This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه اینارو به بچت نگفتی مدرسه نفرستش🔻✋️
بجای ادا بازی عکس وفیلم بچتون از مدرسه رفتن اول مهراستوری کنید، تو خونه باهاش حرف بزن یه کم مهارت زندگی بهش یاد بده تا عزت نفسش بالا بره تا مستقل باربیاد....
@aaazaaad
بجای ادا بازی عکس وفیلم بچتون از مدرسه رفتن اول مهراستوری کنید، تو خونه باهاش حرف بزن یه کم مهارت زندگی بهش یاد بده تا عزت نفسش بالا بره تا مستقل باربیاد....
@aaazaaad
قبلا رنگ نارنگی مرحله مرحله از سبز تییییره شروع میشد بعد هی کم کم میرف سمت زرد و نارنجی، اواسط پاییز دیگه کامل نارنجی و شیرین میشد
سوالم اینه که با این میوه ها دارید چی کار میکنید که نارنگی ای که وقتی میخوریش از ترش بودنش ضعف میکنی، رنگش نارنجیه اونم اول مهر.
@aaazaaad
سوالم اینه که با این میوه ها دارید چی کار میکنید که نارنگی ای که وقتی میخوریش از ترش بودنش ضعف میکنی، رنگش نارنجیه اونم اول مهر.
@aaazaaad
سال ۱۳۹۸ بود، من بودم و سه تا از رفیقام همگی دانشجوی سال آخر شریف بودیم ( ورودی 95) و آماده بودیم برای ادامه تحصیل بریم آمریکا....
قید همه چیو زدیم و نرفتیم ، چسبیدیم به ساخت یه شرکت قوی تو زمینهی سرمایهگذاری...
و الان پر بازدید ترین کانال تلگرام ایرانیم، تو این سالها بیش از ١۶ هزار نفر از مشاوره های ما استفاده کردن و پیشرفت های زیادی تو زندگیشون داشتن، خیلی ها خونه خریدن، خیلی ها ۱۰۰ میلیونشون رو ۱ میلیارد کردن، خیلی ها تونستن به خانوادشون کمک کنن و چیزایی که میخواستن رو فراهم کردن...
اسمش رو هم گذاشتیم 👈 شریف / sharif
خوشحال میشیم به جمع ما بیای♥️
مشاوره رایگانه 🤝
قید همه چیو زدیم و نرفتیم ، چسبیدیم به ساخت یه شرکت قوی تو زمینهی سرمایهگذاری...
و الان پر بازدید ترین کانال تلگرام ایرانیم، تو این سالها بیش از ١۶ هزار نفر از مشاوره های ما استفاده کردن و پیشرفت های زیادی تو زندگیشون داشتن، خیلی ها خونه خریدن، خیلی ها ۱۰۰ میلیونشون رو ۱ میلیارد کردن، خیلی ها تونستن به خانوادشون کمک کنن و چیزایی که میخواستن رو فراهم کردن...
اسمش رو هم گذاشتیم 👈 شریف / sharif
خوشحال میشیم به جمع ما بیای♥️
مشاوره رایگانه 🤝
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ریزش معدن اتفاق سختیه. در سریال رهایم کن یه صحنههایی از اون رو به تصویر کشیدن! همه اضطراب دارن همه منتظرند خبری بیاد...
موسی عصمتی شاعر کشورمون چقدر قشنگ برای پدرش شعرش گفته
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید بر میگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود...
به خانوادههای کارگران معدن طبس از صمیم قلب تسلیت میگم 🖤
✍️ حواس پرت
@aaazaaad
موسی عصمتی شاعر کشورمون چقدر قشنگ برای پدرش شعرش گفته
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید بر میگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود...
به خانوادههای کارگران معدن طبس از صمیم قلب تسلیت میگم 🖤
✍️ حواس پرت
@aaazaaad
رضا علیپور سنگنورد ایرانی گوشی موبایلی که تو المپیک هدیه گرفته بود رو فروخته و با پولش برای 1200 دانش آموز کم بضاعت کیف مدرسه و لوازم التحریر و همچنین 600 جفت کفش برای کودکان کار تهیه کرده 👏
@aaazaaad
@aaazaaad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مالت ایچ یه سورپرایز خفن داره براتون! روی لینک ضربه بزن، برو تو صفحه اینستاگرام مالت ایچ و با کاپیتان همراه شو تا برنده کمک هزینه ۳۰ میلیون تومنی یه سفر باحال بشی 🎁
https://www.instagram.com/maltich.beverage
https://www.instagram.com/maltich.beverage
پاییز اینجوریه که همه کارهایی که همیشه تنهایی انجام میدادی رو دلت میخواد دونفره انجام بدی، از قدم زدن بگیر تا فیلم دیدن، کتاب خوندن، آهنگ گوش دادن...
@aaazaaad
@aaazaaad
کسی که آدمو بخواد
بهتر از تو براش وجود نداره!
کسی هم که تورو نخواد
همه براش از تو بهترن!
درنهایت همه چیز؛
به خواستنِ آدمها ربط داره
نه به خود آدمها!
@aaazaaad
بهتر از تو براش وجود نداره!
کسی هم که تورو نخواد
همه براش از تو بهترن!
درنهایت همه چیز؛
به خواستنِ آدمها ربط داره
نه به خود آدمها!
@aaazaaad
رک بخوام بگم، با همه دوست نشید، فکر نکنید همه دوستتونن!
فکر نکنید تو عصر معاشرت، معاشرت با همه هیچ ضرری نداره،
فکر نکنید تعداد دوست های زیاد، شما رو آدم خوشحال تری میکنه!
بچسبید به همون دوتا دوستی که بهش اعتماد دارید. الان نفهمید چندسال دیگه به بدترین روش میفهمید!
@aaazaaad
فکر نکنید تو عصر معاشرت، معاشرت با همه هیچ ضرری نداره،
فکر نکنید تعداد دوست های زیاد، شما رو آدم خوشحال تری میکنه!
بچسبید به همون دوتا دوستی که بهش اعتماد دارید. الان نفهمید چندسال دیگه به بدترین روش میفهمید!
@aaazaaad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود...
آقای عصمتی نابینا هستن الان که شعرخوانی ایشون رو میبینم اشکم سریعتر روان میشه
✍حواس پرت
@aaazaaad
آقای عصمتی نابینا هستن الان که شعرخوانی ایشون رو میبینم اشکم سریعتر روان میشه
✍حواس پرت
@aaazaaad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ژاپنی ها زیاد آشپزی نمیکنن!
تو ژاپن همه سوپر مارکتها غذای تازه ای که همون روز صبحش پخته شده رو میفروشن، قیمتهاشم گرون نیست و کار آدمو راحت میکنه🤪
.طعم و مزه و کیفیت غذاهاشونم عالیه!!!
@aaazaaad
تو ژاپن همه سوپر مارکتها غذای تازه ای که همون روز صبحش پخته شده رو میفروشن، قیمتهاشم گرون نیست و کار آدمو راحت میکنه🤪
.طعم و مزه و کیفیت غذاهاشونم عالیه!!!
@aaazaaad
14 سالم بود که تصادف کردم.
بعد تصادف، ماشینی که بهم زده بود از کنارم رد شد و رفت، منم بلند شدم و آروم آروم رفتم خونه.
تو راه خونه بودم، بدنم نسبتا درد میکرد ولی دوست داشتم فک کنم چیزی نشده.
نرسیده بودم خونه که یکی از کسایی که تصادف رو دیده بود با ماشینش اومد و منو پیدا کرد سوارم کرد و بهم گفت که کسی که بهت زده بود رو گرفتن
ظاهرا یه خانمی بود که دیرش شده بوده و میخواسته بره بچه هاشو از مدرسه بیاره
بهش گفتم نمیخوام مادرم بفهمه، چون عصبانی میشه از دستم
انقد اصرار کرد که بالاخره سوار شدم و منو رسوند مدرسه مادرم
توی مسیر بیشتر از دردام، یه ترس آزارم میداد که اگه مادرم بفهمه چی؟ چقد قراره دهنمو سرویس کنه
دوست داشتم اصن نمیفهمید.
امروز ناخوداگاه این خاطره یادم اومد. اینکه چقد دوست داشتم یه قضیه رو پنهان کنم مبادا گفتن حقیقت باعث بشه آدما عصبانی یا ناراحت بشن و چقد تفاوت بود بین اون مادری که بهم زده بود و فرار کرده بود چون نمیخواست دیر برسه پیش بچه هاش
و منی که واهمه داشتم مادرم متوجه بشه تصادف کردم
مادرم منو دوست داشت ولی نگرانیهاش و کنترل نکردن احساساتش باعث میشد وقایع رو ازش پنهون کنم
این پترن مدام تو زندگیم تکرار شده
نمیخوام دروغ رو توجیه کنم، ولی بدونید اگه ادمی نباشید که بتونه احساساتشو کنترل کنه، مدام بهتون دروغ گفته میشه.
@aaazaaad
بعد تصادف، ماشینی که بهم زده بود از کنارم رد شد و رفت، منم بلند شدم و آروم آروم رفتم خونه.
تو راه خونه بودم، بدنم نسبتا درد میکرد ولی دوست داشتم فک کنم چیزی نشده.
نرسیده بودم خونه که یکی از کسایی که تصادف رو دیده بود با ماشینش اومد و منو پیدا کرد سوارم کرد و بهم گفت که کسی که بهت زده بود رو گرفتن
ظاهرا یه خانمی بود که دیرش شده بوده و میخواسته بره بچه هاشو از مدرسه بیاره
بهش گفتم نمیخوام مادرم بفهمه، چون عصبانی میشه از دستم
انقد اصرار کرد که بالاخره سوار شدم و منو رسوند مدرسه مادرم
توی مسیر بیشتر از دردام، یه ترس آزارم میداد که اگه مادرم بفهمه چی؟ چقد قراره دهنمو سرویس کنه
دوست داشتم اصن نمیفهمید.
امروز ناخوداگاه این خاطره یادم اومد. اینکه چقد دوست داشتم یه قضیه رو پنهان کنم مبادا گفتن حقیقت باعث بشه آدما عصبانی یا ناراحت بشن و چقد تفاوت بود بین اون مادری که بهم زده بود و فرار کرده بود چون نمیخواست دیر برسه پیش بچه هاش
و منی که واهمه داشتم مادرم متوجه بشه تصادف کردم
مادرم منو دوست داشت ولی نگرانیهاش و کنترل نکردن احساساتش باعث میشد وقایع رو ازش پنهون کنم
این پترن مدام تو زندگیم تکرار شده
نمیخوام دروغ رو توجیه کنم، ولی بدونید اگه ادمی نباشید که بتونه احساساتشو کنترل کنه، مدام بهتون دروغ گفته میشه.
@aaazaaad