🔻غربت ایران در ایران
بررسی بحران نظم تمدنی
شهرنشینی و شهرسازی در ایران به بهانه فاجعه متروپل
▪️محمد قوچانی – امید کریمی
🔶پس از فاجعه متروپل تلاش گستردهای از سوی اپوزیسیون ایران صورت گرفت که آن را طبق عادت جامعه ایران به پدیدهای نمادین و سمبولیک بدل کنند و از این طریق حکومت را نقد کنند برخی مانند سلطنتطلبان کوشیدند متروپل را معادل سینما رکس آبادان در نظر بگیرند (و از یاد بردند که مدعی هستند کل ماجرای سینما رکس برپایه دروغ بنا شده است) و برخی از اصلاحطلبان به یاد نظریه جامعه کلنگی دکتر محمدعلی همایونکاتوزیان اتفادند که اشارهای فراتر از یک ساختمان و بحران بساز و بفروشی در جامعه ایران دارد. حکومت ایران هم سعی کرد ماجرا را خیلی عادی و در سطح صفحه حوادث روزنامهها جلوه دهد و حتی آن را گردن دولت سابق بیندازد و ماجرا را از سطح اجتماعی به سطح جنایی و جناحی تقلیل دهد. شما داستان متروپل را چگونه تحلیل میکنید و آن را نماد چه میدانید؟ آیا این یک فاجعهی جنایی و جناحی بود یا پدیدهای جامعهشناختی؟
🔷به این بحث از زوایای مختلف میتوان نگاه کرد از نظر من متروپل نماد سوداگری شهری است، از جنبه اقتصادی شهری، متروپل نماد مدیریت و حکمروایی سوداگرنهی شهرهاست و از جنبه فرهنگی متروپل قطعا نماد فقدان هویت شهری ایران است و اگر بخواهید از منظر توسعه شهری نگاه کنید متروپل نماد فقدان نظریه در جهت توسعه شهری ایران است. از اینرو، بستگی دارد که شما از چه زاویهای به آن نگاه کنید در واقع از هر زاویهای می شود بحث را باز کرد. در ایران بحث توسعه شهری یک بحث بسیار مهمی است و کسانی که در حوزهی برنامه ریزی شهری در ایران کار کردهاند از منظر تئوریک و عملی به این موضوع پرداختهاند.
🔷نکته بسیار مهمی که در تحولهای یکصدوپنجاه سال اخیر باید مد نظر باشد رشد سریع توسعهی شهرها در ایران است که طومار رژیم پهلوی را در هم پیچید و متاسفانه کمتر در سیاستگذاریهای ملی مورد توجه قرار میگیرد. البته این موضوعی فراگیر و جهانی است ولی، باز ایران در صدر کشورهای جهان از این منظر قرار دارد. در اولین سرشماری جمعیت در ایران که در سال 1335 انجام شد جمعیت شهری ایران 5950000 نفر و معادل 31.4% کل جمعیت بود. در فاصله 60 سال، سرشماری 1395 نشان میدهد که جمعیت شهری ایران به 59146000 و معادل 74% افزایش یافته است. یعنی ده برابر شدن جمعیت طی 6دهه. برآوردهای مرکز آمار ایران برای جمعیت شهری در سال 1400 حاکی از جمعیت 84600000 نفری و معادل 76% کل جمعیت است.
🔷این آمارها نشان از رشد انفجاری جمعیت شهری در ایران دارد. تعداد نفاط شهری ایران در سال 1335، 199 شهر بوده است. این در حالی است که تعداد شهرها در سال 1400 به بیش از 1300 نقطه شهری افزایش یافته است. این یعنی تغییر ساختاری کلی در سبک زندگی، مدل اقتصادی خانوار و سیستم کسبوکار بدون داشتن یک الگوی ذهنی نهادینه شده در ذهن مردم و بدون آمادگی ملی برای پاسخ به این تحولهای بنیادین. این شتاب شهری شدن فرصت سازگاری را از ملت و دولت سلب کرد. فرصت زندگی شهری، فرصت مدنیت شهری، فرصت تمنای زندگی شهری، فرصت شکل گیری از یک الگوی زیبا، پرآسایش و فرح بخش زندگی شهری در ذهن ایرانیها نه تنها به دست نیامد که منجر به یک آشوب کلی شد.
▪️برای مطالعه ادامه گفتگو روی لینک زیر کلیک کنید
🔻https://b2n.ir/y72468
بررسی بحران نظم تمدنی
شهرنشینی و شهرسازی در ایران به بهانه فاجعه متروپل
▪️محمد قوچانی – امید کریمی
🔶پس از فاجعه متروپل تلاش گستردهای از سوی اپوزیسیون ایران صورت گرفت که آن را طبق عادت جامعه ایران به پدیدهای نمادین و سمبولیک بدل کنند و از این طریق حکومت را نقد کنند برخی مانند سلطنتطلبان کوشیدند متروپل را معادل سینما رکس آبادان در نظر بگیرند (و از یاد بردند که مدعی هستند کل ماجرای سینما رکس برپایه دروغ بنا شده است) و برخی از اصلاحطلبان به یاد نظریه جامعه کلنگی دکتر محمدعلی همایونکاتوزیان اتفادند که اشارهای فراتر از یک ساختمان و بحران بساز و بفروشی در جامعه ایران دارد. حکومت ایران هم سعی کرد ماجرا را خیلی عادی و در سطح صفحه حوادث روزنامهها جلوه دهد و حتی آن را گردن دولت سابق بیندازد و ماجرا را از سطح اجتماعی به سطح جنایی و جناحی تقلیل دهد. شما داستان متروپل را چگونه تحلیل میکنید و آن را نماد چه میدانید؟ آیا این یک فاجعهی جنایی و جناحی بود یا پدیدهای جامعهشناختی؟
🔷به این بحث از زوایای مختلف میتوان نگاه کرد از نظر من متروپل نماد سوداگری شهری است، از جنبه اقتصادی شهری، متروپل نماد مدیریت و حکمروایی سوداگرنهی شهرهاست و از جنبه فرهنگی متروپل قطعا نماد فقدان هویت شهری ایران است و اگر بخواهید از منظر توسعه شهری نگاه کنید متروپل نماد فقدان نظریه در جهت توسعه شهری ایران است. از اینرو، بستگی دارد که شما از چه زاویهای به آن نگاه کنید در واقع از هر زاویهای می شود بحث را باز کرد. در ایران بحث توسعه شهری یک بحث بسیار مهمی است و کسانی که در حوزهی برنامه ریزی شهری در ایران کار کردهاند از منظر تئوریک و عملی به این موضوع پرداختهاند.
🔷نکته بسیار مهمی که در تحولهای یکصدوپنجاه سال اخیر باید مد نظر باشد رشد سریع توسعهی شهرها در ایران است که طومار رژیم پهلوی را در هم پیچید و متاسفانه کمتر در سیاستگذاریهای ملی مورد توجه قرار میگیرد. البته این موضوعی فراگیر و جهانی است ولی، باز ایران در صدر کشورهای جهان از این منظر قرار دارد. در اولین سرشماری جمعیت در ایران که در سال 1335 انجام شد جمعیت شهری ایران 5950000 نفر و معادل 31.4% کل جمعیت بود. در فاصله 60 سال، سرشماری 1395 نشان میدهد که جمعیت شهری ایران به 59146000 و معادل 74% افزایش یافته است. یعنی ده برابر شدن جمعیت طی 6دهه. برآوردهای مرکز آمار ایران برای جمعیت شهری در سال 1400 حاکی از جمعیت 84600000 نفری و معادل 76% کل جمعیت است.
🔷این آمارها نشان از رشد انفجاری جمعیت شهری در ایران دارد. تعداد نفاط شهری ایران در سال 1335، 199 شهر بوده است. این در حالی است که تعداد شهرها در سال 1400 به بیش از 1300 نقطه شهری افزایش یافته است. این یعنی تغییر ساختاری کلی در سبک زندگی، مدل اقتصادی خانوار و سیستم کسبوکار بدون داشتن یک الگوی ذهنی نهادینه شده در ذهن مردم و بدون آمادگی ملی برای پاسخ به این تحولهای بنیادین. این شتاب شهری شدن فرصت سازگاری را از ملت و دولت سلب کرد. فرصت زندگی شهری، فرصت مدنیت شهری، فرصت تمنای زندگی شهری، فرصت شکل گیری از یک الگوی زیبا، پرآسایش و فرح بخش زندگی شهری در ذهن ایرانیها نه تنها به دست نیامد که منجر به یک آشوب کلی شد.
▪️برای مطالعه ادامه گفتگو روی لینک زیر کلیک کنید
🔻https://b2n.ir/y72468
Telegram
attach 📎
🔲برای مهسا امینی
▪️فاجعه وضعیت مهسا امینی پس از ماجرای قتل رومینا دومین فاجعهای از این دست بود که وجدان ملت ایران را به درد آورد و آه از نهاد همگان برخاست.
▪️وقتی فرومایگان بر گردهی ملت سوار میشوند و ریاکاران از نردبان تظاهر به دین بالا میروند و سنتی سلفی را در جامعهای شیعی مستقر میکنند، شوربختانه باید در انتظار پُرتکرار حوادثی این چنینی باشیم.
▪️به قول نیما:
به کجای این شب تیره بیاویزم قبا ي ژنده ي خود را
تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون
تیر های زهر را دلخون.
وای برمن !
#مهسا_امینی
#رومینا
▪️فاجعه وضعیت مهسا امینی پس از ماجرای قتل رومینا دومین فاجعهای از این دست بود که وجدان ملت ایران را به درد آورد و آه از نهاد همگان برخاست.
▪️وقتی فرومایگان بر گردهی ملت سوار میشوند و ریاکاران از نردبان تظاهر به دین بالا میروند و سنتی سلفی را در جامعهای شیعی مستقر میکنند، شوربختانه باید در انتظار پُرتکرار حوادثی این چنینی باشیم.
▪️به قول نیما:
به کجای این شب تیره بیاویزم قبا ي ژنده ي خود را
تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون
تیر های زهر را دلخون.
وای برمن !
#مهسا_امینی
#رومینا
Telegram
attach 📎
🔲امر قدسی، جامعه مدنی و کاربست زور
▪️محکوم کردن جنایتی به این هولناکی وظیفه هر انسان باشرافتی است لیکن اگر این سرآغاز یک تغییر نشود کافی نیست. جهان اسلام سالهاست که با مساله نسبت امر قدسی یا امر دینی با جامعه مدرن و کاربست زور/خشونت مواجه است. این امر با نگاه بروندینی مورد بررسی قرار گرفته لیکن، هنوز نهادهای مرجع امور دینی در جهان اهل سنت و یا تشیع به آن نپرداخته و موضع مشخصی در این باره ندارند. گاهی به نفع کاربست زور هستند و گاهی در برابر آن.
▪️محکوم کردن جنایتی به این هولناکی وظیفه هر انسان باشرافتی است لیکن اگر این سرآغاز یک تغییر نشود کافی نیست. جهان اسلام سالهاست که با مساله نسبت امر قدسی یا امر دینی با جامعه مدرن و کاربست زور/خشونت مواجه است. این امر با نگاه بروندینی مورد بررسی قرار گرفته لیکن، هنوز نهادهای مرجع امور دینی در جهان اهل سنت و یا تشیع به آن نپرداخته و موضع مشخصی در این باره ندارند. گاهی به نفع کاربست زور هستند و گاهی در برابر آن.
Telegram
attach 📎
🔲توسعه از سیستم بسته حاصل نمیشود:
▪️توسعه محصول گفتوگوی آزاد قدرت و جامعه است
🟦صحبت از توسعه دلودماغ میخواهد که متاسفانه این روزها حال مردم ایران خوب نیست. از سوی دیگر بیگمان یکی از ریشههای بنیادین اعتراضهای دو دههی گذشته، به ویژه اعتراضها جاری توسعهنیافتگی و نبود آیندهی روشن فراروی جوانان است. از اینرو، شاید برای برخی که تمایل به بررسی ریشههای زیرینتر این اعتراضها دارند، توجه به این مساله جالب توجه باشد.
♦️بررسی و نقد عباس آخوندی از برنامههای توسعهایران در جلسه شورای سیاستگذاری حزب ندای ایرانیان
🔻احسان اسقایی: سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه در شرایطی ابلاغ شد که نقدهایی فراوانی در ارتباط با برنامه ششم توسعه منتشر شده است. یکی از اشخاصی که همواره در ارتباط با برنامههای توسعه نقدهایی داشته عباس آخوندی است. وی سالهاست دغدغه توسعه دارد. حزب ندای ایرانیان پس از ابلاغ سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه از آخوندی دعوت کرد تا ضمن نقد به برنامههای توسعه ، سیاستهای کلی توسعه را مورد برسی قرار دهد. آخوندی معتقد است :«سیاست مدار برای اعمال و رسیدن به اهداف خود و حفظ قدرت، سیاستهایی را اعمال و در قالب یک برنامه آن را محقق میکند».
https://bit.ly/3CmLRGx
▪️توسعه محصول گفتوگوی آزاد قدرت و جامعه است
🟦صحبت از توسعه دلودماغ میخواهد که متاسفانه این روزها حال مردم ایران خوب نیست. از سوی دیگر بیگمان یکی از ریشههای بنیادین اعتراضهای دو دههی گذشته، به ویژه اعتراضها جاری توسعهنیافتگی و نبود آیندهی روشن فراروی جوانان است. از اینرو، شاید برای برخی که تمایل به بررسی ریشههای زیرینتر این اعتراضها دارند، توجه به این مساله جالب توجه باشد.
♦️بررسی و نقد عباس آخوندی از برنامههای توسعهایران در جلسه شورای سیاستگذاری حزب ندای ایرانیان
🔻احسان اسقایی: سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه در شرایطی ابلاغ شد که نقدهایی فراوانی در ارتباط با برنامه ششم توسعه منتشر شده است. یکی از اشخاصی که همواره در ارتباط با برنامههای توسعه نقدهایی داشته عباس آخوندی است. وی سالهاست دغدغه توسعه دارد. حزب ندای ایرانیان پس از ابلاغ سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه از آخوندی دعوت کرد تا ضمن نقد به برنامههای توسعه ، سیاستهای کلی توسعه را مورد برسی قرار دهد. آخوندی معتقد است :«سیاست مدار برای اعمال و رسیدن به اهداف خود و حفظ قدرت، سیاستهایی را اعمال و در قالب یک برنامه آن را محقق میکند».
https://bit.ly/3CmLRGx
Telegram
attach 📎
🟦 حوزه در بزنگاه تاریخی: قانون یا حکم شرع؟
🔻بیگمان مراجع عظام و بزرگان حوزه وضعیت جاری کشور و التهابات موجود در جامعه را رصد میکنند. فهم اینجانب این است که ایشان عموما تلاش دارند که ریشه ناآرامیها را به وضعیت بد اقتصادی و یا فساد بازگردانند. در اینکه حکمرانی اقتصادی در ایران در بدترین وضعیت خود است و فساد، فقر، بیکاری و تورم مزمن پنجاه ساله -با میانگین 20% ستون فقرات ملت ایران را شکسته است، تردیدی نیست. لیکن، تفکیک این مساله از نظام ارزشی، آموزهها و بنیان انگارهی حکومت دینی که مشخصا در حوزهی علمیه قم تبیین و ترویج میشود ممکن نیست. اگر زمانی مخاطب معترضان تنها دولت به مفهوم عام آن بود، اینک حوزهی دینی نیز یکی از مخاطبان اصلی است و دستِکم از منظر نظری باید پاسخگوی ناکارآمدی نظام حکمرانی در جمهوری اسلامی باشد.
🔶این سخن را کسی بیان میکند که خود فرزند حوزه و روحانیت است و در نظام حکمرانی ایران نیز مستقیما مسئولیت داشتهاست. و هیچ تمایلی ندارد که به هیچ روحانیای جسارت و توهین و یا آنکه جمهوری اسلامی موهون شود. بنابراین، طرح موضوع از منظر برائت جستن از شرایط موجود نیست، بلکه از منظر دیدن واقعیت و خیرخواهی ملی و دینی و یافتن راهی برای صلح اجتماعی است.
🔻واقعیت آن است که آنچه امروزها شاهد آن هستیم، بسیار بیش از بحث حجاب و پوشش زنان و بسیار بیش از بحث کژکارکردی اقتصادی و فقر عمومی است. موضوع مورد اختلاف، عدم پذیرش رسمی "سبک زندگی مدرن" و تحولات ناشی از "توسعه شهرنشینی شتابان" در ایران، "انقلاب فناوریهای ارتباطات و اطلاعات" و ادغام در "شبکهی ارتباطات جهانی" و پیامدهای آنها توسط نهادهای حکومت و مرجعیت دینی است.
🔻این اعتراضها را باید به عنوان یک پدیدار و تحول تاریخی و نشان از تغییرات ساختاری بهحساب آورد که بهطور بسیار گسترده تمام جامعه ایران را تحت تاثیر و در آستانه یک استحاله و یا تحول نوین قرار دادهاست. این تحول میتواند و ظرفیت آن را دارد که به دو سو، یکی صلح اجتماعی پایدار و کارآمد و دیگری آشوب تمام عیار هدایت و منتهی شود. البته که بازتاب و دامنه تاثیر این تحول تمام جهان اسلام را درمینوردد.
https://b2n.ir/b73079
🔻بیگمان مراجع عظام و بزرگان حوزه وضعیت جاری کشور و التهابات موجود در جامعه را رصد میکنند. فهم اینجانب این است که ایشان عموما تلاش دارند که ریشه ناآرامیها را به وضعیت بد اقتصادی و یا فساد بازگردانند. در اینکه حکمرانی اقتصادی در ایران در بدترین وضعیت خود است و فساد، فقر، بیکاری و تورم مزمن پنجاه ساله -با میانگین 20% ستون فقرات ملت ایران را شکسته است، تردیدی نیست. لیکن، تفکیک این مساله از نظام ارزشی، آموزهها و بنیان انگارهی حکومت دینی که مشخصا در حوزهی علمیه قم تبیین و ترویج میشود ممکن نیست. اگر زمانی مخاطب معترضان تنها دولت به مفهوم عام آن بود، اینک حوزهی دینی نیز یکی از مخاطبان اصلی است و دستِکم از منظر نظری باید پاسخگوی ناکارآمدی نظام حکمرانی در جمهوری اسلامی باشد.
🔶این سخن را کسی بیان میکند که خود فرزند حوزه و روحانیت است و در نظام حکمرانی ایران نیز مستقیما مسئولیت داشتهاست. و هیچ تمایلی ندارد که به هیچ روحانیای جسارت و توهین و یا آنکه جمهوری اسلامی موهون شود. بنابراین، طرح موضوع از منظر برائت جستن از شرایط موجود نیست، بلکه از منظر دیدن واقعیت و خیرخواهی ملی و دینی و یافتن راهی برای صلح اجتماعی است.
🔻واقعیت آن است که آنچه امروزها شاهد آن هستیم، بسیار بیش از بحث حجاب و پوشش زنان و بسیار بیش از بحث کژکارکردی اقتصادی و فقر عمومی است. موضوع مورد اختلاف، عدم پذیرش رسمی "سبک زندگی مدرن" و تحولات ناشی از "توسعه شهرنشینی شتابان" در ایران، "انقلاب فناوریهای ارتباطات و اطلاعات" و ادغام در "شبکهی ارتباطات جهانی" و پیامدهای آنها توسط نهادهای حکومت و مرجعیت دینی است.
🔻این اعتراضها را باید به عنوان یک پدیدار و تحول تاریخی و نشان از تغییرات ساختاری بهحساب آورد که بهطور بسیار گسترده تمام جامعه ایران را تحت تاثیر و در آستانه یک استحاله و یا تحول نوین قرار دادهاست. این تحول میتواند و ظرفیت آن را دارد که به دو سو، یکی صلح اجتماعی پایدار و کارآمد و دیگری آشوب تمام عیار هدایت و منتهی شود. البته که بازتاب و دامنه تاثیر این تحول تمام جهان اسلام را درمینوردد.
https://b2n.ir/b73079
Telegram
attach 📎
عباس آخوندی
🟦 حوزه در بزنگاه تاریخی: قانون یا حکم شرع؟ 🔻بیگمان مراجع عظام و بزرگان حوزه وضعیت جاری کشور و التهابات موجود در جامعه را رصد میکنند. فهم اینجانب این است که ایشان عموما تلاش دارند که ریشه ناآرامیها را به وضعیت بد اقتصادی و یا فساد بازگردانند. در اینکه…
نقد روز
تفسیری بر داوری عباس آخوندی درباره تغییر نسل
«جهانصنعت، 1/8/1401»- نهادهای حکومتی اصرار دارند به همه ایرانیان بقبولانند کشور هیچ تنگنایی ندارد و زندگی عادی در ایران جریان دارد و همه امور رو به پیشرفت است و شهروندان باید از این وضعیت خرسند و شاد باشند که غرب نتوانسته است به هدفهای خود درباره نابودی نظام اسلامی برسد.
آنها باور دارند نظام جمهوری اسلامی با این هدف تاسیس شده است که با آمریکا و غرب نبرد کند و آنها را شکست دهد و هر گامی که در مسیر یادشده برداشته میشود به معنای پیروزی است و شهروندان ایرانی نیز از این گامها رضایت دارند و شادی میکنند. به نظر میرسد اثبات این باور یا شبهباور و این ریلگذاری برای نظام جمهوری اسلامی نیازمند پرسش عمومی از همه شهروندان است. مردان و زنانی که در نیمه دوم 1350 همراه انقلاب بودند الان دیگر اکثریت را در کشور ندارند و اکثریت ایرانیان ساکن در سرزمین را گروه سنی زیر 40 سال تشکیل میدهند. نهادهای حکومتی باید این احتمال را بدهند که تغییر نسل و دگرگونیهای شگفتانگیز در روشهای زندگی و کسبوکار و اندیشه و رشد و توسعه تکنولوژی که راه گفتوگوی جهانی از مسیر شبکههای اجتماعی را باز کرده است، وضعیت امروز را با نیمه دوم دهه 1350 دو پدیده کاملا متفاوت کرده است.
عباس آخوندی سیاستمدار ایرانی در همین باره در نامهای سرگشاده به مراجع عظام و بزرگان حوزه علمیه نوشته است: «واقعیت آن است که آنچه این روزها شاهد آن هستیم، بسیار بیش از بحث حجاب و پوشش زنان و بیش از بحث کژکارکردی اقتصادی و فقر عمومی است. موضوع مورد اختلاف، عدم پذیرش رسمی «سبک زندگی مدرن» و تحولات ناشی از «توسعه شهرنشینی شتابان» در ایران، «انقلاب فناوریهای ارتباطات و اطلاعات» و ادغام در «شبکه ارتباطات جهانی» و پیامدهای آنها توسط برخی از نهادهای حکومت و مرجعیت دینی است. این اعتراضها را باید به عنوان یک پدیدار و تحول تاریخی و نشان از تغییرات ساختاری بهحساب آورد که بهطور گسترده تمام جامعه ایران را تحتتاثیر و در آستانه یک استحاله و یا تحول نوین قرار داده است. این تحول میتواند و ظرفیت آن را دارد که به دو سو، یکی صلح اجتماعی پایدار و کارآمد و دیگری آشوب تمامعیار هدایت و منتهی شود. البته بازتاب و دامنه تاثیر این تحول تمام جهان اسلام را درمینوردد.
در دنیای امروز و در کشورهای گوناگون دهها نهاد پژوهشی و کارشناسی خصوصی وجود دارند که بدون بیم از دخالت و محدودیتهای دولت از شهروندان میپرسند شاد و خرسند یا ناشاد و ناراضی هستند و دلایل را نیز میپرسند و در برابر دیدگان همه نهادها نتایج را به اطلاع افکارعمومی میرسانند.
برخی رخدادهایی که این روزها شاهد آن هستیم را میشد زودتر دید و پیشبینی کرد- که برخی نیز دیده و هشدار داده بودند- و دستکم خواست و گرایش شهروندان را با دقت میشد اندازهگیری کرد. جامعهای که خردمندی و منطق در آن در برابر رفتارهای ناشناس و ناگهانی و مربوط به گذشته در پله پایینتر میایستد و مدیران از درون و ژرفای خواست شهروندان آگاهی کارشناسانه ندارند در معرض تصمیمگیریهای اشتباه قرار گرفته و دوام و پایداری خود را با آسیب مواجه میکند.
ناشادی ایرانیان از روزگار کسبوکار و معیشت باید در هر دوره اندازهگیری شود و شاید این روزها بهترین زمان برای اندازهگیری باشد.
تفسیری بر داوری عباس آخوندی درباره تغییر نسل
«جهانصنعت، 1/8/1401»- نهادهای حکومتی اصرار دارند به همه ایرانیان بقبولانند کشور هیچ تنگنایی ندارد و زندگی عادی در ایران جریان دارد و همه امور رو به پیشرفت است و شهروندان باید از این وضعیت خرسند و شاد باشند که غرب نتوانسته است به هدفهای خود درباره نابودی نظام اسلامی برسد.
آنها باور دارند نظام جمهوری اسلامی با این هدف تاسیس شده است که با آمریکا و غرب نبرد کند و آنها را شکست دهد و هر گامی که در مسیر یادشده برداشته میشود به معنای پیروزی است و شهروندان ایرانی نیز از این گامها رضایت دارند و شادی میکنند. به نظر میرسد اثبات این باور یا شبهباور و این ریلگذاری برای نظام جمهوری اسلامی نیازمند پرسش عمومی از همه شهروندان است. مردان و زنانی که در نیمه دوم 1350 همراه انقلاب بودند الان دیگر اکثریت را در کشور ندارند و اکثریت ایرانیان ساکن در سرزمین را گروه سنی زیر 40 سال تشکیل میدهند. نهادهای حکومتی باید این احتمال را بدهند که تغییر نسل و دگرگونیهای شگفتانگیز در روشهای زندگی و کسبوکار و اندیشه و رشد و توسعه تکنولوژی که راه گفتوگوی جهانی از مسیر شبکههای اجتماعی را باز کرده است، وضعیت امروز را با نیمه دوم دهه 1350 دو پدیده کاملا متفاوت کرده است.
عباس آخوندی سیاستمدار ایرانی در همین باره در نامهای سرگشاده به مراجع عظام و بزرگان حوزه علمیه نوشته است: «واقعیت آن است که آنچه این روزها شاهد آن هستیم، بسیار بیش از بحث حجاب و پوشش زنان و بیش از بحث کژکارکردی اقتصادی و فقر عمومی است. موضوع مورد اختلاف، عدم پذیرش رسمی «سبک زندگی مدرن» و تحولات ناشی از «توسعه شهرنشینی شتابان» در ایران، «انقلاب فناوریهای ارتباطات و اطلاعات» و ادغام در «شبکه ارتباطات جهانی» و پیامدهای آنها توسط برخی از نهادهای حکومت و مرجعیت دینی است. این اعتراضها را باید به عنوان یک پدیدار و تحول تاریخی و نشان از تغییرات ساختاری بهحساب آورد که بهطور گسترده تمام جامعه ایران را تحتتاثیر و در آستانه یک استحاله و یا تحول نوین قرار داده است. این تحول میتواند و ظرفیت آن را دارد که به دو سو، یکی صلح اجتماعی پایدار و کارآمد و دیگری آشوب تمامعیار هدایت و منتهی شود. البته بازتاب و دامنه تاثیر این تحول تمام جهان اسلام را درمینوردد.
در دنیای امروز و در کشورهای گوناگون دهها نهاد پژوهشی و کارشناسی خصوصی وجود دارند که بدون بیم از دخالت و محدودیتهای دولت از شهروندان میپرسند شاد و خرسند یا ناشاد و ناراضی هستند و دلایل را نیز میپرسند و در برابر دیدگان همه نهادها نتایج را به اطلاع افکارعمومی میرسانند.
برخی رخدادهایی که این روزها شاهد آن هستیم را میشد زودتر دید و پیشبینی کرد- که برخی نیز دیده و هشدار داده بودند- و دستکم خواست و گرایش شهروندان را با دقت میشد اندازهگیری کرد. جامعهای که خردمندی و منطق در آن در برابر رفتارهای ناشناس و ناگهانی و مربوط به گذشته در پله پایینتر میایستد و مدیران از درون و ژرفای خواست شهروندان آگاهی کارشناسانه ندارند در معرض تصمیمگیریهای اشتباه قرار گرفته و دوام و پایداری خود را با آسیب مواجه میکند.
ناشادی ایرانیان از روزگار کسبوکار و معیشت باید در هر دوره اندازهگیری شود و شاید این روزها بهترین زمان برای اندازهگیری باشد.
🔲تسلیت به ایران، مردم شیراز و خانواده مظلوم قربانیان
▪️به عنوان یک شهروند به ملت عزیز ایران، مردم خوب و سرافراز شیراز و خانواده مظلوم قربانیان از صمیم قلب تسلیت میگویم و آرام ندارم. خدای تعالی آن کشتگان مظلوم را در دریای رحمت خود غوطهور سازد و به خانوادهی دلبند آنان، بستگان، دوستان و همهی غمگساران شکیبایی و سزای نیک عطا نماید و به مجروحان سلامتی ارزانی دارد.
🔷هرچند باید منتظر روشن شدن ابعاد جنایت به وقوع پیوسته در حرم شاهچراغ و آمران و عاملان جنایتکار آن بود، ولی در محکوم نمودن چنین جنایتی نباید هیچ تردیدی به خود راه داد. خشونت و کشتار مردم بیگناه بدون هرگونه ملاحظهای محکوم است. همچنانکه باید خشونتهای بهوقوع پیوسته در تهران، زاهدان، کردستان، مازنداران، دانشگاهها و جایجای ایران را محکوم کرد.
🔷تحلیل این واقعه باید در فرصت دیگری انجام شود، در این موقعیت تنها میتوان گفت که باید زمینههای بروز خشونت از سیاست ایران برچیده شود. سیاستورزان ایراندوست مدتهاست که نسبت به شدتیافتن چرخهی خشونت در ایران هشدار داده و به حاکمان و معترضان راه اعتراض خشونتپرهیز را نشان میدهند. البته که گام نخست را باید حاکمان با پذیرش هویت قانونی معترضان و فراهماوری امکان اعتراض مدنی آنان بردارند.
🔷به هر روی، باید برای ایران خون گریست. به قول فرخی یزدی:
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم / آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع / آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد / خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
♦️ایران تو بمان که زندگی ما به تو وابسته است.
▪️به عنوان یک شهروند به ملت عزیز ایران، مردم خوب و سرافراز شیراز و خانواده مظلوم قربانیان از صمیم قلب تسلیت میگویم و آرام ندارم. خدای تعالی آن کشتگان مظلوم را در دریای رحمت خود غوطهور سازد و به خانوادهی دلبند آنان، بستگان، دوستان و همهی غمگساران شکیبایی و سزای نیک عطا نماید و به مجروحان سلامتی ارزانی دارد.
🔷هرچند باید منتظر روشن شدن ابعاد جنایت به وقوع پیوسته در حرم شاهچراغ و آمران و عاملان جنایتکار آن بود، ولی در محکوم نمودن چنین جنایتی نباید هیچ تردیدی به خود راه داد. خشونت و کشتار مردم بیگناه بدون هرگونه ملاحظهای محکوم است. همچنانکه باید خشونتهای بهوقوع پیوسته در تهران، زاهدان، کردستان، مازنداران، دانشگاهها و جایجای ایران را محکوم کرد.
🔷تحلیل این واقعه باید در فرصت دیگری انجام شود، در این موقعیت تنها میتوان گفت که باید زمینههای بروز خشونت از سیاست ایران برچیده شود. سیاستورزان ایراندوست مدتهاست که نسبت به شدتیافتن چرخهی خشونت در ایران هشدار داده و به حاکمان و معترضان راه اعتراض خشونتپرهیز را نشان میدهند. البته که گام نخست را باید حاکمان با پذیرش هویت قانونی معترضان و فراهماوری امکان اعتراض مدنی آنان بردارند.
🔷به هر روی، باید برای ایران خون گریست. به قول فرخی یزدی:
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم / آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع / آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد / خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
♦️ایران تو بمان که زندگی ما به تو وابسته است.
Telegram
attach 📎
🟦 گام نخست را حوزه بردارد
🔻مصاحبه با روز نامه اعتماد/مهدي بيك اوغلي
♦️ مخاطب رخدادهاي اخير چه نهاد يا ساختاري است؟ آيا مخاطب مطالبات مردم دولت است يا مجلس؟ آيا مردم نظام حكمراني را مخاطب قرار دادهاند؟ يا اينكه مساله از اين هم فراتر است و به حوزه دين و تصميم سازيهاي كلان تر باز مي گردد؟
🔶 اين پرسش و پرسشهايي از اين دست اين روزها كه اعتراضات اخير آرام آرام پنجاهمين روز خود را نيز پشت سر ميگذارد، بيشتر از هر زمان ديگري مطرح شدهاند. تحليلگران اما معتقدند براي پاسخ به اين پرسشها و عبور از چالش پيش روي كشور، ابتدا بايد درك درستي از رخدادها داشته باشند تا پس از آن بتوانند براي حل مسائل راهكار ارائه كنند. تصوراتي از اين دست كه ريشه مشكل به دخالتهاي خارجي باز ميگردد يا اكثريت معترضان را گروهي اغتشاشگر تشكيل ميدهد، نه تنها كمكي به حل معادلات نميكنند، بلكه باعث ناسور شدن زخمي ميشود كه شايد در آغاز با برخي راهبردهاي منطقي ميشد بر آن مرهم مناسب نهاد.
🔶 عباس آخوندي فعال سياسي اعتدالگرا، مدرس دانشگاه و مدیر ارشد اجرایی ایرانی که هماکنون به عنوان استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران فعالیت میکند از منظر تازهاي به رخدادهاي اخير ورود ميكند. او با اشاره به اينكه مخاطب اصلي رخدادهای اخير 2 نهاد حكومت و دين هستند، معتقد است كه همين دو نهاد هستند كه مي توانند با تحليل درست شرايط، كشور را به سمت صلحي فراگير هدايت كنند. اين سكه از منظر آخوندي اما روي ديگري دارد، او معقتد است، عدم توجه به اين تغييرات ساختاري و نهادي باعث ميشود تا كشور با مشكلات جديتري مواجه شود.
🔶 آخوندي با بازخواني دوران ابتدايي انقلاب در زمان تصويب قانون اساسي، ديدگاه امام(ره) و طرح مساله در اولويت قرار داشتن «قانون» يا«شرع» براي ايجاد نظام تصميم سازي از ميثاقي سخن ميگويد كه ميان امام (ره) و مردم منعقد است. ميثاقي كه مبتني بر آن اعلام ميشود، قانون بايد محور تصميمسازيهاي كلان كشور قرار بگيرد. ضمن اينكه اين قوانين نبايد مغايرتي با موازين اسلام داشته باشد. گزارهاي كه به نوعي ديگر در قانون مشروطه نيز مطرح ميشود و نظام مشروطه حول محور آن شكل ميگيرد.
🔶 آخوندي راه حل عبور از مشكلات فعلي كه از منظر او نهادي و ساختاري هستند را بازگشت به حاكميت قانون ميداند؛ گزارهاي كه در برخي برههها بنا به دلايل گوناگون مورد بيتوجهي قرار گرفتهاست. به گونهاي كه دامنه ارزيابي صلاحيتها حتي به فعاليتهاي صنفي، حزبي و كاري نيز سرايت كردهاست. اعتماد در مسير ارزيابيهاي تحليلياش اين بار هم گپوگفتي را با عباس آخوندي در خصوص گزارههايي بهغايت مهم ترتيب داده تا پاسخي براي پرسشهاي مهم طرح شده در زير پوست جامعه بيابد.
🔷 اين پرونده اما همچنان باز خواهد ماند تا علمای علوم اسلامي، حقوقدانان، تحليلگران و اصحاب ارجمند حوزه نيز به اين بحث بپيوندند تا راهي به سمت بازكردن گرهها گشوده شود و دركي علمي از تحولات حاصل آيد.
♦️ تفصیل مصاحبه را در لینک زیر ببینید
https://vrgl.ir/Skw2j
🔻مصاحبه با روز نامه اعتماد/مهدي بيك اوغلي
♦️ مخاطب رخدادهاي اخير چه نهاد يا ساختاري است؟ آيا مخاطب مطالبات مردم دولت است يا مجلس؟ آيا مردم نظام حكمراني را مخاطب قرار دادهاند؟ يا اينكه مساله از اين هم فراتر است و به حوزه دين و تصميم سازيهاي كلان تر باز مي گردد؟
🔶 اين پرسش و پرسشهايي از اين دست اين روزها كه اعتراضات اخير آرام آرام پنجاهمين روز خود را نيز پشت سر ميگذارد، بيشتر از هر زمان ديگري مطرح شدهاند. تحليلگران اما معتقدند براي پاسخ به اين پرسشها و عبور از چالش پيش روي كشور، ابتدا بايد درك درستي از رخدادها داشته باشند تا پس از آن بتوانند براي حل مسائل راهكار ارائه كنند. تصوراتي از اين دست كه ريشه مشكل به دخالتهاي خارجي باز ميگردد يا اكثريت معترضان را گروهي اغتشاشگر تشكيل ميدهد، نه تنها كمكي به حل معادلات نميكنند، بلكه باعث ناسور شدن زخمي ميشود كه شايد در آغاز با برخي راهبردهاي منطقي ميشد بر آن مرهم مناسب نهاد.
🔶 عباس آخوندي فعال سياسي اعتدالگرا، مدرس دانشگاه و مدیر ارشد اجرایی ایرانی که هماکنون به عنوان استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران فعالیت میکند از منظر تازهاي به رخدادهاي اخير ورود ميكند. او با اشاره به اينكه مخاطب اصلي رخدادهای اخير 2 نهاد حكومت و دين هستند، معتقد است كه همين دو نهاد هستند كه مي توانند با تحليل درست شرايط، كشور را به سمت صلحي فراگير هدايت كنند. اين سكه از منظر آخوندي اما روي ديگري دارد، او معقتد است، عدم توجه به اين تغييرات ساختاري و نهادي باعث ميشود تا كشور با مشكلات جديتري مواجه شود.
🔶 آخوندي با بازخواني دوران ابتدايي انقلاب در زمان تصويب قانون اساسي، ديدگاه امام(ره) و طرح مساله در اولويت قرار داشتن «قانون» يا«شرع» براي ايجاد نظام تصميم سازي از ميثاقي سخن ميگويد كه ميان امام (ره) و مردم منعقد است. ميثاقي كه مبتني بر آن اعلام ميشود، قانون بايد محور تصميمسازيهاي كلان كشور قرار بگيرد. ضمن اينكه اين قوانين نبايد مغايرتي با موازين اسلام داشته باشد. گزارهاي كه به نوعي ديگر در قانون مشروطه نيز مطرح ميشود و نظام مشروطه حول محور آن شكل ميگيرد.
🔶 آخوندي راه حل عبور از مشكلات فعلي كه از منظر او نهادي و ساختاري هستند را بازگشت به حاكميت قانون ميداند؛ گزارهاي كه در برخي برههها بنا به دلايل گوناگون مورد بيتوجهي قرار گرفتهاست. به گونهاي كه دامنه ارزيابي صلاحيتها حتي به فعاليتهاي صنفي، حزبي و كاري نيز سرايت كردهاست. اعتماد در مسير ارزيابيهاي تحليلياش اين بار هم گپوگفتي را با عباس آخوندي در خصوص گزارههايي بهغايت مهم ترتيب داده تا پاسخي براي پرسشهاي مهم طرح شده در زير پوست جامعه بيابد.
🔷 اين پرونده اما همچنان باز خواهد ماند تا علمای علوم اسلامي، حقوقدانان، تحليلگران و اصحاب ارجمند حوزه نيز به اين بحث بپيوندند تا راهي به سمت بازكردن گرهها گشوده شود و دركي علمي از تحولات حاصل آيد.
♦️ تفصیل مصاحبه را در لینک زیر ببینید
https://vrgl.ir/Skw2j
Telegram
attach 📎
اینک زمانی است که به یمن پیروزی تیم ملی و به منظور آشتی ملی و شادی دلِ مردم ایران، تمام زندانیان حوادث اخیر و تمام زندانیان سیاسی بیقید و شرط آزاد شوند.
پس از سکته روز دانشجو در سال ۱۳۸۸، بازآفرینی آن در سال ۱۴۰۱ مبارکباد. به عنوان یک دانشجوی قدیمی عرض میکنم که گفتگوی میاندانشجویی بسیار مهمتر از گفتگوی دانشجو-حکومت است. فهم شرایط و تحولات ایران و جهان و دسترسی به و اجماع در مورد یک خواسته ملی قاعدتا در اولویت است.
Telegram
attach 📎
Forwarded from فروغ فاریابی (furogh faryabi)
شما را به پیر به پیغمبر به هر چه که باعث تامل شما میشود قسم:
اعدام نکنید.
خیلی سخت گیر باشید در رعایت تناسب جرم و مجازات. به هر اپسیلون تردیدی که در دلتان رخنه میکند، بها بدهید و صدور حکم را با تاخیر بیاندازید.گذر زمان معجزه خداست . بگذارید معجزه خدا کار کند.
حبس ابد بدهید. حبس های طولانی بدهید. برای جوانهایی که خیابان بسته اند، سطل آتش زده اند، گاردریل کنده اند و حتی کسی را مجروح کرده اند ....جزای نقدی تعیین کنید، انجام خدمات اجتماعی رایگان، بدهید. خواندن کتاب، سواد آموزی، ...هزار کار سودمند و انسان ساز و حیات بخش هست.
جان ها را ببخشید و روح بخرید.
هر چقدر هم اعتراضات این روزها شما را عصبانی کرده در برابر ارزش جان آدم ها ، پشیزی نمی ارزد. حاکم شده اید که به زحمت بیفتید با اعتراض مواجه شوید، عصبانی شوید، خسته شوید ولی خشم خود را مدیریت کنید و با مردم خشمگین با روی گشاده برخورد کنید و راهی برای خدمت بهتر پیدا کنید. حاکم نشده اید که همه چیز به کام دلتان باشد.
اگر به پیام انبيا اعتنا می کنید به یاد بیاورید که در قرآن حفظ زندگی یک انسان معادل حیات یک جامعه است.
و به یاد بیاورید که مسیح نیز گفته است رحم کنید تا خدا بر شما رحم کند.
https://www.tg-me.com/joinchat-RitBd-8FJglwM6oy
اعدام نکنید.
خیلی سخت گیر باشید در رعایت تناسب جرم و مجازات. به هر اپسیلون تردیدی که در دلتان رخنه میکند، بها بدهید و صدور حکم را با تاخیر بیاندازید.گذر زمان معجزه خداست . بگذارید معجزه خدا کار کند.
حبس ابد بدهید. حبس های طولانی بدهید. برای جوانهایی که خیابان بسته اند، سطل آتش زده اند، گاردریل کنده اند و حتی کسی را مجروح کرده اند ....جزای نقدی تعیین کنید، انجام خدمات اجتماعی رایگان، بدهید. خواندن کتاب، سواد آموزی، ...هزار کار سودمند و انسان ساز و حیات بخش هست.
جان ها را ببخشید و روح بخرید.
هر چقدر هم اعتراضات این روزها شما را عصبانی کرده در برابر ارزش جان آدم ها ، پشیزی نمی ارزد. حاکم شده اید که به زحمت بیفتید با اعتراض مواجه شوید، عصبانی شوید، خسته شوید ولی خشم خود را مدیریت کنید و با مردم خشمگین با روی گشاده برخورد کنید و راهی برای خدمت بهتر پیدا کنید. حاکم نشده اید که همه چیز به کام دلتان باشد.
اگر به پیام انبيا اعتنا می کنید به یاد بیاورید که در قرآن حفظ زندگی یک انسان معادل حیات یک جامعه است.
و به یاد بیاورید که مسیح نیز گفته است رحم کنید تا خدا بر شما رحم کند.
https://www.tg-me.com/joinchat-RitBd-8FJglwM6oy
Telegram
فروغ فاریابی
تن ما به ماه مانَد، که ز مهر میگدازد
دل ما به چنگ زهره، که گسسته تار بادا
دل ما به چنگ زهره، که گسسته تار بادا
مصاحبهای بهغایت خواندنی
حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی:
عملکرد مسئولان، کشور را به نقطه انفجار رسانده
چرا نظام هیاتی باتجربهتر و قویتر برای حل منازعه سیستانوبلوچستان اعزام نکرد؟/ چه دلیلی دارد برای حفظ یک ساختمان فرمانداری، پلیس دست به اسلحه ببرد؟/ تا به حال یک مورد هم محافظت پلیس از معترضان انجام نشده
دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی گفت: تحلیل ما این است که اعتراضات کنونی ناشی از انباشت مشکلات ناشی از عملکرد مدیران، دولتمردان و مسئولان کشور است. این عملکرد کشور را به نقطه انفجار رسانده است از این رو نباید آن را معطوف به فرد، نهاد و یا گروه خاصی بدانیم.
اعتمادآنلاین|
حسین مرعشی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی و فعال سیاسی اصلاح طلبی با انتقاد از عملکرد مسئولان در جریان اعتراضات اخیر میگوید: تمام سوخت این جنبش اجتماعی و اعتراضی، و شاید انقلابی را خود جمهوری اسلامی با اشتباهاتش تامین کرده است و جمهوری اسلامی را نباید فدای آقای رئیسی بکنیم.
به گزارش خبرآنلاین، بخش هایی از گفت و گوی مرعشی را در ادامه میخوانید:
تحلیل ما این است که اعتراضات کنونی ناشی از انباشت مشکلات ناشی از عملکرد مدیران، دولتمردان و مسئولان کشور است. این عملکرد کشور را به نقطه انفجار رسانده است از این رو نباید آن را معطوف به فرد، نهاد و یا گروه خاصی بدانیم.
مشکلات موجود کشور یک بُعدی نیست؛ ابعاد مختلفی باعث شده جامعه احساس فشار و تنگنا کند و از حادثهای مثل حادثه فوت مهسا امینی، انفجار ایجاد شود. از این رو به تشخیص و تحلیل من، تمام سوخت این جنبش اجتماعی و اعتراضی، و شاید انقلابی را خود جمهوری اسلامی با اشتباهاتش تامین کرده است.
برای مثال در استان سیستان و بلوچستان، به لحاظ تعصبات مذهبی، مطلقا موضوع مهسا امینی و زن، زندگی، آزادی مطرح نبوده و حادثهای دیگر که چند ماه قبل در چابهار اتفاق افتاده و نهادهای مربوطه به آن رسیدگی نکرده، و تکلیفش را روشن نکرده اند و هم چنین گزارشی به مردم، نخبگان و افکار عمومی منتقل نکرده اند در نهایت منجر به حرکت اعتراضی در نماز جمعه شده است.
کافی بود استان مذکور یک استاندار خردمند می داشت، تا با عمل به موقع، از کشته شدن ۵۰ یا ۹۰ نفر جلوگیری شود. یا در حادثه ایذه، جمهوری اسلامی به دلیل فقدان یک مرکزیت هوشمند مدیریت بحران و از روی بی اطلاعی، بی تجربگی، و رویکرد و نگاه غالب نظامی گری و برخورد امنیتی و نظامی، به این جنبش انرژی داد و مدام روی این آتش بنزین ریخت.
کشور با مشکلات قدیمی دست به گریبان است. برای مثال در ۲۰ سال اخیر به طور متوسط نرخ تورم ما بالای ۲۰ درصد و رشد اقتصادی مان کمتر از یک و نیم درصد بوده است. این موضوع انباشتی از مشکلات را برای مردم به ارمغان آورده است.
در عرصه سیاست داخلی، علی لاریجانی را بعد از ۱۲ سال ریاست مجلس و چند سال دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور، رد صلاحیت می کنید این چه معنایی دارد. اسحاق جهانگیری بعد از ۸ سمت معاون اولی، رد صلاحیت می شود! و ... تا شخصی به ریاست جمهوری برسد که مورد نظر شماست؛ حتی به بهای آن که مشارکت ۴۸ درصدی شود، مشارکت در انتخابات را حداقلی می کنید، در سیاست خارجی درگیر دائم با اسرائیل را رقم می زنید، آقای سیستانی در عراق را برای دستگیری روح الله زم می رنجانید و رابطهتان را با او را بهم می زنید.
با عربستان سعودی هم به ته خط می رسید در حدی که متحدین شما تاسیسات نفتی او را می زنند، و او هم ایران اینترنشنال را برای شما تجهیز می کند تا در خیابانهای خودتان جنگ شود، با اروپا هم تمام عیار درگیر می شوید و خودتان را نفر دوم جنگ اوکراین می کنید و با امریکا هم تکلیف معلوم است؛ چه کسی گفته اتخاذ چنین سیاست هایی عاقلانه است؟
در آن واحد درگیری با سیاسیون داخلی، و رنجاندن همه از خودتان ، خون به دل کردن مردم در حوزه اقتصادی، چه دستاوردی برای نظام تا کنون داشته است. در مسائل فرهنگی، سخت گیریهای زیادی را اعمال می کنید. مسئولان مربوطه در این حوزه همه ضعیف هستند. این همه بی تدبیری برای چیست؟
وقتی نظام می خواهد هیئتی به سیستان و بلوچستان بفرستد، چرا هیاتی باتجربه تر و قوی تر برای حل منازعه اعزام نمی کند. کسی که سابقه سیاسی داشته و شناخت و تجربه ای از این دست از مناقشه ها داشته باشد. چرا برای این ماموریت تا این اندازه مهم، از آقایان دکتر لاریجانی، دکتر ولایتی، دکتر عارف، جهانگیری، رحمانی فضلی ... استفاده نشد. این مملکت nتا شخصیت دارد.
عرض من این است که چرا به چنین نقطهای رسیدیم؛ آنقدر تنهاییم که وقتی می خواهیم هیئتی را برای حل یک معضل به یک استان بفرستیم، آدم مناسب نداریم، یا آن را به کار نمی گیریم.
حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی:
عملکرد مسئولان، کشور را به نقطه انفجار رسانده
چرا نظام هیاتی باتجربهتر و قویتر برای حل منازعه سیستانوبلوچستان اعزام نکرد؟/ چه دلیلی دارد برای حفظ یک ساختمان فرمانداری، پلیس دست به اسلحه ببرد؟/ تا به حال یک مورد هم محافظت پلیس از معترضان انجام نشده
دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی گفت: تحلیل ما این است که اعتراضات کنونی ناشی از انباشت مشکلات ناشی از عملکرد مدیران، دولتمردان و مسئولان کشور است. این عملکرد کشور را به نقطه انفجار رسانده است از این رو نباید آن را معطوف به فرد، نهاد و یا گروه خاصی بدانیم.
اعتمادآنلاین|
حسین مرعشی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی و فعال سیاسی اصلاح طلبی با انتقاد از عملکرد مسئولان در جریان اعتراضات اخیر میگوید: تمام سوخت این جنبش اجتماعی و اعتراضی، و شاید انقلابی را خود جمهوری اسلامی با اشتباهاتش تامین کرده است و جمهوری اسلامی را نباید فدای آقای رئیسی بکنیم.
به گزارش خبرآنلاین، بخش هایی از گفت و گوی مرعشی را در ادامه میخوانید:
تحلیل ما این است که اعتراضات کنونی ناشی از انباشت مشکلات ناشی از عملکرد مدیران، دولتمردان و مسئولان کشور است. این عملکرد کشور را به نقطه انفجار رسانده است از این رو نباید آن را معطوف به فرد، نهاد و یا گروه خاصی بدانیم.
مشکلات موجود کشور یک بُعدی نیست؛ ابعاد مختلفی باعث شده جامعه احساس فشار و تنگنا کند و از حادثهای مثل حادثه فوت مهسا امینی، انفجار ایجاد شود. از این رو به تشخیص و تحلیل من، تمام سوخت این جنبش اجتماعی و اعتراضی، و شاید انقلابی را خود جمهوری اسلامی با اشتباهاتش تامین کرده است.
برای مثال در استان سیستان و بلوچستان، به لحاظ تعصبات مذهبی، مطلقا موضوع مهسا امینی و زن، زندگی، آزادی مطرح نبوده و حادثهای دیگر که چند ماه قبل در چابهار اتفاق افتاده و نهادهای مربوطه به آن رسیدگی نکرده، و تکلیفش را روشن نکرده اند و هم چنین گزارشی به مردم، نخبگان و افکار عمومی منتقل نکرده اند در نهایت منجر به حرکت اعتراضی در نماز جمعه شده است.
کافی بود استان مذکور یک استاندار خردمند می داشت، تا با عمل به موقع، از کشته شدن ۵۰ یا ۹۰ نفر جلوگیری شود. یا در حادثه ایذه، جمهوری اسلامی به دلیل فقدان یک مرکزیت هوشمند مدیریت بحران و از روی بی اطلاعی، بی تجربگی، و رویکرد و نگاه غالب نظامی گری و برخورد امنیتی و نظامی، به این جنبش انرژی داد و مدام روی این آتش بنزین ریخت.
کشور با مشکلات قدیمی دست به گریبان است. برای مثال در ۲۰ سال اخیر به طور متوسط نرخ تورم ما بالای ۲۰ درصد و رشد اقتصادی مان کمتر از یک و نیم درصد بوده است. این موضوع انباشتی از مشکلات را برای مردم به ارمغان آورده است.
در عرصه سیاست داخلی، علی لاریجانی را بعد از ۱۲ سال ریاست مجلس و چند سال دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور، رد صلاحیت می کنید این چه معنایی دارد. اسحاق جهانگیری بعد از ۸ سمت معاون اولی، رد صلاحیت می شود! و ... تا شخصی به ریاست جمهوری برسد که مورد نظر شماست؛ حتی به بهای آن که مشارکت ۴۸ درصدی شود، مشارکت در انتخابات را حداقلی می کنید، در سیاست خارجی درگیر دائم با اسرائیل را رقم می زنید، آقای سیستانی در عراق را برای دستگیری روح الله زم می رنجانید و رابطهتان را با او را بهم می زنید.
با عربستان سعودی هم به ته خط می رسید در حدی که متحدین شما تاسیسات نفتی او را می زنند، و او هم ایران اینترنشنال را برای شما تجهیز می کند تا در خیابانهای خودتان جنگ شود، با اروپا هم تمام عیار درگیر می شوید و خودتان را نفر دوم جنگ اوکراین می کنید و با امریکا هم تکلیف معلوم است؛ چه کسی گفته اتخاذ چنین سیاست هایی عاقلانه است؟
در آن واحد درگیری با سیاسیون داخلی، و رنجاندن همه از خودتان ، خون به دل کردن مردم در حوزه اقتصادی، چه دستاوردی برای نظام تا کنون داشته است. در مسائل فرهنگی، سخت گیریهای زیادی را اعمال می کنید. مسئولان مربوطه در این حوزه همه ضعیف هستند. این همه بی تدبیری برای چیست؟
وقتی نظام می خواهد هیئتی به سیستان و بلوچستان بفرستد، چرا هیاتی باتجربه تر و قوی تر برای حل منازعه اعزام نمی کند. کسی که سابقه سیاسی داشته و شناخت و تجربه ای از این دست از مناقشه ها داشته باشد. چرا برای این ماموریت تا این اندازه مهم، از آقایان دکتر لاریجانی، دکتر ولایتی، دکتر عارف، جهانگیری، رحمانی فضلی ... استفاده نشد. این مملکت nتا شخصیت دارد.
عرض من این است که چرا به چنین نقطهای رسیدیم؛ آنقدر تنهاییم که وقتی می خواهیم هیئتی را برای حل یک معضل به یک استان بفرستیم، آدم مناسب نداریم، یا آن را به کار نمی گیریم.
قاطعانه می گویم برای من و حزب مطبوع من، برای جبهه اصلاحات و اصلاح طلبان دو چیز مهم است: یک، ایران - دو، مردم ایران. اگر هنوز ما در عرصه سیاسی حضور داریم و فعال هستیم به این خاطر نیست که حرف ما توسط معترضین یا حکومت شنیده شود. بلکه به این خاطر ایت که نگران ایران و آینده مردم ایران هستیم . و فکر می کنیم باید پیشگیری کنیم. لذا جدی و مصممیم به هر یک از مقامات جمهوری اسلامی که دسترسی داشته باشیم با آن ها صحبت کنیم، اشکالات، راه کارها و تحلیلمان را از وضع موجود به آنان بگوییم.
اولین موضوعی که روی آن تاکید داریم و مسئولان جمهوری اسلامی باید به آن بپردازند این است که چنین بحرانی در بالاترین سطح ممکن باید مدیریت شود و هیچ کس حق ندارد از تفنگش استفاده کند، مگر این که ضرورت آن را یک مرجع رسمی تایید کرده و کنترل شده باشد.
چه دلیلی دارد برای حفظ یک ساختمان فرمانداری، پلیس دست به اسلحه ببرد؟ زمانی که استاندار کرمان بودم دو بار دوتا از فرمانداریهای ما را معترضین آتش زدند و من تصمیم گرفتم و ایستادم تا به احدی تیراندازی نشود. اشکالی ندارد به مدت ۱۰ ساعت فرمانداری جیرفت در اختیار معترضین باشد.
از سال ۱۳۷۸ به این سو، متاسفانه فاصلههای اعتراضات خیلی کم شده است. ضمن این که در چنین بحران هایی، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به عنوان یک مرجع مدیریتی و کارشناسی فعال بوده است که سطح آن خیلی فراتر از وزارت کشور است.
در شورا، وزارت کشور ، وزارت خارجه ، نیروهای مسلح ، نهادهای اطلاعاتی و بقیه بخشهای دولتی حضور دارند. تا امروز دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی یک ذخیره اطلاعاتی و کارشناسی داشته، اما مدیریت مشکلات موجود که گستردگی آن بی سابقه است، با شورای امنیت کشور زیر نظر وزارت کشور قرار گرفته است.
یعنی سطح مشکل با سطح مدیریت هماهنگ نیست. اگر آقای رئیسی با آقای شمخانی مشکل دارد باید مشکل را حل و تکلیفش را روشن کند. اگر آقای رئیسی و آقای شمخانی هماهنگ و سازگار نیستند باید تصمیم بگیرند. چرا چنین موضوع مهمی از شورای عالی امنیت ملی به شورای امنیت کشور منتقل شده است؟ این در حالی است که آقای وحیدی جزئی از شورای عالی امنیت ملی است.
دومین مسئلهای که ما خیلی روی آن ایستادگی کردیم این بود که در چنین شرایطی باید از همه ابزارها برای ثبات و آرامش کشور استفاده شود. آقایان همیشه تاکید می کنند ما معترض را از اغتشاشگر جدا می کنیم، اما یک مورد نشان بدهند که با معترض در حد معترض برخورد شده است.
آیا در این کشور محافظه کارتر از جامعه پزشکی وجود دارد؟ انتخابات نظام پزشکی سال قبل برگزار شده و همه آدمهای مستقل و اصلاح طلب را رد صلاحیت کردید، بنابراین نظام پزشکی در اختیار اصولگراها قرار گرفت. حال اینها هم بخواهند چیزی بگویند، آنها را کتک می زنید. کجا حرف معترض شنیده شده؟
تا الان یک مورد گزارش نشده که در جایی معترضین جمع شده باشند و پلیس از آن ها محافظت کرده باشد.
مطلب بعدی این است که برخوردها تنها نباید امنیتی ونظامی باشد. فقط نباید به دستگاه قضایی تکیه کرد. حکومت ابزار دارد؛ چرا ما در سیاست خارجی از ابزارهایمان استفاده نمی کنیم تا فضای بین المللی را مدیریت کنیم؟
بعد از ۲۰ سال غربی ها با هزینههای سنگین، افغانستان را به طالبان دادند. خیلی واضح است ولی نمی شود این را به جوان در خیابان گفت، او می بیند صدراعظم آلمان ، رئیس جمهور فرانسه با معارضین دیدار می کند، و معترضین در کانادا به خیابان می آیند، پیام می گیرد که خبری است، حتما مادامی که چنین برداشتی وجود دارد، وضع تغییر نخواهد کرد. بنابراین، حکومت برای آرام کردن فضای کشور، باید به این تصویر غیر واقعی، خدشه وارد کند. این امر نیز میسر نمی شود جز با حل برجام و ایجاد ارتباط قوی دوسویه در داخل و خارج .
در توهم ایجاد بحران انرژی اروپا در زمستان، کشور را وارد بحران سیاسی کردید. یا در ارتباط با ابزارهای در دانشگاه، فقط با نیروی امنیتی نمی توان به آرمش دست یافت. هیچ دانشگاهی وزیر علوم را قبول ندارد. ابزارهای مدیریتی دولت زیاد است، اما چرا فقط نیروی انتظامی، اطلاعات یا قوه قضاییه، در مدیریت بحران استفاده می شود و از توان وزارتخانه های دیگر غفلت می شود.
آن چه واضح است کمبود نیرو هم ندارید، ولی چرا به جای استفاده از سپاه ، ارتش و نیروی انتظامی از لباس شخصی استفاده می شود. لباس شخصی ای که در کنترل شما نیست نمی تواند مسئولیت بپذیرد! حادثه ایذه را چه کسی می خواهد جواب دهد؟ چه کسی پذیرفته در ایذه تروریستها حمله کردند؟ بگویید مامور من اشتباه کرده است.
اولین موضوعی که روی آن تاکید داریم و مسئولان جمهوری اسلامی باید به آن بپردازند این است که چنین بحرانی در بالاترین سطح ممکن باید مدیریت شود و هیچ کس حق ندارد از تفنگش استفاده کند، مگر این که ضرورت آن را یک مرجع رسمی تایید کرده و کنترل شده باشد.
چه دلیلی دارد برای حفظ یک ساختمان فرمانداری، پلیس دست به اسلحه ببرد؟ زمانی که استاندار کرمان بودم دو بار دوتا از فرمانداریهای ما را معترضین آتش زدند و من تصمیم گرفتم و ایستادم تا به احدی تیراندازی نشود. اشکالی ندارد به مدت ۱۰ ساعت فرمانداری جیرفت در اختیار معترضین باشد.
از سال ۱۳۷۸ به این سو، متاسفانه فاصلههای اعتراضات خیلی کم شده است. ضمن این که در چنین بحران هایی، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به عنوان یک مرجع مدیریتی و کارشناسی فعال بوده است که سطح آن خیلی فراتر از وزارت کشور است.
در شورا، وزارت کشور ، وزارت خارجه ، نیروهای مسلح ، نهادهای اطلاعاتی و بقیه بخشهای دولتی حضور دارند. تا امروز دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی یک ذخیره اطلاعاتی و کارشناسی داشته، اما مدیریت مشکلات موجود که گستردگی آن بی سابقه است، با شورای امنیت کشور زیر نظر وزارت کشور قرار گرفته است.
یعنی سطح مشکل با سطح مدیریت هماهنگ نیست. اگر آقای رئیسی با آقای شمخانی مشکل دارد باید مشکل را حل و تکلیفش را روشن کند. اگر آقای رئیسی و آقای شمخانی هماهنگ و سازگار نیستند باید تصمیم بگیرند. چرا چنین موضوع مهمی از شورای عالی امنیت ملی به شورای امنیت کشور منتقل شده است؟ این در حالی است که آقای وحیدی جزئی از شورای عالی امنیت ملی است.
دومین مسئلهای که ما خیلی روی آن ایستادگی کردیم این بود که در چنین شرایطی باید از همه ابزارها برای ثبات و آرامش کشور استفاده شود. آقایان همیشه تاکید می کنند ما معترض را از اغتشاشگر جدا می کنیم، اما یک مورد نشان بدهند که با معترض در حد معترض برخورد شده است.
آیا در این کشور محافظه کارتر از جامعه پزشکی وجود دارد؟ انتخابات نظام پزشکی سال قبل برگزار شده و همه آدمهای مستقل و اصلاح طلب را رد صلاحیت کردید، بنابراین نظام پزشکی در اختیار اصولگراها قرار گرفت. حال اینها هم بخواهند چیزی بگویند، آنها را کتک می زنید. کجا حرف معترض شنیده شده؟
تا الان یک مورد گزارش نشده که در جایی معترضین جمع شده باشند و پلیس از آن ها محافظت کرده باشد.
مطلب بعدی این است که برخوردها تنها نباید امنیتی ونظامی باشد. فقط نباید به دستگاه قضایی تکیه کرد. حکومت ابزار دارد؛ چرا ما در سیاست خارجی از ابزارهایمان استفاده نمی کنیم تا فضای بین المللی را مدیریت کنیم؟
بعد از ۲۰ سال غربی ها با هزینههای سنگین، افغانستان را به طالبان دادند. خیلی واضح است ولی نمی شود این را به جوان در خیابان گفت، او می بیند صدراعظم آلمان ، رئیس جمهور فرانسه با معارضین دیدار می کند، و معترضین در کانادا به خیابان می آیند، پیام می گیرد که خبری است، حتما مادامی که چنین برداشتی وجود دارد، وضع تغییر نخواهد کرد. بنابراین، حکومت برای آرام کردن فضای کشور، باید به این تصویر غیر واقعی، خدشه وارد کند. این امر نیز میسر نمی شود جز با حل برجام و ایجاد ارتباط قوی دوسویه در داخل و خارج .
در توهم ایجاد بحران انرژی اروپا در زمستان، کشور را وارد بحران سیاسی کردید. یا در ارتباط با ابزارهای در دانشگاه، فقط با نیروی امنیتی نمی توان به آرمش دست یافت. هیچ دانشگاهی وزیر علوم را قبول ندارد. ابزارهای مدیریتی دولت زیاد است، اما چرا فقط نیروی انتظامی، اطلاعات یا قوه قضاییه، در مدیریت بحران استفاده می شود و از توان وزارتخانه های دیگر غفلت می شود.
آن چه واضح است کمبود نیرو هم ندارید، ولی چرا به جای استفاده از سپاه ، ارتش و نیروی انتظامی از لباس شخصی استفاده می شود. لباس شخصی ای که در کنترل شما نیست نمی تواند مسئولیت بپذیرد! حادثه ایذه را چه کسی می خواهد جواب دهد؟ چه کسی پذیرفته در ایذه تروریستها حمله کردند؟ بگویید مامور من اشتباه کرده است.
این اشتباهات باعث شده از آن طرف تمام ظرفیت رسانهای را داوطلبانه به عربستان سعودی و انگلیسها واگذار کردیم. چرا رسانههای داخلی خودمان از صدا و سیما گرفته تا روزنامهها و سایتها، نمی توانند درست اطلاع رسانی کنند؟ چرا محدودشان کردید؟ تمام سرمایه رسانه را بدست دشمن دادید اینها اشتباه روی اشتباه است! راه حل این است که از ابزارهای جامع استفاده شود. اگر امروز مسئولیت داشتم اولین کارم برکناری آقای باقری و انتصاب آقای عراقچی به جای ایشان بود تا با هر قیمتی برجام را تمام کند. امروز روز نجات جمهوری اسلامی است و مهم نیست ما در برجام چه هزینهای کنیم، اگر امروز برجام را تمام کنید این به جامعه پیام می دهد که نظام پایدار است.
اگر بروید با اروپا قرارداد دراز مدت انرژی ببندید این یک پیام است، اگر با عربستان مسائلتان را حل کنید یک رسانه معاند را خاموش می کنید. اینها ابزارهایی است که حکومت دارد اما نمی دانم چرا حکومت از این ابزارها استفاده نمی کند.
«تا نگرید طفل کی نوشد لبن»، در واقع خواستهای نبوده، همین دیدارها، خواسته ما بوده است. می گویند این مشکلات دهه ۶۰ هم بوده است. اما سال ۶۰ دو تفاوت اساسی با الان دارد؛ ابتدا اکثریت قاطع مردم با امام و جمهوری اسلامی بودند، یک جماعتی بی عقلی و خیانت کردند و جنگ خیابانی راه انداختند. دوم اینکه در سال دهه ۶۰ تهران درگیر بود، اما امروز هرچند مردم کف خیابان اندک هستند، ولی، چند ده میلیون نفر از مردم پشتیبان آنان هستند.
نظر سنجی بگذارید! شما اجازه دهید یک مؤسسهای اینکار را کند حتی نتایج آن را منتشر هم نکنید ولی حداقل نتایج را خودتان بدانید و ببینید مردم در چه وضعی هستند و از چه ناراضیاند، آیا از این جنبش ناراضی هستند؟ محبوبیت آقای رئیسی، محبوبیت آقای اژهای، و ... را بسنجید و به همه مقامات واقعیت ها را گزارش کنید.
در ارتباط با سوال شما، دولت آقای رئیسی از امکانات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بهره نمی گیرد بعد شما می گویید از احزاب ، روزنامهها و خبرنگارها استفاده کند؟ اینها یا نمی دانند چه خبر است یا به خودشان دروغ می گویند، و حتی برای مقامات هم گزارش دروغ ارسال می کنند. در جهت این گونه اوضاع خوب است، گزارش ها را تنظیم می کنند. ان شاالله که خوب باشد، ولی در این باره ما نگاه متفاوتی داریم.
البته از نظر من جمهوری اسلامی هنوز یک شانس بزرگ دارد در واقع بین نارضایتی و کسانی که حاضر هستند در خیابان علیه نظام شعار دهند یک شکاف بزرگ وجود دارد یعنی نارضایتی بالای ۷۵درصد است ولی ممکن است در خیابان ۵ درصد مردم درگیر باشند. تا این شکاف و فرصت وجود دارد، جمهوری اسلامی باید از این فرصت استفاده کند که نمی کند! همه کارشناسان کشور در خدمت جمهوری اسلامی هستند، اگر آقایان جهانگیری و علی لاریجانی را صدا کنند، آیا آنها کمک نمی کنند؟ همه کمک می کنند. ضمن این که جمهوری
اسلامی تا کی قرار است پای آقای رئیسی بایستد؟ من اگر تصمیم گیر باشم به آقای رئیسی می گویم چقدر وقت می خواهید؟ بروید و حل کنید اگر حل کردند که هیچی اما اگر حل نکردند ... مگر قرار است که ما جمهوری اسلامی را فدای آقای رئیسی کنیم؟ جمهوری اسلامی نباید فدای هیچکس شود، جمهوری اسلامی با یک هزینه بسیار سنگین ملی در یک بستر تاریخی به وجود آمده و با همه اشکالاتی که دارد چتر امنیتی ایران ، و حافظ تمامیت ارضی ایران است و ما نباید چنین چیزی را فدای یک فرد و یک مجموعه کنیم. بلکه باید مشکلات و مسائل مردم را یکی یکی حل کنیم، اعتراض را به رسمیت بشناسیم، با معترضین گفت وگو کنیم، هیئتهای متعدد را به نقاط مختلف کشور بفرستیم، دلجویی کنیم، گوش کنیم و مردم را آرام کنیم.
آیا شما یک رئیس جمهور قبلی سراغ دارید که بتواند به کمک رئیس جمهور فعلی بیاید؟ یعنی آیا الان آقای روحانی می تواند وارد میدان شود؟ آیا آقای احمدی نژاد می تواند وارد میدان شود؟ آیا آقای خاتمی می تواند وارد میدان شود؟ به نظر من این همان اشتباهی است که نظام گذشته هم کرد؛ نظام گذشته هرکس که متفاوت فکر می کرد، خانه نشین کرد و یک روز دچار بحران شد اما هرچه نگاه می کرد اطرافش کسی نبود.
در بحران کنونی عوامل مختلفی دخیل است و معتقد هستند پدیده موجود حاصل یک نوع اراده گرایی در وضعیت کنونی است که آن ارادهها ابعاد مختلفی را شامل می شود مثل مهندسی انتخابات در سال ۱۳۹۸ یا در سال ۱۴۰۰ بنابراین طبیعی است که کسی مثل آقای لاریجانی را هم بزنند تا بتوانند فعال مایشاء باشند و فضا را در اختیار بگیرند. و شاید دلایل مختلف داشته باشند برای مثال قبل از انتخابات یکی از خودشان مطرح کرد و طرح را افشا کرد مبنی بر این که می خواهند در ۱۰ سال آینده کشور کاملا ساکت باشد، تا توسعه و پیشرفت داشته باشیم و کاملا روشن بود وقتی کسی این حرف را مطرح می کند افق آینده قرار است چگونه رقم بخورد.
اگر بروید با اروپا قرارداد دراز مدت انرژی ببندید این یک پیام است، اگر با عربستان مسائلتان را حل کنید یک رسانه معاند را خاموش می کنید. اینها ابزارهایی است که حکومت دارد اما نمی دانم چرا حکومت از این ابزارها استفاده نمی کند.
«تا نگرید طفل کی نوشد لبن»، در واقع خواستهای نبوده، همین دیدارها، خواسته ما بوده است. می گویند این مشکلات دهه ۶۰ هم بوده است. اما سال ۶۰ دو تفاوت اساسی با الان دارد؛ ابتدا اکثریت قاطع مردم با امام و جمهوری اسلامی بودند، یک جماعتی بی عقلی و خیانت کردند و جنگ خیابانی راه انداختند. دوم اینکه در سال دهه ۶۰ تهران درگیر بود، اما امروز هرچند مردم کف خیابان اندک هستند، ولی، چند ده میلیون نفر از مردم پشتیبان آنان هستند.
نظر سنجی بگذارید! شما اجازه دهید یک مؤسسهای اینکار را کند حتی نتایج آن را منتشر هم نکنید ولی حداقل نتایج را خودتان بدانید و ببینید مردم در چه وضعی هستند و از چه ناراضیاند، آیا از این جنبش ناراضی هستند؟ محبوبیت آقای رئیسی، محبوبیت آقای اژهای، و ... را بسنجید و به همه مقامات واقعیت ها را گزارش کنید.
در ارتباط با سوال شما، دولت آقای رئیسی از امکانات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بهره نمی گیرد بعد شما می گویید از احزاب ، روزنامهها و خبرنگارها استفاده کند؟ اینها یا نمی دانند چه خبر است یا به خودشان دروغ می گویند، و حتی برای مقامات هم گزارش دروغ ارسال می کنند. در جهت این گونه اوضاع خوب است، گزارش ها را تنظیم می کنند. ان شاالله که خوب باشد، ولی در این باره ما نگاه متفاوتی داریم.
البته از نظر من جمهوری اسلامی هنوز یک شانس بزرگ دارد در واقع بین نارضایتی و کسانی که حاضر هستند در خیابان علیه نظام شعار دهند یک شکاف بزرگ وجود دارد یعنی نارضایتی بالای ۷۵درصد است ولی ممکن است در خیابان ۵ درصد مردم درگیر باشند. تا این شکاف و فرصت وجود دارد، جمهوری اسلامی باید از این فرصت استفاده کند که نمی کند! همه کارشناسان کشور در خدمت جمهوری اسلامی هستند، اگر آقایان جهانگیری و علی لاریجانی را صدا کنند، آیا آنها کمک نمی کنند؟ همه کمک می کنند. ضمن این که جمهوری
اسلامی تا کی قرار است پای آقای رئیسی بایستد؟ من اگر تصمیم گیر باشم به آقای رئیسی می گویم چقدر وقت می خواهید؟ بروید و حل کنید اگر حل کردند که هیچی اما اگر حل نکردند ... مگر قرار است که ما جمهوری اسلامی را فدای آقای رئیسی کنیم؟ جمهوری اسلامی نباید فدای هیچکس شود، جمهوری اسلامی با یک هزینه بسیار سنگین ملی در یک بستر تاریخی به وجود آمده و با همه اشکالاتی که دارد چتر امنیتی ایران ، و حافظ تمامیت ارضی ایران است و ما نباید چنین چیزی را فدای یک فرد و یک مجموعه کنیم. بلکه باید مشکلات و مسائل مردم را یکی یکی حل کنیم، اعتراض را به رسمیت بشناسیم، با معترضین گفت وگو کنیم، هیئتهای متعدد را به نقاط مختلف کشور بفرستیم، دلجویی کنیم، گوش کنیم و مردم را آرام کنیم.
آیا شما یک رئیس جمهور قبلی سراغ دارید که بتواند به کمک رئیس جمهور فعلی بیاید؟ یعنی آیا الان آقای روحانی می تواند وارد میدان شود؟ آیا آقای احمدی نژاد می تواند وارد میدان شود؟ آیا آقای خاتمی می تواند وارد میدان شود؟ به نظر من این همان اشتباهی است که نظام گذشته هم کرد؛ نظام گذشته هرکس که متفاوت فکر می کرد، خانه نشین کرد و یک روز دچار بحران شد اما هرچه نگاه می کرد اطرافش کسی نبود.
در بحران کنونی عوامل مختلفی دخیل است و معتقد هستند پدیده موجود حاصل یک نوع اراده گرایی در وضعیت کنونی است که آن ارادهها ابعاد مختلفی را شامل می شود مثل مهندسی انتخابات در سال ۱۳۹۸ یا در سال ۱۴۰۰ بنابراین طبیعی است که کسی مثل آقای لاریجانی را هم بزنند تا بتوانند فعال مایشاء باشند و فضا را در اختیار بگیرند. و شاید دلایل مختلف داشته باشند برای مثال قبل از انتخابات یکی از خودشان مطرح کرد و طرح را افشا کرد مبنی بر این که می خواهند در ۱۰ سال آینده کشور کاملا ساکت باشد، تا توسعه و پیشرفت داشته باشیم و کاملا روشن بود وقتی کسی این حرف را مطرح می کند افق آینده قرار است چگونه رقم بخورد.
تصورم بر این است که نیروهای سیاسی برای چنین وضعیتی اساسا برنامهای نداشتند. ما در بخشهای مختلف حوزه نخبگان اعم از دانشگاه، اصناف و احزاب نظریهای نمی بینیم برای حل این مسایل نمی بینیم. به عبارت دیگر ما داریم به سمت یک منازعه بسیار کلان و انقلاب می رویم در صورتی که به عقیده اساتید، حاکمیت سیاسی می تواند وارد گفت وگو و مصالحه شود ولی شاهد گفتمانی نیستیم که بخواهد طیف سی تا هفتاد سالهها را و از آنطرف سی تا شانزده سالهها را به گونهای با هم متصل کند، تا چسب امنیت ملی از طریق اقدام فرهنگی و اجتماعی فراهم شود. به نظر می رسد این مرزبندیها در ابعاد مختلف نیست.
انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ از نظر من تیر خلاص بود. ما در سه سطح مشکل داشتیم که در ۱۴۰۰ به پایان سیاست ورزی در ایران رسیدیم، یک سطح از مشکلات ما، مشکلات ساختاری است یعنی در تنظیم قانون اساسی و در ساختاری که در قانون اساسی ایجاد شده، طراحان قانون اساسی اشتباهات راهبردی مهمی کردند.
هم در بازنگری و هم در اصل آن. من اخیرا در شورای مرکزی حزب گفتم یک اتفاقی در انگلستان و اروپا افتاد و آن فوت ملکه انگلیس بعد از هفتاد و چند سال بود. طراحان نظام سیاسی در انگلستان، به گونهای طراحی کردند که یک نفر در کشور و در بالای حکومت موجه بماند و با همه اشکالاتی و شاید مخالفینی که ملکه داشته، اما اکثریت قاطعی از مردم در ملکه، وحدت کشور، ملت و انگلستان را می دیدند.
محبوبیت امام خمینی و آیت الله خامنهای نزد مردم ایران خیلی بالاتر از هرکس دیگری در انگلستان یا در هر جای دیگری بوده، ولی امروز متوجه می شویم در تنظیم ساختار قانون اساسی، ما از ولایت حفاظت نکردیم.
امروز یک شعار علیه رئیسی ، قالیباف یا آقای اژهای نیست. چرا در چنین سطحی چنین اشتباه راهبردی داشتیم؟ و از A تا Z مسئولیت مسائل کشور را بر گردن کسی انداخیتم که قرار است در بحرانهایی مثل این بحران، بیاید جملهای بگوید تا کشور آرام شود.
مشکل دیگر ما در ساخت قانون اساسی مسئله تفکیک قوا است که اگر مونتسکیو در غرب بلند شود به ما می خندد و می گوید من کی گفتم چنین وضعیتی تفکیک قوا نام دارد؟ تا جایی که شما سه دولت داشته باشید؛ دولت قوه مجریه، دولت قوه قضاییه و ... یعنی چی؟ قاضی مستقل است اما قوه قضاییه نباید از دولت جدا باشد، نمایندگان پارلمان از طرف ملت رای می دهند و این یک سمت است در واقع شغل نیست، در پارلمان انگلستان آقای نخست وزیر عضو پارلمان است و پارلمان از دولت جدا نیست.
دادگستری از دولت جدا نیست، اما در این جا بر اساس یک امر من درآوردی، قوای کشور را تجزیه کردید و می خواهیم کارآمد هم باشد. اما از این کارآمدی در نمی آید. پس ما مشکلات ساختاری داریم و از آن طرف مشکلات سیاستی هم داریم. شما هدف برنامه را رشد اقتصاد ۸ درصدی گذاشتید، اما این هدف هیچوقت محقق نشد! چون باید بدانید که بدون داشتن سیاست خارجی مناسب، نمی توانیم به رشد اقتصادی ۸ درصد برسیم.
اگر چین امروز نسبت به چین ۴۷ سال پیش متفاوت شده و ۲۰۰ میلیارد دلار اقتصاد خودش را به ۱۲ هزار میلیارد دلار رسانده، به این خاطر است که سیاست خارجی آن رشد اقتصادیاش را پشتیبانی کرده است. ما می خواهیم در منطقه خاورمیانه هم نوک انقلابی گری و محور مقاومت و هم دارای رشد اقتصادی ۸ درصدی باشیم! و چنین امری امکان ندارد.
یکی از موضوعاتی که ایرانیها از آن رنج می برند و زمینه تحقیر ایرانیها را فراهم کرده این است که ما به اندازه قطر هم نمی توانیم برای این مملکت رفاه درست کنیم. قطر دارد بازیهای بین المللی را برگزار می کند و ما در این جا بخاطر روسری خانمها داریم دعوا می کنیم.
سومین مسئله، مسئله مدیریتی است در بحث مدیریت از سال ۱۳۷۶ که انتخابات را آقای خاتمی برنده شدند و با آن شکوه برگزار شد که آقای خامنهای فرمودند این همان چیزی است که من می خواستم در واقع ۳۰ میلیون شرکت کردند و ۲۰ میلیون رای برای رئیس جمهور بود، آقای ناطق هم به عنوان یک رقیب بسیار باشخصیت پیروزی آقای خاتمی را تبریک گفت و در مجلسی که رئیسش آقای ناطق نوری بود تمام وزرای آقای خاتمی رای آوردند.
ولی از همانجا عده ای تصمیم گرفتند در مدیریت نشان دهند نمی گذارند اقدامات لازم به سود منافع مردم و منافع ملی انجام شود. خدا رحمت کند آقای خزعلی را، ایشان در رفسنجان اعلام کرد و گفت ۲۷۰ نفر نماینده مردم می نشینند قانونی را بررسی می کنند آن را بالا و پایین می کنند اما در شورای نگهبان ۶ فقیه می نشینند و می گویند نه!
ببینید رئیس جمهور شما آقای خاتمی به سازمان ملل می رود و تحت تاثیر تصمیمی که گرفته شده تا او اختیاراتی نداشته باشد، آقای خاتمی مجبور می شود به مدت ۱۵ دقیقه وارد مسیری نشود که کلینتون از آن عبور می کند تا با هم برخورد نکنند و دست ندهند.
انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ از نظر من تیر خلاص بود. ما در سه سطح مشکل داشتیم که در ۱۴۰۰ به پایان سیاست ورزی در ایران رسیدیم، یک سطح از مشکلات ما، مشکلات ساختاری است یعنی در تنظیم قانون اساسی و در ساختاری که در قانون اساسی ایجاد شده، طراحان قانون اساسی اشتباهات راهبردی مهمی کردند.
هم در بازنگری و هم در اصل آن. من اخیرا در شورای مرکزی حزب گفتم یک اتفاقی در انگلستان و اروپا افتاد و آن فوت ملکه انگلیس بعد از هفتاد و چند سال بود. طراحان نظام سیاسی در انگلستان، به گونهای طراحی کردند که یک نفر در کشور و در بالای حکومت موجه بماند و با همه اشکالاتی و شاید مخالفینی که ملکه داشته، اما اکثریت قاطعی از مردم در ملکه، وحدت کشور، ملت و انگلستان را می دیدند.
محبوبیت امام خمینی و آیت الله خامنهای نزد مردم ایران خیلی بالاتر از هرکس دیگری در انگلستان یا در هر جای دیگری بوده، ولی امروز متوجه می شویم در تنظیم ساختار قانون اساسی، ما از ولایت حفاظت نکردیم.
امروز یک شعار علیه رئیسی ، قالیباف یا آقای اژهای نیست. چرا در چنین سطحی چنین اشتباه راهبردی داشتیم؟ و از A تا Z مسئولیت مسائل کشور را بر گردن کسی انداخیتم که قرار است در بحرانهایی مثل این بحران، بیاید جملهای بگوید تا کشور آرام شود.
مشکل دیگر ما در ساخت قانون اساسی مسئله تفکیک قوا است که اگر مونتسکیو در غرب بلند شود به ما می خندد و می گوید من کی گفتم چنین وضعیتی تفکیک قوا نام دارد؟ تا جایی که شما سه دولت داشته باشید؛ دولت قوه مجریه، دولت قوه قضاییه و ... یعنی چی؟ قاضی مستقل است اما قوه قضاییه نباید از دولت جدا باشد، نمایندگان پارلمان از طرف ملت رای می دهند و این یک سمت است در واقع شغل نیست، در پارلمان انگلستان آقای نخست وزیر عضو پارلمان است و پارلمان از دولت جدا نیست.
دادگستری از دولت جدا نیست، اما در این جا بر اساس یک امر من درآوردی، قوای کشور را تجزیه کردید و می خواهیم کارآمد هم باشد. اما از این کارآمدی در نمی آید. پس ما مشکلات ساختاری داریم و از آن طرف مشکلات سیاستی هم داریم. شما هدف برنامه را رشد اقتصاد ۸ درصدی گذاشتید، اما این هدف هیچوقت محقق نشد! چون باید بدانید که بدون داشتن سیاست خارجی مناسب، نمی توانیم به رشد اقتصادی ۸ درصد برسیم.
اگر چین امروز نسبت به چین ۴۷ سال پیش متفاوت شده و ۲۰۰ میلیارد دلار اقتصاد خودش را به ۱۲ هزار میلیارد دلار رسانده، به این خاطر است که سیاست خارجی آن رشد اقتصادیاش را پشتیبانی کرده است. ما می خواهیم در منطقه خاورمیانه هم نوک انقلابی گری و محور مقاومت و هم دارای رشد اقتصادی ۸ درصدی باشیم! و چنین امری امکان ندارد.
یکی از موضوعاتی که ایرانیها از آن رنج می برند و زمینه تحقیر ایرانیها را فراهم کرده این است که ما به اندازه قطر هم نمی توانیم برای این مملکت رفاه درست کنیم. قطر دارد بازیهای بین المللی را برگزار می کند و ما در این جا بخاطر روسری خانمها داریم دعوا می کنیم.
سومین مسئله، مسئله مدیریتی است در بحث مدیریت از سال ۱۳۷۶ که انتخابات را آقای خاتمی برنده شدند و با آن شکوه برگزار شد که آقای خامنهای فرمودند این همان چیزی است که من می خواستم در واقع ۳۰ میلیون شرکت کردند و ۲۰ میلیون رای برای رئیس جمهور بود، آقای ناطق هم به عنوان یک رقیب بسیار باشخصیت پیروزی آقای خاتمی را تبریک گفت و در مجلسی که رئیسش آقای ناطق نوری بود تمام وزرای آقای خاتمی رای آوردند.
ولی از همانجا عده ای تصمیم گرفتند در مدیریت نشان دهند نمی گذارند اقدامات لازم به سود منافع مردم و منافع ملی انجام شود. خدا رحمت کند آقای خزعلی را، ایشان در رفسنجان اعلام کرد و گفت ۲۷۰ نفر نماینده مردم می نشینند قانونی را بررسی می کنند آن را بالا و پایین می کنند اما در شورای نگهبان ۶ فقیه می نشینند و می گویند نه!
ببینید رئیس جمهور شما آقای خاتمی به سازمان ملل می رود و تحت تاثیر تصمیمی که گرفته شده تا او اختیاراتی نداشته باشد، آقای خاتمی مجبور می شود به مدت ۱۵ دقیقه وارد مسیری نشود که کلینتون از آن عبور می کند تا با هم برخورد نکنند و دست ندهند.
آقای مکرون و خانم مرکل هم در سازمان ملل دنبال آن بودند بین آقای روحانی و آقای ترامپ سلام علیکی صورت بگیرد، حال یا تحریمها برداشته می شد یا نمی شد، اما آقای مکرون یک ربع پشت در اتاق آقای روحانی در هتل، در را می کوبید و آقای روحانی شیر اتاق را باز گذاشته بود تا بگوید یعنی در حال حمام است؛ به عبارتی این تصمیم غلط به جایی رسیده که رئیس جمهور شما اختیار عرفی ندارد.
البته من کار این دو عزیز را تایید نمی کنم، اگر من جای اینها بودم دست می دادم ولو اینکه در ایران من را محاکمه یا برکنار کنند. بالاخره من آدم و رئیس جمهور یک مملکت هستم. این سه مسئله ما را به جایی رساند که حتی رئیس جمهوری که اختیار دست دادن با یک رئیس جمهور دیگر را نداشته باشد به درد ما نمی خورد و این تیر خلاص بدی به سیاست ورزی در ایران بود، اینها چیزهایی است که مردم می فهمند و معترض هستند، الان هم هیچ افق روشنی نیست یعنی کسی نمی گوید ما این مطالب را فهمیدیم و آنها را اصلاح می کنیم.
مشکلاتی بسیار مهم وجود دارد که یکی مربوط به ساختار است. در ساختار، تمام مسئولیتها به رئیس جمهور داده شده، اما تمام اختیارات در حوزه رهبری است و رئیس جمهور در چارچوب سیاستهای کلی رهبری باید کارش را انجام دهد که اینها قابل جمع نیست!
نزدیکی مرحوم هاشمی رفسنجانی با آیت الله خامنهای روزی مثال زدنی بود و آقای هاشمی هر دفعه سخنرانی می کرد می گفت در زیر این گنبد کبود هیچکس صالحتر از آقای خامنهای برای رهبری ایران نیست و من خودم از آقای خامنهای شنیدم که فرمودند من وقتی شبها از خوف مشکلات کشور بیدار می شوم وقتی یادم می آید که هاشمی رئیس جمهور است خیالم راحت می شود و دوباره به خواب می روم. حتی یکبار وقتی به کرمان رفته بودند فرمودند من دعا کردم و دعا می کنم خدا از عمر من بردارد به عمر آقای هاشمی اضافه کند. این گونه به هم نزدیک بودند، اما با ورود به ساختار، دچار چالش شدند. آقای احمدی نژاد در مراسم تنفیذ، دست آقای خامنهای را بوسید، اما دیدید کار او به کجا رسید؟
بنابراین ساختاری را که درست کردیم دارای مشکل جدی است. اما فراموش نکنیم ملت ما هم این را می پسندیده، من به جوانهای حزب توضیح دادم که این مردم در سال ۶۰ امام را می پرستیدند. اگر امام می گفت الان شب است می گفتند امام درست می گوید. این مردم در کنار لانه جاسوسی خودشان را به آب و آتش می زدند، تا به دانشجوی خط امام برسند و بگویند دانشجوی خط امام بر تو درود، بر تو سلام.
ولی الان می توانیم به آن کارها نگاه کنیم و بگوییم، اگر تقدس رهبری، شوکت دولت، و کارآمدی را می خواهیم، باید در ساختار، سیاستها، شیوه مدیریت تجدید نظر کنیم، اگر کسی رئیس جمهور ایران شد چه آقای رئیسی ، چه آقای روحانی، چه آقای احمدی نژاد یا آقای خاتمی ، نمی شود عده ای بگویند ما هرکاری دلمان خواست می کنیم؛ و در قالب انصار حزب الله به خیابان بیایند و علیه سیاستهای خارجی دولت شعار بدهند، و در نهایت ادعا کنند آقای خاتمی می خواهد لیبرال بازی در بیاورد و در زمان دولت او فروهر را تکه تکه کنند.
اولا بزرگترین اشتباه معترضان این است که با علم به اینکه می دانند پول تلویزیون ایران اینترنشنال را عربستان سعودی می دهد و سیاستش را عربستان دیکته می کند، ولی در برخی موارد از آن تبعیت می کنند. عصبانیت از آقای رئیسی و سیاستمداران نظام حاکم، به این معنا نیست که در دام عربستان بیفتیم؛ جوانهای تحصیل کرده و دانشجوی ما از این موضوع غافل هستند و از آن فاصله نمی گیرند.
ثانیا مسئله بعدی برخورد با یکدیگر است؛ آقای زیدآبادی زندان رفته جمهوری اسلامی است و متفاوت فکر می کند، اما آن قدر به او فحش دادند که گفت من فکر می کردم اینجا کشور خیام و حافظ و مولوی است، فکر نمی کردم یک روزی حرفهایی را از هموطنانم بشنوم که آرزوی مرگ کنم. به آقای خاتمی، جبهه اصلاحات ، مهندس موسوی توهین می کنند.
اگر شما مدعی یک جنبش انقلابی هستید، باید به جمعیت خود اضافه کنید نباید کم کنید! برنامه و ایده شما چیست؟ مگر مردم می توانند به جمعی اعتماد کنند که برنامه و رهبری روشن ندارد، و ارتباطاتش را با خارج روشن نمی کند. مگر مردم می گذارند پهلوی یا منافقین برگردند؟ مگر مردم می پذیرند عدهای علیه دین و امام حسین حرف بزنند؟ اینها اشتباهات است.
از نظر من اعتراضات دو ماه اخیر آن روند را مخدوش کرد، یعنی آن روند قابل ادامه نیست، علاقه دوستان بوده ولی از نظر من این اعتراضات عمومی آن روندی که آنها راجع به آن فکر می کردند،مخدوش کرده است.
من معتقد هستم به جهات مختلف مدیریتی و هم به لحاظ استفاده از همه ابزارها و همه ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی، جمهوری اسلامی باید تفاوت بین اعتراض و اغتشاش را جدی بگیرد و باید صدای اعتراضی مردم را بشنویم، همچنین به مردم اطمینان دهیم اعتراضات شنیده می شود و با کمترین خسارت از این مرحله عبور کنیم.
البته من کار این دو عزیز را تایید نمی کنم، اگر من جای اینها بودم دست می دادم ولو اینکه در ایران من را محاکمه یا برکنار کنند. بالاخره من آدم و رئیس جمهور یک مملکت هستم. این سه مسئله ما را به جایی رساند که حتی رئیس جمهوری که اختیار دست دادن با یک رئیس جمهور دیگر را نداشته باشد به درد ما نمی خورد و این تیر خلاص بدی به سیاست ورزی در ایران بود، اینها چیزهایی است که مردم می فهمند و معترض هستند، الان هم هیچ افق روشنی نیست یعنی کسی نمی گوید ما این مطالب را فهمیدیم و آنها را اصلاح می کنیم.
مشکلاتی بسیار مهم وجود دارد که یکی مربوط به ساختار است. در ساختار، تمام مسئولیتها به رئیس جمهور داده شده، اما تمام اختیارات در حوزه رهبری است و رئیس جمهور در چارچوب سیاستهای کلی رهبری باید کارش را انجام دهد که اینها قابل جمع نیست!
نزدیکی مرحوم هاشمی رفسنجانی با آیت الله خامنهای روزی مثال زدنی بود و آقای هاشمی هر دفعه سخنرانی می کرد می گفت در زیر این گنبد کبود هیچکس صالحتر از آقای خامنهای برای رهبری ایران نیست و من خودم از آقای خامنهای شنیدم که فرمودند من وقتی شبها از خوف مشکلات کشور بیدار می شوم وقتی یادم می آید که هاشمی رئیس جمهور است خیالم راحت می شود و دوباره به خواب می روم. حتی یکبار وقتی به کرمان رفته بودند فرمودند من دعا کردم و دعا می کنم خدا از عمر من بردارد به عمر آقای هاشمی اضافه کند. این گونه به هم نزدیک بودند، اما با ورود به ساختار، دچار چالش شدند. آقای احمدی نژاد در مراسم تنفیذ، دست آقای خامنهای را بوسید، اما دیدید کار او به کجا رسید؟
بنابراین ساختاری را که درست کردیم دارای مشکل جدی است. اما فراموش نکنیم ملت ما هم این را می پسندیده، من به جوانهای حزب توضیح دادم که این مردم در سال ۶۰ امام را می پرستیدند. اگر امام می گفت الان شب است می گفتند امام درست می گوید. این مردم در کنار لانه جاسوسی خودشان را به آب و آتش می زدند، تا به دانشجوی خط امام برسند و بگویند دانشجوی خط امام بر تو درود، بر تو سلام.
ولی الان می توانیم به آن کارها نگاه کنیم و بگوییم، اگر تقدس رهبری، شوکت دولت، و کارآمدی را می خواهیم، باید در ساختار، سیاستها، شیوه مدیریت تجدید نظر کنیم، اگر کسی رئیس جمهور ایران شد چه آقای رئیسی ، چه آقای روحانی، چه آقای احمدی نژاد یا آقای خاتمی ، نمی شود عده ای بگویند ما هرکاری دلمان خواست می کنیم؛ و در قالب انصار حزب الله به خیابان بیایند و علیه سیاستهای خارجی دولت شعار بدهند، و در نهایت ادعا کنند آقای خاتمی می خواهد لیبرال بازی در بیاورد و در زمان دولت او فروهر را تکه تکه کنند.
اولا بزرگترین اشتباه معترضان این است که با علم به اینکه می دانند پول تلویزیون ایران اینترنشنال را عربستان سعودی می دهد و سیاستش را عربستان دیکته می کند، ولی در برخی موارد از آن تبعیت می کنند. عصبانیت از آقای رئیسی و سیاستمداران نظام حاکم، به این معنا نیست که در دام عربستان بیفتیم؛ جوانهای تحصیل کرده و دانشجوی ما از این موضوع غافل هستند و از آن فاصله نمی گیرند.
ثانیا مسئله بعدی برخورد با یکدیگر است؛ آقای زیدآبادی زندان رفته جمهوری اسلامی است و متفاوت فکر می کند، اما آن قدر به او فحش دادند که گفت من فکر می کردم اینجا کشور خیام و حافظ و مولوی است، فکر نمی کردم یک روزی حرفهایی را از هموطنانم بشنوم که آرزوی مرگ کنم. به آقای خاتمی، جبهه اصلاحات ، مهندس موسوی توهین می کنند.
اگر شما مدعی یک جنبش انقلابی هستید، باید به جمعیت خود اضافه کنید نباید کم کنید! برنامه و ایده شما چیست؟ مگر مردم می توانند به جمعی اعتماد کنند که برنامه و رهبری روشن ندارد، و ارتباطاتش را با خارج روشن نمی کند. مگر مردم می گذارند پهلوی یا منافقین برگردند؟ مگر مردم می پذیرند عدهای علیه دین و امام حسین حرف بزنند؟ اینها اشتباهات است.
از نظر من اعتراضات دو ماه اخیر آن روند را مخدوش کرد، یعنی آن روند قابل ادامه نیست، علاقه دوستان بوده ولی از نظر من این اعتراضات عمومی آن روندی که آنها راجع به آن فکر می کردند،مخدوش کرده است.
من معتقد هستم به جهات مختلف مدیریتی و هم به لحاظ استفاده از همه ابزارها و همه ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی، جمهوری اسلامی باید تفاوت بین اعتراض و اغتشاش را جدی بگیرد و باید صدای اعتراضی مردم را بشنویم، همچنین به مردم اطمینان دهیم اعتراضات شنیده می شود و با کمترین خسارت از این مرحله عبور کنیم.
در میان مدت من فکر می کنم دو موضوع اهمیت دارد؛
یکی همین سیاستی است که شما فرمودید در واقع جمهوری اسلامی باید از راهبرد تکیه بر اقلیت، مجددا به راهبرد تکیه بر اکثریت برگردد؛ یعنی باید با صدای بلند اعلام شود که از این به بعد، سیاست جمهوری اسلامی، برگشت به انتخابات حداکثری است و باید زمینههای آن فراهم شود، با یک تغییر سیاست فضا می تواند تغییر کند
و دوم جمهوری اسلامی باید از این به بعد، اولویت را به اقتصاد بدهد و سیاستهای بین المللی، خاورمیانهای، فرهنگی، داخلی و اجتماعی را طوری تنظیم کند که رشد اقتصادی ۸ درصد به بالا رخ بدهد. اما در دراز مدت بحثهای کارشناسی درمورد ساختارهای حکومت و تغییرات در قانون اساسی و نوسازی جمهوری اسلامی صورت بگیرد. به عبارت دیگر با ادبیات و گفتمان دهه ۶۰ نمی شود جامعهای را قانع کرد که ۷۰ درصد آن نه امام و نه جنگ را دیده است. باید بتوانیم ضمن حفظ اصالتهایمان، جمهوری اسلامی را با گفتمان جدیدتطبیق دهیم، در این باره علما و شخصیتها باید صحبت کنند خلاصه این موضوع نیاز به بحث آکادمیک دارد و ممکن است چند سالی طول بکشد.
قانع کردن مردم بسیار سخت است، علاقه اکثریت مردم عبور از جمهوری اسلامی است، منتهی کارشناسان باید از طریق صدا و سیما، خطراتی که در کمین ایران و در کمین مردم ایران هست، گوشزد کنند، باید یک بار دیگر مردم را قانع کنیم تا به راههای کم هزینه مراجعه کنند.
نظامیها نقش مهمی دارند ولی سوالی است که هیچکس نتوانسته به آن جواب دهد که آیا نظامیها می توانند به اندازه ارتش پاکستان کشور را کنترل کنند؟ وقتی ارتش پاکستان روی صحنه می آید نخست وزیر عوض می شود یا استعفا می دهد یا برکنار یا کودتا می شود، چون در شکل گیری پاکستان این ارتش بود که پاکستان را شکل داد در واقع پاکستان با جنگ مذهبی به وجود آمده و یک ارتش مذهبی در آنجا روی کار آمده و دایر مدار پاکستان شده، هیچ پاکستانی خودش را جدای از ارتش تصور نمی کند، ولی در ایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مولود انقلاب است، امروز در ایران از سپاه به دلیل دفع داعش ممنون سردار شهید سلیمانی هستند، ولی ایرانیها خودشان را به نظامیان نمی سپارند چون اینجا پاکستان نیست، و هنوز از نظر من اصالت را باید به مردم دهیم، لذا من می گویم نوسازی جمهوری اسلامی و هماهنگ کردن نظام جمهوری اسلامی با گفتمان امروز مهم است.
من می توانم به جوانان بگویم خواستههایشان را مرحله بندی کنند، عدم اولویت بندی یک اشکال است و حرکت به نتیجه نمی رسد، اگر جوانهای ما روی انتخابات آزاد یا انتخابات زود هنگام متمرکز می شدند، ممکن بود به موفقیت نزدیکتر باشند تا اینکه بگویند کل جمهوری اسلامی باید برود.
تنها زمانی این اتفاق می افتد که ۵۰ تا ۸۰ درصد مردم به خیابان بیایند. در ایران هیچ کس بر کسی ترجیح ندارد؛ نه آنهایی که طرفدار براندازی هستند بر ما ترجیح دارند و نه ما که می خواهیم جمهوری اسلامی را اصلاح کنیم بر آنها ترجیح داریم. همانطور که ما احترام آنها را نگه می داریم آنها هم باید احترام ما را نگه دارند. جوانها باید بدانند که اگر ما چیزی می گوییم برای مصلحت کشور است. من یک سال در جمهوری اسلامی زندان بودم و دنبال پست و مقام نیستم، اما می گویم مسیری که شما می خواهید بروید، شدنی نیست و هزینه دارد. نخبگان باید متوجه مسئولیتهایشان باشند، باید دست به قلم ببرند، نامه بنویسند.
ترک صحنه سیاسی و در خانه نشستن اصلا شایسته نخبگان ایران نیست. خدا رحمت کند آقای هاشمی را، در آخرین سفری که به کرمان تشریف آوردند، من، ایشان و استاندار کرمان سوار ماشین بودیم و جایی می رفتیم، استاندار کرمان همیشه به من می گفت آقای مرعشی شما به درد کارهای اقتصادی و توسعه می خورید از سیاست کنار بروید، آن روز هم این حرف را زد که آقای هاشمی گفت چی؟ مرعشی از سیاست کنار برود؟ مگر امری مهمتر از امر سیاست است؟
نخبگان باید متوجه باشند سکوت و در خانه نشستن آنها ممکن است خطرات بزرگی را متوجه ایران کند. من دارم هشدار می دهم، بدترین اتفاقی که ممکن است برای کل مذهبیهای ایران بیفتد، از روحانیت معظم گرفته تا هر کسی که سرش را بر مهر می گذارد و خدا را پرستش می کند، بزرگترین اتفاقی که می تواند برای همیشه این مجموعه را بدنام تاریخ کند این است که در نبودن جمهوری اسلامی، ایران تجزیه شود، تجزیه ایران مهر ذلت بر پیشانی تمام اسلام خواهان خواهد زد و من به عنوان کسی که مطلقا این کارکردها، سیاستها، برنامهها و روشها را قبول ندارم و دل خودم پر از خون است که چرا ما باید در چنین شرایطی باشیم فکر می کنم که نخبگان ایران باید جلوی چنین فاجعهای را بگیرند.
یکی همین سیاستی است که شما فرمودید در واقع جمهوری اسلامی باید از راهبرد تکیه بر اقلیت، مجددا به راهبرد تکیه بر اکثریت برگردد؛ یعنی باید با صدای بلند اعلام شود که از این به بعد، سیاست جمهوری اسلامی، برگشت به انتخابات حداکثری است و باید زمینههای آن فراهم شود، با یک تغییر سیاست فضا می تواند تغییر کند
و دوم جمهوری اسلامی باید از این به بعد، اولویت را به اقتصاد بدهد و سیاستهای بین المللی، خاورمیانهای، فرهنگی، داخلی و اجتماعی را طوری تنظیم کند که رشد اقتصادی ۸ درصد به بالا رخ بدهد. اما در دراز مدت بحثهای کارشناسی درمورد ساختارهای حکومت و تغییرات در قانون اساسی و نوسازی جمهوری اسلامی صورت بگیرد. به عبارت دیگر با ادبیات و گفتمان دهه ۶۰ نمی شود جامعهای را قانع کرد که ۷۰ درصد آن نه امام و نه جنگ را دیده است. باید بتوانیم ضمن حفظ اصالتهایمان، جمهوری اسلامی را با گفتمان جدیدتطبیق دهیم، در این باره علما و شخصیتها باید صحبت کنند خلاصه این موضوع نیاز به بحث آکادمیک دارد و ممکن است چند سالی طول بکشد.
قانع کردن مردم بسیار سخت است، علاقه اکثریت مردم عبور از جمهوری اسلامی است، منتهی کارشناسان باید از طریق صدا و سیما، خطراتی که در کمین ایران و در کمین مردم ایران هست، گوشزد کنند، باید یک بار دیگر مردم را قانع کنیم تا به راههای کم هزینه مراجعه کنند.
نظامیها نقش مهمی دارند ولی سوالی است که هیچکس نتوانسته به آن جواب دهد که آیا نظامیها می توانند به اندازه ارتش پاکستان کشور را کنترل کنند؟ وقتی ارتش پاکستان روی صحنه می آید نخست وزیر عوض می شود یا استعفا می دهد یا برکنار یا کودتا می شود، چون در شکل گیری پاکستان این ارتش بود که پاکستان را شکل داد در واقع پاکستان با جنگ مذهبی به وجود آمده و یک ارتش مذهبی در آنجا روی کار آمده و دایر مدار پاکستان شده، هیچ پاکستانی خودش را جدای از ارتش تصور نمی کند، ولی در ایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مولود انقلاب است، امروز در ایران از سپاه به دلیل دفع داعش ممنون سردار شهید سلیمانی هستند، ولی ایرانیها خودشان را به نظامیان نمی سپارند چون اینجا پاکستان نیست، و هنوز از نظر من اصالت را باید به مردم دهیم، لذا من می گویم نوسازی جمهوری اسلامی و هماهنگ کردن نظام جمهوری اسلامی با گفتمان امروز مهم است.
من می توانم به جوانان بگویم خواستههایشان را مرحله بندی کنند، عدم اولویت بندی یک اشکال است و حرکت به نتیجه نمی رسد، اگر جوانهای ما روی انتخابات آزاد یا انتخابات زود هنگام متمرکز می شدند، ممکن بود به موفقیت نزدیکتر باشند تا اینکه بگویند کل جمهوری اسلامی باید برود.
تنها زمانی این اتفاق می افتد که ۵۰ تا ۸۰ درصد مردم به خیابان بیایند. در ایران هیچ کس بر کسی ترجیح ندارد؛ نه آنهایی که طرفدار براندازی هستند بر ما ترجیح دارند و نه ما که می خواهیم جمهوری اسلامی را اصلاح کنیم بر آنها ترجیح داریم. همانطور که ما احترام آنها را نگه می داریم آنها هم باید احترام ما را نگه دارند. جوانها باید بدانند که اگر ما چیزی می گوییم برای مصلحت کشور است. من یک سال در جمهوری اسلامی زندان بودم و دنبال پست و مقام نیستم، اما می گویم مسیری که شما می خواهید بروید، شدنی نیست و هزینه دارد. نخبگان باید متوجه مسئولیتهایشان باشند، باید دست به قلم ببرند، نامه بنویسند.
ترک صحنه سیاسی و در خانه نشستن اصلا شایسته نخبگان ایران نیست. خدا رحمت کند آقای هاشمی را، در آخرین سفری که به کرمان تشریف آوردند، من، ایشان و استاندار کرمان سوار ماشین بودیم و جایی می رفتیم، استاندار کرمان همیشه به من می گفت آقای مرعشی شما به درد کارهای اقتصادی و توسعه می خورید از سیاست کنار بروید، آن روز هم این حرف را زد که آقای هاشمی گفت چی؟ مرعشی از سیاست کنار برود؟ مگر امری مهمتر از امر سیاست است؟
نخبگان باید متوجه باشند سکوت و در خانه نشستن آنها ممکن است خطرات بزرگی را متوجه ایران کند. من دارم هشدار می دهم، بدترین اتفاقی که ممکن است برای کل مذهبیهای ایران بیفتد، از روحانیت معظم گرفته تا هر کسی که سرش را بر مهر می گذارد و خدا را پرستش می کند، بزرگترین اتفاقی که می تواند برای همیشه این مجموعه را بدنام تاریخ کند این است که در نبودن جمهوری اسلامی، ایران تجزیه شود، تجزیه ایران مهر ذلت بر پیشانی تمام اسلام خواهان خواهد زد و من به عنوان کسی که مطلقا این کارکردها، سیاستها، برنامهها و روشها را قبول ندارم و دل خودم پر از خون است که چرا ما باید در چنین شرایطی باشیم فکر می کنم که نخبگان ایران باید جلوی چنین فاجعهای را بگیرند.
توصیه من به حاکمیت سیاسی این است که مشورت کنند، از ظرفیتهای کشور استفاده کنند چون کشور متعلق به آنان نیست، این کشور ظرفیت و تجربه دارد، باید از همه تجربهها استفاده کنند، با مردم ملایمت کنند، در سال ۸۸ پذیرفته بودند که مردم به خیابان بیایند اما چه اتفاقی افتاد؟ باید سعه صبر داشته باشند و زود خلقشان تنگ نشود، چرا بعد از دو ماه هنوز هیچ هیئتی به کردستان نرفته است؟ چرا هیئت مناسبی به سیستان و بلوچستان نرفته است؟ ما تا کی می خواهیم به روشهای بسیار منسوخ چنگ بزنیم؟ مثلا شما می خواهید در سیستان و بلوچستان، سیستانیها را مقابل بلوچها بگذارید؟ اگر خدایی نکرده چنین آتشی در آنجا روشن شد چه کسی مسئولیت جانهای بی گناهی که کشته می شوند، خواهد پذیرفت؟ چه کسی آنجا را آرام خواهد کرد؟
زمان لازم است من شخصا فکر می کنم مادامی که تصور جمعی از مردم در بلوچستان این باشد که کار جمهوری اسلامی تمام است این موضوع جمع نمی شود، من شخصا به بحث سیاست خارجی بیشتر از هر برگ دیگری فکر می کنم. یعنی اگر من امروز تصمیم گیر بودم قبل از هر چیزی به مسئله سیاست خارجی ایران می پرداختم و باید این پیام به مردم و معارضین منتقل شود که جمهوری اسلامی پایدار است چون پایداری قدرت می آورد.
در واقع خارجی ها تصمیم گرفته بودند اسد هم برود اما آیا رفت؟ غرب تعیین کننده نیست البته بخشی از موضع غرب تحت تاثیر جنبش ایرانیهای خارج از کشور است و جنبش ایرانیهای خارج از کشور بی سابقهترین خیزش مهاجران در دنیا است. یعنی سابقه نداشته که مهاجران یک کشور در این سطح افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهند و خیلی از سیاستهای مقامات غربی به ملاحظه این فضا است، الان سیاستمداران غربی حاضر نیستند راجع به ایران مثبت حرف بزنند چون افکار عمومی کشور خودشان را از دست می دهند زیرا در کشورهای آن ها دموکراسی وجود دارد، یکی از ابعاد مهم سیاست خارجی باید این می بود که نباید اجازه می دادیم چنین انسجامی بین مهاجران ایرانی خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد.
من فکر می کنم این بحران با خسارت کم یا خسارت زیاد تمام می شود، یک حرفی آقای قالیباف مطرح کرده و گفتند می خواهیم اصلاحات مشروعی را داشته باشیم و آقای رئیسی هم گفته است اصلاحات به معنی عقب نشینی نیست در واقع جمهوری اسلامی فرصت خواهد داشت که با اصلاحاتی مشکلات مردم را حل کند و دوباره مردم را در آغوش گیرد.
می تواند اینکار را بکند، بن مایه جمهوری اسلامی آن چیزی است که حسین شریعتمداری، سعید جلیلی و آقای وحید می گویند؛ آنها می گویند باید محکمتر می زدیم و من حتی به آقای اژهای هشدار دادم و گفتم بدترین کار می تواند این باشد که جمهوری اسلامی به سمت یک فضای بستهتر برود در این صورت هم اقتصاد ضعیفتر می شود، هم ناکارآمدی تشدید می شود، هم مهاجرات افزایش پیدا می کند و هم بحرانهای آینده شدیدتر از این می شود. که از نظر اوضاع من بستهتر خواهد شد.
زمان لازم است من شخصا فکر می کنم مادامی که تصور جمعی از مردم در بلوچستان این باشد که کار جمهوری اسلامی تمام است این موضوع جمع نمی شود، من شخصا به بحث سیاست خارجی بیشتر از هر برگ دیگری فکر می کنم. یعنی اگر من امروز تصمیم گیر بودم قبل از هر چیزی به مسئله سیاست خارجی ایران می پرداختم و باید این پیام به مردم و معارضین منتقل شود که جمهوری اسلامی پایدار است چون پایداری قدرت می آورد.
در واقع خارجی ها تصمیم گرفته بودند اسد هم برود اما آیا رفت؟ غرب تعیین کننده نیست البته بخشی از موضع غرب تحت تاثیر جنبش ایرانیهای خارج از کشور است و جنبش ایرانیهای خارج از کشور بی سابقهترین خیزش مهاجران در دنیا است. یعنی سابقه نداشته که مهاجران یک کشور در این سطح افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهند و خیلی از سیاستهای مقامات غربی به ملاحظه این فضا است، الان سیاستمداران غربی حاضر نیستند راجع به ایران مثبت حرف بزنند چون افکار عمومی کشور خودشان را از دست می دهند زیرا در کشورهای آن ها دموکراسی وجود دارد، یکی از ابعاد مهم سیاست خارجی باید این می بود که نباید اجازه می دادیم چنین انسجامی بین مهاجران ایرانی خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد.
من فکر می کنم این بحران با خسارت کم یا خسارت زیاد تمام می شود، یک حرفی آقای قالیباف مطرح کرده و گفتند می خواهیم اصلاحات مشروعی را داشته باشیم و آقای رئیسی هم گفته است اصلاحات به معنی عقب نشینی نیست در واقع جمهوری اسلامی فرصت خواهد داشت که با اصلاحاتی مشکلات مردم را حل کند و دوباره مردم را در آغوش گیرد.
می تواند اینکار را بکند، بن مایه جمهوری اسلامی آن چیزی است که حسین شریعتمداری، سعید جلیلی و آقای وحید می گویند؛ آنها می گویند باید محکمتر می زدیم و من حتی به آقای اژهای هشدار دادم و گفتم بدترین کار می تواند این باشد که جمهوری اسلامی به سمت یک فضای بستهتر برود در این صورت هم اقتصاد ضعیفتر می شود، هم ناکارآمدی تشدید می شود، هم مهاجرات افزایش پیدا می کند و هم بحرانهای آینده شدیدتر از این می شود. که از نظر اوضاع من بستهتر خواهد شد.
🟦در حاشیه سفر آقای شی جین پینگ به عربستان
🔷بحث موضعگیری چین برای من هیچ تازگی نداشت. چین این رویه را سالهاست که اتخاذ کردهاست. لیکن، گروهی در تهران به هر دلیلی نمیخواستند که نشانههای آن را ببینند. شاید هم به دلیل حجم فساد فوق العادهای که پیرامون قراردادهای چینی وجود داشت و دارد.
تنها دو نمونه را برایتان ذکر کنم. یکی کلی و دیگری جزیی.
1. چین سرمایهگذاری بسیار بزرگی در توسعه کریدور دریای عمان-بندر گوادر تا چین انجام دادهاست. پروژهای که به گفتهای بیش از ۴۲میلیارد دلار ارزش آن است. عبور از کوههای هندوکش با تمام ناامنیهای آن و کشور پاکستان از حیث مهندسی در مقایسه با عبور از یک مسیر موازی نسبتا مسطح از چهابهار تا چین، و تا حد زیادی آماده بهرهبردای و نیازمند سرمایهگذاری یک دهم آن پروژه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. بخش جادهای آن تا حد زیادی موجود است و تنها نیاز به ارتقای سطح سرویس داد و بخش ریلی آن نیز تا حد زیادی اجرا شده است. تنها چیزی که این پروژه را با معنی می کند، دور زدن ایران است. در همان موقع من به چینیها پیشنهاد کردم که شما بیایید روی این پروژه سرمایه گذاری کنید و اگر میخواهید وارد خاک افغانستان شوید، از طریق خواف-هرات و سپس تاجیکستان و قرقیزستان اقدام نمایید که کمترین هزینه را دارد. به قرقیزستان رفتم و با رییس جمهور آنجا صحبت کردم. ایشان گفت من نیز موضوع را با چینیها طرح خواهم کرد. قرقیزها بهشدت نیازمند این کریدور بودند. همین پیشنهاد را با تاجیکها نیز در میان گذاشتم. چندین مکاتبه انجام دادم. لیکن، دریغ از کوچکترین پاسخ. معلوم بود که آنها تصمیم گرفتهاند ایران را دور بزنند، تا از حیث استراتژیک هیچ گونه وابستگی به ایران برای اتصال به دریای عمان و خلیج فارس نداشته باشند.
2. پروژه برقی کردن راه آهن نهران-مشهد را با هدف سرعت 200کیلومتر در ساعت و با ظرفیت حدود 40مییون مسافر در سال با مبلغی در حدود 2میلیارد دلار قطعی کردم. در سفری که آقای شی چین پینگ به تهران داشت، تنها قراردادی که امضا شد، همین یک قرارداد بود که خود او هم قبل از سفرش به تهران بر آن تاکید کرده بود که میخواهم این قرارداد در حضورمن امضا شود. دقت کنید، قرار داد. نه یادداشت تفاهم. قرارداد یعنی همه مذاکرات در باره مسیر، مشخصات فنی، قیمت و جزئیات به نتجه رسیده و همه چیز قطعی شده و دو طرف متعهد به اجرای پروژه شدهبودند. پس از آن ما می بایست 15% مبلغ پروژه را به صندوق پروژه تودیع کنیم. علیرغم تنگنای ارزی دولت، با هماهنگی مجلس شورای اسلامی، بلا فاصله این کار انجام شد و امروز که این مطلب را مینویسم، این مبلغ در صندوق پروژه موجود است. یعنی چیزی در حدود 300میلیون دلار. برای شروع فعالیت، طرف چینی میبایست یک ضمانتنامه پیشپرداخت به طرف ایرانی میداد تا قرارداد فعال گردد. ضمانتنامه پیشپرداخت کمترین ریسک را دارد. چون در برابر آن، طرف قرارداد کل مبلغ را برداشت میکند. از آن تاریخ تا کنون، هنوز چینیها این ضمانتنامه را در اختیار طرف ایرانی قرار ندادهاند و قراداد امضا شده متوقف است.
وقتی که حضرات سیاست نگاه به شرق را مطرح کردند، من در موقع مسئولیت نبودم. لیکن، به دلیل وظیفه ملی از تعدادی از دوستان که فکر میکردم در تصمیمگیریها و یا دستِ کم در توجیه قضایا موثرند از جمله آقایان مصباحی مقدم، احمد توکلی و مرتضی نبوی وقت گرفتم و خدمتشان رسیم و گفتم، داستان از این قرار است. این اتکا به چین، امری موهوم است. لیکن، گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من/آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.
و امروز باید شاهد پرده افتادن از چنین سیاستی باشیم.
چه کسی باور میکند که سیاستمداران ایران تا این حد در امور اهبردی واقعیتگریز باشند. البته من همچنان معتقد به همکاری با چین هستم. لیکن از روی هوشیاری و با حفظ منافع ملی.
🔷بحث موضعگیری چین برای من هیچ تازگی نداشت. چین این رویه را سالهاست که اتخاذ کردهاست. لیکن، گروهی در تهران به هر دلیلی نمیخواستند که نشانههای آن را ببینند. شاید هم به دلیل حجم فساد فوق العادهای که پیرامون قراردادهای چینی وجود داشت و دارد.
تنها دو نمونه را برایتان ذکر کنم. یکی کلی و دیگری جزیی.
1. چین سرمایهگذاری بسیار بزرگی در توسعه کریدور دریای عمان-بندر گوادر تا چین انجام دادهاست. پروژهای که به گفتهای بیش از ۴۲میلیارد دلار ارزش آن است. عبور از کوههای هندوکش با تمام ناامنیهای آن و کشور پاکستان از حیث مهندسی در مقایسه با عبور از یک مسیر موازی نسبتا مسطح از چهابهار تا چین، و تا حد زیادی آماده بهرهبردای و نیازمند سرمایهگذاری یک دهم آن پروژه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. بخش جادهای آن تا حد زیادی موجود است و تنها نیاز به ارتقای سطح سرویس داد و بخش ریلی آن نیز تا حد زیادی اجرا شده است. تنها چیزی که این پروژه را با معنی می کند، دور زدن ایران است. در همان موقع من به چینیها پیشنهاد کردم که شما بیایید روی این پروژه سرمایه گذاری کنید و اگر میخواهید وارد خاک افغانستان شوید، از طریق خواف-هرات و سپس تاجیکستان و قرقیزستان اقدام نمایید که کمترین هزینه را دارد. به قرقیزستان رفتم و با رییس جمهور آنجا صحبت کردم. ایشان گفت من نیز موضوع را با چینیها طرح خواهم کرد. قرقیزها بهشدت نیازمند این کریدور بودند. همین پیشنهاد را با تاجیکها نیز در میان گذاشتم. چندین مکاتبه انجام دادم. لیکن، دریغ از کوچکترین پاسخ. معلوم بود که آنها تصمیم گرفتهاند ایران را دور بزنند، تا از حیث استراتژیک هیچ گونه وابستگی به ایران برای اتصال به دریای عمان و خلیج فارس نداشته باشند.
2. پروژه برقی کردن راه آهن نهران-مشهد را با هدف سرعت 200کیلومتر در ساعت و با ظرفیت حدود 40مییون مسافر در سال با مبلغی در حدود 2میلیارد دلار قطعی کردم. در سفری که آقای شی چین پینگ به تهران داشت، تنها قراردادی که امضا شد، همین یک قرارداد بود که خود او هم قبل از سفرش به تهران بر آن تاکید کرده بود که میخواهم این قرارداد در حضورمن امضا شود. دقت کنید، قرار داد. نه یادداشت تفاهم. قرارداد یعنی همه مذاکرات در باره مسیر، مشخصات فنی، قیمت و جزئیات به نتجه رسیده و همه چیز قطعی شده و دو طرف متعهد به اجرای پروژه شدهبودند. پس از آن ما می بایست 15% مبلغ پروژه را به صندوق پروژه تودیع کنیم. علیرغم تنگنای ارزی دولت، با هماهنگی مجلس شورای اسلامی، بلا فاصله این کار انجام شد و امروز که این مطلب را مینویسم، این مبلغ در صندوق پروژه موجود است. یعنی چیزی در حدود 300میلیون دلار. برای شروع فعالیت، طرف چینی میبایست یک ضمانتنامه پیشپرداخت به طرف ایرانی میداد تا قرارداد فعال گردد. ضمانتنامه پیشپرداخت کمترین ریسک را دارد. چون در برابر آن، طرف قرارداد کل مبلغ را برداشت میکند. از آن تاریخ تا کنون، هنوز چینیها این ضمانتنامه را در اختیار طرف ایرانی قرار ندادهاند و قراداد امضا شده متوقف است.
وقتی که حضرات سیاست نگاه به شرق را مطرح کردند، من در موقع مسئولیت نبودم. لیکن، به دلیل وظیفه ملی از تعدادی از دوستان که فکر میکردم در تصمیمگیریها و یا دستِ کم در توجیه قضایا موثرند از جمله آقایان مصباحی مقدم، احمد توکلی و مرتضی نبوی وقت گرفتم و خدمتشان رسیم و گفتم، داستان از این قرار است. این اتکا به چین، امری موهوم است. لیکن، گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من/آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.
و امروز باید شاهد پرده افتادن از چنین سیاستی باشیم.
چه کسی باور میکند که سیاستمداران ایران تا این حد در امور اهبردی واقعیتگریز باشند. البته من همچنان معتقد به همکاری با چین هستم. لیکن از روی هوشیاری و با حفظ منافع ملی.
Telegram
attach 📎
نامه به آقایان خاتمی و نبوی: راهبردی برای صلح اجتماعی
جناب حجهالاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمی
جناب آقای مهندس بهزاد نبوی رییس جبههی اصلاحات
با سلام و عرض ادب 24/آبان/1401
همچنانکه مستحضرید شرایط داخلی و بینالمللی کشور در وضعیت بحرانی قرار دارد. نحوهی حکمرانی بهگونهای است که نه تنها هیچ نور امیدی را در دلهاروشن نمیکند، بلکه با تنندادن به پذیرش واقعیت تحولات جامعه ایران، سوءتدبیر اقتصادی فاجعهآمیز و درک نادرست از شرایط منطقهای و جهانی هر روز بر میزان ناامیدی عموم مردم میافزاید. نحوهی برگزاری دو انتخابات 1398 و 1400 که منجر به حذف نیروهای ملی و کاهش مشارکت شهروندان گشت و نحوهی مواجهه با موضوع برجام که تاثیر مستقیم و حیاتی بر امنیت ملی ایران گذاشته و میگذارد و همچنین، عدم حلوفصل مسائل باقیمانده با گروه اقدام ویژه مالی (FATF) و ممانعت از تصویب و ابلاغ قانون الحاق ایران به دو کنواسیون پالرمو و سی اف تی که مبادلات مالی ایران را معلق معلق و پرهزینه نموده و موجب افزایش هزینهی مبادلات تجاری ایران گشتهاست. اینها و مسائلی از این دست زندگی مردم ایران را در یک وضعیت نااطمینانی و تزلزل دائمی قرار دادهاست. افزون بر اینها، اخیرا سردرگمی در نحوهی موضعگیری در برابر تجاوز روسیه به اوکراین و فروش پهباد به آن، ایران را به صورت عملی تبدیل به هدف سیاسی و نظامی از سوی قدرتهای غربی در شورای امنیت سازمان ملل کرده و دیگر قدرتهای بزرگ را به انفعال کشاندهاست.
در شرایط تشدید وضعیت فرسایشی و نااطمینانی موجود، در درون، شاهد شکلگیری تعادل ناپایدار بوده و در بیرون، با توجه به نارضایتیهای داخلی و ضعف موضع بینالمللی ایران، عملا جنگ نرمی علیه کشور رسما آغاز شده و بیش از هر زمان دیگر افکار عمومی جهان علیه ایران تحریک شدهاست. این وضعیت در مورد ایران دستِکم پس از جنگ جهانی دوم بیسابقه است و تا حدودی حتی شدیدتر و یکدستتر از شرایط بینالمللی علیه افغانستان و عراق پیش از مداخله امریکا در آن دو کشور است. این وضعیت تمام خواستههای قدرتهای متخاصم و رقیب منطقهای ایران بهویژه اسرائیل و عربستان نو را تامین میکند و البته که مطلوب سایر قدرتهای بزرگ چون امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و چین هر یک به دلیل خاص خود میباشد.
هنر سیاست مدیریت تعارض و دستیابی به صلح بینالمللی در سطح جهانی و صلح اجتماعی در درون است. و گرنه آشوب و شورش مسیر خود را طی میکند و تجربه تاریخی نیز حکایت از بدفرجامی این مسیر دارد. شوربختانه، نظام حکمرانی در این شرایط بهجای گشودن درهای سیاستورزی به روی سیاستمدارن ملی، آنان را یکی پس از دیگری از صحنهی سیاست خارج ساختهاست و خود مانده و انبوهی از مسالههای حل نشده و خیل کثیری از مردمان معترض. با این وجود، غرض از نوشتن این نامه این است که سیاستمدار ملی، حتی در شرایط سخت امتناع سیاستورزی باید با ابتکار و تدبیر خود پنجرهای به سوی سیاست بگشاید و بهنحوی بر این امتناع غلبه کند.
جنابانعالی، جبهه اصلاحات و سایر سیاستمدارن و نیروهای وطنخواه که از سرمایههای ملی این سرزمین هستید، قاعدتا بیش از این قلم به این حقیقت آگاهید و به شرایط میاندیشید. بههرروی، پیرو اظهار نظر شما، صدور بیانیه مجمع اصلاحطلبان و اظهار نظر برخی اندیشمندان و شخصیتها در باره اعتراضات جاری، به عنوان یک شهروند به پیوست، ارزیابی خود را از شرایط ایران به همراه بازخوانی فرصتهای قانونی موجود، منضم به یک «راهبرد خشونت پرهیز» برای خروج از بحران موجود ارسال میکنم. نکته کانونی راهبرد سه بخشی پیشنهادی این است که
1. در ادامهی تحلیل وضعیت و اعلام نقطهنظرها، شرایط و خواستههای کلی و مهم، تمام نیروهای ملی، تنها بر حاکمیت قانون و ضرورت انتزاع ماموریت اجرای احکام شرعی از وظایف حکومت بر اساس قانون اساسی متمرکز شوند،
2. لغو کلیه دستورها، رویهها، نهادها، سازمانها و نهادهایی که خارج از قانون و قانون اساسی ابلاغ و تاسیس شدهاند و در عمل حاکمیت قانون را مختل ساختهاند را خواسته محوری عملیاتی خود قرار دهند و
3. -در نهایت، حفظ منافع ملی در حوزهی روابط بینالملل را هدفگذاری کنند.
و در کاربست این راهبرد به سه اصل
1. «اصالت مواضع» به مفهوم پرهیز از اتخاذ مواضع بینابین، متناقض، متعارض و بیتوجه به الزامات هر موضع،
2. «صداقت در ارتباط با مردم» به معنی باور قلبی به آنچه که گفته میشود پرهیز از هدفهای تاکتیکی و ابزاری ند و
3. نسبت به «پذیرش مسئولیت» مواضع و اقدامهای پیشین و آینده پایبند باشند.
متن کامل در لینک روبهرو: https://vrgl.ir/9b2Es
جناب حجهالاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمی
جناب آقای مهندس بهزاد نبوی رییس جبههی اصلاحات
با سلام و عرض ادب 24/آبان/1401
همچنانکه مستحضرید شرایط داخلی و بینالمللی کشور در وضعیت بحرانی قرار دارد. نحوهی حکمرانی بهگونهای است که نه تنها هیچ نور امیدی را در دلهاروشن نمیکند، بلکه با تنندادن به پذیرش واقعیت تحولات جامعه ایران، سوءتدبیر اقتصادی فاجعهآمیز و درک نادرست از شرایط منطقهای و جهانی هر روز بر میزان ناامیدی عموم مردم میافزاید. نحوهی برگزاری دو انتخابات 1398 و 1400 که منجر به حذف نیروهای ملی و کاهش مشارکت شهروندان گشت و نحوهی مواجهه با موضوع برجام که تاثیر مستقیم و حیاتی بر امنیت ملی ایران گذاشته و میگذارد و همچنین، عدم حلوفصل مسائل باقیمانده با گروه اقدام ویژه مالی (FATF) و ممانعت از تصویب و ابلاغ قانون الحاق ایران به دو کنواسیون پالرمو و سی اف تی که مبادلات مالی ایران را معلق معلق و پرهزینه نموده و موجب افزایش هزینهی مبادلات تجاری ایران گشتهاست. اینها و مسائلی از این دست زندگی مردم ایران را در یک وضعیت نااطمینانی و تزلزل دائمی قرار دادهاست. افزون بر اینها، اخیرا سردرگمی در نحوهی موضعگیری در برابر تجاوز روسیه به اوکراین و فروش پهباد به آن، ایران را به صورت عملی تبدیل به هدف سیاسی و نظامی از سوی قدرتهای غربی در شورای امنیت سازمان ملل کرده و دیگر قدرتهای بزرگ را به انفعال کشاندهاست.
در شرایط تشدید وضعیت فرسایشی و نااطمینانی موجود، در درون، شاهد شکلگیری تعادل ناپایدار بوده و در بیرون، با توجه به نارضایتیهای داخلی و ضعف موضع بینالمللی ایران، عملا جنگ نرمی علیه کشور رسما آغاز شده و بیش از هر زمان دیگر افکار عمومی جهان علیه ایران تحریک شدهاست. این وضعیت در مورد ایران دستِکم پس از جنگ جهانی دوم بیسابقه است و تا حدودی حتی شدیدتر و یکدستتر از شرایط بینالمللی علیه افغانستان و عراق پیش از مداخله امریکا در آن دو کشور است. این وضعیت تمام خواستههای قدرتهای متخاصم و رقیب منطقهای ایران بهویژه اسرائیل و عربستان نو را تامین میکند و البته که مطلوب سایر قدرتهای بزرگ چون امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و چین هر یک به دلیل خاص خود میباشد.
هنر سیاست مدیریت تعارض و دستیابی به صلح بینالمللی در سطح جهانی و صلح اجتماعی در درون است. و گرنه آشوب و شورش مسیر خود را طی میکند و تجربه تاریخی نیز حکایت از بدفرجامی این مسیر دارد. شوربختانه، نظام حکمرانی در این شرایط بهجای گشودن درهای سیاستورزی به روی سیاستمدارن ملی، آنان را یکی پس از دیگری از صحنهی سیاست خارج ساختهاست و خود مانده و انبوهی از مسالههای حل نشده و خیل کثیری از مردمان معترض. با این وجود، غرض از نوشتن این نامه این است که سیاستمدار ملی، حتی در شرایط سخت امتناع سیاستورزی باید با ابتکار و تدبیر خود پنجرهای به سوی سیاست بگشاید و بهنحوی بر این امتناع غلبه کند.
جنابانعالی، جبهه اصلاحات و سایر سیاستمدارن و نیروهای وطنخواه که از سرمایههای ملی این سرزمین هستید، قاعدتا بیش از این قلم به این حقیقت آگاهید و به شرایط میاندیشید. بههرروی، پیرو اظهار نظر شما، صدور بیانیه مجمع اصلاحطلبان و اظهار نظر برخی اندیشمندان و شخصیتها در باره اعتراضات جاری، به عنوان یک شهروند به پیوست، ارزیابی خود را از شرایط ایران به همراه بازخوانی فرصتهای قانونی موجود، منضم به یک «راهبرد خشونت پرهیز» برای خروج از بحران موجود ارسال میکنم. نکته کانونی راهبرد سه بخشی پیشنهادی این است که
1. در ادامهی تحلیل وضعیت و اعلام نقطهنظرها، شرایط و خواستههای کلی و مهم، تمام نیروهای ملی، تنها بر حاکمیت قانون و ضرورت انتزاع ماموریت اجرای احکام شرعی از وظایف حکومت بر اساس قانون اساسی متمرکز شوند،
2. لغو کلیه دستورها، رویهها، نهادها، سازمانها و نهادهایی که خارج از قانون و قانون اساسی ابلاغ و تاسیس شدهاند و در عمل حاکمیت قانون را مختل ساختهاند را خواسته محوری عملیاتی خود قرار دهند و
3. -در نهایت، حفظ منافع ملی در حوزهی روابط بینالملل را هدفگذاری کنند.
و در کاربست این راهبرد به سه اصل
1. «اصالت مواضع» به مفهوم پرهیز از اتخاذ مواضع بینابین، متناقض، متعارض و بیتوجه به الزامات هر موضع،
2. «صداقت در ارتباط با مردم» به معنی باور قلبی به آنچه که گفته میشود پرهیز از هدفهای تاکتیکی و ابزاری ند و
3. نسبت به «پذیرش مسئولیت» مواضع و اقدامهای پیشین و آینده پایبند باشند.
متن کامل در لینک روبهرو: https://vrgl.ir/9b2Es
ویرگول
نامه به آقایان خاتمی و نبوی: راهبردی برای صلح اجتماعی
به نام خداجناب حجهالاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمیجناب…