Telegram Web Link
تبریک به تمام آنانی که دلی در سینه دارند و سپاس از تمام کسانی که آشکار و پنهان در این ارتباط کوشیدند و از کسانی که تصمیم درست گرفتند. #كبری_غلامی
ضرورت حل و فصل سریع مناقشات بین‌المللی ایران
زمان در مناقشات بین‌المللی به نفع طرف قدرتمند است، از این رو، ایران باید هر چه سریع‌تر مناقشات خارجی خود با دیگران را حل‌وفصل کند. این کار نیاز به شجاعت دارد. مراقب باشیم در دام #اسرائیل نیفتیم.
در ضمن انتقام را به‌موقع می‌گیرند، نمی‌گویند.
عباس آخوندی
ضرورت حل و فصل سریع مناقشات بین‌المللی ایران زمان در مناقشات بین‌المللی به نفع طرف قدرتمند است، از این رو، ایران باید هر چه سریع‌تر مناقشات خارجی خود با دیگران را حل‌وفصل کند. این کار نیاز به شجاعت دارد. مراقب باشیم در دام #اسرائیل نیفتیم. در ضمن انتقام را…
امروز در گروهی از من سوال کردند، که ایران در باره مساله شهید هنیه چه باید بکند و من این متن را نوشتم:

به گمان من مساله شهید هنیه سه بخش دارد:
1- یک بخش مربوط به ایران از جهت این که دشمن در سرزمین او عملیات انجام داده، امنیت او را مخدوش ساخته، میهمان او را شهید کرده و به حیثیت امنیتی او لطمه زده است.
2- هنیه متعلق به جهان اسلام است. بنابراین، به کل جهان اسلام تعرض شده است.
3- هنیه یک رهبر فلسطینی بوده است و به ملت فلسطین تعلق دارد.
اگر این سه هویت هنیه ملحوظ شود. نحوه رویارویی با این حادثه از منظرهای دوم و سوم باید با هماهنگی دولت‌های مهم جهان اسلام و ملت فلسطین طراحی و اقدام شود. تنها از منظر نخست است که ایران می‌تواند مستقل از دیگران به موضوع بپردازد.
از همین‌رو است که من از روز نخست گفتم که ما باید در یک اقدام هماهنگ بین‌المللی و با یک شعار مقبول بین‌المللی در سطح جهان به سمت پاسخ و تصمیم‌گیری در باره این اتفاق برویم. باید ببینیم که ملت فلسطین چه می‌گوید. ولیِّ دم و خونخواه اصلی آنان هستند. بنابراین، نظر آنان باید دراولولیت قرار گیرد. در وهله‌ی دوم، باید به نظر تمام جهان اسلام احترام بگذاریم.
مشکل این است که در یک وضعیت احساسی، آن‌قدر مساله نخست پر رنگ شد که جنبه‌های بعدی کلا فراموش شدند. راه‌کارهای مساله نخست واجد جنبه‌های عمل‌کردنی است، گفتنی نیست. ولی، چون گویا وارونه بودن تبدیل به عادت سیاسی در ایران شده‌است، آن در صدر مباحث طرح شده در رسانه است و دو مساله دیگر فراموش گشته است.
زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت
گر نکته‌دانِ عشقی بشنو تو این حکایت

تبریک به ناهید کیانی، کیمیا علیزاده، زنان و ملت سرافراز ایران
Forwarded from عکس نگار
🔹مساله آب در ایران: امری تکنیکی یا سیاست‌گذاری ملی

عباس آخوندی

🔻آقای مهندس علی‌آبادی برای تصدی #وزارت_نیرو معرفی شده است. ایشان از مدیران با سابقه شرکت بزرگی چون مپنا است که نقش عمده‌ای در صنعت برق و هم‌چنین لکوموتیوسازی تحت لیسانس زیمنس دارد. با این وجود، این پرسش مطرح است که آیا چنین سابقه‌ای برای تصدی حوزه‌های سیاست‌گذاری در بخش صنعت و یا صنعت آب و برق کافی است؟

🔻 واقعیت آن است که حوزه‌ی سیاست‌گذاری عمومی کاملا با بنگاه‌داری متفاوت است. در بنگاه، پیچیده‌ترین مساله ها قابل تجزیه مساله‌های فنی، مالی، بازرگانی، مدیریتی و غیره است. حال آن‌که در حوزه‌ی سیاست‌گذاری عمومی، مساله خلق نفع عمومی است که باید در چارچوب منافع ملی بزرگتر طراحی و به اجرا گذاشته شود. بزرگترین خطر در حوزه‌ی عمومی تقلیل مباحث به مساله‌های فنی و تکنیکی است.

🔻بی‌گمان از حیث فنی، امکان #انتقال_آب وجود دارد. لیکن، آیا واقعا انتقال آب به #اصفهان، به نفع درازمدت مردم اصفهان است و یا آن‌که این اقدام افزون بر #ظرفیت_اقلیمی اصفهان است و موجب افزایش درجه حرارت محیطی در اصفهان و تشنگی بیشتر این منطقه و غیر قابل زیست شدن آن می‌شود. من با تعداد زیادی از اقلیم‌شناسان صحبت کرده‌ام و اکثرا با طرح‌های انتقال آب که این روزها ورد زبان سیاست‌مداران است چه به یزد، و چت کرمان و چه سمنان و چه اصفهان مخالفند. .

🔻سیاست‌مدار مساله آب را امکان ادامه حیات در سرزمین خشک ایران می‌بیند. لذا بر مدیریت اندیشمندانه آب تاکید می‌کند و از بارگذاری بیش از ظرفیت اقلیمی مناطق بر آنها خودداری می‌کند. تا کنون طرح‌های انتقال آب مختلفی برای اصفهان و سایر شهرهای کویری به اجرا گذاشته شده و نتیجه همه‌ی آنها پس‌رفت امکان زیستی در آنها شده‌است.

🔻اکثر اندیشمندان محیط زیست خطر زیست‌ناپذیر شدن ایران را گوشزد می‌کنند. ولی تکنوکرات بنگاه‌دار آن را در قالب یک پروژه فنی ارزیابی می‌کند. من به شخصه در باره توانایی‌های فنی ایشان تردیدی ندارم. لیکن وقتی می‌بینم که ایشان با اعتقاد به انتقال آب در مسافت‌های طولانی به عنوان راهکار باور دارد و قرار است که در راس وزارت آب و برق قرار گیرد بیشتر نگران ایران می‌شوم.

🔻اگر سیاست‌مدار فهمی از #ایده‌ی_ایران نداشته باشد هر چه قوی‌تر باشد و هر چه سریعتر حرکت کند جز خرابی بیشتر اثری به‌جای نخواهد گذاشت. .دولت چهاردهم باید فهم دقیق‌تری در باره #مساله_آب در ایران داشته باشد.

🔻علی‌آبادی در سفر به اصفهان در مرداد ۱۴۰۲: شیرین سازی آب دریای مَکُران با۱۶۰ هزار میلیارد تومان و انتقال آن به تمام شهرهای سیستان و بلوچستان و استانهای شرقی کشور
Forwarded from عکس نگار
🔹غلبه توهم خوداتکایی بر سیاست تجارت آزاد
دولت چهاردهم در همان بی‌راهه‌ی پیشین

🖋عباس آخوندی، مرداد 1403

🔻ایران درگیر صدها مشکل و گرفتاری اقتصادی است. چون #تورم بالا و مزمن، کاهش قدرت خرید مردم، بی‌ثباتی پولی و مالی، افزایش نرخ ارز، بحران بانکی، بیکاری، رشد منفی سرمایه‌گذاری، #فقر و ده‌ها مساله دیگر. لیکن ریشه‌ی آنها دو مساله اصلی است: #کسری_بودجه که #چاپ_پول را در چهل سال گذشته سبب شده و غلبه توهم #خوداتکایی و یا #خودکفایی بر سیاست #تجارت_آزاد.

🔻وزارت صمت از صنعت و معدن و تجارت به #تجارت_صنعت_معدن باید تغییر اولولیت دهد. صنعت و معدنی که جایی در بازار جهانی نداشته باشند، فاقد هر گونه ارزش هستند.
🔻اگر دولت‌مردان تا حدی به پیامدهای چاپ پول آگاه شده‌اند؛ و در انتصابات دولت چهاردهم نیز کم‌وبیش اثر آن را می‌توان دید، در انتخاب وفاداری به سیاست ضدتوسعه‌ی خوداتکایی که بلای جان اقتصاد ایران است هم‌چناذن در بی‌راهه هستند. 

🔻اصلی‌ترین مأموریت اقتصادی نهاد دولت در ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک کشور که #چهارراه_جهان است، باید توسعه‌ی تجارت آزاد باشد. در حالی‌که ضرورت دارد دولت با پایش فرایندهای تجاری کشور، هر جا مانعی بر رشد تجارت دیده‌شد سریعا آن را مرتفع کند، سیاست خودکفایی مبتنی بر ایجاد مانع بر تجارت انتخاب شده‌است. این یعنی هم‌چنان اجبار ملت به رفتن در صف خرید خودرو بدکیفیت در برابر خود رو ایمن به نفع #سوداگران_نهادی و... سیاستی صددرصد ضدتوسعه. 

🔻عدم رشد و عقب‌افتادگی ایران معلول یک اشتباه استراتژیک است. گروهی تصور می‌کنند که توسعه امری است که در داخل ایران رخ می‌دهد و ربطی به تجارت و مبادله با جهان ندارد. از همین‌رو، صداوسیما به‌غلط دائم خودکفایی را ترویج می‌کند. درحالی‌که #توسعه بدون مبادله خارجی امکان ندارد. تجارت ستون فقرات توسعه‌ی ایران است. چرا که موقعیت #ژئوپولیتیک_ایران با توسعه تجارت قابل تعریف است. اگر این ویژگی را از ایران بگیرید، دیگر ایران، ایران نیست.

🔻ایران توسعه‌یافته ایرانی است که یکی از مرکز مبادلات جهان و دستِ‌کم گرانیگاه مهم مبادله در منطقه باشد. سیاست درست، انتخاب شرکای تجاری استراتژیک و انتخاب استراتژی رقابتی ایران در سطح جهان است.

🔻چین تصمیم گرفت که روی سیاست خودکفایی یک خط‌قرمز بکشد و اقتصاد چین را به اقتصاد جهان پیوند دهد. پس از آن تبدیل به کارخانه جهان شد. از آن به بعد تمام سیاست‌های بین‌المللی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنینتی و حتی دفاعی چین بر اساس آن بنیاد یافت. بنابراین موقعیت‌یابی ایران در بازار جهانی نقطة کانونی است. اگر این را مبنا قرار بدهیم، نکته‌ی بعدی شناخت فرایند و رهگذر توسعه‌ی ایران است.

🔻#توسعه_دریامحور آینده ایران را شکل خواهد داد. شبکه‌ی ارتباطات و تبادل دریایی و تولید در کناره‌ی دریاها، ستون فقرات توسعه‌ی مدرن جهان را شکل می‌دهند. شما همین کشورهای جنوب خلیج‌فارس را که نگاه کنید، توسعه‌ی آنها مبتنی بر اقتصاد دریامحور است. و به شکل خیلی شگفت‌انگیزی سیاست عملی توسعه‌ی صنعتی ایران در دهه‌های گذشته فاصله گرفتن از دریا است. حکمرانی در ایران کاملاً ضد جریان آب حرکت می‌کند. به‌جای اینکه توسعه را لب دریای ایران در خلیج‌فارس مستقر کند، آب را با افتخار به حاشیه‌ی کویر می‌آورد و این ممناطق را بر خلاف #ظرفیت_اقلیمی شان توسعه می‌دهد. در حال حاضر تراکم نفر در کیلومترمربع در کنار دریای جنوب ایران کمتر از 4.8 است. این شاخص در تهران بالای 700 نفر است. این یعنی عدم تعادل کلی در سرزمین ایران.

🔻سیاست تجارت آزاد بقیه سیاست‌ها همراستا خواهد کرد. هم‌چون پیوستن به سازمان تجارت جهانی WTO، سیاست ارزی پایدار، سیاست پولی مستقل، نظام بانکی معتبر با استانداردهای بین‌المللی، نظام تامین مالی بین‌المللی و... آن‌گاه است که از تله فقر هم رهایی خواهیم یافت و بیکاری نیز چاره خواهد شد و....

🔻لازمه اتخاذ این سیاست فهم دقیق و ژرف از #ایده‌ی_ایران است.
عباس آخوندی:
🔻بازنشر مطلبی که در سال ۱۳۹۹ در همین روز نوشتم. افسوس که نتوانستیم آن‌چنان‌که باید و شاید در باره‌ی رنج‌هایی که جنگ برای ملت ایران سبب شد و جان‌نثاری‌ها و فداکاری‌های این ملت بحث مستوفی کنیم. شاید هم ارزیابی جنگ نیازمند زمان باشد و نسلی که خود درگیر آن بوده، نتواند پیرامون آن گفتگو کند. باید منتظر ماند.

💢آزادگان شما سرفرازید

🖌عباس آخوندی

🔸 26 مرداماه سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی را گرامی بداریم. هنوز وقتی خبر به اسارت رفتن دوست عزیرم آقای مهندس ناصر خالقی را می‌شنوم بغض گلویم را می‌فشارد. به خانم دکتر پروین کریم‌زاده همسر ایشان که همکار ما در جهاد سازندگی بود و فکر کنم دو ماهی بود که با ایشان ازدواج کرده‌بود زنگ زدم. گریه امانش نمی‌داد... این اسارت ده سال به‌طول انجامید. و در این مدت، خدای تعالی به او فرزندی داد که در بازگشتش به استقبال او برود. افرادی چون ناصر هزاران بودند که با جانفشانی و تحمل رنج و درد ایران اسلامی را از گزند تجزیه و تجاوز در امان داشتند.

🔸بی‌گمان رنج اسارت از طاقت‌فرساترین رنج‌های انسانی است. آن هم در زندان‌های پُرشکنجه صدام به هیچ قانونی پایبند نبود و مانع ثبت نام بسیاری از آزادگان حتی در سیستم صلیب سرخ جهانی بود. امروز، ما همه با هر طرز تفکری وام‌دار آنان هستیم و می‌بایست از یک‌پارچگی ملی، تمامیت ارضی و آرمان استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پاسداری کنیم. در این راه آحاد ملت ایران به طور عام و ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسدارن، بسیج و جهادسازندگی به صورت سازمان یافته جان‌فشانی و رشادت کردند. آنان جنگیدند، شهید شدند و اسیر گشتند تا این سرزمین از گزند دشمنان این آب و خاک محفوظ بماند. و اینک ما هستیم و ایران سرفراز. فردوسی گفت:

که ایران چوباغیست خرم بهار
    شکفته همیشه گل کامگار

سپاه و سلیحست دیوار اوی
    به پرچینش بر نیزه‌ها خار اوی

اگر بفگنی خیره دیوار باغ
    چه باغ و چه دشت و چه دریاچه راغ

نگر تا تو دیوار او نفگنی
    دل و پشت ایرانیان نشکنی

کزان پس بود غارت و تاختن
    خروش سواران و کین آختن

🔹امروز رزوگار سختی داریم. ولی، این همه نباید موجب آن شود که پراکنده شویم و خدای ناکرده دیوار باغ ایران شکسته شود. در کنار هم بمانیم و ایران را برای فرزاندانمان آزاد و آباد بداریم.  یک‌بار دیگر سالروز بازگشت آزادگان سرفراز را از صمیم قلب گرامی بداریم و برای‌شان و خانواده گرامی‌شان آرزوی بهترین‌ها را داشته باشیم.

@AbbasAkhoundi
AbbasAkhoundi.ir
🔹وزارت آ پ چهاردهم و بازگشت به نظامیه‌ی بغداد

🖋عباس آخوندی، مرداد ماه 1403
🔻وزیر پیشنهادی مصوبات #شورای_انقلاب_فرهنگی را سرلوحه برنامه خود قرار داده‌است. شورایی که با الگو قراردادن مدرسه‌های نظامیه در قرن پنجم هجری خورشیدی بر پایه کلام اشعری و ایجاد مانع بر خردورزی آزاد، نهاد آموزش و پرورش را به‌طور عام و دانشگاه را به‌طور ویژه دچار ایستایی در اندیشه‌ورزی کرده و آن را از توسعه‎‌ی نیروی انسانی، زایش دانشی، صورت‌بندی مساله‌ی ایران در روزگار معاصر و رشد و بالندگی ملت ایران بازداشته‌است.

🔻هدف‌گذاری کنترل اداری اندیشه‌ورزی در محیط مدارس تحت عنوان آن‌که آموزش و پرورش امر حاکمیتی است به‌منظور تولید انبوه پیروان مطیع و القای دستوری سبک زندگی حکومت‌پسند به جوانان ایران در این جهان شبکه‌ای و به‌هم پیوسته نشان از میزان کج‌فهمی و درک وارونه و ناسازگار این شورا با تحول‌های جهانی دارد. مگر می‌شود که نظام آموزش‌و‌پرورش را با نادیده گرفتن حقوق انسانی کودکان و نوجوانان و انکار تفاوت‌ها به کارخانۀ یکسان‌سازی و تولید انبوه پیروان مطیع تبدیل کرد؟

🔻آموزش و پرورش امر حاکمیتی نیست. حق اجتماعی شهروندان است. گویا در باره‌ی اصول نیز مناقشه کرد. مردم حق دارند که از دولت درخواست #عدالت_آموزشی داشته باشند و از دولت بخواهند که اجازه دهد تا فرزندانشان آزاد و آزاده بار بیایند و فرزند زمان خویشتن باشند.

🔻برنامه‌ی ارائه شده توسط وزیر محترم پیشنهادی را خواندم. متاسفانه جز یک سری عبارات کلی خوش‌خوان ولی میهم و غیرقابل سنجش سخن ارجمندی ندارد. عناوینی کلی و غیر قابل اندازه گیری چون حیات طیبه، عدالت تربیتی و یا عدالت کیفی ناظر بر چه وضعیتی هستند؟ برنامه را بخوانید و ببینید چه چیزی دستگیرتان می‌شود؟

🔻چندی پیش در برنامه بزرگداشت استاد حسن انوری استاد بزرگ زبان فارسی شرکت کرده بودم. او که از تدوین کنندگان درس زبان فارسی برای دوره‌ی ابتدایی است می‌گفت که یکی از وجهه‌ی همت‌های او افزون بر آشناسازی فرزندان ایران با زبان و ادبیات فارسی، پرورش روح ایران‌دوستی و وطن‌خواهی در میان آنان بوده‌است. دریغ از جایگاه شایسته ایران و #زبان_فارسی در این برنامه.

🔻در ضمن این برنامه به دو نکته تاکید شده که بسیار مبهم هستند. یکی ایجاد بانک جامع سوابق فرهنگی، تحصیلی، آموزشی، ورزشی و مهارتی برای دانش آموزان در قالب پرونده الکترونیکی آموزشی - رشدی – تربیتی بر اساس بند ت ماده 89 برنامه هفتم. این بانک اطلاعات به چه کار می‌آید؟ اگر معلمان و اولیا چیزی از این دو بند متوجه شدند بگویند تا دیگران نیز متوجه شوند.

🔻بر اساس برنامه پیشنهادی و به تبعیت از سند تحول، سیاست‌گذاری، نظارت و ارزیابی در سطح کلان سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری کلان و نیز ارزیابی و نظارت راهبردی فرایند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌باشد. حال آن‌که تاسیس این نهاد بدون مصوبه قانونی مجلس شورای اسلامی ‌‌است. در حالی‌که شورای عالی آموزش و پرورش بر اساس قانون، عالی‌ترین مرجع سیاست‌گذاری در امر آموزش و پرورش است، در شرایط کنونی حتی در حد کارگروه‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز مورد اعتنا نیست. حدود صلاحیتی که این شورا برای خود قائل است، آشکارا دولت را از فرایند حکمرانی و تصدی مسئولیت امر آموزش و پرورش و آموزش عالی بیرون گذاشته و آن را به نهادی مجری اوامر و تصمیمات خود فروکاسته‌است. طرفه آن‌که پذیرش این وضعیت عینا در برنامه وزیر آپ آمده‌است.

🔻همانی که آقای رییس جمهور بر آن مرتب تاکید می‌کند: در حقيقت ‏خدا حال قومى را تغيير نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.
#ایده‌‌ی_ایران
#یک_ملت_یک_دولت
🔹جناب مهندس عبدی و چند پرسش بنیادین

عباس آخوندی، ۹ شهریور ۱۴۰۳

🔻جناب مهندس عبدی در یادداشتی که تحت عنوان سخنی با جناب خاتمی انتشار دادند بر این باورند که انتخابات عامل تغییر نیست. گشایش نسبی در انتخابات 1403 نتیجه تغییر است. و ایران وارد وضعیت تازه‌ای شده‌است. با مبنا قراردادن فرضیه آقای مهندس عبدی، پرسش این است که اگر پذیرفته شود که تحولی در رویکرد به نظام حکمروایی در درون قدرت رخ داده‌است، باید فهم درستی از این تحول داشت. پرسش این است که جنس این تحول، دلائل وقوع آن، ابعاد و ژرفای تحول و امکان پایایی آن و بازگشت‌ناپذیری به وضع پیشین چیست؟

🔻آیا مجموعه‌ی رفتار دولت و تندروها در انتخابات مجلس و ایجاد اختلاف درون مجموعه، موجب نگرانی نظام شده‌است؟ آیا بحران‌ها و شرایط پس از اعتراضات ۱۴۰۱ در تغییر رویکرد حکومت به نظام حکمروایی موثر بوده‌است؟ آیا حکومت احساس کرده است که خشونت حاصل از سیاست یک‌دست‌سازی موجب سوق‌دادن بخش عمده‌ای از جامعه، از جمله اصلاح‌طلبان به سمت براندازی شده‌است و باید متوقف گردد؟

🔻پرسش بعدی این است که آیا آقای عبدی هیچ نشانه‌ای جز تایید صلاحیت آقای پزشکیان و مراقبت از عدم حذف مهندسی‌شده ایشان بر اثبات مدعای خود می‌توانند ارائه کنند؟ آیا این نشانه برای اعلام یک تغییر استراتژیک ‌کافی است؟ چه تضمینی برای عدم‌بازگشت به وضعیتی سخت‌تر از گذشته وجود دارد؟

🔻واقعیت این است که تقریبا در حوزه امنیتی هیچ تغییری رخ نداده و در حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی بسیار سطحی با حفظ اهرم‌های کنترل تغییراتی جزیی را شاهدیم. در حوزه‌ی سیاست خارجی هم تغییرات بسیار سطحی و در حد تغییر ادبیات است. و هیچ نشانه‌ای بر تغییر سیاست وجود ندارد.

🔻اگر بپذیریم تغییراتی در وضع فعلی رخ داده‌است، هدف این تغییر چیست؟
یک هدف می‌تواند کسب فرصت، تسلط بر اوضاع برای سرکوب سخت‌تر باشد.
هدف دیگر میتواند حرکت به میانه برای توافق برای یک شرایط پایدار برای تحول آتی در قدرت باشد.
هدف نخست ناپایدار و دومی پایدار خواهد بود.
هدف طراحان و تصمیم‌گیران این تحول کدام یک است؟

👇متن یادداشت جناب عبدی را اینجا بخوانید

https://www.tg-me.com/abdiabbas/7008
جناب آقای عباس عبدی در پاسخ به پرسش‌های بنیادین من در باره نامه ایشان به جناب خاتمی و تغییرات اتفاق افتاده، یادداشت زیر را انتشار داده‌اند. هدف من از طرح پرسش‌ها این بود و هست که فهم دقیق‌تری نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی ایران به‌دست‌ آوریم. تا بتوانیم مسیر اقدامات بعدی را ترسیم کنیم. من البته نقطه نظرهای مستقل خودم را طی یک یادداشت مستقل اگر عمری بود انتشار خواهم داد. لیکن تا همین‌جا این گفتگوی سامان‌مند می‌تواند فضای ابتدایی یک گفتگوی اجتماعی را فراهم آورد. امیدوارم که دیگر اندیشوران، سیاست‌مداران و فعالان سیاسی و اجتماعی در این بحث و گفتگو مشارکت کنند.
🔴آینده را چه کسانی رقم می‌زنند؟

🔺۱۴ شهریور ۱۴۰۳

✍️عباس عبدی

🔘همان گونه که در یادداشت قبلی «چگونگی مواجهه با نقد»(https://www.tg-me.com/abdiabbas/7016) متذکر شدم در باره نقدهایی که به نامه‌ام به آقای خاتمی نوشته شده پاسخ کلی و یکجا می‌دهم. ولی اکنون به دو مورد جداگانه پاسخ می‌دهم. زیرا این دو بیش از این که نقد به مفاد آن نامه باشند پرسش‌هایی را درباره پیش‌فرض اصلی آن نامه، یعنی تاکید بر وجود شرایط و تحولات جدید مطرح کرده‌اند. ابتدا به پرسش‌های آقای دکتر آخوندی می‌پردازم و سپس به متن آقای دکتر کیومرث اشتریان می‌پردازم که ضمن شرح نکات مهمی که با آن کاملاً همسو و موافقم، برخی پرسش‌ها را نیز مطرح کرده‌اند.

🔘پیش از طرح پرسش‌ها یک نکته را متذکر شوم. میان دو نوع تحلیل پیشینی و پسینی باید تمایز قایل شد. تحلیل‌های پسینی بعضاً به صورت تیر زدن به سیبل و سپس دور آن را خط کشیدن به عنوان هدف است. شلیک‌کننده همیشه برنده است. ولی تحلیل‌های پیشینی چنین نیستند و قابلیت رد و تأیید قطعی دارند. پاسخ‌های من به پرسش‌ها در موضوع حاضر، اغلب پیشینی و پیش از اتفاقات رخ داده بیان شده است. از این نظر باید بگویم اغلب پرسش‌های موجود را پیش‌تر طرح و نظر داده‌ام و اکنون هم آنچه می‌گویم تکرار مطالب گذشته است.

🔘پرسش‌های آقای آخوندی چنین آغاز می‌شود که: ▪️"جنس این تحول، دلائل وقوع آن، ابعاد و ژرفای تحول و امکان پایایی آن و بازگشت‌ناپذیری به وضع پیشین چیست؟ آیا مجموعه‌ی رفتار دولت و تندروها در انتخابات مجلس و ایجاد اختلاف درون مجموعه، موجب نگرانی نظام شده‌است؟ آیا بحران‌ها و شرایط پس از اعتراضات ۱۴۰۱ در تغییر رویکرد حکومت به نظام حکمروایی موثر بوده‌است؟ آیا حکومت احساس کرده است که خشونت حاصل از سیاست یکدست‌سازی موجب سوق‌دادن بخش عمده‌ای از جامعه، از جمله اصلاح‌طلبان به سمت براندازی شده‌است و باید متوقف گردد؟"▪️

📌
متن کامل

🆔 @abdiabbas
🔹اولویت‌های اعلامی سیاست خارحی و حل مسائل اقتصادی

🖋عباس آخوندی، 15 شهریور 1403

🔻اولویت حل مسائل اقتصادی کشور به‌طور اجماعی در دستور کار نظام حکمرانی ج.ا.ا قرار گرفته‌است. شرط لازم ولی ناکافی در این راستا، استقرار ثبات و پایان بخشی به وضعیت بی‌ثباتی و عدم قطعیت حاکم بر فضای عمومی حکمرانی در کشور است. حال پرسش بنیادین در این موقعیت این است که آیا سیاست وفاق و مجموعه‌ی اولویت‌های اعلام‌شده‌ی سیاست‌ خارجی دولت چهاردهم می‌توانند مقدمات شرط لازم برای دست‌یابی به ثبات را فراهم آورد؟

🔻کسری بودجه دولت ریشه‌ی مشکلات اقتصادی شامل ناترازی‌های مالی و پولی ایران و در نتیجه تداوم تورم بالا است. تورم بالای 40 درصد برای مدتی بیش از پنج سال اقتصاد ایران را در وضعیت بحرانی قرار داده‌است. می‌دانیم که کسری بودجه نیز خود تابعی از روند نزولی سرمایه‌گذاری در یک دهه‌ی گذشته در ایران است که حتی جبران استهلاک سرمایه را نیز نکرده‌است. این روند نزولی در کنار روند فزاینده‌ی خروج سرمایه، و رشد اقتصادی در حد صفر حکایت از این دارند که هنوز اقتصاد ایران بر روی ریل حل نیفتاده است. لازم به تذکر است که آمارهای رشد تولید ناخالص داخلی در دوره‌های کوتاه پس از یک دوره‌ی نسبتا طولانی نزولی بودن، هیچ نشانه‌ی باثباتی برای بهبود محسوب نمی‌شوند.

🔻با توصیف پیش‌گفته در حوزه‌ی اقتصاد همه‌چیز بازمی‌گردد به نبودِ رشد "سرمایه‌گذاری"‌ و در نتیجه عدم رشد اقتصادی. نیک واقفیم که شرط لازم غیر قابل تخطی برای سرمایه‌گذاری نبودِ عدم قطعیت و بودِ "ثبات" است. البته این شرط کافی نیست و نیازمند شرایط مناسب دیگری چون سرمایه‌ی اجتماعی برای نظام حکمرانی و وجود محیط حقوقی، اقتصادی و  بازرگانی مساعد و سایر شرایط است که فعلا به آنها نمی‌پردازم و تنها بحث ثبات سیاسی را محور قرار می‌دهم که بنیادی‌ترین شرط لازم برای رشد سرمایه‌گذاری است.      

🔻در سال‌های اخیر، سیاست خارجی در اذهان ملت ایران بسیار برجسته شده‌است. شاید کمتر ملتی باشد که تا این حد به امر سیاست خارجی بپردازد. در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هم دیدیم که این موضوع به‌طور دائم از سوی نامزدها مورد توجه قرار می‌گرفت. چرا؟ چون مردم؛ فارغ از تخصص، با فراست شخصی دریافته‌اند که سیاست خارجی ایران بسیار پرهزینه است. و امکان تامین ثبات را برای بهبود زندگی آنان فراهم نیاورده‌است. همین امر موجب "فقر" آنان شده‌است. مردم به‌درستی دریافته‌اند که عدم ثبات نرخ ارز، رشد منفی و یا در حد صفر تولید ناخالص داخلی و تورم بسیار بالا و در نهایت ناکارآمدی اقتصاد تابعی از "تحریم‌ها" و ناتوانی دولت در حل مساله‌ی سیاست خارجی هستند. دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که تحریم‌ها ورق‌پاره‌هایی بیش نیستند.

🔻همراهی آقای ظریف با آقای پزشکیان در جریان انتخابات نمادی از اولویت حل مساله سیاست خارجی در دولت چهاردهم بود. آقای رییس جمهور نیز در نخستین گفتگوی تلویزیونی خود به نیاز به بیش از دویست میلیارد دلار سرمایه گذاری شامل یکصد میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی اشاره کردند. تحقق چنین سرمایه‌گذاری‌ای نیازمند ثبات سیاسی و سیاستی بادوام و قابل اعتماد است.

🔻در چنین بستری، آقای وزیر خارجه در گفتگو با صداوسیما در دوم شهریور ماه اولویت‌های سیاست خارجی را بیان کردند. ایشان اعلام کردند که اولویت‌های سیاست خارجی به ترتیب عبارت از منطقه‌ی پیرامونی، گسترش حوزه‌ی دیپلماسی، توسعه‌ی روابط با دوستان دوران سخت، و توسعه روابط با قدرت‌های نوظهور هستند. ارتباط با اروپا در صورت تمایل طرف مقابل و اصلاح سیاست خود مورد پذیرش خواهد بود و رابطه با امریکا در حد مدیریت تنش خواهد بود. این اولویت‌گذاری در ابتدا به‌ظاهر منطقی به‌نظر می‌رسد. لیکن، تمام آن بر یک خطای تحلیلی بنیادین استوار است. و آن این است که این تحلیل، واقعیت به‌هم‌پیوستگی ارتباطات بین‌المللی کشورها (INTERCONNECTEDNESS) و مفهوم جهانی‌شدن را مورد غفلت قرار داده است و روابط بین‌الملل را به‌صورت روابط از هم‌گسیخته و منفرد مبنا قرار داده‌است. و فراتر آن‌که آغشته با توهم است. حال این‌که امنیت و روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطح جهان به‌شدت به‌هم پیوسته است و امکان تجزیه‌ی آنها به‌صورتی که اعلام شده‌است اساسا، وجود خارجی ندارد. و باز فراتر آن‌که مبتنی بر هیچ تصویر درستی از قدرت و موقعیت ایران در جهان نیست. 

🔻متن کامل در لینک پیوست   
https://vrgl.ir/w9iQp
🔹غلبه ساختار اجتماعی بر امنیتی

🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403

* انتخابات ریاست‌جمهوری دوره چهاردهم سیر متفاوتی را طی کرد و سناریوهای مختلفی را دیدیم تا به این نتیجه رسیدیم. اگر بخواهیم از نتیجه شروع کنیم ما که رسانه‌ای با گرایش ملی و لیبرال شناخته می‌شدیم، وقتی در دوره انتخابات فعال شدیم، در معرض این انتقاد قرار گرفتیم که از نامزدی حمایت می‌کنیم که گرایش‌های چپ و سوسیالیست دارد و چندان هم ناسیونالیست و ملی‌گرا نیست. ما وقتی می‌خواستیم استناد کنیم می‌گفتیم آقای آخوندی و آقای ظریف و دیگران به عرصه آمدند و حمایت کردند. موضوع اصلی مصاحبه ما اینست که چطور افرادی که گرایش‌های ملی و اصطلاحاً لیبرال دارند - گرچه نمی‌دانیم این اصطلاح چقدر دقیق است - چنین نقشی در انتخابات ایفا کردند و الان چه دیدگاهی دارند؟ آیا این حمایت صرفاً از موضع سیاسی و به تعبیر رقبا قدرت‌طلبانه بود یا دارای یک مبنای نظری هم هست؟
در جلساتی که با آقای دکتر طبیبیان و دکتر غنی‌نژاد و دکتر نیلی و دیگران دوستان داشتیم، این پارادوکس در همه وجود داشت و به حدی بود که در مرحله اول خیلی از آن‌ها در انتخابات شرکت نکردند ولی در مرحله دوم تمام قد در عرصه انتخابات ظاهر شدند. همان موقع این بحث مطرح شد که این جریان فکری که آن را می‌توان ذیل گفتمان ایران توضیح داد چرا خودش نامزد ندارد که البته بحث نامزدی شما مطرح شد. البته ثبت‌نام شما اتفاق عجیبی بود چون معلوم نبود با چه امیدی ثبت‌نام کردید؟ خیلی مشخص بود که شورای نگهبان شما را تأیید صلاحیت نمی‌کند. مورد عجیب دیگر اینکه شما نامزد اول جبهه اصلاحات شدید. سوابق و تغییرات شما و اعضای جبهه اصلاحات روشن است. خب طبیعتاً تا جایی که ما می‌دانیم بیش از ۱۰ سال است که شما بر گفتمان ایران متمرکز هستید. بیشتر رفتار جبهه اصلاحات برای ما جالب است که شما نامزد اول آن‌ها شدید. پس از اینجا سؤالات را شروع کنیم که چه شد شما نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ شدید و چطور نامزد اصلاح‌طلبان شدید؟


🔻در ابتدا بگویم خوشوقتم که خدمت شما و کسانی که گفت‌وگو را می‌خوانند هستم. انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، نه به مفهوم انتخاب یک فرد به عنوان رئیس‌جمهور بود و نه حتی به مفهوم رایج انتخاب یک گرایش‌ و جناح سیاسی. من تصورم این بود که ایران در آستانه یک تغییر و تحول اساسی است و نهایتاً زمان آن رسیده که نیروهای امنیتی و نظامی تسلیم نیروهای اجتماعی شوند. الان از نظر من نتیجه انتخابات غلبه ساختار اجتماعی بر ساختار امنیتی - نظامی است. اینکه چه کسی رئیس‌جمهور شد و جبهه اصلاحات چه کرد، همه در مرتبه دوم اهمیت است. اصل یک مرحله پیشرفت در تحول ساختاری است. در واقع ساختار امنیتی مجبور شد که تسلیم ساختار اجتماعی شود. این فهم من از انتخابات است.


* این را در شکست آقای قالیباف می‌بینید یا فراتر از افراد می‌‌دانید؟


-🔻فراتر از افراد است. در ایران ساختار امنیتی و نظامی تسلیم ساختار اجتماعی شد. اگر آن را در چارچوب نظریه عجم اوغلو قرار دهید، نیروی اجتماعی که در فرآیند اعتراضات ۱۴۰۱ شکل گرفت، با عدم مشارکت آقای خاتمی در انتخابات مجلس در ۱۴۰۲ تبدیل به یک نیروی موثر اجتماعی شد که ظرفیت و توان تاثیرگذاری بر ساختار را یافت. اگر در ۱۴۰۱ معلوم نبود این حرکت درون سیستم انجام می‌شود یا علیه سیستم‌ است، عدم مشارکت آقای خاتمی نشان داد که درون سیستم تلقی می‌شود و یک نیروی اجتماعی و سیاسی نسبتا منسجم دنبال تغییر است و نمی‌خواهد سیستم را به هم بزند و انقلاب کند. می‌خواهد و می‌تواند در درون سیستم تغییر ساختاری دهد ولی به شکل کاملاً اصلاح‌طلبانه و مسالمت‌آمیز. کاری که آقای خاتمی در ۱۴۰۲ انجام داد برخلاف نظریه روزنه‌گشایان یک نوع رسمیت و مشروعیت بخشیدن به اعتراضات سازمان‌یافته درون سیستم و شکل‌دهی یک نیروی اجتماعی موثر بود.


* چرا تلقی شما اعتراض درون سیستم است؟ در ۱۴۰۱ که اعتراض علیه سیستم بود.
🔻در ۱۴۰۱ معلوم نبود اعتراض چه سمت‌وسویی می‌گیرد. اما در ‍۱۴۰۲ آقای خاتمی با عدم مشارکت به آن اعتراض رسمیت درون سیستمی داد و موفق به شکل‌دهی یک نیروی اجتماعی نسبتا منسجم شد. نتیجه‌ی سیاست روزنه‌گشایان محو و فرسوده‌گشتن نیروی اعتراضات ۱۴۰۱ بود. ولی عدم مشارکت آقای خاتمی به آن اعتراضات مشروعیت درون سیستمی داد و به عنوان مبارزات سیاسی و اجتماعی درون نظام شناخته شد. این اتفاق خیلی بزرگی بود که آن را تبدیل به یک نیرو کرد که به تدریج باید دیده می‌شد چون قدرت نمایندگی، حضور اجتماعی و توان گفت‌وگو با قدرت را داشت. انتخابات ۱۴۰۳ گرچه زودهنگام و به شکل تصادفی بود اما اگر در ۱۴۰۳ این اتفاق نمی‌افتاد در ۱۴۰۴ رخ می‌داد چون در هرصورت این نیروی اجتماعی متبلور شده بود. از حالت اعتراض‌های پراکنده و جسته گریخته تبدیل شده بود به یک نیروی اجتماعی. هنوز اقدام آقای خاتمی خوب تحلیل نشده است. کار درستی بود که ایشان در ۱۴۰۲ انجام داد.

🔻من تصورم بر این بود که الان زمان اینست که با یک اقدام حقوقی - سیاسی این نیرو به عرصه ورود پیدا کند. فکر می‌کردم که تا حدی خودم از دو جهت ظرفیت نمایندگی این نیروی اجتماعی را دارم؛ یکی از جهت نظری که ورود پیدا کنم؛ دیگری از جهت تجربه سیاسی که می‌توانم امر حقوق سیاسی را در ایران تا حدی مطرح کنم. برای من تصمیم شورای نگهبان اصلاً مهم نبود. برای من تبلور نیروی اصلاح‌گر معترض درون سیستم مهم بود که می‌خواستم در جهت انسجام و استحکام یک گام به پیش برود و فکر می‌کردم که با حضور در انتخابات این کار انجام می‌شود. فکرم می‌کردم بقیه دوستانی که می‌آیند شاید از این منظری که من نگاه می‌کنم به موضوع نگاه نکنند. هنوز هم فکر می‌کنم و ثابت شده که هیچ کدام از این منظر نگاه نمی‌کردند. آن‌ها بیشتر از این منظر نگاه می‌کردند که در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کنند، قدرت را به دست بگیرند و به پاره‌ای اصلاحات سیاستی دست بزنند. ولی من در واقع دنبال تغییر ساختاری بودم و به آن به عنوان یک مرحله در فرایند توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی ایران نگاه می‌کردم.

🔻مسأله من این بود این تحول که بیشتر در جنبه‌ی اعتراض خودش را نشان داده، حالا ضروری است که از جنبه‌ی تاسیسی، اثباتی و اصلاحی بررسی شود (constructive). تصور من اینست که بعد از نهضت ملی، اساساً "مساله‌ی ایران" آن‌چنان که باید و شاید در تحولات اجتماعی و سیاسی مسأله نبوده، نه برای نیروهای چپ سوسیالیستی و مارکسیستی و نه نیروهای مذهبی. نگاه اکثر جریان‌ها و حرکت‌های سیاسی و فکری در ایران بیشتر جنبه‌ی ایدئولوژیک داشتند. لذا، مفهوم ایران در دنیای مدرن در حاشیه قرار می‌گرفت. در طول بیست سال گذشته نکته کانونی توجه من این بود که برای نظریه‌ی ایران از جنبه اثباتی باید چه کار کنیم؟ ما نیازمند یک ایده یا نظریه هستیم. به‌تدریج به "ایده‌ی ایران" رسیدم. از نگاه من ایده‌ی ایران می‌تواند تبدیل به نظریه‌ی اصلی توسعه ایران شود.

🔻شما از استقبال جبهه‌ی اصلاحات ایران از نگاه من اظهار شگفتی کردید. از قضا، من در آن جلسه دقیقا ایده‌ی ایران را عرضه کردم و همین ایده بود که مورد توجه و استقبال دوستان قرارگرفت و من رای نخست را کسب کردم.

🔻و اما این که چرا از آقای دکتر پزشکان حمایت کردم؟ مسأله من تغییر بود. این مهم بود که ساختار اجتماعی باید بتواند بر ساختار امنیتی غلبه پیدا کند. و حرکتی که آغاز شده‌است متوقف نشود. لازمه‌ی این کار ایجاد انسجام در درون جبهه‌ی نه‌چندان مستحکم از حیث نظریه و سازمان اصلاحات بود. لذا، از حیث سیاست عملی، حفظ وحدت و انسجام جبهه برای من از هر امر دیگری پراهمیت‌تر بود. از همین رو، بلافاصله با حضور در دفتر ایشان از ایشان پشتیبانی کردم. موضوع اصلی این نبود که چه کسی این تغییر را نمایندگی می‌کند یا این کسی که نمایندگی می‌کند گرایش چپ دارد یا لیبرال؟ این‌ها مهم‌اند لیکن در درجه دوم اهمیت بودند. اولویت این بود که کمک کنیم که نیروی اجتماعی شکل گرفته و در حال رشد و تحکیم فرونپاشد و مشروعیت قانونی پیدا کند که انجام شد.

🔲این بخشی از گفت‎‌وگوی تفصیلی من با مجله آگاهی نو است که مشروح آن در شماره 14 آن انتشار یافته‌است. من آن را در 7 قسمت به تدریج در اینجا بارگذاری خواهم کرد. خواندن آن را به کسانی که حوصله خواندن متن‌های تفصیلی را ندارند، توصیه نمی‌کنم. لیکن، مطالب آن احتمالا برای کسانی که در پی دریافت یک تحلیل جامع از آنچه در جریان انتخابات چهاردهم به‌وقوع پیوست مفید است. و البته قابل نقد است و از نقد آن استقبال می‌کنم.
عباس آخوندی
🔻در ۱۴۰۱ معلوم نبود اعتراض چه سمت‌وسویی می‌گیرد. اما در ‍۱۴۰۲ آقای خاتمی با عدم مشارکت به آن اعتراض رسمیت درون سیستمی داد و موفق به شکل‌دهی یک نیروی اجتماعی نسبتا منسجم شد. نتیجه‌ی سیاست روزنه‌گشایان محو و فرسوده‌گشتن نیروی اعتراضات ۱۴۰۱ بود. ولی عدم مشارکت…
🔹ایده‌ی ایران در کانون تبلیغات انتخابات 1403

🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403

* به درستی اشاره کردید که بعد از نهضت ملی، ایده‌ی ایران کمابیش در فضای سیاسی اجتماعی ما غائب بوده است. البته می‌شود گفت که حکومت وقت داشته به این موضوع می‌پرداخته اما مبارزان چپ و مسلمان در مبارزه با نظام پادشاهی به این مسأله توجه نمی‌کردند. سؤال اینجاست که اصلاح‌طلبان به عنوان کسانی که میراث‌دار جمع تفکر چپ و اسلام‌گرایی هستند اصلاً ایده شما را فهمیدند؟ یا آن‌ها فقط دنبال این بودند فردی که بخواد ساختار را تغییر دهد، مطرح شود؟

🔻آنچه من از تحولات ایران می‌فهمم اینست که در اواخر دوره پهلوی ایده‌ی ایران به شدت تضعیف شده بود. ایران‌گرایی در اواخر دوره پهلوی دوم نه مانند جریان رومانتیک پهلوی اول بود و نه مانند جریان نهضت ملی. بنابراین نمی‌توانیم بگوییم ایران‌گرایی در دوره پهلوی دوم جریانی ملی بود. نوعی استبداد بریده از ارزش‌های ملی بود. افزون بر این جریان‌های سیاسی ایران نیز در این ۴۵ سال تغییر کرده‌اند. تجربه‌ی مشارکت آنان در حکومت و رویارویی با تحولات جهان و نظام قدرت در ایران، آنان را وادار به بازنگری در بسیاری از اصول کرده‌است. شما نمی‌توانید بگویید سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ۱۴۰۳ همان تشکل سال ۱۳۵۸ هستند. آقای مهندس نبوی می‌گوید اینک من با ایده‌ی انقلاب با هر شکلش مخالفم و به تمام معنی "ضدانقلاب" هستم. این سازمان، اسم خودشان را در تغییر نام، حزب توسعه ملی ایران اسلامی گذاشت. ممکن است به لحاظ شکلی برای اخذ مجوز باید تغییر نام می‌دادند، اما انتخاب نام مهم است. چرا اسم توسعه ملی را انتخاب کردند؟ حزب مشارکت به حزب اتحاد ملت ایران تغییر نام داد. پس آنجا هم تحولاتی رخ داده است. انتخابات‌های مختلفی که در سال‌های ۸۴ و ۸۸ و بعد از ۹۲ برگزار شد، به تدریج بن‌بست رویکردهای ایدئولوژیک را نشان داد که این رویکردها نهایتاً کشور را به بن‌بست می‌رسانند.

🔻نتیجه ناکارآمدی رویکردهای ایدئولوژیک اسلامی و ترکیبی اسلامی-سوسیالیستی که در این مدت بر ایران حکفرما بوده‌است، موجب نوعی حس تحقیر ملی تقریباً در جامعه ایران شده است؛ چه تحقیر داخلی و چه تحقیر بین‌المللی. این حس زمانی بر ذهن و روان ایرانیان سنگینی بیشتری پیدا می‌کند که در بستر تاریخی ایران که در دوره‌هایی بسیار شکوهمند بوده مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. این حس تحقیر در این سال‌های اخیر، چه در درون به دلیل فشاری که از سوی اقلیت حاکم بر ملت وارد می‌گردد و چه در خارج به‌ویژه در رقابت با همسایگان بسیار فراگیر شده‌است. به یک ایرانی در فرودگاه‌های کشورهای خارجی خوش‌آمد نمی‌گویند. ما جزو آن ملت‌هایی هستیم که درباره‌شان حساسیت منفی وجود دارد، ما را بازرسی می‌کنند و با اصل برائت به ما نگاه نمی‌کنند، بلکه به ما بدگمان‌اند. شاید این برخورد برای افراد سیاسی و امنیتی که اغلب از کریدورهای خاص عبور می‌کنند، مهم نباشد ولی برای افراد عادی که می‌خواهند به شکل توریستی به کشوری سفر یا تجارت کنند، خیلی دردآور است. در داخل هم مردم می‌بینند که هم شهروند درجه دو هستند و هم دارند فقیر می‌شوند.

🔻ایرانیان با توجه به سابقه تاریخی و تمدنی‌شان اصلاً آمادگی پذیرش تحقیر را ندارند. با سه آمار می‌شود این حس را بهتر درک کرد. طبق گزارش بانک جهانی در سال ۱۹۹۲ درآمد سرانه ایرانی‌ها حدود ۲۳۰۰ دلار بود، درآمد سرانه مردم ترکیه ۲۷۰۰ دلار و درآمد سرانه مردم عربستان ۷۶۰۰ دلار بود. ۳۰ سال بعد در ۲۰۲۲ درآمد سرانه مردم ایران ۴۶۰۰ شد و درآمد سرانه مردم ترکیه ۱۰۶۰۰ دلار؛ یعنی دو کشوری که ۳۰ سال قبل درآمد سرانه تقریباً برابر داشتند، الان ایرانیان به‌طور سرانه و میانگین کمتر از نصف مردمان ترکیه درآمد دارند. طبیعی است که ایرانیانی که به ترکیه می‌روند و آنجا را می‌بیینند، حس حقارت شدیدی به آن‌ها دست می‌دهد. درآمد سرانه عربستان پس از ۳۰ سال از ۷۶۰۰ دلار به ۳۰۶۰۰ دلار رسیده است. این مقایسه حتی در مورد ایران و عراق نیز قابل مشاهده است. در حالیکه درآمد سرانه ایرانیان در سال 2023 حدود 4700 دلار است، درآمد عراقیان بیش از 5700 دلار است و مردم دست‌به‌جیب شدن آنان را در مشهد و قم می‌بینند و در سفر به عتبات با تنگنای مالی مواجه می‌‍شوند.

🔻به‌هرروی، در ایران اتفاقاتی رخ‌ داده و مردم عدم کارآیی این رویکرد ایدئولوژیک را با رگ و پوست خودشان فهمیده‌اند که آن‌ها را فقیر و حقیر کرده است. بحث "تبعیض" هم که اظهر من الشمس است و نوعی آپاراتاید ایدئولوژیک شکل گرفته است. در واقع عده‌ای بدون هیچگونه محکومیت قانونی اصلاً امکان رشد واستیفای حقوق شهروندی در سیستم را ندارند.
عباس آخوندی
🔻در ۱۴۰۱ معلوم نبود اعتراض چه سمت‌وسویی می‌گیرد. اما در ‍۱۴۰۲ آقای خاتمی با عدم مشارکت به آن اعتراض رسمیت درون سیستمی داد و موفق به شکل‌دهی یک نیروی اجتماعی نسبتا منسجم شد. نتیجه‌ی سیاست روزنه‌گشایان محو و فرسوده‌گشتن نیروی اعتراضات ۱۴۰۱ بود. ولی عدم مشارکت…
🔻در این شرایط باید نظریه‌ای مطرح شود و راه خروج بدهد. پیشنهاد من ایده‌ی ایران است که هنوز به نظر من برای آن نظریه رقیبی نیامده است. ایده‌ی ایران تلاش می‌کند همه این‌ها را حل‌وفصل کند. مبنای ایده‌ی ایران حقوق شهروندی است که به جنگ مستقیم تبعیض می‌رود. با مفهوم ملت روبروی امت قرار می‌گیرد و بنابراین،ً ایدئولوژیک نیست. در آن مفهوم عدم تبعیض و برابری و تعلق به یک سرزمین می‌تواند اصل قرار بگیرد. از این جهت که قدرت نظریه شکل‌دهی ملت را دارد، می‌تواند دولت را تشکیل دهد، چون دولت بدون ملت که در جهان وجود خارجی ندارد. بنابراین بر اساس ایده‌ی ایران می‌شود دولت مدرن را تشکیل داد که متناسب با زمانه است و چون که به بحث ایران می‌پردازد، بنابراین سیاست‌های اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی آن می‌تواند متناسب با آموزه‌های تمدنی و شرایط ژئوپلتیک ایران باشد. و چون تمدنی است می‌تواند گستره‌ی جغرافیایی‌ای فراتر از ایران را در بر بگیرد. نخ تسبیحی است که می‌تواند همه این‌ها را یک به یک به همدیگر وصل کند. ما هیچ ایده دیگری نداریم که بتواند همه این‌ها را همزمان داشته باشد. چون بر مبنای سابقه و تجربه تمدنی شکل‌گرفته، می‌تواند همزیستی مسالمت‌آمیز و مفهوم صلح اجتماعی را میان اقوام ایرانی بنیانگذاری کند. از این جهت ایده‌ای است که می‌تواند اجزای مختلف را کنار هم بگذارد و به نظر من ایده پرقدرتی است آن هم در شرایطی که این بحران نظری در ایران وجود دارد.

🔻طرح این نظریه در جبهه اصلاحات، فراتر از این بود که من بگویم می‌خواهم رئیس‌جمهور شوم تا فیلترینگ را بردارم یا وعده‌های اقتصادی بدهم. بلکه نظریه‌ای ارائه شد که بر مبنای آن می‌شود توسعه ایران را بنیان گذاشت تا ایران را از این وضعیت خارج کند و ازجاکندگی ایجاد کند. بتواند ایران را در این گرفتاری موجود از جا بکند و آن را روی ریل توسعه بیندازد. توسعه وابسته به مسیر است؛ اصل قصه و مشکل و تمام اینرسی این است که چه زمانی می‌توان ایران را روی ریل توسعه انداخت؛ وقتی روی ریل افتاد می‌تواند سرعت بگیرد. این کار نیازمند نظریه است. الان همه دنبال توسعه هستند اما نظریه‌ای که بگوید چگونه می‌توان ایران را از این وضعیت موجود از جا کند و روی ریل توسعه انداخت، مهم است و این نظریه، ایده‌ی ایران است. من فکر می‌کنم این ایده درون جبهه اصلاحات تا حد زیادی جا افتاد و آن‌ها توانستند این بحث را وجدان کنند و درباره آن بحث دربگیرد.
🔹انتخابات 1403 و تحولات اجتماعی ایران

🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403

* شما پیوندی بین اتفاقات سال ۱۴۰۱ و انتخابات ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ برقرار کردید. یک نظریه‌پرداز مهم که در این زمینه کار کرد، مرحوم دکتر سید جواد طباطبایی بود که در آغاز نظریه انقلاب ملی را مطرح کرد اما بعد از مدتی خودش هم حاشیه‌ای برای آن زد و این حس را پیدا کرد که این مسیر ممکن است به سمت انحراف و بی‌راهه برود. به خصوص که نیروهای خارجی خیلی جدی وارد قضیه شدند و بعضی کسانی که به نیروهای خارجی دلبستگی پیدا کردند میدان‌دار شدند. اجازه بدهید که ایراد کنیم به این مسأله شما. واقعاً آن چیزی که در سال ۱۴۰۱ رخ داد نیروی اجتماعی بود ولی آیا نیروی ملی هم بود؟ آیا خودآگاهی ملی در سال ۱۴۰۱ پدیدار شده بود؟ جوانان و زنان ما معترض بودند و شما به درستی شما به مسأله کرامت و تحقیر که این خیلی کیفیت می‌دهد به تحلیل سال ۱۴۰۱ اما در آن ایده ملی چقدر جدی بود؟ نسل جوان ما شاید تلقی‌اش این باشد که اگر ما مثلاً بخشی از نظم بین‌الملل باشیم، بهتر است. یعنی در مقابل آن امت‌گرایی که در نظام سیاسی وجود داشت، یک جهان‌وطنی هم دارد شکل گیرد. این جهان‌وطنی قطعاً ملی نیست. یأس و سرخوردگی بعد سال ۱۴۰۱ هم خیلی وسیع شد و مهاجرت هم جدی شد. چه اتفاقی افتاد که آن نیروی گریز از مرکز و جنبش ضداقتداری که در ۱۴۰۱ به وجود آمد، نیرویی که حتی می‌شود گفت برخی عناصرش نسبت به مسأله ملی زاویه دارند، تبدیل می‌شود به یک نیروی اجتماعی که در انتخابات رأی می‌دهد. با توجه به اینکه ما می‌بینیم بیش از نیمی از مردم هم رأی ندادند. این تحلیل شما که این سه مقطع را به همدیگر وصل می‌کنید چطور با امر ملی جا می‌افتد؟

🔻همزه‌ی وصل آن، حرکت آقای خاتمی در سال ۱۴۰۲ بود که سطح اعتراض را از یک حرکت بی‌جهت به یک جریان اصلاحی با رهبری شناخته شده و سامان‌مند ارتقا داد. اگر اتفاقات ۱۴۰۱ را مجموعه‌ای از اعتراضات خام بگویید شورش علیه وضع موجود بدون جهت‌گیری مشخص بدانیم، نکته‌ای که خود سید جواد طباطبایی گفت بعد خودش هم راجع به آن تردید کرد چون که او اعتراض را به انقلاب تفسیر کرد، در ۱۴۰۲ آقای خاتمی آن اعتراض را داخل سیستم آورد و تبدیل کرد به یک حرکت مدنی داخلی که دارد پیام می‌دهد ما رویه شما را قبول نداریم. بنابراین اعتراض این نیروی اجتماعی که افراد خارج از کشور می‌توانستند بر موج آن سوار شوند و سرویس‌های جاسوسی از آن سوءاستفاده کنند، با این همدلی که آقای خاتمی در سال ۱۴۰۲ نشان داد، آن را از چنگ به تعبیر امنیتی‌ها، براندازان و به تفسیر ملی، از چنگ نیروهای ضد ملی و وابسته به اسرائیل نجات داد و دومرتبه آن را ملی کرد و درون ایران آورد. در واقع این همدلی که آقای خاتمی با معترضین نشان داد یک اتفاق بسیار بزرگ بود که متأسفانه عده‌ای داخل نظام نفهمیدند ایشان چه کار کرد.

🔻یک فرصت برای نظام ایجاد کرد که حالا با این نیروی ملی می‌شود مذاکره کرد. با نیروی وابسته به اسرائیل که شاهزاده رفت و با نتانیاهو صحبت کرد که نمی‌شد مذاکره کرد. ولی آقای خاتمی که در انتخابات شرکت نکرد و گفت من معترضم و با این جماعت معترض گرچه نمی‌تواند رهبریشان کند اما همدلی می‌کند، کاری کرد که با این نیرو می‌توانیم گفت‌وگو کنیم.

* یعنی انتخابات ۱۴۰۳ محصول گفت‌وگوی نظام با آقای خاتمی بود؟

🔻یک نوع مدیریت تعارض با نیروی اجتماعی متشکل شده بود. هرچند به‌ظاهر این نیروی اجتماعی به‌رسمیت شناخته نشد. لیکن، با گشودن پنجره‌ای کوتاه و باریک، این نیروی اجتماعی دیده‌شد. بنابراین، یک گفت‌وگوی سرد صورت گرفت. اصلاً انتخابات یعنی گفت‌وگو.

* خب انتخابات که به روال خودش برگزار شد.

🔻اگر قرار بود به روال خودش برگزار شود، هیچ وقت آقای پزشکیان پذیرفته نمی‌شد و شورای نگهبان او را تأیید نمی‌کرد. هم‌چنان‌که در انتخابات مجلس در 1402 صلاحیت ایشان رد شد. و دخالت رهبری می‌توانست تفسیر محدود به همان انتخابات شود. شورای نگهبان می‌گوید در طول فرآیند انتخابات هم به صلاحیت نامزدها رسیدگی می‌کند، خب می‌توانستند بگویند چون جبهه اصلاحات از آقای پزشکیان دفاع کرده و آقای خاتمی که در انتخابات ۱۴۰۲ شرکت نکرده از او حمایت کرده، بنابراین ایشان صلاحیت ندارد. همه‌ی اینها نشانه‌ی آن است که اتفاقی فراتر از تایید صلاحیت یک فرد صورت گرفت و مهم‌تر آن‌که سیستم آمادگی پذیرش پیامدهای آن را یافت. و از مداخله نیروهایی که می‌توانستند در فرایند کار دخالت کنند جلوگیری کرد.

* در هر انتخاباتی یک یا دو اصلاح‌طلب تأیید می‌شدند.

🔻اصلاح‌طلبی که جریان اصلاحات را نمایندگی کند هیچ وقت تأیید نمی‌شد. اصلاح‌طلب منفرد به تشخیص جریان قدرت تأیید می‌شد.

* با این منطق شما هم نباید از طرف جبهه اصلاحات نامزد می‌شدید.چون تحلیل‌ها این بود که اگر کسی از طرف جبهه اصلاحات نامزد شود، در انتخابات رد می‌شود.
🔻برای من مهم نبود. مسأله من تحول ساختاری بود. من می‌خواستم آن نیروی اجتماعی تبلور حقوق سیاسی پیدا کند.

* منطق آن می‌تواند این باشد که آقای دکتر آخوندی در واقع خواسته یک جریان گفتمانی را نمایندگی کند، ولو اینکه در انتخابات حضور نداشته باشد.

🔻دقیقاً.

* معنی آن می‌تواند این باشد که شما باید این مسیر را ادامه دهید.

🔻بله باید ادامه دهیم. اصلی‌ترین بحث من اینست که در آخر آنچه ایران را از این بن‌بست خارج می‌کند، گفتمان ایده‌ی ایران است. اتفاقی که رخ داده چنانکه گفتم اینست که ساختار اجتماعی بر ساختار امنیتی غلبه کرده است. و این تنها گام نخست است. این ساختار اجتماعی نیاز به بسط و اعتلای گفتمان دارد. آنچه که می‌تواند در این گفتمان قرار بگیرد، ایده‌ی ایران است. این کار بلافاصله صورت نمی‌گیرد و در یک جریان تدریجی تاریخی محقق خواهد شد. ممکن است ۲۰ سال طول بکشید. راه آزادی باریک و پرسنگلاخ است که باید از آن عبور کنیم، ما که دنبال انقلاب و براندازی نیستیم. ما الان در آستانه این راه قرار گرفتیم و راه زیادی در پیش داریم.

* اینطور می‌توانیم بگوییم که با انتخابی که در مورد آقای پزشکیان رخ داد، مفاهیم نظری را فعلاً کنار می‌گذارید و به نیروی تغییر اولویت می‌دهید.

🔻به هیچ وجه. اگر می‌خواهیم ایران توسعه پیدا کند نیازمند نظریه و فرآیند هستیم. نظریه‌های جدید می‌گویند حکمروایی به مثابه فرآیند است. ما که دنبال جهش وضعیتی نیستیم. تفاوت رویکرد من با رویکرد بعضی از دوستان اینست که آن‌ها دنبال تغییر وضعیت هستند. فکر می‌کنند که اگر رئیس‌جمهور شوند، می‌توانند کارهایی بکنند. یعنی از این وضعیت به وضعیت دیگری بجهند.

🔻من به فرآیند نگاه می‌کنم، اینکه چگونه می‌خواهیم از اینجا حرکت کنیم به کجا می‌خواهیم برویم و چگونه باید مسیر را ریل‌گذاری کنیم. از نظر من حکمروایی و توسعه فرانید هستند و دارای پویایی دائمی می‌باشند. وضعیت‌های ایستایی نیستند که از یک وضعیت به وضعیت دیگر با اصلاحات سیاستی بتوان جهش کرد. این فرایند خیلی سخت و پرسنگلاخ است که باید طی شود. بنابراین من وقتی کاندیدا شدم از نظر خودم داشتم بخشی از این فرآیند را طی می‌کردم. می‌دانستم در ابتدای فرآیند متوقف می‌شوم اما آن را مانع نمی‌دانستم چون شناخت نقطه‌ی آغاز و تعیین جهت مسیر بسیار مهم است. باور داشتم که این فرآیند خیلی طولانی است. بنابراین من فکر نمی‌کنم اقدام کوری انجام دادم، کاملاً می‌دانستم دارم چه می‌کنم و فکر می‌کنم این کار ادامه دارد. من هم ادامه ندهم دیگرانی آن را ادامه خواهند داد. این قسمت سوم مصاحبه بود.
🔹انتخابات 1403، قوم‌گرایی و تشکیل دولت ملی

🖋عباس آخوندی، شهریورماه 1403

* خب به انتخاب کسی که دارد این مسیر را مهیا می‌کند یا ادامه می‌دهد یا به طی آن فرآیند کمک می‌کند، نقدهایی وارد می‌شود که از جانب کسانی است که از موضع ایران وارد انتخابات شدند. شما اشاره کردید که ما نیاز به نظریه ملت داریم در مقابل ایده امت.

🔻برای اینکه تشکیل دولت مدرن دهیم نیاز به داشتن نظریه روشن در باره ملت ایران داریم. ما هنوز فاقد دولت مدرن هستیم. برای اینکه بتوانیم دولت تشکیل بدهیم اولین موضوع داشتن ملت است. آگاهی هویتی و حس تعلق ملی پیش‌نیاز شکل‌دهی دولت ملی مدرن است.

*در برنامه‌های تبلیغات انتخاباتی با شعارهای «برای ایران» و… ایده‌ی ایران مطرح شد. اما خیلی‌ها تشکیک می‌کنند در باب اینکه آقای دکتر پزشکیان به ایده دولت ملی اعتقاد داشته باشد. دلیل نگرانی آن‌ها هم اشاره مکرر ایشان به مسأله قومیت است که شکل افراطی آن پان‌ترکیسم است و برخی دیگر هم با اشاره به برخی گزاره‌ها او را متهم می‌کنند که طرفدار فدرالیسم است. در مقابل آن ایده دولت ملی است که شما و همفکرانتان مطرح می‌کنید. نکته دیگر در باب آزادی‌های طبقه متوسط و آزادی اقتصادی و ایده توسعه است؛ در مقابل آن تفسیر خیلی وسیع از مفهوم عدالت وجود دارد که در کنار اشاره به مفهوم حق قرار می‌گیرد. منظور از حق از نظر آقای پزشکیان، حقوق نیست. حتی ایشان گفته زمانی حکومت قانون را مطرح می‌کردم اما بعداً فهمیدم قانون هم می‌تواند ظالمانه باشد، بنابراین کلمه حکومت قانون را کنار گذاشتم. چطور آقای پزشکیان می‌تواند این دو راه ملت‌سازی و توسعه را هموار کند. شما فکر کردید که این انتخابتان و حمایت از ایشان ممکن است نقض غرض باشد؟

🔻من باور ندارم که آقای پزشکیان قوم‌گرا است. ایشان برای حفظ یکپارچگی ایران جنگیده است و فداکاری نموده‌است. بنابراین، این اتهام در مورد ایشان کاملا بلاوجه است. لیکن اینکه بگویم ایشان دارای یک نظریه روشن و مدرن در باره ملت ایران و ایده‌ی ایران است. خیر! ایشان هیچ‌گاه چنین ادعایی نکرده‌است. نقدی که از حیث قومیت می‌توان بر گفتمان ایشان وارد ساخت اهمیت دادن به مفهوم قومیت در راستای استیفای حق و تحقق عدالت در برابر ملیت است.

🔻می‌دانیم که مفهوم قومیت در سطحی خردتر از مفهوم ملیت قابل طرح است و تکیه بر آن از قضا می‌تواند برهم‌زننده‌ی عدالت باشد. چون خارج ساختن موضوع از جایگاه خود است. طرح قومیت در برابر ملیت کاملا در برابر حق و عدالت قرار می‌گیرد. عدالت در سطح ملی با پایبندی به حقوق برابر شهروندی قابل تحقق است. تکیه بر حقوق قومی راهزن است.

🔻نکته‌ی دومی که نیز بیان نمودید نیز درست است. مفاهیم مدرن در جریان تبلیغات ریاست جمهوری ایشان غایب بودند. مفاهیمی چون حق و عدالت ارزش‌های بنیادینی هستند که باید در چارچوب یک نظام اندیشه‌ای سیاسی صورت‌بندی عملیاتی شوند و به‌طور خام قابل محقق‌ساختن نیستند. و اما در باره ملت در بستر مدرن آن، در خود جبهه اصلاحات هم هنوز عمق دریافتی از بحث ملت به مفهوم مدرن آن وجود ندارد؛ خارج از آن هم هنوز مفهوم ایران با اهداف دیگر مطرح می‌شود.

🔻در دوره انتخابات تلویزیون صبح تا شب راجع به ایران صحبت می‌کند ولی آیا واقعاً منظور آن‌ها ایده‌ی ایران است یا ابزاری برای تهییج افکار و شور اجتماعی است؟ در انتخابات‌های مختلف و بویژه از سال ۱۳۷۶ به بعد، مفهوم ایران در شعارهای اکثر نامزدهای اصلاح‌طلب و اصولگرا وجود داشت: ایران برای همه ایرانیان، فردای بهتر برای ایران، دوباره ایران، برای ایران، و… ولی من فکر نمی‌کنم هیچ کدام غیر از جنبه تهییجی، وارد عمق نظریه ایران شده باشند. بنابراین اینکه بگوییم که گروه‌های مختلف از ایران صحبت می‌کنند، کفایت نمی‌کند.

* یکی از موارد قابل تأمل تعبیر ایران اسلامی است؛ این در نامگذاری احزاب هم هست یک ترکیب آن حزب توسعه ملی ایران اسلامی است. آقای دکتر طباطبایی این را خیلی خوب توضیح می‌دهد که ایران، اسلامی نشد، اسلام ایرانی شد.

🔻از این دست موارد فراوان است. مثلاً در جبهه‌ی اصلاحات گروهی وجود دارد به‌نام انجمن اسلامی مهندسان. اگر مهندسی را حرفه بدانیم، و هدف این گروه را دفاع از حقوق حرفه‌ای بدانیم خوب اسلامی و غیراسلامی ندارد. و می‌دانیم که این تشکل کمترین ورود به مفهوم اعتلای مهندسی را ندارد. اگر اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مبنای تجمع قرار دهیم، تشخص حرفه‌ای بی‌معنی است. به موارد دیگری نیز می‌توان اشاره نمود.

* می‌توان گفت هنوز اصلاح‌طلبان در اسلام‌گرایی و امت‌گرایی ماندند؟ همین که شما اشاره کردید اصلاً فهمی از مردم ایران وجود ندارد.
🔻الان ما دچار یک خلأ نظری هستیم، من چون که به فرآیند نگاه می‌کنم، می‌پرسم آیا آمدن آقای پزشکیان به بهبود طی کردن فرآیند کمک می‌کند؟ به نظر من حتماً کمک می‌کند. آیا این تشکیلاتی که بعد از پیروزی آقای پزشکیان شکل گرفته، در واقع تشکیل‌دهنده‌ی دولت ملی است؟ حتماً نه.

🔻آقای پزشکیان دولت خود را دولت وفاق نام‌گذاری کرده‌است که فاقد هرگونه تعریف نظری و تجربه تاریخی در ایران و سایر کشورها است. با این حال، ما داریم راه باریک آزادی را طی می‌کنیم، الان یک مرحله‌ای از آن راه است و به تدریج باید سنگلاخ‌ها را از این راه برداریم و آن را اصلاح کنیم و بسط بدهیم تا هموار کنیم برای رسیدن به آن مقصد. بنابراین به نظر من دفاع از آقای پزشکیان، دفاع درستی است، دفاع کاملاً مشروعی است چون که قطعاً یک بخشی از فرآیند است. اگر آقای پزشکیان و دولتی که تشکیل می‌دهد را مقصد در نظر بگیرید، قطعاً با سرخوردگی مواجه می‌شوید. ولی اگر بخشی از فرآیند در نظر بگیرید قطعاً با خرسندی مواجه می‌شوید. حتی ممکن است در این فرآیند با ده‌ها شواهد خلاف نظر و انتظارتان مواجه شوید که مهم نیست و اشکالی ندارد چون بخشی از فرآیند است.

* این نکته خیلی مهمی است. در پیامی هم که به آقای پزشکیان دادید به موضوع آزادی‌ها و تقویت جامعه مدنی تأکید کردید، برخلاف بقیه که انتظارات و تعابیر دیگری را به کار می‌بردند. برای طی کردن این فرآیند آقای پزشکیان به لحاظ سیاسی چقدر باید شجاعت و تمایز نسبت به حکومت نشان دهد. باید حکومت را دخیل کند یا بر نیروهای اجتماعی تکیه کند؟

🔻به نظر من هر کس رئیس‌جمهور شود در یک بستر فعالیت سیاسی اجتماعی کار می‌کند. در دو پیامی که نوشتم یکی تبریک پیروزی آقای پزشکیان و یکی یادداشتی راجع به اتحادیه اروپا، مسأله ارتباط با جبهه اصلاحات را مطرح کردم. به نظر من خیلی مهم است که جبهه اصلاحات چه کار می‌کند و چه انتظاراتی را تعیین می‌کند که بستری می‌شود برای کنش آقای پزشکیان. بدون آن بستری که جبهه اصلاحات ایجاد می‌کند، آقای پزشکیان آخر کار می‌شود مهره‌ای از سیستم بوروکراتیک ایران. بنابراین من برای جبهه اصلاحات مأموریت و وظیفه سخت‌تری قائلم تا برای آقای پزشکیان. این خیلی مهم است که جبهه اصلاحات چه کار می‌کند؟ قسمت چهارم مصاحبه
2024/10/01 22:06:23
Back to Top
HTML Embed Code: