. یا به دلایل تاریخی جبهه اصلاحات میپذیرد مانند جبهه ملی تنوع رویکردهای اقتصادی را بپذیرد یا یک رویکرد را محور قرار دهد. فعلاً به دنبال این هستم که اصل تشکیل #جبهه_محافظهکاری_مدنی را پیگیری کنم. گرچه مسأله اصلی من #ایدهی_ایران است.
*خود شما در این جریان چه نقشی بر عهده میگیرید؟
🔻من قطعا به جبهه اصلاحات کمک میکنم. از نظر من چند کار باید در جبهه اصلاحات صورت بگیرد؛ یکی انتقال نسلی و تربیت نسل جدید سیاستمدار است. من در دولت بودم و حس میکردم مشکل جدی که در دولت وجود دارد کم بودن تعداد سیاستمداران است. یعنی در بهترین حالت یک سری وزیران بسیار سالم و خوب و کارشناس و مدیر دارید. اما طبق قانون اساسی فردی که در هیأت وزیران است، مسئولیتهای مشترک دارد. بنابراین کسی که وزیر راه و شهرسازی میشود باید از سیاست خارجی، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و محیط زیست آگاهی داشته باشد. باید فهم عمومی سیاستمداری و سیاستگذاری داشته باشد.
🔻اما در حال حاضر در دولت اینگونه نیست و افراد حداکثر در حوزه خودشان میزانی از فهم را دارند. بنابراین من فکر میکنم مسأله ایران و جبهه اصلاحات تربیت سیاستمدار است. وظیفه نسل ما این است که نباید دنبال پست باشیم بلکه باید به تربیت آن نسل سیاستمدار برای آینده ایران بپردازیم. هرچند از هیچ کمکی نباید مضایقه کنیم. از فرصتی که از آمدن آقای پزشکیان ایجاد شده استفاده کنیم چرا که قاعدتاً انتظار براین است که مقداری محدودیتها کاهش پیدا کنند.
🔻نکته بعدی امر حقوق سیاسی است. در ایران حقوق سیاسی بسیار مغفول است، مثال واقعیاش هم میتواند ردصلاحیت آقایان جهانگیری و یا لاریجانی باشد، ایشان بعد از ردصلاحیت رفتند و در خانه نشستند اما باید اعتراض میکردند، همان کاری که من کردم. چون براساس قانون مصوب سال ۱۳۷۸ که هم مصوب مجلس شورای اسلامی و هم مجمع تشخیص مصلحت نظام است، شورای نگهبان حق نداشته من، آقای جهانگیری و آقای لاریجانی را ردصلاحیت کند. اگر آقایان هم مثل من شکایت میکردند مسأله حقوق سیاسی مطرح میشد.
🔻ببینید شورای نگهبان در انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲ چند هزار نفر را ردصلاحیت کرد. همه آنها هم میتوانستند بر اساس قانون شکایت کنند. اصلاً دموکراسی بدون حقوق سیاسی که محقق نمیشود. قانون میگوید در مرحله اول باید به خود شورای نگهبان شکایت کنید، در مرحله دوم میتوانید در دادسرا شکایت کنید اما آقایان حتی مرحله اول را هم انجام ندادند و تنها کسی که در مرحله اول ایستاد و خواستار آن شد تا شورای نگهبان توضیح دهد من بودم که از نظر حقوق سیاسی یعنی طبق این قانون، طبق این ماده دلایل ردصلاحیت من چه بود؟ تنها انتخاباتی که از این قانون مستثنی است مجلس خبرگان رهبری است. آقای لاریجانی هم در دور قبلی انتخابات ریاستجمهوری اعتراض سیاسی کرد نه اعتراض حقوقی. بحث من حقوق است. من به دنبال این بودم که در این انتخابات زبان حقوقی را مطرح کنم. وقتی با زبان حقوق حرف میزنید دیگر بحث کنش سیاسی و جلب توجه نیست بلکه بحث حق است و قابل پیگرد قانونی است. به نظر من بحث حقوق سیاسی در ایران مغفول است و اکثر کنشگران سیاسی با حقوق سیاسی آشنا نیستند.
قسمت آخر مصاحبه
🔻اما در حال حاضر در دولت اینگونه نیست و افراد حداکثر در حوزه خودشان میزانی از فهم را دارند. بنابراین من فکر میکنم مسأله ایران و جبهه اصلاحات تربیت سیاستمدار است. وظیفه نسل ما این است که نباید دنبال پست باشیم بلکه باید به تربیت آن نسل سیاستمدار برای آینده ایران بپردازیم. هرچند از هیچ کمکی نباید مضایقه کنیم. از فرصتی که از آمدن آقای پزشکیان ایجاد شده استفاده کنیم چرا که قاعدتاً انتظار براین است که مقداری محدودیتها کاهش پیدا کنند.
🔻نکته بعدی امر حقوق سیاسی است. در ایران حقوق سیاسی بسیار مغفول است، مثال واقعیاش هم میتواند ردصلاحیت آقایان جهانگیری و یا لاریجانی باشد، ایشان بعد از ردصلاحیت رفتند و در خانه نشستند اما باید اعتراض میکردند، همان کاری که من کردم. چون براساس قانون مصوب سال ۱۳۷۸ که هم مصوب مجلس شورای اسلامی و هم مجمع تشخیص مصلحت نظام است، شورای نگهبان حق نداشته من، آقای جهانگیری و آقای لاریجانی را ردصلاحیت کند. اگر آقایان هم مثل من شکایت میکردند مسأله حقوق سیاسی مطرح میشد.
🔻ببینید شورای نگهبان در انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲ چند هزار نفر را ردصلاحیت کرد. همه آنها هم میتوانستند بر اساس قانون شکایت کنند. اصلاً دموکراسی بدون حقوق سیاسی که محقق نمیشود. قانون میگوید در مرحله اول باید به خود شورای نگهبان شکایت کنید، در مرحله دوم میتوانید در دادسرا شکایت کنید اما آقایان حتی مرحله اول را هم انجام ندادند و تنها کسی که در مرحله اول ایستاد و خواستار آن شد تا شورای نگهبان توضیح دهد من بودم که از نظر حقوق سیاسی یعنی طبق این قانون، طبق این ماده دلایل ردصلاحیت من چه بود؟ تنها انتخاباتی که از این قانون مستثنی است مجلس خبرگان رهبری است. آقای لاریجانی هم در دور قبلی انتخابات ریاستجمهوری اعتراض سیاسی کرد نه اعتراض حقوقی. بحث من حقوق است. من به دنبال این بودم که در این انتخابات زبان حقوقی را مطرح کنم. وقتی با زبان حقوق حرف میزنید دیگر بحث کنش سیاسی و جلب توجه نیست بلکه بحث حق است و قابل پیگرد قانونی است. به نظر من بحث حقوق سیاسی در ایران مغفول است و اکثر کنشگران سیاسی با حقوق سیاسی آشنا نیستند.
قسمت آخر مصاحبه
Forwarded from عکس نگار
🔲حادثه دلخراش معدن طبس و ضرورت تهیه گزارش ملی در باره آن
🖋عباس آخوندی، مهرماه ۱۴۰۳
🔻در ابتدا وقوع این حادثه دلخراش را به خانوادهی محترم جانباختگان، دوستان و همکاران ایشان و تمام ملت ایران تسلیت میگویم. بیگمان این حادثه روح و روان یکایک ملت ایران را آزرده کردهاست.
🔻دوم پیشنهاد تهیه گزارش ملی معدن طبس را توسط گروهی مستقل از دولت و ذینفعان معدن دارم.
🔻در کشورهای توسعه یافته سنتی است که پس از وقوع چنین حوادثی گزارشی ملی توسط خبرگان طراز اول کشور و مستقل از دولت تهیه میشود. هدف از تهیه این گزارش این است که از چنین حوادث سهمگینی درس گرفته شود تا دیگر بار تکرار نشوند. خروجی چنین گزارشی تعیین مقصر نیست. آن وظیفه دستگاه قضا است. بلکه هدف از تهیه چنین گزارشی، واکاوی زنجیرهی علتهایی است که منجر به چنین حوادثی میشوند. متاسفانه حوادث معدنی در ایران پرتکرار است.
🔻حادثه معدن یورت در سال ۱۳۹۶، معدن باب نیروز در سال ۱۳۸۸، یال شمالی طبس در سال ۱۳۹۱، معدن اشکلی هجدک کرمان در سال ۱۳۸۹ و سایر حوادث. لیکن متاسفانه تا کنون در مورد هیچیک، گزارش ملی تهیه نشده است. لذا، برای مدتی عواطف ملت آزرده میگردد و سپس همهچیز رو به فراموشی گذاشته میشود. حال آنکه اگر گزارشی ملی تهیه شود، سبب خواهد شد که از هر حادثه درس گرفته شود و ایمنی معادن افزایش یابد.
🔻در ایران شاید برای اولین بار این در سال ۱۳۹۵ بود که پس از حادثه پلاسکو گزارش ملی در باره آن تهیه شد. در آن زمان من در دولت این پیشنهاد را دادم و آقای رییس جمهور روحانی پذیرفت. آقای دکتر محمد تقی احمدی که از استادان بهنام سازه ایران بودند و هستند و رئیس دانشگاه تربیت مدرس بودند به عنوان رئیس گروه تهیه گزارش ملی مستقل از تمام دستگاهها از سوی رئیس جمهور منصوب شدند. ایشان تعدادی از متخصصان مختلف را در حوزههای سازه، اتش، حقوق، بیمه، مدیریت بحران، و مسائل اجتماعی و دیگر تخصصهای مرتبط به رئیس جمهور معرفی کردند و همه آنها از رئیس جمهور حکم گرفتند.
🔻در پی آن شش گروه تخصصی به شرح زیر تشکیل شدند:
کمیته مهندسی آتش؛
کمیته فنی و سازه؛
کمیته مدیریت بحران؛
کمیته حقوقی؛
کمیته اجتماعی و رسانه؛
کمیته مدیریت ریسک و بیمه.
🔻نتیجه این بررسی تهیه #گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو شد که به رئیس جمهور ارائه گردید و توصیههای آن به همهی دستگاهها ابلاغ گردید.
🔻کسانی که تمایل دارند به آن گزارش دسترسی پیدا کنند میتوانند به لینک زیر در درگاه ریاست جمهوری مراجعه کنند: https://dolat.ir/detail/292079
🔻به هر روی به دولت پیشنهاد میکنم که در این ارتباط نیز چنین اقدامی را معمول دارند تا در آینده کمتر شاهد وقوع حوادث مرگبار و مرگ مظلومانه کارگران معدن در اعماق معادن باشیم.
Translate
🖋عباس آخوندی، مهرماه ۱۴۰۳
🔻در ابتدا وقوع این حادثه دلخراش را به خانوادهی محترم جانباختگان، دوستان و همکاران ایشان و تمام ملت ایران تسلیت میگویم. بیگمان این حادثه روح و روان یکایک ملت ایران را آزرده کردهاست.
🔻دوم پیشنهاد تهیه گزارش ملی معدن طبس را توسط گروهی مستقل از دولت و ذینفعان معدن دارم.
🔻در کشورهای توسعه یافته سنتی است که پس از وقوع چنین حوادثی گزارشی ملی توسط خبرگان طراز اول کشور و مستقل از دولت تهیه میشود. هدف از تهیه این گزارش این است که از چنین حوادث سهمگینی درس گرفته شود تا دیگر بار تکرار نشوند. خروجی چنین گزارشی تعیین مقصر نیست. آن وظیفه دستگاه قضا است. بلکه هدف از تهیه چنین گزارشی، واکاوی زنجیرهی علتهایی است که منجر به چنین حوادثی میشوند. متاسفانه حوادث معدنی در ایران پرتکرار است.
🔻حادثه معدن یورت در سال ۱۳۹۶، معدن باب نیروز در سال ۱۳۸۸، یال شمالی طبس در سال ۱۳۹۱، معدن اشکلی هجدک کرمان در سال ۱۳۸۹ و سایر حوادث. لیکن متاسفانه تا کنون در مورد هیچیک، گزارش ملی تهیه نشده است. لذا، برای مدتی عواطف ملت آزرده میگردد و سپس همهچیز رو به فراموشی گذاشته میشود. حال آنکه اگر گزارشی ملی تهیه شود، سبب خواهد شد که از هر حادثه درس گرفته شود و ایمنی معادن افزایش یابد.
🔻در ایران شاید برای اولین بار این در سال ۱۳۹۵ بود که پس از حادثه پلاسکو گزارش ملی در باره آن تهیه شد. در آن زمان من در دولت این پیشنهاد را دادم و آقای رییس جمهور روحانی پذیرفت. آقای دکتر محمد تقی احمدی که از استادان بهنام سازه ایران بودند و هستند و رئیس دانشگاه تربیت مدرس بودند به عنوان رئیس گروه تهیه گزارش ملی مستقل از تمام دستگاهها از سوی رئیس جمهور منصوب شدند. ایشان تعدادی از متخصصان مختلف را در حوزههای سازه، اتش، حقوق، بیمه، مدیریت بحران، و مسائل اجتماعی و دیگر تخصصهای مرتبط به رئیس جمهور معرفی کردند و همه آنها از رئیس جمهور حکم گرفتند.
🔻در پی آن شش گروه تخصصی به شرح زیر تشکیل شدند:
کمیته مهندسی آتش؛
کمیته فنی و سازه؛
کمیته مدیریت بحران؛
کمیته حقوقی؛
کمیته اجتماعی و رسانه؛
کمیته مدیریت ریسک و بیمه.
🔻نتیجه این بررسی تهیه #گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو شد که به رئیس جمهور ارائه گردید و توصیههای آن به همهی دستگاهها ابلاغ گردید.
🔻کسانی که تمایل دارند به آن گزارش دسترسی پیدا کنند میتوانند به لینک زیر در درگاه ریاست جمهوری مراجعه کنند: https://dolat.ir/detail/292079
🔻به هر روی به دولت پیشنهاد میکنم که در این ارتباط نیز چنین اقدامی را معمول دارند تا در آینده کمتر شاهد وقوع حوادث مرگبار و مرگ مظلومانه کارگران معدن در اعماق معادن باشیم.
Translate
این مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد بسیار جالب و قابل توجه است. تحلیلی بسیار ژرف از قطبیدگی در ایران میدهد. خواندن آن را به کسانی که تمایل به خواندن متنهای تحلیلی هستند توصیه میکنم. یک نگاه متفاوت و تازه به انتخابات ۱۴۰۳.
روز یکشنبه اول مهرماه ۱۴۰۲ به دعوت اندیشکده مطالعات آسیایی ایرانیان در مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در باره #دالان_زنگزور سخن گفتم. با توجه به نحوهی طرح و اهداف نیروهای پشتیبان اجرای آن نمیتوان به آن بهعنوان یک معبر حملونقلی ساده نگاه کرد. با توجه به سوابق و عملکرد عوامل درگیر در طرح نمیتوان نسبت به حسن نیت طراحان و پشتیبانان آن اطمینان داشت. باید توجه داشت که جمهوری آذربایجان در قرهباغ به تعهدات خود پایبند نبود. در کنار آن، باید به نفوذ اسرائیل در سیستم امنیتی آن و انتقال بخشی از نیروهای سلفی به این خطه توسط ترکیه و رقابتهای تاریخی ترکیه با ایران توجه داشت. همچنین نباید به سیاست جاری روسیه و امکان دادوستدی که با باکو برای یافتن راهبرون رفتی که برای صادرات خود جستجو میکند بیتوجه بود.ویدیوی کامل سخنرانی را در پست بعدی بارگذاری میکنم.
Translate post
Translate post
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#دالان_زنگزور در بستر رقابت ترکیه و ایران
اخیرا مسأله این دالان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مورد توجه قرار گرفته است. نکته کانونی بحث من این است که این مساله را تنها نباید در چارچوب روابط آذربایجان و ارمنستان ارزیابی کرد این اقدام در واقع تقلیل جدی مسأله است. بیگمان محور ترکیه-اسرائیل و همچنین محور ترکیه-سلفیها و ترکیه-چین و همچنین روسها در کنار گذاشتن کریدورهایی که از ایران عبور میکنند ذینفع هستند.
افزون بر این روسیه در این موقعیت تاریخی نیاز به یک واسطه برای دور زدن تحریم و فراهمآوردن امکان صادرات گاز خود به اروپا دارد که آذربایجان نامزد خوبی برای انجام این کار است. بنابراین، آمادگی دادوستد با آذربایجان را دارد.
بیتدبیری ایران در مدیریت کریدورها و تضعیف ساختارهای نرمافزاری مبادلات خود با جهان نیز کمک شایانی به تحقق اهداف تخریبی اسرائیل و اهداف رقابتی ترکیه میکند.
کسانی که علاقمند به آگاهی از موضوع از این منظر هستند میتوانند ویدیوی پیوست را ببینند.
اخیرا مسأله این دالان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مورد توجه قرار گرفته است. نکته کانونی بحث من این است که این مساله را تنها نباید در چارچوب روابط آذربایجان و ارمنستان ارزیابی کرد این اقدام در واقع تقلیل جدی مسأله است. بیگمان محور ترکیه-اسرائیل و همچنین محور ترکیه-سلفیها و ترکیه-چین و همچنین روسها در کنار گذاشتن کریدورهایی که از ایران عبور میکنند ذینفع هستند.
افزون بر این روسیه در این موقعیت تاریخی نیاز به یک واسطه برای دور زدن تحریم و فراهمآوردن امکان صادرات گاز خود به اروپا دارد که آذربایجان نامزد خوبی برای انجام این کار است. بنابراین، آمادگی دادوستد با آذربایجان را دارد.
بیتدبیری ایران در مدیریت کریدورها و تضعیف ساختارهای نرمافزاری مبادلات خود با جهان نیز کمک شایانی به تحقق اهداف تخریبی اسرائیل و اهداف رقابتی ترکیه میکند.
کسانی که علاقمند به آگاهی از موضوع از این منظر هستند میتوانند ویدیوی پیوست را ببینند.
Forwarded from عباس آخوندی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#دالان_زنگزور در بستر رقابت ترکیه و ایران
اخیرا مسأله این دالان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مورد توجه قرار گرفته است. نکته کانونی بحث من این است که این مساله را تنها نباید در چارچوب روابط آذربایجان و ارمنستان ارزیابی کرد این اقدام در واقع تقلیل جدی مسأله است. بیگمان محور ترکیه-اسرائیل و همچنین محور ترکیه-سلفیها و ترکیه-چین و همچنین روسها در کنار گذاشتن کریدورهایی که از ایران عبور میکنند ذینفع هستند.
افزون بر این روسیه در این موقعیت تاریخی نیاز به یک واسطه برای دور زدن تحریم و فراهمآوردن امکان صادرات گاز خود به اروپا دارد که آذربایجان نامزد خوبی برای انجام این کار است. بنابراین، آمادگی دادوستد با آذربایجان را دارد.
بیتدبیری ایران در مدیریت کریدورها و تضعیف ساختارهای نرمافزاری مبادلات خود با جهان نیز کمک شایانی به تحقق اهداف تخریبی اسرائیل و اهداف رقابتی ترکیه میکند.
کسانی که علاقمند به آگاهی از موضوع از این منظر هستند میتوانند ویدیوی پیوست را ببینند.
اخیرا مسأله این دالان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مورد توجه قرار گرفته است. نکته کانونی بحث من این است که این مساله را تنها نباید در چارچوب روابط آذربایجان و ارمنستان ارزیابی کرد این اقدام در واقع تقلیل جدی مسأله است. بیگمان محور ترکیه-اسرائیل و همچنین محور ترکیه-سلفیها و ترکیه-چین و همچنین روسها در کنار گذاشتن کریدورهایی که از ایران عبور میکنند ذینفع هستند.
افزون بر این روسیه در این موقعیت تاریخی نیاز به یک واسطه برای دور زدن تحریم و فراهمآوردن امکان صادرات گاز خود به اروپا دارد که آذربایجان نامزد خوبی برای انجام این کار است. بنابراین، آمادگی دادوستد با آذربایجان را دارد.
بیتدبیری ایران در مدیریت کریدورها و تضعیف ساختارهای نرمافزاری مبادلات خود با جهان نیز کمک شایانی به تحقق اهداف تخریبی اسرائیل و اهداف رقابتی ترکیه میکند.
کسانی که علاقمند به آگاهی از موضوع از این منظر هستند میتوانند ویدیوی پیوست را ببینند.
جنایت اسرائیل در ضاحیه بیروت
۱- گویا جنایتهای اسرائیل را پایانی نیست. حمله به #ضاحیه_بیروت در لبنان و کشتار بیرحمانه مردمان در پی نسلکشیهای بیامان فلسطینیان جنایت علیه بشریت است. این موضوعی است که از سوی دادگاه کیفری بینالمللی نیز مورد تایید و تاکید قرار گرفتهاست. در جریان برگزاری مجمع عمومی سازمانملل نیز اینجنایات از سوی رهبران کشورها مورد تذکر و توجه قرار گرفت.
۲- تجاوز به خاک دیگر کشورها و انجام عملیات تروریستی جمله در ایران شامل ترور میهمان ایران، شهید اسماعیل هنیه و شهروندان ایران حق پاسخگویی را برای سایر کشورها شکل دادهاست.
۳- نتانیاهو و سایر جنایتکاران پیرامون او به بهانه تعقیب گروههای مقاومت تمام قانونهای بینالمللی و حق حاکمیت کشورها را زیر پا میگذارند.
۴- با توجه به اینکه این جنایتکار امنیت ملتهای منطقه و جهان را به مخاطره انداخته است، بهنظر میرسد که ضرورت دارد دولتهای رسمی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند بهصورت متحد در برابر تجاوزهای اسرائیل با استفاده از حقوق قانونی خود عکسالعمل مشترک نشان دهند. و سایر کشورهای منطقه و سایر قدرتها را با خود همراه کنند. رها کردن مقابله با این جنایتکاران تنها به گروههایمقاومت، اقدام بازدارنده نخواهد بود.
۵- کشورهای منطقه باید به این قناعت برسند که امنیت و سرنوشتشان مستقل از ملتهای منطقه نیست. این امر نیاز به یک دیپلماسی بسیار فعال و هدفمند در سطحمنطقه و قدرتهای بزرگ است.
Translate post
۱- گویا جنایتهای اسرائیل را پایانی نیست. حمله به #ضاحیه_بیروت در لبنان و کشتار بیرحمانه مردمان در پی نسلکشیهای بیامان فلسطینیان جنایت علیه بشریت است. این موضوعی است که از سوی دادگاه کیفری بینالمللی نیز مورد تایید و تاکید قرار گرفتهاست. در جریان برگزاری مجمع عمومی سازمانملل نیز اینجنایات از سوی رهبران کشورها مورد تذکر و توجه قرار گرفت.
۲- تجاوز به خاک دیگر کشورها و انجام عملیات تروریستی جمله در ایران شامل ترور میهمان ایران، شهید اسماعیل هنیه و شهروندان ایران حق پاسخگویی را برای سایر کشورها شکل دادهاست.
۳- نتانیاهو و سایر جنایتکاران پیرامون او به بهانه تعقیب گروههای مقاومت تمام قانونهای بینالمللی و حق حاکمیت کشورها را زیر پا میگذارند.
۴- با توجه به اینکه این جنایتکار امنیت ملتهای منطقه و جهان را به مخاطره انداخته است، بهنظر میرسد که ضرورت دارد دولتهای رسمی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند بهصورت متحد در برابر تجاوزهای اسرائیل با استفاده از حقوق قانونی خود عکسالعمل مشترک نشان دهند. و سایر کشورهای منطقه و سایر قدرتها را با خود همراه کنند. رها کردن مقابله با این جنایتکاران تنها به گروههایمقاومت، اقدام بازدارنده نخواهد بود.
۵- کشورهای منطقه باید به این قناعت برسند که امنیت و سرنوشتشان مستقل از ملتهای منطقه نیست. این امر نیاز به یک دیپلماسی بسیار فعال و هدفمند در سطحمنطقه و قدرتهای بزرگ است.
Translate post