Telegram Web Link
توصیه من به حاکمیت سیاسی این است که مشورت کنند، از ظرفیت‌های کشور استفاده کنند چون کشور متعلق به آنان نیست، این کشور ظرفیت و تجربه دارد، باید از همه تجربه‌ها استفاده کنند، با مردم ملایمت کنند، در سال ۸۸ پذیرفته بودند که مردم به خیابان بیایند اما چه اتفاقی افتاد؟‌ باید سعه صبر داشته باشند و زود خلقشان تنگ نشود، چرا بعد از دو ماه هنوز هیچ هیئتی به کردستان نرفته است؟ چرا هیئت مناسبی به سیستان و بلوچستان نرفته است؟ ما تا کی می خواهیم به روش‌های بسیار منسوخ چنگ بزنیم؟ مثلا شما می خواهید در سیستان و بلوچستان، سیستانی‌ها را مقابل بلوچ‌ها بگذارید؟ اگر خدایی نکرده چنین آتشی در آنجا روشن شد چه کسی مسئولیت جان‌های بی گناهی که کشته می شوند، خواهد پذیرفت؟‌ چه کسی آنجا را آرام خواهد کرد؟
زمان لازم است من شخصا فکر می کنم مادامی که تصور جمعی از مردم در بلوچستان این باشد که کار جمهوری اسلامی تمام است این موضوع جمع نمی شود، من شخصا به بحث سیاست خارجی بیشتر از هر برگ دیگری فکر می کنم. یعنی اگر من امروز تصمیم گیر بودم قبل از هر چیزی به مسئله سیاست خارجی ایران می پرداختم و باید این پیام به مردم و معارضین منتقل شود که جمهوری اسلامی پایدار است چون پایداری قدرت می آورد.
در واقع خارجی ها تصمیم گرفته بودند اسد هم برود اما آیا رفت؟ غرب تعیین کننده نیست البته بخشی از موضع غرب تحت تاثیر جنبش ایرانی‌های خارج از کشور است و جنبش ایرانی‌های خارج از کشور بی سابقه‌ترین خیزش مهاجران در دنیا است. یعنی سابقه نداشته که مهاجران یک کشور در این سطح افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهند و خیلی از سیاست‌های مقامات غربی به ملاحظه این فضا است، الان سیاستمداران غربی حاضر نیستند راجع به ایران مثبت حرف بزنند چون افکار عمومی کشور خودشان را از دست می دهند زیرا در کشورهای آن ها دموکراسی وجود دارد، یکی از ابعاد مهم سیاست خارجی باید این می بود که نباید اجازه می دادیم چنین انسجامی بین مهاجران ایرانی خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد.
من فکر می کنم این بحران با خسارت کم یا خسارت زیاد تمام می شود، یک حرفی آقای قالیباف مطرح کرده و گفتند می خواهیم اصلاحات مشروعی را داشته باشیم و آقای رئیسی هم گفته است اصلاحات به معنی عقب نشینی نیست در واقع جمهوری اسلامی فرصت خواهد داشت که با اصلاحاتی مشکلات مردم را حل کند و دوباره مردم را در آغوش گیرد.
می تواند اینکار را بکند، بن مایه جمهوری اسلامی آن چیزی است که حسین شریعتمداری، سعید جلیلی و آقای وحید می گویند؛ آنها می گویند باید محکم‌تر می زدیم و من حتی به آقای اژه‌ای هشدار دادم و گفتم بدترین کار می تواند این باشد که جمهوری اسلامی به سمت یک فضای بسته‌تر برود در این صورت هم اقتصاد ضعیف‌تر می شود، هم ناکارآمدی تشدید می شود، هم مهاجرات افزایش پیدا می کند و هم بحران‌های آینده شدیدتر از این می شود. که از نظر اوضاع من بسته‌تر خواهد شد.
🟦در حاشیه سفر آقای شی جین پینگ به عربستان
 
🔷بحث موضع‌گیری چین برای من هیچ تازگی نداشت. چین این رویه را سالهاست که اتخاذ کرده‌است. لیکن، گروهی در تهران به هر دلیلی نمی‌خواستند که نشانه‌های آن را ببینند. شاید هم به دلیل حجم فساد فوق العاده‌ای که پیرامون قراردادهای چینی وجود داشت و دارد.
تنها دو نمونه را برایتان ذکر کنم. یکی کلی و دیگری جزیی.
1.       چین سرمایه‌گذاری بسیار بزرگی در توسعه کریدور دریای عمان-بندر گوادر تا چین انجام داده‌است. پروژه‌ای که به گفته‌ای بیش از ۴۲میلیارد دلار ارزش آن است. عبور از کوه‌های هندوکش با تمام ناامنی‌های آن و کشور پاکستان از حیث مهندسی در مقایسه با عبور از یک مسیر موازی نسبتا مسطح از چهابهار تا چین، و تا حد زیادی آماده بهره‌بردای و نیازمند سرمایه‌گذاری یک دهم آن پروژه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. بخش جاده‌ای آن تا حد زیادی موجود است و تنها نیاز به ارتقای سطح سرویس داد و بخش ریلی آن نیز تا حد زیادی اجرا شده است. تنها چیزی که این پروژه را با معنی می کند، دور زدن ایران است. در همان موقع من به چینی‌ها پیشنهاد کردم که شما بیایید روی این پروژه سرمایه گذاری کنید و اگر می‌خواهید وارد خاک افغانستان شوید، از طریق خواف-هرات و سپس تاجیکستان و قرقیزستان اقدام نمایید که کمترین هزینه را دارد. به قرقیزستان رفتم و با رییس جمهور آنجا صحبت کردم. ایشان گفت من نیز موضوع را با چینی‌ها طرح خواهم کرد. قرقیزها به‌شدت نیازمند این کریدور بودند. همین پیشنهاد را با تاجیک‌ها نیز در میان گذاشتم. چندین مکاتبه انجام دادم. لیکن، دریغ از کوچکترین پاسخ. معلوم بود که آنها تصمیم گرفته‌اند ایران را دور بزنند، تا از حیث استراتژیک هیچ گونه وابستگی به ایران برای اتصال به دریای عمان و خلیج فارس نداشته باشند.
2.       پروژه برقی کردن راه آهن نهران-مشهد را با هدف سرعت 200کیلومتر در ساعت و با ظرفیت حدود 40مییون مسافر در سال  با مبلغی در حدود 2میلیارد دلار قطعی کردم. در سفری که آقای شی چین پینگ به تهران داشت، تنها قراردادی که امضا شد، همین یک قرارداد بود که خود او هم قبل از سفرش به تهران بر آن تاکید کرده بود که می‌خواهم این قرارداد در حضورمن امضا شود. دقت کنید، قرار داد. نه یادداشت تفاهم. قرارداد یعنی همه مذاکرات در باره مسیر، مشخصات فنی، قیمت و جزئیات به نتجه رسیده و همه چیز قطعی شده و دو طرف متعهد به اجرای پروژه شده‌بودند. پس از آن ما می بایست 15% مبلغ پروژه را به صندوق پروژه تودیع کنیم. علیرغم تنگنای ارزی دولت، با هماهنگی مجلس شورای اسلامی، بلا فاصله این کار انجام شد و امروز که این مطلب را می‌نویسم، این مبلغ در صندوق پروژه موجود است. یعنی چیزی در حدود 300میلیون دلار. برای شروع فعالیت، طرف چینی می‌بایست یک ضمانتنامه پیش‌پرداخت به طرف ایرانی می‌داد تا قرارداد فعال گردد. ضمانتنامه پیش‌پرداخت کمترین ریسک را دارد. چون در برابر آن، طرف قرارداد کل مبلغ را برداشت می‌کند. از آن تاریخ تا کنون، هنوز چینی‌ها این ضمانتنامه را در اختیار طرف ایرانی قرار نداده‌اند و قراداد امضا شده متوقف است.
وقتی که حضرات سیاست نگاه به شرق را مطرح کردند، من در موقع مسئولیت نبودم. لیکن، به دلیل وظیفه ملی از تعدادی از دوستان که فکر می‌کردم در تصمیم‌گیری‌ها و یا دستِ کم در توجیه قضایا موثرند از جمله آقایان مصباحی مقدم، احمد توکلی و مرتضی نبوی وقت گرفتم و خدمتشان رسیم و گفتم، داستان از این قرار است. این اتکا به چین، امری موهوم است. لیکن، گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من/آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.
 و امروز باید شاهد پرده افتادن از چنین سیاستی باشیم.
چه کسی باور می‌کند که سیاست‌مداران ایران تا این حد در امور اهبردی واقعیت‌گریز باشند. البته من هم‌چنان معتقد به همکاری با چین هستم. لیکن از روی هوشیاری و با حفظ منافع ملی.      
نامه به آقایان خاتمی و نبوی: راهبردی برای صلح اجتماعی

جناب حجه‌الاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمی
جناب آقای مهندس بهزاد نبوی رییس جبهه‌ی اصلاحات
با سلام و عرض ادب 24/آبان/1401
هم‌چنان‌که مستحضرید شرایط داخلی و بین‌المللی کشور در وضعیت بحرانی قرار دارد. نحوه‌ی حکمرانی به‌گونه‌ای است که نه تنها هیچ نور امیدی را در دل‌هاروشن نمی‌کند، بلکه با تن‌ندادن به پذیرش واقعیت تحولات جامعه ایران، سوءتدبیر اقتصادی فاجعه‌آمیز و درک نادرست از شرایط منطقه‌ای و جهانی هر روز بر میزان ناامیدی عموم مردم می‌افزاید. نحوه‌‌ی برگزاری دو انتخابات 1398 و 1400 که منجر به حذف نیروهای ملی و کاهش مشارکت شهروندان گشت و نحوه‌ی مواجهه با موضوع برجام که تاثیر مستقیم و حیاتی بر امنیت ملی ایران گذاشته و می‌گذارد و هم‌چنین، عدم حل‌وفصل مسائل باقیمانده با گروه اقدام ویژه مالی (FATF) و ممانعت از تصویب و ابلاغ قانون الحاق ایران به دو کنواسیون پالرمو و سی اف تی که مبادلات مالی ایران را معلق معلق و پرهزینه نموده و موجب افزایش هزینه‌ی مبادلات تجاری ایران گشته‌است. اینها و مسائلی از این دست زندگی مردم ایران را در یک وضعیت نااطمینانی و تزلزل دائمی قرار داده‌است. افزون بر این‌ها، اخیرا سردرگمی در نحوه‌ی موضع‌گیری در برابر تجاوز روسیه به اوکراین و فروش پهباد به آن، ایران را به صورت عملی تبدیل به هدف سیاسی و نظامی از سوی قدرتهای غربی در شورای امنیت سازمان ملل کرده و دیگر قدرت‌های بزرگ را به انفعال کشانده‌است.
در شرایط تشدید وضعیت فرسایشی و نااطمینانی موجود، در درون، شاهد شکل‌گیری تعادل ناپایدار بوده و در بیرون، با توجه به نارضایتی‌های داخلی و ضعف موضع بین‌المللی ایران، عملا جنگ نرمی علیه کشور رسما آغاز شده و بیش از هر زمان دیگر افکار عمومی جهان علیه ایران تحریک شده‌است. این وضعیت در مورد ایران دستِ‌کم پس از جنگ جهانی دوم بی‌سابقه است و تا حدودی حتی شدیدتر و یک‌دست‌تر از شرایط بین‌المللی علیه افغانستان و عراق پیش از مداخله امریکا در آن دو کشور است. این وضعیت تمام خواسته‌های قدرت‌های متخاصم و رقیب منطقه‌ای ایران به‌ویژه اسرائیل و عربستان نو را تامین می‌کند و البته که مطلوب سایر قدرت‌های بزرگ چون امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و چین هر یک به دلیل خاص خود می‌باشد.
هنر سیاست مدیریت تعارض و دستیابی به صلح بین‌المللی در سطح جهانی و صلح اجتماعی در درون است. و گرنه آشوب و شورش مسیر خود را طی می‌کند و تجربه تاریخی نیز حکایت از بدفرجامی این مسیر دارد. شوربختانه، نظام حکمرانی در این شرایط به‌جای گشودن درهای سیاست‌ورزی به روی سیاست‌مدارن ملی، آنان را یکی پس از دیگری از صحنه‌ی سیاست خارج ساخته‌است و خود مانده و انبوهی از مساله‌های حل نشده و خیل کثیری از مردمان معترض. با این وجود، غرض از نوشتن این نامه این است که سیاست‌مدار ملی، حتی در شرایط سخت امتناع سیاست‌ورزی باید با ابتکار و تدبیر خود پنجره‌ای به سوی سیاست بگشاید و به‌نحوی بر این امتناع غلبه کند.
جنابان‌عالی، جبهه اصلاحات و سایر سیاست‌مدارن و نیروهای وطن‌خواه که از سرمایه‌های ملی این سرزمین هستید، قاعدتا بیش از این قلم به این حقیقت آگاهید و به شرایط می‌اندیشید. به‌هرروی، پیرو اظهار نظر شما، صدور بیانیه مجمع اصلاح‌طلبان و اظهار نظر برخی اندیشمندان و شخصیت‌ها در باره اعتراضات جاری، به عنوان یک شهروند به پیوست، ارزیابی خود را از شرایط ایران به همراه بازخوانی فرصت‌های قانونی موجود، منضم به یک «راهبرد خشونت پرهیز» برای خروج از بحران موجود ارسال می‌کنم. نکته کانونی راهبرد سه بخشی پیشنهادی این است که
1. در ادامه‌ی تحلیل وضعیت و اعلام نقطه‌نظرها، شرایط و خواسته‌های کلی و مهم، تمام نیروهای ملی، تنها بر حاکمیت قانون و ضرورت انتزاع ماموریت اجرای احکام شرعی از وظایف حکومت بر اساس قانون اساسی متمرکز شوند،
2. لغو کلیه دستورها، رویه‌ها، نهادها، سازمان‌ها و نهادهایی که خارج از قانون و قانون اساسی ابلاغ و تاسیس شده‌اند و در عمل حاکمیت قانون را مختل ساخته‌اند را خواسته محوری عملیاتی خود قرار دهند و
3. -در نهایت، حفظ منافع ملی در حوزه‌ی روابط بین‌الملل را هدف‌گذاری کنند.
و در کاربست این راهبرد به سه اصل
1. «اصالت مواضع» به مفهوم پرهیز از اتخاذ مواضع بینابین، متناقض، متعارض و بی‌توجه به الزامات هر موضع،
2. «صداقت در ارتباط با مردم» به معنی باور قلبی به آنچه که گفته می‌شود پرهیز از هدف‌های تاکتیکی و ابزاری ند و
3. نسبت به «پذیرش مسئولیت» مواضع و اقدام‌های پیشین و آینده پایبند باشند.
متن کامل در لینک روبه‌رو: https://vrgl.ir/9b2Es
🟦برای علیرضا خوشبخت و دیگر خبرنگاران در بند

♦️علیرضا را چندسالی است که می‌شناسم. خبرنگاری حرفه‌ای، کاردان و متعهد به اخلاق خبرنگاری. فزون‌تر آن‌که خبرنگاری که شرایط ایران و جهان را می‌فهمد و عمیقا دل‌بسته‎ی ایران و وطن‌خواه است. علیرضایی که من می‌شناسم، بی‌گمان در هیچ حرکتی که منجر به تجزیه‌ی ایران و یا اثری از وابستگی به خارج داشته باشد و یا موجب بی‌ثباتی و تضعیف ایران شود شرکت نکرده و نمی‌کند. زمانی که او و همسرش سرکار خانم زهرا توحیدی و دیگر خبرنگاران که پاره‌ای از آنان را از نزدیک دیده‌بودم، دستگیر کردند، بسیار با خود اندیشیدم که با چه تحلیل و مستندی این دستگیری می‌تواند اتفاق رخ داده باشد. و به هیچ نتیجه‌ای نرسیدم جز جوزدگی، شتاب و به‌قولی اقدام پیش‌گیرانه که البته اثری معکوس گذاشت. اکنون که بیش از دو ماه از دستگیر این خبرنگاران حرفه‌ای می‌گذرد، و ناکارآمدی سیاست رسانه‌ای حاکمیت به اثبات رسیده و مرجعیت رسانه‌ای شوربختانه از ایران به بیرون مرزها با اهدافی بسیار شوم و شیطانی انتقال یافته، قاعدتا همه‌ی کسانی که چنین راهکارهای تندی را فراروی تصمیم‌گیران گذاشته‌اند باید از این اقدام خود پشیمان باشند. و به عنوان عذر تقصیر به پیشگاه ملت در گام نخست، اسباب آزادی آنان را فراهم آورند.
♦️علیرضا که دارای دانشنامه مهندسی عمران است، دغدعه‌ای فراتر از کار مهندسی داشت. از این رو، از اشتغال در این حرفه که احیانا می‌توانست رفاه و اسایش بیشتری برای او فراهم آورد خودداری کرد و به دنیای رسانه قدم گذاشت. آن‌هم نه تنها به به‌طور تجربی که تا حد مدرک دکتری در علوم سیاسی به تحصیل ادامه داد و سال گذشته فارغ‌التحصیل شد. هرگاه با او صحبت می‌کردم از عمق دید تاریخی او از ایران لذت می‌بردم. او ایران را خوب می‌فهمید و به آن عشق می‌ورزید. از این‎رو نسبت به حرکت‌های تجزیه‌طلبانه و پرشرارت جریان‌های وابسته بسیار آگاه بود. به یاد دارم که او به دقت حرکت‌های پیرامون ایران را رصد می‌کرد. و نسبت به آنها واکنش نشان می‌داد. افزون بر این، او دارای فهم درستی از تحولات بین‌المللی و موقعیت ایران بود. دریافت درستی از قدرت ایران در صحنه‌ی جهانی و رقبا و مخالفان آن داشت.
♦️البته او بیش از یک خبرنگار فعال سیاسی بود. هرچند از چند و چون فعالیت‌های سیاسی او به تفصیل آگاه نیستم. لیکن، این را می‌توانم شهادت دهم که جریان‌های سیاسی ایران را خوب می‌شناخت. نگاه انتقادی او به همه‌ی جریان‌ها از جمله جریان اصلاح‌طلبی که او به آن منسوب بود برایم بسیار جالب بود. و این نشانه‌ی اصالت مواضع و صداقت او در رویارویی با واقعیت خارجی بود. جای او بی‌گمان زندان نیست. در این شرایط که مادر میهن در تب‌وتاب و تلاطم به‌سر می‌برد، کشور بیش از هر زمان نیازمند خبرنگارانی صادق، آگاه، شجاع و با شناخت خوب از ایران است. امیدوارم که دستگاه قضا بدون پیش‌داوری و بر اساس اصل برائت و با نگاه مثبت و مهر به پرونده او و سایر خبرنگاران عزیز بنگرد و سبب رهایی آنان را فراهم آورد. باشد که بتوانند وظیفه‌ی ملی خبرنگاری خود را ادا نمایند.
🟦چرا نامه به آقایان خاتمی و نبوی؟

🔻پس از انتشار نامه اینجانب خطاب به آقایان خاتمی و نبوی، نخستین نقدی که وارد شد این بود چرا این دو بزرگوار مخاطب نامه قرار گرفته‌اند؟ اینان که حضور فعالی در جریان‌های اخیر سیاسی نداشته‌اند و ندارند و تمایلی هم به حضور ندارند. گاهی هم که حضور پیدا می‌کنند، خلاف جهت اعتراضات حرکت می‌کنند. افزون بر این، دوره‌ی اصلاح‌طلبان گذشته‌است و اصلاح‌طلبی به پایان خط سیده‌است. از این رو، صحنه سیاسی را خالی کرده و محلی از اعراب ندارد. و مسائلی از این دست.
🔻در پاسخ این نقد عرض می‌کنم که قدر سیاست‌مدارن ملی‌مان را بدانیم. سیاست‌مدارن کالا و یا ابزارهای یک‌بار مصرف نیستند. شخصیت اینان در یک چرخه‌ی تاریخی و پس از طی فراز و فرودهای فراوان شکل می‌گیرد و به‌واقع سرمایه‌های اجتماعی یک ملت هستند. بنابراین، به‌راحتی نمی‌توان آنها را کنار گذاشت. اکنون بسیاری از اندیشمندان از شخصیت مرحوم ذکاءالملک فروغی به نیکی یاد می‌کنند و او را ناجی ایران در جریان اشغال 1320 توسط متفقین می‌دانند. شاید روزی که او با زیرکی توانست محمدرضا شاه را به مجلس شورای ملی ببرد تا سوگند پادشاهی یاد کند، بسیاری او را خائن به‌وطن نامیدند. لیکن، امروز که آب‌ها از آسیاب افتاده‌است قضاوت تاریخی آن است که فروپاشی نظام سلطنت در آن تاریخ، به مفهوم تقسیم ایران میان دو قدرت مسلط آن روزگاران انگلیس و روس بود. و هم‌چنین به مثابه‌ی سربرآوردن شورش‌های طائفه‌ای و قومی در گوشه‌گوشه‌ی کشور بر مبنای منفعت‌طلبی‌ها گروهی و یا به تحریک خارجی بود. از مرحوم مصدق نیز این روزها به نیکی یاد می‌گردد. لیکن، تاریخ گواهی می‌دهد که در جریان نهضت ملی، دشنامی نبود که به او داده نشده‌باشد. انواع اتهام‌ها از دزدی و خیانت گرفته تا خرفتی و امثال آن در برخی روزنامه‌ها از جمله روزنامه‌های وابسته به حزب توده نثار او می‌شد. پس به‌سادگی راجع به اشخاص قضاوت نکنیم. البته، این به این معنی نیست که ایشان منزه از هر نقدی هستند و یا اینجانب تمام رفتارها و مواضع ایشان را تایید می‌کنم. تنها می‌خواستم بگویم، که بیا تا قدر یکدیگر بدانیم.
🔻نکته دوم این‌که جناب خاتمی رهبر معنوی جریان متشکل اصلاح‌طلبی است و بنابراین، مخاطب قراردادن ایشان به‌معنی مخاطب قراردادن تمام جریان‌های اصلاح‌طلب است و نه یک شخص خاص. در مورد جناب نبوی نیز ایشان رییس جبهه‌ی اصلاحات می‌باشند. بنابراین، افزون بر شرافت شخصی، سوابق سیاسی ایشان دارای سمت رسمی در این جریان سیاسی هستند. پس مخاطب قرادادن شخص ایشان نیز درست و موجه است.
🔻و نکته آخر این‌که زمانی که نامه‌ای افشا می‌شود، به معنی این است که دیگر مخاطب آن تنها شخص و یا اشخاص مذکور در صدر نامه نیست. بلکه، تمام جامعه و تمام کسانی که به مضمون آن دسترسی پیدا می‌کنند، مخاطب هستند. بنابراین، هم‌چنان‌که در متن نامه آمده‌است، تمام ملت عزیز ایران و تمام اندیشمندان و تمام کسانی که دل در گرو ایران دارند و وطن‌خواه می‌باشند و دوست ندارند که جوانان این مرز و بوم به خاک و خون کشیده شوند و علاقمند به حفظ وحدت و یکپارچگی سرزمینی ایران و توسعه ایران مستقل هستند، مخاطب نامه می‌باشند. دیگر تنها آن دو عزیز مخاطب نیستند. تمام ملت عزیز مخاطب این شهروند می‌باشند.
♦️و اما در باره مرگ و زندگی اصلاحات و سنت‌گرایان و داستان وسط‌بازی در یادداشت بعدی پاسخ خواهم گفت.
🔲برای دکتر ایرج اعتصام

▪️در این روزگار پرآشوب دکتر ایرج اعتصام را از دست دادیم. استاد مسلم معماری که حقی بزرگ بر گردن معماری معاصر ایران دارد و صدها دانشجو و استاد تربیت کرد. از او فراوان آموختم و وامدارش هستم. مرام اخلاقی و ودل‌سوزی ملی او افزون بر دانش گسترده‌اش ستودنی بود. از خدای تعالی شادی روح او را مسالت دارم. این سوگ را به خانواده محترم او، جامعه حرفه‌ای و دانشگاهی و تمامی شاگردان و دوست‌دارانش تسلیت می‌گویم.
🟥شب یلدا و این روزگاران تلخ

♦️همه دوست داشتیم که این شب را با گردِ هم جمع شدن و خواند و گفتن حکایت‌های شیرین از گذشته و حال به شادی به صبح کنیم. لیکن، روزگار تلخ‌تر از آن‌ است که بتوان ناکامی‌ها را نادیده انگاشت. بی‌گمان، ملت ایران این روزها غمگسار است و به راهی برای شادی می‌اندیشد و امید که راهی به روشنایی گشوده شود.

♦️نیاکان ما شب یلدا را به عنوان درازترین شب سال و آغاز روندِ کوتاه‌شدن سیاهی شب و برآمدن روز می‌دانستند. لذا، بر این باور بودند که خورشید در این شب زاده می‌شود و روز و روشنایی بر تاریکی شب غلبه خواهد کرد. باشد که امشب با گردِ هم جمع شدن، امیدوارانه، با بازنگری کلی در آن‌چه گذشت، در اندیشه صلح اجتماعی باشیم و با خود تعهد کنیم که تحول را از مسیر خشونت‌پرهیز پی بگیریم.

♦️بی‌گمان، ققنوس ایران از زیر خاکستر برخواهد آمد و سیمرغ دانایی ایرانیان راهی سرفرازانه برای گذر از این تجربت تاریخی به ما نشان خواهد داد. و زندگی ایرانیان به سرخی دانه‌های انار و شیرینی شهد گل‌های بهاران خواهد شد.
🟥اصلاحات در دوراهه‌ی صلح اجتماعی و سازش‌کاری

گفت‌وگوی احمد غلامی با عباس آخوندی

🔶چندی پیش عباس آخوندی نامه‌ای به سران اصلاحات، سید محمد خاتمی و بهزاد نبوی نوشت و از آنان درخواست کرد در موقعیت خطیر کشور پا به میدان گذاشته، با مردم سخن بگویند و مطالبات آنان را به‌طور جدی پیگیری کنند. نامه آخوندی بازخورد بســیاری در میان اصلاح طلبان داشت. او در این نامه درصدد است بزرگان اصلاحات را یک گام به پیش فرا بخواند. نکته مهم بحث او، پرهیز از محافظه‌کاری برای ارائه راه‌کارهای عملی از سوی اصلاح‌طلبان اســت.

🔶در گفت‌وگوی پیش رو، عباس آخوندی مصمم است تا مرز میان سازش‌کاری و اصلاح طلبی را روشن کند. مرزی که در ســال‌های اخیر از سوی اصلاح طلبانی که دغدغه مشارکت در قدرت را داشته‌اند سخت مخدوش شده است. با عباس آخوندی گفت‌وگویی داشته‌ایم که می‌خوانید.

🔻1. نامه اخیر شما به دو تن از چهره‌های مؤثر اصلاحات، محمد خاتمی و بهزاد نبوی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. چراکه این چهره‌ها اینک از افراد مستقلی هستند که می‌توانند با مردم از جایگاهی سخن بگویند که دیگر جایگاه قدرت نیست، گیرم جامعه به این چهره‌های اصلاح‌طلب روی خوش نشان ندهد اما آنان باید به‌عنوان کنشگران سیاسی که در وضعیت موجود سهم داشته‌اند، پا به عرصه عمومی گذاشته و رسالت تاریخی خود را انجام دهند. انتظار شما از این چهره‌ها چیست؟ به نظر شما در شرایط کنونی آنان باید چه موضعی داشته باشند؟

🔷از آنجا که این دو در ارتباط با جریان اصلاح‌طلب تعریف می‌شوند، انتخاب آنان به‌عنوان مخاطبِ این بحث را به پیش می‌کشد که هنوز اصلاح‌طلبی نمرده است. این موضوعی است که می‌توانیم درباره آن بحث کنیم. لیکن در این ارتباط، مسئله‌ مهم این است که به این بیندیشیم که آیا مفهوم اصلاح‌طلبی به مفهوم سازش با وضع موجود و یا به‌نحوی تلاش برای ماندن در چرخه قدرت است؟ و یا آیا اصلاح‌طلبی می‌تواند همراه با مفهوم تحول بنیادین در ساختار قدرت و تغییر کلی وضع موجود آن‌هم به‌صورت خشونت‌پرهیز تعریف شود؟ این نکته بسیار مهمی است.

🔷اخیرا در عرصه‌ی سیاست ایران، مفهومی با عنوانِ «وسط‌بازی» با بارِ منفی سکه‌ی روزگار شده است. این برچسب و مفهوم، همان شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» است. درواقع، آن شعار روی دیگر سکه‌ی همین «وسط‌بازی» است. این شعار سال 1396 توسط یک‌سری از اصولگرایان با سابقه فعالیت نظامی و امنیتی و هم‌زمان با گروهی از براندازان خارج‌نشین مطرح شد. الان هم در جریان اعتراضات جاری، این بحث که «یا با مایی یا بر مایی» از سوی دو طرف مطرح می‌شود و تا حد زیادی "سیاست‌ورزی" را در ایران با چالش جدی مواجه کرده و به سمت بن‌بست کشانده‌است. باز یادمان باشد که این شعار نیز اولین بار در تاریخ معاصر توسط "جرج بوش پسر" سرداده‌شد. در هر صورت، هدف من این بود که جریان اصلاحی با بازنگری بنیادین خودش از مفهوم «سازش» عبور کند.

🔷به‌گمان من اصلاح‌طلبی به‌شرطی در این شرایط می‌تواند در تغییر معادلات موؤثر باشد و به سیاست‌ورزی بپردازد که پیش از نقد دیگران و جامعه خود را نقد کند. مشکل اصلاح‌طلبان آلودگی آنان به قدرت است. البته هر جریان سیاسی در نهایت هدفش "کسب قدرت" برای "توسعه ملی" است. چون توسعه بی قدرت امکان پذیر نیست. لیکن، کسب قدرت با "آلودگی به قدرت" تفاوت دارد. آلودگی به قدرت سبب می‌شود که رفتار اصلاح‌طلبی به وسط‌بازی تقلیل یابد؛ "نه این نه آن"، "هم این هم آن". من می‌خواهم بگویم سیاست‌ورزی می‌تواند مفهوم دیگری داشته باشد و می‌تواند از مفهومِ "سازش" عبور کند و به مفهوم "تحول"، آن‌هم تحولِ بنیادین وارد شود.

🔸متن کامل را در لینک روبه‌رو بخوانید: https://vrgl.ir/msDSP
🟦دام شارلی ابدو برای ایران

🔻ایرانیان عزیز
🔻آقای جمهوری اسلامی
♦️به‌هوش باشید که در دام هفته‌نامه هزل‌نویس شارلی‌ابدو نیفتید. این مطبوعه‌ای است که پایبند اخلاق روزنامه‌نگاری نیست و هر از چند گاهی با طرح کاریکاتورهای تحریک‌آمیز موجب تنفر و خشونت میان پیروان ادیان و گرایش‌های سیاسی مختلف در جهان می‌شود. راهکار گذشت بزرگوارانه از کنار آن است. پاسخ به آن افتادن در دام آن است.
"وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا (الفرقان: 72)
و كسانى‏ اند كه گواهى دروغ نمى‏ دهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏ گذرند"

♦️بی‌توجهی به خواست‌های ملی ایرانیان در داخل و بی‌تدبیری در سیاست خارجی؛ به‌طور مشخص مذاکرات برجام و جنگ اوکراین که جای بحث آن‌ها در این مقال نیست ایران را در آستانه‌ی یک رویارویی جدی با غرب و هم‌پیمانان منطقه‌ای او با مطامع و منافع مختلف قرار داده‌است. در این شرایط سرویس‌ها و عوامل‌شان بی‌گمان دست به هر تحریکی می‌زنند تا آتش اختلاف را بالا نگاه دارند. این روزها کوچکترین اشتباه، می‌تواند منجر به زیان‌های جبران‌ناپذیر ملی گردد.

♦️اقدام مطبوعه شارلی‌ابدو را باید در این بستر نگاه کرد. ازاین‌رو، بهترین تدبیر همان آموزه قران کریم است که از کنار آن کار بیهوده با بزرگواری گذر کنید. می‌توان باور داشت که آنانی که در آن مطبوعه آن کاریکاتورها را طراحی و ترسیم کرده‌اند، از روانشناسی سیاست خارجی ایران آگاه بوده‌اند و از ابتدا قصد به گروگان گرفتن رابطه ایران وفرانسه و سپس ایران و اروپا با انتشار آن داشته‌اند. که متاسفانه تا این لحظه موفق شده‌اند.

♦️صحنه سیاست خارجی صحنه دوراندیشی و امنیت ملی است. صحنه رفتارهای احساسی و هیجانی نیست. اندکی بیشتر تامل کنید. شرایط به واقع خطیر است.
🟦 انحلال شورای انقلاب فرهنگی

🔻 جناب آقای احمد توکلی

♦️ نامه شما به آقای رِئیسی در باره مصوبه کنکوری شورای انقلاب فرهنگی که از آن به عنوان لکه ننگی در تاریخ آموزش کشور یاد کرده‌اید را در اعتماد آنلاین مورخ 10/10/1401 دیدم. نخست اجازه دهید که از دو منظر از این بابت به شما سپاس بگویم. نخست این‌که بدون لکنت به موضوعی که به سرنوشت صدهاهزار جوان ایرانی از حیث نقض عدالت آموزشی مربوط می‌شود از یک سوی و از سوی دیگر موجب شکست فرایندهای توسعه دانش، رشد آگاهی ملی و تحقق اقتصاد دانش‌بنیان می‌گردد، پرداخته‌اید بسیار ارزشمند است. و منظر دوم آن‌که به صورت یک بررسی موردی، شکست شورای انقلاب فرهنگی در دستیابی به اهداف نخستین‌اش را به وضوح ترسیم کرده‌اید. و ارزش این دستاورد دوم هرچند ممکن است تبعی باشد و از ابتدا اراده‌ای برای آن نداشته بوده‌اید، از دستاورد نخست کمتر نیست.
♦️ شما گفته‌اید که "قرار بود که ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی به حوزه سامان دهی کنکور، برای دو امر مهم، یعنی «سر و سامان دادن به سهمیه‌های ناعادلانه» و «پاکسازی برنامه‌های آموزشی صدا و سیما از افراد بی علم، مفسد و سبکسر» باشد؛ اما آنچه به امضای رئیس جمهور قبلی رساندند و به شما تحویل شد، عاری از هر دوی این مهمات است و اتفاقا در همین مدت، منافع مفسدان آموزشی و افرادی خاص از جمله تاجران کنکور و صاحبان مدارس و دانشگا‌ه های غیردولتی را تامین کرده است". و هم‌چنین اشاره کرده‌اید که "در تاریخ 08/10/1400 جناب آقای دهقان معاون حقوقی ریاست جمهوری، غیر قانونی بودن این مصوبه را رسماً اعلام کردند. علیرغم اصلاحیه‌های این مصوبه در جلسات ۸۵۵ و ۸۶۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی مورخ 05/11/1400 و 17/03/1401، معاونت حقوقی ریاست جمهوری برای بار دوم و بار سوم بر غیرقانونی بودن این مصوبه و اصلاحیه های آن رسماً تاکید کردند که هیچ یک از اظهارنظرهای رسمی این معاونت مورد توجه این جریان انحرافی قرار نگرفت. همچنان که به اعتراضات و ایرادات ۲۷۱ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی علیرغم همدلی و همراهی شما و مجلس ، با کارشکنی های فراوان ترتیب اثر داده نشد". و در تاریخ 27/07/1400 طی نامه‌ی دیگری به آقای رئیسی پس یک مقدمه‌ای اعلام می‌دارید که "دیگر بر همه ثابت شده است که این افراد هیچ پاسخی برای این ایرادات ندارند و به پیامدهای خطرناک آن بی توجه هستند [و آن‌که] مصوبه جلسه شماره ۸۴۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی و اصلاحیه‌های بعدی آن با دلائل روشن، خلاف قانون اساسی" است. و از جمله به چند فساد موردی اشاره می‌کنید از جمله فساد موسوم به پرونده ۱۳۴ نفر.
♦️ حال سخن من با شما این است که چگونه شما از نهادی که اساسا وجودش خلاف قانون اساسی است انتظار مصوباتی در راستای تحقق عدالت، توسعه و انطباق با قانون اساسی دارید. جایگاه شورای انقلاب فرهنگی که اکنون در نهادی در ظرفیت قانون‌گذار و مجری در صحنه نظام حکمروایی کشور نقش‌آفرینی می‌کند در کجای قانون اساسی است؟ شما می‌گویید که "نقش آموزش عالی در امر توسعه کشور بی‌بدیل است... پس بدانید که با معضلات ناشی از مصوبه کنکوری این شورا جوانان ایران و آینده کشور را از چه فرصت‌های گران‌قدری محروم می‌کنید". و ادامه می‌دهید که "یکی از مهم‌ترین دلایل توسعه‌نایافتگی ایران ثروتمند که خیل عظیمی از جوانان مستعد را دارد، همین بی‌اعتنایی به ارتقای علمی واقعی آنان است و چون نقش بی‌بدیل آموزش دانشگاهی در توسعه کشور، از منظر اقتصاد سیاسی و اقتصاد توسعه کاملاً پذیرفته شده است، با این کار، راه سنگلاخ جدیدی در برابر رشد و عدالت نهاده می‌شود".
♦️ پرسش من از شما این است که چگونه از نهادی که به زعم شما هیچ‌گونه پاسخگویی عمومی ندارد و فعال مایشاء است انتظار نقشی توسعه‌گرا در نظام حکمروایی ملی دارید؟ شما به نیکی می‌دانید که این شورا نه تنها در حوزه‌ی دانشگاه سبب عقب‌ماندگی نظام دانشگاهی ایران شده و استاد و دانشجو را از چرخه‌ی مشارکت در نظام حکمروایی دانشگاهی بیرون رانده‌است، که در حوزه‌ی عمومی نیز یکی از مسببان شکاف اجتماعی در میان ملت ایران، سیل مهاجرت نخبگان و همین غائله‌ی اخیر حجاب با آن مصوبه‌ی بی‌معنی و غیرقابل اجرای خود شده‌است. انتظار کارآیی و کارآمدی از شورای انقلاب فرهنگی با کدامیک از تجربه‌های گسترده‌ی شما در دولت، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت و رسانه سازگار است؟
🔻 آقای توکلی عزیز

♦️ اجازه دهید یکبار با هم موضوع شورای انقلاب فرهنگی را از آغاز تاسیس تاکنون به‌صورت خیلی گذار عبور کنیم. مرحوم امام (ره) در پیام تبریک نوروز 1359 از جمله به تفصیل به مساله دانشگاه‌ها می‌پردازند. ایشان تصریح می‌کنند که « باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه‌های سراسر ایران بوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی» و متعاقب آن در تاریخ 23خرداد1359 اقدام به تاسیس ستاد انقلاب فرهنگی کردند. و در 19آذر1363 این ستاد را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارتقا دادند. این شورا در دو نوبت در مهر1375 و مهر 1393 از سوی مقام معظم رهبری مورد ترمیم قرار گرفت. و اکنون پس از گذشت 42 سال تبدیل به یک سازمان عریض و طویل با شوراها، دبیرخانه‌ها، و سازمان‌های تابعه متعدد تبدیل شده‌است.
♦️ در مقام یک نقد سریع می‌توان گفت که کاربست عبارت «تصفیه استادان» تحقیر فرهیخته‌ترین صنف اجتماعی و ابلاغ دستور تصفیه بدون طی مراحل قانونی در دادگاه‌های صالح و بر اساس موازین قانونی، آشکارا تضییع حقوق شهروندی آنان بود. و دلیل فوریت آن نیز روشن نیست. ولی، اگر با تسامح بپذیریم که کاربست این ادبیات و دستیازی به این نوع اقدامات از ویژگی‌های روزهای نخستین انقلاب‌ها در سراسر جهان است، در باره تداوم آن تا کنون چه پاسخی داریم؟ در شرح وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی که برروی وبگاه آن در دسترس عموم است اختیار سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی، تعیین شاخص‌های کمی و کیفی، برنامه‌ریزی، تهیه و تصویب طرح، تصویب ضوابط، تعیین مرجع برای فعالیت‌های مختلف و تایید انتصاب مدیران دانشگاه‌ها را دارد. اگر این شورا در مقام ارائه‌ی مشورت به مقام رهبری عمل می‌کرد، اشکالی قانونی بر آن وارد نبود. لیکن، شرح وظائف مشروح آن در 28 ماده که هیچ‌گاه در مجلس شورای اسلامی به تصویب نرسیده و به قانون تبدیل نشده‌است، آشکارا مغایر قانون اساسی است. حیطه‌ی مداخلات گسترده شورا و دبیرخانه آن که بخشی مداخله‌ی آشکار در حیطه‌ی وظایف و اختیارات مجلس در مقام قانون‌گذاری است و بخشی دیگر مداخله مستقیم در وظایف قوه مجریه و دستگاه‌های اجرایی ذیربط است، نمونه‌ی کامل عدول از حاکمیت قانون در کشور است. حال آن‌که مرحوم امام (ره) طی نامه مورخ 7آذر1367 در پاسخ به تعدادی از نمایندگان در باب مداخله مجمع تشخیص مصلحت در امر قانون‌گذاری، اعلام کرده‌بودند که «ان‏شاءاللّه‏ تصمیم دارم در تمام زمینه‏ها وضع به صورتى درآید که همه طبق قانون اساسى حرکت کنیم».
♦️ بی‌گمان، مساله شورای عالی انقلاب فرهنگی و دبیرخانه آن که اکنون هم‌چنان‌که شما اشاره کرده‌اید ذینفعان فراوانی دارند، موضوع ناشناخته‌ای برای مقام‌های رسمی، استادان فرهیخته کشور، سیاست‌مداران ملی و فعالان فرهنگی و اجتماعی از هر طیف و گروهی نیست. تمام کسانی‌که با امر آموزش و پرورش، آموزش عالی، فرهنگ و رسانه سروکار دارند، با مداخله‌های هزینه‌آفرین آن آشنا هستند. از این‌رو، به عنوان یک معلم دانشگاه به شما پیشنهاد می‌کنم با توجه به عنوانی که برای خود "رئیس هیئت‌مدیره دیده‌بان شفافیت و عدالت" انتخاب کرده‌اید و عضویتی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام دارید، مطابق نظر مرحوم امام رضوان الله علیه سیاست بازگشت به قانون اساسی را پیشه کنید و پیشنهاد انحلال این شورا را بدهید. این به صواب نزدیکتر است.

رونوشت:

🔻 جناب آقای دکتر محمدرضا عارف، رییس محترم کانون صنفی استادان دانشگاهی ایران

♦️ جهت آگاهی و طرح موضوع در شورای مرکزی کانون و پی‌گیری موضوع به‌عنوان یک خواسته‌ی صنفی
♦️اخیرا در فضای مجازی و رسانه‌های مختلف سخن از صلاحیت آقای خسروپناه است. لیکن، به گمان من، این مساله فرعی است. و اساسا سمتی که ایشان به آن منصوب شده‌اند، فاقد بنیان قانونی است و اثر کارکردی‌اش عقب نگاه داشتن نظام دانشگاهی ایران، بی‌اعتنایی به استادان و اغتشاش فرهنگی بوده‌است. بنابراین، به‌عنوان یک خواسته‌ی ملی باید خواهان انحلال شورای عالی انقلاب فرهنگی و بازگشت به حاکمیت قانونی اساسی بود.

🔻رونوشت مجدد به آقای دکتر محمدرضا عارف به عنوان رییس کانون صنفی استادان دانشگاهی ایران جهت طرح موضوع در شورای مرکزی این کانون
🟦 خیزش اجتماعی و پرسش‌هایی برای گفتگوی جمعی ایرانیان

✍️ عباس آخوندی 24/دی/1401
♦️ از میان تحلیل‌های جامعه‌شناختی که در باره اعتراض‌های سه ماهه‌ی اخیر خوانده‌ام، خوانش آقای دکتر حسن محدثی گیلوایی تحت عنوان "چشم‌اندازی نظری در باره‌ی خیزش‌های اجتماعی ایران" را جامع‌ترین و سودمندترین یافتم. هرچند سایر متفکران برجسته نیز هریک به سهم خود گوشه‌هایی از این خیزش اجتماعی را به‌خوبی ارزیابی کرده‌اند که به جای خود محل رجوع می‌باشند. به‌هرروی، متن ایشان را پیوست می‌نمایم و به همه‌ی ایران‌دوستان و کسانی که خواستار تحول راهگشا در ایران هستند، توصیه می‌کنم که با حوصله این نقد تفصیلی را به دقت چندبار بخوانند. باید به دقت به مساله‌ی ایران پرداخت و خسته نشد. بی‌حوصلگی سم مهلک است. ایشان در بخش نتیجه‌گیری نکاتی را متذکر می‌شوند از جمله:

🔻 بدون انجام اصلاحات اساسی و تلاش صادقانه و اعتمادآفرین برای برآوردن نارضایتی‌هاو اجابت خواسته‌ها، امکان حل و فصل وضعیّت خصومت‌آمیز بین مردم تغذیه‌کننده‌ی جنبش اجتماعی از یک سو و حکومت از سوی دیگر وجود ندارد. در صورت عدم حرکت در این مسیر، خیزش‌های بعدی نیرومندتر و وسیعترو خشونت‌بارتر و مخرّب‌تر خواهند بود

🔻 به دلیل تهی شدن سیستم اجتماعی (رژیم سیاسی) از خبره‌گان کاربلد، توانش تدبیر سیستم در مواجهه با وضع کنونی و برخورد با ناراضیان نه تنها مطلوب نیست بلکه عملاً علیه خود سیستم عمل می‌کند و حیات درونی سیستم را بیشتر به خطر می‌اندازد؛ به جای آنکه به بقای آن کمک کند. در دهه‌های اخیر نهادهایی چون شورای نگهبان و دیگر سازمان‌های گزینش‌گربه‌شدّت ضدّ کارکردی عمل کرده‌اند.

🔻 عدم به‌رسمیّت شناختن حقوق معترضان سبب غیرمشروع ساختن کلّ قانون در چشم آنها می‌شود و اعتراضات را به سمت غیرمدنی شدن و جنایی شدن سوق می‌دهد. استفاده از روش‌های سرکوب بدون به‌رسمیّت شناختن حقوق معترضان نیز اعتراض غیرمدنی پدید می‌آورد.

♦️ مخاطب این سخنان هم حکومت و هم جامعه است. گوش حکومت هرچند هم گران باشد متوجه صدای جامعه است. مهم این است که صدای جامعه همهمه نباشد که نامفهوم باشد. سخنان باید واضح، رسا و وافی به مقصود باشند. در سه نتیجه‌گیری پیش‌گفته چندین نکته وجود دارد که پیشنهاد می‌کنم به‌طور جمعی در باره آنها بیندیشیم.
1- انجام اصلاحات اساسی. آیا از اصلاحات اساسی تصویر روشنی داریم؟
2- تلاش صادقانه و اعتماد آفرین. قاعدتا این تلاش هم از سوی حکومت و هم از سوی سیاست‌مداران ملی باید انجام پذیرد. نصیحت به حکومت‌گران را فعلا به کناری بگذاریم. تلاش صادقانه و اعتمادآفرین سیاست‌مداران ملی چه ویژگی‌های باید داشته باشد؟
3- اجابت خواسته‌ها. آیا غیر از تعریف‌های بسیار کلی، تعریف جزیی و عملیاتی از خواسته‌های ملی وجود دارد؟
4- عمل ضدکارکردی نهادها. با نتیجه‌های ضدکارکردی شورای نگهبان همه آشنا هستیم. لیکن، آیا تنها این نهاد رفتار ضدکارکردی دارد؟ و یا آن‌که نهادهای دیگری هم وجود دارند که منتجه عملکرد مجموعه‌ی آن‌ها موجب این نارضایتی‌ها گسترده شده‌است. آنان کدامند؟ و ضعفشان چه بوده و چیست؟
5- به‌رسمیت شناختن حقوق معترضان. این موضوع نیز دو وجه دارد. به‌رسمیت شناختن توسط حکومت و نهادهای جامعه مدنی. حال پرسش این است که جامعه‌ی کدام بخش از اعتراض‌ها را در چارچوب قانون، همبستگی و منافع ملی و صلح اجتماعی حقوق معترضان می‌داند و چه بخش‌هایی را نمی‌تواند بپذیرد؟ آیا اجماعی حداقلی در این موارد وجود دارد؟

♦️ پیشنهاد می‌کنم که به‌صورت جمعی به پرسش‌های پیش‌گفته و پرسش‌های دیگری که سایر اعضای جامعه و اندیشوران طرح می‌کنند بپردازیم تا زمینه یک‌گفتگوی سامان‌مند و جمعی برای دستیابی به صلح اجتماعی فراهم آید.
shorturl.at/zDT78
🔷 تقدم حل مساله اوکراین بر برجام

✍️ عباس آخوندی، 28/دی/1401

🔻تنش میان ایران و اروپا رو به فزونی است و هیچ نشانه‌ای از اهرم‌های مهار وجود ندارد. ریشه‌ی این موضوع به تلقی غرب از همراهی ایران و روسیه در جنگ اوکراین باز می‌گردد و مساله‌ی برجام در آن نقش پررنگی ایفا نمی‌کند. زیان‌های این رویارویی غیرقابل جبران و برای هیچ است. و این افکار عمومی ملت ایران را بسیار آزار می‌دهد. بی‌گمان پیامدهای این درگیری؛ فعلا در مرحله‌ی لفظی تعادل منطقه‌ای را به زیان کشورهای منطقه و به سود اسرائیل تغییر خواهد داد. عبور از این مرحله نیازمند هوشمندی فراتر از دولت مستقر است. باشد سیاست‌سازان تدبیری بیندیشند.

🔻به فضای رسانه‌های غربی که نگاه کنید بسیار ملتهب است. دیشب مصاحبه یکی از نماینده‌های مجلس اوروپا را مستقیم گوش کردم به وضوح می‌گفت ما در پی این هستیم که طی فرایندی اساسا مشروعیت ج.ا. ایران را در نظام بین الملل سلب کنیم. باید ریشه‌ی این هدف‌گذاری را جستجو کرد و آن را خشکاند. گرهی که با دست باز می‌شود را با دندان باز نمی‌کنند. فضای بسیار شدیدی علیه ایران شکل در افکار عمومی جهان شکل گرفته‌است. نه تنها رسانه‌های بین‌المللی که حتی رسانه‌های کوچک محلی در غرب و رسانه‌های زرد مرتب مسائل ایران را بزرگنمایی و افکار عمومی را برای هرگونه عملیات احتمالی علیه ایران آماده می‌کنند. در این فضا، پاسخ‌های پرخاشگرانه و به‌ظاهر از موضع قدرت، دقیقا بازی در زمین جنگ‌سالاران است. این نوع موضع‌گیری‌ها تنها شواهد مورد نیاز آنان را تکمیل می‌کند. اگر پیش از جنگ اوکراین تنها لابی اسرائیل در غرب در پی امنیتی کردن پرونده ایران بود، اکنون این مساله عمومیت یافته‎است. و این آستانه‌ی پرمخاطره‌ای برای هیچ است. به‌خاطر داشته‌باشیم که نتانیاهو با توجه به بحرانی که در درون دارد، حتما در پی صدور بحران به خارج است. از این‌رو، در این شرایط باید از هر گونه رویارویی مستقیم خودداری کرد. باید فضا را آرام ساخت.

🔻در فضای پیش‌گفته، حل مساله اوکراین برای ایران در وضعیت حاضر نسبت حل مساله هسته‌ای و مذاکرات برجام از فوریت بیشتری برخوردار است. غربی‌ها به واقع، از بحث هسته‌ای ایران هیچ‌گاه نگرانی جدی‌ای نداشته‌اند و از آن بیشتر به عنوان یک بهانه و ابزاری برای کنترل ایران در نظام بین‌الملل استفاده می‌کرده‌اند و می‌کنند. این دامی بود که آنان برای ایران پهن کردند و ایران شوربختانه، داوطلبانه و کورکورانه وارد آن شد و 20 سال است که کشور گرفتار است. ایران از توسعه عقب ماند، تجارت مختل شد، تورم سر به فلک کشید و فقر همه‌گیر گشت، جامعه فروپاشید و روند سراشیبی هم‌چنان ادامه دارد. با این وجود، کمتر رابطه‌ی ایران و غرب به رویارویی مستقیم کشیده‌شد. لیکن، اروپائیان در مورد اوکراین، حساسیت دیگری دارند. چون آنجا یک صحنه‌ی رویارویی تمام عیار غرب و روسیه است. و امنیت و زندگی‌شان مطرح است. روس‌ها با رندی و نامردی تمام و ما هم با بی‌تدبیری و موقعیت ناشناسی تمام وارد بازی روس‌ها شدیم. کشورها در باره‌ی امنیت خود با هیچ‌کس شوخی ندارند. هم‌چنان‌که ما با هیچ‌کس در دوران جنگ شوخی نمی‌کردیم. ایران باید به نحو اطمینان‌بخشی و مستقل از مذاکرات برجام خود را از بحث درگیری روسیه-اوکراین جدا کند. یک ساعت زودتر بهتر. ایران هیچ‌گونه منافعی در این جنگ ندارد. لجبازی و مقاومت در این ارتباط، هیچ مبنای منافع ملی و یا توجیه اخلاقی ندارد.

🔻دستگاه سیاست خارجی باید به‌صورت شفاف و آشکار با اتحادیه اروپات وارد مذاکره مستقیم و بی‌واسطه شود و بگوید که در این ارتباط آمادگی دارد که از غرب ابهام‌زدایی کامل بکند و بی‌طرفی خود را در عمل به‌اثبات برساند. این اقدام به مفهوم ضعف نیست. توضیح، رفع ابهام و اجتناب از نزاع شرط عقل است. روسان نیز باید موقعیت ایران را درک کنند و از ایران درخواست درگیری در نزاعی که ایران هیچ سمت ماجرا نیست، نداشته باشند.
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
جناب رئیسی،

وضعیت سیاست خارجی کشور بحرانی است. از آغاز دولت سیزدهم، برخلاف وعده‌های انتخاباتی شما، روابط ایران و همسایگان - حتی روابط ایران و عراق - به صورت‌ ملموسی رو به افول رفته است. در یک سال و نیم گذشته از مذاکرات با عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس هیچ پیشرفتی گزارش نشده است. ابتکارات دیپلماتیک کشور مانند «طرح صلح هرمز» - که می‌توانست نظم جدیدی در منطقه بر مبنای مقوله استراتژیک «منطقه قوی» و در بستر حقوقی قطعنامه ۵۹۸ پایه‌ریزی کند - به کُل معطل مانده و در غیاب آن و چارچوب‌های مشابه، «پیمان‌های ابراهیم» همچون تار عنکبوت دور کشور تنیده می‌شود. حتی محتمل است عربستان نیز به زودی به صورت رسمی به این موج «عادی‌سازی» - که اسرائیل را در حفظ زرادخانه هسته‌ای و تداوم اشغال و تعرض به ایران مصون می‌سازد - بپیوندد.

روابط ایران و روسیه - که بنا بود رابطه راهبردی و تجاری سودمندی باشد - به دلیل کشیده شدن ناخواسته پای ایران به جنگ اوکراین - حاوی هزینه و ریسک سنگین امنیتی و نظامی شده؛ و در بُعد اقتصادی نیز - به دلیل تعمیم تحریم‌های روسیه به ایران - آورده قابل ذکری نداشته است. ایضا، رابطه ایران و چین هم - به دلیل تعلل در احیای برجام - راکد مانده و این رکود موجب شده نه تنها همکاری‌های پیش‌بینی‌شده در قرارداد موسوم به «قرارداد ۲۵ ساله» محقق نشود، بلکه دولت چین جهت تحکیم روابط اقتصادی، سیاسی و راهبردی خود با رقبای ما، حتی حساسیت‌های تاریخی ایران را نادیده بگیرد!

همچنین، روابط ایران و غرب هم به پایین‌ترین و پرتنش‌ترین سطح خود در ۳۰ سال اخیر رسیده است. حتما مستظهر هستید روند احیای برجام عملاً متوقف شده. روابط کشور با نهادهایی مانند پارلمان اتحادیه اروپا قطع شده. در سطوح ملی و منطقه‌ای - از کانادا تا اتحادیه اروپا - بر تعداد و دامنه تحریم‌ها به صورت و سرعت قابل ملاحظه‌ای افزوده شده. ایران از کمیته مقام زن سازمان ملل حذف گردیده و به صورت جدی در راهروهای مجالس و کانون‌های قدرت غرب از اخراج سفرا و نمایندگان ایران صحبت می‌شود. برخی سران کشورهای غربی در یک چرخش بی سابقه به صورت علنی از کلیدواژه «رژیم چنج» - که اسم رمز سیاست‌های قهرامیزی مانند محاصره اقتصادی و اقدام نظامی است - سخن به میان می‌آورند. از کاخ سفید گرفته تا کاخ الیزه از تندروترین و افراطی‌ترین گروه‌های اپوزیسیون و تجزیه‌طلب میزبانی می‌شود. لحن دیپلماتیک و متعارف سران غربی در برابر ایران - که بعضا ایران را شریک (Partner) خود در برجام می‌خواندند - به لحنی توهین‌آمیز و نامتعارف تبدیل شده تا آنجا که در بالاترین سطوح سیاسی در برخی کشورها از ایران با القابی مانند «بَربَر» و «وحشی» یاد می‌کنند؛ و به صورت بی سابقه، در فرایندی خارج از عرف و حقوق بین‌الملل، در پارلمان‌ها و قوای مقننه آن‌ها از قرار دادن سپاه در لیست سازمان‌های تروریستی سخن به میان می‌رود.

در کنار همه این موارد، افکار عمومی نیز به شدت علیه ایران بلند شده‌ تا جایی که بستر مناسبی برای انواع فشارهای قانونی و غیرقانونی فراهم آورده است.

تمام این اتفاقات نیز در شرایطی رخ می‌دهد که قدرت نظامی و ظرفیت غنی‌سازی کشور - که «قدرت سخت‌افزاری» و «قدرت بازدارندگی» و «اهرم مذاکراتی» کشور تصور می‌شد - در بالاترین سطح خود قرار دارد!

حال، پرسش اینجاست که چرا - علیرغم تصورات و محاسبات و برنامه‌های شما - وضعیت سیاست خارجی کشور به اینجا رسیده است؟ چرا با وجود غنی‌سازی ۶۰٪، نمایش اقتدار نظامی و «اهرم‌سازی»‌های کشور - در کنار لحن تند و قاطع و چهره «بی لبخند» دولتمردان شما - هیچ چشم‌اندازی از مذاکره برای رفع تحریم و عادی‌سازی روابط تجاری و اقتصادی کشور نمی‌بینیم؟ چرا تعرض به منافع ملی، استقلال سیاسی، شیرازه اقتصادی و حتی تمامیت ارضی کشور تا این حد برای دیگران آسان و کم هزینه شده است؟ چرا شیوه شما مانع اجماع‌سازی و اِعمال فشارهای چندجانبه و بعضاً بی سابقه علیه کشور نشده است؟ چرا روایت‌پردازی ایران‌ستیزترین جریان‌ها تا این حد بر فضای بین‌المللی غلبه کرده و راه را برای تعرضات و هجمه‌های بعدی هموار ساخته است؟ چرا افکار عمومی در دوره شما به نحوی شکل گرفته که نامتعارف‌ترین و خصومت‌آمیزترین اقدامات و طرح‌ها در نهادهای تصمیم‌گیری برخی کشورها به راحتی قابلیت اجرا و تصویب پیدا کرده است؟ چرا وجهه کشور چنان آسیب دیده که از این پس جریان‌های ایران‌ستیز به راحتی قادر خواهند بود تقصیر شکست مذاکرات هسته‌ای را - بی هیچ توضیح اضافی - به گردن ایران بیندازند تا راه را برای هجمه‌های بعدی هموار سازند؟

این‌ها سوال‌هایی است که می‌بایست مجلس از شما می‌پرسید! اما حال که حاکمیت یکدست شده، خودتان از خودتان بپرسید و برای آینده ایران برای آن‌ها پاسخ و چاره بیندیشید. فقط نفرمایید از بس خوب عمل کرده‌اید دشمن کشور را به اینجا رسانده است! صادقانه از خود انتقاد کنید.
🔹نامه ۴۵ تن از وکلا و استادان حقوق، خطاب به رئیس قوه قضائیه درباره ممانعت از حضور وکلای تعیینی در برخی از دادسرا‌ها و دادگاه‌ها

ریاست محترم قوه قضاییه
با سلام

احتراماً به استحضار می‌‌رساند، در ادامه چالشی که وکلا در مسیر دفاع از عدالت و حقوق متهمان و شهروندان سال‌هاست به اشکال گوناگون با آن مواجه بوده‌اند، این روزها به اوج رسیده و توجه خاص حضرتعالی را می‌‌طلبد.

۱- برای آنجناب، به عنوان یک فرد با سابقه در دستگاه قضایی حاجتی به تکرار نیست که اصل ۳۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از اصول مترقی و تضمین کننده یکی از حقوق مهم شهروندی است و درباره حق انتخاب آزادانه وکیل اطلاق دارد. واضعان قانون اساسی که تجربه زندان و شکنجه و بی‌ عدالتی اراده‌ های فرا قضایی را درک کرده بودند به خوبی می‌ دانستند که این حق، نیازمند هیچ قید و شرطی نیست به همین دلیل این اصل را به صورت مطلق بیان کردند.

۲- متاسفانه پس از انقلاب همواره به انحاء مختلف برای جلوگیری از اجرای این اصل مترقی قانون اساسی مزاحمت‌‌ها و موانعی ایجاد شد و بعضی از قضات و شعب خاص به ویژه در مورد پرونده‌‌های سیاسی، امنیتی با توجیهاتی ناموجه مانع از حضور وکلا در مرحله تحقیقات مقدماتی می‌‌شدند در حالی‌که مرحله تحقیقات مقدماتی به مراتب مهم‌‌تر از مراحل پسین است زیرا اساس پرونده در این مرحله شکل می‌گیرد لذا در ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری سال ۱۳۹۲ هم‌‌راستا با قانون اساسی این حق به روشنی به رسمیت شناخته شد و تصریح گردید؛ «با شروع تحت نظر قرار گرفتن، متهم می‌‌تواند تقاضای حضور وکیل نماید. وکیل باید با رعایت و توجه به محرمانه بودن تحقیقات و مذاکرات، با شخص تحت نظر ملاقات نماید و وکیل می‌ تواند در پایان ملاقات با متهم که نباید بیش از یک ساعت باشد ملاحظات کتبی خود را برای درج در پرونده ارائه دهد.»

اما متعاقباً با اعمال نفوذهایی که به بهانه ضرورت استتار در پرونده‌ های سیاسی و امنیتی صورت گرفت تبصره‌ ای خلاف اصل بدان افزوده شد بدین عبارت که: «در جرائم علیه امنیت داخلی یا خارجی ….، در مرحله تحقیقات مقدماتی طرفین دعوی، وکیل یا وکلای خود را از بین وکلای رسمی دادگستری که مورد تأیید رئیس قوه‌قضائیه باشد، انتخاب می‌نمایند….». البته ما واقفیم که در همه جای دنیا این تمنا از سوی مأمورین برای افزایش اختیارات مطلق و بدون نظارت، که ناشی از نگاه امنیتی به وقایع و اتفاقات است، امری معمول و رایج است، اما معمولاً دستگاه قضایی ترمز این رفتارها و تعدیل کننده این درخواست‌‌ها است و نیک مستحضرید که نزدیکی و اختلاط زیاد قضات با مأمورین، خطر دور شدن از عدالت و متأثر شدن از نگاه امنیتی قضات را در پی دارد به همین سبب بارها مسئولان قضایی از جمله خود جنابعالی در این رابطه هشدار داده‌‌اید.

با تصویب این تبصره غیر حکیمانه، معضل و چالشی حقوقی برای مدیریت آن دستگاه ایجاد گردید که با ایجاد تقابل بین دستگاه قضایی با نهاد مستقل وکالت، اصل بر عدم صلاحیت و عدم اعتماد به وکیل قرار گرفت مگر آنکه صلاحیت آنان توسط رییس آن دستگاه تأیید شود و این در حالیست که نظر واضعین قانون اساسی اعتبار بخشی به احکام قضایی با حضور وکلای مستقل از حکومت بود در حالیکه این تبصره بر خلاف نظر آنان به تصویب رسیده و موجب کاستن از اعتبار احکام می‌شود.

هرچند اظهار نظرهای پراکنده‌ای از سوی بعضی از مسئولین محترم قضایی در جهت کاستن از این تنش‌ ها صورت گرفت اما در عمل نتیجه‌ ای در بر نداشت و شکاف بین نهاد مستقل وکالت با دستگاه قضایی را بیشتر کرد و به رغم مخالفت‌ های گسترده جامعه حقوقی کشور و حتی برخی از مسئولان خود دستگاه قضایی که در بیانی غیر مترقبه، این تبصره را ننگ قوه قضاییه نامیدند ولی اقدام به اصلاح آن از طریق مجلس صورت نگرفت و این تبصره همچنان به قوت خود باقی ماند.
#انجمن_حقوق_شناسی
@iraninalls
ادامه 👇🏼
☝🏼ادامه متن بالا

۳- در حالی که انتظار می‌رفت تلاش‌‌های مؤثر و سریعی در جهت لغو این تبصره و بازگشت به ماده مصوب قبل از الحاق، صورت گیرد و با وجود اینکه حتی در همین تبصره هم تضییق ذکر شده صرفاً در مرحله تحقیقات مقدماتی حاکم شده و با ارسال پرونده به دادگاه، قانوناً متهم می‌تواند وکیل تعیینی دلخواه خود را داشته باشد و نیز اداره حقوقی قوه قضائیه در آذرماه سالجاری و در پاسخ به استعلام صورت گرفته شماره ۷/۱۴۰۱/۹۱۸ حدود اجرایی تبصره
ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری را صرفاً ناظر به تحقیقات مقدماتی دانسته و به علت خلاف اصل بودن این مقرره، تعمیم آن حتی به مرحله اجرای حکم را غیر قابل قبول اعلام کرده است، اما با نهایت تأسف ملاحظه می‌شود چند شعبه خاص از دادگاه‌ های انقلاب با تجری نسبت به قانون و بی توجهی به موازین حقوقی و شرعی، مانع از حضور وکیل انتخابی در مرحله رسیدگی و دادرسی شده و اعتبار دادرسی و احکام قضایی را زایل می‌کنند.

۴- در حالی که طبق ماده واحده مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام در جرائم مستوجب سلب حیات، حضور وکیل تعیینی الزامی بوده و فقدان آن موجب بطلان دادنامه و دادرسی است، لیکن ملاحظه می‌شود شعب مذکور حتی در این قبیل پرونده‌ های مهم و سنگین هم از حضور وکیلِ موردِ اعتمادِ متهم در جریان دادرسی ممانعت می‌کنند که این عمل مصداق بارز رفتار فرا قضایی و خودسرانه است.

۵- چنان که می‌دانید در صورتی که قوانین در یک کشور از سوی مجریان آن به ویژه دستگاه قضایی نادیده گرفته و پایمال شود، حرمت قانون می‌‌شکند و با شکستن حرمت قانون تجری در ارتکاب جرم، امری دور از انتظار نیست و نمی‌ توان از شهروندان توقع داشت به قانون احترام بگذارند.

متأسفانه شاهدیم در جریان بازداشت‌های اخیر که عمدتاً جنبه سیاسی دارند این رفتارهای خودسرانه بیش از گذشته رخ داده و به تذکرات و اعتراضات حقوقدانان و دلسوزان هم توجهی نمی‌شود.

لذا با عنایت به مراتب فوق و دغدغه‌ها و نگرانی‌های پیش گفته، انتظار می‌رود ریاست محترم قوه قضاییه و دیگر دستگاه‌های تحت نظر آن جناب در دفاع از قانون و حقوق شهروندان، مانع اعمال خودسرانه معدودی از دادگاهها شده و با معرفی این قبیل قضات متخلف به دادسرای انتظامی و انفصال ایشان از سمت‌های قضایی، از شأن و اعتبار دستگاه قضایی و اکثریت قضات شریف و فرهیخته‌ای که به قانون و رعایت حقوق اصحاب دعوا اهتمام و التزام دارند حمایت کنید.”

اسامی امضا کنندگان این نامه، به شرح ذیل است:

۱_علیرضا آذربایجانی
۲_بهشید ارفع نیا
۳_محمد اسماعیل بیگی
۴_داریوش اشرافی
۵_محسن برهانی
۶_تهمورث بشیریه
۷_هوشنگ پوربابایی
۸_حسین تاج
۹_حامد توسلی
۱۰_غلامرضا جناغی
۱۱_کریم حبیب نژاد بهتاش
۱۲_محمود حبیبی
۱۳_سیدمهدی حجتی
۱۴_لیلا حیدری
۱۵_جواد خالقیان
۱۶- مسعود خراشادی زاده
۱۷_سعید خلیلی
۱۸_مهراب داراب پور
۱۹_امیر رئیسیان
۲۰_سهیلا رجب‌پور
۲۱_حسین رحمت اللهی
۲۲_فرهاد رستم شیرازی
۲۳_لیلا رییسی
۲۴_غلامرضا ریاضی
۲۵_محمد علی سامت
۲۶_ اکبر سردارزاده
۲۷_غلامعلی سیفی زیناب
۲۸_لیلا شفاعی
۲۹_رضا شفاخواه
۳۰_مرتضی شهبازی نیا
۳۱_محمد شیوایی کجوری
۳۲_حسین صفایی
۳۳_رامین صفرنیا
۳۴_سهیل طاهری
۳۵_حسین عسگری راد
۳۶_فریده غیرت
۳۷_غلام نبی فیضی چکاب
۳۸_جواد کاشانی
۳۹_علی مجتهدزاده
۴۰_علیرضا محمد زاده
۴۱_حسین مرکزی
۴۲_عادل مقدس
۴۳_منصور میرسعیدی
۴۴_ابوذر نصراللهی
۴۵_محمد رضا نظری نژاد

۱۴۰۱/۱۰/۲۸

#انجمن_حقوق_شناسی
@iranianlls
عباس آخوندی
🔷 تقدم حل مساله اوکراین بر برجام ✍️ عباس آخوندی، 28/دی/1401 🔻تنش میان ایران و اروپا رو به فزونی است و هیچ نشانه‌ای از اهرم‌های مهار وجود ندارد. ریشه‌ی این موضوع به تلقی غرب از همراهی ایران و روسیه در جنگ اوکراین باز می‌گردد و مساله‌ی برجام در آن نقش پررنگی…
در ادامه پیام پیشین متن یادداشت آقای حسن ملائک در این ارتباط حائز اهمیت است. نگاهی مرزی به سیاست داخلی و بین‌المللی و هم‌چنین نگاهی نو واقع‌گرا به فعالیت‌های ایرانیان خارج از کشور

جمعیت مهاجران ایران «بازی باخته» سیاست داخلی ما است
جمعیت مهاجران ایران در خارج از کشور، به اعتقاد من «بازی باخته» سیاست داخلی ماست. تنها به شرطی می‌توان این جمعیت را دوباره جذب کرد که در داخل گشایش ایجاد شود و صداهایی که این افراد نمایندگی می‌کنند، به رسمیت شناخته شود.

اعتمادآنلاین |
حسین ملائک، دیپلمات و تحلیلگر سیاست خارجی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: مشخص است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در جاهایی قفل شده است. همه توجه‌ها نخست به برجام جلب می‌شود که در بن‌بست قرار گرفته است و هنوز برای احیای آن افقی متصور نیست اگرچه تلاش‌هایی می‌شود که این تفاهم مرده به یک صورتی به حیات ادامه دهد. دومین توجه به همکاری محدود ما با روسیه در جنگ اوکراین جلب شده است. به‌‌رغم حجم کوچک این همکاری، بهانه تبلیغاتی و مستمسک جدی به دست غربی‌ها داده شده است. اما عامل اصلی که به نظر من باعث قفل شدن روابط خارجی کشور شده و منجر به صدور قطعنامه علیه ایران در پارلمان اروپا شد، ایرانی‌هایی هستند که در سراسر اروپا، امریکا و غرب پراکنده شده‌اند. در واقع ادامه تحولات داخل کشور است. در خارج از کشور حضور شهروندان ایرانی‌تبار در مناصب مختلف سیاسی در کشورهای اروپایی از رهبری احزاب گرفته تا شهرداری، عضویت در پارلمان و حتی معاونت وزیر، لابی بسیار قدرتمندی ایجاد شده است که روی سیاست خارجی کشور فشار وارد کرده و حتی رفتار سیاسی غربی‌ها را در قبال تهران کنترل می‌کند.
من معتقدم حضور سیاستمداران ایرانی‌تبار در اروپا، از دو عامل دیپلماتیکی که ابتدای این نوشته اشاره کردم، در رویدادهای اخیر در روابط ایران و اروپا، نقش پررنگ‌تری داشت. دو مساله برجام و جنگ اوکراین، چارچوب مشخص امنیتی، بین‌المللی و حقوقی دارد و تابع معادلاتی هستند که از طریق مذاکره قابل حل هستند. اما نظر و رویکرد ایرانیان صاحب نفوذ مهاجر اساسا از طریق مذاکره قابل حل نیست.
رویکرد ایرانیان خارج از کشور، ناشی از سال‌ها سیاست‌‌ورزی غلط در داخل کشور است. اقداماتی که از سوی بخشی از حاکمیت در قبال بخشی از جمعیت کشور انجام شده است، از نفی حقوق فردی گرفته تا فشار، گرچه در داخل کشور باعث سکوت شده، اما ادامه آن در خارج از کشور، خارج از محدوده کنترل دولت، با انرژی بیشتری ادامه یافته است.
بخشی از ساختار سیاسی کشور، به خصوص در بخش‌های قضایی، فرهنگی و سیاسی، در طول دهه‌های گذشته به شکل تبعیض‌آمیز با بخشی از جمعیت کشور برخورد کرده‌اند و آنها را به حاشیه رانده‌اند. گروه بزرگی از این جمعیت به حاشیه رانده ‌شده، نخبگان، فرهیختگان و مغزهای ایرانی بودند. تصور غالب در بخشی از حاکمیت این بود که مهاجرت این افراد به خارج از کشور، باعث خلاصی حکومت از تفکرات آنها می‌شود. اما بسیاری از این افراد به خارج از کشور رفته‌اند، به موقعیت‌های خوبی دست پیدا کرده‌اند و صاحب نفوذ در کشورهای میزبان شده‌اند. در این فرآیند بسیاری از این افراد حتی اگر پاسپورت‌های کشورهای دیگر را گرفته‌ باشند، ایرانی بودن، تبار و عرق ایرانی خود را از دست نداده‌اند. یک ایرانی، همان اندازه که در ایران «ایرانی» است، در امریکا، اروپا و کانادا هم «ایرانی» می‌ماند.
اعتراضات اخیر در ایران، هر چند در داخل کشور با قدرت مهار شد، اما ادامه آن در خارج از کشور به شکل بهینه ادامه پیدا کرده و توانسته است به نهادهای سیاسی غربی فشار وارد کند تا تهران را زیر منگنه قرار دهند. قطعنامه‌ای که پنجشنبه توسط پارلمان اروپا تصویب و بر اساس آن از کشورهای اروپایی خواسته ‌شد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دهند، احتمالا روز دوشنبه توسط شورای اروپا تایید نخواهد شد. شورای اروپا، دلایل خودش را دارد که چنین اقدامی را تایید نکند، چراکه مسائلی مانند امنیت اروپا و برجام در تصمیم‌گیری سران اروپایی اولویت دارد. اما رویکرد فشار علیه تهران، ترک نخواهد شد، چراکه محیط و فضایی که توسط جمعیت مهاجران ایرانی ساخته ‌شده است دولت‌های متبوع‌شان را وادار می‌کند تا به این فشار ادامه دهند.
عباس آخوندی
🔷 تقدم حل مساله اوکراین بر برجام ✍️ عباس آخوندی، 28/دی/1401 🔻تنش میان ایران و اروپا رو به فزونی است و هیچ نشانه‌ای از اهرم‌های مهار وجود ندارد. ریشه‌ی این موضوع به تلقی غرب از همراهی ایران و روسیه در جنگ اوکراین باز می‌گردد و مساله‌ی برجام در آن نقش پررنگی…
البته رویکرد و نگاه بخشی از این جمعیت مهاجر ایرانی، سازنده نیست. پیشنهادهایی مطرح می‌کنند که نه برای خودشان، نه برای مردم داخل ایران و نه برای کشورهای اروپایی، هیچ نتیجه مثبتی در پی ندارد. مثلا پیشنهاد می‌دهند که تمامی سفرای ایران از کشورهای اروپایی اخراج شوند. این دردی از کسی دوا نمی‌کند، نه به درد اپوزیسیون می‌خورد، نه به درد اروپایی‌‌ها و نه کمکی به معترضان در داخل کشور خواهد کرد. درخواست‌هایی که از سوی این بخش از جمعیت مهاجر مطرح می‌شود، درست شبیه به بخشی از شعارهای به ‌شدت رادیکال شده درون کشور است. این رویکرد، کف خیابانی است، نه رویکردی سیاسی و دیپلماتیک.
من تصور می‌کنم همین بخش از جمعیت بانفوذ ایرانیان خارج از کشور هستند که باعث شده‌اند دیپلماسی کشور قفل شود. جمعیت مهاجران ایران در خارج از کشور، به اعتقاد من «بازی باخته» سیاست داخلی ماست. تنها به شرطی می‌توان این جمعیت را دوباره جذب کرد که در داخل گشایش ایجاد شود و صداهایی که این افراد نمایندگی می‌کنند، به رسمیت شناخته شود. مادامی که حاکمیت قصد به رسمیت شناختن گروهی از صداهای داخل و خارج از کشور را ندارد، نهایتا با توجه به نفوذ این جمعیت مجبور است در خارج از کشور تاوان و هزینه بدهد.
♦️پدیده‌ی اکبری و دام امنیتی-هسته‌ای غربیان

✍️ عباس آخوندی، 1/بهمن/1401

🔻اگر روایت رسمی در باره جرایم جاسوسی اکبری با قرینه‌های حمایت سنگین مقامات اروپایی و امریکایی از وی پذیرفته‌شود، با توجه به سوابق مسئولیتی و مواضع سیاسی وی و همراهی کامل او با مواضع دولت نهم و دهم، باید یک گام به عقب بازگشت. و بر اساس آن، فرضیه توان این فرضیه در دستور بررسی قرار داد که ممکن است «فرایند برکشیدن پدیده‌ی احمدی‌نژادیسم در انتخابات 1384، مواضع تند و ضداستراتژیک او و دریافت شش قطعنامه ظرف حدود شش ماه از شورای امنیت سازمان ملل، طرح شعار انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست و مقاومت از الحاق به کنوانسیون‌های اف‌ای‌تی‌اف می‌تواند به‌صورت‌هایی بسیار پیچیده از سوی سرویس‌ها هدایت شده‌باشد». این‌‌ها و سایر موضع‌هایی از این دست، همه و همه می‌تواند دام غربیان برای اجماع امنیتی علیه ایران بوده‌باشد و این‌که دولت ایران ندانسته در زمین آنان بازی کرده‌باشد.

🔻بر اساس اطلاعیه قوه قضاییه، «اقدامات و ارتباطات متهم با سرویس جاسوسی انگلیس را به دو مرحله می‌توان تقسیم کرد. یکی از سال ۱۳۸۳ تا ۸۸ و سپس بعد از فرار از کشور و بازگشت مجدد». از همین رو، بررسی مواضع او در همین دوره و دوره‌ی انتخابات 1384 بسیار مهم است. اقتصاد نیوز در گزارشی تحت عنوان روایت متفاوت از اعدام علیرضا اکبری در 25/10/1401، مروری بر مواضع وی دارد که در این یادداشت از آن نقل می‌شود. مرداد ماه ۱۳۸۲ او در سخنانی که «ایسنا» آن را منعکس کرده، دستیابی به سلاح هسته‌ای را «بازدارنده» توصیف کرده‌است: «شاید بیشترین خاصیت سلاح ‌هسته‌ای عدم استفاده از آن است و مهم‌ترین بهره‌ای که از آن تاکنون برده شده ایجاد نوعی بازدارندگی و برتری قوا بوده است. کاربردهای عدم استفاده از سلاح هسته‌ای در عین داشتن آن قابل مقایسه با کاربردهای استفاده از این سلاح نیست».

🔻او همچنین مخالف سرسخت پروتکل الحاقی بود و آن را «کاپیتولاسیون» دانسته بود: «نباید این پروتکل را امضا کنیم و حتی اگر اجبارها هم زیاد شود؛ باز نباید مجلس آن را تصویب کند». او سال 1384 با پایان دولت محمد خاتمی و روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد، در انتقاد به سیاست‌های دولت خاتمی گفته بود: «ایران باید پیشنهاد اروپا را رد کند، از قطع مذاکراتی این‌گونه یک‌جانبه استقبال کند. بدون شک و هر چه سریع‌تر تاسیسات اصفهان باید راه‌اندازی شود، چراکه این مساله هیچ ارتباطی با بحث غنی‌سازی پیدا نمی‌کند، ضمن آنکه انجام غنی‌سازی هم تا درصدی خاص، مشکلی نخواهد داشت». او پیشنهاداتی را مطرح می‌کرد که بیشتر از تندروها شنیده می‌شود: «ایران می‌تواند خط قرمز خود را داشتن چرخه کامل تکنولوژی هسته‌ای و نه زنجیره سوخت قرار دهد، تا آن وقت شاهد انعطاف بیشتر غرب باشیم».
🔻متن کامل را در لینک روبه‌رو بخوانید https://vrgl.ir/LNR8K
2024/09/28 15:33:14
Back to Top
HTML Embed Code: