Telegram Web Link
گمشده

[نذر #حضرت_خدیجه کبرا]

تن و جان و سر و مالم به فدای قدمت
ای شریک دو جهانم! کمِ ما و کرمت

از تماشای چه گلزارفراز آمده‌ای؟
بوی گُل می‌دهد امروز، دَم و بازدمت

دست تنهای بشر! دست مرا هم بپذیر
و از این دست، مبادا برسد هیچ غمت

شِعب دلخواه! من و رنج مرا در بر گیر
شهر گمراه! تو خوش باش به سنگ و صنمت

کفنی نیست اگر، پیرهن دوست که هست
مرگ محتوم! بیا، با دل و جان می‌خرمت

دخترم! بخت تو خوش باد که تا دامن حشر
عالَمی سینه‌زنانند به گِرد علمت

من میان دل مردان و زنان گم شده‌ام
از تو گم گشته اگر سنگ مزار و حرمت

#محمدکاظم_کاظمی

@Ab_o_Atash
آدم‌ها و پوست میوه‌ها!

اساساً بعضی آدم‌ها پوست موزصفتند. مترصد زمین‌زدن خلق‌الله. قسمی از آدم‌ها پوست خیارصفتند؛ در کنارشان جوان می‌مانی یا دست کم خیال می‌کنی جوان‌تر شده‌ای.
یک‌عده پوست پرتقال‌صفتند؛ تا کردن و معاشرت با آنها قلق دارد. علی ما یبدو – تلخند؛ لکن بالقوه ظرفیت مرباشدن دارند. ایضاً حضور چشمگیر در نثار زرشک‌پلو.
عده‌ای دیگر پوست گردوصفتند. پوست گردوی تازه صفت. جوری سیاهت می‌کنند که تا مدت‌ها اثرش بماند.
بخشی دیگر اما، شفاف و زلالند. لکن بعضاً همزمان شکننده و ظریف هم هستند. این جماعت پوست سیر و پیاز صفتند.
گروهی موسومند به آدم‌های پوست پسته‌صفت. متصل نیششان تا بناگوش باز است. جماعتی پوست تخمه صفتند. باید جوری از آنها انتفاع ببری که کمتری تماسی بهشان پیدا نکنی و الاّ شورش را در می‌آورند. تعامل با شماری آدم‌ها ترفند و تکنیک می‌طلبد. اینها پوست آناناس‌صفتند.

#محسن_رضوانی
#گچ_پژ
(چاپ سوم، تهران: نشر سوره مهر، ۱۳۹۶)
صفحه ۹.

@Ab_o_Atash
بلد نبودند سلاح دست بگیرند

تقریباً یک ماه و نیم بعد از انقلاب بود که گنبد کاووس شلوغ شد. به «نیروی هوایی» گفتند: «شما به‌عنوان میانجی صلح برید گنبد.» یک‌طرف ارتش بود، طرف دیگر خلق ترکمن .
قرار شد بچه‌های نیروی هوایی بروند گنبد، ولی ما دیدیم بچه‌های نیروی هوایی بلد نیستند با اسلحه کار کنند. حتی بلد نیستند ژ۳ دستشان بگیرند.
ژ۳ از سال ۵۳ آمده بود توی نیروی هوایی و اسلحۀ سازمانی شده بود. نیروهایی که ورودی قبل از سال ۵۳ بودند، بلد نبودند با ژ۳ کار کنند. بچه‌ها همه فنی بودند، مثلاً در بخش تعمیر هواپیما بودند یا متخصص رادار بودند، ولی اسلحه بلد نبودند دست بگیرند. همۀ نیروها با برنو و M1 آموزش دیده بودند. ساختار نیروی هوایی این‌جور آموزش‌ها را نداشت.

#مرتضی_قاضی
#حرفه‌ای
خاطرات #جواد_شریفی_راد
معلم و سرتیم خنثی‌سازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی
از جنگ شهرها و موشکباران تهران
انتشارات رسانه مهر (وابسته به خبرگزاری مهر)
صص ۴۳ و ۴۴.

@Ab_o_Atash
Forwarded from آب و آتش
مرگ چیست مگر برهنه ایستادن در باد و آب شدن در آفتاب؟
و نفس نکشیدن چیست مگر آزاد کردن نفس از جزر و مد بی‌قرار چنان‌که بالا برود و بگسترد و بی‌هیچ
مانعی خدا را بجوید؟
فقط آنگاه‌که از چشمهٔ سکوت بنوشید به‌راستی می‌توانید سرود بخوانید.
و آنگاه‌که به قلهٔ کوه رسیده باشید بالا رفتن را آغاز می‌کنید.
و روزی که زمین اندام‌های شمارا فرامی‌خواند آنگاه است که به‌راستی به رقص می‌آیید.

#جبران_خلیل_جبران
#پیامبر_و_دیوانه
#نجف_دریابندری
(تهران: کارنامه، ۱۳۹۲)
صفحه ۱۱۴.

@Ab_o_Atash
خیالی از خنده تو

ای صبح ازل، خیالی از خنده تو
شاهان و پیمبران همه بنده تو

با من نظری کن که نباشم در حشر
شرمندۀ آن که نیست شرمنده تو

#یوسفعلی_میرشکاک
#زخم_بی‌بهبود
صفحه ۱۴۱.

@Ab_o_Atash
پدیده‌ای به نام ذبیح‌الله منصوری!

جناب آقای استاد محمود حکیمی برای نگارنده تعریف می‌کردند:
مرحوم مهندس بازرگان وقتی کتاب «امام صادق مغز متفکر جهان تشیع» [نوشته ذبیح‌الله منصوری] را دید، چون به روش پردازش‌های علمی دین هم علاقه‌مند بود و مطالعاتی داشت، چندین بار به مؤسسه «خواندنیها» رفته بود. ظاهراً دفتر مرحوم منصوری هم طبقه چهارم مؤسسه خواندنیها بود که او را پیدا کند و بپرسد که مؤسسه اسلامی استراسبورگ که این‌همه مستشرق جمع شدند و راجع به امام صادق «علیه‌السلام» مطالعه و تحقیق کردند، آدرسی بدهید که ما فرانسه می‌رویم، به آنجا هم سر بزنیم.
چند بار مراجعه کرده بود. هر بار طوری سر دوانده بود.
بعد، کسی به مهندس بازرگان گفته بود که‌آدرس مؤسسهٔ اسلامی استراسبورگ، ذهن آقای منصوری است و چنین مؤسسه‌ای وجود ندارد.

...یا کتاب «ملاصدرا» ی هانری کُربَن که واقعاً چنین کتابی ننوشته است. از کربن پرسیدند، گفته بود که خبر ندارم و تکذیبیه هم صادر کرد. ولی تا حالا فکر کنم بیست سی بار چاپ شده است.
یا کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» را همه می‌دانند که افسانه است، ولی می‌خوانند. جالب اینکه روی آنها تأثیر هم می‌گذارد!

#یعقوب_توکلی
#جستارهایی_در_تاریخ‌نگاری_معاصر_ایران
مقالات و گفت‌وگوها
دفتر نشر معارف
پاورقی صفحات ۳۹ و ۴۰.

@Ab_o_Atash
مردی که فرق لوله و اسلحه را نمی‌دانست!

به شرایط و امکانات موجود قانع نمی‌شد. دوست داشت از همه‌چیز بهترینش را به دست بیاورد. برای همین در تظاهرات‌های قبل از انقلاب به کوکتل‌مولوتوف رضایت نداد.
با دوستانش رفتند پی ساختن چیزی که قدرت انفجارش بیشتر باشد. توی سه‌راهی‌های لوله، بنزین می‌ریختند و به طریق خاصی آن را می‌بستند. بعد، روی پشت‌بام خانه‌هایی که در مسیر تظاهرات بودند، قایم می‌شدند و در بهترین موقعیت، یکی‌یکی آنها را پرتاب می‌کردند. آتشی که بلند می‌شد خیلی بیشتر از کوکتل‌مولوتوف بود. با همین سه‌راهی لوله زده بودند درِ اسلحه‌خانۀ ارتش توی خیابان نیروی هوایی را از جا کنده بودند.
حسن اولین کسی بود که خودش را به انبار مهمات رسانده بود و بزرگترین اسلحه‌ای که دیده بود را برداشته بود. غافل از آنکه اسلحه‌اش قسمت به‌دردنخوری از یک سلاح بزرگ است که اشتباهاً آنجا افتاده است.
چقدر دوستانش به این اشتباه او خندیده بودند. در واقع آن‌روز دوستان حسن به تفنگ‌نشناسی کسی خندیده بودند که در آینده قرار بود طراحی و ساخت پیچیده‌ترین سلاح‌های دنیا را انجام دهد. همین بود که همیشه به بچه‌هایی که تازه وارد گروهشان می‌شدند، می‌گفت: «هیچ از بقیه عقب نیستید. من خودم از جایی شروع کرده‌ام که فرق لوله و اسلحه را نمی‌دانستم!»

#فائضه_غفار_حدادی
#مردی_با_آرزوهای_دوربرد
مستندنگاره‌هایی از زندگی #شهید_حسن_طهرانی_مقدم
(چاپ دوم، نشر لوح‌‎نگار، بهار ۱۳۹۲)
صفحه ۱۶.

@Ab_o_Atash
نگاه عامیانه به منجی، در همه ادیان عالم وجود دارد؛ تصور کسی که سوار بر مرکب خواهد آمد و دنیا را تنها با اعجاز دستانش متحول می‌کند و لابد بی‌نیاز به همراهی مردم و هوشیاری آنها، زمین و زمان را زیر و رو کرده و بی‌اعتنا به سنت‌های الهی و همه آنچه در طبیعت حیات بشر است، سعادت را برای انسان به ارمغان می‌آورد.
همچنین این یک نگاه عامیانه است که «ما منتظر منجی باشیم، اما مقدماتی را برای آن لازم ندانیم». این یک نگاه عامیانه است که «درکی از ساز و کار نجاتبخش منجی نداشته باشیم.» این یک نگاه عامیانه است که «چگونگی تداوم حاکمیت منجی و رموز بقای آن را ندانیم.» و موارد دیگری که ندانستن هر یک از آنها ما را به نگاه عامیانه نزدیک می‌کند. کمترین زیان این نگاه این است که تکلیف ما را برای یاری او و مقدمه‌سازی برای قیام او معلوم نمی‌کند.

#علیرضا_پناهیان
#انتظار_عامیانه_انتظار_عالمانه_انتظار_عارفانه
(چاپ دوازدهم، بیان معنوی، ۱۳۹۵)
صفحه ۱۸.

@Ab_o_Atash
زندگی

نرگس مردم‌فریبی داشت شبنم می‌فروخت
با همان چشمی که می‌زد زخم، مرهم می‌فروخت

زندگی چون برده‌داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می‌فروخت

زندگی این تاجر طماع ناخن‌خشکِ پیر
مرگ را همچون شراب ناب کم‌کم می‌فروخت

در تمام سال‌های رفته بر ما، روزگار
شادمانی می‌خرید از ما و ماتم می‌فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه‌ها
گل‌فروش ای کاش با آنها مرا هم می‌فروخت

#فاضل_نظری

@Ab_o_Atash
به من بیاموز!

اگر چشم جهان یک‌ بار دیگر
به روی دیدنت، در باز می‌کرد

زمین سامان خود را باز می‌یافت
زمان دیگرشدن آغاز می‌کرد

برای خنده‌هایت می‌نویسم
که چون آیینه افتادند بر خاک

وز این خاک سیه‌دل تا به امروز
نه مردی زاد هم‌تقدیرِ تیغت

نه همرنگ نگاهت آفتابی
دل آیینه‌ای را کرد روشن

به من یک داغ از آن شب‌ها بیاموز
که با خود می‌نشستی آسمان‌وار

زمستان و بهار خویش بودی
از آن شب‌های چون فرجامِ فرهاد

پر از شیوایی شیرین شیون
برای خاک، ای پرگار افلاک!

تو تنها یادگار خویش بودی

#یوسفعلی_میرشکاک
#زخم_بی‌بهبود
انتشارات سوره مهر
صفحه ۱۵۶.

@Ab_o_Atash
✳️ فلسفه اولیه انفاق پاک شدن خود شماست

نباید [انفاق را] از یک جنبه آن را ملاحظه کرد و گفت فلسفه‌اش تنها سیر کردن شکم گرسنگان است و لذا می‌شود آن را از راه دیگر انجام داد، بلکه فلسفه انفاق انسان‏‌سازی است. زیرا انسان‌ها در سایه گذشت‌ها، بخشش‌ها و ایثارها روحشان روح انسانی می‌گردد. روی این حساب، کسی نمی‌تواند بگوید من شخص قانعی هستم و به بادامی می‌سازم و نمی‌خواهم چیزی داشته باشم، لذا شخص کاملی هستم. خیر، شخصی که می‌تواند داشته باشد بایستی به دست بیاورد و با دهش مال، خود را تکمیل کند. نداشتن و ندادن کمال نیست، به دست آوردن و از خود جدا ساختن عامل سازندگی انسان است. این نکته از قرآن مجید بخوبی به دست می‌آید، آنجا که خطاب به رسول‌الله می‌فرماید: خُذْ مِنْ امْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها. در این آیه به همان فلسفه سازندگی صدقه اشاره می‌‏نماید نه به فلسفه اجتماعی‏‌اش یعنی سیر کردن شکم مستمندان، زیرا می‌فرماید از اموال آنها صدقه بگیر که به این وسیله آنها را پاکیزه می‌کنی، آنها را رشد می‌دهی، درست مثل گیاهی که با وجین کردن رشد بیشتری یابد؛ و اصولاً هر موجود زنده‌ای اینچنین است که گرفتن آفت‌ها مساوی با رشد بیشتر آن است.

#مرتضی_مطهری
#آشنایی_با_قرآن
مجموعه آثار، شماره ۲۶
انتشارات صدرا
جلد ۲، صفحه ۱۲۷.

@Ab_o_Atash
✳️ دعای همین امروز!

اللهمّ لاتؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولاتَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.

خدایا! مرا در این روز به لغزش‌ها مؤاخذه نکن و امروز از خطاها و بیهودگی‌هایم درگذر و در این روز مرا آماج بلاها و آفات قرار مده. ای عزت‌دهنده مسلمانان.

#علی_بن_الحسین «ع»
#امام_سجاد «ع»
#دعای_روز_چهاردهم_ماه_رمضان

@Ab_o_Atash
✳️ برای امام حسن مجتبی «علیه‌السلام»

ای غریبی که غربت چشمت
غزل ناب آشنایی شد
حس و حالت به شعر جان بخشید
حُسن تو آیتی خدایی شد 

چهل و هفت گردش کامل
سهم دنیای توست اما دل
آن‌قدر حول محورت چرخید
که دل آسمان، هوایی شد

صلح تو جنگ نابرابر بود
قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم
پسرت را که کربلایی شد

ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
چشم‌هایش طباطبایی شد

دو برادر نگو دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کم‌سپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکی است
او چرا گنبدش طلایی شد؟

کربلا ومدینه وکوفه
با زیارات غیر معروفه
همه را گشتم ونفهمیدم
این غزل عاقبت کجایی شد

#احمدعلوی

@Ab_o_Atash
عشق یا خودخواهی؟

اگر عاشقی در برابر معشوق بنشیند، با ادب خود، نهایت ارادت خود را به معشوق نشان می‌دهد، و با آنکه طالب وصال است و مشتاق دیدار، سعی می‌کند با دیدگان فرو افتاده در اثر حیا، غیر خودخواهانه بودن محبت خود را به اثبات برساند. چرا که اگر ادب را کنار بگذارد و فقط به دنبال تأمین رضایت خاطر خود باشد، او عاشق خود است وطالب هوای خود، نه خاطرخواه معشوق و طالب رضایت او.

#علیرضا_پناهیان
#شهر_خدا
(چاپ یازدهم، بیان معنوی، ۱۳۹۷)
صفحه ۹۰.

@Ab_o_Atash
شجاع‌تر از علی «ع»

من معتقدم امام حسن مجتبى شجاع‏‌ترین چهره‌‏ تاریخ اسلام است.
می‌پرسید از على هم شجاع‏‌تر است؟ از برادرش حسین هم شجاع‏‌تر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟
بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى اوست اقدام بکند؛ اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجهۀ خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
آیا امام حسن می‌توانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمی‌توانست!
شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه می‌گذارد، خون خود را می‌ریزد، براى ابقای فکر و ایده‌‏اى که به آن احترام می‌گذارد؛ این شهید است.
امام حسن اگر در میدان جنگ کشته می‌شد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روش‌هاى پنهانى و ریاکارانه‏‌ معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند.

#سیدعلی_حسینی_خامنه‌ای
#دو_امام_مجاهد
انتشارات انقلاب اسلامی
صفحات ۴۲ و ۴۴.

@Ab_o_Atash
✳️ حسن و حسین؛ دوگانه‌ای که نبود!

شايد خيال كنى كه حسن و حسين دو سياست داشتند،
و يا از بى‏‌سياستى و سياست برخوردار بودند؛
يكى دنياطلب، زن‌دوست و راحت‌طلب بود و حلم و بخشش را داشت،
و ديگرى سركش و عاصى و بى‏‌باك بود و شجاعت و حماسه را به همراه مى‏‌كشيد.

شايد خيال كنى «همان‌طور كه تبليغات اموى و دسيسه‏‌هاى معاويه از على و حسن تصوير مى‏‌كشد» كه اگر حسين در هنگام خلافت مجتبى بود وضع به گونه‏‌اى ديگر مى‏‌شد و با معاويه درگير مى‏‌شدند و خط صلح و سازش شكل نمى‏‌گرفت. و آتش حماسه و شور حسينى، حركت علوى را جان مى‏‌داد و كار به ذلت نمى‏‌كشيد.

شايد در ميان امواج تبليغات به اين طرف‏‌ها روى بياورى همان‌طور كه محققان‏ زيادى، گرفتار شدند و بى‏‌لياقتى امام مجتبى را با هزار زبان و كنايه و تصريح، گوشزد کردند.

ولى
حق اين است كه حسين بعد از حسن دوازده سال با معاويه هم‌دوره بود و امامت را به عهده داشت ولى تا معاويه مزاحم نشد، حسين كارى نكرد.

پس از معاويه، باز اين يزيد بود كه شروع كرد و حسين را از مدينه مجبور به خروج كرد و در مكه، برنامه قتلش را داشت.

حق اين است كه حسن و حسين هر دو یک هدف حكومتى و يك‏ نوع حكومت‏ را داشتند و مادام كه در شرايط مشابه قرار مى‏‌گرفتند يك نوع برخورد داشتند.
اما آنجا كه شرايط دگرگون مى‏‌شد و هجوم دشمن آغاز مى‏‌شد، هيچ‌كدام از اهدافشان دست نمى‏‌كشيدند،
همان‌طور كه با دست بريده نمى‏‌جنگيدند، تا مى‏‌توانستند كنار مى‏‌كشيدند
و اگر محاصره مى‏‌شدند استقامت مى‏‌کردند
و در آخر كار هم مرگ سرخ را مثل عسل گوارا مى‏‌نوشيدند.
ووو.

#علی_صفایی_حائری
#تقیه
صفحه ۱۹۸.

@Ab_oAtash
✳️ سخنرانی سال ۵۶ حسن روحانی درباره خیانت خواص به امام حسن

در مدائن، امام مجتبی «ع» مردم را در مسجد شهر جمع کرد و وقایع را برای آنها توضیح داد. خیانت‌ها را گفت و افرادی را که در صحنه جنگ با دشمن، خیانت کرده بودند، معرفی کرد. رو به مردم کرد و اتمام حجت کرد. به مردم گفت: آیا برای ایثار و فداکاری و جانبازی و دادن خون، که برای شما عزت دنیا و آخرت است، آماده هستید؟ فرمود: اگر بایستید، خداوند شما را یاری می کند و ما پیروز می‌شویم و اگر آمادگی نداشته باشید، دنیای شما توأم با غم و اندوه و آخرت شما با مشکلات زیادتری توأم خواهد بود.

مردم چه جوابی به امام حسن «ع» دادند؟ گفتند: ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم. ما آمادگی برای جنگ و فداکاری نداریم. این پاسخ مردم در مسجد مدائن در محضر فرزند رسول خدا و عقب‌نشینی از صحنه فداکاری و ایثار بود که دست روی دست گذاشتن امام مجتبی‌ «ع» را رقم زد.

آنچه بعد به نام «صلح» لقب گرفت، چیزی بود که به دست مردم، در مدائن حاصل شد و نه به دست امام مجتبی‌ در کوفه. ایثار مردم و فداکاری مردم و جهاد مي‌توانست سرنوشت دیگری را رقم بزند.

#حسن_روحانی
#مقدمه‌ای_بر_تاریخ_امامان_شیعه
[سخنرانی در سال ۱۳۵۶]
انتشارات مرکز تحقیقات استراتژیک
صفحه ۲۰۵.

@Ab_o_Atash
✳️ ارمغانی برای یوسف مصری!

یوسف مصری را دوستی از سفر رسید، گفت: جهت من چه ارمغان آوردی؟ گفت: چیست که تو را نیست و تو بدان محتاجی، الاّ جهت آنک از تو خوبتر هیچ نیست، «آینه» آورده‌ام تاهر لحظه روی خود را در وی مطالعه کنی.
چیست که حق تعالی را نیست و او را بدان احتیاج است؟ پیش حق تعالی دل روشنی می‌باید بردن تا در وی خود را ببیند: اِنَّ اللهَّ لَایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ وَلَا اِلی اَعْمَالِکُمْ وَ اِنَّمَا یَنْظُرُ اِلی قُلُوْبِکُمْ.

#جلال‌الدین_محمد #مولوی
#فیه_ما_فیه
فصل چهل‌ونهم
انتشارات آوای هور
صفحه ۲۲۳.

@Ab_o_Atash
نسخۀ پزشک برای قاب‌گرفتن نیست!

به یاد دارم که استاد بزرگوار ما مرحوم آیت‌الله بروجردی در مورد ارتباط با قرآن این مثال را بیان می‌کردند: اگر پزشک متخصص، مرض فرد بیماری را تشخیص دهد و دارو و درمان او را هم بنویسد، ولی بیمار به‌جای اینکه به محتوای نسخه عمل کند، برای آن نسخه یک قاب بسیار گران‌قیمت تهیه کند و نسخه را داخل آن قاب قرار دهد و در اتاقش نصب کند، عُقلا دربارۀ این بیمار چه نظری دارند؟! یه او می‌گویند: آیا تو برای این به دکتر مراجعه کردی که نسخه‌اش را قاب کنی و هر روز که چشمت به آن افتاد، برایش احترام قائل شوی یا هدف، عمل به مضمون آن است؟!

این برخوردی که امروز با کتاب الله تعالی انجام می‌گیرد، کاملاً مانند برخورد بیماری است که آن‌گونه با نسخۀ دکتر برخورد می‌کند و هیچ عاقلی نمی‌تواند این را بپذیرد.

#محمد_فاضل_لنکرانی
#اخلاق_فاضل
(چاپ اول، قم: انتشارات ائمه اطهار، ۱۳۸۹)
صفحه ۲۳۰.

@Ab_o_Atash
2024/09/22 20:31:22
Back to Top
HTML Embed Code: